گزارش پیام ما از حاشیه نشینی خطر؛ به شهرک پدر نزدیک میشوید
۱ تیر ۱۳۹۵، ۲۲:۵۳
گزارش پیام ما از حاشیه نشینی
خطر؛ به شهرک پدر نزدیک میشوید
آفتاب که میزند روز دیگری آغاز میشود و درهای رحمت خداوند به روی همه باز میشود و به قول معروف روز از نو روزی از نو، بیدار میشوید و میروید که دست و رویتان را بشویید اما این یکی در رحمت آنقدرها به رویتان باز نیست و خبری از آب لوله کشی نیست باید آبی که شب گذشته در ظرفهای بزرگ پلاستیکی به خانه آورده اید را مصرف کنید و با همان چایی درست کنید تا صبحانه(مهمترین وعدهی غذایی) را بخورید، اما متاسفانه این در هم خیلی با شما مهربان نیست چرا که لولهی کشی گاز هم ندارید و یا باید از کپسولی استفاده کنید که اگر خالی شود پر کردنش مصیبت جدیدی است و یا باید بروید و دست به دامن طبیعت بشوید شاید هیزمی برای شما کنار گذاشته باشد، البته یک گزینهی خوب هست همانطور که در تصویر میبینید اهالی خودشان برای خودشان سیمکشی کردهاند و از نعمت برق برخوردار شدهاند. (و اگر چایی ساز داشته باشید میتوانید از برق استفاده کنید که خوب از آنجایی که چایی ساز اندکی لوکس محسوب میشود آنانکه چایی ساز و قهوهساز و اینگونه کالاها را در آشپزخانه دارند جاهای بهتری از شهر را برای زیستن پیدا میکنند و اصلا به شهرک پدر نمیروند که با آن درهای بسته مواجه شوند.)
البته برخورداری از این نعمت برق بدون ریسک و خطر هم نیست و همانطور که میبینید تیرهای برق بیشتر شبیه به چنگالیاست که کودکی آنرا در ظرف ماکارونی فرو کرده و حالا تمام سعیاش را میکند تا ماکارونیهایی که بدون نظم و قاعده روی چنگال سوار شدهاند و به هم پیچیدهاند را روی زمین نریزد، دقیقا وضعیتی که این سیمهای برق دارند و هر آینه ممکن است روی سر رهگذری آوار شوند. البته بخشهایی از این منطقه آب و برق و گاز دارند و جملهی “خدا به دهمرده خیر بدهد” از دهانشان نمیافتد یکی از اهالی تعریف میکند که: سالها پیش مردم به واسطهی سختیهای بسیار از جمله همین نداشتن امکانات اولیهی زندگی به تنگ میآیند و اعتراضاتی هم میکنند و در پایان خدا به دهمره خیر بدهد که آمد و منطقه را دید و دستور داد که حداقل آب و برق و گاز به بخشهایی از این منطقه بیاورند.
زنی که در همین منطقه خواروبار فروشی دارد میگوید: من تقریبا ۱۷ سال است که اینجا ساکنام و شاهد همهی تغییرات و زندگی اکثر ساکنین این منطقه بودهام اینها مردم بسیار خوبی هستند و فقط در منطقهی بدی خانه گرفتهاند همین.
خانهی من به کمربندی خیلی نزدیک است اما کارمندان شهرداری میگویند اگر در فاصلهی ۱۵۰ متری از کمربندی خانه داشته باشیاز اهالی شهرکرمان به حساب میآیی و اگر فاصلهی بیشتری داشته باشی مسائل شما به دهیاری اللهآباد مربوط میشود نه به شهرداری کرمان، و در نتیجهی این استدال تا نیمههای کوچهی ما، مردم کرمانی هستند و نیم دیگر کوچه را روستائیان راستین اللهآبادی تشکیل دادهاند. شما این خیابان را ببینید(به خیابان یاس اشاره میکند) انگار فقط یک متر وسط آنرا آسفالت کردهاند آن هم بعد از کلی داستان و کشمکش ۲ سال پیش صاحب این آسفالت شدهایم و هنوز کوچهها خاکیاند و نمیدانیم چه باید بکنیم؟ دو سال پیش هر خانواده مبلغ ۲۰۰ هزارتومان به دهیاری دادیم تا بیایند و کوچهها را آسفالت کنند، ایکاش این پول را به پیمانکاری خصوصی میدادیم تا بیاید و کار را تمام کند چرا که حالا هیچ کس پاسخگو نیست و ما حتی نمیدانیم چه بر سر آن ۲۰۰ هزارتومان آمده؟ و تازه همین خیابان را هم آسفالت کردند، بخاطر آن پلی که داشتند میساختند و باید بالاخره مسیری را جایگزین راه بسته شده بخاطر احداث پل میکردند تا عبور و مرور موقتا از اینجا انجام بشود تا پل ساخته بشود.
مردی از اهالی میگوید حتی زبالهها را نمی بردند و با پروانهای که از دهیاری گرفته بودیم آنقدر رفتیم و آمدیم تا بالاخره مجبور شدند فکری به حال زبالهها بکنند و جالبتر اینکه همسایهی روبروی من پروانهی ساخت و ساز روستایی دارد ولی من پروانهی شهری دارم و شما پیدا کنید پرتغال فروش را( میخندد و سوار بر ماشیناش میشود)
یکی دیگر از اهالی میگوید: امنیت اینجا خاطرهاست تا دلت بخواهد اینجا داستانهای مختلفی از زورگیری و اخاذی و سرقت میتوانی بشنوی تازه الآن خیلی کمتر شده، بانوی خوار و بار فروش توی حرفش میدود که: من خودم بارها شاهد بودم که چند نفر جلوی افغانیهای بیچاره را میگرفتند و پولهایشان را میگرفتند،اما الآن حدود یکسالی میشود که امنیت خیلی بیشتر شده اما کماکان اوضاع خوب نیست.
وارد یکی از کوچههای خاکی شدم و دیدم بچهها سایهی کوچکی پیدا کردهاند و همانجا روی خاک مشغول بازی شدهاند، در حالی که نمیدانم دقیقا چند رشته سیم برق از بالای سرشان با ابتدایی ترین حالت ممکن عبور کرده و فقط به لطف خداست که حادثهای برایشان اتفاق نمیافتد. یکی از بچهها میگوید حالا که تابستان است اما در ماههای مدرسه باید هر روز از زیر این سیمها و کوچههای پر از گل و لای عبور کنیم و تازه میرسیم به سختترین و خطرناکترین بخش سفر روزانه تا مدرسه که همانا رد شدن از کمربندی است و رانندههای کرمانی هم که اصلا از کم کردن سرعت و ترمز گرفتن بیزار هستند. در حین شنیدن حرفهای بچهها به یاد میآورم که دقیقا روبهروی همین شهرک تابلویی نصب شده که به رانندگان هشدار میدهد منطقهی حادثهخیز و بچهها تعریف میکنند که روزی نیست که شاهد تصادفی در این حوالی نباشند و متاسفانه با احداث این پل و سرعت گرفتن اتومبیلها در حال پائین آمدن از شیب پل این بخش از کمربندی خطرناکتر هم شده.
پیشنهاد سردبیر
مطالب مرتبط
هنر مخملبافی در ایران بیش از هزار سال قدمت دارد
روزگار سپریشدهٔ مخمل
تأملی بر اندیشههای «حکمتالله ملاصالحی»
باستانشناسِ حکیم
مدیر سابق تماشاخانه «سنگلج»:
حق ساختوساز، بدون تعیین حریم وجود ندارد
«گیتی آذرپی»، ایرانشناس مقیم آمریکا درگذشت
مدیر پایگاه ملی میراث فرهنگی شهر تاریخی بلقیس اسفراین خبر داد
ریزش بخشی از دیوار مرمتشده شهر تاریخی «بلقیس»
برگزاری هفدهمین دوره «یادمان و جایزه معماری میرمیران»
جایزه جشنواره معلولان هند برای مستند «احمد»
نمایش نقاشیهای «بهنام کامرانی» در «امروزِ دیروز»
مدیرکل میراث فرهنگی استان مرکزی:
آیین «بیلگردانی» در مسیر ثبت جهانی قرار گرفت
توقف فروش ورقِ قرآن سرقتی از ایران
نظر کاربران
نظری برای این پست ثبت نشده است.
تبلیغات
وب گردی
- ۱۰ ماده غذایی که به شما در سفر به سوی کاهش وزن کمک میکنند
- چاپ ترافارد؛ هر آنچه که باید درباره این نوع چاپ دستی بدانید
- اقدامات لازم برای اسباب کشی و جابجایی منزل
- بسته بندی مواد پودری با دستگاه ساشه: شغل پردرآمد این روزها
- طبع روغن زیتون در طب سنتی چیست؟ معرفی 4 خواص روغن زیتون
- خرید ساک دستی تبلیغاتی چه مزایایی برای هر برند دارد؟
- تعریف درست هوش مصنوعی (AI) چیست؟
- 10 ایده شغل دوم با سرمایه اولیه کم برای کارمندان
- مقایسه تعرفه پنلهای پیامکی و تبلیغاتی
- مقاصد جذاب و معروف برای کمپ زدن در طبیعت بیشتر
بیشترین نظر کاربران
معمای ریاست محیط زیست در کابینه رئیسی
بیشترین بازنشر
ستاندن حیات از غزه
پربازدیدها
1
به نام حیوانات به کام باغوحشداران
2
«بمو» را تکهتکه کردند
3
سوداگران گنج پل تاریخی ۳۰۰ ساله در بابل را تخریب کردند
4
محیطبانها با رد زنی چرخهای موتورسیکلت به شکارچیان رسیدند
5
کبوتر نماد مناسبی برای صلح است؟
دیدگاهتان را بنویسید