پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | گزارشی از صعود بی‌سرانجام پروانه کاظمی به پنجمین قله مرتفع دنیا پس آن گاه زمین به سخن در آمد

گزارشی از صعود بی‌سرانجام پروانه کاظمی به پنجمین قله مرتفع دنیا پس آن گاه زمین به سخن در آمد





۴ خرداد ۱۳۹۵، ۲۲:۲۶

گزارشی از صعود بی‌سرانجام پروانه کاظمی
به پنجمین قله مرتفع دنیا
پس آن گاه زمین به سخن در آمد

معرفی قله ماکالو:
ماکالو به ارتفاع 8463 متر در منطقه ماهالانگور هیمالیا و دره ماکالو بارون، در 19 کیلومتری جنوب شرق اورست و در مرز نپال و تبت واقع است. این کوه با شکل هرم چهار وجهی خود پنجمین قله مرتفع جهان می باشد.
نام ماکالو به احتمال زیاد از کلمه سانسکریت ماها کالا گرفته شده که به معنای سیاه بزرگ می باشد و لقب شیوا یکی از مهمترین خدایان دین هندوست.
تلاش ها برای صعود از سال 1934 آغاز شد اما اولین تلاش واقعی بر روی قله دربهار سال 1954 توسط دو تیم صورت گرفت: تیمی آمریکایی به سرپرستی ویلیام سیری و تیمی از نیوزیلند به سرپرستی سر ادموند هیلاری. آمریکایی ها به سبب هوای خراب در 7150 متری متوقف شدند و با بیماری ارتفاع هیلاری، نیوزیلندی ها هم در 7000 به تلاش خود خاتمه دادند.
در پاییز همان سال تیمی 10 نفره فرانسوی- نپالی روی ماکالو تلاش کردند. گرچه در این تلاش لیونل تری و ژان کوزی در ارتفاع 7800 متری ماکالو متوقف شدند اما ژان فرانکو و لیونل تری به همراه گیالزن نوربو شرپا و دا نوربو شرپا موفق به اولین صعود کانگ چونگتسه و چومو لونزو شدند.
کوهنوردان این تیم در بهار بعد یعنی 1955 در قالب تیمی بزرگتر به ماکالو بازگشتند و سر انجام در 15 ماه می لیونل تری و ژان کوزی به قله رسیدند.
تا قبل از سال 2015 جمعا 2028 تلاش روی ماکالو صورت گرفت که متاسفانه 41 مرگ را به دنبال داشته است.
و اما برنامه صعود من:
برنامه من در بهار 2015 صعود ماکالو در قالب تیمی دو نفره متشکل از من و یک شرپا به نام چرینگ جانگبو بود.
ما در روز 5 آوریل با پرواز محلی از کاتماندو به شهر کوچک توملینگتار Tumlingtar به ارتفاع 410 m رسیدیم و از آن جا با جیپ جاده کوهستانی ناهمواری را به مدت 4 ساعت طی کرده تا به روستای نوم Num به ارتفاع 1560m که نقطه آغاز ترکینگ ما بود رسیدیم.
با یک روز اقامت در نوم برای هماهنگی باربرها، روز 7 آوریل ترکینگ به سوی بیس کمپ را آغاز کرده و در روز 12 آوریل به هیلاری بیس کمپ در کنار دریاچه نیمه یخ زده بارون و رود زیبای آرون رسیدیم:
هیلاری بیس کمپ امروزه فقط برای ترکینگ و هماهنگی انتقال بارها استفاده می شود و در طول مدت صعود کوهنوردان از بیس کمپ دیگری در ارتفاع بالاتر استفاده می کنند. این کمپ همچنین مکان مناسبی برای بیس کمپ تعدادی از قلل اطراف ماکالو است.
بارش برف و هوای نامناسب همچنین مشکلات هماهنگی باربرها سبب اقامت 3 شب در HBC شد تا نهایتا در روز 15 آوریل با گذر از یخچال بزرگ بارون Barun Glacier به بیس کمپ پیشرفته ماکالو رسیدیم:
تنها تیم تدارکات اکسپدیشن راسل برایس قبل از ما به بیس کمپ رسیده بود و در واقع من، بِرَد جانسون آمریکایی و سیمونه لاتره ایتالیایی اولین کوهنوردانی بودیم که به بیس کمپ رسیدیم. برد در بیس کمپ با من مشترک بود و سیمونه به اکسپدیشن راسل تعلق داشت. با برپایی بیس کمپ طی روزهای آتی اولین هم هوایی تا ارتفاع 6000 متر را در روز 19 آوریل انجام دادم تا مسیر را نیز شناسایی کنم. مسیر تا 6000 متری از حاشیه یخچال عبور می کند و با کمی دقت و مهارت نیازی به استفاده از کرامپون و کفش ارتفاع نیست. روز 20 آوریل مراسم پوجای ما برگزار شد و روز بعد یعنی 21 آوریل به سمت کمپ 1 حرکت کردیم.
در ارتفاع 6000 متری پیمایش روی یخچال و استفاده از کرامپون آغاز می شود. با طی کردن شیبی طولانی و ملایم روی یخچال به سمت راست، به پیشانی یخی در ارتفاع حدود 6250 متری زیر کمپ یک می رسید که عبور از آن نیازمند ثابت گذاری است. گاهی تیم ها کمپ 1 مقدماتی خود را در زیر این دیواره برپا می کنند اما ما تصمیم گرفتیم کمپ خود را در محل نرمال کمپ 1 یعنی بعد از این قسمت و در ارتفاع بین 6350 تا 6400 برقرار کنیم. قسمت ابتدایی این پیشانی یخی با بارش برف سنگین اخیر روی لایه های یخ بلور آماده بهمن بود و با شکستن بهمن توسط یکی از شرپاهای تیم راسل که برای بارگذاری به کمپ 1 رفته و در حال بازگشت بود من و چرینگ که جلوتر از نفرات دیگر بودیم دچار بهمن تخته ای شدیم. (تنها سیمونه بالاتر از ما بود که خوشبختانه محل خطر را رد کرده بود) به طناب ثابت متصل بودیم و نیز شکاف بزرگی هم زمان با بهمن کمی بالاتر از ما گشوده شد و حجمی از بهمن را مهار کرد تا ما به طور معجزه آسایی هیچ آسیب جدی نبینیم.
بعد از بیرون آمدن از بهمن و برطرف شدن شوک حاصله، با پیمایش شیب تند یخی انتهای مسیر، باز به راست و به سمت کمپ 1 ادامه دادیم و با گذر از چند شکاف در فلات گسترده ای به ارتفاع 6350 متر کمپ 1 را برقرار نمودیم. اعضای تیم راسل با گذر از چند شکاف دیگر کمپ را در ارتفاع 6400 متری با چشم انداز مناسب تری برپا کردند که فاصله چندانی با ما نداشت اما این فاصله 50 متری شکاف های پنهان زیادی داشت. مسیر کمپ 2 هنوز ثابت گذاری نشده بود، پس با دو شب مانی در کمپ 1 به بیس کمپ بازگشتیم. البته در همان روز تا کمپ 2 که فاصله چندانی با کمپ 1 ندارد و در ارتفاع 6600 است، ثابت گذاری شد و سه نفر یک شب مانی در این ارتفاع انجام دادند که بالاترین ارتفاع صعود شده در ماکالو در این فصل شد. با توجه به شرایط خوب جسمی تصمیم گرفتم با بازگشت به بیس کمپ و استراحت، دور بعد مستقیم به کمپ 2 برویم که البته این امر هرگز محقق نشد.
روز 23 آوریل ما به بیس کمپ برگشتیم، روز 24 ام به استراحت گذشت و روز 25 ام فاجعه بزرگ رخ داد:
زلزله مهیب نپال به قدرت 7.8 ریشتر که تلفات بسیاری در پی داشت
در هنگام زمین لرزه خوشبختانه همه در بیس کمپ بودند و کسی در کمپ 1و 2 ماکالو نبود، تنها چند نفری برای هم هوایی کمی بالا رفته بودند که در مسیر بازگشت و نزدیک به بیس کمپ بودند و نیز با وجود ریزش بهمن و سنگ از اطراف، بیس کمپ آسیبی ندید. تماس های تلفنی با نپال تقریبا ناممکن بود و همه در التهاب و اضطراب بودیم، خصوصا بی خبری از کاتماندو که هم من دوستان بسیاری در آن جا داشتم، هم شرپاها و کارکنان نپالی بیس کمپ نگران خانواده هایشان بودند. با تلاش فراوان چندین ساعته برای ارتباط تلفنی، سر انجام خبرهای ناگواری از کاتماندو و بیس کمپ اورست دریافت کردیم. بی اغراق حدود 24 ساعت مدام با تلفن تلاش کردیم تا سرانجام خبر سلامت همه دوستان و آشنایان را دریافت کردیم، آسیب ها اکثرا مالی بود و تنها یکی از دوستان شرپای من گفت که 5 نفر از تیم شان در بیس کمپ اورست جان باخته اند.
خوشبختانه موفق شدم خبر سلامتی کوهنوردان ایرانی آقایان عظیم قیچی ساز و دکتر بهپور را از بیس کمپ اورست بگیرم که هر دو بی وقفه مشغول امداد رسانی در بیس کمپ بودند. در همان روز پس لرزه های فراوانی احساس کردیم و روز بعد باز زمین لرزه ای تقریبا به همان شدت قبلی برای ما ، زیرا با وجود ضعیف تر بودن کانون زمین لرزه این بار به ما نزدیکتر شده بود. امکان تکرار زمین لرزه مجدد و پس لرزه های قوی زیاد و تصمیم عاقلانه ترک منطقه بود. از طرفی همه بیشتر نگران نقاط دیگر و بویژه کاتماندو بودیم که می دانستیم خانواده ها و کودکان در خیابان ها سرگردانند و کمبود مواد غذایی وآب بهداشتی مشکل بزرگی شده است.
هیچ لذت و انگیزه ای برای صعود باقی نمانده بود. من به شخصه بعد از یک روز تصمیم به خاتمه دادن به اکسپدیشن گرفتم. کوهنوردان سایر اکسپدیشن ها رفته رفته و حتی برخی پس از زلزله به بیس کمپ رسیده بودند. قرار بر این شد در روز 27 آوریل جلسه ای برای تصمیم گیری درمورد پایان دادن به کار صعود یا ادامه آن تشکیل شود. خوشبختانه نگاه انسانی اکثریت قریب به اتفاق کوهنوردان سبب دلگرمی شرپاها و خدمه نپالی گردید. جز چند تن معدود که اصرار بر صعود داشتند (که اینان نیز پس از ترک بیس کمپ توسط دیگران در نهایت مجبور به بازگشت شدند) بقیه بیان کردند که ما همگی یک خانواده هستیم و در این شرایط صعود نخواهیم کرد. البته تصمیم نهایی را به 2 روز بعد و رسیدن اخبار دقیق تر از کاتماندو موکول کردند اما من با بازگشت به کمپ خودمان، تصمیمم را بر بازگشت به کاتماندو اعلام کردم، برد هم همین نظر را داشت. روز بعد را صرف بسته بندی وسایل و یافتن باربر کردیم و 29 آوریل بیس کمپ را ترک کردیم. گروه کری کوبلر هم با ما و دیگران نیز به تدریج پس از ما راهی شدند.
با ترکینگ 6 روزه به روستای نوم بازگشتم. در مسیر بازگشت عبور از سه گردنه که که، شیپتون و کوما سخت تر از مسیر رفت شده بود تا جایی که بارش سنگین برف و کولاک نزدیک بود جان برخی را به خطر بیاندارد. 4 می با جیپ و از طریق جاده ای که بعد زلزله مرمت اندکی شده بود به توملینگتار و از آن جا در 5 می به کاتماندو پرواز کردم.
خوشبختانه خرابی ها در کاتماندو کمتر از حد انتظارم بود اما اخبار بسیار ناگواری از لانگ تانگ و مناطق دیگر می رسید. تامیل که همواره و خصوصا در این فصل مملو از توریست است، به شهر ارواح می مانست و این برای مردم کاتماندو که تقریبا با درآمد روزانه و از طریق توریسم زندگی می کنند بسیار دشوار بود.
در کاتماندو به دیدار میس هاولی رفتم که بسیار نگران سلامتش بودم. خانه میس هاولی خوشبختانه بسیار محکم و با دیوارهای قطور است و هیچ آسیبی ندیده بود. دوست خوبم بیلی بیرلینگ به طور 24 ساعته مشغول هماهنگی برای امداد رسانی بود و کار بزرگی انجام داد. دوستان نپالی ام را کم و بیش ملاقات کردم. خانه های بسیاری از آنان تخریب شده بود و در چادر زندگی می کردند، برخی تمام زندگی خود را از دست داده بودند. پس لرزه های قوی و ضعیف، سیل و رانش زمین پایان نمی یافت و آرامش از مردم نپال سلب شده بود و تا اکنون که بیش از 3 ماه می گذرد همچنان ادامه دارد. امیدوارم به زودی با پایان یافتن همه این بلایا مردم نپال بار دیگر رنگ آرامش را ببینند.
امسال نیز مانند دیگران با آمادگی و صرف زمان و منابع مالی با امید صعود راهی نپال شده بودم اما سرنوشت تصمیم دیگری داشت. در هر حال امیدوارم روزی به ماکالو باز گردم، روزی که شادی دوباره به نپال وطن دوم من و بسیاری از کوهنوردان بازگشته باشد.

به اشتراک بگذارید:





نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *