پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | دلم خانه می‌­خواست، چراغ و گرمای بخاری!

قصۀ­ کتاب «زیبا صدایم کن»، ماجرای جشن تولدی میان آسمان و زمین است

دلم خانه می‌­خواست، چراغ و گرمای بخاری!

اجرایی تلخ در فضای اتاقک یک جرثقیل و گذران لحظاتی نازیبا برای دختری به اسم «زیبا»





دلم خانه می‌­خواست، چراغ و گرمای بخاری!

۳ تیر ۱۴۰۲، ۲۱:۴۴

قصۀ­ کتاب «زیبا صدایم کن»، ماجرای جشن تولدی میان آسمان و زمین است. ماجرایی تلخ در فضای اتاقک یک جرثقیل و گذران لحظاتی نازیبا برای دختری به اسم «زیبا». اثری که متشکل از بیست و دو بخش از شرح ِداستان ِیک‌روزۀ پدر دختری­ است. داستان از میانۀ­ ماجرا شروع می‌­شود و به نظر می‌­رسد راوی، دختر پانزده‌ساله‌­­ای به ‌نام زیبا است که می‌­خواهد داستان را برای ما روایت کند، اما قصه به اوج که می‌­رسد و راوی به تقلا می‌­افتد، مخاطب متوجه می‌­شود که زیبا در حال شرح داستان برای شخص سومی است که هویتش هنوز برای مخاطب نامعلوم ­مانده است.
«همه‌چیز با یک تلفن شروع شد.» داستان از درون داستانی دیگر (وحشت در شهر) که زیبا مشغول خواندن آن است، شروع می‌­شود. داستانی پلیسی از لوسی و ویلی که زیبا را تا انتهای روایت کتاب، درگیر خود می‌­کند. تصویرسازی‌­های او از قهرمانی که بر مشکلات زندگی‌­اش فائق می‌­آید و خیالبافی‌­های او در پیوند با ترس و دلهره­‌ای که در تمام داستان همراهِ زیبا است.داستان حول تولد زیبا شکل گرفته است، اما این تمام قصه نیست. روز تولد ِپانزده‌سالگی زیباست. زیبا در بهزیستی و جدا از پدر و مادرش زندگی می‌کند، مادر زیبا که معتاد است، زندگی‌ جدیدی را تشکیل داده است. زیبا بی‌سرپرست نیست و‌ قطعاً این پرسش برای مخاطب به‌وجود می‌آید که چرا زیبا در کنار مادر زندگی نمی‌کند. خسرو، پدر زیبا به‌دلیل مشکلاتی در آسایشگاه روانی بستری و تحت درمان است. او برای روز تولد زیبا و بیرون آمدن از آسایشگاه، نقشه‌ای در سر دارد که با هم­دستی زیبا موفق به فرار از آن‌جا می‌شود. خسرو مخفیانه کارت بانکی یکی از پرستاران ِآسایشگاه را برمی‌­دارد و می‌­خواهد یک تولد ماندگار برای زیبا رقم بزند.شرایط زندگی زیبا تغییر کرده است و زیبا نمی‌­داند این موضوع را چطور به پدر بگوید، ترس از بازگویی وضعیت جدید، ترس از وخیم شدن حال پدر بعد از شنیدن این خبر و هزاران ترس دیگر که لحظه‌­ای او را رها نمی‌­کند. او که از سمت ناپدری مجبور به فروش مواد و دزدی شده بود، خانه را برای همیشه ترک کرده و در این حین با شخصی آشنا می‌­شود که در انتهای داستان او را پدر خطاب می‌­کند. زیبا گمان می‌­کند حال پدر خوب شده است، اما کنش‌­های پدر حالتی طبیعی ندارند و کم‌­کم زیبا از این هم­دستی پشیمان می‌­شود. درنهایت، خسرو با ورود نیروهای کمکی به بیمارستان برمی‌­گردد و ماجرای یک‌روزۀ­ آن­ها به پایان می‌­رسد.
«فرهاد حسن‌­زاده» نویسندۀ داستان، جنگ را از زبان پدرِ زیبا و از لابه‌­لای داستان بیرون می‌­کشد، اما گفته‌­های زیبا در متن و مشکلات روحی پدر که در داستان آشکار است، مخاطب را نسبت به زخم ِموجی بودن او دچار تردید می‌­کند.حسن‌زاده که نوشتن در دوران جنگ تحمیلی و زندگی در شرایط دشوار جنگ­‌زدگی را تجربه کرده است، در این داستان به معضلات و آسیب­‌های اجتماعی اشاره می‌­کند. «بیمار روانی در خانواده و جامعه جایی ندارد. آنها را طرد می‌­کنند. ما این­جا بیماران را خوب می­‌کنیم، اما کسی بیرون از آسایشگاه آن­ها را نمی‌­پذیرد. بیماران روانی در جامعه جایگاهی ندارند. وقتی که متوجه می‌­شوند آن­ها بیمار هستند، از کار برکنارشان می­‌کنند. این برخورد باعث می‌­شود زحمات ما به هدر برود. بیماران روانی که مداوا می‌­شوند، باید در جامعه جایی برای پذیرش داشته باشند. مشکل دیگرِ ما هزینۀ سنگین ِنگهداری بیماران روانی است.»
نویسنده در انتخاب عنوان از تکنیک ابهام کمک گرفته و با زبان مجاز می‌­خواهد مخاطب عنوانِ «زیبا صدایم کن» را برای خود تفسیر کند. راوی در طول داستان از توصیف خانمی می‌­گوید که با عینکی دودی، نظاره‌­گر اتفاقات و چالش‌­های زیبا و خسرو در خیابان است، مخاطب گمان می‌­برد که قصد نویسنده از این اشارۀ سربسته، نمادین باشد. نمادی از افرادی از جامعه که در طول زندگی­شان، تنها تماشاگر دردهای دیگران بوده‌­اند و توجهی به انسان‌­های پیرامون خود ندارند. نویسنده اینجا کنایۀ­ دوقطبی بودن جامعه را به داستان نیز وارد می‌­کند. «من نگاهم به کفش‌­هایمان بود که آن­قدر برق می‌­زدند که بهمان نمی‌­آمد از موتور پیاده شده باشیم. آن بنز سرمه‌­ایِ کنار خیابان بیش­تر به ما می­‌آمد و زنی با عینک دودی داشت از تو بنز ما را نگاه می‌­کرد. عینکش نصف صورتش را پوشانده بود.» کتاب «زیبا صدایم کن» برگزیدۀ شورای کتاب کودک و هجدهمین جشنوارۀ کتاب کانون پرورش فکری در سال ۱۳۹۵ شده و در فهرست کتاب‌های کلاغ سفید کتابخانۀ بین‌المللی مونیخ آلمان ۲۰۱۷ و در فهرست افتخار دفتر بین‌المللی کتاب برای نسل جوان ۲۰۱۸ قرار گرفته است. نویسنده با به­‌کار بردن دیالوگ‌­های محاوره­‌ای و ادبیات چاله‌­میدانی در صحبت‌­های خسرو، سعی در نزدیک شدن به زاویه‌دید نوجوانان دارد تا بتواند آن­ها را بیشتر با روایتِ داستان مأنوس کند. کتاب «زیبا صدایم کن» همچنین به‌سبب پرداختن به موضوع کودکان بدسرپرست، نامزد شورای کتاب کودک برای فهرست کتاب برای کودکان با نیازهای ویژه دفتر بین‌المللی کتاب برای نسل جوان ۲۰۱۷ بود. همچنین این کتاب به زبان انگلیسی و ترکی استانبولی ترجمه شده است.

به اشتراک بگذارید:

برچسب ها:

،





مطالب مرتبط

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیشترین بازنشر