پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | برگه 16 | بایگانی‌ها: مطالب نشریه

بایگانی مطالب نشریه

راهی برای فراموشی نیست

«یووال نوح هراری» در کتابِ انسان خردمند می­‌گوید: «‌زمانی که انسان در رویارویی با طبیعت و کنترل آن‌، خود را شکست خورده یافت‌، آنگاه پیروان فرقه چندخدایی که دنیا را انعکاس روابط میان خدایان و انسان­ها می‌دیدند اعمال نیک و بد را عامل تعیین‌کننده در سرنوشت کل یک اکوسیستم قلمداد کردند.» و شاید همین دیدگاه، عنوان رویداد طبیعی را به بلایای طبیعی تغییر نام داد. هرچند ده هزار سال بعد، تنها راه انسان مدرن برای بقای خود، روی آوردن به علم، برای کاهش خسارات ناشی از بلایای طبیعی بود.

 

در سال 2015 با مطرح شدن موضوع افزایش دمای کره زمین و تغییر اقلیم در نشست پاریس، نگاه فعالان محیط‌­زیست به سمت تلاش برای تغییر فرهنگ و سبک زندگی ملت‌­ها معطوف شد. «اِمیلیو مورن»، انسان‌شناس آمریکایی‌تبار، در کتاب مردم و طبیعت، سرآغاز بحران­های محیط زیستی را در بعد از انقلاب صنعتی جست‌وجو می‌­کند و مصرف سوخت‌­های فسیلی، پیشرفت فناوری در کشاورزی، مهاجرت به شهرها و افزایش تولید سطح بالایی از دی‌اکسیدکربن را شروعی برای گسترش سیل، آتش‌سوزی و بیماری‌های عفونی می‌­داند.
در حالی که بلایای طبیعی نقش مخربی در ابعاد مختلف جوامع انسانی، اثرات بلندمدت نامطلوب و تصاویر منفی در مقاصد گردشگری ایجاد می‌­کند، اما در تاریخ ما باقی می‌­مانند و در برخی موارد از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌­شوند و در قالب داستان و تصاویر در فرهنگ‌­ها جای می‌­گیرند. نقاشی‌­های «کاتسوشیکا هوکوسای» در نیمه اول قرن نوزدهم که الهام گرفته از وقایع طبیعی است، هنر را به روشی برای درک جلوه‌­های طبیعی غیرقابل تصور و ایجاد حس شفقت انسانی تبدیل کرده است.

آمارها نشان می‌دهد که علاقه به سفر و ورود به مکان‌­های متاثر از بلایای طبیعی تا حدود ۲ سال به شدت کاهش می‌­یابد

با رشد فرهنگ سفر از اوایل قرن بیستم و تعدد انواع گردشگری، گاهی فجایع طبیعی عامل مهمی برای ایجاد نوع جدیدی از گردشگری شده‌­است. پیدایش دریاچه­‌ها بر اثر رانش زمین و یافتن تمدن‌­ها و شهرهای زیرزمینی بر اثر زلزله و سیل- مانند پیدایش تمدن باستانی جیرفت و بم بعد از زلزله سال 1382- از مثال‌­های بارز این موضوع هستند. هم اکنون بازدید از مناطق آتشفشانی نیز یکی از پرطرفدارترین نوع گردشگری در کشورهایی مانند ژاپن، شیلی، اندونزی، ایتالیا و هاوایی به شمار می‌­رود. سالانه بیش از 500 هزار کوهنورد، نه تنها به قصد کوهنوردی بلکه برای دیدن جلوه­‌های آتشفشانی، از کوهستان فوجی بالا می‌روند که عدد قابل توجهی برای کشور ژاپن با 110 آتشفشان فعال است.
اما صنعت گردشگری چگونه می‌­تواند به احیای فرهنگی و التیام مناطقِ تحت تاثیر بلایای طبیعی کمک کند؟
گردشگران بلایای طبیعی عموما به گروهی از گردشگران گفته می­شود که مدتی پس از وقوع یک رویداد طبیعی تمایل به شنیدن روایت‌­ها، بازدید از موزه­­‌ها و دیدن حیات دوباره شهرها و فرهنگ‌­ها دارند. در این نوع از سفرها‌، انتخاب مقصد گردشگری بر اساس یک عامل انسانی نیست بلکه یک رویداد طبیعی آغازگر جذب گردشگران شده‌­است. اگرچه در برخی موارد، جنگ‌­ها نیز در مجموعه فجایعی از این دست محسوب می‌­شوند. بنابراین ذکر این نکته ضروری است که گردشگری بلایای طبیعی با گردشگری فرهنگی و پایدار متفاوت است اما می‌­تواند به عنوان گردشگری جایگزین پذیرفته شود.
«الی وِیل»، «بوم‌شناس» و سرپرست نویسندگان نشریه بین‌المللی Wildland Fire- در مصاحبه‌ای با مجله Backpacker در ژوئن 2022 به موضوع اهمیت گردشگر در احیای دوباره جنگل­‌ها بعد از آتش­‌سوزی‌­های گسترده کالیفرنیا می‌­پردازد و وقایع طبیعی را به مثابه فضای آموزشی و راهی برای توجه دوباره انسان به عناصر زیستی جهان می‌­داند.
آمارها نشان می‌دهد که علاقه به سفر و ورود به مکان‌­های متاثر از بلایای طبیعی تا حدود ۲ سال به شدت کاهش می‌­یابد اما در صورت عملکرد صحیح دولت‌­ها، زیرساخت­‌های مدرن ساخته می‌­شود، ماهیت مکان‌­ها تغییر می‌­کند و گاهی تصویر ویرانی‌ها فقط در اسنادی باقی می‌­ماند که برای آموزش در کاهش خطر ناشی از فجایع طبیعی استفاده می‌­شود.
در دوران بعد از وقوع حوادث طبیعی، در بسیاری از کشورها، بازسازی شهر با هدف بهبود اعتماد فرهنگی و ارتباط فعال با جهان به عنوان یک راهبرد کلی و همچنین با تکیه بر دیپلماسی عمومی شهری در نظر گرفته می­‌شود که در مرحله اول بر ساخت دوباره فرهنگ محلی و در مرحله بعد با معرفی بین‌­المللی بر جذب گردشگران تمرکز خواهد کرد. دیپلماسی عمومی شهری به نوع جدیدی از ادبیات سیاسی در قرن بیست‌ویکم تبدیل شده‌­است و راه مهمی برای شکل دادن به تصویر ملی خوب و ارتقای صادرات فرهنگی است.
بر اساس نشریه انگلیسی «سالنامه تحقیقات گردشگری»، با بیان نظرات متعدد از سوی ذینفعان این صنعت و تسهیلگران اجتماعی، جریان‌­های نسبی‌گرایی اخلاقی در خصوص این نوع از سفرها ایجاد شده است. از یک سو گردشگر با حضور، مشاهده و عکسبرداری از قربانیان، آنها را در معرض رنج بیشتری قرار می‌­دهد و آسیب‌­ها را عمیق­‌تر می‌­کند و از سوی دیگر، جامعه محلی می‌تواند از حضور گردشگران برای وادار کردن مقامات محلی به اقدام مناسب، بازسازی و کاهش ریسک در آینده استفاده کند. همچنین اپراتورهای سفر این امکان را دارند که برای ساکنانی که به دلیل تخریب‌­ها و خسارات وارد شده، امکانات معیشتی خود را از دست داده‌­اند، با نگاهی کار‌آفرین به ایجاد شغل بپردازند.
عنوان «راهی برای فراموشی نیست» برداشتی شخصی است از آثار «جاو یاشیموتو»، نقاش معاصر ژاپنی، که بلایای طبیعی را به تصویر می‌­کشد. فجایعی که احساسات را برمی‌انگیزد و از طریق رسانه­‌ها مخاطبان بسیاری را به خود اختصاص می‌­دهد اما این احساسات در چرخه متوالی خبرها و هجوم گذر زمان از بین می­رود. او این فراموشی اجتماعی را از طریق هنرش برطرف می‌­کند. هنری که به عنوان یک خاطره جمعی برای رخدادهای غم‌انگیزی عمل می­‌کند که در عصر اطلاعات ما، به سرعت فراموش شده‌­اند.
باید در نظر داشت که با ویرانی جاذبه­‌های تاریخی و طبیعی یک مقصد گردشگری‌، بخشی از هویت جامعه محلی از دست می‌­رود. جامعه‌­ای که زمانی خودش را جزو فرهنگ یکپارچه کشورش می‌­دانست، بعد از یک رخداد طبیعی خود را تنها و رها شده‌ می‌­یابد. بنابراین شاید صنعت گردشگری بتواند یک جغرافیای فاجعه دیده را به ‌جای شهری در حال افول، به «نشانه‌های امید» و «تولد دوباره» تبدیل سازد.

 

منابع:

Backpacker Magazine / summer 2022
Moran، Emilio. (2006). People And Nature .New York: Blackwall.
J. L. Crompton, ”Motivations of pleasure vacations” Annals of Tourism Research, vol. 6
Ruci´nska، Dorota “Natural Disaster Tourism as a Type of Dark Tourism” World Academy of Science, Engineering and Technology International Journal of Humanities and Social Sciences Vol:10, No:5, 2016

خاموشی گلستان

|پیام ما| صریح، بی‌پروا و به عقیده بسیاری، «روشنفکر»؛ هرچند که خودش این لفظ را قبول نداشت. سال گذشته صد ساله شد اما به مهرماه نرسید تا صد و یک سالگی‌اش را دوستدارانش برایش جشن بگیرند. «ابراهیم گلستان» دیروز در خانه‌ و در کنار خانواده‌اش درگذشت. در انگلستان که از قبل از انقلاب در آنجا ساکن شده بود.

 

نام اصلی‌اش «سید ابراهیم تقوی شیرازی» و متولد 26 مهرماه سال 1301 بود. داستان‌نویس، سینماگر، مترجم، روزنامه‌نگار و عکاس مطرحی بود که چه در طول دوران کاری خود و چه پس از آن با مصاحبه‌هایش، از حاشیه به دور نبود.
برای تحصیل در رشته حقوق به تهران رفت و با دخترعمویش، فخری گلستان ازدواج کرد. حاصل این ازدواج «لیلی» و «کاوه» بودند که لیلی مترجم و مدیر یک گالری شد، کاوه هم عکاسی بود که در عراق بر اثر انفجار مین کشته شد.
برای کار در ادارهٔ انتشارات شرکت نفت ایران و انگلستان با خانواده‌اش به آبادان رفت. بعد از چند سال به تهران بازگشت. به گفتهٔ لیلی گلستان، خانه پدرش در تهران به مرکز فرهنگی هنری تهران و پاتوق نویسنده‌ها، شاعران و هنرمندان مشهور آن زمان ازجمله جلال آل احمد، مهدی اخوان ثالث، صادق چوبک و… تبدیل شده بود.
از پایه‌گذاران جریان موج نو در سینمای ایران
سال ۱۳۳۶ شمسی، استودیویی سینمایی را با نام «استودیو گلستان» پایه‌گذاری کرد. او از سال 36 تا 52 چندین فیلم ساخت که از جمله می‌توان به «موج و مرجان و خارا»، «از قطره تا دریا»، «یک آتش»، «خواستگاری»، «تپه‌های مارلیک»، «خشت و آینه» و «اسرار گنج دره‌ جنی» اشاره کرد. همچنین «خانه سیاه است» فیلمی به کارگردانی «فروغ فرخزاد» بود که گلستان تهیه‌کنندگی آن را برعهده داشت.
گلستان را از پایه‌گذاران سینمای موج نو در ایران می‌دانند. هرچند که به گفته «پرویز جاهد»، منتقد سینما با وجود اینکه فیلمی مانند «خشت و آینه» از زمان خودش جلوتر است اما ابراهیم گلستان، اصلا خود را جزو موج نوی سینمای ایران نمی‌دانست و این اصطلاح را قبول نداشت.

گلستان از نخستین نویسندگان معاصر ایران است که به زبان داستان توجه خاصی نشان داد و نثری آهنگین را در قالب‌های داستانی مدرن به‌کار گرفت

او برای فیلم «یک آتش» جایزه مرکور طلایی از جشنواره ونیز ایتالیا و جایزه شیر سن‌مارکو را دریافت کرده بود.
سال 84 «بهمن فرمان‌آرا» فیلمی با عنوان «یک بوس کوچولو» ساخت. فیلمی که زوال روشنفکری را نشان می‌داد و اگرچه فرمان‌آرا به صراحت نامی از کسی نبرده بود اما بسیاری می‌گفتند که شخصیتی در این فیلم استعاره‌ای از گلستان است. فرمان‌آرا هم چند سال بعد در مصاحبه‌ای گفته بود که گلستان را بسیار دوست دارد و ساخت چنین فیلمی «برای حساب پاک کردن نیست.»
«گلستان برای نثر فارسی تشخص قائل شد»
سال 97 «محمود دولت‌آبادی» به مناسب 96 سالگی گلستان نوشته بود: «گلستان یکی از نخستین شخصیت‌هایی در داستان‌نویسی ما بود که برای نثر فارسی تشخص قائل شد و آن را عملی کرد.»
گلستان فعالیت ادبی را با ترجمه داستان‌هایی از ارنست همینگوی و ویلیام فاکنر آغاز کرد. «آذر، ماه آخر پاییز»، «شکار سایه»، «جوی و دیوار و تشنه»، «اسرار گنج دره جنی»، «مد و مه» و «خروس» از جمله آثار داستانی او هستند. او از نخستین نویسندگان معاصر ایران است که به زبان داستان توجه خاصی نشان داد و نثری آهنگین را در قالب‌های داستانی مدرن به‌کار گرفت.
«فصلنامه تخصصی سبک‌شناسی نظم و نثر فارسی» سال 89 در مقاله‌ای درباره نثر گلستان نوشته بود که او با نزدیک کردن شعر به نثر، پا جای نویسندگان فارسی قرن ششم و هفتم گذاشته اما معنی را فدای لفظ نکرده است. نویسندهٔ این فصلنامه نوشته است نثر او از «گلستان سعدی» تاثیر گرفته است. خود گلستان هم در مصاحبه‌ای گفته بود: «مادر من مرتب حافظ می‌خواند. من از حافظ هم یک‌چیزهایی یاد گرفتم که شاید مشخص نباشد. یک‌چیزهایی از سعدی یاد گرفتم، شاید مشخص‌تر باشد.»
ما در ایران روشنفکر نداریم
«در ایران ما هیچ‌وقت روشنفکر نداشتیم. گاهی کتاب می‌خوندند. روزنامهٔ اطلاعات عصر می‌خوندند اما روشنفکر نبودند. روشنفکر یعنی چه؟ روشنفکر یعنی کسی که بنشیند فکر بکند، مداقّه بکند، حرف بزند. والّا تمام مردم فرانسه یا انگلیس که روزنامه می‌خوانند، یا «ایونینگ استاندارد» می‌خوانند، یا «سان» روشنفکر هستند؟»
اینها حرف‌های گلستان در مصاحبه با «پرویز جاهد»، منتقد سینما است که در کتاب «نوشتن با دوربین رودررو با ابراهیم گلستان» آمده است. این کتاب حاصل یک گفت‌وگوی طولانی است که در فاصله ژوئن 2002 تا دسامبر 2003 طی چهار دیدار با ابراهیم گلستان انجام شده است.
با وجود اینکه گلستان را روشنفکر می‌خواندند، خود او این لفظ را قبول نداشت اما در یکی از مصاحبه‌هایش گفته بود: «در بیان اینکه چه‌کسی روشنفکر هست، باید خِسَت به خرج داد.»
او در مصاحبه با جاهد و در پاسخ به این پرسش که «تمام این چهره‌های فرهنگی، ادبی و قشر تحصیل کرده که حالا هر اسمی بخواهیم رویشان بگذاریم، یک گرایشی به چپ و مارکسیسم داشتند» گفته بود که هیچکدام از این افراد «مارکسیسم را نمی‌شناختند» و کسانی که آن را می‌شناختند فقط چند نفر بودند: «دوست من آل احمد، تا آخر عمر یک کلمه از مارکسیسم نمی‌دونست. اصلاً نخونده بود، نمی‌خوند. همه این‌جوری بودند.»
صریح حتی با دوستان نزدیک
گلستان در تمام سال‌های زندگی به فعالان فرهنگی انتقادهای بسیاری وارد کرد. به عقیدهٔ برخی حرف‌هایش گاهی به توهین نزدیک بود. صراحت او در مصاحبه‌هایش با «جاهد» در کتاب گفته شده نیز گواه این موضوع است که در آن گلستان نظرات خود را درباره کسانی که با آنان معاشرت داشته، گفته است. مصاحبه‌های دیگر او نیز تأییدی بر این موضوع است.
سخنرانی‌های زیادی درباره گلستان برگزار شد، مقاله‌های زیادی درباره او نوشته شد و حرف‌های بسیاری درباره چه زندگی حرفه‌ای و چه زندگی شخصی‌اش گفته شد. ابراهیم گلستان اهل سانسور کردن خود نبود و حتی سیل انتقادها بعد از مصاحبه‌هایش هم باعث نشد که چنین صراحتی را کنار گذارد. احمدرضا احمدی، شاعر درباره گلستان گفته بود: «گلستان نه به کسی باج می‌داد و نه از کسی حساب می‌برد.»

رقیب‌چینی برای «ولگا»

|پیام ما|در روزهایی که حال خزر مساعد نیست و حتی حمل‌ونقل از آن تحت تأثیر قرار گرفته است. به نظر می‌رسد که چین برنامه‌هایی برای دریایی دارد که بسیار از آن دور است. این کشور در فکر سرمایه‌گذاری برای احداث کانال جدیدی است که موازی با «ولگا-دُن»، نقش حمل‌ونقلی ایفا کند. یک رسانهٔ تخصصی حمل‌ونقل در کشور دربارهٔ این طرح عنوان کرده است که به‌نظر می‌رسد ایجاد کانال جایگزین برای کانال ولگا-دن در حالی روی میز چینی‌هاست که میزان جابه‌جایی بار توسط شبکهٔ ریلی هند و چین حدود یک میلیارد تن در سال است. گرچه در اجرای این طرح نام ایران نیز شنیده می‌شود اما دولت تأیید رسمی از این مشارکت ارائه نداده است.

 

درحالی‌که دریای خزر در معرض پسرفت آب قرار دارد و کاهش آبدهی ولگا از یک سو و رسوب‌گذاری گسترده از سوی دیگر بنادر شمال کشور را تهدید می‌کند، موضوعی دیگر در مورد این دریای بسته مطرح است: «احداث کانال جدیدی برای افزایش حمل‌ونقل از طریق خزر».
طرحی که حامیان آن معتقدند با احداث کانال بین دریای خزر با دریای سیاه با امکان جابه‌جایی کشتی‌های با ظرفیت حدود 20 هزار تن، تحول بزرگی است که سایر ظرفیت‌های حمل‌ونقل موجود را نیز متحول می‌کند. وب‌سایت خبری «تین نیوز»، رسانه تخصصی حمل‌و نقل در مورد این کانال نوشت: «احداث کانال جدید به موازات کانال ولگا-دن و یا از طریق آذربایجان و گرجستان منجر به تحولی شگرف در حمل‌ونقل بین‌المللی خواهد شد و ظرفیت‌های بالقوهٔ ایران جهت ترانزیت ده‌ها میلیون تن کالا فعال خواهند شد. این کانال مسیر انتقال کالا از بنادر رومانی و مسیر رودخانهٔ دانوب تا راین را فعال می‌کند و ممکن است جابه‌جایی کالا از مسیر دانوب-راین را به صد میلیون تن در سال برساند.»
این رسانه مدعی‌است که چین و قزاقستان مجدانه می‌خواهند کانال جدید دریای خزر-دریای سیاه احداث شود چرا که سالانه صدها هزار تن زغال‌سنگ و سایر کالاها از طریق خط آهن 5000 کیلومتری چین قزاقستان تا خزر منتقل می‌شود.

چین و قزاقستان می‌خواهند کانال خزر-سیاه احداث شود چرا که سالانه صدها هزار تن زغال‌سنگ و سایر کالاها از طریق خط آهن پنج‌هزار کیلومتری چین قزاقستان تا خزر منتقل می‌شود

به نظر می‌رسد ایجاد کانال جایگزین برای کانال ولگا-دن در حالی روی میز چینی‌هاست که میزان جابه‌جایی بار توسط شبکه ریلی هند و چین حدود یک میلیارد تن در سال است. میزان جابه‌جایی بار توسط شبکهٔ ریلی ایران حدود 33 میلیون تن، ترکیه حدود 20 میلیون تن، عراق کمتر از 15 میلیون تن و سایر کشورهای خاورمیانه به طور متوسط بین 20 تا 40 میلیون تن است. میزان جابه‌جایی بار توسط شبکهٔ ریلی اتحادیه اروپا به‌طور متوسط 700 میلیون تن در مسافت متوسط 500 کیلومتر است. از سوی دیگر رود دانوب از ۱۰ کشور می‌گذرد که به آنها کشورهای دانوبی (آلمان، اتریش، اسلواکی، مجارستان، کرواسی، صربستان، بلغارستان، رومانی، مولداوی، اوکراین) هم می‌گویند.
حالا این وب‌سایت خبری می‌گوید که با احداث کانال خزر-سیاه، چراغ چشمک‌زن جاذب سرمایه‌گذاران فعال خواهد شد. همچنین خط آهن چین تا خزر و خط آهن چین-هند-ایران-خزر-سیاه فعال خواهد شد و سالانه صدها میلیون تن کالا از راه ابریشم جدید جابجا می‌شود. براساس آنچه این رسانه توضیح می‌دهد دو مسیر برای اتصال خزر به سیاه در حال بررسی است. یکی کانال دوم خزر-ولگا-دن-دریای سیاه با ظرفیت تردد کشتی‌های با ظرفیت بیش از 20 هزار تن و دیگری کانال آذربایجان-گرجستان به طول حدود 650 کیلومتر.
یک منبع آگاه از سازمان بنادر و دریانوردی کشور به «پیام ما» می‌گوید: «توصیه‌های کارشناسی براین است که کشورهای حوزهٔ دریای خزر خصوصاً ایران و روسیه روی گزینهٔ اول توافق کنند و شرکت سرمایه‌گذاری خط آهن خزر-سیاه با مشارکت پنج کشور حوزهٔ دریای خزر تشکیل و این کانال را راه‌اندازی کنند. اما چنانچه این کشورها نتوانند با روسیه در خصوص موضوعات حقوقی و قراردادی به تفاهم برسند، این شرکت سرمایه‌گذاری با حضور یا بدون حضور روسیه تشکیل می‌شود و ضمن تأمین سرمایه‌گذاری مورد نیاز، عملیات اجرایی کانال دوم از مسیر آذربایجان و گرجستان را در چارچوب مطالعات فنی طرح و نظر مشاوران پیش می‌برد. رقابت بین دو گزینهٔ مسیر روسیه یا مسیر آذربایجان برای کانال خزر به نفع سایر کشورهای حوزهٔ خزر است.»

ترکیه و آذربایجان به خاطر گذرگاهی که ظرفیت جابه‌جایی کمتر از 20 میلیون تن بار را دارد با ارمنستان درگیر و به خاطر آن با ایران نیز دچار چالش شدند

«عباس مقبلی»، کارشناس حمل‌ونقل دریایی توضیح می‌دهد که ترکیه و آذربایجان به خاطر گذرگاهی که ظرفیت جابه‌جایی کمتر از 20 میلیون تن بار را دارد با ارمنستان درگیر و به خاطر آن با ایران نیز دچار چالش شده‌اند، یعنی آنچه همین حالا هم دلیل اصلی مشکلات این منطقه است.
مقبلی توضیح می‌دهد که حتی کشوری مانند عراق نیز میلیاردها دلار در بندر فاو سرمایه‌گذاری کرده است: «همان‌طور که می‌دانید بندر فاو تحول بسیار مهمی در صنعت حمل‌ونقل عراق و حتی منطقهٔ ماست که البته ایران از آن بی‌نصیب مانده است. ما می‌دانیم که این بندر کانتینری، حدود 20 میلیون تن بار را در مسیر ریلی ترکیه و سوریه ترانزیت می‌کند و با وجود اصرار ایران، عراق حاضر به اتصال راه‌آهن ایران به راه‌آهن خودش در شلمچه نیست. چراکه می‌خواهد مسیر ترانزیتی خودش را بسازد.»
براساس آنچه مقبلی ترسیم می‌کند، این طرح هنوز شبیه یک نقشه روی کاغذ است و معمولاً دولت‌ها از ارائهٔ جزئیات آن اجتناب می‌کنند اما حتی زمانی که بخواهد اجرا شود، ایران باید زیرساخت‌های مهم دیگری را آماده کند که تجربه چند دههٔ اخیر نشان داده است که کاملاً نسبت به آن ‌بی‌تفاوت است.
جزئیاتی که تین‌نیوز از این طرح ارائه داده، از سوی منبع خاصی تأیید نشده است اما گزارش این رسانه می‌گوید که شرکت سرمایه‌گذاری خزر-سیاه با مشارکت ایران، قزاقستان، روسیه، آذربایجان و ترکمنستان در حال تشکیل است. همچنین برآورد سرمایه‌گذاری کانال جدید خزر سیاه، 6 میلیارد دلار است. خط جدید از قابلیت‌های بسیار بالاتری نسبت به کانال ولگا-دن برخوردار است ظرفیت کشتی‌ها بالاتر و زمان انتقال کشتی‌ها در محل تقاطع دو تفاوت سطح آب کانال، با بهره‌گیری از دانش و تکنولوژی‌های جدید و تجربه‌های طولانی و بسیار مفید روسیه در این زمینه، کوتاه و اصولی‌تر خواهد بود.
این گزارش می‌گوید: «برای جلوگیری از ادامهٔ نشست آب دریای خزر و جلوگیری از نابودی این دریای بزرگ و اتصال همیشگی خزر به دریاهای آزاد، ایجاد کریدور مهم بین‌المللی جهت انتقال صدها میلیون تن بار از مسیر کانال خزر به سیاه و در ادامهٔ آن از رودخانه دانوب تا انتهای راین، رفع نگرانی از کاهش سطح آب دریای خزر و لذا استفاده بیشتر کشورهای حوزهٔ خزر از منابع آب این دریا جهت مصارف مختلف مورد نیاز، ترانزیت 50 تا 100 میلیون تن بار از مسیرهای ریلی چابهار دریای خزر-بندرعباس دریای خزر و بوشهر-دریای خزر، ایجاد جذابیت برای سرمایه‌گذاران جهت توسعهٔ شبکه ریلی و احداث خطوط ریلی برقی پرسرعت، تبدیل ایران به شاهراه بین‌المللی ترانزیت کالا از شرق به غرب و بالعکس، ایجاد درآمد قابل توجه برای شرکت‌های سرمایه‌گذار در حوزهٔ ریلی و دریایی کشور، تصویر زیرکریدور جدید مد نظر را نمایش می‌دهد که کریدور ریلی دریایی خواهد بود»
سندی از این که اجرای این طرح یا مشارکت آن به تصویب دولت ایران رسیده باشد منتشر نشده است. همچنین در معدود خبرهایی که از آن منتشر شده، اشاره‌ای به ارزیابی‌های محیط‌زیستی یا اثرات آن نشده است. با این وجود انتشار چند گزارش رسمی از طرحی با مشارکت ایران می‌تواند موید این نکته باشد که احتمالاً برنامه‌ای برای این بخش وجود دارد.
سازمان بنادر و دریانوردی کشور در پیگیری «پیام ما» این طرح را نه تأیید و نه تکذیب می‌کند، اما منابع آگاهی از بدنهٔ این سازمان و وزارت راه‌وشهرسازی وجود مذاکره و بررسی این موضوع را تأیید می‌کنند.

تکاپوی ثبت شکوه «هگمتانه»

بهمن سال گذشته بود که پروندهٔ ثبت‌جهانی «هگمتانه و مرکز تاریخی همدان» برای درج در فهرست میراث‌جهانی تحویل یونسکو شد. پرونده‌ای که در همهٔ سال‌های گذشته دربارهٔ آماده‌سازی و ارسال آن به یونسکو صحبت می‌شد، اما به دلیل وجود موانعی که می‌توانست به رد شدن پرونده بیانجامد، این کار به تعویق افتاد. حالا آن‌طور که مسئولان همدان می‌گویند، ارزیاب یونسکو به‌زودی وارد همدان می‌شود و از این رو برنامهٔ اضطراری ۱۵ روزه برای رفع مشکلات تدوین شده است. اولین‌بار، در سال ۱۳۵۸ بود که سه اثر «چغازنبیل»، «تخت‌جمشید» و «میدان امام» (نقش جهان) اصفهان در فهرست میراث‌جهانی قرار گرفت و از آن سال تاکنون 24 اثر میراثی و در کنار آنها «جنگل‌های هیرکانی» و «دشت‌لوت» به عنوان میراث طبیعی در فهرست یونسکو به ثبت جهانی رسیده‌اند.

 

پس از پیچ‌وخم‌های بسیار طی سال‌های گذشته، پروندهٔ ثبت‌جهانی «هگمتانه و مرکز تاریخی همدان» سرانجام بهمن سال 1401 تحویل یونسکو شد؛ پرونده‌ای که شامل منظر تاریخی «هگمتانه» تا همدان شامل تپهٔ باستانی هگمتانه، بازار تاریخی همدان، میدان آرامگاه بوعلی‌سینا، بخشی از بافت واجد ارزش به‌ویژه در رینگ اول شهر و آثار متعددی که در این محدوده قرار دارد، است. آن‌طور که مدیرکل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی همدان می‌گوید «در ادامه مسیر ثبت جهانی هگمتانه، ارزیاب یونسکو به‌زودی وارد همدان می‌شود و از این رو برنامهٔ اضطراری ۱۵ روزه برای رفع مشکلات این منطقه تدوین شده است.» به گفتهٔ «محسن معصوم علیزاده»، ارزیاب سازمان یونسکو در این سفر مواردی که در پروندهٔ ثبت جهانی به یونسکو ارائه شده را بررسی می‌کند، معایب را اطلاع می‌دهد و یک مقطع زمانی را به عنوان فرصت مشخص می‌کند تا مشکلات رفع شود. مدیرکل میراث‌فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی استان همدان اظهار امیدواری می‌کند در جلسه سال آینده میلادی یونسکو، پروندهٔ ثبت جهانی همدان مورد تأیید نهایی قرار بگیرد و با موفقیت ثبت شود.
او با اشاره به اینکه آماده‌سازی نهایی مسیر تعیین شده در پروندهٔ ثبت جهانی هفته‌های اخیر با همراهی ارگان‌ها پیش از سفر ارزیاب یونسکو به انجام رسیده است، ادامه می‌دهد: «پیش از این، مشاوران وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی در حوزهٔ پرونده‌های ثبت جهانی به هگمتانه سفر کرده بودند و گزارشی برای اینکه چه تغییرات و کارهایی باید انجام شود به ما ارائه کردند. اعتبار ملی هم برای ثبت جهانی هگمتانه و مرکز تاریخی همدان اختصاص داده شده است و آنچه برای اصلاح سیما و منظر منطقهٔ تاریخی همدان لازم بود به انجام رسید.»
آن‌طورکه مدیرکل میراث‌فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی همدان می‌گوید مهمترین موضوع در زمینهٔ ثبت جهانی «هگمتانه و مرکز تاریخی همدان» هویت فرهنگی، تاریخی و معماری منطقه است و تأکید بر این بوده که جامعهٔ محلی برای حفظ آن تلاش کنند که در این زمینه جامعهٔ محلی همراه بوده و همهٔ موارد لازم را برای تسهیل در پیگیری پرونده مورد توجه قرار دادند.
دربارهٔ هگمتانه
«هگمتانه» نام پیشین همدان است؛ شهری که سال ۷۰۸ پیش از میلاد مسیح به دستور «دیاکو»، رهبر مادها ساخته شد و مجتمعی عظیم از قصر، اقامتگاه نظامی و خزانه‌داری بود. این شهر در سال ۵۵۰ پیش از میلاد مسیح از «کوروش هخامنشی» شکست خورد و به تسخیر هخامنشیان درآمد.

شهر تاریخی هگمتانه در قالب پرونده‌ای با عنوان منظر تاریخی هگمتانه تا همدان ثبت می‌شود. در این پرونده حدود ۱۰۰ هکتار درنظر گرفته شده که شامل تپه هگمتانه، بازار، بافت و ۱۴۰ اثر تاریخی است و با ثبت جهانی این اثر، انتظار می‌رود بافت تاریخی، بازار سنتی، مسجد جامع و پیاده‌راه‌های شهر همدان حفظ شود

«هگمتانه» به دلیل قرار گرفتن در مسیر راه شاهی که تخت جمشید را به سارد متصل می‌کرد به عنوان پایتخت تابستانی هخامنشیان انتخاب شد و به دستور «داریوش سوم» در مرکز شهر، کوشکی بزرگ برای مخفی کردن گنجینه‌ها و دارایی‌های شاه ساختند.
این کوشک شامل 300 مخفیگاه با 8 در آهنین بود که تمامی آنها دو لَختی بودند. پس از کشته‌شدن داریوش سوم در سال ۳۳۰ پیش از میلاد، حکمرانی هخامنشیان بر این شهر به پایان رسید.
اغلب باستان‌شناسان معتقدند محل اصلی شهر باستانی هگمتانه بر روی تپه‌ای است که امروزه به همین نام در همدان شناخته می‌شود. در سال‌های اخیر طی حفاری‌های باستان‌شناسی در تپه مشخص شد محل کاخ و بناهای ذکر شده در کتاب‌های تاریخی در همین تپه واقع شده است.
از ویژگی‌های این شهر باستانی، معماری و طرح و نقشه منظم این شهر بوده که در بین آثار باستانی به دست آمده کم‌سابقه است. آثار کشف شده حاکی از وجود یک شبکه منظم و پیشرفته آب‌رسانی در شهر حکومتی مادها و پارت‌هاست. در فواصل بین کانال‌های آب‌رسانی، معابری به عرض 3.5 متر وجود داشته و کف این معابر با آجرهای مربع شکل و منظمی مفروش بوده‌است.
تحقیقات نشان می‌دهد در فواصل ۳۵ متری بین معابر، دو سری واحدهای ساختمانی قرار دارند که هر یک شامل یک حیاط مرکزی (هال) است، با اتاق‌ها و انبارهایی به صورت قرینه در گرداگرد آن.
پیشینهٔ حفاری‌های علمی این تپه، به سال ۱۹۱۳ میلادی برمی‌گردد و به طور کلی در طی ۱۰ فصل حفاری انجام شده از سال ۱۳۶۲ تا ۱۳۷۸ که حدود ۱۴ هزار مترمربع از بقایای این شهر کاویده شد یکی از کهن‌ترین دوره‌های تمدن بشری نمایان شده‌است.
حالا این شهر در قالب پرونده‌ای با عنوان منظر تاریخی هگمتانه تا همدان ثبت شود. در این پرونده حدود ۱۰۰ هکتار درنظر گرفته شده که شامل تپه هگمتانه، بازار، بافت و ۱۴۰ اثر تاریخی است و با ثبت جهانی این اثر، انتظار می‌رود بافت تاریخی، بازار سنتی، مسجد جامع و پیاده راه‌های شهر همدان حفظ شود.
حذف ترافیک
حذف ترافیک و تردد خودرویی از محدودهٔ عرصه هگمتانه یکی از مهم‌ترین کارهایی است که قرار بود برای ثبت جهانی انجام شود. از زمان ارسال پرونده ثبت جهانی به یونسکو در بهمن‌ سال گذشته، اقداماتی برای رفع موانع این پرونده انجام شده است.
«صاحب محمدیان‌منصور»، مدیر پایگاه محوطه تاریخی هگمتانه پیش از این به «مهر» گفته بود: «دربارهٔ رفع موانع پروندهٔ ثبت جهانی هگمتانه و مرکز تاریخی همدان آسفالت میدان هگمتانه برداشته شد. به محض برداشته شدن آسفالت از میدان هگمتانه و شن‌ریزی در میدان خودروها در این مکان تردد نمی‌کنند.»
او همچنین گفته که گردشگران سایت تاریخی هگمتانه به پارکینگ نیاز دارند و باید جایی برای پارک خودرو در نظر گرفته شود.
«سید مسعود حسینی»، شهردار همدان هم در این‌باره گفته است با همراهی مدیریت شهری، رانندگان و همشهریان خودروهای ون به خیابان باباطاهر منتقل شدند و و با جداره‌سازی خیابان بوعلی، اکباتان و دور میدان امام (ره) شاهد نما و منظری متفاوت و ماندگار از شهر خواهیم بود.
تعریض «راستهٔ حاج فضل‌الله»، «معبر باستان»، «تعریض موزهٔ منطقه‌ای» در همین راستا انجام شده است.
کاهش ارتفاع ساختمان حوزه‌هنری
یکی دیگر از موانع ثبت جهانی «هگمتانه» کاهش ارتفاع ساختمان حوزهٔ هنری (سینما قدس سابق) بود که شهرداری باید آن را انجام می‌داد و در واقع به گفتهٔ مسئولان، دو مانع اصلی برای ثبت جهانی حذف دو طبقه ساختمان حوزه هنری و حذف سواره از عرصه هگمتانه بود که در کنار انتقال مسیر آهن‌فروشان، حذف آسفالت از عرصه هگمتانه، بلوار ارم بر عهده شهرداری گذاشته شده بود. این مانع نیز طبق گزارش‌های رسیده از سوی مسئولان رفع شده است.
خرداد امسال بود که «همدان پیام» در گزارشی به این موضوع پرداخت و نوشت که عملیات تخریب دو طبقه از ساختمان حوزه هنری واقع در خیابان کولانج جمعه ۱۲ خرداد آغاز شد.
به گفتهٔ رئیس حوزه هنری همدان، در راستای پیشبرد ثبت جهانی منظری شهری هگمتانه تا همدان طبقات اضافی ساختمان حوزه هنری برداشته شد.
البته آن‌طور که «محمدمهدی سماوات» اعلام کرده بود حذف طبقات اضافی ساختمان فقط به خاطر میراث فرهنگی نیست و شهرداری نیز به دلیل تأمین‌نشدن پارکینگ طبقات اضافی ساختمان، دستور تخریب را صادر کرده بود.
به گفته او، ساخت ساختمان حوزه هنری از سال 1395 شروع شده بود و پروانهٔ ساختمان پنج طبقه داشت، اما دو طبقهٔ اضافی در آن ساخته می‌شود. با شکایت میراث فرهنگی برای ارتفاع ساختمان از حوزه هنری دیوان عدالت اداری رأی به نفع حوزه هنری می‌دهد، اما پس از شکایت شهرداری برای تأمین نشدن پارکینگ در کمیسون ماده ۱۰۰ حکم به تخریب دو طبقه اضافه داده می‌شود.
ساماندهی کاروانسراها
آن‌طور که «صاحب محمدیان منصور» مدیر پایگاه ملی «هگمتانه» پیش از این گفته بود در پروندهٔ ثبت جهانی «منظر تاریخی هگمتانه تا همدان» باید اقداماتی چون ساماندهی تپه هگمتانه، مرمت و ساماندهی کاروانسراها هم انجام می‌شد. به گفته مدیرکل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی همدان در همین راستا، ۳۶ طرح با ۲۵۰میلیارد ریال اعتبار آماده‌سازی و مرمت شده است. «محسن معصوم علیزاده» توضیح می‌دهد مرمت «راسته حاج صفرخان»، «کاروانسرای حسین‌خانی»، «ابتدای کوچه استر»، «کنیسه یهودی‌ها»، «کاروانسرای قلمدانی»، «گلشن تحدید (ذغالی‌ها)»، «عمارت جنانی»، «قبله»، «شریف‌الممالک» و «مسجد حاج احمد»، «محوطه‌سازی آرامگاه بوعلی»، «مرمت کاروانسرای یدالهی»، «تهیه و ساخت تابلوی بناهای تاریخی واقع در عرصه اثر ثبت جهانی»، «مرمت کاروانسرای پیغمبر» و «مطالعه و آسیب شناسی عرصه ثبت جهانی» از این طرح هاست.
طرح تهیه مبلمان شهری، حفاظت از ترانشه‌های کاوش‌های پیشین تپه هگمتانه، رفع موانع مربوط به اداره‌های خدمت‌رسان مانند برق، مخابرات و گاز، بازسازی مسیر دو کیلومتری بازار، بازسازی و احیای بازار همدان هم از تعهدهای میراث فرهنگی در این زمینه بوده است که با همکاری دستگاه‌های متولی رفع شده است.
بعد از ثبت جهانی هگمتانه
ثبت جهانی «هگمتانه» نقطهٔ آغاز تحول اقتصادی برای جامعه محلی همدان است و برهمین اساس تسریع در پیشرفت پرونده ضرورت دارد؛ این را مدیرکل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی همدان دربارهٔ اهمیت ثبت می‌گوید: «اثری که در فهرست جهانی ثبت می‌شود در واقع به ویترینی جهانی با تماشاگرانی از سراسر دنیا نیز راه یافته است. بنابراین یکی از مهمترین اتفاقات ممکن در مورد جهانی شدن هگمتانه این است که به همهٔ جهان معرفی می‌شود و تاثیر مهمی در جذب گردشگر برای کشور دارد که صاحب اصلی این هویت، تاریخ و تمدن هزار ساله است.»
به گفتهٔ علیزاده، کارکرد اصلی ثبت جهانی آثار که بسیاری از سیاستمداران را علاقه‌مند به این موضوع می‌کند، بعد از گردشگری این است تا ثابت کنند کشورشان ریشه‌دار و در تاریخ بشریت نقش داشته است که «هگمتانه» با قدمت سه‌هزارساله تمامی این ویژگی‌ها دارد و می‌توان با جهانی شدن این اثر فاخر تاریخی هویت و تمدن ایران زمین را به رخ جهانیان کشید.
او توضیح می‌دهد که این ثبت، همدان را به الگوی شهرهای تاریخی جهان و معرف تاریخ ایران زمین تبدیل می‌کند و آن را به فهرست مقاصد گردشگری داخلی و بین‌المللی می‌افزاید.
مدیرکل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی همدان تأکید می‌کند که از این پس، مردمی‌سازی و استفاده از ظرفیت ساکنان محله‌های اطراف تپه هگمتانه، بهبود وضعیت بافت تاریخی شهر همدان، تملک خانه‌های تاریخی شهر و مرمت آنها، مرمت کاروانسراها و فضای تاریخی شهر به منظور احیا و تغییر کاربری گردشگری از جمله هتل بوتیک، اقامتگاه‌های سنتی و بومی از برنامه‌های میراث فرهنگی است.
یک فعال گردشگری همدان هم در این باره به «فارس» گفته است که ثبت جهانی می‌تواند فرصتی بی‌بدیل در رشد متوازن و توسعه پایدار گردشگری باشد.
به گفتهٔ «محمد صیفی‌کار»، با توجه به اینکه اولویت همهٔ برنامه‌ها و اسناد بالادستی ملی و استانی در همدان گردشگری است، هر حرکت و برنامه‌ای که بتواند با حفظ هویت دینی، فرهنگی و تاریخی موجب بالندگی بیش از پیش این خطه از ایران فرهنگی را فراهم آورد، باید مورد توجه جدی قرار گیرد.
او با بیان اینکه این ثبت می‌تواند فرصتی بی‌بدیل برای نیل به اهداف دورتر باشد که رشد متوازن و توسعهٔ پایدار در بستر گردشگری و خدمات اقماری باشد، معتقد است مداومت در اطلاع‌رسانی و فرهنگ‌سازی با استفاده از ظرفیت‌های موجود برای اقناع ذی‌نفعان شامل کسبه بازار، مدیران و مسئولان اجرایی، مردم به معنای اهالی همدان و گردشگران داخلی و خارجی و هر کسی که حتی برای ساعتی در عرصه و حریم فیزیکی و خبری این رویداد قرار می‌گیرد جدی گرفته شود.
**
ثبت جهانی «هگمتانه» به عنوان بیست‌وهفتمین اثر ایران در فهرست جهانی، آن‌قدر مهم است که حالا همدان به تکاپو افتاده تا زمان رسیدن ارزیاب‌ها همهٔ موانع آن را رفع کند. امسال هم در بودجه ۱۴۰۲ شهرداری همدان ۷۰ میلیارد تومان برای پروژه ثبت جهانی هگمتانه و مرکز تاریخی همدان پیش‌بینی شده بود.

ترکیه و یونان اسیر آتش تابستانی

|پیام ما| آتش‌سوزی جنگل‌های ترکیه راه دریای «مرمره» به «اژه» را بسته و با تخلیه بیش از هزار نفر از منطقه، هفت استان درگیر این حریق گسترده هستند. هنوز خبری از مهار آتش در میان نیست و هر ساعت بر شدت و گستردگی آن افزوده شده است. همسایهٔ غربی، سال پیش هم از تیر تا شهریورماه گرفتار آتش‌سوزی در مناطق جنگلی استان‌های مختلف بود و چندین هکتار از جنگل‌های این کشور از دست رفت. علاوه بر ترکیه، از سه‌شنبه‌شب مناطق جنگلی یونان هم در آتش بوده و شعله‌های مهیب به ۲۵ کیلومتری شمال آتن، پایتخت این کشور رسیده است و تا عصر دیروز، 20 کشته برجا گذاشته که 18 نفر آنها مهاجر بودند.

 

رسانه‌های محلی ترکیه از دو روز قبل از آتش‌سوزی خبر دادند و نوشتند که آتش‌سوزی‌های جنگلی در استان‌های جنوبی و غربی ترکیه در آخر هفته به دلیل گرمای تابستان بخش وسیعی از این کشور را فراگرفته است. سه‌شنبه‌شب حریق گسترده شد و رسانه‌های این کشور با اعلام گسترده‌شدن آتش به ۲۳ نقطه از جنگل‌های ۷ استان ترکیه، علت این وضعیت را وزش باد شدید دانستند. این اتفاق باعث شد تا 9 منطقهٔ مسکونی در «چناق‌قلعه» تخلیه شود.
علاوه بر استان چناق‌قلعه، «بورسا»، «بیله‌جیک»، «کوجالی»، «کاستامونو»، «بالیکسیر» و «موغله» هم دیگر استان‌های درگیر با آتش هستند. دیروز، شعله‌های آتش به نزدیکی پایگاه راداری و بیمارستان دولتی چناق‌قلعه رسید و وزارت حمل‌ونقل ترکیه نیز تا اطلاع بعدی تردد دریایی از «تنگهٔ داردانل» را به حالت تعلیق درآورد. بنا بر اعلام سازمان هواشناسی ترکیه، گرمای طاقت‌فرسا و وزش باد شدید تا پایان این هفته در سراسر ترکیه خطر آتش‌سوزی‌های گسترده جنگلی را افزایش خواهد داد.
این وضعیت باعث شد تا بیش از هزار نفر از مناطق درگیر با حریق تخلیه شوند. آن‌طور که «اسپوتنیک» نوشته، این افراد برای احتیاط به 10 شهرک و یک پردیس دانشگاهی منتقل شده‌اند.

آتش‌سوزی در کوهپایه‌های نزدیک آتن و منطقه «اوروس» در نزدیکی مرز با ترکیه همچنان ادامه دارد. این حادثه تاکنون 20 کشته داشته که گمان می‌رود هجده نفر از کشته‌شدگان پناهندگان و مهاجرانی باشند که به‌تازگی از مرز عبور کرده و در جنگل‌های شمال شهر «الکساندروپلیس» مخفی شده بودند

به گزارش «یورونیوز»، وزارت حمل‌ونقل ترکیه نیز اعلام کرده که تردد دریایی در تنگهٔ داردانل در شمال غربی این کشور به دلیل این آتش‌سوزی طبیعی مختل شده است. تنگه داردانل از تنگه‌های بسیار مهم ترکیه محسوب می‌شود و مرز طبیعی بین اروپا و آسیا است که دریای اژه را به دریای مرمره متصل می‌کند. وزارتخانه حمل‌ونقل ترکیه در بیانیه‌ای نوشته است: «به دلیل آتش‌سوزی جنگلی در منطقه «کپز» و چناق‌قلعه، تردد دریایی در مسیر جنوب به شمال به طور موقت متوقف است.»
«ابراهیم یوماکلی»، وزیر کشاورزی و جنگلداری ترکیه هم با اعلام اینکه آتش‌سوزی در چناق‌قلعه هنوز تحت کنترل قرار نگرفته، گفت: «مسئولان، خود را برای بدترین سناریو آماده می‌کنند.»
تاکنون هشت فروند هواپیمای آتش‌نشانی، ۲۶ فروند بالگرد و حدود ۱۸۰ ماشین آتش‌نشانی در عملیات اطفای حریق شرکت دارند. در آتش‌سوزی سال پیش ترکیه، ایران هم در عملیات اطفای حریق حاضر بود.
یک سال پرمخاطره برای جنگل‌های ترکیه
کمتر از یک ماه قبل هم ترکیه با آتش‌سوزی در جنگل‌های «آنتالیا» روبه‌رو شده بود. این آتش‌سوزی در جنوب غربی این کشور موجب شد مقامات محلی در مراکز گردشگری به حالت آماده‌باش در آیند و در نهایت شدت حریق، بیش از ۱۲۰ هکتار از جنگل‌ها را سوزاند. سال گذشته هم جنگل‌های این کشور چندین آتش‌سوزی گسترده را تجربه کردند و آسیب جدی دیدند. تیرماه پارسال، پلیس عامل آتش‌سوزی جنگل‌های «مارماریس» که وسعتی بزرگتر از چهار هزار و ۵۰۰ هکتار عرصهٔ جنگلی را نابود کرده بود، دستگیر کرد.

علاوه بر استان چناق‌قلعه، «بورسا»، «بیله‌جیک»، «کوجالی»، «کاستامونو»، «بالیکسیر» و «موغله» هم دیگر استان‌های درگیر با آتش هستند. بنا بر اعلام سازمان هواشناسی ترکیه، گرمای طاقت‌فرسا و وزش باد شدید تا پایان این هفته در سراسر ترکیه خطر آتش‌سوزی‌های گسترده جنگلی را افزایش خواهد داد

اما شدیدترین آتش‌سوزی در شهریور پارسال رخ داد که جنگل‌های «آنتالیا» و «مرسین» برای روزها درگیر آتشی شدند که عنوان «فاجعه ملی» را به خود گرفت. مردم جنوب و غرب ترکیه که نقطهٔ گردشگر‌پذیر این کشور است، به ناچار خانه‌هایشان را ترک کردند و گردشگران خارجی هم از اقامتگاه‌ها تخلیه شدند. در آن زمان ترکیه به تنهایی قادر به مهار بحران نبود و کشورهای مختلفی چون روسیه، اوکراین، جمهوری آذربایجان و البته ایران با بالگرد آب‌پاش به منطقه رفتند. در آن آتش‌سوزی دو آتش‌نشان و بیش از چهار شهروند جان خود را از دست دادند. مقامات محلی هشدار داده بودند که کشور برای آتش‌سوزی‌های تابستان آمادگی ندارد و این حادثه یکی از بدترین آتش‌سوزی‌های جنگلی در تاریخ این کشور بود که 53 استان را فرا گرفت و حداقل هشت نفر و حیوانات زیادی را کشت.
مهاجران، در پناه جنگل سوختند
همزمان که خبرگزاری‌ها از آتش‌سوزی گسترده در ترکیه می‌نویسند، یونان هم درگیر حریقی بزرگ شده و آتش به نزدیکی پایتخت این کشور رسیده است. یورونیوز وضعیت این منطقه را هم بحرانی توصیف کرده و نوشته است: «این آتش‌سوزی‌های جنگلی به ۲۵ کیلومتری شمال «آتن»، پایتخت این کشور رسیده است و تاکنون ۱۵۰ نفر ناگزیر به ترک خانه‌های سالمندان مستقر در منطقه شده‌اند.»
اینطور که بی‌بی‌سی نوشته، آتش‌سوزی در کوهپایه‌های نزدیک آتن و منطقه «اوروس» در نزدیکی مرز با ترکیه همچنان ادامه دارد. این حادثه تاکنون ۲۰ کشته داشته که گمان می‌رود ۱۸ نفر از کشته‌شدگان پناهندگان و مهاجرانی باشند که به‌تازگی از مرز عبور کرده و در جنگل‌های شمال شهر «الکساندروپلیس» مخفی شده بودند.
آتش‌نشانان در تلاش برای جلوگیری از گسترش آتش از دامنه‌های کوه پرنیتا در شمال غربی آتن هستند اما وزش بادهای شدید، آتش را شعله‌ورتر می‌کند، حرارت را تا 40 درجه سانتیگراد بالا می‌برد و این روند عملیات اطفای حریق را دشوارتر کرده است.
مهاجرانی که قربانی این حادثه شدند، توسط خدمات آتش‌نشانی در نزدیکی یک کلبه در خارج از روستای «آوانتاس» در شمال الکساندروپلیس پیدا شدند. «پاولوس ماریناکیس»، سخنگوی دولت درباره این حادثه تلخ گفته است: «متأسفانه ماندن آنها در جنگل مرگبار بود.»
مهاجران و پناهندگانی که تلاش می‌کنند خود را به اروپا برسانند با خطرات زیادی روبه‌رو هستند؛ ضرب و شتم، سرقت، دستگیری، عقب‌نشینی از مرز و غرق شدن در دریای مدیترانه. اکنون گیر افتادن در حلقهٔ آتش شمال یونان به این خطرات اضافه شده است. به گفته «یانیس آرتوپیوس»، سخنگوی سرویس آتش‌نشانی، هیچ گزارشی مبنی بر مفقود شدن ساکنان وجود ندارد و تصور می‌شود افرادی که جان باخته‌اند به‌تازگی از مرز طولانی یونان با ترکیه در امتداد رودخانه اوروس عبور کرده‌اند. برای بسیاری از کسانی که از رسیدن به خاک اتحادیه اروپا ناامید هستند، رودخانه دروازه آنها است و جنگل وسیع در طرف دیگر پوشش ایجاد می‌کند. به گفتهٔ پزشکی قانونی محلی، اجساد در شعاع 500 متری و برخی در نزدیکی آغل گوسفندان قرار داشته‌اند، همگی مَرد و دو نفر نیز زیر سن قانونی بوده‌اند. اجساد پناهندگان قربانی، برای معاینه به اسکندروپولیس منتقل شده است اما شناسایی آنها دشوار خواهد بود و نیاز به حضور بستگان نزدیک دارد که خود چالش دیگری است.
یک مرد سوری به بی‌بی‌سی گفته است که می‌ترسد پسر عموی 27 ساله‌اش که از چهار روز پیش خبری از او نیست در آتش‌سوزی جان خود را از دست داده باشد. او در میان گروهی از سوری‌ها، افغانستانی‌ها و عراقی‌ها بوده که امیدوار بودند مسیری را در جنگل طی کنند و به اروپا برسند. آنها با وجود دستور تخلیه منطقه به‌دلیل آتش‌سوزی، از ترس بازگرداندنشان به ترکیه، کمکی طلب نکردند و از جنگل خارج نشدند.
اکنون با نزدیک شدن شعله‌های آتش به الکساندروپلیس، روستاهای غرب و شمال شهر تخلیه شده و ده‌ها بیمار از بیمارستان دانشگاه به یک کشتی پهلو گرفته در بندر منتقل شدند. آتش‌سوزی‌ها همچنان در جنگل «دادیا» ادامه دارد، اما بزرگترین جبهه حریق در غرب الکساندروپلیس است. مقامات یونانی خواستار تخلیه هزاران نفر از منطقه بزرگ آنو لیوسیا در شمال غربی پایتخت شده‌اند، اگرچه بسیاری از آنها حاضر به ترک خانه‌های خود نیستند.

خوداصلاحی کنید

شش ماه مانده به برگزاری انتخابات دوره دوازدهم مجلس شورای اسلامی دوباره بحث‌های انتخاباتی رفته رفته در فضای عمومی مطرح می‌شود. در این میان یکی از علامت سوال‌های بزرگ به مسئله میزان مشارکت مردم در انتخابات مربوط است. آیا تجربه مشارکت پایین در انتخابات گذشته ریاست جمهوری دوباره تکرار می‌شود؟ دیروز انتشار سخنرانی «رئیس دولت اصلاحات» نشان داد که او به صراحت منتقد وضعیت کنونی است. سید محمد خاتمی با تاکید براینکه وقتی مردم نامزد مورد نظر خود را ندارند به چه کسی رأی بدهند؟، گفت: باید در کنار مردم ایستاد و دردهای آنها را شناخت و بیان کرد و به حاکمیت اعلام کنیم که به مردم بد می‌کند.

 

«سیدمحمد خاتمی» در دیدار با «شورای مرکزی کانون زندانیان سیاسی مسلمان قبل از انقلاب»، بار دیگر بر لزوم خوداصلاحی حاکمیت تاکید و تصریح کرد: با این شیوه حکمرانی، هم اسلام، هم مردم و هم ایران زیان می‌کنند و لطمه‌های غیر قابل جبران می‌بینند. او با بیان اینکه طبقه متوسط موتور حرکت جامعه به سمت پیشرفت است، گفت: طبقه متوسط کجاست؟ بخشی به طبقه فرودست هل داده شده و بخشی دیگر مهاجرت کردند و بخشی هم که مانده‌اند گرفتار انواع مسایل هستند. مردم که برده نیستند. آدمی را سرکار بیاورید که بتواند کار کند و جواب مردم را بدهد. اگر هم می‌گویید زور داریم و همین است که هست خب چرا به نام اسلام چنین می‌کنید؟
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، خاتمی با اشاره به وقوع انقلاب اسلامی و جنبه‌های سلبی و ایجابی آن گفت: انقلابی که از جمله شما (زندانیان سیاسی قبل از انقلاب)، بذرش را کاشتید، بزرگ و پیروز شد و توانست یک نظام ۲۵۰۰ ساله را براندازد و جمهوری اسلامی را پیشنهاد داد. این انقلاب یک جنبه سلبی داشت که همه گروه‌ها با آن همراه بودند و در تغییر سلطنت اشتراک نظر داشتند. همگان عقب‌ماندگی، استبداد و استعمار را نمی‌خواستند و این خواست سلبی از زمان مشروطه مطرح بود.

رئیس دولت اصلاحات با بیان اینکه نه از انقلاب پشیمانیم و نه جمهوری اسلامی را رد می‌کنم، در نقد وضع موجود گفت: حرفمان این است که آنچه هست با جمهوری اسلامی فاصله بسیار زیادی دارد. برگردید به جمهوری اسلامی و خوداصلاحی کنید

خاتمی در تکمیل این بحث گفت: متناظر این وجوه سلبی، وجوه ایجابی آن قرار دارد؛ در مقابل استبداد، آزادی و حاکمیت مردم، در مقابل استعمار، استقلال و در مقابل عقب‌افتادگی، توسعه و پیشرفت. این سه خواست عمومی بود اما در تفسیر این خواست‌ها اختلاف نظر وجود داشت و دارد. مسئله عدالت نیز شاه بیت خواست مردم هم در جنبه سلبی (نفی ظلم و تبعیض) و هم ایجابی بود. انقلاب اسلامی، نظام جانشین را جمهوری اسلامی پیشنهاد داد؛ جمهوری، به همان معنی که در جهان هست و اسلام، یعنی بینش و برداشتی از اسلام در عرصه حیات اجتماعی باید با موازین بنیادین جمهوریت سازگار باشد.
رئیس دولت اصلاحات در بخش دیگری از سخنانش یادآوری کرد: اگر آن روز که همه پرسی شد می‌گفتیم اسلامی که کنار این جمهوری می‌نشانیم، رای مردم و حق حاکمیت مردم و توسعه را قبول ندارد و برای مجلس هیچ اصالتی قایل نیست و … ؛ آیا مردم به این رأی می دادند؟ این اسلامی که امروز وصف جمهوریت شده است اسلامی که در نوفل لوشاتو مطرح شد، نیست. آیا جمهوری ما همان است که در دنیاست؟ آیا اسلام که از آن دم می‌زنند، همان اسلام سازگار با جمهوریت است؟ این اسلام (یعنی برداشت ویژه از اسلام) با جمهوریت و با دموکراسی و مردم‌سالاری سازگار نیست، سبب اصلی ناکارآمدی‌ها است.
از انقلاب پشیمان نیستیم اما…
سید محمد خاتمی با بیان اینکه نه از انقلاب پشیمانیم و نه جمهوری اسلامی را رد می‌کنم، در نقد وضع موجود گفت: حرفمان این است که آنچه هست با جمهوری اسلامی فاصله بسیار زیادی دارد. برگردید به جمهوری اسلامی و خوداصلاحی کنید. اصلاح در ساختار به گونه‌ای که خبرگان به نمایندگی از مردم نقش کنترل قدرت فائقه را داشته باشد و شورای نگهبان در نقش درست خود باشد و مجمع تشخیص نماینده عرف کارشناس باشد. حکومتی که هدف آن توسعه و رفاه و عدالت به معنای واقعی کلمه و امنیت نباشد، پایدار نخواهد بود. قبلا گفته‌ام اگر خود اصلاحی نکنید نابودیتان حتمی است.
او به صراحت تاکید کرد که «ما حکمرانی خوب نداریم و لحظه به لحظه مردم از حکومت دور می‌شوند» و افزود: نظام باید خود را اصلاح کند. قانون اساسی عیب‌های زیادی دارد اما الان نمی‌گویم عوض شود بلکه باید در فضایی دموکراتیک بنشینیم و بحث کنیم و اصلاحات لازم را به‌عمل آوریم و اینک با همین قانون اساسی هم می‌توان اصلاحات کرد. حکومت باید بگوید اشتباه کرده و خود را اصلاح کند.
رئیس دولت اصلاحات با تاکید بر اینکه «انتخابات برای مردم است و باید واقعا انتخابات صورت گیرد»، گفت: نمی‌شود دست و پای کسی را ببندید و بگویید شنا کن! وقتی همه درها بسته می‌شود و بخش‌های زیادی از مردم اصلا نامزد مورد نظر خود را ندارند که بتوانند رای دهند، به چه چیز رأی بدهند. در همه دنیا صلاحیت افراد در انتخابات را احزاب تعیین می‌کنند، چرا نمی‌گذارید همین احزاب نیم‌بند که مجوز هم دارند نامزدها را تعیین کنند. مردم هم رأی بدهند. حال اگر اشتباه هم شد خود مجلس سازوکاری دارد که آن را جبران کند. یک عده اسلام و انقلاب را قبول دارند اما راه و روش جاری را قبول ندارند و می‌گویند شیوه حکومت باید عوض شود. این یعنی اپوزیسیون. باید مشخص شود که آیا اپوزیسیون مورد قبول حاکمیت است یا نه؟
خاتمی تصریح کرد: وقتی ۷۰ درصد مردم نامزد مطلوب خود را نداشته باشند طبیعی است که علاقه ای به رأی دادن نداشته باشند. با ضرب و زور هم کار درست نمی شود. امیدوارم حضرات در راس امور، مصلحت را بشناسند و در نظر بگیرند و فضا را باز کنند.

آتشی دیرپا و خاکستری سرد

■ پنج نگاه کوتاه به زندگی ابراهیم گلستان
(۱۳۰۱/۷/۲۶_ ۱۴۰۲/۶/۱)

۱) یک زندگی کامل را طی کرد. خیلی کم هستند کسانی که مثل او طول و عرض عمر را پروپیمان پیموده باشند. یک قرن جوش و خروش و فکر و کار و بحث و اثبات و نفی و ابراز وجود خویش با همه درخشندگی‌ها و تیرگی‌ها، هم تقدیر نیکو می‌خواهد و هم تدبیر نیکو و سید ابراهیم تقوی شیرازی، فرزند معممی محضردار از شیراز، هردو را به کمال داشت. مظهریتی از یک فرد توانگر و سر و زباندار و خوش‌چهره و همیشه در جایگاه آمریت، که مردم البته فهیم و آگاه این مرزپرگهر، هلاک آن هستند. فضایل فکری و هنری و شخصیتی سلبریتی موردنظر چندان مورد نظر بی‌اثرشان نیست.

۲) شمایل «چپ بورژوا» با گلستان ترسیم نشد. پیش از او، امثال شازده سلیمان میرزا اسکندری و مریم خانم فرمانفرما و… زحمتش را کشیده بودند. «حزب طراز نوین طبقه کارگر ایران»! با همین قجر تبارها تاسیس شد: انتخاب راهی جدید برای تملک قدرت سیاسی در جهانی جدید، همراه با شعارهایی همگان‌پسند در باب آزادی و عدالت و تقسیم ثروت در جامعه و توجه به فرهنگ و هنر؛ که انصافاً در این مقوله آخری، سنگ تمام گذاشتند. سایر احزاب و جناح‌های سیاسی به هنر و فرهنگ و کتاب و نمایش و… یا اصلاً کاری نداشتند و یا به عنوان زینت‌المجالس از آن بهره می‌بردند. گلستان، با همه دانش سیاسی و شم تشکیلاتی، بنیادی هنری و فرهنگی داشت و به اندیشیدن ارج می‌گذاشت‌. اهمیت دادن به فکر و شعور و سنجش و تجربه را تا آخر عمر جدی گرفت و برجسته‌ترین وجه شخصیت او همین بود که با تمام نقاط ضعف رفتاری‌اش، نمی‌توان و نباید ارزش عظیم آن را نادیده گرفت.
۳) داستان نوشت، ترجمه کرد، عکس انداخت، فیلم ساخت، موسسه خصوصی تهیه فیلم مستند راه انداخت، زیر بال و پر خیلی‌ها را گرفت که همان‌ها هم خواسته یا ناخواسته شهرت او را افزودند. از فروغ و اخوان ثالث تا مسعود کیمیایی و احمدرضا احمدی. حجم ساخته‌هایش در قیاس با عمر و امکاناتش زیاد نیست اما تقریبا همه‌شان از بداعت نگاه و وسواس در ساخت و اندیشه بارور برخوردارند. نادیده گرفتن این خصوصیات، بی‌انصافی است.
۴) کمی بیش از نیم عمر را در اروپا گذراند. دیگر فیلم نساخت اما نوشت و بسیار نوشت و کم چاپ کرد. شاید بسیاری را سفارش به چاپ پس از مرگ کرده باشد. فرزانه و عباس میلانی در شناساندن او کوشش‌های شایسته کردند و در ده پانزده سال اخیر، ناگهان فضای فرهنگی پر شد از نام و عکس و گفتگو با گلستان. چپ بورژوای سالخورده‌ای که در قصری عظیم در بریتانیای کبیر می‌زیست و مانند نمادی از دورانی سپری شده، جلوه می‌کرد و در هیچ چیزی کوتاه نمی‌آمد و حرف‌هایش تمامی نداشت. هرچند که مصاحبه‌گرانش هم در حد هوش و شعور او پرسشی نداشتند که پاسخ قابلی تحویل بگیرند.
۵) به نظر جمع اضداد می‌رسد، ولی مجموع زندگی و حرف‌هایش نیز تناقض غیرمنطقی‌ای را نشان نمی‌دهد. پرخاشگر بود، مهربان و مهمان‌نواز هم بود. پنجاه سال دور از ایران زیست اما ایران از ذهن و زبانش نیفتاد. (می‌گفت سند و مدرک جمع‌کن نباشید ولی خودش همه جور کاغذ و سند از هر زمان دور و نزدیک را نگه می‌داشت!) حرافی‌های بیش از اندازه و تحکم بی‌پایانش، برازنده آن همه فکر و فرهنگ نبود، اما آدمی را از اضداد درونش گریزی نیست. او نه فرشته بود و نه شیطان. انسان بود. انسانی در پرمعناترین، اثرگذارترین و پررنگ‌ترین شکلی که با توجه به موهبت‌های موروثی و اکتسابی‌اش می‌توانست داشته باشد.
برای امروز و آینده، الگویی کارآمد شاید نتواند باشد اما دستاوردهایی دارد که تا آینده‌ای دور، درخشش‌های خود را خواهد داشت.

درخواست تشکیل «ستاد بحران قاچاق فیلم» و نمایش فوری فیلم‌ها

|پیام ما| انتشار نسخهٔ قاچاق سه فیلم در یک هفته، نگرانی و پرسش‌های بسیاری را برای سینماگران به وجود آورد. فیلم‌های «تفریق»، «بی‌رؤیا» و «ارادتمند؛ نازنین، بهاره و تینا» درحالی در کانال‌های تلگرامی دست‌به‌دست می‌شد که پیش از آن نیز چنین اتفاقی را «هومن سیدی» و «سعید روستایی» برای فیلم‌های «جنگ جهانی سوم» و «برادران لیلا» تجربه کرده بودند.
در پی این اتفاق تهیه‌کنندهٔ فیلم «بی‌رؤیا» از مردم خواست که منتظر اکران نسخهٔ آنلاین فیلمش باشند و دبیر ستاد صیانت از آثار سینمایی نیز توضیح داد که پیگیری این موضوع در دستورکار این ستاد قرار گرفته است. هرچند که او گفته بود انتشار آثار خارج از سازمان‌های دولتی است و ممکن است از سوی «دفاتر فیلم‌ها» یا «جشنواره‌های خارجی» اتفاق افتاده باشد.
حالا در پی این اتفاق «انجمن تهیه‌کنندگان مستقل سینمای ایران» بیانیه‌ای منتشر و در آن اعلام کرده‌اند که خواستار تشکیل «ستاد بحران قاچاق فیلم» و همچنین نمایش فوری فیلم‌های لو رفته است.
در قسمتی از متن این بیانیه آمده است: «بسیار متأسفیم که طی هفتهٔ گذشته شاهد انتشار نسخه‌های قاچاق فیلم‌های سینمایی همکاران‌مان در ابعاد گسترده هستیم. انتشار پی‌درپی فیلم‌های سینمایی به‌نمایش‌درنیامده به فاصلهٔ کمتر از یک روز زنگ خطری برای امنیت اقتصاد سینمای ایران است.»
آنان در متن بیانیه خود افزوده‌اند: «انجمن تهیه‌کنندگان مستقل سینمای ایران از تمامی مسئولان سینمایی، قوه قضاییه، پلیس فتا، شورای صیانت از آثار سینمایی و… دعوت می‌کند تا هر چه سریعتر با تشکیل «ستاد بحران قاچاق فیلم» ضمن مسدود کردن درگاه‌های قاچاق، از تداوم دزدی آثار سینمای ایران جلوگیری کنند و با سارقان و عاملان به تاراج رفتن زندگی و سرمایه تهیه‌کنندگان برخورد لازم صورت گیرد.»
همچنین، در ادامه انجمن تهیه‌کنندگان مستقل سینمای ایران خواستار شده است: «همچنین از سازمان سینمایی انتظار می‌رود برای جلوگیری از هدر رفتن حقوق بیشتر صاحبان و مالکان آثار لورفته، شرایطی برای نمایش فوری این فیلم‌ها در چرخهٔ اکران و اکران آنلاین پلتفرم‌ها ایجاد کند تا تماشاگران پیگیر سینمای ایران برای حمایت از هنرمندان آثار بتوانند به جای سودرسانی به قاچاقچیان با خریداری بلیت رسمی به تماشای قانونی فیلم‌ها بنشینند.»

ممنوعیت پیاده‌رونشینی در کرمان

|پیام ما| بیش از یک ماه است که در برخی نقاط شهر کرمان، بهره‌برداری کافه‌ها و رستوران‌ها از پیاده‌رو با ممنوعیت رو‌به‌روست. شهردار کرمان می‌گوید: «اگر کافه و رستوران‌هایی که برای بهره‌برداری از فضای پیاده‌رو با شهرداری قرارداد داشتند، شئونات را در فضای عمومی رعایت نکنند، شهرداری می‌تواند قرارداد را فسخ کند.» به گزارش «پیام ما» این ممنوعیت بهره‌برداری از فضای پیاده‌روها از سوی اصناف کرمان برای کافه‌ و رستوران‌ها تبدیل به یک شوک بزرگ شده است. رستوران‌ها و کافه‌ها باید در فضای داخلی میزبان مشتری‌هایشان باشند و دیگر فضای آزادی که در دید خیابان باشد، ندارند. دلیل ظاهراً بی‌حجابی‌ است، می‌گویند رستوران‌ها و کافه‌ها ترویج بی‌حجابی می‌کنند، اما متولی این ماجرا شهرداری است. درحالی‌که این اصناف با یک روند قانونی پیاده‌رو را از شهرداری اجاره می‌کنند و رستوران‌ها و کافه‌های زیادی در کرمان از این امکان استفاده می‌کردند و حتی برخی‌ از آنها تنها جایی که داشتند پیاده‌روهای خیابان بود، ولی حالا اجرای قانون حجاب، پیاده‌روها را از این اصناف گرفته است. مشابه این اتفاق اوایل تیرماه برای کافه‌های شهر مشهد افتاد، وقتی که شورای ششم شهر مشهد تصمیم گرفت که فضای بیرونی کافه‌ها را با مصوبهٔ کمیتهٔ عفاف و حجاب جمع‌آوری کند. در ماه اردیبهشت هم گمانه‌زنی‌هایی بود که می‌گفتند جمع‌آوری کافه‌های شهرک اکباتان در تهران با جرثقیل‌های شهرداری، به‌دلیل بی‌حجابی است. اما بعدها شهردار منطقه ۵ دربارهٔ تخریب محیط بیرونی این کافه‌ها توضیح داد که آنها بدون مجوز و در مشاعات شهرک ایجاد شده بودند.

 

هر از چندگاهی بهره‌برداری از پیاده‌رو‌ها از سوی کافه‌ها و رستوران‌ها در این شهر و آن شهر ممنوع می‌شود. یک‌بار می‌گویند علت این ممنوعیت سد معبر این اصناف است و بار دیگر می‌گویند که مبلغ اجارهٔ قراردادهای پیاده‌روها بالا رفته است و چند باری هم پیش آمده که از اساس اجارهٔ پیاده‌رو را خلاف قانون بدانند؛ مثل «موسی‌الرضا حاجی‌بگلو»، سخنگوی شورای شهر مشهد که دربارهٔ عقد قرارداد شهرداری با کسبه برای اجارهٔ پیاده‌رو‌ها گفته بود:‌ «قانون درآمدهای پایدار اجازه نمی‌دهد که شهرداری از چیزهای عمومی که استفادهٔ عمومی می‌شود، درآمد کسب کند.» این ادعاها در‌حالی در مشهد مطرح شده است که در کرمان کافه‌‌ها و رستوران‌ها با شهرداری قرارداد بسته و پرداختی داشته‌اند، اما حالا نمی‌توانند از فضای پیاده‌رو استفاده کنند.
شهرداری کرمان ادعا دارد که رویکردش پیاده‌راه‌سازی است و قصد دارد محیط‌های شهری را با حضور کافه‌ و رستوران‌ها پویا نگه دارد، اما ظاهراً اجرای قانون حجاب در این بین به چالشی جدی تبدیل شده است.
شهردار کرمان در پاسخ به این سؤال که وقتی این اصناف به شهرداری پرداخت داشته‌اند، چرا نمی‌توانند از فضای پیاده‌رو استفاده کنند؟ می‌گوید: «یکی از بندهای قرارداد این کافه و رستوران‌ها این است که قوانین حوزهٔ حجاب و عفاف رعایت شود، و اگر گزارش و مستندات قانونی بیاید که یک رستوران خاص این موضوع را رعایت نکرده است، شهرداری می‌تواند یکطرفه قرارداد را نقض کند.»

صاحب رستورانی در کرمان: شورای تأمین استان گفته است کسی بیرون ننشیند. من فضای کمی در داخل رستورانم دارم، اما برخی همکاران همین را هم ندارند، اگر من نتوانم مشتری زیادی داشته باشم که با این شرایط نمی‌توانم؛ چطور به ۲۰ نفر نیروی کار حقوق بدهم؟

«سعید شعرباف» در ادامه توضیح می‌دهد:‌ «برخی از کافه و رستوران‌هایی که می‌بینید از فضای پیاده‌رو استفاده می‌کنند، غیرقانونی این کار را انجام می‌دهند و آنها هم که قانونی بوده‌اند، اگر شئونات را در فضای عمومی رعایت نکنند، قراردادشان فسخ می‌شود.» او همچنین تأکید می‌کند که درخصوص سد معبر بین کافه و رستوران‌ها و موکب‌های عزاداری تبعیض قائل نمی‌شویم: «البته تصمیم ما این است که در معابری که عرض پیاده‌رو کم است، از این به‌بعد اصلاً مجوز کافه و رستوران ندهیم؛ زیرا در تردد مردم مشکل ایجاد می‌کند. همینطور برای موکب‌های عزاداری که سد معبر می‌کنند هم تبعیض قائل نمی‌شویم.» با این‌همه صاحب یک رستوران معروف در کرمان از خسارتی که از ممنوعیت ناگهانی دیده است، می‌گوید: «در فضای پیاده‌رو طراحی انجام داده و هزینه کرده بودیم و حال مجبور شدیم همه را جمع کنیم. رستوران ما بارها تذکر گرفته و یک هفته پلمب شده است. حالا هم می‌گویند شورای تأمین استان گفته کسی بیرون ننشیند. من فضای کمی در داخل رستورانم دارم، اما برخی همکاران همین را هم ندارند، اگر من نتوانم مشتری زیادی داشته باشم که با این شرایط نمی‌توانم؛ چطور به ۲۰ نفر نیروی کار حقوق بدهم؟» با شرایط به‌وجود‌آمده به نظر می‌رسد قانونگذار می‌خواهد مردم خودشان جلوی رعایت نکردن قانون حجاب بایستند و تصمیم گرفته به‌طور مستقیم با افراد درگیر نشود. بخشی از مردم اصرار دارند که حجاب و عرف خودشان را داشته باشند و بخشی دیگر اگر به آنها خدمات ندهند، کسب‌وکارشان می‌خوابد و اگر خدمات بدهند، با پلمب یا محدودیت رو‌به‌رو هستند.
«موسی غضنفرآبادی»، نمایندهٔ مردم بم و رئیس کمیسیون قضایی مجلس و یکی از نمایندگانی که پیگیر تصویب لایحهٔ عفاف و حجاب است، دربارهٔ پلمب کسب‌وکارها به‌علت حجاب می‌گوید:‌ «ملک خصوصی خودش است، صاحب کسب‌وکار اختیار دارد، می‌تواند به هر کسی که دلش می‌خواهد، بفروشد و به هر کسی که می‌خواهد، نفروشد.» او در پاسخ به اینکه آیا صاحبان ملک باید پاسخگوی رفتار مشتریان خود باشند و قانون در این زمینه چه می‌گوید، اضافه می‌کند: «هنگامی که قانون برایش حد و مرز تعیین کرده است، باید قانون را انجام دهد که مورد مجازات قانونی قرار نگیرد.»
با وجود شرایط دشوار اقتصادی، رویکرد سلبی مدیریت شهری با پلمب و ممنوعیت بهره‌برداری کافه‌داران و صاحبان رستوران‌ها از پیاده‌رو‌ها به بهانهٔ جلوگیری از بی‌حجابی، تعداد زیادی از این کسب‌وکارها را با خطر ورشکستگی مواجه می‌کند. به‌ویژه اینکه بسیاری از آنها روی کسب درآمد از این پیاده‌راه‌ها حساب کرده بودند و فضایی در داخل رستوران و کافه‌های خود برای میزبانی از مشتریانشان ندارند.

دورنمای مبهم الحاق به توافق پاریس

|پیام ما| پس از هشت سال از شکل‌گیری توافق پاریس و جنجال‌های مرتبط با آن در کشور، حالا معاون حقوقی رئیس جمهوری می‌گوید که پیوستن ایران به توافق پاریس منوط به برداشتن تحریم‌ها از سوی ایالات متحده است. این در حالی است که تابستان امسال، گرمترین تابستان ثبت شده در تاریخ بوده و دانشمندان به آن لقب «جهنم گرما» اطلاق کرده‌اند. به همین دلیل بسیاری از دانشمندان و فعالان محیط زیست در جهان خواستار تسریع اقدامات دولت‌ها برای کاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای و فعالیت‌های مرتبط با سازگاری با شرایط تغییراقلیم شده‌اند.

 

پس از اجلاس اقلیمی پاریس در سال 201۵ و شکل‌گیری توافقی اقلیمی برای کاهش انتشار گاز‌های گلخانه‌ای که به «توافق پاریس» مشهور شد، ایران که یکی از ۱۰ کشور نخست منتشرکننده گازهای گلخانه‌ای معرفی شده است، به صورت داوطلبانه تعهد کرد که چهار درصد از میزان انتشار این گازها را کاهش دهد. علاوه‌براین، در تعهد ایران موضوع تحریم‌ها نیز مطرح شده بود و اعلام شده بود که در صورت حذف کامل تحریم‌ها، کاهش انتشار به ۱۲ درصد برسد.
با این‌حال این تعهد دولت یازدهم، به مذاق برخی جناح‌های سیاسی داخل خوش نیامد و جنجال‌هایی را به همراه داشت. به همین دلیل امضای توافق پاریس و پیوستن رسمی ایران به این توافقنامه در مجلس ماند و لایحهٔ آن تا امروز تصویب نشده است. حالا معاون حقوقی دولت سیزدهم، می‌گوید که «تعهداتی که در معاهده زیست محیطی پاریس است در کشور اجرا ما می‌شود.»

دهقان: تعهداتی که در معاهده محیط زیستی پاریس است در کشور اجرا ما می‌شود. آیین‌نامه‌ای در سال ۱۳۹۴ در دولت تصویب شده و ما آن را بیش از تعهدی که در آیین‌نامه داشتیم و داوطلبانه پذیرفتیم اجرا کردیم و در حال حاضر نیز اجرا می‌کنیم

«محمد دهقان»، معاون حقوقی رییس جمهوری در حاشیه «همایش مبارزه با پولشویی و تامین مالی تروریسم» که دیروز در تهران برگزار شد، در جمع خبرنگار گفت: «تعهداتی که در معاهده زیست محیطی پاریس است در کشور اجرا ما می‌شود. آیین‌نامه‌ای در سال ۱۳۹۴ در دولت تصویب شده و ما آن را بیش از تعهدی که در آیین‌نامه داشتیم و داوطلبانه پذیرفتیم اجرا کردیم و در حال حاضر نیز اجرا می‌کنیم.» البته او جزئیاتی از چگونگی اجرای این تعهدات داوطلبانه ارائه نکرد.
برای انجام تعهد نیازمند تکنولوژی و تجهیزات هستیم
دهقان ادامه داد: «این‌که به معاهده پاریس بپیوندیم طبیعتا ملاحظاتی داریم که به تحریم‌های آمریکا برمی‌گردد. ما برای این‌که وظیفه خود را در تعهدات مربوط به کاهش کربن انجام دهیم نیاز به تکنولوژی و تجهیزات داریم که به دلیل تحریم‌های آمریکا امکان تبادلات بانکی برای ما میسر نیست. اگر غربی‌ها تلاش کنند آمریکا تحریم خود را از ما بردارد ما ثابت می‌کنیم در زمینه‌های زیست محیطی پیشتاز هستیم.»
او گفت: «نظر معاونت حقوقی این است که اول تحریم‌ها برداشته شود تا از پیوستن به معاهده پاریس، سودی هم عاید کشور ما شود. باید به کشورهایی که به معاهده می‌پیوندند کمک مالی و وام پرداخت شود. وقتی ما تحریم هستیم و نمی‌توانیم از این منابع استفاده کنیم چگونه وارد معاهده شویم؟»
«علی سلاجقه»، رئیس سازمان حفاظت محیط زیست، در اسفندماه سال گذشته گفته بود که پیوستن ایران به توافقنامه پاریس در یک کارگروه زیرنظر معاونت حقوقی ریاست جمهوری در حال بررسی است و «نظر نهایی دولت در این خصوص پس از اتمام بررسی‌ها اعلام می‌شود.»
او که با خبرگزاری ایرنا گفت‌وگو کرده بود، از مخالفت کمیسیون اصل نود مجلس شورای اسلامی با لایحه پیوستن ایران به این توافقنامه خبر داده بود: «ما به‌عنوان دستگاه تخصصی نظر خود را اعلام می‌کنیم اما این موضوع از جنبه‌های تخصصی، حقوقی و امنیتی در معاونت حقوقی ریاست جمهوری بررسی می‌شود.»
اگرچه هنوز معاونت حقوقی ریاست جمهوری، جزئیاتی از نتیجهٔ بررسی‌ها دربارهٔ این لایحه ارائه نکرده است، اما به نظر می‌رسد با اظهارات روز گذشتهٔ دهقان، پیوستن به توافق پاریس بازهم با تعویق روبرو باشد.

«ترافل» شمال در رستوران‌های اروپا

«من ساکن کلاله استان گلستان مهد ترافل سیاه هستم. ۳۰ درصد مردم این منطقه پنج ماه سال را از طریق برداشت ترافل از جنگل‌ها روزگار می‌گذرانند. جهت تأمین دنبلان و قارچ گانودرمای کوهی آمادهٔ همکاری با دوستان و اساتید هستم. در بخش صادرات هم همکاری می‌کنم»، ‌«اینجانب […] از استان گلستان شهر مینودشت هستم. این قارچ کیلویی ۵۰۰ هزار تومان در شهر ما خریدوفروش می‌شود، کسی خواست در خدمتم»، «سلام. من تأمین‌کنندهٔ ترافل سیاه، سفید و قهوه‌ای هستم». اینها تنها سه پیام از انبوه پیام‌هایی است که در یک سایت مرتبط با قارچ‌ها و ذیل مطلبی با عنوان «نحوهٔ پرورش قارچ دنبلان» منتشر شده است. البته هرکدام پیام‌هایی از سوی متقاضیان به‌همراه دارند و ایمیل‌هایی هم ردوبدل شده است. همهٔ اینها درحالی اتفاق می‌افتد که برداشت ترافل یا قارچ دنبلان در ایران ممنوع است.

 

«بهمن صوفی»، همیار محیطبان پارک ملی گلستان و ساکن روستای «توتلی‌تمک» وقتی برای انجام کار مانند کشاورزی دنبال کارگر می‌گردد، پیدا نمی‌کند؛ چراکه محلی‌ها ترجیح می‌دهند به‌جای یک روز کار برای او‌، به جنگل بروند و ترافل (دنبلان) جمع کنند،‌ سودش خیلی بیشتر است. البته زمانی که از سود صحبت می‌کنیم منظور از گردش اقتصادی عاید همان برداشت‌کنندگان و دلالان است، وگرنه چنین فعالیتی تخریب عرصه‌های طبیعی را به‌همراه دارد. او به «پیام ما» می‌گوید: «برداشت دنبلان چند سالی است توسط جامعهٔ محلی حاشیه پارک ملی گلستان و افرادی که از مناطق دیگر به پارک و حاشیهٔ آن می‌آیند‌، انجام می‌شود.»
به گفتهٔ او برداشت در فصل‌های خاص صورت می‌گیرد، یکی در بهار که بارش‌ها شروع می‌شود و اوج آن در اردیبهشت و خرداد و در مواردی تیر است و بار دیگر در مهر که بارش‌های پاییزی صورت می‌گیرد و تا آبان ادامه دارد. صوفی اضافه می‌کند: «این برداشت تبدیل به معضل بزرگی شده است و در منطقه، اعم از مناطق آزاد و پارک ملی،‌ تمام رستنی‌ها و نهال‌ها را از بین می‌برد. در مواردی برداشت‌کنندگان برای تهیهٔ چای و… آتش روشن می‌کنند و آن را رها می‌کنند که خطر آتش‌سوزی را هم به‌دنبال دارد.»

قارچ ترافل سیاه و قهوه‌ای تا کیلویی 500 هزار تومان خریدوفروش می‌شود

بهره‌برداری اصولی با کمک جامعهٔ محلی
ترافل چگونه تولید می‌شود؟ «سید ابوالفضل میرقاسمی» کارشناس منابع طبیعی در این باره به «پیام ما» می‌گوید: «میکروارگانیسم‌های موجود در خاک نظیر باکتری‌ها و قارچ‌ها نقش بسیار مهمی در حفظ حاصلخیزی اراضی و تغذیهٔ گیاهان و جانوران دارند. به‌عنوان مثال، قارچ‌هایی که در اطراف ریشهٔ درختان زندگی می‌کنند، شبکهٔ مویرگی (ریسه‌های) ظریف و گسترده‌ای دارند و از نقاط اطراف ریشهٔ درخت، آب و مواد معدنی را جذب می‌کنند و در اختیار درخت قرار می‌دهند. درخت هم به‌عنوان قدردانی از زحمات قارچ، بخشی از مواد قندی (هیدروکربور) تولیدی را در اختیار قارچ قرار می‌دهد. قارچ، بخشی از آن مواد قندی را مصرف و مازاد آن را برای روز مبادا ذخیره می‌کند (به‌شکل یک غده که به رنگ‌های مختلف سیاه و سفید و قهوه‌ای یافت می‌شود و ارزش اقتصادی زیادی دارد) که ترافل (Truffle) یا در زبان فارسی، دنبلان نامیده می‌شود.»
او با اشاره به اینکه ترافل، محصول همزیستی درخت و قارچ است که در طی زمان طولانی و در مناطق خاص و تحت شرایط خاص و برای درختان خاصی اتفاق می‌افتد. اضافه می‌کند: «شبکهٔ مویرگی قارچ به زنده ماندن درخت در شرایط سخت نظیر مواجهه با تنش کم‌آبی کمک می‌کند و درخت نیز غذای مورد نیاز قارچ را فراهم می‌کند. در این شرایط ما همزیستی و بازی بُرد-بُرد هر دوی آنها را شاهدیم.»

سازمان منابع‌طبیعی و آبخیزداری کشور برداشت ترافل را ممنوع کرده است. این ممنوعیت بدون هیچ نظارتی باعث شده این کار به‌صورت غیرقانونی انجام شود

قیمت بالای خریدوفروش ترافل باعث برداشت بی‌رویه از آن با وجود ممنوعیتش شده است،‌ میرقاسمی در این باره می‌گوید: «کارشناسان منابع طبیعی معتقدند طرح‌های حفاظت و بهره‌برداری اصولی و درست از منابع طبیعی به شرطی موفق هستند که اقتصادی باشند و برای جامعهٔ محلی بهره‌بردار درآمد و منفعت اقتصادی داشته باشند. با توجه به اینکه ارزش اقتصادی ترافل به‌دلیل کمیاب بودن نسبتاً زیاد است، به نظر می‌رسد که بهره‌برداری اصولی و درست از ترافل می‌تواند به بهبود معیشت جنگل‌نشینان کمک کند و انگیزه‌ای برای حفظ و نگهداری از منابع جنگلی باشد. علاوه‌برآن، کنترل قطع غیرمجاز درختان و قاچاق چوب توسط خود جامعهٔ محلی که همیشه در منطقه حضور دارند و به‌دلیل علاقه‌ای که به منطقهٔ خویش دارند و منافع اقتصادی که برای ایشان در نظر گرفته شده است‌، انجام می‌شود.»
به گفتهٔ این کارشناس منابع طبیعی، بهره‌برداری اصولی و درست از ترافل نیاز به آموزش، آگاهی‌بخشی و ظرفیت‌سازی دارد. او می‌گوید: «در اسپانیا و ایتالیا از سگ‌های تربیت‌شده (که قادر به تشخیص بوی خاص و تند ترافل هستند) برای یافتن محل رشد ترافل استفاده می‌کنند و بهره‌بردار ترافل به‌آرامی و با دقت زیاد و بدون آسیب وارد کردن به شبکهٔ مویرگی قارچ در زیر سطح زمین، با یک بیلچهٔ کوچک، خاک سطحی را کمی جابه‌جا و غده ترافل را برداشت می‌کند (از نظر ظاهری، چیزی است شبیه سیب‌زمینی) و مجدداً خاک را به حالت اول برمی‌گرداند تا برای فصل بعدی هم امکان تولید ترافل وجود داشته باشد. اما متأسفانه در جنگل‌های شمال ایران، به‌دلیل ناآگاهی و عدم اطلاع از نکات فنی در برداشت ترافل، روستائیان، جنگل‌نشینان یا کارگران اجیرشده توسط افراد سودجو و طماع، به‌صورت شتابزده و با شن‌کش و بیل و کلنگ به جان اراضی جنگلی می‌افتند و تمام اکوسیستم خاک را به‌هم می‌ریزند و تخریب می‌کنند که احیای آن نیاز به زمان زیادی دارد و ضربهٔ مهلکی هم به میکروارگانیسم‌های خاک و هم درختان وارد می‌شود.»
او با تأکید بر ضرورت توجه بیشتر مسئولان به موضوع مطالعات و تحقیقات در حوزهٔ پرورش و بهره‌برداری اصولی از ترافل می‌افزاید: «بخش‌های آموزش و ترویج واحدهای ذیربط نظیر منابع طبیعی، محیط زیست، کشاورزی و گردشگری هم در زمینهٔ اطلاع‌رسانی، آگاهی‌بخشی، حساس‌سازی و دغدغه‌مند کردن جامعهٔ محلی و همچنین گردشگران باید بیش از پیش بکوشند تا در آینده آسیب کمتری به اکوسیستم جنگلی وارد شود. علاوه‌برآن، با بهره‌برداری اصولی از ترافل توسط جامعهٔ محلی، انگیزه‌ای برای حفاظت بیشتر و دقیق‌تر و صحیح‌تر از منابع ذی‌قیمت جنگلی شمال کشور شکل می‌گیرد.»
محصول جنگل‌های شمال در رستوران‌های ایتالیا
براساس مقررات سازمان منابع‌طبیعی و آبخیزداری کشور برداشت ترافل ممنوع است. بسیاری از کارشناسان اما معتقدند که ممنوعیت بدون هیچ نظارتی باعث شده است این کار به‌صورت غیرقانونی انجام شود. مسئله‌ای که البته در موارد مشابه دیگری نیز صدق می‌کند. از سال 99 و با شدت گرفتن برداشت این قارچ اداره‌های منابع‌طبیعی سه استان شمالی در مورد اثرات مخرب آن هشدار دادند. در این نوع برداشت، ترافل معمولاً با ابزار و با هم‌زدن و حفر خاک در زیر اشکوب جنگل انجام می‌شود. در شرایط کنونی ترافل‌های نارس نیز برداشت می‌شود و امکان رسیده شدن ترافل و تولید اسپور برای تکثیر وجود ندارد. با این روش ریشهٔ درختان نیز آسیب می‌بینند و خاک برگ کف جنگل، که از فرسایش جلوگیری می‌کند و مکانی برای میکروارگانیسم‌ها است نیز از بین می‌رود. همین لاشبرگ‌ها محیط مناسبی برای تکثیر ترافل به وجود می‌آورد.
به‌نظر می‌رسد تاکنون دربارهٔ میزان صدمهٔ هر کیلو ترافل به عرصه‌های طبیعی و راهی برای برداشت بدون تخریب آن، پژوهشی انجام نشده است. برخی منابع اما می‌گویند درصورتی‌که طرح تهیه شود و برداشت صرفاً با سگ آموزش‌دیده انجام شود، خسارت بسیار کم خواهد شد. از طرفی باید مردم بومی آموزش ببیند و فقط افرادی که دارای مجوز هستند با نظارت کارشناسان ادارات منابع‌طبیعی و آبخیزداری برداشت کنند.
برخی کارشناسان معتقدند کشت این قارچ مشابه سایر قارچ‌ها در فضای گلخانه‌ای امکانپذیر است، با وجود اینکه این قارچ «ساپروفیت» نیست و نمی‌توان مانند قارچ های دیگر آن را تکثیر کرد.
نکتهٔ جالب در مورد این قارچ این است که ترافل به‌صورت همزیست با درختانی نظیر بلوط، ممرز، راش، ولیک و… رشد می‌کند و حتماً باید درختی وجود داشته باشد تا این قارچ رشد کند. این موضوع می‌تواند بسیار حائز اهمیت باشد؛ چون باعث درختکاری و توسعهٔ جنگل می‌شود.
ترافل‌ها به اروپا می‌روند
منابعی که هم از مقاصد این قارچ‌های برداشت‌شده خبر دارند و هم میزان آمار و ارقام حاصل از تجارت غیرقانونی آن، به پیام می‌گویند که این قارچ بیشتر در کشورهای اروپایی و آمریکا و… یا به‌صورت خام مصرف‌ می‌شوند یا آنکه فرآورده‌های مختلف از جمله روغن، اسانس و… از آن تهیه می‌شود. اگر چه در بعضی از رستوران‌های تهران و بعضی از شهرهای بزرگ نیز شاهد استفاده از آن هستیم. و اینها همه در شرایطی است که گفته می‌شود برای حفاظت از عرصه‌های طبیعی با کمبود محیطبان و جنگلبان مواجهیم‌ و درآمد حاصل از برداشت غیرقانونی این قارچ و از سوی دیگر در کشور با چالش‌های مختلف اقتصادی دست‌وپنجه نرم می‌کنیم. سؤال اینجاست که آیا می‌توان کنترلی بر قاچاق این قارچ داشت؟ یک منبع‌ آگاه می‌گوید: «بهترین راه مبارزه با قاچاق، بهره‌برداری اصولی و تحت نظارت است. با اینکه برداشت ترافل ممنوع است، ولی به‌دلیل قیمت بالای آن، در سطح و حجم زیاد برداشت می‌شود و امکان کنترل نیز وجود ندارد و با واسطه‌هایی به کشورهای اروپایی از جمله ایتالیا انتقال می‌یابد. دراین‌صورت، به‌دلیل بسته‌بندی نامناسب و مسیر طولانی انتقال و شرایط حمل نامناسب تلفات آن زیاد است و قیمت نیز کمتر است. درصورتی‌که اگر به‌صورت قانونی و اصولی برداشت شود، باعث مشارکت مردم در حفظ جنگل، ارزآوری، توسعهٔ جنگل و درنهایت توانمندسازی جوامع محلی حاشیهٔ جنگل می‌شود.»
نگاهی به گزارش‌های بین‌المللی نشان می‌دهد در برخی کشورهای اروپایی، پرورش ترافل از قرن هجدهم آغاز شده است. اسپانیا در زمینهٔ پرورش ترافل پیشرو است، اما ۹۰ درصد تولیدات آن به فرانسه صادر می‌شود. «شاتن» (Chatin)، گیاه‌شناس فرانسوی در ۱۸۶۹ نوشته است: «این قارچ از قرون وسطی در اروپا پرطرفدار بوده است و در دوران رنسانس به لطف پادشاه فرانسیس اول که هنگام بازدید از اسپانیا به این غذای لذیذ علاقه‌مند شد، آن را به فرانسه برد.»
کاهش تولید قارچ با جنگ جهانی
پرورش این قارچ نیز از طریق ایجاد درختزارهایی امکان‌پذیر است که ترافل با آنها امکان همزیستی دارد. گفته می‌شود تولید ترافل در قرن نوزدهم به سالانه دوهزار تن رسیده است، اما با شروع قرن بیستم که با دو جنگ جهانی و البته توسعهٔ سریع اروپا همراه بود، بخش زیادی از جنگل‌های طبیعی و درختزاهای تولید ترافل از بین رفت و آمارها نشان می‌دهد تولید جهانی این قارچ بیش از ۹۰ درصد کاهش یافت. هم‌اکنون میزان تولید ترافل در جهان بین ۳۰ تا ۵۰ تن است که کماکان فرانسه و ایالات متحده عمده‌ترین مشتریان آن هستند. نکتهٔ جالب دیگر دربارهٔ تولید ترافل در اروپا آن است که از ۱۹۶۸ تاکنون پنج کنفرانس تخصصی دربارهٔ ترافل و تولید و پرورش آن در اسپانیا برگزار شده است. این کشور از ۱۹۹۵ نیز تحقیقات خود را در زمینهٔ ترافل گسترش داده است و تا سال ۲۰۰۷ نهادهای دولتی اسپانیا هشت پروژهٔ تحقیقاتی را در این زمینه تأمین مالی کرده‌اند. در این‌ باره دست‌کم هفت پایان‌نامهٔ دکترا در این کشور نوشته شده و بیش از ۱۲۰ مقاله علمی منتشر شده است.
به‌نظر می‌رسد علاقهٔ جوامع محلی به کسب درآمد از ترافل فرصت مناسبی برای انجام مطالعات و برنامه‌ریزی برای تولید این محصول گران‌قیمت باشد؛ چراکه تولید این محصول وابسته به توسعهٔ درختزارها و برنامه‌های احیای عرصه‌های جنگلی آسیب‌دیده است و از این طریق می‌توان علاوه‌بر راه‌اندازی درختزارهای تولید ترافل، بخشی از جنگل‌های آسیب‌دیده را نیز با مشارکت جامعهٔ محلی احیا کرد.

«زنجیربافی» هنری که از یادها رفت

صنایع‌دستی فقط میراث گذشتگان ما نیست. هر چند بهترین راه شناخت فرهنگ و تمدن مناطق مختلف کشور همین صنایع‌دستی است، اما نگاهی کلی‌تر نشان می‌دهد صنایع‌دستی امروز یک فعالیت اقتصادی است که به کاهش بیکاری، رونق اقتصادی و فعال‌سازی صنعت گردشگری کمک قابل‌توجهی می‌کند. آشنایی با صنایع‌دستی که امروز کمتر نشانی از آن می‌بینیم یا نامی از آن به گوش‌مان می‌خورد، می‌تواند تلنگری برای احیای صنایع‌دستی ازیادرفته و به‌روز کردن آن راهی برای اشتغال‌زایی باشد.

 

«زنجیربافی» هم در دستهٔ همین صنایع‌دستی از یاد رفته قرار دارد. هنری که قدمت آن به بیش از پنج قرن پیش و عهد صفوی باز می‌گردد؛ همان زمانی که آهن راه خودش را به صنایع‌دستی باز کرد و هنرمندان ذوق و سلیقهٔ خود را با رام کردن این فلز سخت نشان دادند. «زنجیربافی» کار آسانی نبود، اما هنرمندان اردکانی که سرآمد هنرمندان این رشته بودند، زنجیری به طول دو متر بافته بودند که علاوه‌بر دوام، به‌قدری ظریف بود که در یک پوستهٔ گردو جا می‌شد.
خاستگاه «زنجیربافی»
به‌دنبال هنر «زنجیربافی» به اردکان یزد می‌رسیم. استانی که نه فقط در صنایع بافندگی و انواع پارچه‌های دست‌بافته‌ دنیایی دارد و حرف بسیاری برای گفتن، در «زنجیربافی» هم هنرمندان صاحب‌نامی داشته که سال‌هاست عطای این رشته را به لقایش بخشیده‌اند. پیشکسوتانی که معتقدند «زنجیربافی» در همان روزگاری که برای خودش برو و بیایی داشت هم رشتهٔ بسیار سختی بود، چه برسد به این زمانه که کسی به‌دنبال کار سخت نمی‌رود و هنرمندان هم از این کار دست کشیده‌اند و بازار از این هنر خالی شده‌است.
پژوهش‌ها نشان می‌دهد زنجیرسازی اردکان یکی از هنرهای شاخص این شهر بوده است و مردمان خلاق و خوش‌ذوق این دیار در خلق این هنر دستی به‌قدری ظرافت به خرج داده بودند که زنجیر اردکانی آوازه‌ای جهانی پیدا کرده بود. هنر «زنجیربافی» در برخی محله‌های اردکان موروثی بود، به‌نحوی که اکنون نیز در میان نام خانوادگی‌ برخی خانواده‌های قدیمی، اسامی زنجیری یا زنجیریان به چشم می‌خورد. به گفتهٔ «نادر پیری اردکانی»، پژوهشگر حوزهٔ میراث و از محققان اردکانی، «زنجیربافی» بیشتر در دست محله‌های بازار نو، تیران یا زین‌الدین در اردکان بوده است و بر همین اساس به‌صورت تقریباً موروثی از نسلی به نسل بعد منتقل می‌شد.

پژوهش‌ها نشان می‌دهد زنجیرسازی اردکان یکی از هنرهای شاخص این شهر بوده است و مردمان خلاق و خوش‌ذوق این دیار در خلق این هنر دستی به‌قدری ظرافت به خرج داده بودند که زنجیر اردکانی آوازه‌ای جهانی پیدا کرده بود

قدمت «زنجیربافی»
حلقه‌های ریز و چکش‌خوردهٔ زنجیر که قدرت انعطاف بالا و استحکام بسیار خوبی دارند، به دست هنرمندان در یکدیگر پیچیده می‌شود که حاصل زنجیری ظریف و بادوام است که از آن به‌عنوان زنجیر اردکانی یاد می‌شود. زنجیر اردکانی در دوران صفویه کاملاً شناخته‌ شده بود و حتی در ادبیات صوفیانه نیز راه پیدا کرده ‌بود. در زمان قاجار نیز یکی از مشخصه‌های لوطیان و اصحاب صوفیه، داشتن زنجیر اردکانی اصیل بود و زنجیر اردکانی همواره در دستان آنان به بازی گرفته می‌شد. یکی از نمونه‌های عینی از زبانزد بودن «زنجیربافی» اردکان را باید در کتاب «کلیدر» نوشتهٔ «محمود دولت‌آبادی» مشاهده کرد که دربارهٔ این دست‌ساخته، در توصیف یک ساربان قوچانی که در حال رماندن اسب‌هایش است، می‌گوید: «… با یک زنجیر اردکانی کارهایش را انجام داده است.»
کاربرد «زنجیربافی»
زنجیر اردکانی روزگاری برای خود ارج و قربی داشت و به خاطر ظرافت، دوام و استحکامش، در امور مختلف از ساربانی شتر و رماندن اسب‌ها گرفته تا کشکول‌های خانقاه‌نشینان و مهار اسباب و وسایل و… مورد استفاده قرار می‌گرفت. عده‌ای نیز در گذشته از این زنجیرها برای ثابت کردن قدرت خود در محله استفاده می‌کردند و با پیچاندن این زنجیر دور دست یا چرخاندن آن، حریف طلب می‌کردند و این زنجیر درواقع ابزار قدرت‌نمایی آنان در کوچه و محله بود که البته این از جایگاه این هنر نمی‌کاهد. زنجیر اردکانی در تقسیم‌بندی صنایع‌دستی، زیرمجموعهٔ مصنوعات فلزی و از نظر کارکرد و بعد معناشناسانه، دارای برداشت‌های گوناگونی است. گاه می‌شود آن را یک اثر سنتی ظریف دانست و گاه می‌توان در قالب یک اثر با کارکرد معناگرایانه یا مذهبی استفاده کرد و گاه نیز به‌عنوان یک وسیلهٔ دفاع شخصی از آن نام برد. گفته می‌شود، یکی از استفاده‌های وسیع از زنجیر اردکانی در کشکول‌های درویشان بود و در یک نمونه کشکول‌ها که در موزه‌ٔ «متروپولیتن» در نیویورک نگهداری می‌شود، شواهد امر و تکنیک ساخت زنجیر آن شباهت زیادی با زنجیر اردکانی دارد.
«مهدی راستجو» یکی از همین هنرمندان است که می‌گوید «زنجیربافی» اردکان تغییر نوع داده و از زنجیر جوش به زنجیر پیچ تبدیل شده است. زنجیر پیچ به‌دلیل اینکه به‌صورت فشرده بافته می‌شود، از استقامت زیادی برخوردار است، هر چند که در ساخت زنجیر، اولین و مهمترین نکته، انتخاب مواد اولیهٔ مناسب برای کار است.
رقابت با همتایان چینی
هنر صنعت «زنجیر‌بافی» در اردکان به‌عنوان یک اثر هنری شاخص، میراثی ماندگار از مردمان سختکوش این دیار کویری است؛ مردمانی که بسیاری از اصول بعید و کارهای ناشدنی را با همت، خلاقیت، ذوق زیبایی‌شناسی هموار کرده‌اند. آمار نشان می‌دهد به تعداد انگشتان یک دست در حوزهٔ «زنجیربافی» در یزد مشغول فعالیت هستند. فعالیتی که بیشتر جنبهٔ علاقه و تعلق‌خاطر دارد، تا گرداندن اقتصاد. آموزش هم در این میانه بدون مخاطب مانده است. زنجیر اردکانی در‌حالی‌که می‌توانست پس از اینکه کاربردهای قدیمی خود را از دست داد، در بازار بدلیجات به‌خوبی جای خود را باز کند، این‌بار مغلوب ضعف آموزش، ضعف بسته‌بندی و قدرت رقبای چینی شده است و البته می‌توان گفت کسی همتی برای جایگزینی این زنجیر به‌جای زنجیرهای چینی در بازار بدلیجات نکرده‌است.

 

بازمصرف؛ مسئله این است

معاون صنایع‌دستی ادارهٔ میرا‌ فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری یزد معتقد است که هر یک از شهرستان‌های استان هنر بومی خودش را دارد و در این بین سهم اردکان «زنجیربافی» است. «عبدالمجید عربی» به «پیام ما» می‌گوید: «این هنر برای خودش بازاری داشته و با کم شدن تقاضا، تعداد هنرمندان هم کم شده است.»
او در ادامه راه‌اندازی بازار تقاضا برای این هنر را مهمترین راه زنده‌نگه‌داشتن آن مطرح می‌کند، زیرا صنایع‌دستی با توجه به تقاضایی که در هر برههٔ زمانی داشته، رونق و مخاطب داشته‌است. عربی تأکید می‌کند که اگر صنایع‌دستی خودش را با زمانه هماهنگ و همسو نکند، راهی جز فراموشی نخواهد داشت. از دیدگاه او کاربری جدید با خلاقیت هنرمندان این حوزه و ایجاد بازار مصرف ایجاد می‌شود. حالا ادارهٔ میراث‌فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری یزد در تلاش است با برگزاری دورهٔ آموزشی برای هنرمندان و صاحبان ایده و خلاقیت، راهی برای کاربری جدید هنر «زنجیربافی» در زندگی امروز پیدا کند. او مثالی هم دربارهٔ خورجین می‌آورد و می‌گوید: «شهرستان اشکذر در یزد برای بافت خورجین ثبت ملی شده است، درحالی‌که خورجین دیگر کاربری ندارد. هنرمندان با پارچهٔ خورجین، پادری و وسایل دیگری طراحی کردند تا باز هم هنرمندان خورجین‌باف به کار خود ادامه دهند.» اتفاقی که باید در حوزهٔ «زنجیربافی» هم رخ دهد تا این هنر را از فراموشی نجات دهد.