پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | سایه سلیقه غربی بر نقوش شرقی

«داوود شادلو» استاد دانشگاه هنر شیراز از پیشینه تجارت فرش ایرانی می‌گوید

سایه سلیقه غربی بر نقوش شرقی

یکی از آسیب‌های شرکت‌های چندملیتی به فرش ایران، زیبایی‌شناسی گزینشی در فرش‌ها و نقوش ایرانی است





سایه سلیقه غربی بر نقوش شرقی

۲۰ خرداد ۱۴۰۲، ۱:۰۰

فرش ایرانی ناشناخته‌های زیادی دارد، یکی از آنها به برند این کالا برمی‌گردد. اینکه چطور نامی جهانی یافت و توانستیم آن را در قاب فیلم‌های ساخته‌شده در اروپا و آمریکا ببینیم، یا رد آن را در رمان‌های مشهور کلاسیک جهان سراغ بگیریم. در این زمینه شرکت‌های چندملیتی نقشی کلیدی ایفا کردند. شرکت‌هایی که دفاترشان را در شهرهای مختلف ایران دایر کردند و برای سال‌ها زیر و بم فرش ایرانی را در دست گرفتند. این شرکت‌ها با شناخت بازار جهانی توانستند به توسعه و صادرات فرش ایران کمک کنند. در عین‌حال، آنها بر کیفیت فرش و یکسان‌سازی طرح‌ها اثر گذاشتند. بیستم خرداد روز ملی فرش بهانه‌ای شد تا سراغ «داوود شادلو»، عضو هیأت علمی دانشگاه هنر شیراز و سردبیر دوماهنامۀ «طره» که برای مدتی با موضوع فرش منتشر می‌‌شد برویم و دراین‌باره از او بپرسیم.

 

۲۰ خرداد به‌نام روز ملی فرش نامگذاری شده است،‌ اما فرش و موارد مرتبط کمتر از سوی رسانه‌ها مورد توجه قرار گرفته و یا ابعاد مختلف آن واکاوی شده است. در این زمینه تصمیم گرفتیم دربارۀ نقش کمپانی‌های خارجی با شما گفت‌وگویی داشته باشیم.شرکت‌‌های چندملیتی فرش از چه زمانی به ایران وارد شدند؟ آنها مرتبط با کدام کشورها بودند و دفاترشان در کدام شهرها قرار داشتند؟
در دورۀ قاجار و در دورۀ ناصری تقاضا برای خرید فرش‌‌های شرقی در اروپا و بازار نوظهور آمریکا افزایش یافت. در این زمان وضعیت به‌گونه‌ای بود که تولیدکنندگان ایرانی که عموماً تولید غیرمتمرکز و خانه‌‌به‌خانه داشتند، توان تأمین تقاضای بازارهای جهانی را نداشتند. ازاین‌رو، کم‌کم پای چند شرکت چندملیتی به ایران باز شد و آنها در صنعت فرش سرمایه‌گذاری کردند. این شرکت‌ها از اروپا و آمریکا به ایران آمدند و در شهرهای تبریز، سلطان‌آباد، ملایر، کرمان و … دفتر تأسیس کردند. از مشهورترین این شرکت‌ها‌ می‌توان به زیگلر و O.C.M اشاره کرد.

یکی از این آسیب‌هایی که شرکت‌های چندملیتی برای فرش ایران داشتند این بود که یک زیبایی‌شناسی گزینشی را در فرش‌ها و نقوش ایرانی به‌وجود آوردند. به‌عنوان مثال نقشی را از یک جغرافیای بافت گرفتند و آن را با نقشی از جغرافیای دیگری تلفیق کردند و چیزی را به‌وجود آوردند که در سنت زییایی‌شناسی نقش و طرح ایرانی وجود نداشته است

نقش کمپانی‌ها در توسعه و افزایش بافت فرش در ایران چه بود؟ آیا آنها توانستند به برندسازی فرش ایران در کشورهای مختلف کمک کنند؟
شرکت‌های چندملیتی علاوه‌بر تولید، مدیریت و صادرات فرش ایران را هم در دست گرفتند. تولیدکنندگان ایرانی در آن زمان به هیچ‌عنوان توان رقابت با سرمایه و تولید متمرکز این شرکت‌ها را نداشتند؛ بنابراین، یا ورشکست شدند یا به استخدام همان شرکت‌ها درآمدند. همچنین، این شرکت‌ها به‌سبب حقوق پایینی که در زنجیرۀ تولید به کارگران و هنرمندان می‌پرداختند، فرش‌ها را با قیمت تمام‌شدۀ اندکی به مرحلۀ فروش می‌رساندند و با قیمت‌های رقابتی به بازارهای جهانی عرضه می‌کردند. اما در کنار همۀ اینها که به‌‌هر روی به استثمار هنرمندان و کارگران ایرانی می‌انجامید، شرکت‌های چندملیتی در گسترش بازارهای فرش ایرانی بسیار موفق عمل کردند و نباید این نکته را فراموش کرد که آنها نقشی مهم در گسترش برند Persian Carpet داشتند. کاری که احتمالاً خود تولیدکنندگان ایرانی در آن زمان که ارتباط و نفوذ زیادی در بازارهای جهانی نداشتند، از عهدۀ آن برنمی‌آمدند.
چنین کمپانی‌هایی که نیاز به صادرات فرش باکیفیت داشتند‌، توانستند کیفیت فرش ایران را به لحاظ بافت و رنگ بهبود بخشند و آفت رنگ‌های شیمیایی را محدود سازند و یا بافندگان را ترغیب به بافت فرش باکیفیت کنند؟ یا در عمل تأثیر قابل‌توجهی در این زمینه نداشتند؟
آسیب‌ها و مزایای شرکت‌های چندملیتی را باید باهم در نظر گرفت. این مقوله پیچیده و کلان‌ است و نمی‌توان با یک دیدگاه ثابت به آن نگاه کرد. از سوی دیگر باید به این مسئله دقت داشت که اقتصاد ایران در دورۀ قاجار یک اقتصاد پویا نیست. احمد سیف در کتاب «اقتصاد ایران در دورۀ قاجار» به این گزاره اشاره می‌کند که توفیقی که برای فرش ایران پیش آمد و از لحاظ اقتصادی به‌عنوان یک کالای مهم شناخته شد، درواقع یک توفیق اجباری بود. به این سبب که در این دوره دولت قاجار سرمایه‌گذاری‌هایی روی سنگ‌ها و فلزات قیمتی طلا و نقره کرده بود که ناکام ماند. از سوی دیگر با جنگ تریاک امکان صادرات تریاک را از دست داد و از سوی دیگر با بیماری کرم ابریشم،‌ تولید ابریشم هم بسیار محدود شد و از بین رفت. این عوامل سبب شد دولت قاجار به فرش به‌عنوان یک کالای اقتصادی که می‌تواند روی آن بودجۀ سالانه بنویسد، ‌نگاه کند. زمانی‌که دولت روی فرش سرمایه‌گذاری کرد باتوجه‌به نیاز و تقاضایی که در بازار اروپا برای فرش‌های اروپایی وجود داشت و فروشندگان خرد ایرانی توان تأمین بازار اروپا و آمریکا را نداشتند، این شرکت‌ها وارد شدند و دولت قاجار نه توان آن را داشت که اما و اگری برای آنها تعیین کند و نه اراده‌ای در این زمینه داشت.
از سوی دیگر شرکت‌های چندملیتی طبیعتاً به‌دنبال فرش باکیفیت بودند تا حرفی در بازار جهانی داشته باشند و بتوانند کالایشان را بفروشند. بنابراین، آنها نظارت و کنترل کیفی دقیقی در زنجیرۀ تولید داشتند تا فرش باکیفیت تولید شود. البته این شرکت‌ها شبیه هم عمل نمی‌کردند و کیفیت فرش آنها از کیفیت یکسانی برخوردار نبود و نظارت و کنترل واحدی نداشتند تا در یک سطح فرش تولید کنند. شاید بشود گفت مهمترین مزیتی که این شرکت‌ها داشتند این بود که به‌واسطۀ ارتباط با بازار جهانی فرش که تولیدکنندگان ایرانی از آن برخوردار نبودند، باعث شدند ایرانی‌ها سلیقۀ بازار اروپا و آمریکا را بشناسند و بر آن اساس فرش تولید کنند؛ امکانی که پیشتر برای تولیدکنندگان ایرانی فراهم نبود. شناخت سلیقه به این شرکت‌ها امکان می‌داد که مناسب نیاز بازارهای جهانی فرش تولید کنند. در مقابل آسیب‌هایی که در تولید این شرکت‌ها وجود داشت، همان بحث رنگ‌های جوهری یا آنیلینی (Aniline) بود که در یک بازۀ زمانی یعنی در اواخر قاجار و اوایل پهلوی به‌وجود آمد. در این دوره تقاضای بسیار زیادی در بازار جهانی برای فرش ایران شکل گرفت که سبب شد شرکت‌های چندملیتی توان تأمین نیاز بازار جهانی را با شیوۀ سنتی و رنگرزی گیاهی و سنتی نداشته باشند. بنابراین، به سراغ رنگ‌آمیزی الیاف با رنگ‌های شیمیایی و آنیلینی رفتند. البته این یک دلیل است و متغیرهای دیگری هم در این موضوع دخیل هستند.
یکی از انتقاداتی که به این شرکت‌های چندملیتی وارد می‌شود این است که آنها باعث شدند برخی طرح و نقش‌ها به محاق برود و در مقابل برخی طرح‌ها به‌وفور تکرار شوند،‌ آیا این انتقاد وارد است؟
اگر از دیدگاه آسیب‌شناسانه بخواهیم به این ورود شرکت‌های چندملیتی نگاه کنیم، بله، یکی از این آسیب‌هایی که آنها برای فرش ایران داشتند این بود که یک زیبایی‌شناسی گزینشی را در فرش‌ها و نقوش ایرانی به‌وجود آوردند. به‌عنوان مثال نقشی را از یک جغرافیای بافت گرفتند و آن را با نقشی از جغرافیای دیگری تلفیق کردند و چیزی را به‌وجود آوردند که در سنت زییایی‌شناسی نقش و طرح ایرانی وجود نداشته است. از سوی دیگر برخی طرح‌های سنتی به محاق رفتند و نادیده گرفته شدند و بافندگان طرحی را بافتند که در بازارهای اروپایی و آمریکایی به فروش می‌رفت. مثالی برای این موضوع را سیسیل ادواردز در کتاب «قالی ایران» ذکر می‌کند. او در این کتاب می‌آورد که وقتی به منطقۀ سلطان‌آباد و ساروق رفته بودم، مشاهده کردم که هیچکس از طرح‌های قدیمی‌ ساروق نمی‌بافد. در مقابل بافندگان گونه‌ای از نقشه‌های ساروق به‌نام ساروق آمریکایی را می‌بافند که در بازارهای جهانی و به‌ویژه در بازار آمریکا خوب فروش می‌رفت و مورد توجه مشتریان در این کشور بود. او نوشته است که وقتی از تولیدکننده‌ها و بافندگان پرسیدم چرا فرش‌های قدیمی‌تر و نقشه‌های قدیمی‌تر را نمی‌بافید، جواب دادند که آن فرش‌ها در بازار فروشی ندارد و ما ترجیح می‌دهیم چیزی را تولید کنیم که ما را به پول می‌رساند. ادواردز در دورۀ پهلوی شاهد این اتفاق بوده است؛ دوره‌ای که عملاً شرکت‌های چندملیتی جمع شده بودند و تولی، تصدی و مدیریت فرش ایران را در دست نداشند، ولی پایه‌ای که این شرکت‌ها گذاشتند در زیباشناسی گزینشی چه در دورۀ قاجار و چه در دورۀ معاصر تأثیر گذاشت، به‎طوری‌که برخی از آن طرح و نقش‌ها را حتی امروز هم مشاهده می‌کنیم.
کتاب «قالی ایران» نوشته سیسیل ادواردز را که از سوی این شرکت‌ها به ایران آمده بود‌، می‌‌توان اولین پژوهش منسجم دربارۀ فرش ایران دانست؟
این کتاب در ۱۹۵۳ منتشر شده است، اما نخستین پژوهش‌ها بر فرش‌های ایرانی از اواخر قرن نوزدهم آغاز شده بود. بنابراین، خیر، «قالی ایران» نخستین پژوهش دربارۀ فرش ایران نیست، اما پژوهش منسجمی در این زمینه ‌است.
چه عواملی باعث خروج این شرکت‌ها از ایران شد و آیا این خروج در چند نوبت اتفاق افتاد یا یک نوبت؟
چند عامل باعث شد شرکت‌های چندملیتی که در زمینۀ قالی‌بافی نقش داشتند، از ایران خارج شد. مهمترین عامل جنگ جهانی اول بود. این جنگ باعث شد بازارهای اروپا و به‌ویژه آمریکا محدود شود. این جنگ همچنین امکان ترابری فرش دستباف از اروپا به آمریکا را هم با اختلال مواجه کرد؛ زیرا در آن دوره چند کشور اروپایی صادرات فرش از اروپا به آمریکا را به‌عهده داشتند. بنابراین، مشتریان ارتباط خود را با بازار نه تنها در مورد فرش ایرانی بلکه برای فرش ترکی و سایر فرش‌های شرقی هم از دست دادند. نکتۀ بعدی که باعث شد این وضعیت پس از جنگ جهانی هم تداوم پیدا کند و شرکت‌ها میلی به بازگشت به کشورهای تولیدکنندۀ فرش در این دوره نداشته باشند، به رکود اقتصاد جهانی در بازار آمریکا در سال 1929 بازمی‌گشت که 10 سال ادامه پیدا کرد. در این دوره بازار تقاضا برای فرش دستباف به‌شدت افت پیدا کرد و کسانی که توان خرید فرش داشتند، محدود شدند. همین امر سبب شد تولید و تجارت و بازرگانی فرش یک فعالیت سودده نباشد. با وجود تمام این مسائل در این دوره، یعنی پس از پایان جنگ جهانی اول که شرکت‌های چندملیتی خواستند دوباره وارد بازار ایران شوند با چالش دیگری هم مواجه شدند. در دوران جنگ جهانی اول دورۀ قاجار به پایان رسید و پهلوی‌ها در قدرت بودند. رضاشاه به این شرکت‌ها اجازه نداد در قالب تولیدکننده و مدیریت‌کننده وارد ایران شوند، بلکه آنها را به چشم خریدار می‌دید. در این دوره شرایط برای تولیدکنندگان داخلی که حمایت دولت را پشت خود داشتند، بسیار مهیا شد و شاهد دوران درخشان قالی‌بافی در ایران بودیم. البته باید توجه داشت که هرچند شرکت‌های چندملیتی خارج شده بودند، ولی تجربۀ آنها در زمینۀ صادرات وجود داشت. تولیدکنندگان ایرانی تولیدکنندگان پیش از شرکت‌های چندملیتی و دوران ناصرالدین شاه نبودند،‌ آنها تجربۀ زیادی در شناخت بازارهای جهانی داشتند و از این شرکت‌ها راه‌های تجارت، بازارها و سلیقۀ بازارها و شیوه‌های بهینۀ تولید را یاد گرفته بودند. همین مؤلفه‌ها سبب شد آنها بتوانند با خروج شرکت‌های چندملیتی موفق عمل کنند.
دراین‌باره که آیا این شرکت‌ها به یکباره از کشور خارج شدند یا به مرور این اتفاق افتاد، باید بگویم که آنها به مرور از ایران خارج شدند.
با خروج این شرکت‌ها دفاتر و کارگاه‌های آنها چه شد؟
بخش عمدۀ دارایی این شرکت‌ها به شرکت سهامی‌فرش ایران تعلق گرفت. دفترها، کارگاه‌ها و دارهای نیمه‌تمامی‌که روی آنها همچنان فرش بود،‌ ابزار، مواد اولیه، فرش‌هایی که بافته شده و امکان خروج آنها از ایران مهیا نشده بود، نقشه‌ها، و تمام مایملک این شرکت‌ها در فاصله 1310 تا 1314 به شرکتی تازه‌أاسیس به‌نام «شرکت سهامی فرش ایران» تعلق گرفت. به‌این‌ترتیب، عملاً با تأسیس این شرکت از شرکت‌های چندملیتی خلع ید شد و تولی و تصدی تولید فرش ایرانی از دست شرکت‌های چندملیتی خارج و در اختیار تولیدکنندگان ایرانی قرار گرفت. ساختمان شرکت سهامی‌فرش ایران در خیابان فردوسی نرسیده به چهارراه استانبول قرار گرفته و‌ ساختمانی تاریخی است. این ساختمان به دست طراحی آلمانی به‌نام هنریش طراحی شده است که کار طراحی ساختمان بانک ملی در خیابان فردوسی را هم انجام داده است. ساختمان شرکت سهامی که اکنون به‌عنوان فروشگاه و امور اداری استفاده می‌شود، بنایی تاریخی است که نزدیک 90 سال سن دارد و بخشی از میراث‌فرهنگی فرش ایران است.

به اشتراک بگذارید:

برچسب ها:





مطالب مرتبط

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیشترین بازنشر