پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | روزهای بی‌آبی، روزهای سوزان

روزهای بی‌آبی، روزهای سوزان





روزهای بی‌آبی، روزهای سوزان

۱ بهمن ۱۴۰۲، ۱۹:۵۲

نخستین سکانس فیلم «روزهای سوزان» با تصویری از یک فروچالۀ بزرگ در بیابانی وسیع شروع می‌شود که مردی جوان در کنار زنی، که بعدتر متوجه می‌شویم قاضی آن منطقه است، دربارۀ ترسناک بودن منظره صحبت می‌کند. زن که با شرایط آشنایی دارد با خونسردی حرف مرد را تأیید می‌کند و فقط می‌گوید این فروچاله زیباست! داستان فیلم از همین سکانس شروع می‌شود؛ «امره»، مرد جوانی است که به‌عنوان دادستان جدید به یک منطقۀ دورافتاده آمده که با قانون خودشان زندگی می‌­کنند. دادستان از همان ابتدا با بیان جملاتی، فسادستیزی خودش را نشان می‌دهد، اما نمی‌­داند که چه سرنوشتی خواهد داشت. فیلمساز در «روزهای سوزان» یک بیان منحصربه‌فرد را برای جذب مخاطب تدارک دیده و داستان در آن‌سوی یک فروچاله به تقابلی فراتر از خیر و شر تبدیل می‌­شود. ۱۳۰ دقیقه روایت بی‌آبی مردمانی که در روزهای سوزان گرفتار جهل اقلیتی شده‌­اند که تنها قدرت را می‌­شناسند. «امین آلپر» با بینشی انسانی فیلمی نوشته و ساخته که در بسیاری سینماهای جهان و جشنوارهای معتبر مورد تشویق و تحسین تماشاگران و منتقدان قرار گرفته است. اثر بسیار گویاست و چیدمانی جذاب و هوشمندانه دارد. از تمامی قاب­‌ها و عناصر صحنه می‌توان به این نکته رسید که کارگردان برای کوچک­ترین پلان‌­های خود نیز میزانسنی درخور و مشخص داشته است. این اثر لحظه‌های ناب سینمایی زیادی دارد؛ رد خون گرازی که شکار می‌­شود، دبه­‌های خالی جمع‌شده در نزدیکی محل زندگی دادستان و آن شورش ترسناک مردم که ناشی از فشار بی‌­آبی ا­ست.

۳۰ دقیقۀ ابتدایی، مخاطب در میان تنش‌­هایی مهندسی‌شده آماده می‌شود که همراه با دادستان وارد یک شرایط جهنمی شود. شرایطی که در حقیقت کشمکش انسان با طبیعت و ذاتی بسیار خشن در زیرلایه­‌های یک جامعه، عقب نگه­داشته شده است. این درحالی‌است که اثر از واقعیت به یک تریلر جذاب سیاسی رسیده و درنهایت به لحظه‌­ای می‌رسد که فیلم از رئالیسم انتقادی به سورئالیسم محض ختم می­‌شود. از همان ابتدا یک مثلث شکل می‌گیرد که حس‌­های درون آن بسیار عمیق است؛ دادستان عدالتخواه از یک سو، پسر شهردار از سوی دیگر و خبرنگار جوانی که در پی فاش کردن دست‌های پشت پرده است. آقای کارگردان متن را هم خودش نوشته و می‌داند هر جمله دارای چه بار سنگینی برای شخصیت­‌های داستان دارد. اینگونه است که دیالوگ‌های فیلم در دهان دادستان، وکیل (که همان پسر شهردار است) و خبرنگار چنان می‌­چرخد که روایت را برای تماشاگر نفس‌­گیر و حساس می‌­کنند.
آقای دادستان در یک شرایط بحرانی فرود می‌­آید و فیلم از پس شرایط خاص او برآمده و می‌تواند به موقعیتی برسد که بیننده دیگر توان رها کردن اثر را نداشته باشد. حالا داستان راه خود را تنها نمی‌رود بلکه مخاطب هم ثانیه به ثانیه همراه اوست. این نکته یک پیروزی برای کارگردان است و زحمات او به ثمر می‌­نشیند. دادستان در موقعیتی جهنمی قرار می‌گیرد که هیچ راه گریزی برایش باقی نمی‌ماند. او باید بماند، بجنگد و حق مردم و زمین را از یک جماعت پس بگیرد. این دیگر نکتۀ مثبت فیلم است که از شخصیت منفی به جمعیتی می‌­رسد که در یک جهل دسته جمعی در تباهی غرق شده‌­اند. سکانس خانۀ شهردار بی‌­نظیر است؛ داستان هرچه دارد از همان لوکیشن و دیالوگ‌­های شکل‌گرفته بین وکیل و دادستان است. یک سکانس مهم در دل شب با حس‌­هایی که مرموزانه تفکر بیننده را به چالش می‌کشند. شهردار و پسرش، دادستان را در شرایطی قرار می‌دهند تا او دیگر نتواند در مقابل فساد جاری در منطقه کاری کند؛ زیرا برای آن شب همه‌چیز را طوری تنظیم کرده‌اند که دادستان برای همیشه خاموش شود. حالا هرچه نگاه منفی است، به‌سمت دادستانِ عدالت­خواه فیلم می‌­آید؛ از دخالت در تجاوز به دختر کولی روستا تا همراهی با مردی «خبرنگار» که از نگاه اهالی روستا، دارای انحراف جنسی است.

سیاست جاری در آن روستا از طریق شهردار و بستگانش که خواهانِ عادی‌­سازی فساد هستند، تدوین شده و آنها می‌­خواهند فرو ریختن زمین بر اثر برداشت‌­های زیاد از سفره­‌های زیرزمینی را نرمال جلوه دهند. شهردار در جایی از فیلم می‌گوید که من از بچگی فروچاله­‌ها را دیده‌ام، پس یک اتفاق طبیعی است و چندان جای نگرانی ندارد. این درحالی‌است که خیلی زود مشخص می‌­شود که انتخابات نزدیک است و شهردار می­‌خواهد با وعدۀ گسترش کشاورزی و رساندن آب به مردم و زمین‌­هایشان رأی جمع کند. در این راه پسرش که وکیل است، بیشترین تحرک را برای آماده کردن شرایط برعهده دارد. او دادستان را مانع سر راه خودشان می‌­داند، پس باید او را طوری بدنام کنند که برای سیاستی که انتخاب کرده‌­اند، مزاحم نباشد. اینگونه دادستان در تنگنا قرار می‌گیرد، اما تا آخرین لحظه می‌­ایستد و عقب‌نشینی نمی‌­کند. فیلم از لحاظ تصویر و تدوین و بازیگران در حد نسبتاً خوبی ظاهر شده و تماشاگر از دیدن اثر پشیمان نمی‌­شود. «امین آلپر» ثابت می‌کند که فیلمساز مهمی‌ است و می‌توان روی او حساب کرد. این‌گونه سینمای ترکیه می‌تواند آثاری داشته باشد که صدایی متفاوت از جامعه را به آن‌سوی مرزها ببرد. سینمایی که امروز تنها یک «نوری بیلگه جیلان» دارد که نگاهش جهانی، وسیع و سینمایی است. با این‌همه در فیلم سینمایی «روزهای سوزان» می‌­بینیم که کارگردانی به میدان آمده که از تنگنای جامعه و حکومت به یک داستان کوبنده رسیده و به‌درستی آن را بیان کرده است.

به اشتراک بگذارید:

برچسب ها:

،





نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *