پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | دیالوگ هایی نه چندان آموزنده

دیالوگ هایی نه چندان آموزنده





۲۸ فروردین ۱۳۹۵، ۱۸:۰۰

دیالوگ هایی نه چندان آموزنده

گاهی اوقات، بی اختیار کودکان امروز را با کودکی های خودم مقایسه می کنم. نه این که بخواهم نتیجه گیری کنم که بچه های امروز باید مثل بچگی های من باشند. نه اصلاً! بر عکس معتقدم هر دوره ای اقتضائات خود را دارد. اما انسان است و هزار خاطره از روزگاران گذشته! وقتی کودکی را می بینم که کنترل هزار کلیدی را در دست گرفته و از این کانال به آن کانال می پرد، نا خود آگاه دلم برای تلویزیون سیاه و سفید 14 اینچی خانه مان تنگ می شود. تلویزیونی که به ضرب و زور صدا و سیمای زمان ما دو تا کانال داشت و اگر همه ساعات پخش شان را با هم جمع می زدی به اندازه «نیم کانال» تلویزیون های امروز هم نمی شد. اما اکنون دست به قلم نبرده ام تا نوستالوژی های خاک خورده ام را گردگیری کنم و جلوی چشم خوانندگان گرانقدر بگذارم. هدفم بیش تر مقایسه انیمیشن های امروزی با کارتون های کودکی خودم بود و میزان تأثیر گذاری آن بر شخصیت کودک. یقیناً خوانندگان به این امر واقف هستند که از این نوشتار کوتاه نباید انتظار نتیجه گیری دقیق و علمی داشته باشند. چون بررسی های علمی این موضوع زمان زیاد و مطالعات مدونی را در حوزه رسانه وکودک و نوجوان می طلبد و جامعه دانشگاهی در رشته های مرتبط باید بار آن را بر دوش بکشد. خلاصه!آن هایی که هم سن و سال من هستند باید کارتون های«بچه های آلپ»،«حنا دختری در مزرعه»،«مهاجران»،«بینوایان» و… را به یاد داشته باشند. کارتون هایی که از داستان نیرومند و خوش ساخت بهره می بردند و معمولاً شخصیت اصلی شان هم کودک یا کودکان دختر و پسری بودند به قد و قواره خودمان و عموماً مهربان و دوست داشتنی! دوبلورها هم کارشان را خوب بلد بودند. می دانستند روی هر شخصیتی چه صدایی بگذارند که کودک از طرز سخن گفتنش از همان ابتدای داستان پی به شخصیتش ببرد. دیالوگ های قوی، کوبنده و جذاب نیز نقطه قوت آن کارتون ها بود. در جریان داستان شخصیت ها ناراحت می شدند. خشمگین می شدند. دعوا می کردند. از کوره در می رفتند و دندان به هم می ساییدند، اما کلمه ای حرف زشت از دهان شان خارج نمی شد. آن روزها اگر ما حرف بدی بلد بودیم، پدر و مادرمان تقصیرش را گردن بچه های همسایه می انداختند. چون احتمالاً خودشان اصلاً حرف بدی در حضور فرزندشان نمی زدند!!! تلویزیون هم واقعاً از گفتن آن کلمات مبرا بود. اما امروزه شاهد این واقعیت تلخ هستیم که والدین، آموزش برخی کلمات ناپسندی را که فرزندشان یاد گرفته متوجه رسانه ها می دانند. خواه آن رسانه تلویزیون باشد خواه سینمای خانگی! می خواهم انیمیشن«عصر یخبندان» را مثال بزنم. ادبیات، لحن سخن و نوع دیالوگ های انیمیشن ها را با دقت نگاه کنید! تصور کنید فرزندتان با همان ادبیات سخن بگوید! احتمالاً کودک خود را از این گونه حرف زدن منع می کنید. ادبیات نا مناسب و به قول معروف«داش مشتی» شخصیت عظیم الجثه عصر یخبندان که اتفاقاً بخش زیادی از داستان را به خود اختصاص داده و انیمیشن هایی نظیر آن از رسانه ها پخش می شود که تأثیری نامطلوب بر ادبیات کودکان ما می گذارد. بر ماست که انواع رسانه ها(نوشتاری،شنیداری و دیداری) را جزو جدایی ناپذیر فرزندان خود بدانیم و در انتخاب رسانه ها دقت و حساسیت کافی به خرج بدهیم و از سوی دیگر، متولیان فرهنگی اعم از آموزش و پرورش، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان تبلیغات اسلامی و دیگر نهادهایی که سیاستگذاری فرهنگ را برعهده دارند به موضوع فرهنگ سازی در بین کودکان و نوجوانان تلاش بیش تری بنمایند که فردا دیر است و باید دوران کودکی را دریابیم.

به اشتراک بگذارید:





مطالب مرتبط

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *