چطور معلمهای کودکان در تشکلهای مردمی از تدریس و حقوقشان باز میمانند؟
من داوطلب نیستم، معلمم
بررسی «پیام ما» از وضعیت و مطالبات معلمهایی که با کودکان بازمانده از آموزش رسمی کار میکنند
![من داوطلب نیستم، معلمم](https://payamema.ir/pubfiles/2023/05/6-6.jpg)
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۲، ۰:۰۰
از کودکانی که بهدلیل درگیر کار بودن به تشکلهای مردمنهاد میروند، یا بهدلیل مهاجرت و نبود مدارک هویت در مدارس خودگردان درس میخوانند، و یا بهدلایل دیگر مانند معلولیت از آموزش رسمی جا میمانند زیاد گفته شدهاست. این دلایل بیشتر وقتها در تقاطع با یکدیگر هستند. از مدیران و بنیانگذاران این تشکلها و دغدغههای اجتماعی آنها نیز زیاد نوشته شدهاست. اما بار اصلی آموزش این کودکان بر دوش معلمهایی است که گاهی حتی در ادبیات خود این سازمانها «معلم» خوانده نمیشوند و جامعه هم آنها را بهعنوان معلم نمیپذیرد. «پیام ما» سراغ این معلمها و مسائل آنها از جمله رسمیت کار، حقوق و مواجهه با تبعیض رفتهاست.
دغدغههای اصلی معلمهایی که برای این گزارش با آنها صحبت شد، مشترک است: درخواست رسمیت، قرارداد داشتن، حقوق و بیمه داشتن، جدی گرفتهشدن، و البته دستمزد داشتن. «آسیه» سالهاست در سازمانهای مختلفی به کودکانی که حوالی بازار تهران کار میکنند درس دادهاست. او میگوید «بهجز آن کارت هدیهای که در روز معلم میگرفتم و برایم هم مهم نبود، هیچگاه احساس نکردم مجموعه به من به چشم معلم نگاه میکند. همیشه احساس میکردم وقتی مرتب به من میگویند «داوطلبی!» منظورشان این است که باید حقوق و دستمزد نداشته باشی. اینها به کنار، دوست داشتم کارم به رسمیت شناخته شود، مثل همه قرارداد داشته باشم.» آسیه میگوید که برای شخص خودش دستمزد مهم نبوده و حداقل سالهایی که جوانتر بود به عشقِ بودن در کنار بچهها و دیدن پیشرفت واقعی آنها هرروز راه طولانی دروازه غار را طی میکرده است. اما به روایت او همۀ معلمها شرایط آسیه را ندارند:
«معلمها ساعات بسیار طولانی و گاهی دو شیفت کاری مستقیم با کودکانی که خیلی از آنها پیشینۀ آسیب دارند و نیاز به توجه و مراقبت روانی دارند، در تماس هستند. یا حقوق نمیگیرند و اگر هم بگیرند، حقالتدریس؛ آنقدر ناچیز است که در برابر حداقل حقوق وزارت کار اصلاً به چشم نمیآید. بیمهای هم که در کار نیست. اینها همه در شرایطی است که میدانم بسیاری از معلمها بهشدت نیازمند کار و دستمزد هستند.»
آسیه میگوید هنگامی که خودش مدیر آموزش یک انجمن شده با تمامی معلمها قرارداد بسته و نتایج مثبتی هم در رضایت معلمها، بالارفتن کیفیت آموزش و هم در جذب تعداد بیشتر معلم داشته است. همۀ قراردادها اما غیررسمی هستند و امنیت شغلی و مزایای کار ندارند.
معلم یک مدرسه خودگردان: «ما کلی معلم باتجربه و کاربلد داریم. اما وقتی نمیتوانند مثل بچههای ایرانی در آزمون استخدامی شرکت کنند و امنیت شغلی داشته باشند و درنهایت هم در جامعۀ ایرانی بهعنوان معلم پذیرفته نمیشوند، خب حق دارند معلمی را ترک کنند.»
«اگر پول داشتم بچهام را به مهدکودک میبردم»
«امانه» در یکی از خانههای کودک که در واقع مدرسهای غیررسمی در حاشیۀ تهران است، کار میکند. او افغانستانی و محلی است. چندینبار بهدلیل فقر و دستمزد کم قصد ترک کردن مدرسه را داشته، اما هربار او را قانع کردند که در مدرسه بماند. شرایط کارش اما هیچ تغییری نکرده است. نه بیمه دارد، نه قرارداد، نه پولی که به زندگیاش برسد و نه توان ترک کار. همین باعث شد وضعیت را از مدیر آموزشی مدرسه جویا شویم.
«معلمها امنیت شغلی ندارند و ناراحتند.» این حرف را مهتاب مدیر آموزش خانۀ کودک میزند: «ما سه معلم ایرانی داریم و سه معلم افغانستانی. وقتی شرایط بد است معلمهای ایرانی حداقل جای دیگر کار پیدا میکنند، اما برای معلمهای افغانستانی گزینۀ دیگری نیست. یکبار گفتند چون افغانستانیها بیمه ندارند، پس ایرانیها را هم بیمه نمیکنیم.»
او معتقد است معلمها هزار وظیفۀ اجرایی دیگر به جز تدریس دارند و فشار کاری آنها بسیار بالاست: «آنها همهچیز مدرسه و بچهها را میدانند و از همه بیشتر در مدرسه هستند. اما به وقت کار و تصمیمگیری مدیریتی که میرسد، به نظر میآید نظر ما کارشناسان که هفتهای چند ساعت از تهران به منطقه میرویم را جدیتر میگیرند. دو تا از معلمها بچۀ کوچک دارند، هر دو چندبار گفتهاند که اگر پول داشتند بچهها را به مهدکودک میفرستادند. اما حتی فضایی در خانۀ کودک نیست که بتوان بچهها را آنجا گذاشت.»
بهنظر میآید درست مانند دلیل بازماندگی کودکان از آموزش رسمی که در تقاطع فقر، مهاجرت و کار رخ میدهد، مسائل معلمهای کودکان در فضای غیررسمی هم چندبعدی و متقاطع است.
«طالبان شیشۀ مدرسه را میشکند»
«نجمه» در افغانستان معلم رسمی بوده است، اما بعد از قدرتگیری طالبان در افغانستان دیگر نتوانست کار کند. همسرش را که کُشتند، مجبور شد با فرزندش به ایران مهاجرت کند. قبلاً معلم رسمی بوده و حالا به قول خودش متواری است. روزها در یک مجتمع آموزشی که بیش از یک هزار کودک دارد تدریس میکند؛ کلاسهای شلوغ 70-60 نفره. از این کودکان نیمی از آنها کار میکنند؛ از دستفروشی گرفته تا زبالهگردی و کارهای دیگر. نجمه کودک خود را هنگام تدریس به سرای محله میفرستد. جایی که بچه وقتی تنها میماند به شیشهها زل میزند، میترسد و فکر میکند که «طالبها» الان شیشه را میشکنند.
در این مجتمع تمامی معلمها قرارداد دارند، اما مسئله بههمین سادگیها نیست. مدیر مدرسه به «پیام ما» اینطور توضیح میدهد: «ما تقریباً 30 معلم داریم که 70 درصد آنها افغانستانی هستند. من با همه قرارداد بستم و به همه تا جایی که بتوان حقوق میدهم. اما وقتی خیلی از معلمها مدارک هویتی ندارند و چارهای برای این وضعیت و حمایت از آنها اندیشیده نشده چه کار کنم؟ قرارداد میشود یک برگه کاغذ.» خانم س. مدیر مدرسه میگوید برای تأمین حقوق معلمها با چالش روبهرو است. مسئلۀ اصلی اینجاست که حقوق معلمها به شهریه کم دو میلیون تومانی که از کودکان گرفته میشود وابسته است. او معتقد است که حقوق معلمها اصلاً نباید به حمایت مالی افراد خیر وابسته باشد و برخی انتظارات خیرین مثل وارد شدن به مدرسه و عکس و استوری گرفتن از بچهها یا قول تغییر دادن زندگی آنها (وعده دادن که بچه را از کار خارج میکنند و به خانوادهاش پول میدهند) را غیرمنطقی و آزار در حق کودکان میداند. به نظر س. حمایت از معلمها بهتر و عمیقتر وضع بچهها را بهبود میبخشد. او صحبتش را اینطور تمام میکند:
مدیر یک مدرسه کودکان مهاجر و درگیر کار: «همه میدانند که بچهها حمایت لازم دارند، نمیدانند که معلمها هم حمایت لازم دارد.»
«همه میدانند که بچهها حمایت لازم دارند، نمیدانند که معلمها هم حمایت لازم دارد.»
«درد این بچه را من میفهمم»
کار با کودکان بازمانده از آموزش رسمی آسان نیست و عشق و دغدغه نیاز دارد. اما مهمتر از آن دانش و تجربهای است که خیلی وقتها متفاوت از درس دادن کتابهای مدرسه در کلاس است. بسیاری از این کودکان تجربه کار دشوار، استثمار، جنگ، تبعیض و خشونتهای ساختاری را دارند. به نظر معلمهایی که با آنها صحبت شد، این مسئله از دو جهت مهم است؛ اول اینکه معلمها نیازمند آموزش و یادگیری تخصصی هستند و نباید هر داوطلبی با هر شرایطی در سمت معلم قرار بگیرد، و دوم آنکه ارزش کار معلمها از راه اهمیت دادن به نظر آنها و مشارکت دادن آنها در تصمیمگیری برای آموزش کودکان درک شود.
آسیه معتقد است که درس دادن به کودکان سختترین کار در بین تمامی وظایف در یک تشکل مردمی است. «بچهها هم درس لازم دارند، هم دوست لازم دارند، هم محرم اسرار نیاز دارند.» او میگوید از بین تمامی افرادی که در تشکل فعالیت میکنند، کودکان به معلمها بیشتر از همه اعتماد دارند. اما وقتی بحث تصمیمگیری دربارۀ وضعیت و آیندۀ کودکان است، کمترین اهمیتی به نظر معلمی که هر روز با بچهها در ارتباط است داده نمیشود. تا جایی که چندبار کودکی را بدون نظرخواهی از او بهدلیل پرخاشگری اخراج کردند. «من از شرایط پر خطر آن بچه خبر داشتم. من میدانستم با از دستدادن مدرسه و کلاس چه آیندهای در انتظارش است و چطور به خطر و آسیب میافتد. همین هم شد.»
مهتاب هم نظر متفاوتی ندارد. او میگوید: «مدیریت مجموعه فکر میکند دو تا کارگاه که معلم را فرستادند همه کار را یاد میگیرند. فکر میکنند هروقت که بخواهند میتوانند به یک معلم بگویند برو و کسی را جایگزین کنند. معلمهای ما با بچهها بزرگ شدند، آنها از شرایط و فرهنگ و نیازهای آنها با خبرند.»
«ما، معلمهای مهاجر، در مدارس خدا-گردان کار میکنیم»
مرجان ده سال است که در یک مدرسه خودگردان معلم است. او معتقد است نبود سنوات و یک چشمانداز کاری باعث دلسردشدن و ترککردن تدریس و مدرسه توسط معلمهای مهاجر میشود. «ما کلی معلم با تجربه و کاربلد داریم. اما وقتی نمیتوانند مثل بچههای ایرانی در آزمون استخدامی شرکت کنند و امنیت شغلی داشته باشند و درنهایت هم در جامعۀ ایرانی بهعنوان معلم پذیرفته نمیشوند، خب حق دارند معلمی را ترک کنند.» این درصورتی است که به نظر مرجان که خودش هم افغانستانی است، در مدارس خودگردان معلمهای مهاجر نقش بسیار مهمی دارند؛ چرا که کودکان را برای ورود به مدارس رسمی در ایران آماده میکنند. آنها کودکان را با زبان فارسی تهرانی و به قول مرجان «اصطلاحهای متفاوت پرکاربرد» آشنا میکنند.
مرجان میگوید اینکه حقوق و مزایای معلمها به درآمد مدرسه و حامیان وابسته است هم مشکل دیگری است و مدارس خودگردان هرچند مایل باشند توانایی پرداخت حقوق شایستۀ معلمها را ندارند. «بیخود نیست که بین معلمها به شوخی میگوییم اینجا مدرسه خدا-گردان است.»
درنهایت میتوان گفت آموزش غیررسمی توسط تشکلهای مردمی در ایران براساس تجارب مستندسازیشده و پژوهشهای متعدد، به تحصیل کودکان و توسعۀ فردی و اجتماعی آنها کمک میکند. نتایج یک بررسی از NGOهای هند نشان میدهد ادغام آموزش رسمی و غیررسمی لزوماً به رشد کودکان منجر نمیشود. اینجا چگونگی سیاستگذاری، بسترهای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی، و نقشآفرینی در سطوح مختلف، همه و همه مهم هستند. سیاستگذاریهایی که اجرای آنها را معلمها برعهده دارند، معلمهایی که حق آنها بیشتر از کارت هدیه روز معلم و یک شاخه گل رز است.
** اسامی افرادی که با آنها مصاحبه شده، برای حفظ هویت آنها تغییر پیدا کردهاست.
برچسب ها:
تحصیل، فقر و نابرابری آموزشی، معلم، همایش فقر و نابرابری آموزشی
مطالب مرتبط
![ارزیابی روانی کادر درمان ضمانت اجرا ندارد](https://payamema.ir/pubfiles/2024/07/خودکشی-پرستاران.jpg)
«شهناز نوحی» روانشناس، در گفتوگو با «پیام ما»:
ارزیابی روانی کادر درمان ضمانت اجرا ندارد
![مهاجران متهم شیوع بیماریها نیستند](https://payamema.ir/pubfiles/2024/07/مهاجرین-افغان.jpg)
تاکید دو فعال اجتماعی بر لزوم به رسمیت شناختن مهاجران و اجرای برنامهٔ غربالگری
مهاجران متهم شیوع بیماریها نیستند
![مرگهای تکراری](https://payamema.ir/pubfiles/2024/06/معدن-2.jpg)
ظرف دو ماه گذشته ۴ کارگر در ۴ حادثه در معادن زغال سنگ کرمان جانباختهاند
مرگهای تکراری
![نگاههای منتظر به معدن فروریخته](https://payamema.ir/pubfiles/2024/06/معدن-شازند.jpg)
گفتوگوی «پیام ما» با بستگان کارگران مفقودشدۀ معدن شازند اراک
نگاههای منتظر به معدن فروریخته
![صدای جمهور آمد](https://payamema.ir/pubfiles/2024/06/دیجیتال-15.jpg)
چهاردهمین انتخابات ریاستجمهوری با مشارکت ۴۰ درصدی برگزار شد
صدای جمهور آمد
![واکاوی مسئلهٔ اقدام به خودکشی درمانگران](https://payamema.ir/pubfiles/2024/06/باشگاه-اندیشمندان.jpg)
در نشست علمی «خودکشی درمانگران: نگاهی بینرشتهای» صورت گرفت
واکاوی مسئلهٔ اقدام به خودکشی درمانگران
![معمای آتشفشان «تفتان»](https://payamema.ir/pubfiles/2024/05/دیجیتال-9.jpg)
کارشناسان و مسئولان در مورد احتمال همیشگی فوران تفتان اتفاقنظر دارند
معمای آتشفشان «تفتان»
![بارش برف و باران امروز ادامه دارد](https://payamema.ir/pubfiles/2024/01/برف-jpg.webp)
بارش برف و باران امروز ادامه دارد
![انسداد راه دسترسی ۱۶۰ روستای لرستان](https://payamema.ir/pubfiles/2024/01/دیجیتال-4-jpg.webp)
۲۲ استان کشور تا پایان هفته بارش برف و باران سنگین را تجربه میکنند
انسداد راه دسترسی ۱۶۰ روستای لرستان
![اکوسیستم استارتاپی عامل آشتی کسبوکاری مردم و نوآوران](https://payamema.ir/pubfiles/2023/12/photo1702386552-jpeg.webp)
گزارش «پیام ما» از نشست بررسی کاربرد فناوریهای نوین در صنایع خلاق
اکوسیستم استارتاپی عامل آشتی کسبوکاری مردم و نوآوران
نظر کاربران
نظری برای این پست ثبت نشده است.
تبلیغات
وب گردی
- بیماری هاشیموتو چیست؟ علائم و راهکارهای درمان
- نورپردازی کابینت آشپزخانه چه تاثیری بر روحیه افراد دارد؟
- سفر به پوکت بهترین مقصد گرمسیری آسیا با تور تایلند آرزوی سفر
- بورس شمش گلدن ارت ( خانی )
- مقایسه گچبری پیش ساخته پلی یورتان و گچبری پیش ساخته پلی استایرن
- عطر بدون سردرد – 11 عطر مخصوص افراد میگرنی
- گیلکی کناری، پژوهشگر برتر متافیزیک ایرانی بر سکوهای بینالمللی
- چرا رزرو هتلهای 4 ستاره استانبول ارزشمند است؟
- کدام شاخص اقتصادی بیشترین تاثیر را روی پیشبینی قیمت انس طلا دارد؟
- محبوبترین تورهای ترکیه کدامند؟ بیشتر
بیشترین نظر کاربران
![«آفاق آزادی در سپهر تاریخ» در غیاب زیباکلام](https://payamema.ir/pubfiles/2024/06/کتاب-چرا-شما-را-نمیگیرن.jpg)
«آفاق آزادی در سپهر تاریخ» در غیاب زیباکلام
بیشترین بازنشر
پربازدیدها
1
به نام حیوانات به کام باغوحشداران
2
آشکارشدن گورهای ماقبلتاریخ هنگام ساخت بزرگراه
3
«بمو» را تکهتکه کردند
4
سوداگران گنج پل تاریخی ۳۰۰ ساله در بابل را تخریب کردند
5
محیطبانها با رد زنی چرخهای موتورسیکلت به شکارچیان رسیدند
دیدگاهتان را بنویسید