پروندهای برای بزرگداشت «هنریک مجنونیان» استاد فقید محیط زیست
«هنریک» یگانه بود
۱۳ مرداد ۱۴۰۱، ۰:۰۰
«هنریک مجنونیان (به ارمنی: Հենրիկ Մաջնունեան) (زاده ۱۳۳۰ در ارومیه – درگذشته ۱۴ مرداد ۱۳۹۹ تهران) نویسنده، مترجم و فعال محیط زیست ایرانی ارمنیتبار بود.» صفحه ویکی پدیا، این پیشکسوت محیط زیست را اینگونه معرفی کرده است. اما هنریک مجنونیان بیش از یک نویسنده، مترجم، فعال و کارشناس محیط زیست است. او دوست، استاد، همراه و الهامبخش بسیاری از افرادی است که در این حوزه کار و فعالیت کردهاند. شخصیتی که تمام کسانی که او را میشناسند بر تعهد، دانش و عشق او به این سرزمین گواهی میدهند. از این رو در سالروز درگذشت هنریک مجنونیان از دوستان نزدیک، خانواده و دانشجویانش خواستیم درباره هنریک مجنونیان برایمان از زاویه نگاه خودشان بنویسند، از خاطراتشان با او بگویند و اینکه چرا هنریک مجنونیان یگانه بود.
| مهدی فتورهچی |
| کارشناس مدیریت محیطزیست |
به پاس نیم قرن دوستی
بیست و پنج ساله بودم که در زمستان سال ۱۳۵۴ با هنریک آشنا شدم.
پس از گذراندن دوره دوماهه آموزش نظامی در هنگ سپاه ترویج و آبادانی کرج، به عنوان افسر وظیفه سهمیه سازمان حفاظت محیط زیست به آن سازمان مامور شده و با همراه داشتن نامهای خود را به دفتر آموزش سازمان واقع در خیابان شاه عباس معرفی کردم.
هیچکس را نمیشناختم. جمشید فاضل مدیرکل آموزش با رویی گشاده وظایفم را که عمدتا سرکشی به درجهداران دیپلمه سپاه ترویج و آبادانی مشغول خدمت در استانها و شهرستانهای مختلف و همچنین همکاری با استادان و مدرسان آموزشگاه عالی محیط زیست در کرج بود را ابلاغ و ضمن معرفی به کارکنان و کارشناسان آن دفتر، یک میز و صندلی را در اتاق کارشناسان به من اختصاص دادند.
در همان نخستین روزهای شروع به کار با هنریک که او هم به تازگی کار خود را در آموزشگاه به عنوان مدرس آغاز کرده بود آشنا شدم. یک سال از من کوچکتر بود و بسیاری از روزها برای انجام کارهای روزمره به دفتر و اتاق کارشناسان رفت و آمد داشت.
رفتار دوستانه او باعث به وجود آمدن دوستی و صمیمیتی بین ما شد که چهل و پنج سال ادامه پیدا کرد.
در سال ۱۳۵۵ که جمشید فاضل به عنوان بورسیه سازمان برای ادامه تحصیل به آمریکا اعزام و شادروان امیر حسین حکیمیان جانشین او شده بود، آموزشگاه محیط زیست بنا بر تصمیم مسئولان وزارت علوم وقت تعطیل شد و قرار بود که دانشجویان آنجا برای ادامه تحصیل خود به دانشگاه بوعلی همدان معرفی و اعزام شوند و مقرر بود این نقل و انتقالات طی قراردادی بین سازمان و آن دانشگاه عملی شود.
از طرف دانشگاه بوعلی، شادروان دکتر تقی فرور که معاون آن دانشگاه بود و از طرف سازمان مرحوم حکیمیان، برای انجام مذاکره و نهایتا انعقاد قرارداد برگزیده شده بودند.
در زمستان آن سال به اتفاق شادروان امیرحسین حکیمیان برای انجام بخشی از این مذاکرات عازم همدان شدیم. هنریک که به تازگی از دوره کارشناسی ارشد دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران فارغ التحصیل و شاگرد اول شده بود قرار بود در همان روزها در مراسم رسمی تقدیر از دانشجویان ممتاز دانشگاهها که باحضور شاه انجام میشد شرکت کند.
با توجه به روحیه خاصی که داشت میگفت به هیچ وجه در این مراسم شرکت نمیکنم و باهم بر سر این مسئله بحث و حتی مشاجره داشتیم تا اینکه بالاخره با اصرار من و سایر دوستان با اکراه متقاعد شد در مراسم حاضرشود.
از قضای روزگار روز ماموریت ما به همدان و انجام آن مراسم، همزمان شد و به ناچار قبل از رفتن از هنریک قول شرف گرفتم که حتما در آن مراسم شرکت کند و در بین راه من و حکیمیان از طریق رادیوی اتومبیل که خودم میراندم و مراسم را مستقیما پخش میکرد گوش می کردیم. بعد از دقایقی بلندگو با صدای بلند هنریک را معرفی کرد و او برای دریافت جایزه خود فراخوانده شد امیرحسین و من با هیجان کف میزدیم…
یکی دو ماه بعد به دعوت وزارت علوم در امتحان اعزام دانشجو به خارج از کشور شرکت و با امتیاز عالی قبول شد و به فاصله دو سه ماه، سه پذیرش پی اچ دی از دانشگاههای معتبر آمریکا و اروپا دریافت کرد.
خانمی که مدیرکل اعزام دانشجو در وزارت علوم بود به طور مکرر به تلفن اداره و آموزشگاه زنگ میزد و او را تشویق به اعزام میکرد، ولی متاسفانه هنریک هربار به بهانهای شانه خالی میکرد. البته من دلایلش را میدانستم.
باریس برادر بزرگتر هنریک (دکتر باریس مجنونیان معاونت محترم بازنشسته دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران) در اتریش مشغول تحصیل در دوره دکتری منابع طبیعی و برادر دیگرش هم در فرانسه به تحصیل اشتغال داشتند. برادر کوچکتر و سوم هنریک بنام ژرژیک که برای او خیلی عزیز بود و تازه از دانشگاه تهران با درجه ممتاز فارغالتحصیل شده بود با هنریک زندگی میکرد و از همه مهمتر پدرشان گرفتار بیماری شده و دائمی برای درمان از ارومیه به تهران میآمد و هنریک اورا در مراجعه به پزشکان و بیمارستانها همراهی میکرد.
مجموع شرایط طوری رقم خورد که متاسفانه هنریک نتوانست به خارج از کشور برود. از آن بدتر ژرژیک نازنین به بیماری لاعلاج سرطان مبتلا شد و متاسفانه به سرعت حالش به وخامت گرایید و درگذشت.
این رویداد کمر هنریک را شکست… سالیان سال ژرژیک را یاد میکرد، میسوخت واشک میریخت. اگر بگویم این غم تا آخرین روزهای زندگی با او همراه بود مبالغه نکردهام.
بعد از خاتمه سربازی من در سازماناستخدام و ماندنی شدم… بعد در سال ۵۷ انقلاب شد، همه چیز تغییر کرد. در این گیرودار قرارداد دانشگاه بوعلی لغو و آموزشگاه محیط زیست که چندان هم مورد مهر نبود دوباره دایر شده بود.
هنریک تمام توانش را بر آموزش دانشجویان آموزشگاه که به عشق زندگیش بدل شده بودند قرار داده بود، سر از پا نشناخته شب و روز میخواند، مشغول ترجمه بود و مینوشت، جزوات درسی تهیه و آنها را تدریس میکرد. همین جزوات و صدها صفحه مطالب علمی دیگر که نوشته و ترجمه کرده بود و آنها را در کارتنهای مقوائی نگهداری میکرد، پایه و اساس بیش از هفتاد جلد کتاب آموزشی شد که بعدها به چاپ رسیدند.
خانهاش به آشفته بازاری از تعداد زیادی کارتنهای پراکنده و مملو از نوشتهها و ترجمههایش تبدیل شده بود.
به دانشجویانش عشق میورزید و هرچه داشت را بیمضایقه در اختیار آنان میگذاشت.
این وضع تا آخرین روزهای حیاتش ادامه داشت.
این مطلب کوتاه جای شرح و بسط خدمات علمی هنریک و زحماتی که برای تهیه کتابها و همچنین آموزش شیوههای نوین حفاظتی از طبیعت کرد نیست و مجال بزرگتری را میطلبد. همین قدر بگویم که هنریک که مجرد زیست و مجرد از دنیا رفت، با مناطق تحت حفاظت سازمان ازدواج کرده بود و محیطبانانی که تربیت کرده بود بچههایش بودند که با غم و شادی آنان همراه بود.
در این سالهای آخر که بازنشسته و هر دو خانهنشین شده بودیم، گاهی به اتفاق جناب مهندس هوشنگ ضیائی به دیدارش میرفتیم و هفتهای دست کم یکی دو بار با هم تماس تلفنی داشتیم و بیشتر گفتگوی ما درباره درد کمر و دست و پا و غیره و مبادله آدرس و شماره تلفن دکترها بود…
آخرین باری که با او حرف زدم سه روز قبل از مرگش بود، کلی درباره کووید 19 صحبت کردیم، سر به سر همدیگر گذاشتیم و خندیدیم و قرار بود که به دیدنش بروم که متاسفانه سه روز بعد از طریق تماس تلفنی هوشنگ عزیز از خبر وحشتناک مرگ هنریک عزیزم آگاه شدم.
شاید باور نکنید ولی بعد از رفتنش، ماهی یکی دوبار به تلفن خانهاش زنگ میزنم و صدای عزیز او را از طریق پیامگیر که میگوید: «لطفا پیغام بگذارید- ممنونم» میشنوم و به آن دلخوشم.
یادش عزیز و گرامی.
| بیژن فرهنگ درهشوری|
| پیشکسوت محیط زیست |
برای هنوی عزیزم
آقای هنریک مجنونیان که همیشه هنوی عزیزم صدایش میزدم از بهترین کارشناسان محیط زیست ایران در تمام طول تاریخش است. عاشقانه کار کرد،عاشقانه زندگی کرد، به این سرزمین، به طبیعتش، به فرهنگش عاشقانه عشق ورزید، کار کرد و عاشقانه مرد. عزیزترین کارشناس محیط زیست ایران بود، عالی زندگی کرد، عالی کار کرد و عالی مرد. من همیشه دوستش دارم و در قلب من همیشه است. من ارمنیها را دوست داشتم به خاطر هنریک و ارمنیها را بعد از این بیشتر هم دوست دارم. برای اینکه این او سرزمین را، فرهنگش را، طبیعتش را، تاریخش را عاشقانه دوست داشت و درباره آن مطالعه و برایش کار میکرد.
با هنریک زیاد طبیعت رفتم، جنگل، کویر، بیابان و کوه. سربالایی رفتنش مثل من خوب نبود، گاهی به من غر میزد که تند میروی ولی آنقدر دوستش داشتم که غر زدنهایش برایم مهم نبود. همیشه دوستش داشتم برای عشقش به سرزمین و فرهنگ و طبیعت ایران، او از عزیزترین ارمنی های ایران بود که طبیعت و فرهنگ ایران را دوست داشت.
| عبدالحسین وهابزاده |
| پیشکسوت محیط زیست |
به افتخارش میشد سر بر آسمان سایید
هنریک پرکار، هنریک صادق و متعهد به آرمانهایش، هنریک بیادعا، هنریک صمیمی و مهماننواز که درش به روی دوستان باز ولی از ارتباط با همهی آنها که مایلند بین دو صندلی بنشینند گریزان، هنریک غریب مضاعف در وطن خویش دوست دیرین من بود ، دوستی که به افتخارش میشد سر بر آسمان سایید.او در دل همه عاشقان محیط زیست و طبیعت ایران جایی ویژه دارد. یادش گرامی که چه مظلوم و نامنتظر ما را تنها گذاشت. داغدارش هستم.
| رمضانعلی قائمی |
| پیشکسوت محیطزیست |
تنها زمان خواب در خدمت محیط زیست نبود
بر کسی پوشیده نیست که هنریک مجنونیان تمام عمر خود را بر سر محیط زیست گذاشت. او تنها در ساعت اداری برای محیط زیست کار نمیکرد بلکه جز ساعاتی که میخوابید بقیه زمانش را در خدمت این حوزه گذاشته بود.
سال 1352 با او آشنا شدم، ولی دوستی ما از سال 60 که مسئولیت پارک ملی گلستان را به عهده گرفتم، شکل گرفت. آن زمان او به همراه هوشنگ ضیایی و تعدادی از دوستان در پروژه ایجاد تفرجگاهها و دایر کردن مرکز بازدیدکنندگان میرزابایلو به پارک آمدند. آنها با اعتبارات اندک کارهای نجاری، محوطهسازی، نصب تابلوها و … را انجام دادند. از آن زمان تا روز درگذشتش ما دوستان نزدیکی برای هم بودیم و برنامههای سفر و دید و بازدید با هم داشتیم. در همان روزهای آخر هم درباره موضوعات مختلف محیط زیستی با هم صحبت میکردیم.
او دانشجویانی که میخواستند پایاننامهشان را در مناطق انجام دهند به ما معرفی کرده و ما هم تا جایی که میتوانستیم کمکشان میکردیم. هنریک مجنونیان انسان منحصربهفرد و یگانهای در ایران بود و تعداد زیاد آثار به جا مانده از او که همچنان منبعی برای دانشجویان و اساتید محیط زیست است، شاهد این سخن به حساب میآید. او هیچگاه از نوشتن و تحقیق کردن فاصله نمیگرفت و چیز دیگری جز اینها برایش ارجح نبود. در مواردی هم برخی موضوعات را به تاکید و دستور میگفت و میخواست کارهایی برای بهبود مناطق انجام شود، من هم که علاقه زیادی به او داشتم، تلاش میکردم رضایتش را تامین کنم.
چند سال قبل از آنکه بخشی از هیرکانی ثبت جهانی شود، به من پیشنهاد کرد پارک ملی گلستان را جزو میراث جهانی ثبت کنیم. در این اواخر هم روی دانشنامه کودکان و نوجوانان فعالیت زیادی انجام داد. هنریک مجنونیان از هیچ کاری برای ارتقای دانش محیط زیست دریغ نمیکرد و در این زمینه فعالیتهایش را به شکل مطلوب انجام میداد. جای او خالی است و امیدوارم دوستان و دانشجویانش به گونهای حرکت کنند که راه او را ادامه دهند و قدمهای موثری برای بهبود محیط زیست این سرزمین بردارند.
| باریس مجنونیان |
| استاد بازنشسته دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران |
برای دیدن برادرم وقت میگرفتم
برای من نوشتن از کسی که دانشجویان و دوستان و نزدیکانش او را به عنوان معلم عشق میشناسند، خیلی هم راحت نیست. هنریک یک معلم مادرزاد بود، سرشار از عشق به همنوع، محیط زیست و طبیعت کشورش. کشوری که او نه تنها مردم و طبیعتش، بلکه فرهنگ غنی و رنگارنگش، ادبیاتش، شاعرانش، نویسندگان و هر آنچه که به آن غنا میبخشید را صمیمانه دوست داشت و چون تشنهای برای شناخت تقریبا به همه نقاط آن سر کشید و بیشتر مکتوبات قدیم و جدید آن را در نوردید. شاهد این موضوع وسعت و غنای کتابخانهاش بود که یک بار در حدود بیست سال قبل خریداران کتاب برای خرید کتابهای آن مبلغ بیست میلیون تومان پیشنهاد خرید داده بودند ولی او که تقریبا همه آن کتابها را خوانده بود و نیاز به تجدید آن با کتابهای جدید داشت همه را یک جا برای استفاده دانشجویان و علاقمندان به کتابخانه آموزشکده محیط زیست بخشید ولی کتابخانه خودش خیلی زود دوباره با کتابهای متنوع جدید و تالیفات خودش پر شد.
هنریک مجنونیان علاوه بر تخصص خود در زمینه محیط زیست و منابع طبیعی و تنوع زیستی به کسب آخرین دستاوردهای علم و دانش در زمینههای اجتماعی، فرهنگی و ادبی کشورش به شدت علاقمند بود و نتایج شناخت و مطالعات خود از طبیعت، محیط زیست، پوشش گیاهی، جانوری و همینطور منابع انسانی و …را به صورت مقالات بی شمار، کتاب، دستورالعمل و راهنما تالیف و ترجمه کرده و بدون چشم داشتی در اختیار عموم قرار داده است.
با بیش از شصت جلد کتاب تالیفی و ترجمه که قسمت اعظم آن امروزه در اکثر دانشگاههای کشور به عنوان کتب کلاسیک و پایه تدریس میشود، هنریک عملا نقش خود را برای ترویج علم برای نسلهای حتی بعد از وفاتش هم تعمیم داده است. چه عاقبت به خیری بهتر از این برای یک معلم عاشق. عشق به آموختن و بخشیدن و انتقال آموختهها بدون هیچ چشم داشتی به دانشجویان و نسل جوان فرهیخته آنچنان برای هنریک اهمیت داشت که بعد از بازنشستگی هم در خانهاش به روی همه دانشجویان باز بود. دانشجویان جوان، علاقهمند و باانگیزه از اقسا نقاط کشور با آگاهی از نوشتهها و کتابهای بیشمارش پرسان پرسان خانه او را یافته و برای سیراب شدن از دانشش با او ارتباط میگرفتند. در خانه او عملا برای تمام دانشجویانی که علاقهمند و عاشق تحصیل علم بودند باز بود، به طوری که من که برادر او بودم اکثرا برای گرفتن وقتی آزاد برای خودم مشکل داشتم. سازمان حفاظت محیط زیست کشور با داشتن کارشناس و محقق تاثیرگذاری در این سطح که کتابهایش سالیان سال به عنوان کتب کلاسیک و پایه برای دروس متنوع محیط زیست، علوم گیاهی و جانوری و حفاظت محیط و غیره در دانشگاههای کشور تدریس خواهد شد باید افتخار کند و برای بزرگداشت او اقدامیدر خور انجام دهد که تا کنون دیده نشده است. البته نه بخاطر استاد هنریک مجنونیان که او در زمانی که در قید حیات بود هم هیچ وقعی به این چیزها نمیگذاشت و از مطرح شدن و در صحنه بودن به شدت منزجر بود، بلکه به خاطر تشویق و ایجاد انگیزه در جوانان کشور تا راه او را تداوم بخشند. انشاالله.
| آیدین پورخامنه |
| روزنامهنگار|
کاش بیشتر میآموختیم
میگفت همیشه بهترین کاری را که از دستت بر میآید بکن. به اینکه چقدر حقوق میگیری یا سواد و حتی شعور کسی که برایش کار میکنی، کاری نداشته باش. حرفش درست و دقیق است؛ همچنین این حرف جامعیت دارد. شرایط روز، نمایشگر کنش جمعی است که بهترین کاری را که از دستشان برمیآید، انجام نمیدهند. البته که عمل به این حرف بسیار دشوار است، در پیاش مسئولیت زیادی بر دوش آدمی نهاده میشود.
هنریک مجنونیان نامی است که در بودنش مسئولیتپذیری را برای شاگردان و دوستانش به تصویر کشید. در نبودش این سوال شکل میگیرد که تا چه اندازه توانستیم به آموختههای خود عمل کنیم؟ دو سال است که فقدانش دوستدارنش را آزرده خاطر میکند، گاه شاهد رویدادهایی میشویم که شاید بهترین کاری نبود که آنها میتوانستند، انجام دهند. کافی است که یک سوال از خود بپرسیم، از او چه دیدیم و به یاد بیاوریم که چگونه میزیست.
هرچه داشت، از علم و آگاهی تا کتاب و نوارهای کاست کمیاب همه را در اختیار شاگردان و دوستانش میگذاشت. بارها شاهد بازگردانده نشدن کتابها، مقالهها و دیگر وسایلی که به امانت میداد، بودم. گاهی هم بودند افرادی که بدون اطلاع او کتاب یا سی.دی فیلمی را میبردند و مجنونیان زمانی متوجه این فقدان میشد که میخواست آن کتاب یا فیلم را به دیگری هدیه دهد یا به امانت بسپارد. شاید همین رفتار است که این روزها ادامه دارد و وقتی نزدیکانش از همفکری او بیبهره شدند، نمیتوانند بهترین کاری را که مسئولیتش را برعهده دارند، انجام دهند.
همفکری با فردی که تجربه زیسته فراوان داشت، برای کاهش اشتباه و برداشتن قدمهای درست در زندگی، کمک بزرگی بود. دانش هنریک مجنونیان محدود به محیط زیست نبود، موسیقی، کتاب، فیلم مستند، نقاشی، مجسمهسازی و در کل فرهنگ، اجزای زندگیاش بودند و در تمام این حوزهها دوستانی داشت که هر کدام بهترینهای فرهنگی بودند و هستند. مجنونیان پل ارتباطی این حوزهها با یکدیگر بود؛ بیدریغ از دوستی خود، دوستیهای دیگر میساخت.
زندگی خیلی زود او را از دوستدارانش گرفت. آموختنیهای بسیاری بود که باید درک میکردیم. محیط زیست و فرهنگ هنوز ناگفتههای زیادی دارد که برای روشن شدنش نیاز به دیدگاه او داریم. یکی از این موارد احترام به حقوق دیگران است، دشوارتر از آن، احترام به حقوق افرادی است که در میانمان نیستند، باید زمان بیشتری برای استفاده از نظرهایش داشتیم.
بارها شاهد بودم، افرادی را که دورهای زندگی را برایش سخت کرده بودند، به سادگی میبخشید و راهی برای اتفاقهای خوب میساخت. وقتی به گفتهها و نصیحتهای استاد فکر میکنم، شاید نوشتن این سطرها نشاندهنده این باشد که من هم شاگرد مسئولی در برابر آموزههایش نبودم، زیرا همیشه مخالف نوشتن چنین محتوایی بود.
| کیانوش داودی |
| مسئول تدوین و اجرای طرح مدیریت مناطق چهارگانه سازمان حفاظت محیطزیست |
توران، باب آشنایی من با استاد
اولین برخورد من به پاییز 1374 برمیگردد. برای بررسی و تعیین و نهایی کردن محدوده یک پنجم امن مجموعه توران (پارک ملی، و پناهگاه حیات وحش و منطقه حفاظت شده) فعلی که در آن زمان تنها شامل عناوین و محدودههای پناهگاه حیات وحش و حفاظت شده بود، به ملاقاتشان رفتم. آن زمان کارشناس اداره کل حفاظت محیط زیست سمنان و در حوزه محیط زیست طبیعی مشغول کار بودم. تعیین محدوده امن توران به جهت کریدور عبوری عشایر و دامداران از پل احمدآباد واقع در میانه منطقه و نیز وجود شترهای سرگردان و همچنین ارزشهای اکولوژیکی در بخش شمالی حدفاصل جاده ترانزیت عباسآباد تا جاده احمدآباد که به صورت کمربندی منطقه توران را به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم میکرد که هر دو بخش از دو شاخ عباسآباد تا چشمه عزیز و از ماجراد تا حوالی زمانآباد زیستگاههای گورخر، یوزپلنگ، زاغ بور، هوبره، پلنگ، قوچ و میش،کل و بز از گونههای شاخص و بارز منطقه را شامل میشد از حساسیتهای ویژهای برخوردار بود. لذا بنا به ضرورت، جهت مشورت به عنوان نماینده از سوی اداره به سازمان مرکزی حفاظت محیط زیست که آن زمان در خیابان استاد نجاتالهی (ویلا) قرار داشت رفتم. پس از پرس و جو ایشان را به همراه گروهی کارشناس دیدم که دور یک میز بزرگ مشغول بررسی نقشه یکی از مناطق سازمان بودند. محوریت صحبتها و دفاعیات از معرفی منطقهای جدید تحت یکی از عناوین مناطق چهارگانه حکایت داشت. ضمن معرفی خودم و دلیل حضورم از ایشان درخواست وقت بررسی روی منطقه توران را کردم. ایشان در اوج مشغله کاری با متانت تمام و خوشرویی مرا پذیرا شد. با سئوالات دقیق که نشان آشنایی ایشان با زیستگاهها، کریدورها، عادات و … گونههای بارز منطقه و نیز شرایط اکولوژیکی و حساسیتهای منطقه نظیر چشمهها و منابع آبی منطقه میشد توضیحات و توجیهات بنده که در واقع حاوی نظرات کارشناسی اداره کل استان سمنان بود را شنید. در ادامه ضمن بررسی برخی تغییرات در محدوده انتخابی، ادله کارشناسی کاملا تخصصی را ارائه و مطالب بسیار ارزندهای فرمودند که در نهایت منجر به نهایی شدن محدوده امن منطقه توران گردید. در آن سالها هنوز زونبدنی مناطق به سیاق فعلی مطرح نبود و تعیین و تثبیت آن بسیار حائز اهمیت و ارزشمند بود.
در مدت زمانی که بیش از دو ساعت طول کشید با آنکه اشراف لازم و کافی به منطقه توران داشتم و به قولی تمام منطقه را پیمایش نموده بودم و با تمام منطقه آشنا بودم تحت تاثیر استاد قرار گرفتم. توضیحات استاد مجنونیان به گونهای بود که نشان از تسلط دقیق ایشان بر منطقه داشت و مطالبشان را آموزنده یافتم. همواره وقتی یادی از ایشان در جمعی میشود ناخودآگاه اولین جلسه کارشناسیام با ایشان در خصوص محدوده امن توران را به خاطر میآورم و درسآموختههایم از استاد گرانقدر را.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
| سید محمود قاسمپوری |
| عضو هیات علمیدانشگاه تربیت مدرس |
شهروند شایسته زمین
به اتفاق استاد گرامی آقای دکتر کیابی با یک جعبه شیرینی دانمارکی به منزل هنریک عزیز رفتیم. با دکتر دوستی دیرینه و صمیمی داشت و همواره شوخیهایی بینشان رد و بدل میشد. خطاب به دکتر گفت: بهرام! نکنه باز هم شیرینی احمقانه خریدی؟ این لفظی بود که برای شیرینیهای خشک و بدون خامه به کار میبست. از استاد اجازه خواستم عکسی بیندازیم که با خوشرویی پذیرفت و گفت: این دوربینهای بشور و بپوش عکسهای خوبی هم میگیرند (اشاره به دوربین دیجیتال سونی).
نوشتن در مورد زندهیاد هنریک، معلم عشق، هم آسان است و هم سخت. صدها دانشجو با ایشان خاطراتی دارند که همهاش شنیدنی است که نوشتن آن آسان و شیرین مینُماید. اما در عین حال چنین قلم زدنی سخت، چون هنریک رفت و جایی در ذهنها نشست که دست یافتنی نیست. بدون تعارف، دوستان نزدیک او که میراث معلمی و نهادینه شدن باورهای حفاظت محیط زیست در آنها رهاورد شاگردی کردن در مکتب او و تفکر آزاد اندیش او بوده، به مراتب از هر کسی برای نوشتن سزاوارترند. اما به هرحال منِ کمترین، خطر کردم تا به یاد چند درس شاگردی کردن این سطرهای کوتاه را بنویسم آن هم با نگاهی باریک از زاویهای کوچک به زندگی این بزرگمرد.
نزدیک به سه دهه است که در دانشگاه با دانشجویان تحصیلات تکمیلی سروکار دارم. سالهاست این پرسش، عجولانه در ذهن برخی دانشجویان کمالگرا وجود دارد و تبدیل به یک سوال پرتکرار شده: روی چه چیزی کار کنیم که هم ساده باشد و هم در پایان از دل آن کار مقالات متعددی بیرون بیاید! به همین خاطر چند سال است که اولین جلسه درس روش تحقیق را به ناچار اینطور شروع میکنم: یک تحقیق خوب الزاما نوشتن مقاله و نمایه شدن نامتان در شاخصهای بینالمللی نیست، پس برای یک کار خوب به شناسایی و ادراک کافی از یک مساله نیازمندیم و همینطور مطالعه بسیار، چون این نمایهها هر چند معتبر بعضا ما را از هدف باز میدارد. بیان مسالهای که در کتب و مقالات فارسی هنریک وجود دارد بسیار قوی، استخواندار و مبتنی بر ضرورت دیده میشود.
خوشبختانه همچنان انتظار میرود ورودیهای جدید دانشگاه نام هنریک را شنیده باشند. میشود از آنان خواست نام او را به انگلیسی در سرویسهای علمسنجی جستجو کنند و اعداد اچ-ایندکس و ارجاعات ایشان را استخراج و ارائه کنند. آنها چیزی نخواهند یافت. آیا هنریک از اینها بیاطلاع بود؟ خیر، به هیچ وجه. آیا برای آنها وقعی قایل بود؟ باز هم با تحکم بیشتر: به هیچ وجه! هنریک عزیز کپی برابر اصل خودش بود. این ویژگی متمایز ایشان بود که او را به مجموعهای از بهترین صفات تفضیلی منتسب میکرد. در دوره و زمانه مالاندوزی و غوغاسالاری، زندگی کردن با عشق به طبیعت میهن، رفتن به عرصههای گوناگون ایران زمین، قلمفرسایی کردن و به جا گذاشتن ترجمهها و آثار پایهای متعدد، هیچکدام کار سهل و آسانی نبود و از آن دشوارتر متعهد ماندن به علم، اخلاق و معلمیکردن تا روزهای آخر زندگی، کسی که به معنای واقعی معلمی در خون او بود.
شاید این چند کلمه از استاد وهابزاده بهترین شرح حال از زندگی پرحاصل هنریک فقید باشد: هنریک آگاه، هنریک مهربان و دوستداشتنی، هنریک فداکار، هنریک متعهد به کار تا دم مرگ، هنریک غریب مضاعف در خانه خویش، هنریک شهروند شایسته زمین، چه خسارتی.
روحش شاد و یادش تا ابد در دلها گرامی.
| زهرا قلیچیپور |
| عضو هیئت علمی گروه محیط زیست دانشگاه حکیم سبزواری |
آموزگار عشق
دامنه تأثیرگذاری بعضی انسانها صرفاً به زمان حضور فیزیکی آنها در این دنیا محدود نمیشود. این امر در مورد استاد هنریک مجنونیان به کمال صدق میکند. با وجود اینکه دومین سال از فقدان کالبد خاکیاش را به پایان میرسانیم همچنان اندیشه او در بنیان حفاظت از طبیعت ایران جاری است و این جریان همچون اندوه نبودنش کماکان تداوم خواهد داشت. استاد مجنونیان به حق پایهگذار علم حفاظت نوین و مدیریت مناطق حفاظت شده در ایران است. بسیاری از اولینها در زمینه مدیریت مناطق تحت حفاظت با نام هنریک مجنونیان همراه هستند. از جمله اولین دستورالعمل تهیه طرح مدیریت مناطق تحت حفاظت که در کتابچهای تحت عنوان نشریه 257 از سوی سازمان برنامه و بودجه در سال 1381 توسط او و تیم همکارش با نظارت دکتر مجید مخدوم تدوین و مبنایی برای تهیه سایر دستورالعملهای مربوط به مدیریت مناطق تحت حفاظت در سازمان محیط زیست شد. محدوده امن که کماکان در تمام مناطق تحت حفاظت فاقد یا دارای طرح مدیریت توسط محیطبانان و مردم محلی به عنوان پهنه حفاظت شدید به رسمیت شناخته میشود ایدهای بود که استاد مجنونیان با توجه به موقعیت تضعیف شده سازمان محیط زیست در دهه 60 ، برای حفظ زیستگاههای حساس و بکر مطرح کرد. برای اولین بار مفهوم ذخیرهگاه زیستکره را در ایران معرفی و برای ذخیرهگاههای انتخاب شده در ایران برنامه مدیریت تدوین کرد و کتاب «ذخیرهگاههای زیستکره» را نوشت تا اصول انتخاب و مدیریت این مناطق را ارائه کند.
نزدیک به 60 عنوان کتاب ارزشمند استاد مجنونیان با محور اصلی حفاظت و موضوعات متفاوت هنوز هم در زمره معتبرترین منابع تخصصی مورد استفاده کارشناسان و دانشجویان و فعالان محیط زیست به شمار میآیند. این کتابها از بنیادیترین مفاهیم تا کاربردیترین دستورالعملها را در بر میگیرند و موضوع هر کدام از آنها با وسواس و دقت و بر مبنای نیاز روز جامعه درگیر با حفاظت انتخاب شدهاند. آخرین کتابش که شوربختانه با تمام اشتیاق نتوانست شاهد چاپ و انتشارش باشد کتاب سه جلدی پارکهای ملی و سایر مناطق حفاظت شده ( همراه با دستورالعملهای علمی– فنی) است که بخش دستورالعملهای آن از مفیدترین و کاربردیترین دستورالعملهای گردآوری و تدوین شده در ارتباط با مناطق تحت حفاظت است و برای سالها میتواند مورد استفاده متخصصان و دست اندرکاران حفاظت قرار گیرد.
استاد مجنونیان تا آخرین روز زندگی پربار و ارزشمندش بیوقفه، مشتاق و خستگیناپذیر کوشید تا اصول و دستاوردهای علم حفاظت در دنیا را به شرایط سرزمین ایران ترجمه و در اختیار دستاندرکاران اجرایی و علمیکشور قرار دهد. او گنجینه بیبدیلی از دانش حفاظت از محیط زیست و دانستهها درباره شعر، ادبیات، موسیقی، نقاشی، تاریخ و فرهنگ بود که سخاوتمندانه دیگران را در آنچه میدانست شریک میساخت. آموزگار اخلاق و آداب انسانی و ایرانی بود. اصول اخلاقی خط قرمزش بودند. هر بار هم کلام شدن با او به نشستن در یک کلاس درس میمانست. شخصیت علمی بینظیر و انسانیت بیهمتای استاد هنریک مجنونیان را در یک نوشتار کوتاه به دشواری میتوان توصیف کرد. او به راستی چنانکه دانشجویانش او را میخوانند آموزگار عشق بود. گویی خداوند او را برای بیدریغ مهر ورزیدن، برای خوبی و زیبایی خلق کردن و برای معلم بودن آفریده بود. او یک فرد نبود یک مکتب بود. مکتبی که در آن دوگانه عشق و اندیشه هم وزن هم به کار گرفته میشوند تا دنیا به جایی زیباتر برای زندگی انسان و دیگر مخلوقات خداوند بدل شود. نامش جاودان، راهش پر رهرو و یادش گرامیباد.
| حسین آبسالان |
| مدیرکل سابق حفاظت محیط زیست استان زنجان |
معتقد به حفاظت پایدار با مشارکت مردم بومی
تقریبا تمامی محیطبانان و کارشناسان سازمان محیط زیست، سازمان منابع طبیعی، کوهنوردان، دانشجویان رشتههای مرتبط با منابع طبیعی و محیط زیست یاد و خاطره بزرگ مرد طبیعت ایران «مهندس هنریک مجنونیان» را در ذهن دارند. در یک جمله باید گفت آنچه هم اکنون از تکههایی از طبیعت ایران تحت عنوان مناطق حفاظت شده و پارکها، ذخیرهگاهها مانده است، نتیجه تلاشهای هنریک مجنونیان در شناسایی مناطق، نقشهبرداری و تدوین قوانین مربوط به حفظ و حراست از این مناطق بوده است. همچنان که به جرات میتوان این گزاره را بیان کرد که آنچه سواد علمی و عملیِ کارشناسان محیط زیست است نتیجه شاگردی هنریک مجنونیان و استفاده از دهها کتاب و مقالات تالیف و ترجمه و تدوین ایشان بوده است.
هنریک مجنونیان هیچگونه چشمداشت مالی از فعالیتهایش برای حفظ طبیعت ایران نداشت ضمن اینکه به علت بالا بودن سطح علمی معلومات و داشتن قدرت تجزیه و تحلیل مسائل مرتبط با علوم محیط زیست و منابع طبیعی، به روز ترین مطالب علمی و قوانین مربوط به منابع طبیعی و محیط زیست را دارا بود. همین موضوع باعث میشد به روزترین اتفاقات درباره مدیریت منابع طبیعی و خصوصاً مناطق حفاظت شده و پارکهای ملی را با توجه به عضویت در کنوانسیونهای بین المللی مرتبط با منابع طبیعی به روشهای مختلف برای محیط بانان، مدیران، کارشناسان سازمانهای محیط زیست و منابع طبیعی آموزش دهد. در کنار آن تالیف و ترجمه دهها کتاب و مقاله ایشان به عنوان منبع و مرجع برای دانشجویان تا عالیترین سطح مدیران و کارشناسان سازمان منابع طبیعی و محیط زیست تا سالیان سال قابل استفاده خواهد بود.
چندین بار افتخار استفاده از نظرات ایشان جهت استفاده از مشارکتهای مردمان بومی و محلی برای حفاظت از زیستگاهها در مناطق بیابانی به ویژه پناهگاه حیاتوحش میاندشت جاجرم را داشتم که در نهایت منجر به تالیف کتاب مشارکت مردمان بومی پناهگاه حیاتوحش میاندشت جاجرم برای حفاظت از یوزپلنگ ایرانی و تثبیت شنهای روان استفاده شد. به خاطر دارم ایشان توضیح میداد که از سالیان قبل، بسیاری از کشورها حفاظت از مناطق حفاظت شده را به مردمان بومی و محلی واگذار کردهاند از این رو ایشان هم تاکید داشت که بایستی اول از همه منافع مستقیم و غیرمستقیم منابع طبیعی موجود در مناطق حفاظت شده به مردم محلی و بومی این مناطق برسد. هنریک مجنونیان معتقد بودند شاید زمان لازم باشد تا برخی مردمان محلی و بومی متوجه شوند که حفاظت از این مناطق، به نفع خود مردم محلی است اما وقتی متوجه این موضوع شوند، به صورت دائمی مسئولیت حفظ و حراست از این مناطق را بر عهده میگیرند زیرا منافع اقتصادی و محیط زیستی بیشماری از منابع طبیعی مناطق حفاظت شده به دست میآورند. در کنار آن هنریک مجنونیان تاکید داشتند که مدیران منابع طبیعی و محیط زیست مدیران بایستی دانش و تجربه خود را ارتقا دهند.
در پایان باید گفت اعتقاد به وجود مشارکتهای مردمی برای حفاظت و بهرهبرداری از منابع طبیعی و بهروزرسانی معلومات علمی و تجربی که در مقالات و تالیفات مهندس هنریک مجنونیان به وفور و واضح توضیح داده شده است، اصلیترین راهکار برای کاهش هزینههای دولت برای حفاظت از منابع طبیعی، کاهش تنشهای بین دولتمردان و مردمان بومی و محلی است.
| روشنا بهباش |
| عضو هیات علمی گروه علوم و مهندسی محیط زیست دانشگاه آزاد اهواز |
استاد محیط زیستی با دید هنرمندانه
نقش و تاثیر مهندس هنریک مجنونیان بر جامعه علمیکشور و حفظ محیط زیست سرزمینی که بسیار دوستش میداشت، با توجه به سالها تدریس، ترجمه و تالیف و کار اجرایی در سازمان حفاظت محیط زیست بر هیچکس پوشیده نیست. ولی آنچه به گمان من ایشان را در روابط انسانی و برای افرادی که با ایشان در ارتباط بودند، عزیز، ارزشمند و منحصربهفرد میکرد، ویژگیهای شخصیتی خاصش بود به طوری که جای خالی نبودنش به هیچ شکلی قابل جبران و فراموشی نیست.
وقتی فردی را به عنوان دوست انتخاب میکرد، حد و مرزی برای بخشندگی و احساس مسئولیت نمیشناخت و هرچه میتوانست از صمیم قلب انجام میداد. بخشندگیاش فقط به هدیه دادن کتابهای محیط زیستی یا شعر و رمان محدود نمیشد. وقت گذاشتن و شنوا بودن همراه با همدلی و مهربانی بسیار، مشارکت دادن نسل جوان در تدوین کتابها و ارائه راهنمایی و توصیهها همراه با دلسوزی فراوان و پیگیری مداوم مواردی که در جریان قرار میگرفت، نمونههایی از این روحیه بخشنده است.
البته که این بخشندگی و مهربانی فقط در ارتباط با افرادی که می،شناخت نبود، از موسسههای فعال در امور خیر و به طور کلی از هر حرکت خیرخواهانهای به شکل جدی حمایت میکرد. علاقه همراه با شناختش نسبت به تاتر و سینما، ادبیات، هنرهای تجسمی و موسیقی و با ارزش دانستن هنر، یکی دیگر از ویژگیهای دوستداشتنی ایشان بود.دید هنری و توجه به زیبایی در کتابهایش، طرز آموزش مطالب و نیز تشویق دیگران به داشتن فعالیت هنری نمود پیدا میکرد. تجربه سخن گفتن با استاد، حتی صحبتهای عادی و روزمره، برای من دست کمی از کلاس درس نداشت. چه گفتگوهای فوقالعادهای!
دامنه گسترده اطلاعات، تنوع موضوعهای مورد بحث و شوخ طبعی ایشان، باعث میشد ترجیح دهید بیشتر شنونده باشید.به گمانم هنر بزرگ استاد مجنونیان این است که با وجود همه سختیها، عاشقانه و سرسختانه و به زیبایی به کشور و مردمش خدمت کرد.
یاد عزیزش گرامیباد.
| حمید گشتاسب |
| عضو هیات علمی آموزشکده محیط زیست و مدیرکل سابق دفتر زیستگاهها و امور مناطق |
پارکهای ملی و مناطق حفاظت شده ایران زندگینامه استاد هنریک مجنونیان
در آستانه فرارسیدن دومین سالگرد درگذشت این استاد گرانسنگ و بنا به درخواست روزنامه«پیام ما» مبنی بر اظهارنظر در خصوص شخصیت و ویژگیهای آن مرحوم، انتشار متنی که در آخرین اثر علمی مهندس هنریک مجنونیان تحت عنوان «پارک های ملی و مناطق حفاظت شده» به شرح زیر نگاشتم، را مناسب میدانم:
این واپسین کتاب مهندس «هنریک مجنونیان» است. کتابی که هنریک خود پیش از چاپ آن شمع وجودش به خاموشی گرایید. سرگذشت او و این آخرین اثری که در این جهان از خود به جای گذاشت، انسان را بلافاصله یاد این فراز منثور از نویسنده بزرگ فرانسه، پل والری میاندازد: «انسانها نیز همچون کتابها از سه چیز آسیب میبینند؛گذر زمان، خطرات محیط و چیزی که درون آنهاست». آری، چیزی استثنایی در درون او بود. چیزی بیهمتا، ناب و نامناپذیر که شیوه بودنش در این جهان متراکم از اشیاء و امور را یکتا و تکین میکرد. او نوعی تکرارنشدنی از «بودن در جهان» را تجربه میکرد: پرکار، شریف، پاکدست، دانشمند، رفیق، معلم و البته تنها. تمام پارکهای ملی ایران دوستانش بودند، تمام مناطق حفاظت شده فرزندانش، زیستگاهها با او حرف میزدند. او زبان طبیعت را میفهمید و تا لحظه آخر حیاتش عاشقشان بود. به طوری که تا چند روز قبل از فوت با دست آسیبدیده، رنج مریضی و درکوران کشتار بیماری کرونا، برای نگارش این کتاب ارزشمند بیوقفه مطالعه، تحقیق و پژوهش و مشورت میکرد. برای استاد فقید هنریک مجنونیان نیازی به نگارش زندگینامهای حجیم و پر طمطراق و پر تعارف و تکلف نیست. چون پارکهای ملی و مناطق حفاظت شده ایران زندگینامه او هستند و این زندگینامهای بس سترگ و غنی است. و چه نیکو زندهیاد ژاله اصفهانی ماندگاری انسانهای بزرگ همچون استاد فقید را در صحنه زندگی به رخ میکشاند
زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست
هرکسی نغمه خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته بجاست
خرم آن نغمه که بسپارند به یاد
یاد و نام او جاودان باد
برچسب ها:
پیشنهاد سردبیر
مسافران قطار مرگ
مطالب مرتبط
«شهناز نوحی» روانشناس، در گفتوگو با «پیام ما»:
ارزیابی روانی کادر درمان ضمانت اجرا ندارد
تنورسازی شاخهای هنر سفالگری است که با ورود صنعت نان ماشینی از تب و تاب افتاد
تنور خاموش تنورسازان
آموزش هنر اکولوژیک میتواند به ایجاد فرهنگ محیطزیستی در مدارس و جوامع کمک کند
«اکوآرت»، جنبشی هنری برای نجات زمین
گفتوگوی «پیام ما» با دو فعال صنعت گردشگری دربارهٔ ویژگیهای وزیر آیندۀ میراث فرهنگی
وزیر باید الفبای گردشگری را بداند
بهزیستیِ کودکان کجاست؟
«برای اینکه فراموش نشوم»؛ آلبومی قدیمی در مرکز شهر
«با انرژی» از مهندسان نیروگاه رامین اهواز قدردانی میکند
فرهاد مشیری، نقاش ایرانی، درگذشت
دبیر کمیتۀ ملی طبیعتگردی و گردشگری سبز به «پیام ما» خبر داد:
ارتقاء فعالیت هتلها در مسیر گردشگری سبز
وزیر ارشاد:
هیچ انتصاب جدیدی در وزارت ارشاد نداشتهایم
نظر کاربران
نظری برای این پست ثبت نشده است.
تبلیغات
وب گردی
- بیماری هاشیموتو چیست؟ علائم و راهکارهای درمان
- نورپردازی کابینت آشپزخانه چه تاثیری بر روحیه افراد دارد؟
- سفر به پوکت بهترین مقصد گرمسیری آسیا با تور تایلند آرزوی سفر
- بورس شمش گلدن ارت ( خانی )
- مقایسه گچبری پیش ساخته پلی یورتان و گچبری پیش ساخته پلی استایرن
- عطر بدون سردرد – 11 عطر مخصوص افراد میگرنی
- گیلکی کناری، پژوهشگر برتر متافیزیک ایرانی بر سکوهای بینالمللی
- چرا رزرو هتلهای 4 ستاره استانبول ارزشمند است؟
- کدام شاخص اقتصادی بیشترین تاثیر را روی پیشبینی قیمت انس طلا دارد؟
- محبوبترین تورهای ترکیه کدامند؟ بیشتر
بیشترین نظر کاربران
«آفاق آزادی در سپهر تاریخ» در غیاب زیباکلام
بیشترین بازنشر
پربازدیدها
1
به نام حیوانات به کام باغوحشداران
2
آشکارشدن گورهای ماقبلتاریخ هنگام ساخت بزرگراه
3
«بمو» را تکهتکه کردند
4
سوداگران گنج پل تاریخی ۳۰۰ ساله در بابل را تخریب کردند
5
محیطبانها با رد زنی چرخهای موتورسیکلت به شکارچیان رسیدند
دیدگاهتان را بنویسید