گفتوگو با مشاور امور برنامهریزی معاونت آبوخاک وزارت جهادکشاورزی
بسیاری از پروژههای طرح تعادلبخشی سرانجامی نداشت
در دنیای امروز آب یک مقولۀ چندوجهی است. یعنی هم ابعاد اقتصادی دارد، هم بعد اجتماعی دارد و هم ابعاد فنی دارد و هم در منابع مشترک با سایر کشورها بحثهای سیاسی و دیپلماسی آب دارد
۲۹ خرداد ۱۴۰۳، ۲۲:۳۳
تنها پانزده درصد ایران، آبوهوایی مرطوب و نیمهمرطوب دارد و همین شرایط اقلیمی، کشور را با محدودیت منابع آب مواجه کرده است. این منابع محدود نیز، به دلیل رشد جمعیت، برداشت بیشازحد و خشکسالیهای متوالی در چهار دهۀ اخیر، به وضعیت بحرانی رسیده است. از طرحهای ملی و راهبردی بخش آب ایران، طرح ایجاد تعادل بین منابع و مصارف آب در آبخوانها بود، با پانزده پروژۀ اجرایی که در سال ۱۳۸۴ تصویب شد. یکی از این طرحها، طرح احیاء و تعادلبخشی آبهای زیرزمینی است. طرحی که ده سال پیش به تصویب شورایعالی آب رسید و قرار شد نسخهای برای درمان بیآبی ایران باشد. «دکتر نادر علیزاده» مشاور معاون وزیر در امور برنامهریزی معاونت آبوخاک وزارت جهادکشاورزی، در گفتوگویی به بررسی مدیریت مشارکتی در طرح تعادلبخشی منابع آب زیرزمینی پرداخته و از چالشهای آن میگوید.
هدف از تعریف پروژۀ مدیریت مشارکتی در طرح تعادلبخشی منابع آب زیرزمینی چه بود؟
مبانی آغاز این کار متعلقبه سال ۱۳۹۳ بود. فکر میکنم در پانزدهمین جلسۀ شورایعالی آب بود که طرح تعادلبخشی با پانزده پروژه به تصویب رسید و در آنجا دستگاههای متعددی درگیر پروژههای مختلفی شدند؛ به استثنای خود وزارت نیرو که متولی اصلی این کار بود، همکاری شماری از مجموعههای دیگر نظیر وزارت جهادکشاورزی و سازمان نقشهبرداری با وزارت نیرو در این کار پیشبینی شده بود. یکی از پروژههای پانزدهگانۀ این طرح که مسئولیت آن به وزارت جهادکشاورزی سپرده شد، ایجاد تشکلهای آببران بود. ما در زمینۀ تشکلهای آببران، هم در حوزۀ وزارت نیرو و هم وزارت جهادکشاورزی، تجربیات زیادی داشتیم؛ در برخی موفق و در برخی دیگر ناموفق بودیم. متولی پروژۀ تشکلهای آببران، براساس مصوبۀ شورایعالی آب، وزارت جهادکشاورزی تعیین شده بود. بعد از ابلاغیۀ مصوبۀ شورایعالی آب، ستادی در شرکت مدیریت منابع آب شکل گرفت.
علیزاده: ستادی که در شرکت مدیریت منابع آب، برای راهبری آن پانزده پروژه تشکیل شده بود، متأسفانه در ادامۀ کار سست شد. دلیل اصلی آن هم این بود که سازمان برنامهوبودجه برای این طرح منابع لازم را پیشبینی نکرده بود. همین باعث شد که خیلی از پروژههای طرح تعادلبخشی به سرانجام مطلوب نرسد
این ستاد برای ایجاد هماهنگی و همگرایی، پیشبرد بهتر امور و ایجاد یک وحدترویهای در کل کشور، برای رفع ابهامات و پاسخگویی به سوالات استانها از دستگاههای دستاندرکار دعوت میکرد. در این ستاد، مقرر شد که برای تمامی پروژهها، دستورالعملهای مشترک تهیه شود تا همه با یک وحدترویه کار را پیش ببرند. در زمینۀ پروژۀ مدیریت مشارکتی، جلسات متعددی در ستاد تشکیل شد، تا اینکه ابعاد و مؤلفههای موضوع مدیریت مشارکتی آب به تأسی از تجربۀ پروژۀ مدیریت مشارکتی آب تازهآباد استان گلستان در چندین جلسۀ مشترک معاونان وزیر جهادکشاورزی و وزیر نیرو ارائه و تشریح شد. از سوی دیگر، دوستان ما در وزارت نیرو و خود بنده و برخی از اعضای تیم، عضو کمیتۀ راهبری پروژۀ تازهآباد هم بودیم. همۀ این عوامل سبب شد که بتوانیم این موضوع را در جلسۀ شورای معاونان مطرح کنیم. در آنجا به این نتیجه رسیدند، برای اینکه بتوانیم از تجربۀ این پروژه و اشاعۀ آن در سایر نقاط کشور استفادۀ مطلوبتری ببریم، بیایم یک دستورالعمل مشترک تحتعنوان مدیریت مشارکتی آب تهیه کنیم.
البته خود همین عنوان هم خیلی محل بحث بود. اینکه از لفظ نظام بهرهبرداری از آب، یا نظام بهرهبرداری آب و کشاورزی یا مدیریت مشارکتی و… به آن اطلاق کنیم. نهایتاً چون محور بر ثقل تجربۀ تازهآباد بود، سعی کردیم با عنوان همان پروژه نامگذاری کنیم. هدف ما در واقع این بود که بتونیم این تجربه را در سایر مناطق تسری دهیم و این الگو را پایدار کنیم و در سایر مناطق هم با یک روششناسی ثابتی پیش ببریم. این هدف اصلی این پروژه بود؛ چرا که پروژۀ تازهآباد درحین اجرا، موفقیت خوبی را در جلب مشارکت مردم برای مدیریت آب به همراه داشت.
تهیۀ این دستورالعمل چه فرآیندی داشت؟
هم براساس مصوبۀ شورایعالی آب و هم تصمیم شورای معاونین وزارتخانههای نیرو و جهادکشاورزی، تهیۀ این دستورالعمل به صورت مشترک در دستور کار قرار گرفت. بنده در آن مقطع مدیرکل دفتر نظامهای بهرهبرداری در سازمان مرکزی تعاون روستایی بودم و در جلسات شورای معاونان هم شرکت میکردم. در آنجا همه به اتفاق آرا این مسئولیت را به بنده محول نمودند؛ مقرر شد که یک تیم کارشناسی، با مشارکت افراد باتجربه و صاحبنظر، در این زمینه و همچنین تیم کارشناسی در مدیریت پروژۀ تازهآباد، در مجموعۀ ما شکل بگیرد.
تیم، تیمی خوب، یعنی ترکیبی از تیم کارشناسی و مدیریتی بود. زمان نسبتاً زیادی صرف شد. از مواردی که در زمینۀ آن بحث کارشناسی زیادی بود، این بود که آیا ما میتوانیم با یک شرح خدمات واحد، هم آبهای سطحی و هم مدیریت آب زیرزمینی را برای بحث مدیریت مشارکتی داشته باشیم؟ در نهایت تصمیم بر این شد که یک دستورالعمل با دو شرح خدمات تقریباً متفاوت داشته باشیم. با این فرض که چارچوب و اصولشان یکی است. بعدها نیز از افراد زیادی مشورت گرفته شد. از شمار زیادی از مشاورین و افراد صاحبنظر، کمیتۀ ملی آبیاری و زهکشی و… و بههرحال، مجموعههایی که در این زمینه میشناختیم و میتوانستند به ما کمک کنند، بعد از تهیۀ نسخۀ اولیه، طی رفتوبرگشتهای کارشناسی، کمک گرفته شد.
تا چه اندازه اجرایی شده؟
ببینید، از نظر من هنوز در آن چارچوب، به معنی واقعی اجرا نشده است. البته مقدماتش در خیلی از مجموعهها فراهم شده است. مثلاً در فاز دوم خوزستان درحال بهکارگیری آن هستیم، یا در طرحهای مرزی در تدارک بهرهگیری از آن هستیم. بخشی از اینها را دوستان ما در دفتر نظامهای بهرهبرداری به کار گرفتهاند، ولی واقعیت امر این است که این دستورالعمل تا اجراییشدن کامل آن، زمان زیادی به طول خواهد انجامید.
اجرای این دستورالعمل با چه چالشهایی روبهرو شد؟ آیا ارزیابیهایی درخصوص آن در طول پنج سال گذشته (از زمان تهیه و ابلاغ این دستورالعمل تابهحال) صورت گرفته است؟
اجازه بدهید ابتدا از کلیات خود طرح تعادلبخشی شروع کنم. ستادی که در شرکت مدیریت منابع آب، برای راهبری آن پانزده پروژه تشکیل شده بود، متأسفانه در ادامۀ کار سست شد. دلیل اصلی آن هم این بود که سازمان برنامهوبودجه برای این طرح منابع لازم را پیشبینی نکرده بود. همین باعث شد که خیلی از پروژههای طرح تعادلبخشی به سرانجام مطلوب نرسد. نقشۀراهی که شورایعالی آب طراحی کرده بود، از جامعیت تقریباً کاملی برخوردار بود. در بالادست سدها و موضوع آبخیزداری، بحثهای تغذیۀ مصنوعی، بحث مطالعات و مباحث اجرایی تعادلبخشی و از جمله موضوع مشارکت به اضافۀ موضوع اطلاعرسانی که مسئلۀ بسیار مهمی بود، در آن پیشبینی شده بود؛ یعنی میتوان گفت که تقریباً پکیج کاملی بود که البته میتوانست بهتر از این هم باشد! جلسات این ستاد بهصورت مستمر هردوهفتهیکبار در شرکت مدیریت منابع آب تشکیل میشد. ولی درحین اجرا، به مهمترین چالشی که برخوردیم، بحثهای تأمین منابع مالی لازم برای اجرا و پیگیری پروژهها بود، که متأسفانه سازمان برنامهوبودجه نتوانست منابع مالی لازم برای این پروژهها را تأمین نماید.
یک چالش میدانی هم به اعتقاد من وجود دارد و آن اینکه در جلب مشارکت مردم در پروژههای آبیاری، بهدلیلاینکه از ابتدای کار مشارکت را با حضور مردم شروع نمیکنیم و معمولاً زمانی که پروژههای آبیاریزهکشی به اتمام میرسد، برای مقولۀ بهرهبرداری و نگهداری به سراغ مردم میرویم، با عدم استقبال آنها مواجه میشویم
به لحاظ همافزایی، چون اختلافنظر بین دو دستگاه زیاد بود، برای اینکه این همافزایی خوب را در پروژهها داشته باشیم، به خاطر میآورم که در آن مقطع، چندین جلسۀ کارشناسی با حضور مدیران استانها برگزار کردیم. یکبار تمام رؤسای سازمانهای جهادکشاورزی استانها و مدیران عامل شرکتهای آب منطقهای با حضور وزرا و معاونین مرتبط در یک گردهمایی در تهران شرکت کردند. وقتی مقداری در کار پیشرفت کردیم، به این جمعبندی رسیدیم که بهتر است با برخی از استانها، بهعنوان استانهای هدف اولیه وارد کار شویم. بعدازاینکه این دستورالعمل تدوین شد، جلساتی را با معاونین بهرهبرداری شرکت مدیریت منابع آب، مدیران تعاون روستایی و مدیران آبوخاک، در مشهد برگزار کردیم. بندبهبند این دستورالعمل را برای آنها تشریح کردیم و کارگاه آموزشی برای آنها برگزار کردیم تا این همافزایی شکل بگیرد؛ یعنی مقدمات کار را خوب شروع کردیم. البته این دستورالعمل در تاریخ ۱۳۹۸/۰۶/۱۰ ابلاغشد و من تقریباً ۱۳۹۸/۰۸/۲۵ از بدنۀ آن مجموعه جدا شدم. این خود مسئلۀ مهمی بود. تغییراتی هم در مجموعۀ شرکت مدیریت منابع آب اتفاق افتاد. این چالشهای تغییر مدیریتی هم بهعنوان عامل دوم اتفاق افتاد. همافزایی خیلی خوبی در دو وزارتخانه در حوزۀ ستاد به وجود آمد، ولی تأمیننشدن منابع مالی و تغییر مدیریت این کار، از عوامل مهم ناکامی این طرح بود.
نکتۀ دیگری که بهعنوان یک چالش قابلطرح است، این بود که در مجموعۀ بدنۀ مهندسان مشاور هم افراد خبره برای این کار وجود نداشت. وقتی موضوع را مطرح میکردیم، یا تخصصهایی که داشتند به این موضوع خیلی نزدیک نبودند و یا تجربۀ این کار را نداشتند؛ عمدتاً روی طرحهای سازهای کار کرده بودند و تجربیات آنها در مورد این محور خیلی کم بود. بنابراین مجبور شدیم زمانی که دستورالعمل را تهیه میکردیم، حتی راجعبهاینکه چه افرادی و با چه شاخصهایی در میان مهندسان مشاور و کارشناسان میتوانند وارد این کار شوند، در خود دستوالعمل بحثهایی داشته باشیم. یعنی ضابطهای را تعریف کنیم که استانها بتوانند براساس این چارچوب پیش بروند. پس این هم یک خلاء بزرگ بود و متأسفانه هنوز هم این خلاء وجود دارد. اعتقاد داشتیم که میتوان رتبهبندی مستقلی برای مدیریت مشارکتی آب داشت و حتی با سازمان برنامه هم مکاتباتی در این زمینه انجام دادیم. جلساتی هم برگزار شد، پیگیریهایی هم در خصوص آن انجام شد. در دستورالعمل هم پیشبینی کردیم که مهمترین مسئله، گامبرداشتن برای اجراییشدن کار ظرفیتسازی است. این ظرفیتسازی باید از بدنۀ دو وزارتخانه و در رأس هرم آن شروع و تا بدنۀ استانها و حتی مهندس مشاور هم انجام شود که متأسفانه این مهم محقق نشد.
واقعیتاش وقتی تجربیات بینالمللی را در بحث انتقال مدیریت آبیاری در خیلی از کشورها مطالعه میکردم، یک شاخص جالبی که خیلی موردتوجه من قرار گرفت، مقاومت خیلی زیاد بدنۀ کارشناسی و مدیریتی شرکتهای آبیاری در دنیا برای انتقال مدیریت آبیاری بود. به تأسی از تجربیات دنیا، در دستورالعمل ارائۀ آموزشها و توسعۀ ظرفیتهای لازم برای مدیریت این موضوع هم پیشبینی شد. بنابراین، بخشی از چالشها همین مواردی بود که اشاره کردم. یک چالش میدانی هم به اعتقاد من وجود دارد و آن اینکه در جلب مشارکت مردم در پروژههای آبیاری، بهدلیلاینکه از ابتدای کار مشارکت را با حضور مردم شروع نمیکنیم و معمولاً زمانی که پروژههای آبیاریزهکشی به اتمام میرسد، برای مقولۀ بهرهبرداری و نگهداری به سراغ مردم میرویم، با عدم استقبال آنها مواجه میشویم. این درحالیاستکه در بسیاری از کشورهای دنیا حتی از مرحلۀ مطالعه شروع به اخذ مشورت از بهرهبرداران و مشارکت آنها میکنند و طراحیها و اجرا را با خود آنها پیش میبرند. چرا که مشارکت بهعنوان یک مقولۀ فرایندی در آن کشورها نگریسته شده و باعث میشود وقتی در کل این فرایند مشارکت داشته باشم، احساس تعلقخاطر بیشتری هم به آن پروژه پیدا نمایم و بالطبع استقبال و اهتمام بیشتری برای حفظ، نگهداری و پایداری آن در میدان عمل محقق شود. هنوز هم اعتقاد دارم که این چالش، یک چالش بنیادی است. یعنی ما مردم را در مقطعی به مشارکت میطلبیم که کار درستی نیست! من اعتقاد دارم باید قبل از این کار، در پروژههای آبیاری و زهکشی و خیلی از پروژههای تأمین آب و موارد دیگر، مشارکت ذینفعان اصلی را که در حقیقت کارشناسان در بدنۀ مدیریتی شهرستانها و استانها از یک طرف و از طرف دیگر خود بهرهبرداران آتی هستند را به خدمت بگیریم.
بهعبارتی جامعتر، بهتر است که ابتدا بحث نظام بهرهبرداری را حل کنیم و بعد براساس طراحیای که در نظام بهرهبرداری انجام میشود، سازۀ فیزیکی را بر روی سازۀ اجتماعی سوار نماییم؛ این هم بخشی از این چالشها بود. نکتۀ دیگر هم این باور بود که “اگر میخواهیم این کار را انجام دهیم، باید کل این شبکه را به صورت یکجا تحویل مردم بدهیم.” من چنین اعتقادی ندارم! این کار کار خوبی نیست؛ چون پایداری به همراه نخواهد داشت. البته اختلافنظر کارشناسی در این زمینه زیاد است. مطالعۀ تجربیات دنیا نشان میدهد که این امر به صورت گامبهگام پیش رفته است. یعنی ابتدا شبکههای فرعی در اختیار بهرهبرداران قرار گرفت تا توانمندیهای لازم را به دست آورده و مدیریتشان را ارتقاء دهند، بعد خود تشکلها یک نظام شبکهای به راه انداختند. یعنی تعاونیهایی که در پاییندست بودند، بعد در قالب اتحادیهها شکل میگیرند در سطح شهرستان، سپس در سطح اتحادیههای استانی و در سطح استان شکل میگیرند تا بتوانند این نظام شبکهای خود را حفظ کنند. این هم بخشی از این چالشها است. به نظر من، رویکرد مدیریتی برای واگذاری این امور باید به صورت مرحلهبهمرحله باشد؛ یعنی ما با چالشهای کارشناسی هم در این مقوله روبهرو هستیم.
باتوجهبه محدودیتهایی که اشاره کردید، بهنظر شما مقیاس اجرای طرح تعادلبخشی بیشازاندازه بزرگ دیده نشده بود؟
در دنیای امروز آب یک مقولۀ چندوجهی است. یعنی هم ابعاد اقتصادی دارد، هم بعد اجتماعی دارد و هم ابعاد فنی دارد و هم در منابع مشترک با سایر کشورها بحثهای سیاسی و دیپلماسی آب دارد. بنابراین آب از آن رویکرد صرفاً فنسالارانه دردنیا عبور کرده! و اعتقاد خیلی از کارشناسان حکمرانی آب این است که ما با جلب متخصصین رشتههای مختلف در ابعاد گوناگون اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، میتوانیم این موضوع را حلوفصل کنیم. بهعبارتدیگر، دنیا به این نتیجه رسیده که اقدامات غیرسازهای و نرمافزاری شاید در این شرایط اولیتر از اقدامات سازهای باشد. بههرحال، تجربیات دنیا در بحث مدیریت مشارکتی آب و بحث حکمرانی خوب آب این را ثابت کرده است.
اینها موضوعاتی است که بههرحال در دنیا تجربه شده و خیلی از کشورها این کار را انجام دادهاند. من از این باب که پانزده پروژه هم بالادست سدها و موضوع آبخیزداری، هم بحثهای مشارکت را دیده بود و هم موضوعات فنی در آن لحاظ شده بود و هم بحثهای اطلاعرسانی دیده شده بود و مشارکت سازمان نقشهبرداری و اینها را هم داشتیم، آن را مطلوب میدانم. البته میتوانستیم حتی مشارکت برخی از دستگاههای بسیار مؤثر در این زمینه، یعنی دستگاه قضائی را خیلی منسجمتر داشته باشیم. همیشه در جلسات ستاد میگفتم که چنانچه مثلاً دوستان دستگاه قضائی هم در این موضوعات شرکت میکردند، بسیار بهتر میبود. بههرحال وقتی کار به یک مرحلهای از قبیل انسداد چاهها رسیده، بحثها و پیامدهای اجتماعی به همراه خواهد داشت که شاید بهنتیجهرسیدن آن را دشوار نماید و نهایتاً موضوع صرفاً به تشکیل پرونده به دستگاه قضائی تقلیل پیدا نماید؛ ولی اگر دستگاه قضائی در این فرآیند کارهای ما مشارکت میداشت، همان مشارکتی که میگفتم یعنی حضور همۀ ذینفعان را داشته باشد، قطعاً میتوانست به نحو بسیار مؤثرتر دنبال شود.
شما باید برنامه را جامع ببینید، ولی روش اجرا را باید به اعتقاد من تغییر بدهید. روی این موضوع هم خیلی بحث شده بود. میگفتیم که در همۀ ۶۰۹ دشت نمیتوانیم این کار را شروع کنیم.
اصلاً نه منابعاش را داریم و نه ظرفیت لازم برای تحقق آن را! لذا، در مرحلۀ اول پیشنهاد ما در آن مقطع این بود که در هر استانی یک دشت بهعنوان پایلوت کار را شروع نماید. منتهی وقتی میخواهیم یک دشتی را شروع کنیم، این پکیج باید کامل باشد! تجربیات موفق دنیا در خیلی از کشورها نشان داده که آنها نیز برایآنکه این بحث تعادلبخشی را حلوفصل نمایند، به ابعاد مختلف این موضوع توجه کردهاند. این چالشها را با روش اجرا میتوانستیم حلوفصل بکنیم! بنابراین میتوانستیم این چالش را مدیریت کنیم. به نظر من این خیلی ایراد کار نبود و اتفاقاً حسن کار بود که این پکیج کامل دیده شده بود. حتی میتوانستند بهتر از این ببینند! مثلاً نقش دستگاههای اجرایی، نقش سازمان صداوسیما در سطح استانها، بسیار مؤثرتر بود، یا مواردی ازایندست را بهتر و بیشتر میتوانستند در حوزههای بهخصوص آبهای زیرزمینی ببینند و از آن کمک بگیرند. اگر این طرح به این شکل پیش میرفت، قطعبهیقین کار بهتری انجام میشد.
واقعیت امر این است که در همان مقطع، وقتی وزارت نیرو این طرح را پیشنهاد داد، یک برآورد اقتصادی هم از طرح تهیه و ارائه شد! البته من الان حضورذهن ندارم که این برآورد دقیقاً تا چه میزان انجام شده بود، اما ابعاد اقتصادی آن دیده شده بود. بههرحال این موضوع مطرح شده و جالب این که قطعاً همین موضوع را با سازمان برنامهوبودجۀ دوستان چک کردند؛ ولی خب در مسیر آن اتفاقاتی که میبایست بیافتد، نیافتاده است. نکتۀ خیلی مهمتری که در صحبتها اشاره کردم، بدنۀ کارشناسی وزارت نیرو است! چون بدنۀ اقدامات آن سازهای بود، در مقابل طرحی که تقریباً میتوان گفت ۹۰ درصد آن غیرسازهای بود، به آنها محول گردید. این موضوع خیلی مهمی است که این بدنه بتواند برای اجرای کار همراهی کند، که این هم خود چالش بزرگی بود.
اگر زمان به عقب برمیگشت، شما که در یکی از پروژههای پانزدهگانۀ این طرح مشارکت پررنگی داشتید، چه اقداماتی را در اولویت قرارمیدادید؟
اگر زمان به عقب برمیگشت، باز اعتقاد و باورم این بود که ما باید از طریق مشارکت مردم شروع کنیم. اصلاً موضوع آب به اعتقاد من، یک موضوع محلی است و باید با حکمرانی محلی شروع کنیم. باید موضوعات این شکلی را از پایین شروع کنیم. خیلی تمایل نداشتم که کار را در اشل بزرگ بگیریم که نتوانیم از عهدۀ حل آن برآییم. میتوانستیم کار را به صورت الگویی در استانها شروع کنیم که این جزو برنامههای ما بوده است. دیگر اینکه برخی از ذیمدخلان این موضوع را بیشتر مشارکت میدادم تا در فرآیند کار تصحیح کنم. یکسری ظرفیتسازیهای لازم را قبل از شروع این چنین طرحهایی، حتماً در بدنۀ کارشناسی دولت انجام میدادم. این موضوع آب، موضوعی نیست که فقط وزارت نیرو بتواند از عهدۀ حلوفصل آن برآید.
قطعاً مشارکت و همکاری سایر دستگاهها را هم طلب میکند (از سازمان برنامه گرفته تا دستگاههای دیگر). این کار را انجام میدادم و بعد این برنامه را شروع میکردم. من همیشه به دوستانم میگویم، زمانی که شما به جامعۀ محلی رجوع میکنید، باید با اطمینان این کار شروع کنید؛ اگر با آزمونوخطا کار پیش ببرید، قطعاً جامعۀ محلی هم متوجه میشود و به مرور سلب اعتماد عمومی که مهمترین شاخص سرمایهی اجتماعی است را از دست میدهید. حال میخواهید کار را جلو ببرید، ولی نمیتوانید! بنابراین قطعاً این موضوع را با مشارکت خود جامعهمحلی جلو میبردیم و بهشدت هم از شتابزدگی در برخی از امور در این زمینه پرهیز میکردیم. چون این کار، کار راحتی نیست. دستورالعملنوشتن خیلی خوب است ولی اجرای آن خیلی همت میخواهد، خیلی باور و اعتقاد و جسارت میخواهد که این کار را پیش برده و انجام دهیم.
این کار شدنی است؛ تجربیات دنیا نیز این را ثابت کرده است. من اعتقاد دارم اتفاقاً در حوزۀ آب، ما پیشینۀ بسیار خوبی از مشارکت مردم در مدیریت آب، از قنوات گرفته تا حوزههای دیگر، داشتهایم. بنابراین مردم که همان مردم هستند، ما باید رویکردهایمان را تغییر دهیم و به سمت مردم برویم. اتفاقاً امسال هم که شعار سال، «جلب مشارکت مردم» مطرح شده است، به نظر من بهترین فرصت برای انجام این کار است تا بیشتر به این مقوله بپردازیم.
برچسب ها:
مطالب مرتبط
نمایندۀ استادان «چای جهان» در ایران در گفتوگو با «پیام ما» از وضعیت چای میگوید
جدال نابرابر ویلاسازی با صنعت چای
به بهانۀ سومین نشست گفتوگوهای آبی
نترسید، واگذار کنید!
برخی روستاهای خراسان رضوی و شرق استان گلستان با شروع فصل گرم با مشکل تأمین آب مواجه شدهاند
زنگ تنش آبی به صدا درآمد
کمیتهٔ محیط زیست ستاد مسعود پزشکیان به پرسشهای «پیام ما» پاسخ داد
پاسخهای محیط زیستی «پزشکیان»
انتظارات از دولت چهاردهم برای تامین آب سیستان و بلوچستان
بحران آب برای ۲۸ میلیون ایرانی
وزیر جهادکشاورزی از توسعۀ آبزیپروی در چاههای دومنظوره با کمک تسهیلات خبر داده است
اولویت اشتباه وزارت جهادکشاورزی
راهاندازی تکنولوژی نانوازون در اصفهان
رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی خبر داد:
فرونشست زمین در نقشرستم به دلیل برداشت بیرویۀ آب
نتایج یک مطالعه دربارهٔ پیامدهای کشاورزی بر افزایش فرونشست هشدار داد
غول مدفون در کمین سرزمین ایران
نظر کاربران
نظری برای این پست ثبت نشده است.
تبلیغات
وب گردی
- چطور زودتر از همه از پیش فروش قطارها مطلع شویم؟
- چه کسانی نمی توانند مهاجرت کنند؟
- تفاوت رهگیری مالیاتی و کد مالیاتی چیست؟
- نوآوریهای جدید تتر در ارائه خدمات مالی دیجیتال
- عمر باتری آیفون 15 پرو مکس در مقابل سامسونگ اس 24 اولترا
- دوره mba و dba مرکز آموزش های آزاد دانشگاه تهران
- آینده واردات عروسک و اسباب بازی از چین به ایران، پیشبینی و ترندها
- قطار رجا؛ انتخابی امن و راحت برای سفرهای شما
- حضور خوشبخت در نمایشگاه آگروفود ۱۴۰۳
- سیگما، پلتفرم اختصاصی و آنلاین خرید و فروش محصولات کرمان موتور بیشتر
بیشترین نظر کاربران
معمای ریاست محیط زیست در کابینه رئیسی
بیشترین بازنشر
پربازدیدها
1
به نام حیوانات به کام باغوحشداران
2
«بمو» را تکهتکه کردند
3
سوداگران گنج پل تاریخی ۳۰۰ ساله در بابل را تخریب کردند
4
محیطبانها با رد زنی چرخهای موتورسیکلت به شکارچیان رسیدند
5
کبوتر نماد مناسبی برای صلح است؟
دیدگاهتان را بنویسید