پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | گزارش پیام‌ما از دفع زباله‌ها در جاده‌ی شرف‌آباد/ دفع زباله به قصد کشت

گزارش پیام‌ما از دفع زباله‌ها در جاده‌ی شرف‌آباد/ دفع زباله به قصد کشت





۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۵، ۲۳:۲۳

گزارش پیام‌ما از دفع زباله‌ها در جاده‌ی شرف‌آباد/ دفع زباله به قصد کشت

روز گذشته تمام مردم کرمان در‌گیر ورود رئیس دولت تدبیر و امید به کرمان بودند و خیابان‌ها رنگ و بوی دیگری داشت اما طبق معمول سرویس جامعه‌ی پیام ما نگاه دیگری به مسائل دارد و معمولا تلاش می‌کند به آن سوی کادر نگاه کند و آنچه که در تاریکی مدفون شده را به زیر نورافکن بیاورد.
چندی پیش درباره‌ی محله‌هایی که حاشیه‌ی شهر کرمان و در اطراف کوره‌های آجرپزی احداث شده‌اند و مهاجران افانستانی در آنها سکنی گزیده‌اند مطالبی را به چاپ رساندیم و تصاویری نیز به آن مطلب اضافه کرده بودیم که به عمق فاجعه پی ببرید، تکرار می‌کنم در این منطقه مردم زندگی می‌کنند و دقیقا روبروی مرکز تصفیه‌ی فاضلاب کرمان، کافی ‌است از خیابان عبور کنید و آن‌سوی خاکریز‌های کنار جاده خانواده‌هایی را ببینید که در خانه‌های کوچک و گلی (که بدون کوچک‌ترین نظارت و داشتن امنیت سازه و به دور از استاندارد ساخته‌شده‌اند) زندگی می‌کنند و از آب چاه‌هایی می‌نوشند که به گفته‌ی مسول خانه‌ی بهداشت منطقه‌ی سرباز رنگ و طعم آن تغییر کرده و برای نوشیدن مناسب نیست و مهمترین نیاز مردم این منطقه آب شرب است و پس از آن یک نانوایی و سومین نیاز هم مدرسه است اما از مساله‌ی امروز دور نشویم
امروز مساله‌ی دیگری توجه ما را جلب کرده:
زباله‌های کشتارگاه‌ها و کلونی انواع حشرات موذی و حیوانات بی صاحب، در اطراف این زباله‌دانی‌ها که طبیعتا وقتی که غذای کافی در دسترس حیوانات باشد به زاد و ولد بیشترمشغول می‌شوند و کنترل این موجودات برای مردم و مسولین بسیار دشوارتر می‌شود و خطر ابتلا به بیماری‌های مشترک افزایش پیدا کرده که در صورتی‌که اگر راهکاری در نظر گرفته نشود خطرات مختلفی در انتظار ساکنین آن منطقه خواهد بود. تکرار می‌کنم در آن منطقه مردم زندگی می‌کنند و مهاجرین افغان و بچه‌های ایشان و زنان و کودکان و کهنسالان همگی در همین منطقه سکنی گزیده‌اند و چشم امید به همکاری‌های سازمان امور اتباع ، “UN سازمان ملل متحد” و “NRC سازمان امور پناهندگی نروژ” دارند.
برای دوستان مشغول در شهرداری این آدرس را ذکر می‌کنم که کافی است از کمربندی کرمان وارد جاده‌ی شرف‌آباد بشوید و پس از مدتی در همین جاده رانندگی کردن با تابلویی مواجه می‌شوید که شما را به سمت کشتارگاهی روانه می‌کند و پس از رسیدن به کشتارگاه وارد جاده‌ای خاکی می‌شوید و در نزدیکی کشتارگاه با فوج مگس‌ها روبرو خواهید شد و اگر پیش بینی کرده باشید (به نفع خودتان است که پیش‌بینی بکنید) دستمالی که قبلا خوب به عطر آغشته نموده‌اید روی صورتتان می‌بندید تا زنده بمانید، چرا که بوی مردار و لاشه‌های گندیده و روده‌ و اندام‌های بریده‌ و گندیده‌ی گاو و زباله‌های دیگر مهلت نفس کشیدن را به شما نمی‌دهد و از آن مهمتر اگر ماشین را در همان نزدیکی پارک نکید راه فراری نخواهید داشت چرا که بعضی از سگ‌هایی که در آن باغ بهشت‌مگس‌ها و سگ‌های ولگرد زندگی می‌کنند آنقدرها برخورد دوستانه‌ای ندارند و یکی دوباری خبرنگار پیام‌ما را مجبور به گریختن کردند و داستان از آنجا وحشتناک می‌شد که سگی به دنبالم می‌دوید و از هر چاله و سوراخی هم چند سگ بیرون می‌آمد و احساس می‌کردم آخرین گزارش زندگی‌ام را تهیه کردم و حالاست که خوراک وحوش بشوم.
خندقی در اطراف این زباله‌دانی حفر شده که گویا قرار بوده سگ‌ها را از این مکان دور نگه‌دارد که خوب به واسطه‌ی دری که همیشه باز است خندق از محتوا تهی شده و تازه خودش بدل به مکانی شده که عده‌ای زباله‌های مشکوک‌تری در آن مکان تل‌انبار کنند که جز عکس گرفتن کار دیگری از من برنمی‌آمد هرچند خیلی علاقه داشتم ببینم که این پلاستیک‌های سفید حاوی زباله‌های عفونی بیمارستانی است یا اینکه شک ما بی‌مورد بوده اما خوب دیگر عمق خندق و سخت شدن تنفس و حمله‌ی مگس‌های جهش‌یافته از نظر ژنتیکی که در رنگها و سایز‌های مختلفی واقعا نیش می‌زدندو موذی بودن را وارد فاز جدیدی کرده بودند و سگ‌ها هم هر از چندی اولتیماتوم‌هایی می‌دادند و ماندن در آن جهنم را مشکل‌تر می‌کردند، خلاصه عکس‌هایی گرفتیم و از چنگ و دندان سگ‌ها گریختیم و در آخر دنبال بوی بدتری را گرفتیم تا ببینیم این بو دیگر از کجا می‌آید که در میانه‌ی این زباله‌ها و مردارها باز هم می‌شود آن بوی مشمئزکننده را تشخیص داد و بو را دنبال کردیم تا رسیدیم به ساختمانی مستطیل شکل که پشت این ساختمان استخری از مایعی سبز و قهوه‌ای رنگ تشکیل شده بود و وقتی که از ساکنین آن منطقه پرسیدیم داستان چیست گفتند که اینجا پارافین تولید می‌کنند و از سوراخی که پشت ساختمان تعبیه شده اضافات بیرون می‌ریزد و هم اکنون شما در مقابل اضافات آن پارافین سازی ایستاده‌اید (گویا اعضای حیوانات را در دیگ‌های بزرگی می‌ریزند و پس از طی مراحلی پارافین حیوانی را از آن اعضا به دست می‌آورند و آنچه که باقی می‌ماند از آن سوراخ که در عکس دیده می‌شود بیرون می‌ریزد و این بوی مشمئز کننده و فوج مگس‌ها و حشرات دیگر برای به دور این خوان گسترده جمع می‌شوند) و اصلا دور از ذهن هم نیست که همین اضافات هم به واسطه‌ی مایع بودن به آبهای زیر زمینی نشت کنند و یکی از دلائل آلودگی آب چاه‌های این منطقه همین پارافین سازان باشند که به گفته‌ی اهالی، تعدادشان هم کم نیست و بیچاره مردمی که در این منطقه سکنی گزیده‌اند و روزانه چنین آبی را می‌نوشند و چنان هوایی را تنفس می‌کنند و زنان و کودکان‌شان در معرض نیش حشرات و خزندگان مختلف و عجیب‌و غریب قرار گرفته‌اند و راهی هم برای نجات پیش روی‌شان نیست و تنها امیدشان وجدان و مهربانی ما میزبانان و برادران دینی ایشان است که قدمی از خدمات سازمان‌های بین‌المللی جلوتر برویم و زیستن را اندکی برای ایشان راحت که نه قابل تحمل‌تر بکنیم و حتی اگر نمی‌خواهیم به مهاجران افغانستانی خدمتی بکنیم به یاد داشته باشیم که این شکل انبار کردن زباله‌ها پس آیندی جز فاجعه برای محیط زیست و خود ما ندارد.

به اشتراک بگذارید:

برچسب ها:





پیشنهاد سردبیر

مسافران قطار مرگ

مسافران قطار مرگ

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *