چطور لبنان یک جمهوری ان.جی.اویی شد؟
فردای بلندِ بعد از انفجار
بیروت هنوز از شوک و تبعات مختلف انفجاری که به گفته مردمشان «انفجار فساد» بود بیرون نیامده است.
۷ دی ۱۴۰۱، ۸:۳۹
یک روز تابستانی سال 2020 بود که میزان زیادی آمونیوم نیترات در بندر بیروت، از مهمترین مناطق شهری در لبنان، منفجر شد و جان 218 انسان را گرفت. بیروت هنوز از شوک و تبعات مختلف انفجاری که به گفته مردمشان «انفجار فساد» بود بیرون نیامده است. امروز فضای جامعه لبنان حاکی از حال و هوای بهبود و بازیابی از بحران دارد. اما اینکه جامعه شهری و حتی جامعه جهانی وظیفه این ترمیم را به فعالان مدنی، سازمانهای غیردولتی، و سازمانهای غیردولتی بینالمللی INGOs سپرده و گفتمانی مبنی بر «کنار زدن دولت» در کشور به وجود آمده باید همه را نگران کند. مقاله زیر بازخوانی انتقادی یک تجربه است.
همان هفتههای اولیه بعد از انفجار بیروت بود که در بحثهای عمومی، نقش جامعه مدنی لبنان از اعتراض و سازماندهی در مرکز شهر بیروت به حمایت از ترمیم و کمک به بازسازی مناطق و محلههای آسیبدیده شهر تغییر کرد. این انرژی خارقالعاده و الهامبخش جوانان بیروت بود که تنها به کمک پارو و جارو محلهها را از آثار انفجار پاک کرد و دوباره هوای شهر را، آن هم در غمگینترین لحظات ممکن، با امید پر کرد. این نسل جوان در ذهن مردم نماد و بیانگر امید بعد از سه دهه فساد دولتی پسا-جنگ داخلی، فرقهگرایی و تبعیض در تمامی بخشها و حتی روحِ دولتهای لبنانی بودند.
اما از سرعت این پیشرفت در هفتههایی که گذشت به مرور کاسته شد. هرچند ابتکارات قابل توجه و پروژههای ارزشمندی توسط سازمانهای جامعه مدنی کلید خورد، اما هماهنگی ضعیف، کمبود حمایت و تامین مالی آن هم با توجه به بحران اقتصادی که لبنان از قبل هم با آن درگیر بود باعث شد حتی شهروندانی که امید داشتند تا زمستان به خانههایشان برگردند به آرزویشان نرسند و بازسازی خانهها که از اولین اقدامات لازم بعد از بحران بود هم به درستی انجام نشود. از این گذشته وعدهها و فرصتهایی که اینبار خبر از بازسازی عادلانهتر و شمولگراتر محلهها همه و همه از پنجره به بیرون انداخته شدند.
تجربههای جهانی نشان میدهد که کنار زدن دولت به بهانه بیکفایتی و فساد به طور معمول نمیتواند در بهبود و ترمیم بحرانها موفق عمل کند. تجربه کشور هائیتی (که حالا به جمهوری ان.جی.اوها معروف شده)، عراق، یمن و… نشان میدهد که اجتماعات و اقشار صدمه خوردهاند، متفرق شدهاند و حتی به دلیل وابستگی زیاد به گروههای سیاسی خاص که حامیان ِ آنها هستند در واقع به گروگان گرفته شدند
میتوانیم از لنز «بازسازی بعد از بحران» برای تحلیل وضعیت جامعه مدنی لبنان استفاده کنیم. در این صورت بر اساس تحقیقات مرکز ما به این نتیجه میرسیم که جامعه لبنان آماده بهبود و بازسازی در تمامی ابعاد است. اما سپردن این وظیفه خطیر به فعالان مدنی، سازمانهای غیردولتی، و سازمانهای غیردولتی بینالمللی گفتمانی برای کنار زدن دولت به وجود آورده و این اتفاق باید همه را نگران کند. بدون شک تجربه پسا-بحران در لبنان نشان میدهد که مداخله موثر جامعه مدنی در صورت وجود هارمونی و هماهنگی میان خودِ آنها و البته بین آنها و نهادهای عمومی رخ خواهد داد. سازمانهای دولتی دسترسی و ارتباطی با جوامع محلی ندارند و این وظیفه را به نهادهای مدنی میسپارند. اما این سازمانهای دولتی از انجام کار و هماهنگیهای لازم ناتوانند و در نتیجه وضعیت در حالت بحرانی/پسا-بحرانی معلق میمانند. در لبنان، فساد ساختاری و فزاینده در کنار بیکفایتی مداوم نهادهای دولتی باعث شده فعالان اجتماعی در موضع تدافعی و جنگی قرار بگیرند و از دولت بخواهند خود را از پروژههای بازسازی کنار بکشد.
درک بستر ماجرا: خطابهگویی ضد-دولت
بسیاری از فعالان مدنی انفجار بیروت را که یک سال بعد از اعتراضات مردمی 2019 و فروپاشی اقتصادی که فساد ساختاری نخبگان حاکم عامل اصلی آن بود رخ میداد «اعلام جنگ طبقه حاکم علیه شهروندان» نامیدند. این خشم و عصبانیت باعث شد که فعالان سیاسی مخالف از ترس به اقلیت و به حاشیه رفتن از مطالبهگری از دولت دست بردارند. چرا که آنها میدانستند که دولت آگاهانه مواد منفجره انبوهی را به طور غیرقانونی در نزدیکی محل سکونت شهروندان انبار کرده و چنین دولت بیکفایتی نمیتواند از پس بازسازی بربیاید. اما همین موضع همزمان باعث شد مسئولیت دولت در این قبال نادیده گرفته شود.
واکنش عمومی و سابقه مداخلات دولت مردم را از رهبری موثر دولت در بهبود و ترمیم بعد از بحران ناامید کرد. در همین بستر، بر خلاف سازمانهای غیردولتی بینالمللی و ارتش که خود را به عنوان تنها گزینههای موجود نشان میدادند، فعالان و اتحادیهها بارِ زیادی از نشان دادن ظرفیتهایشان برای نظارت بر کار، ایجاد پاسخگویی، و حمایت از ساکنین برای نقشپذیری و به دست گرفتن مدیریت محلههایشان را بر دوش کشیدند
به همین دلیل انگار در بستر پیشرفت و تحولات بعد از انفجار، به مرور دولت (هرچند فاسد) و مسئولیت آن توسط فعالان مدنی، گروههای سازماندهی شده و ابتکارات سیاسی-اجتماعی کنار گذاشته شد. جامعه بینالمللی هم به سرعت با این موضع همصدا شد و سازمانهای غیردولتی بینالمللی و اهداکنندگان به آنها امکان مشارکت نهادهای عمومی در بازسازی کشور را غیرممکن دانستند. البته به دلیل واضح بودن فساد مالی نهادهای دولتی و در نظر گرفتن عملکرد آنها در فروپاشی اقتصادی این نهادها نمیتوانستند به دولت برای تامین مالی اعتماد کنند و در واقع مطمئن نبودند که مبلغ اهدا شده در بازسازی مناطق آسیبدیده هزینه خواهد شد.
البته این استدلال در خلا به وجود نیامده است. عدم توانایی مدیریت دولت و مدارک زیادی موجود برای آن از یک سو، دزدی و سیاستگذاریهای اشتباه از سویی دیگر کنار زدنِ دولت را به عنوان یک کنش منطقی جلوه میداد. یک مثال خوب برای این وضعیت بازسازی بعد از جنگ 2006 بود که در آن روستاهای لبنان و مناطق حاشیهای بیرون به ویژه حاره حریک به شدت مورد غفلت قرار گرفتند. و همچنین در جنوب لبنان سازمانهای اهدا کننده خودشان دست به کار شده بودند و بازسازی را بدون مشارکت دولت و نسبتا به خوبی انجام داده بودند. به عنوان مثال Waad یک آژانس خصوصی که توسط حزب الله لبنان ایجاد شد به تنهایی 220 ساختمان چند طبقه بنا کرد و برای اجرای این پروژه هم از تامین مالی جمعی توسط وابستگان حزب و هم کمکهای خارجی که توسط سازمان بینالمللی «شورای عالی اعانه» HRC به آنها پرداخت شد استفاده کردند. سازمانهای دیگری نیز در جنوب لبنان در تجارب بازسازی مستقل و موفق بودند و در برنامهریزی برای انجام کار هیچ هماهنگی با نهادهای دولتی و همگانی به عمل نیاوردند. در واقع بسیاری تجربه پسا-2006 را نسبتا مثبت ارزیابی میکردند اما همین امر این انگاره که اجتماعات مختلف میتوانند تنها با اتکا به گروههای سیاسی خاص که برآمده از خودشان هستند از پسِ بحرانها بر بیایند را تقویت میکرد. این تصورات به جدایی و تفرقه بیشتر در بیروت انجامید.
اما تجربههای جهانی نشان میدهد که کنار زدن دولت به بهانه بیکفایتی و فساد به طور معمول نمیتواند در بهبود و ترمیم بحرانها موفق عمل کند. تجربه کشور هائیتی (که حالا به جمهوری ان.جی.اوها معروف شده)، عراق، یمن و… نشان میدهد که اجتماعات و اقشار صدمه خوردهاند، متفرق شدهاند و حتی به دلیل وابستگی زیاد به گروههای سیاسی خاص که حامیان ِ آنها هستند در واقع به گروگان گرفته شدند. این اتفاق همچنین امکانهای کنار هم آمدن اجتماعات را به عنوان کولکتیوهای سیاسی-اجتماعی که میتوانند امور خود را مدیریت کنند و در اداره امور خودشان توسط دولت نقش موثر داشته باشند را هم نابود میکند. آیا میتوان ادعا کرد که تجربه لبنان از این کشورها متفاوت است؟ آیا میتوان تنها به سازمانهای غیردولتی ملی و محلی و بینالمللی در بازسازی کشور اعتماد کرد؟ و آیا آنها اصلا به چنین مکانیسم مدیریتی دسترسی دارند؟
کدام سازمانها در بازسازی بیروت نقش دارند؟
ارتش لبنان حداقل 384 سازمان را که برای مشارکت در بازسازی بیروت ابراز علاقه کرده بودند به ثبت رسانده است. البته از آنجا که بسیاری از سازمانهای غیردولتی که منتقد دخالت نظامی در حوزه بازسازی بودند در این لیست ثبت نام نکردند، باید گفت که آمار بالا در واقع کامل نیست. همچنین برخی سازمانهای به ثبت نرسیده، سازمانهایی که مجوز ندارند و یا از فعالیت منع شدهاند را هم باید در نظر گرفت. در ادامه سه گروه فعال در بازسازی بیروت معرفی میشوند: 1) سازمانهای غیردولتی، 2) فعالان، 3) سندیکاها.
1) سازمانهای غیردولتی. این سازمانها معمولا ادعای غیرسیاسی و حقوق بشری بودن دارند، توسعهمحور هستند و در لبنان پایگاه مناسبی در مناطق آسیبدیده دارند. وضعیت لبنان در سالهای بعد از جنگ داخلی باعث شده سازمانهای غیردولتی محلی و توانمندی در این کشور به وجود بیایند که باید اذعان کرد توانستهاند از برخی جنبههای مهم زندگی اجتماعی در محلات حمایت کنند. در دو دهه گذشته و با افزایش فقر، تعداد این سازمانها نیز افزایش داشته است. برخی از این سازمانها وابسته به شخصیتهای اثرگذار سیاسی هستند و برخی گرایشهای دینی و ایمانی متفاوتی دارند و معمولا ادعای غیرسیاسی بودن دارند. البته بیشتر سازمانهای غیردولتی خود را از امور دینی و سیاسی در لبنان دور نگه میدارند و بر نیازهای گروههای اجتماعی آسیبدیده با اهداف بشردوستانه متمرکز میشوند. بر خلاف ادعای این سازمانها به سکولار بودن و غیرسیاسی بودن، تحقیقات نشان میدهد که آنها در قلمروهای مشخص جغرافیایی پخش میشوند و از همان هویتی دینی یا سیاسی خود برای محکم کردن جایگاه اجتماعیشان در محل استفاده میکنند.
جنگ 2006 اسرائیل علیه لبنان پای جریان سازمانهای غیردولتی بینالمللی را به این کشور باز کرد. هرچند که برخی از این سازمانها قبل از آن و دوران جنگ داخلی هم در لبنان حضور داشتند، اما مشخصا در دوران پسا جنگ 2006 و به ویژه در حوزه حمایت از پناهندگان سازمانهای بینالمللی زیادی به لبنان وارد شدند و بسیاری از آنها با سازمان ملل و بخشهای وابسته در آن به ویژه در حوزه امنیت، آموزش، سلامت و نیازهای اساسی همکاری میکردند.
سازمانهای غیردولتی بینالمللی معمولا موازی با سازمانهای غیردولتی ملی و محلی فعالیت میکنند، اما به مرور توانستهاند از هماهنگی و تواناییهای مدیریت بهتری برخوردار شوند که البته همکاری با نهادهای وابسته به سازمان ملل در این امر نقش مهمی داشته است.
این سازمانها توانستند در دوران بعد از انفجار بیروت در بازسازی خانهها، میزبانی از بیجا شدگان و بازیافت مواد به جا مانده از خرابهها نقش ایفا کنند. از آنجا که بسیاری از این سازمانها در میزبانی و پناه دادن به پناهجویان سوری و فلسطینی تجربه داشتند، این تجربه توانست در میزبانی از افرادی که خانههای خود را در انفجار از دست داده بودند نیز به کار آید.
علیرغم این تلاشهای صادقانه مصاحبه با فعالان سازمانهای غیردولتی نشان میدهد که هماهنگی و همکاری بسیار ضعیف میان آنها، عدم اشتراک اطلاعات و آمارها همه مشکلات فراوانی را باعث شده است. ارزیابیهای انجام شده از عملکرد سازمانهای غیردولتی نشان میدهد ساکنین محلهها اغلب ناراضی بوده، از امنیت و کیفیت کارِ انجام شده نامطمئن بودند و حتی گاهی نمیدانستند کدام سازمان مسئول بازسازی خانه آنها است. همین دغدغهها به اعتماد مردم به سازمانهای غیردولتی نیز صدمه زده و از همه بدتر اینکه شهروندان حتی نمیتوانند حقشان را از این سازمانها (از آنجا که مسئولیت رسمی برعهده ندارند) مطالبه کنند و یا به فرایند انجام کار نظارتی داشته باشند یا در آن نظر دهند.
2) فعالان. بخش دیگری از واکنش سازمانهای غیردولتی به انفجار و تبعات آن توسط بسیج غیرساختاری و از پیش موجود فعالان شکل گرفت. آنها که در واقع مخالفان سیاسی هستند که مطلع و باسواد بوده و بنابراین همزمان که از دولت مطالبه پاسخگویی میکنند خود را به عنوان یک آلترناتیو برای نخبگان فاسد حاکم معرفی میکنند. برعکس سازمانهای غیردولتی، این فعالان سازماندهی ضعیفتری دارند و معمولا اجازه میدهند فضا برای بحث و آزمودن به وجود بیاید. آنها معمولا بدون رهبر هستند (همواره این واقعیت به عنوان یک نقد بر علیه آنها استفاده میشود)، و از ساختارهای سلسلهمراتبی دوری میگزینند. آنها تجربههای مختلفی از فعالیت مدنی را از جمله در بهار عربی در 2011، اعتراضات به (جمعآوری) زباله در 2016، انتخابات شهرداری در 2018، و انتخابات مجلس در 2019 با خود به همراه دارند.
انفجار بیروت موجب خشم دوباره این گروههای فعال شد. آنها بعد از اعتراضات 2019 و در تقاطع مسائل و مشکلات اقتصادی، بحران سلامت، سرکوب دولتی و پلیس نسبتا ساکت شده بودند، اما بعد از انفجار با روحیهای جدید برای کمک به محلهها آمدند. اما آنها همزمان با این کمک برای اعتراض به دولت و حضور در خیابانها و مطالبه پاسخگویی فراخوان میدادند. همین اعتراضها توانست به استعفای حداقل 9 نماینده مجلس که با اعتراضات همدل بودند انجامد.
انفجار بیروت فضای کنشگری جدیدی به این فعالان داد که البته بخشی از آن را در اعتراضات سال 2019 تجربه کرده بودند. آنها از صدور بیانیه، تحریم بانکها و کمپینهایی در شبکههای اجتماعی و البته فراخوان اعتراض برای مقاومت سیاسی و وادار کردن دولت به اصلاح خود استفاده کردند. آنها با حضور در محلات به تعمیر خانه و پخش مواد غذایی و نیازهای اساسی مردم میپرداختند و از این راه فضا را برای کارهای جمعی تسخیر کرده و به عبارتی باز پس میگرفتند. فعالیتهایی از قبیل مشاورههای حقوقی و روانشناسی نیز در همین بستر و در محلات انجام میشد و در برخی ابتکارات حتی محلهها تصمیم گرفتند برای ریشهدار کردن فعالیتهای اجتماع-محور به تاسیس دائمی چنین مراکزی بپردازند. البته محدوده و مقیاس و حتی چشمانداز این مداخلهها متفاوت بود و منابع مالی محدودی نیز وجود داشت. اما به هرصورت، این اهداف و امیدهای مشترک برای ایجاد همبستگی در دوران بحران به این فعالان اجازه داد تا خود را به عنوان یک جبهه سیاسی مخالف و آلترناتیوی برای دولت شکل دهند.
در واقع فعالیت دوگانه فعالان در کمکرسانی و بسیج و سازماندهی به شکلهای مختلفی و در ادامه اتفاقات سال 2019 توانست به تشکیل پلتفرمهایی برای کنار هم آوردن جنبشها و گروههای فعالان کمک کند. البته امید و خوشبینیهای ایجاد شده بعد از انفجار بیروت به مرور زمان و به ویژه به علت استفاده پلیس از خشونت در تظاهراتها (که باعث مشارکت عده کمتری در تظاهراتهای بعدی شد)، و البته درک جامعه از نقش بحرانهای اقتصادی و مالی و البته پیچیدگیهای سیاستهای منطقهای و جهانی در امور لبنان کمرنگ و کمرنگتر شد. آنها البته با دشواریهای شکلدهی به یک جنبش سیاسی مخالف و منسجم نیز به دلیل چالشهای عمیق موجود درگیر بودند. در نهایت، میتوان گفت که این تلاشها تنشهای موجود میان یک اداره جمعی برای تغییر از یک سو، و سختی فراتر رفتن از یک جبهه مخالف به یک آلترناتیو سیاسی قابل اتکا از سویی دیگر را بیان کردند.
3) سندیکاهای حرفهای. توصیف واکنشها به انفجار بیروت بدون توجه به اتحادیههای حرفهای و به ویژه سندیکاها که توسط شخصیتهای مستقل هدایت میشوند ناکامل است. به عنوان مثال اتحادیه مهندسین و معماران ارزیابیهایی از ساختمانهای مورد تهدید و همچنین خسارات به بار آمده انجام داده و گزارشهای منظمی را منتشر کرد. کانون وکلا مشاورههای حقوقی را در اختیار ساکنین و کسانی که در چادرها اقامت داشتند قرار داد. و همچنین باید به راهبری مدیران سندیکاها که برخی از آنها فعالان مستقل و تازه انتخاب شده با سابقه کار داوطلبانه و سیاستگذارانه بودند نیز در تشویق وکلا برای حضور در مناطق و کمک به ساکنین اشاره کرد. کارگران قراردادی هم از طریق سندیکاها توانستند به طور داوطلبانه در محلات حضور پیدا کنند و در پاکسازی آن از مخروبات یاری رسانند. اما باید اشاره کرد که حتی سندیکاها هم در هماهنگی و مدیریت میان یکدیگر دچار نقص و کمبود بودند.
در نهایت و به طور موازی، حتما باید از کنشهای داوطلبانه اساتید دانشگاه (هم در مشاوره و هم در کار اجرایی) یاد کرد. آنها دانش خود را چه به صورت فردی و چه در شکل گروههای منسجم در اختیار مردم گذاشتند و همچنین با برگزاری جلسات داخلی برای محافظت از میراث شهری بیروت، حمایت از داوطلبان و گروههای اجتماعی، و ارائه مشاورههای روانشناسی و خدمات سلامت روان به آسیبدیدگان حادثه مطالبهگری کردند.
دولت کجاست؟
دولت و نهادهای همگانی بر خلاف فعالیتهای متنوع مدنی به طور قابل توجهی غایب بودند. در اولین روزهای بعد از انفجار، فرمانداری بیروت به چهار شرکت بزرگ ساختوساز دستور داد که ساختمانهایی که در معرض ریزش و نابودی و فروریختن بودند تخریب کند. این کار بسیار سریع انجام شد و بسیاری از ساکنان که دستور ترک کردن خانههایشان را گرفته بودند هیچ اطمینانی نداشتند که خانهای نو به آنها تعلق خواهد گرفت یا خیر. فرمانداری بدون تجربه و در همزمان در فشار بود و برای پاسخ دادن به سوالات متعدد شهروندان از واسطههای شخصی استفاده میکرد. شورای شهر نیز به حرکات نمادین و نمایش همبستگی اکتفا کرد و نتوانست برای اجرایی کردن قولهایش تامین مالی کند. سه روز بعد از انفجار، درهای شورا باز شد و جاروهای دستی را میان فعالان پخش کردند که به کمک آنها محلههای مخروبه را پاک کنند. اما از آثار و نتایج و گزارش قرارداد دو میلیون دلاری با بانک جهانی که قرار بود برای تخلیه خانهها و کمکرسانی استفاده شود خبری نبود. خلا برنامهریزی شهری و دادههای جغرافیایی و مدرک-محور که میتوانست فرمانداری را در برآورده کردن نیازهای اجتماعی-اقتصادی و شهری یاری دهد به شدت احساس میشد.
همچنین در همکاری با سازمانهای غیردولتی بررسیها نشان میداد که دولت محلههای بزرگ را به سازمانهای کوچک مورد اعتمادش که ظرفیت محدودی داشتند سپرده بود و سازمانهای قویتر و بزرگتر چند هفته در تعلیق و بلاتکلیف نگه داشته شده بودند. در نهایت هیچکدام از تلاشهای دولت و همکاریهایش با ارتش و حتی سازمانهای غیردولتی بینالمللی به خوبی با مردم آسیبدیده در محلهها در میان گذاشته نشد و در واقع دولت در بخش ارتباطات نیز بسیار ضعیف عمل کرد. از طرفی کارگران مهاجر و پناهندگان به جای اینکه از حضور ارتش احساس امنیت کنند ترس تکرار تجربههای منفی با نهادهای امنیتی لبنانی را داشتند.
در کل تجربه دولت و همکاریاش با ارتش و سازمانهای غیردولتی این تصویر را ساخت که دولت تنها در بازسازی فیزیکی ساختمانها متمرکز است و برنامهای برای بهبود و احیای یک پارچه و همهجانبه شهر ندارد. نظامی شدن فضای شهر نیز به گونهای پارادوکسیکال بیشتر به خالی شدن خیابانها از مردم (از روی ترس) و رانده شدن آنها از فضاهای عمومی انجامید. این نتیجه بیشتر درباره گروههای آسیبدیده که پیشتر مجرمانگاری شده و مورد تبعیض قرار گرفته بودند صادق بود.
چشمانداز آینده
بیش از دو ماه بعد از انفجار دهشتناک بیروت که یک سوم شهر را به نابودی کشاند، علی رغم مطالبات گسترده فعالان برای پاسخگویی دولت، تقبیح طبقه سیاسی حاکم، و تلاشهای ارزشمند مردم از اقشار مذهبی، طبقات اجتماعی و حرفهای متفاوت، بسیار مشکل است که بگوییم لبنان در فرایند بهبود و بازسازی در راستای تحقق عدالت اجتماعی و پاسخگویی قرار گرفته است. تلاشهای از پایین به بالای فعالان، سازمانهای غیردولتی و سندیکاها کافی نبوده و رویکرد از بالا به پایین ارتش و نظامی کردن فرایند بازسازی هم ابدا تشویقکننده نبوده است. پرسش اینجاست که آیا لبنان میتواند نمونه خوبی برای بهبود و بازیابی بعد از بحران بدون مداخله دولت و نهادهای عمومی باشد؟ پاسخ به این پرسش بدون شک یک «نه» بزرگ است.
واکنش عمومی و سابقه مداخلات دولت مردم را از رهبری موثر دولت در بهبود و ترمیم بعد از بحران ناامید کرد. در همین بستر، بر خلاف سازمانهای غیردولتی بینالمللی و ارتش که خود را به عنوان تنها گزینههای موجود نشان میدادند، فعالان و اتحادیهها بارِ زیادی از نشان دادن ظرفیتهایشان برای نظارت بر کار، ایجاد پاسخگویی، و حمایت از ساکنین برای نقشپذیری و به دست گرفتن مدیریت محلههایشان را بر دوش کشیدند. این مسئولیتها، آن هم در زمانهای تلخ و تاریک و در تلاقی بحرانهای دیگر، فراتر از ظرفیت خیلی از آنها بود. اما همچنان نباید از حتی تلاشهای بسیار کوچک برای فعال کردن و موثر بودن حتی کوچکترین بخشهای دولت دست برداشت. این تلاشها ممکن است بذرهایی برای ساختن دولتی باشند که از پایین به بالا و با رویکردی مشارکتی توسط مردم لبنان، کشوری که برای بیرون کشیدن خود در مشکلات حاضر تقلا میکند، ایجاد میشود.
*منبع: «مختبر المدن بیروت»
(مرکز تحقیقات شهری بیروت)
مطالب مرتبط
نظر کاربران
نظری برای این پست ثبت نشده است.
تبلیغات
وب گردی
- حداقل سرمایه برای واردات از دبی: آنچه باید بدانید
- چطور زودتر از همه از پیش فروش قطارها مطلع شویم؟
- چه کسانی نمی توانند مهاجرت کنند؟
- تفاوت رهگیری مالیاتی و کد مالیاتی چیست؟
- نوآوریهای جدید تتر در ارائه خدمات مالی دیجیتال
- عمر باتری آیفون 15 پرو مکس در مقابل سامسونگ اس 24 اولترا
- دوره mba و dba مرکز آموزش های آزاد دانشگاه تهران
- آینده واردات عروسک و اسباب بازی از چین به ایران، پیشبینی و ترندها
- قطار رجا؛ انتخابی امن و راحت برای سفرهای شما
- حضور خوشبخت در نمایشگاه آگروفود ۱۴۰۳ بیشتر
بیشترین نظر کاربران
«آفاق آزادی در سپهر تاریخ» در غیاب زیباکلام
بیشترین بازنشر
پربازدیدها
1
به نام حیوانات به کام باغوحشداران
2
«بمو» را تکهتکه کردند
3
سوداگران گنج پل تاریخی ۳۰۰ ساله در بابل را تخریب کردند
4
محیطبانها با رد زنی چرخهای موتورسیکلت به شکارچیان رسیدند
5
کبوتر نماد مناسبی برای صلح است؟
دیدگاهتان را بنویسید