مرگ تدریجی یک بازار
۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۵، ۱۶:۰۶
مرگ تدریجی یک بازار
عکس و گزارش از مهدی نوروز
ساعت از پنج بعد از ظهر گذشته است. هوای پخته و گرم تابستانِ کرمان در این ساعات قابل تحمل تر شده و کم کم از برندگی آفتاب کاسته می شود. زیر پل احمدی را به ست میدان فابریک پیش می گیرم. هنوز کمی از سه راه دور نشده ام که کوچه ای پهن توجهم را جلب می کند، وارد کوچه می شوم و کمی که جلوتر می روم کوچه سرپوشیده می شود کناره هایش مغازه ها دیده می شوند و می شود چیزی مثل بازار با این تفاوت که درب تمام حجره ها بسته است. اینجا یکی از بازارهای قدیمی کرمان است که امتدادش پس از خیابان امام می شود بازار قلعه و امتداد بازار قلعه نیز از چهارسوقی در کنار مجموعه گنجعلی خان سر در می آورد.
چند بچه به ظاهر اهل کشور همسایه، افغانستان، در ابتدای بازار مشغول بازی اند. درب تمامی حجره ها بسته است، بسته بودنشان با تعطیل بودن به قصد استراحت متفاوت است، شیشه های بعضی شکسته است، بعضی درب ها میله هایشان بر اثر روشن شدن آتش کنارشان تکه تکه سیاه شده است. از لا به لای بعضی نیز نخاله های روی هم تلنبار شده داخلشان پیداست. به سختی خودم را بالای درب چندتای آنها می کشانم و با فلاش دوربین سعی در روشن کردن داخلشان دارم. لحاف دوزی، نانوایی، بقالی اینها از چیزایی که در برخی از این مغازه ها بر جای مانده اند تشخیص کاربری آن ها را برایم ممکن می کند. جلوتر می روم تا ببینم وضع و اوضاع در ادامه بازار به چه صورت است.
بر کف تاریک بازار نور چراغی افتاده، انگار در میان تمام این درهای بسته جایی هنوز هست که زنده باشد. حدسم درست است؛ با یک بقالی رو به رو هستم که البته شکل و شمایلش با آنچه در شهر می بینیم فرق دارد انگار این مغازه در چند دهه قبل تر گیر کرده است. دیوارهایش از کاشی های سفید هست. صندوق های زرد رنگ نوشابه روی هم چیده شده، یخچالی زهوار در رفته نیز کناریست. از مردی که آنجاست می پرسم چه به سر اینجا آمده؟ چند مدت هست اینطور شده است؟ مرد که سن و سال دار به نظر می رسد می گوید حدود سی و چند سالی می شود، کسبه مردند بعد وارثانشان دیگر دنبال کار را نگرفتند و در نهایت می بینی که چه شده! چندباری میراث فرهنگی مرمت کرد، به کف بازار اشاره می کند، مثلا این کاشی ها را عوض کردند ولی خب مغازه ها متروک شده است.
جلوتر می روم که یک چهار سوق هست، روی دیوارهایش نوشته شده است «مرگ بر شاه»، «درود بر خمینی»، «مرگ بر منافق». اینجا در دهه شصت شمسی متوقف شده است. ابتدا فکر کردم شاید شعارها را بعدا نوشته اند اما درها و دیوارهای رنگ نشده و کهنه خط بطلانی بر فکرم کشید، اینها ناب ناب هستند، دست نخورده و باقی مانده از گذشته. چندین خانه نیز تک و توک هستند. خانمی در حال رفتن به داخل یکی از این خانه هاست. می گوید از میراث فرهنگی هستید؟ می گویم خیر برای دیدن آمده ام. می گوید می بینید که! سالیان سال هست متروک افتاده، به نظرتان حیف نیست؟ و بعد او هم حرف مردی را که اول بازار دیدم تکرار می کند؛ کسبه مردند و مغازه ها متروک شد.
مغازه ها اما شاید تحملشان از انتظار کشیدن برای مشخص شدن تکلیفشان به سر آمده است، طاق چندتایی از آن ها فرو ریخته به گونه ای که چون کوه از کف تا سقفی که حالا نیست خاک تلنبار شده است.
جلوتر میروم، یک متروکه ای دیگر نظرم را جلب می کند، جای دودکشی بر دیوار مانده. دفعه قبل که از اینجا عبور می کردم شاید یک سال و چندی پیش، اینجا دود کشی وجود داشت و روی دیوار نیز یک روپوش آویزان بود. درب هم قفل بود اما حالا دری در کار نبود و دود کش را کنده بودند و حتی اثری از روپوشی که چند سانت خاک روی آن بود دیده نمی شد شاید اگر قبلا عکسی نگرفته بودم فکر می کردم دچار اشتباه شده ام!
جلوتر یک تکیه است، تکیه نیز متروک شده، هرچه جلوتر می روم می گویم نکند ناگهان زمان در اینجا ایستاده است و آدم هایش محو شده اند! درب تکیه قفل است. پلاکاردهایی مندرس شده با عناوین «یا مهدی ادرکنی» از دبوارها آویزان مانده. باز هم از بالای یکی از درها داخل حیاط تکیه را وارسی می کنم، برگ هایی بر زمین ریخته و درهایی قفل شده است.
تاریکی بازار کم کم دارد تمام می شود. نور از دهانه انتهایی آن پیداست، کمی قبل تر از خروجی یک بقالی و جلوترش یک آهنگری باز است که کوره اش خاموش و داخلش پر شده از ضایعات آهن. صاحبانشان اینقدر پیر و فرتوت شده اند که حتی نتوانستند جواب سوالاتم را بدهند. شاید اگر این ها هم بروند بازار برای همیشه خاموش شود.
ادامه دارد….
برچسب ها:
مطالب مرتبط
وزارت صنعت بهرهبرداری از معادن بدون عملیات فراوری را مشمول ارائهٔ گزارش ارزیابی محیط زیستی ندانست
تقلای حذف نظارت محیطزیست
بارش برف و باران امروز ادامه دارد
پیش از پایان مطالعهٔ دانشگاه شیراز، استاندار یزد از مطالعهٔ جدید برای راهاندازی «معدن مس دره زرشک» خبر میدهد
تقلا برای کشتن آبخوانها
۲۲ استان کشور تا پایان هفته بارش برف و باران سنگین را تجربه میکنند
انسداد راه دسترسی ۱۶۰ روستای لرستان
گزارش «پیام ما» از نشست بررسی کاربرد فناوریهای نوین در صنایع خلاق
اکوسیستم استارتاپی عامل آشتی کسبوکاری مردم و نوآوران
بلاتکلیفی سد باطلهٔ معدن مهراصل
گروهی از زنان مکزیک جان خود را برای رساندن غذا به مهاجران به خطر میاندازند
مسافران قطار مرگ
بار دیگر تلاشها برای فعالکردن معدن مس درهزرشک در دامنهٔ شیرکوه آغاز شد
سرمایهگذاری در معدن بازنده
دود نیشکرهای سوخته هوای خوزستان را آلوده کرد
چتر سیاه بر آسمان اهواز
جاده ۲۷ کیلومتری معدن گلیران که قرار بود ۶.۷ متر عرض داشته باشد، ۲۰ متری شد
درختان، قربانیان جاده «گلیران»
نظر کاربران
نظری برای این پست ثبت نشده است.
تبلیغات
وب گردی
- روغن صنعتی مایعی جادویی برای افزایش عمر مفید ماشین آلات
- ۱۰ ماده غذایی که به شما در سفر به سوی کاهش وزن کمک میکنند
- چاپ ترافارد؛ هر آنچه که باید درباره این نوع چاپ دستی بدانید
- اقدامات لازم برای اسباب کشی و جابجایی منزل
- بسته بندی مواد پودری با دستگاه ساشه: شغل پردرآمد این روزها
- طبع روغن زیتون در طب سنتی چیست؟ معرفی 4 خواص روغن زیتون
- خرید ساک دستی تبلیغاتی چه مزایایی برای هر برند دارد؟
- تعریف درست هوش مصنوعی (AI) چیست؟
- 10 ایده شغل دوم با سرمایه اولیه کم برای کارمندان
- مقایسه تعرفه پنلهای پیامکی و تبلیغاتی بیشتر
بیشترین نظر کاربران
معمای ریاست محیط زیست در کابینه رئیسی
بیشترین بازنشر
ستاندن حیات از غزه
پربازدیدها
1
به نام حیوانات به کام باغوحشداران
2
«بمو» را تکهتکه کردند
3
سوداگران گنج پل تاریخی ۳۰۰ ساله در بابل را تخریب کردند
4
محیطبانها با رد زنی چرخهای موتورسیکلت به شکارچیان رسیدند
5
کبوتر نماد مناسبی برای صلح است؟
دیدگاهتان را بنویسید