پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | داریوش مودبیان دارنده نشان شوالیه هنر و ادب از دولت فرانسه و کارگردان، بازیگر و مدرس مطرح سینما و تیاتر ایران در گفت وگو با روزنامه پیام ما: در معنای ارتباطی؛ مخاطب، تماشاگر هدف است

داریوش مودبیان دارنده نشان شوالیه هنر و ادب از دولت فرانسه و کارگردان، بازیگر و مدرس مطرح سینما و تیاتر ایران در گفت وگو با روزنامه پیام ما: در معنای ارتباطی؛ مخاطب، تماشاگر هدف است





۶ بهمن ۱۳۹۴، ۷:۳۹

داریوش مودبیان دارنده نشان شوالیه هنر و ادب از دولت فرانسه و کارگردان، بازیگر و مدرس مطرح سینما و تیاتر ایران در گفت وگو با روزنامه پیام ما:
در معنای ارتباطی؛ مخاطب، تماشاگر هدف است

استاد داریوش مؤدبیان متولد1329 در تهران، بازیگر سینما و تئاتر، کارگردان، فیلمنامه‌نویس و مترجم ایرانی است. وی در سال‌های اخیر بیشتر در زمینه تدریس تئاتر و ترجمه نمایشنامه فعالیت داشته است. مؤدبیان فعالیت هنری را با تئاتر تلویزیونی ضحاک ماردوش در سال ۱۳۴۳ آغاز کرد. وی در سال ۱۳۵۹ مدرک فوق‌لیسانس تخصصی مطالعات هنرهای نمایشی را ازدانشگاه سوربن پاریس و در سال ۱۳۶۰ فوق‌لیسانس تخصصی زبان‌شناسی را از مؤسسه مطالعات علوم انسانی پاریس دریافت کرد.داریوش مودبیان؛ آذرماه94 نشان شوالیه هنر و ادب از دولت فرانسه دریافت کرد.
نشان‌های فرهنگی، هنری و ادبی به افرادی که در زمینه ادب و هنر فرانسه فعالیت دارند اهدا می‌شود. بالاترین نشان، شوالیه است که آذرماه آن را از سوی سفیر فرهنگ و ارتباطات فرانسه در سفارت این کشور دریافت خواهم کرد. این نشان جنبه اقتصادی و سیاسی ندارد مساله ادب و هنر است و یک نشان ملی است. بی‌شک ارتباط‌های فرهنگی سبب غنای آن می‌شود. مودبیان سال 52 نیز به کرمان به عنوان کارشناس هنری به مدت چند ماه سفر کرده است.

چه عاملی و خصوصیت مهم در خود را موجب موفقیتتان می دانید؟
باید اول موفقیت را تعریف بکنیم؛ البته منظور شما را کاملا متوجه می شوم که به عنوان یک خبرنگار موفقیت یک انسان فرهنگی را در زندگیش در نظر دارید. آنچه که همیشه مورد نظرم بوده کوشش کردم که هر آنچه را که انجام می دهم به بهترین شکل باشد، این خصیصه اکثریت آدم های فرهنگی است و باید باشد که به اضطلاح می گوییم کمال طلب هستند. 52سال است که به صورت حرفه ای کار می کنم و سعی کردم در جریان های هنری و فرهنگی حضور داشته باشم. در اینجا شاید هر آنچه را که درباره کمال طلبی گفتم و اگر منظور شما هم همین باشد؛ راز موفقیت برای خیلی ها باشد. البته موفقیت گاهی به معنای شهرت است گاهی موفقیت اقتصادی و مالی است، این ها چندان مورد نظر من نبوده، اینکه ما درباره موفقیت صحبت می کنیم این است که کارمان مورد نظر قرار بگیرد. ممکن است کارمان نادیده گرفته شود و دچار محدودیت قرار بگیریم اما همیشه بدانیم که زمانی که خودمان در درونمان احساس رضایت به معنای واقعی کنیم و متوجه شویم کاری که کردیم ماحصل تمام سعی و کوششمان بوده و از این نظر کم نگذاشتیم حتما این رضایت بعدا برای دیگران هم نشان داده خواهد شد.
چه شد که وارد فضای هنر شدید؟ شما در دانشگاه سوربن تحصیل کرده اید از فضای آنجا بگویید.
در زمان نوجوانی در سن 14 سالگی بعد از فوت پدرم باید کار می کردم تا زندگی را بگذرانم و براساس باورهای خودم کاری را باید انجام می دادم که در ضمن دوستش هم داشته باشم و به اجبار نباشد و خواسته های روحی روانیم را نیز همیشه مدنظر قرار داده ام . مثل خیلی ها برحسب یک نوع شوق و عشق در زمینه فرهنگ و هنر قدم در عرصه هنر برداشتم. اول وارد رادیو شدم و بعد از آن شروع به نوشتن کردم. و بعدها وارد تیاتر و تلویزیون شدم. اما همیشه اعتقاد داشتم باید به صورت جدی تر و با اطلاعات؛ این مقوله را پیش بگیرم و اینکه کار و حرفه ای را به دست آوردم، کمال مطلوب نیست. بعد ازاینکه دانشکده ام تمام شد به عنوان دانشجوی ممتاز بورس گرفتم و بعد از چندین بار جابه جایی در کشور های مختلف به خاطر علاقه شدیدم برای آشنایی با فرانسه و فرهنگ و هنرش وارد دانشگاه سوربون شدم. این دانشگاهی است که بیشتر روی ادبیات و فلسفه کار می کند و در کنارش دانشگاه پزشکی هم وجود دارد که آن جداست و بعد ها رشته های دیگر مثل علوم اجتماعی و ارتباطات را به آن اضافه کردند . سال 75 وارد این دانشگاه شدم و دوره لیسانس و تخصصم را در آنجا گذراندم. تفاوتی بین مدرسه و دانشگاه برای فرنگی ها وجود دارد و آن این است که دانشگاه محل پژوهش و مطالعات و یافتن زمینه های مورد مطالعه است اما کسی که می خواهد بازیگر شود به مدرسه بازیگری می رود. در اروپا اینگونه است که به مدرسه می روی تا صاحب فن مورد نظرت بشوی. من هم دوست داشتم در این زمینه تحقیق و پژوهش کنم برای همین وارد دانشگاه و سطوح بالاتر شدم که تحصیل در این فضا تجربه بسیار خوب و شیرینی بود.
شما در دو زمان متفاوت، قبل و بعد از انقلاب در صحنه هنر فعالیت کرده اید، فعالیت در این دوزمان چه تفاوت هایی با هم دارد؟
مقایسه کار درستی نیست. به هر حال ما تجربیاتی را کسب کردیم که مبتنی بر جریان های سیاسی و فرهنگی و اجتماعی بوده و غیر از این هم نمی تواند باشد به هر حال پیش از انقلاب سیاست هایی وجود داشته حاکم بر رسانه ها. اهداف ما تابع موقعیت هایی است که ما عمل می کنیم و سیاست گذاری هایمان و چه آرمان هایی را داریم برای رسیدن به آرمان هایمان چه ابزاری در اختیارمان است . به نظر می رسد که در حال حاضر یک میل گسترده ای در فضای تیاتر و نمایش ما وجود دارد که تعداد کسانی که به این سو آمده اند یا جذب شده اند بسیار زیاد است. در یک بررسی هم باید بگوییم که امکانات جمعی هم بالا رفته است. شناخت ها بالا رفته البته گاهی این پیشرفت امکانات سبب شده که آن زحمتی که در گذشته کشیده می شد در این حرفه الان کمتر شده است. در گذشته امکانات کتاب هم بسیار محدود بود اما امروزه ما یک نهضت ترجمه داریم و این نهضت باعث شده بسیاری از منابع مکتوب به راحتی در اختیارمان قرار بگیرد. در گذشته وقتی ما می خواستیم درباره یک جریان تیاتری کار بکنیم تنها خبرهایش را می شنیدیم. امروزه به راحتی منابع کاملش در اختیار است. و بزرگانی که به آنها افتخار می کنیم امروزه تعدادشان کم هم نیست حال اینکه چگوه همه این ها باید در کنار هم قرار بگیرند تا موفق شویم در رسیدن به اهدافمان بستگی به سیاست گذاری ها دارد که باید این سیاست ها و اندیشه ها چگونه در کنار هم قرار بگیرد و برنامه ریزی شود؛ بستگی دارد به تشکل ها و استقرار این گروه ها در تالارهای نمایش مناسب.
از مشکلات تیاتر بگویید.
مشکلی که در حال حاضر در تیاتر وجود دارد وجود تالارهای مناسب اجرای نمایش به تعداد کافی است. و اینکه گروه نمایشی به صورت منظبت و با برنامه زیر نظر مربیان و اساتید خبره این فن که همه نیروهای لازم را در کنار خود داشته باشد . مثل یک تیم فوتبال؛ جمعی که مانند یک خانواده در کنار هم تیمی در یک زمین و محل و مجموعه ای مال خوده این تیم باشد برای رسیدن به هدفی مشخص تلاش کنند البته که برای تیاتر به عنوان یک مکتب انسان ساز ، جریان فرهنگی که هم در تحذیب اخلاق شرکت دارد و هم به نقد شرایط مختلف سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی می پردازد و کارگشاست؛ بسیار از این هم پیچیده تر و گسترده تر است. پس باید مکانی مناسب برای عرضه داشته باشد برای برنامه های بلند مدتش؛ که یکی از مهمترینشان تربیت تماشاچی است . در حالی که نسبت به گذشته میل بیشتری در بین تماشچی به وجود آمده تامل بیشتر و درک بیشتری بوجود آمده است از طرفی چون تیاتر یک سرمایه گزاری انسانی می خواهد محجور هم واقع می شود. و البته تابع سرمایه گزاری های ملی هم هست. چون بخش خصوصی نمی تواند مثل سینما با تماشای فیلم به صورت ضبط شده اجرا بشود و چون زنده است و گروه اجرایی باید هر سری به صورت زنده به اجرای نمایش بپردازند پس باید هزینه زندگی معیشتی خودش را فراهم کند و انرژی که هر دفعه می گذارد و وقتی در بعضی کشور ها این مقوله وجود ندارد ؛ جزو تعهدات دولت محسوب می شود. چون یک ابزاراست و شاید عمیق ترین و رساترین و مهمترین ابزار فرهنگی است. و چون جزو اهداف فرهنگی حکومتی محسوب می شود پس باید دولت برایش سیاست گزاری و برنامه ریزی کند و سوپسیت بپردازد تا عملی شود . ما امروزه بیشتر منتظر این موضوع هستیم که تشکل گروهی تشکیل شود چون نفس نمایش؛ کار گروهی و عمل گروهی و اجتماعی است و با اهداف و برنامه است. و در انتها کار علمی و با اندیشه برای رسیدن به آن اهداف و برنامه ها.
مدتی است تیاتر دچار بحران مخاطب شده است، دلیلش را در چه چیزی می بینید؟
باید در ابتد ا بگوییم مخاطب کیست؟ گاهی ما شنونده را به اشتباه مخاطب به کار می بریم. یک پدیده اجتماعی است. معانی گوناگونی دارد و در زمینه های مختلفی می تواند معانی مختلفی پیدا کند. مخاطب در معنای ارتباطیش که تیاتر یک وسیله ارتباطی است اضطلاحا ، تماشاگر هدف گفته می شود. تمام کسانی که در ابتدا به تماشای نمایش می نشینند تماشاگرند. مخاطب یک برنامه برحسب ساختار آن برنامه و برحسب اینکه هدف از ساخت آن برنامه چیست، چه رویکردی را دارد و اینکه چه کسانی را انتخاب کرده که مخاطب هدفش باشد. در تیاتر عموما می گوییم که تماشاگر پس از اجرا تبدیل به مخاطب می شود. باید تماشاگر ببیند، دریابد، در او یک جریان فکری به وجود بیاید و پس از اتمام اجرا به خودش رجوع کند ؛ بازخورد آغاز می شود در نتیجه تماشاگر تبدیل به مخاطب می گردد. همه تماشاچیان؛ مخاطب نمی توانند باشند. گاهی تماشاگر؛ تماشاچی باقی می ماند. شاید در همان لحظه اجرا بخندد اما بعد فراموش می کند و به دنبال کردن موضوع در ذهن خود نمی رود. در واقع بیننده ای بوده که لذت لحظه ای داشته و در مقام مخاطب قرار نگرفته است. مخاطب درجه بالاتری است که من مجری آن را انتخاب می کنم برحسب شناسنامه او؛ 5 شاخص وجود دارد که برنامه ای برای مخاطبین آماده شود مثلا این برنامه را من برای فلان مخاطبین با شناسنامه مشخص خودشان انتخاب می کنم. بعد نیاز سنجی باید بشود و در این مرحله اتمام نمی یابد. گاهی خود مخاطب متوجه نیازش نیست یا اگر هم هست فقط نیازهای ظاهری است. تنها آمده که سرگرم شود. ما باید آن را تشخیص دهیم در کنار اینکه خودمان چه هدفی داریم. و چهارم اینکه ما قصد داریم که پس از اتمام در نزد مخاطبمان چه اتفاقی رخ بدهد. چگونه ارتقاء بیابد. در مخاطب تیاتر آزمون وجود ندارد اما یک بازخوردهایی وجو دارد. یک متوسطی را قرار می دهیم و مخاطب باید مثلا این واکنش های رفتاری را در جامعه داشته باشد. اگر قرار است که نمایش یک کار آموزشی باشد که حتما هم همین گونه است. و پنجم که درباره آن بسیار کم صحبت می شود این است که مخاطب برای فهم مطلب بیان شده چه ابزارهایی را در اختیار دارد. جامعه چه قدر در اختیار او ابزار قرار می دهد. این ابزار؛ ابزار رسانه ای هم هست که شما انجام می دهید. که هر منطقه چه سهم فرهنگی دارد تا بفهمیم چگونه رفتار کنیم.
من فکر می کنم که گاهی مجریان هم مقصراند. امروزه به گفته خود رسانه ها یا برنامه ها مخاطب ندارند و یا آن برنامه دیگر وجود ندارد. اگر هم برنامه نمایشی باشد دیر وقت است که آن هم از آرشیو دوباره پخش می شود و به آن صورت تولیدی نداریم که باید دلیلش را از مسوولین و برنامه سازان بپرسیم. البته باید این نکته را هم بیان کرد که ما در خیلی اوقات نتوانستیم مثل گذشته برنامه هایی جذاب تولید کنیم که با گذشت بسیار زیاد زمان از جذابیت و اثر گذاریش کم نشود و جزو خاطرات فرهنگی شود. یا اینکه سطح برنامه هایمان نازل شده و یا با آمدن گروه هایی که هدفشان از برنامه سازی چیز دیگر و متاسفانه فقط تکثیر بیش از اندازه بوده است.
نکته اساسی دیگر این است که مخاطب به معنای عام وجود ندارد. همگان درباره نمایش وجود ندارد. رضایت همگان امکان پذیر نیست. وقتی گروه را یک جمع وسیعی قرار دهیم سطح کار مسلما نزول پیدا می کند. قرار دادن همه با افکار، امکانات، فهم و دانش متفاوت و اینکه همه به یک سطح برداشت کنند، امکان پذیر نیست. و یا اینکه مجبور به پرداختن به یک سری موضوعات مشترک بینشان هستیم که این سطح را پایین می آورد. خطر اینجاست که موجب سقوط می شود. و یا اینکه باید در یک سطح پایینی به وجوه احساسی مشترک پرداخت؛ مثلا تقریبا نسبت به یک سری مسایل همه به یک شکل می ترسند.
سخن پایانی.
مردم کرمان، همچون سایر مردم ایران خونگرم و بااستعداد و فعال هستند باید این استعدادها را با قرار دادن امکانات مناسب در اختیارشان به سمت اهداف خوب و سازنده مدیریت کرد. تشکر می کنم از شما و نشریه خوبتان.

به اشتراک بگذارید:

برچسب ها:





مطالب مرتبط

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *