عطرهایی برای نخریدن/ روایت به چشم دیدن اختلاف طبقاتی در کرمان
۷ بهمن ۱۳۹۴، ۱۳:۱۱
جامعهشناسان و متخصصان علوم سیاسی معتقدند که در طول تاریخ فقر نسبی مهمتر از فقر کامل بوده و مردمی مثل خلق هندوستان که درگیر فقر کامل هستند کمتر احتمال دارد دست به خیزش و انقلاب بزنند اما به تجربه اثبات شده که فقر نسبی مثل آنچه که مردم یونان با آن دست به گریبانهستند باعث خیزش و انقلاب میشود و مردم را به خیابانها میکشد. مطلب جالب دیگر دربارهی مردم هندوستان کنار آمدن ایشان با فقر کاملشان است، این مردم که درگیر فقر و فلاکت بیمانندی هستند به راحتی هم با مشکلات زاییدهی فقر کنار میآیند، و حتی اختلاف طبقاتی ایشان را آزرده نمیکند تا جائی که چندی پیش تصاویری منتشر شده بود از مردی که لباسی از طلا سفارش داده بود و با آن لباس که با الیاف نازک و ظریف طلا تهیه شده بود در خیابانهای دهلی قدم میزد و در اطرافش مردم کارتن خواب و خیابان گرد بی توجه به پوشش او مشغول به تغذیه از پسماندهای رستورانها و زبالههای منازل بودند.
اما مردم ما با مردم هندوستان تفاوت زیادی دارند و انقلاب اسلامی و نیم قرن مبارزه با امپریالیسم از نشانههای این تفاوتهای فاحش بین مردمما و خلق هندوستان است چندی پیش با یکی از دوستان به یکی از فروشگاههای آنچنانی عطر و ادوکلن مراجعه کردیم تا دوست مرفه ما برای یکی دیگر از دوستان سرمایهدار خودش هدیهای تهیهکند و از قضای روزگار من را هم با خودش به فروشگاه مذکور برد و در بدو ورود ما با جوان خوش پوش و خوش صحبتی رو به رو شدیم که بعد از احوال پرسی ما را به انتهای فروشگاه که چند مبل دور میزی چیده شده بودند هدایت کرد و پس از اینکه روی مبلهای با کلاس و در محاصرهی ویترینهای چوبی سلطنتی و نورهای مخفی نشستیم چند دقیقهای به اطراف چشم دواندیم و عطرها را نگاه کردیم تا اینکه پسر جوان بازگشت و دوباره احوال پرسی و تعارف تیکه پاره کردن ادامه پیدا کرد و به شکل زیرکانهای هم این پیام ناخودآگاه داده میشد که شما هم مثل ما خارج رفتهاید و اهل هزینهکردن پولهای آنچنانی برای عطر و ادکلن و آراستگی خود هستید و جوری هم میگفت فلان سایت را نمیخوانید ؟ پیگیر اخبار دولچهگابانا نیستید؟ ویا سوالهای اینچنینی که دچار از خود بیگانگی شده بودیم که ای بابا چطور از این همه برند و مارک گران قیمت غافل بودیم و وقت خود را با ادبیات و فلسفه حرام میکردیم به جای اینکه به وبسایتهای این محصولات و کارخانجات سر بزنیم. خلاصه فروشنده از ما پرسید که چه عطری مد نظر شماست و برای چه کسی میخواهید؟ بگذارید از زبان خودش روایت کنم :
اگر برای عاقله مردی بالای ۳۰ سال هدیه میبرید از این کار ببرید که بوی چوبهای مقدس میدهد و اگر فرد مورد نظر اهل مدیتیشن و ذن هست حتما این کار را ببرید که بوی کوهستانهای تبت را با ته مزهی سرمای برف در هم آمیخته، اما اگر میخواهید سنگ تمام بگذارید و طرف هم عطر شناس است حتما باید این کار را ببرید که صد میل از عطری است که ناپلئون استفاده میکرده و فاکتورش هم که به نام ناپلئون صادر شده در میوزیوم آف لاپرفیوم پاریس موجود هست و میتوانید آن را از اینترنت چک کنید.
اینجا بود که خنده داشت بر من مستولی میشد اما دوستم سقلمهای زد که آبرو ریزی نکن من را اینجا میشناسند و باید هدیهای به دوست عزیزتر از جانی بدهم که پول در مقابل رابطهی ما از خاک هم کم ارزش تر است، و در نتیجه حساب کار دستم آمد که اصلا اینجا جای به یاد آوردن شوخیها و جکها در بارهی خرت و پرتای بازمانده از ناپلئون و لوئی چهاردهم نیست. که جوانک با لاف و گزاف در آمد که البته دو کار خیلی خاص دارم که واقعا نشانمیدهند که ارزش طرف برای شما چقدر بوده و دو شیشه عطر را از جعبههای عجیبی بیرون آورد که قبل از این فقط در فیلمهای علمی تخیلی دیده بودم که وقتی چنین جعبهای را باز میکنند جسم درخشانی از آن بیرون میآورد و مثلا زندگی سیارهای به آن بستگی دارد و دو شیشهعطر را از جعبهها بیرون آورد و جلوی ما گرفت و گفت در این عطر ۳ قطعه المااس شناسنامه دار موجود است و که در شیشه هم دیده میشوند و در این یکی عطر هم چند گرم پودر طلا ریخته شده و قبل از استفاده از عطر آن را تکان میدهید و بعد به همراه بوی خوش لایهای از گرد زیبای طلا هم روی بدن و یا لباس شما پاشیده میشود و چون اینها تولید محدود (limited edition) هستند شما یکی از هزار نفری خواهید بود در کل جهان که صاحب این عطرها هستید و دیگر مساله حتی برای من هم خندهدار نبود و باورم نمیشد در کرمان شیشهای که محتویاتش شبیه آب گلآلود است را جلوی صورتم بگیرند و بگویند برای شما نزدیک به دو میلیون تومان البته چون شما عزیز ما هستید و خودتان میدانید که اینها کارهایی نیست که اینقدر مفت بخواهیم پیش کش این و آن کنیم اما ماجرای شما برای ما فرق میکند.
واقعا برایم باور نکردنی است چطور ممکن است مگر ما بیشترین سرانهی مصرف مواد مخدر را نداریم؟مگر مقام دوم در فراوانی ضرب و جرح در کشور متعلق به ما نیست؟ مگر مادر تمام مشکلات اجتماعی فقر نیست؟ مگر سر همین چهارراهها بچههای کار و پیرمردهای گل و روزنامه فروش به ماشینها هجوم نمیآورند و با قرمز شدن چراغ برای زنده ماندن به حاشیهی خیابان میخزند و ثانیه شماری میکنند تا چراغ قرمز بعدی به امید فروش شاخهای گل و دادن خرجی دستهگلی که در خانه دارند و یا برای درمدرسه نگاهداشتن بچههایشان؟ مگر همین چند روز پیش نبود که مصاحبه با یکی از فعالین اجتماعی کرمان را منتشر کردیم و وی میگفت یکی از دلایل اعتیاد کودکان این است که بچهای که معتاد باشد دلش بهانهی خوراکی نمیگیرد و والدین بالاجبار با پارهی تنشان چنین میکنند.
هزنیه هر سال تحصیل بچهها چیزی در حدود دویست هزار تومان است و یا هزینهی ترک اعتیاد هر معتاد بیشتر از ۵۰ هزار تومان نیست و همین الآن سازمانهای مردم نهادی مثل طلوع دست اندر کار همین مسائل هستند و هر هفته هم به میادین حاشیهی شهر میروند و به قربانیان اعتیاد غذای گرم میدهند و ایشان را دعوت می کنند تا خود را نجات بدهند و به آغوش گرم خانواده برگردند، اما من و دوستم با خودمان گفتیم ای بابا مگر با نخریدن من چه اتفاقی میافتد حالا همهی مردم جامعه منتظرند تا ما خریدی بکنیم و آنها هم از ما پیروی بکنند؟ما استثنا هستیم. ما با دیگران فرق داریم و این یک موقعیت خاص است و خلاصه به حربههای گوناگون خودمان را راضی کردیم و حالا درک میکنیم چه اتفاقی میافتد وقتی که دوستانمان یک جفت کفش را به قیمت تحصیل چند کودک خریداری میکنند و وقتی که راه میروند آن کفش صدای جهالت و آیندهی خراب چند کودک را میدهد صدای بر سر باریدن آوار نا خوشیها و بدیهای نا خواسته و ناچار، چطور وقتی که گوشی تلفن چند ملیونی ما زنگ میخورد و پردازشگر آن که قدرت به منزل رساندن یک فضا پیما را دارد عادت میکند به پردازش بازی چند نفر علی رغم میل باطنیشان در اعتیاد دست و پا میزنند و کسی هم کمر به نجاتشان نمیبندد و حتی خار و خسی پیدا نمیشود که به آن چنگ بزنند آن گوشی آهنگ غم آنگیز امروز را مدام و پشت سر هم پخش میکند و باید بدانیم که انتخابهای ما و اعمال ما هستند که جامعهی ما را میسازند و نباید همه چیز را به گردن دیگران انداخت باید دید من چکاری میتوانم برای مردمم و کشورم انجام بدهم؟ نه اینکه کشورم برای من چه میتواند بکند؟
پی نوشت(از حق نگذریم عطرهایی که دیدم آنچنان هم بوی خاصی نمیدادند و هرچند عطار زیاد میگفت و مشک هم اندکی میبوئید اما توقعات چند میلیونی را ارضا نمیکرد و گویا بیشتر روی کالا پرستی مخاطب حساب کرده بودند تولیدکنندگان تا روی حس بویایی قوی)
برچسب ها:
مطالب مرتبط
نظر کاربران
نظری برای این پست ثبت نشده است.
تبلیغات
وب گردی
- حداقل سرمایه برای واردات از دبی: آنچه باید بدانید
- چطور زودتر از همه از پیش فروش قطارها مطلع شویم؟
- چه کسانی نمی توانند مهاجرت کنند؟
- تفاوت رهگیری مالیاتی و کد مالیاتی چیست؟
- نوآوریهای جدید تتر در ارائه خدمات مالی دیجیتال
- عمر باتری آیفون 15 پرو مکس در مقابل سامسونگ اس 24 اولترا
- دوره mba و dba مرکز آموزش های آزاد دانشگاه تهران
- آینده واردات عروسک و اسباب بازی از چین به ایران، پیشبینی و ترندها
- قطار رجا؛ انتخابی امن و راحت برای سفرهای شما
- حضور خوشبخت در نمایشگاه آگروفود ۱۴۰۳ بیشتر
بیشترین نظر کاربران
![«آفاق آزادی در سپهر تاریخ» در غیاب زیباکلام](https://payamema.ir/pubfiles/2024/06/کتاب-چرا-شما-را-نمیگیرن.jpg)
«آفاق آزادی در سپهر تاریخ» در غیاب زیباکلام
بیشترین بازنشر
پربازدیدها
1
به نام حیوانات به کام باغوحشداران
2
«بمو» را تکهتکه کردند
3
سوداگران گنج پل تاریخی ۳۰۰ ساله در بابل را تخریب کردند
4
محیطبانها با رد زنی چرخهای موتورسیکلت به شکارچیان رسیدند
5
کبوتر نماد مناسبی برای صلح است؟
دیدگاهتان را بنویسید