پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | حکایت باغی خشک که میوه های سنگی دارد

حکایت باغی خشک که میوه های سنگی دارد





۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۳۵

حکایت باغی خشک که میوه های سنگی دارد

کرمان سرزمینی مملو از زیبایی و تحیر است از بناهای تاریخی و گنبد جبلیه اش که با شیر شتر ساخته شده تا افسانه کرم شب تاب قلعه دخترش از گرمترین نقطه زمینش تا حکایت خانه های سنگیش که در دل کوههای میمند کنده شد و از دهکده زیبای کوتوله های شهداد تا شهر دقیانوس در کرانه رودخانه هلیلی رود اما حکایت باغی بزرگ که درختان چوبیش میوه هایی از سنگ داده اند و این روزها به سوژه عکاسان و گردشگران تبدیل شده است حکایتی شندینی تر است. در 40 کیلومتری جنوب شرقی سیرجان در جاده سیرجان – بافت دهستانی است به نام بلورد و روستایی میاندو آب نام. این روستا نه به دلیل زیبایی هایش شهرت دارد و نه به محصولات کشاورزیش این روستا به دلیل وجود یک باغ عجیب شهیر شده است. باغی شش گوش با صدها درخت بارور اما این باغ با سیار باغها بسیار متفاوت است و نه نیاز به آب دارد و نه آفتاب! اما سالهاست درختانش سربلند ایستاده اند و ایستادگیشان را مدیون پیر مردی کر و لال هستند که تک تک آنها را با دستانش و در سکوت و بهت روستاییان و گردشگران کاشت.
حکایت یک باغ عجیب که درختانش میوه سنگی می دهند
درختان این باغ تشکیل شده اند از تنه های درختان خشکیده و سنگهایی که از شاخ و برگ درختان آویزان است.
داستان این باغ از آنجا آغاز شد که درویش خان اسفندیاری که از زمین داران سیرجان محسوب می شد در سال 1340 پس از اجرای طرح اصلاحات ارضی میزان قابل توجهی از زمینهای خود را از دست داد و در نهایت به دلیل عدم آبیاری زمینهای بارورش که سالها برای آبادی آنها تلاش کرده بود جلوی چشمانش خشک شد.
درویش خان که این ظلم را بار سنگینی بر دوش خود و خانواده اش می دید پریشان شد و در صحرای مجاور یکی از باغهایش که پس از اجرای طرح اصلاحات ارضی کاملا خشک شده بود چادر زد.
شایعات متفاوت از انگیزه باغبان باغ سنگی
پس از آن اقدام به ایجاد این باغ کرد اما اینکه دلیل اصلی ایجاد این باغ چه بوده است حکایتهای مختلفی دارد اما به دلیل کر و لال بودن درویش خان هیچ گاه راز احداث این باغ مشخص نشده است. نکته عجیب اینکه در برخی موارد تنه های درختان خشک شده و سنگ های عظیمی که به آنها آویزان شده است. آنقدر بزرگ است که مشخص نیست این مرد چگونه از پس احداث باغ سنگی برآمده است. در سال 1355 پرویز کیمیاوی بعد از بازدید از این باغ شگفت انگیز تصمیم گرفت که فیلمی از زندگی خان بسازد که در آن درویش خان و خانواده اش نقشهای اصلی را ایفا می کردند. این فیلم توانست جایزه های بسیاری را در جشنواره های داخلی و خارجی از جمله جشنواره خرس نقره ای فیلم برلین را کسب کند.
در این فیلم نشان داده شده است که پس از خشک شدن باغ های درویش خان، وی در چادری نیمه شب درحال استراحت بوده که خواب باغی را می بیند از سنگ، پس از آنکه از خواب بیدار می شود، به جستجوی سنگها می رود و در بستر رودخانه و کوه نزدیک به باغش سنگ های سوراخ شده ای را می یابد و آن ها را با طی چندین کیلومتر راه به محل احداث باغ می آورد و از تنه درختان آویزان می کند.
از خواب نما شدن تا اعتراض به خشک شدن باغها
اما خانواده درویش خان چیز دیگری را می گویند، به گفته خانواده درویش خان به دلیل اینکه خان گنگ بوده و نمی توانسته اعتراض خود را به از دست دادن زمین هایش بیان کند، این باغ را به سبب نشان دادن اعتراض به ظلمی که بر وی رفته بنا کرده است.
درویش خان که زندگی خود را از دست رفته می دیده است، ابتدا تنه درختان باغ خشک شده اش را از خاک بیرون می آورد و بعد به محل احداث باغ منتقل می کند و در نهایت به گفته روستاییان گودالی به عمق یک متر حفر می کرده و تنه درخت را در آن استوار می کرده است.
برای تهیه سیم برای اتصال سنگ ها به تنه درختان لاستیک های فرسوده خودروها را جمع می کرده آتش می زده و بعد سیم درون آن را خارج می کرده است.
راز سوراخ بودن سنگها
اما در این میان چند نکته عجیب وجود دارد نخست اینکه تمام سنگهایی که به درختان متصل شده اند به طرز ماهرانه ای سوراخ شده اند در حالی که هیچ دستگاهی برای سوراخ کردن سنگ ها وجود نداشته و به نظر می رسد سنگ هایی که سوراخ شده اند به وسیله درویش خان از اطراف و به خصوص از کوه نزدیک به باغ جمع آوری می شده است. برخی از سنگها آنچنان بزرگ هستند که یک مرد تنومند به سادگی نمی تواند آنها را جمع آوری کند. دوم اینکه پس از مرگ درویش خان یکی از درختان فرو می ریزد و برای سرپا کردن دوباره آن چندین مرد از روستای اطراف به زحمت توانستند درخت را استوار و سنگها را مجددا آویزان کنند با این وجود باید گفت درویش خان تمام سالهای عمر خود را برای ساخت این باغ سنگی صرف کرده است و برای ساختش از تکنیک های ویژه ای استفاده کرده که با مرگش آنها را به گور برده است.
باغ سنگی آینه ای از زندگی درویش خان
از سوی دیگر یک نکته دیگر نیز قابل توجه است آویزان کردن هر سنگ و احداث هر یکی از درختان که طی سالهای طولانی انجام شده است برای شخص درویش خان از معنای خاصی برخوردار بوده است بطوریکه هر گاه در زندگی درویش خان اتفاقی روی می داده است یک سنگ و درخت جدید بنا می کرده است.
مثلا وقتی نوه اش به سربازی می رود سنگی گرد همانند سری تراشیده را به درختی آویزان می کند و اگر روز خاصی بوده درختی دیگر را بنا به تفکرش در خصوص آن روز برپا می کرده است. آنچه که مسلم است درویش خان هیچ گاه فکر نمی کرد که روزی این باغ که از تفکراتش نشات گرفته تبدیل شود به مرکز توجه گردشگران و عکاسان. و سرانجام درویش خان در 19 فروردین سال 1386 و در سن 90 سالگی در کنار درختانش جان باخت و همانجا نیز دفن شد.

به اشتراک بگذارید:

برچسب ها:

،





مطالب مرتبط

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *