پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | ما را به سخت جانی خود این گمان نبود

ما را به سخت جانی خود این گمان نبود





۶ مهر ۱۴۰۰، ۰:۰۰

از نیمه‌های سال 94 و با آغاز برجام جان دوباره‌ای بر کسب و کارهای ایرانی به خصوص گردشگری دمیده شد. بهبود روابط ایران با کشورهای دیگر به خصوص اروپایی، کاهش محدودیت‌های صدور ویزا، بهبود هرچند ناچیز در روال پرداخت و مراودات مالی با خارج از ایران، و از همه مهم‌تر کاهش ایران هراسی و منع گردشگران از ورود به کشورمان، انگیزه‌های جدیدی در گردشگری ورودی ایران شکل داد. تعداد گردشگران ورودی به ایران هرچند هنوز فاصله زیادی با انتظارات داشت، ولی فضای جدید باعث افزایش گردشگران اروپایی تا 80 درصد شد و ماجرا در همان سال اول تا جایی پیش رفت که دیگر هتل‌ها توان پذیرش گردشگران خارجی را نداشتند.

در همین سال‌ها کم‌کم نام بوم‌گردی‌ها شنیده می‌شد: اقامتگاه‌های سنتی که تجربه‌ای بیش از هتل به گردشگران ارائه می‌دادند. چیزی نگذشت که بوم‌گردی‌ها و هاستل‌ها توانستند رقیب جدی هتل‌ها شوند و به دلیل نوآوری‌ها، ارائه تجربه متفاوت و البته اقتصادی‌تر بودن، گزینه اول بسیاری از گردشگران خارجی در سفرشان به ایران و شهرهای مختلف آن شدند.روی کار آمدن ترامپ و از سر گرفتن تحریم‌ها هرچند جلوی رشد ورود گردشگر به ایران را گرفت ولی نتوانست انگیزه و امید بالای فعالان این حوزه را کم کند. همچنان بر تعداد اقامتگاه‌های بومی که مسافران خارجی پذیرش می‌کردند افزوده می‌شد و به این ترتیب راهنمایان محلی هم توانسته بودند فرصت جدیدی برای معرفی ایران و درآمدزایی ایجاد کنند. هرچند آمار گردشگران ورودی رو به کاهش بود ولی گردشگران ماجراجو و تجربه‌گرا همچنان ایران را به عنوان یکی از هیجان‌انگیزترین مقاصد در فهرست خود داشتند.
داستان تیست ایران
از همان ابتدا یکی از مشتریان پر و پا قرص بوم‌گردی‌ها و تجربه‌های محلی بودم. اسفند 96 در سفر کاری به نمایشگاه ITB برلین فرصتی شد تا با شرکت‌های بزرگ گردشگری آشنا شوم و بخش‌های بیشتری از اروپا را ببینم. همزمان با من، همسرم هانیه در یکی از بوم‌گردی‌های شمال ایران مشغول کمک به دوستانمان بود. من از شانزلیزه و ایفل و دیوار برلین و مجسمه کودک بروکسل استوری می‌گذاشتم و هانیه از قاسم‌آباد و عروسک ورزامُشته و مراسم چهارشنبه‌سوری و آوازهای بومی‌شان. مقایسه داستان‌های ایران و کشورهای دیگر و مقایسه میزان موفقیت و تلاششان برای نقل و معرفی آنها، جرقه جدیدی در ذهنم زد. همین موضوع باعث شد تا چند ماه بعد از کارم استعفا بدهم و در پاییز 97 استارتاپ تیست ایران (TasteIran) را راه‌اندازی کنیم: پلتفرم اتصال گردشگران خارجی به اقامتگاه‌ها و تجربه‌های بومی. فروردین 98 سایت رونمایی شد و اولین تجربه بومی در تیست ایران با موضوع «نوروز در تبریز» فروش رفت و در ماه‌های پس آن با رشد خوبی توانست گردشگران زیادی را به بوم‌گردی‌ها، هاستل‌ها، راهنماهای محلی و تجربه‌های منحصر به فرد ایران متصل کند.
آبان 98 و قطعی ده روزه اینترنت
گردشگری ورودی با سرعتی کند، اما در حال رشد بود. مسافران خارجی حین سفر و پس از بازگشت به کشورشان با ذوق و شوق از سفر به ایران می‌گفتند و از تفاوت بین چیزی که رسانه‌ها و سیاست از ایران نشان می‌دهد با چیزی که واقعا تجربه کرده بودند. از طرف دیگر استارتاپ‌ها و کسب و کارهای خصوصی زیادی در گردشگری شروع به کار کرده بودند که به جذب گردشگر و اقتصاد فعالان این حوزه کمک می‌کرد. همه چیز دوباره داشت رونق می‌گرفت که افزایش قیمت بنزین بدون برنامه‌ریزیِ تبعات آن، اعتراض‌ها و حوادث آبان‌ماه و از همه دشوارتر قطعی 10 روزه اینترنت، جان بسیاری از کسب و کارهای آنلاین و بیش از همه گردشگری را گرفت. در آن زمان بسیاری از درخواست‌های ما در تیست ایران کنسل شد و کار اصلی‌مان شده بود پیدا کردن کردن توریست‌هایی که داخل ایران سرگردان و بدون اینترنت مانده بودند. گردشگران خارجی در شرایط نا امن و اضطراب‌آوری بودند که در نتیجه آن تصویر وحشتناکی از ایران و سفر به ایران به دنیا مخابره شد. پیکر نیمه جان گردشگری داشت کم کم بلند می‌شد که اخبار ویران کننده دیگری دامنش را گرفت. صبح زود با تماس یکی از توریست‌هایی که قرار بود ایران بیاید و برای خبر کنسل کردن سفرش تماس گرفته بود، بیدار شدم. ترور سردار سلیمانی و بعد از آن ماجرای سقوط هواپیمای اوکراینی روزهای بسیار تلخی را برای همه رقم زد. در چنین فضایی دیگر نه اقبالی از سوی گردشگران خارجی باقی مانده بود، و نه انگیزه‌ای برای کسب و کارهای گردشگری که بخواهند ایران را به دنیا معرفی و آنها را برای سفر به کشورشان دعوت کنند. ما که از تابستان برای رشد تیست ایران دنبال جذب سرمایه بودیم در این دوران تقریبا تمام فرصت‌های خود را از دست دادیم. جلسات سرمایه‌گذاری که در مواردی به مراحل نهایی رسیده بود و مجموعه‌هایی که برای سرمایه‌گذاری در تیست ایران مشتاق بودند با دیدن شرایط و آینده بدون ثبات گردشگری ورودی در ایران یا پشیمان شدند یا علی‌الحساب دست نگه داشتند.
اسفند 98، کرونا، ضربه آخر
برای گردشگری ورودی همه چیز با آمدن کرونا معلق شد. بیماری همه‌گیری که ابتدا تصور می‌شد کمتر از 2-3 ماه گردشگری را متاثر خواهد کرد، حالا بیش از یک سال و نیم است که این صنعت را فلج کرده است. بسیاری از آژانس‌های مسافرتی مجبور به تعدیل نیرو یا تعطیل شدند. راهنماهای محلی از کار بیکار شدند و به شغل‌های دیگر روی آوردند. اقامتگاه‌های بوم‌گردی و هاستل‌ها خالی شدند و بسیاری از آنها که به صورت استیجاری اداره می‌شدند، از پس هزینه‌های خود بر نمی‌آمدند. امیدی به بازگشت زود هنگام گردشگری ورودی نبود و گردشگری داخلی هم کم‌رمق شده بود.
اغلب اقامتگاه‌هایی که شخصی نبودند و باید اجاره‌های هنگفت ماهیانه پرداخت می‌کردند، تعطیل شدند و عده‌ای هم تغییر کاربری دادند. با آمدن کرونا بعد از کمتر از یک سال از راه افتادن تیست ایران، عملا درآمد ما به صفر رسید. تیست ایران که با سرعت در حال رشد بود و توانسته بود بوم‌گردی‌ها و تجربه‌های زیادی را به گردشگران خارجی معرفی و داستان‌های زیادی از ایران نقل کند حالا باید وارد چالشی جدی می‌شد. باید خودمان را برای دوران سخت آماده می‌کردیم و هزینه‌ها را کاهش می‌دادیم. این شد که تیست ایران وارد مرحله نگهداری شد به امید روزی که دوباره جانی به گردشگری ورودی برگردد. در کنارش این دوران را فرصتی دیدیم برای راه‌اندازی پادکست رادیو پادنا (Radio Padena) که در آن داستان‌های ایران را به زبان انگلیسی از طریق موسیقی و ادبیات و سفرنامه برای شنوندگان خارجی تعریف کردیم.
آینده…
کرونا هم خواهد رفت و بسیاری از اتفاقاتی که افتاده فراموش می‌شود. ولی سوالات بزرگی بالای سر تیست ایران و کسب و کارهای مشابه آن ظاهر شده: ما در حال معرفی کدام تصویر از ایران هستیم؟ بعد از اتفاقاتی که در این دوسال افتاده و اخباری که به سراسر دنیا مخابره می‌شود، چطور می‌توان مدعی نمایش تصویری جذاب و واقعی از ایران بود؟ در شرایط بی‌ثباتی که برای کسب و کارها و به خصوص صنعت گردشگری وجود دارد چطور می‌توان امید به ساختن داشت و برای توسعه تلاش کرد؟ با وجود همه طرح‌ها و برنامه‌های مهاجر پرور و «صیانتی» چطور می‌توان مانع خروج نخبگانی شد که به رغم فراهم بودن فرصت‌های بهتر در خارج از کشور همچنان مانده‌اند برای ساختن کشورشان؟ نقش و مسئولیت هر کدام از ما در ساخت آینده‌ای روشن‌تر برای گردشگری چیست؟

به اشتراک بگذارید:





مطالب مرتبط

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *