سایت خبری پیام ما آنلاین | سیدعلی صالحی جریان شعری دیگری را مطرح کرد شعر حکمت! تقدیر مطلق من است

سیدعلی صالحی جریان شعری دیگری را مطرح کرد شعر حکمت! تقدیر مطلق من است





۲۰ بهمن ۱۳۹۴، ۰:۵۰

سیدعلی صالحی جریان شعری دیگری را مطرح کرد
شعر حکمت! تقدیر مطلق من است

بی‌انصاف زندگی مرا هم واداشت تا باور کنم زبان… زندان است،‌ زندانی که با زبان خاص خود‌، تحدید را به حد تهدید مطلق رسانده است. زبان… همه حیات آدمی را به بند کشیده است. حیرتا که ثبت هویت هر چیزی هم بی همین زبان… غیرممکن است.
بر این کرانه ناچیز هستی‌، هرگز حتی اشیاء نیز جسمی را دوست نمی‌دارند‌، بسا به همین واسطه است که «زمان» را در مقام «شفا» پذیرفته است. گزیری از این همه فرار نبود‌، ما خود زاده گریز از مرکز معناییم که می‌خواهیم اشیاء و چیزها و چیستی‌ها را نامی دیگر بیاوریم، و آوردیم‌، وگرنه شاعر نمی‌شدیم: حضور اول «موج ناب» بود به ایام خردسالی خِرَد‌، حضور دوم «شعر گفتار» بود به ایام پختگی، و این راه و روند به حضور سوم خواهد رسید!
در موج ناب و زبان جن نمی‌گنجیدم‌، که راه به رهایی نداشت
گفتم خروج کن پیرسال جوان جهان‌ …!
من شعر گفتار را از دل موج ناب خود به درآوردم‌، و به عالم و آدم گفتم‌، زیرا قابل سرقت بی‌رحمانه نبود چون موج ناب…! حالا و هلا…! شعر حکمت را از دل شعر گفتار به درآورده و به جهان واژه معرفی خواهم کرد.
اشاره می‌کنم به گفته‌های شفاهی خویش بر سر کلاس کلمه: شعر فارسی از مولانا و حافظ تا نیمای بزرگ به چندش تکرار و طیلسان خودخوری فرورفت، هم عاری از تولید فکر! ما به تولید حکمت در شعر نیاز داریم. ما سَرنمونِ رادیکالیزم رویانویس! ما به حکمت نیاز داریم‌، و نه به آن چه تا به امروز نثارمان کرده‌اند به ناروا و به نام داشته‌های شعر! رهایی…رهایی…رهایی بی‌رحمانه از قیدهای کهن‌سال! استعاره چیست‌، شکل کدام است؟ زبان را چه می‌گویند،‌ فرم و فریب و این همه مدرک مزخرف به چه کار ما می‌آید!؟ ما در این هفتاد سال اخیر خاصه‌، جز فرار مردم فهمیده از «شعر» چه دیده و چه کرده‌ایم. توان تولید حکمت‌، بی‌مرگ‌ترین امکان برای رسیدن به آزادی بیان است. سرزمین ما‌، گهواره حکیمان است… چرا از آفرینش حکمت‌، آن هم در شعر بازمانده‌ایم!؟…!
روح رویاهاست شعر حکمت! این پایان بازی‌های بیهوده در شعر است. آن‌ها که پی تغییر جسد واژه‌ها و زندان زبان و صورت صَرف‌، پی‌ نحوی تازه هستند‌، از درک روح رویا در شعر عاجزند‌. تغییر سلول‌ها، ‌شرط آزادی نیست! سال و ماهی مدید بود که دریافته بودم دارم به راه دیگری می‌گذرم‌، گفتم هرچه از دوره گفتار دارم‌، بیاورم به نظر‌، و چاپ آثار پیاپی را طی کردم تا امروز به همین سال و ماه مدید که دیگر در میدان کتاب نمی‌آیم تا حضور «شعر حکمت»! این تقدیر مطلق من است در شعر!

به اشتراک بگذارید:





نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *