جنبش مقاومت در تاکسی
۳۰ آذر ۱۳۹۴، ۲۱:۲۷
جنبش مقاومت در تاکسی
چند شب پیش در سرمای استخوانسوزی که رحم به صغیر و کبیرنداشت خودم را به میدان آزادی رساندم که از آنجا هم با تاکسی به سمت بلوار رضوان و کلبهی خرابهی خودم راهی شوم که با صحنهی جالبی مواجه شدم رانندهی تاکسی به کاپوت ماشین تکیه داده بود و تعدادی هم مسافر منتظر تاکسی مانده بودند و چپ چپ به دوست رانندهی تاکسیمان نگاه میکردند، باخودم گفتم شاید مسیرشان به طرف نمیخورد و در همین حین هم از او پرسیدم که بلوار رضوان میرود؟که گفت بله، اما هنوز سوار نشده بودم که گفت میدونی که الآن دوبرابر کرایهی عادی رو باید بدی! از لحن بسیار دوستانهاش که بگذریم به ساعتم نگاهی انداختم و دیدم ساعت ۹ونیم هم نشده هنوز و گفتم هنوز که ساعت ده نشده! اما ایشان فرمودند خوب برادرمن تا بنشینی و مسافر بعدی بیاید و ماشین پر بشود ساعت هم ده میشود و از اینها هم گذشته من کلا کرایهام همینقدر است میتوانی سوار بشوی و میتوانی بایستی تا ماشین دیگری برسد. نگاهی به میدان انداختم که مسدود شده بود و نگاهی هم به دیگران مسافران که از سرما کبود شده بودند و درگیر مقاومت بودند و طاقت نیاوردم و به خیل مقاومت کنندگان پیوستم و با خودم گفتم امشب اگه شده پیاده تا خانه بروم پول زور به کسی نمیدهم و رفتم و کنار همشهری لرزانیایستادم و هنوز شروع به صحبت نکرده بودیم و جنبش مقاومت پا نگرفته بود که خانمی شیک پوش رسید و گفت آقا دربست میروی؟وی هم به راحتی به تنها مسافرش که گویا راضی شده بود دوبرابر کرایه را بدهد گفت :آقا پیاده شو خانم میخوان دربست برن، و جوری هم این کلمات را ادا کرد که یعنی مرتیکهی بی غیرت زود بپر پائین که بخاطر رضای خدا میخواهم ناموس مردم را به سر منزل مقصود برسانم.دوست راضی شده به رضای شوفرمان هم ناچار و شرمنده و غرولند کنان پیاده شد و آن بانوی خوش پوش و سانتی مانتال همشهری هم با نگاهی خوشگل اندر کریه از کنار ما گذشت و با مراسمخاصی سوار تاکسی شد و صدای جیغ لاستیک و دود فراوان اگزوز گوش و دماغ مارا پر کرد و ما ماندیم و این دوگانگی که واقعا باید چه میکردیم و برخورد صحیح در اینگونه مواقع چیست و حالا از وظایف شهروندی و حقوق انسانی وغیره گذشته حالا چطوری خودمان را به خانه برسانیم ؟
از همشهری لرزان پرسیدم که شما هم بلوار رضوان میرفتید و بخاطر جنبش مقاومت سوارنشدید؟ که گفت نه آقا من منتظرم بیان دنبالم.به شدت ناامید شدم و پیش شخص خودم چیزی از غرور و شخصیتم نمانده بود که به آن مردی که پیاده شده بود گفتم شما راضی شده بودید که پول زور را بدهید ولی بازهم مجبورتان کرد پیاده شوید؟ که گفت به شما مربوط نیست آقا الآن وقتی خودت ۸ برابرش رو به آژانس دادی حالیت میشه پول زور چیه؟ اینجا بود که شرمسار و سرافکنده پیاده قدم در راه مقاومت گذاشتم و به قول سهراب سپهری هنوز در سفرم…
برچسب ها:
مطالب مرتبط
نظر کاربران
نظری برای این پست ثبت نشده است.
تبلیغات
وب گردی
- چرا رزرو هتلهای 4 ستاره استانبول ارزشمند است؟
- کدام شاخص اقتصادی بیشترین تاثیر را روی پیشبینی قیمت انس طلا دارد؟
- محبوبترین تورهای ترکیه کدامند؟
- حداقل سرمایه برای واردات از دبی: آنچه باید بدانید
- چطور زودتر از همه از پیش فروش قطارها مطلع شویم؟
- چه کسانی نمی توانند مهاجرت کنند؟
- تفاوت رهگیری مالیاتی و کد مالیاتی چیست؟
- نوآوریهای جدید تتر در ارائه خدمات مالی دیجیتال
- عمر باتری آیفون 15 پرو مکس در مقابل سامسونگ اس 24 اولترا
- دوره mba و dba مرکز آموزش های آزاد دانشگاه تهران بیشتر
بیشترین نظر کاربران
«آفاق آزادی در سپهر تاریخ» در غیاب زیباکلام
بیشترین بازنشر
پربازدیدها
1
به نام حیوانات به کام باغوحشداران
2
آشکارشدن گورهای ماقبلتاریخ هنگام ساخت بزرگراه
3
«بمو» را تکهتکه کردند
4
سوداگران گنج پل تاریخی ۳۰۰ ساله در بابل را تخریب کردند
5
محیطبانها با رد زنی چرخهای موتورسیکلت به شکارچیان رسیدند
دیدگاهتان را بنویسید