کسبه پاساژ پلاسکو بعد از 4 سال خواسته تازهای دارند
رونق کسب و کار در گروی باز شدن راه اصلی
هیچکس آن جمله پرویز شاپور را نشنیده بود. همان جملهای که گفته بود: «وقتی سوزنها از بالای پلاسکو میریزند، ته گرد میشوند.» همه تنها میدانستند که ساختمان آنقدری بلند است که هرچه از بالای آن پایین بیفتد، شاتوتی میشود، قرمز رنگ، حتی اگر خودش باشد.
۱۲ بهمن ۱۳۹۹، ۱۱:۱۱
هیچکس آن جمله پرویز شاپور را نشنیده بود. همان جملهای که گفته بود: «وقتی سوزنها از بالای پلاسکو میریزند، ته گرد میشوند.» همه تنها میدانستند که ساختمان آنقدری بلند است که هرچه از بالای آن پایین بیفتد، شاتوتی میشود، قرمز رنگ، حتی اگر خودش باشد. ساختمان که ریخت، قرمزی رنگ انداخته بود هر طرف چهارراه استانبول. قرمزی از خون بود و شعلههای آتش که از هر طبقه ساختمان پلاسکو زبانه کشیده بود. همه آن 300 کسبهای که در ساختمان پلاسکو مغازه داشتند و همه آن 250 نفری که کسبه پاساژش بودند بعد از آوار ساختمان به سرنوشت یکسانی دچار شده بودند: «از اسب افتادیم.»
«من در ساختمان بودم. همه بودند، روزهایی مثل الان بود، اوج کار ما بود.» سی دیماه سال 95 وقتی ساختمان پلاسکو ریخت، آقای سعیدی، توسلی و رحیمی در پاساژ پلاسکو بودند. بستههای لباس یکی یکی باز میشدند و به تن مانکن میرفتند و در معرض دید: «مغازه باز است؟» مشتریان پرتعداد بودند، پرسش هم پرتکرار. عابران کنجکاو دیدن سرنوشت ساختمان 52 ساله 42 متری، کنار سفارتخانه ترکیه بودند که یکی در میان وارد مغازهها میشدند و به پچپچه وقتگذرانی میکردند تا علت آمدن آتش را جویا شوند. «من در پاساژ بودم، خیلیهای دیگر هم بودند. همه نگران وضعیت بودند که ماندند.» ساعت به یازده که نزدیک شد، هول و ولا هم راهش را به جان پیدا کرده بود. «من حدود ششصد میلیون در مغازه جنس داشتم.» «یک نفر دیگر یک تومنی داشت، فکر کنید این همه پول در مغازه خوابیده باشد با مدارک، نگران همه اینها بودیم.»، «من تلاش کردم که مدارکم را بردارم بعد بروم»
آقای سعیدی، توسلی و رحیمی یادشان به نگهبانان مجموعه افتاده است، به عبدی و محسن که چند دقیقه مانده به یازده تلاش میکردند تا بوتیک به بوتیک آنها را با بهانههایشان از پلاسکو دور کنند اما خودشان بعد در میان پلاسکو دفن شدند: «دویست نفر، سیصد نفر، اگر خارج نمیشدند تعداد کشتهها بسیار بیشتر میشد.» بیشتر از 21 نفر که مفقود شدند و زیر آوار ماندند و سوختند. بیشتر از آنهایی که بعدتر از سی دی، نبود پلاسکو به سکتهشان انداخت. «من خودم کسی را میشناسم که پانصد میلیون جنس در مغازه داشت، فکر کنید کل سرمایهاش بود، شب عید.» خروار خروار قسط و بدهی و چک برگشتی برای پوشاک فروشان راهی جز سکته نگذاشته بود. مثل سالهای بعد از جنگ وقتی که تجارت آزاد شد و قیمتها تغییر کرد و خیلی از طلافروشان نتوانستند بدهیهایشان را بپردازند و به خنسی خوردند و سکته شد تنها راهحل رهایی.
«فقط ما در مغازههایمان نبودیم، من تولیدی دارم، سه لاین شلوار، پیراهن و تیشرت، هرکدام دو کارخانه را ساپورت میکرد، مغازه من که بسته شد همه آنهایی که با من کار میکردند هم کارشان تعطیل شد، فکر کنید حدود 60 نفر، تازه بدون مغازه داران شهرستانی که از ما ارتزاق میکردند و بدون آنهایی که در مغازه خودمان بودند و برای خودمان کار میکردند» رجوع میکنند به خاطرات این چهارسال. «من زنی را میشناسم که دو دختر دانشجو داشت و با اجاره مغازه اینجا گذران زندگی میکرد. هیچ ممر درآمد دیگری هم نداشت.» ارجاع طولانی مدتشان طلاقها و ازدواجهای بهم خورده را به آنها یادآوری میکند، خاطراتی که پلاسکو تلخشان کرده بود و فقط چند اسم پشت هم ردیف کرده بود، پسر علی، دختر حسن، پسر حسین آقاحاجی.
پلاسکو برای بنیاد مستضعفان بود، وقتی که ریخت بنیاد وعده داد که دو ساله آن را میسازد. قصد کرده بودند که پاساژ پلاسکو را هم به دلیل ناامنی با ساختمان تجمیع کنند و یک ساختمان بلند بسازند. کسبه زیربار نرفتند. همه آن 256 کسبهای که سرقفلی مغازههای پاساژ پلاسکو را داشتند زیربار تخریب نرفتند و قرار را بر ایمنسازی ساختمان گرفتند. شورای پلاسکو که تعدادی از اعضای هیات مدیره آن بودند کفش آهنی پوشیدند و به تمام نهادهایی که مجری کارشان بودند سر زدند تا مجوز بگیرند. آتشنشانی، نیروی انتظامی: «یک سال پیش حدود 90 میلیون تومان هزینه کردیم تا اینجا را ایمنسازی کنیم، اگر امسال بود هر واحد باید حدود 300 تا 400 میلیون برای ایمنسازی بگذارد.»
پشت بام پاساژ پلاسکو شده محل تجهیزات تازه، چند مهندس ناظر روی کار نظارت کردند. آسانسورها تنها کمبود پاساژ است که قرار است به زودی تعدادشان بیشتر شود. «واقعا انصاف نبود که ما با هزینه خودمان اینجا را ایمن کنیم، این کار را کردیم اما حالا.» اما حالا به سرانجام نمیرسد بعد از آن جمله تمام نمیشود و خواسته تازهای رخنمایی میکند: «حالا به ما راه نمیدهند، در اصلی باز نیست و تنها همین در از بنبست طاهری فعلا تنها ورودی پاساژ پلاسکوست. ساختمان پلاسکو تا بعد از آمدن پرویز فتاح اسکلتش بالا نرفت. بعد از آمدن او ساختمان بالا رفت. ساختمان که بالا رفت دعوای میان مدیریت شهری و بنیاد مستضعفان هم بالا گرفت. بگومگوها اول بر سر ایمنسازی ساختمان بود، بعد بر سر عوارض شهرداری. یکبار هم عملیات عمرانی متوقف شد، شهردار منطقه 12، علیمحمد سعادتی گفته بود علت این توقیف عملیات این است که نقشههای ساختمانی در اختیار شهرداری قرار نگرفته و آتشنشانی هنوز آن را تایید نکرده است. دی امسال متولیان امر شهری استانداردهای لازم ساختمان پلاسکو را تایید کردند. محمد سالاری، رئیس کمیسیون معماری و شهرسازی در گفتوگویی اعلام کرد که ساختمان پلاسکو بر مبنای استاندارد ساخته شده و فرآیند ساخت از سوی وزارت راهوشهرسازی تایید شده است. بگومگوی بعدی بر سر عوارض ساخت بود که به نظر میرسید قیمتها براساس سال 97 تایید شده است و جریمه مدتی که پلاسکو پروانه نداشته هنوز محاسبه و پرداخت نشده است.
آقای سعیدی و توسلی از مناسبات ساختمان کناری آگاهند: «مشکل ما اینجاست که مجریان دیر شروع به ساخت کردند و حالا که دیر ساختند میگویند راه نمیدهیم.» به آنها گفتهاند که باید ساختمان را به ایمنی برسانیم و بعد راه باز کنیم. گفتهاند آنجا هنوز کارگاه دارد و تا زمانی که کارگاه مشغول به کار باشد، ایمن نیست که راه اصلی از خیابان اصلی باز شود: «الان شب عید است، شب عید ما 29 اسفند نیست، الان است، الان تا 29 اسفند، اول گفته بودند تا بهمن ساختمان اصلی تکمیل میشود و راه تا همان موقع باز میشود اما حالا میگویند اردیبهشت بنا تکمیل میشود.» دقیقا دو ماهی که دیگر کار پوشاک فروشان تمام شده و در مغازههایشان پرنده پر نمیزند.
غرفههای یکی در میان خالی نشانه دیگر همین باز نبودن در اصلی است. میگویند باقی مغازه داران چون هنوز امیدی به رفتوآمد مردم به پاساژ ندارند، هرکدام مغازهای در خیابان جمهوری اجاره کردند و اگر در اصلی باز شود، احتمالا بار و بندیلشان را جمع کنند و راهی خانه خودشان شوند. «پلاسکوییها از اسب افتادن از اصل نیفتادند» آقای توسلی میگوید این جمله را در مصاحبهای دیگر هم گفته بوده. او میگوید کسبه اینجا وقتی پاساژ تعطیل شد، تجربه بودن در پاساژ نور را داشتند، پاساژی که تنها چیزی که در آن پیدا نمیشد نور بود. آنها سابقه خانهنشینی طولانی و قسط و بدهیهای زیاد را داشتند و حالا هم در انتظار باز شدن در اصلی: «بعد از آتشسوزی تمام اجناسمان را دوده گرفته بود، نصفی هم بیمصرف شده بود، من فروشنده کت و شلوارم 500 دست کت و شلوار مغازه را شش ماه جلوی آفتاب نگهداشتم تا بوی آن برود.» بوی دود اما چسبی به خورد لباسها رفته بود و قصد جدا شدن از لباسها را نداشت.
آقای سعیدی، کاسب حدودا 60 ساله از همان روزهای اول در پلاسکو کاسب بوده و میگوید بالا و پایین زیاد دیده و این هم یکیش. فوارههای اصلی حوض بزرگ پاساژ پلاسکو به راه افتاده است و از پشت شیشه انتهایی آن ساختمان پلاسکویی که حالا قرار است 20 طبقه بالا برود، نمایان است. آنهایی که ساختمان پلاسکوی در حال ساخت را دیدند میگویند 90 درصد آن ساخته شده است. آقای رحیمی که موهایش بیشتر از باقی سفید شده، خاطرات روزهای شلوغ پلاسکو را به یاد میآورد، روزهایی که حالا از او خیلی دور است. «به باز شدن در و شلوغی دوباره امیدوارید؟»، مکث میکنند، رحیمی میگوید نه. نه با جمله بعدیش قاطعانه گفته میشود: «به پلاسکو ربطی ندارد به قدرت خرید مردم ربط دارد که پایین آمده.» سعیدی اما امیدوار است: «خدا به ما روزی بدهکار است، خودش دوباره میرساند.» تابلوی زرد رنگی که کسبه پاساژ از اهالی محل بابت سروصدا عذرخواهی کردند هنوز به روبهروی پاساژ در خیابان طاهری به دیوار انبار پاساژ است. از پشت پاساژ ساختمانی که ارتفاعش بیشتر شده نمایان است، هیچکس هنوز هم آن جمله پرویز شاپور را نشنیده است.
برچسب ها:
مطالب مرتبط
ظرف دو ماه گذشته ۴ کارگر در ۴ حادثه در معادن زغال سنگ کرمان جانباختهاند
مرگهای تکراری
گفتوگوی «پیام ما» با بستگان کارگران مفقودشدۀ معدن شازند اراک
نگاههای منتظر به معدن فروریخته
چهاردهمین انتخابات ریاستجمهوری با مشارکت ۴۰ درصدی برگزار شد
صدای جمهور آمد
در نشست علمی «خودکشی درمانگران: نگاهی بینرشتهای» صورت گرفت
واکاوی مسئلهٔ اقدام به خودکشی درمانگران
کارشناسان و مسئولان در مورد احتمال همیشگی فوران تفتان اتفاقنظر دارند
معمای آتشفشان «تفتان»
بارش برف و باران امروز ادامه دارد
۲۲ استان کشور تا پایان هفته بارش برف و باران سنگین را تجربه میکنند
انسداد راه دسترسی ۱۶۰ روستای لرستان
گزارش «پیام ما» از نشست بررسی کاربرد فناوریهای نوین در صنایع خلاق
اکوسیستم استارتاپی عامل آشتی کسبوکاری مردم و نوآوران
گروهی از زنان مکزیک جان خود را برای رساندن غذا به مهاجران به خطر میاندازند
مسافران قطار مرگ
دود نیشکرهای سوخته هوای خوزستان را آلوده کرد
چتر سیاه بر آسمان اهواز
نظر کاربران
نظری برای این پست ثبت نشده است.
تبلیغات
وب گردی
- کدام شاخص اقتصادی بیشترین تاثیر را روی پیشبینی قیمت انس طلا دارد؟
- محبوبترین تورهای ترکیه کدامند؟
- حداقل سرمایه برای واردات از دبی: آنچه باید بدانید
- چطور زودتر از همه از پیش فروش قطارها مطلع شویم؟
- چه کسانی نمی توانند مهاجرت کنند؟
- تفاوت رهگیری مالیاتی و کد مالیاتی چیست؟
- نوآوریهای جدید تتر در ارائه خدمات مالی دیجیتال
- عمر باتری آیفون 15 پرو مکس در مقابل سامسونگ اس 24 اولترا
- دوره mba و dba مرکز آموزش های آزاد دانشگاه تهران
- آینده واردات عروسک و اسباب بازی از چین به ایران، پیشبینی و ترندها بیشتر
بیشترین نظر کاربران
«آفاق آزادی در سپهر تاریخ» در غیاب زیباکلام
بیشترین بازنشر
پربازدیدها
1
به نام حیوانات به کام باغوحشداران
2
«بمو» را تکهتکه کردند
3
سوداگران گنج پل تاریخی ۳۰۰ ساله در بابل را تخریب کردند
4
محیطبانها با رد زنی چرخهای موتورسیکلت به شکارچیان رسیدند
5
کبوتر نماد مناسبی برای صلح است؟
دیدگاهتان را بنویسید