کابوس جنگ اوکراین برای کودکان معلول و خانوادههایشان دوچندان است
فرار ناممکن
۲۵ اسفند ۱۴۰۰، ۷:۵۳
وُوا نمیداند که بیرون از خانهاش جنگ است. او معنی آژیرهای حمله هوایی را نمیفهمد و از ویرانیهای ناشی از بمبهای روسیه در کییف بیاطلاع است. فقط میخواهد از بلوکهای اسباببازیاش برج بسازد و با تلفن مادرش آهنگها و کارتونهایی را که دوست دارد، ببیند و گوش کند. وُوای 17 ساله دارای سندرم اوپتیز( Smith Lemli Opitz Syndrome) است، یک بیماری ژنتیکی نادر که باعث ناتوانیهای ذهنی شدید میشود. به گفته مادرش ناتالیا کومارنکو، او به مراقبت شبانهروزی و داروهای ضد تشنج نیاز دارد و با نزدیک شدن نیروهای روسی به پایتخت اوکراین، تهیه آن ناممکن شده است.
مادر وُوا، کومارنکو به سیانان میگوید: «ما نمیتوانیم داروهایی را که به به آنها نیاز داریم مثل داروهای ضدتشنج لوتیراستام و لاموتریژین را تهیه کنیم. ووا از 10 سالگی آنها را مصرف میکند». تخلیه گزینهای مناسب برای آنها نیست زیرا وضعیت وُوا سفر را بسیار خطرناک میکند.
او میگوید: «ما نمیتوانیم او را با قطار ببریم، زیرا هر لحظه ممکن است تشنج کند و دمای بدنش افزایش یابد. او ممکن است نیاز خود را برای رفتن به دستشویی ابراز نکند و حتی برای یک دقیقه هم نمیتوان او را بدون مراقبت رها کرد. رانندگی در صورت تشنج خطرناک است».
کومارنکو ریاست یک بنیاد خیریه به نام Z teplom u sertsi ( به زبان اوکراینی یعنی با گرمای در قلب) را برعهده دارد. این گروه برای خانوادههای کییفی که با شخص معلولی زندگی میکنند، شبکههای حمایتی را ایجاد میکند. به گفته کومارنکو، تنها 20 تا 50 خانواده از هزار و دویست و چهل و هفت خانواده این گروه، در مجموع حدود 260 نفر، توانستهاند از پایتخت فرار کنند.
انجمن معلولان اروپا، یک سازمان غیردولتی، تخمین میزند که 2.7 میلیون معلول در اوکراین وجود دارد. به گفته سازمان غیردولتی «Inclusion Europe» حدود 261000 نفر در اوکراین با ناتوانیهای ذهنی هستند که آنها را به شدت در برابر درگیری آسیب پذیر میکند. حداقل صد هزار نفر از آنها که اکثرا کودک هستند در خانهها و موسسات نگهداری زندگی میکنند. شانس آنها برای خروج از کشور کم است.دارینا چویسکا چند روزی است که به همراه دخترش ویکا در نزدیکی مرز لهستان گیر افتاده است. ویکای 10 ساله مبتلا به فلج مغزی و آسم است و نیاز به ازسرگیری دورههای فیزیوتراپیاش دارد. چویسکا گفت: «ویکا برای مدت طولانی بدون توانبخشی بوده است و وضعیت او رو به وخامت است. او در حال رشد است و عضلاتش با سرعت یکسان رشد نمیکنند، بنابراین عضلاتش تحلیل میرود. هنگام راه رفتن زمین میخورد و عضلات پایش رشد ندارد و او در پاهایش درد دارد».
سفر از مرکز اوکراین تا مرز روزها طول کشید و برای ویکا طاقت فرسا بود. حال او بدتر شده است. این زوج چندین روز را در زیرزمین پنهان شدند، جایی که ویکا دچار سرفه خشک و تنگی نفس شد. آنها با لباس خوابیده بودند و به صدای غرش هواپیماهای بالای سرشان گوش میکردند.
او به سیانان میگوید که خانوادهای در آلمان، جایی را برای ویکا فراهم کرده و درمان حیاتی را برای او ترتیب دادهاند. اما آنها باید خودشان به آنجا بروند. تا به حال، چویسکا نتوانسته است، راهی برای حمل و نقل پیدا کند. ویکا به شدت به گربهها آلرژی دارد و همین موضوع باعث میشود که آن دو نفر نتوانند صدها هزار اوکراینی را که با قطار به لهستان رفتند دنبال کنند. چویسکا گفت: «قطارها و اتوبوسها پر از حیوانات خانگی هستند، بنابراین برای او بسیار خطرناک است». او و ویکا نزدیک بود که از مرز عبور کنند، زیرا یک ماشین را برای بردن آنها به آنجا امن کرده بودند. چویسکا در این باره میگوید: «اما آن شخص دیگر به تلفن جواب نداد. راه حل دیگر پیاده روی سه کیلومتری تا مرز است اما ویکا نمیتواند تا این حد راه برود». شخص دیگری نیز پیشنهاد داده بود به شرط دریافت پول، ویکا را جابهجا میکند. چویسکا که نگران کلاهبرداری بود، نپذیرفت. در حال حاضر، آنها در نزدیکی مرز به دنبال راهی امن برای خروج هستند.
ما باید نجات پیدا کنیم
اولنا تسارنکو، یکی از اعضای گروه «با گرمای در قلب»، یکی از کسانی است که توانسته نجات پیدا کند. او با دو دختر، مادر و آمور، سگ خانواده گریخت. پس از آغاز تهاجم در 24 فوریه، تسارنکو و سایر خانوادههای دارای کودکان معلول از کییف به ورشو سفر کردند. سفر با قطار دو روز طول کشید، بعد از قطار آنها با اتوبوس راهی شدند و مسافت بیشتری طی کردند. ورونیکا دختر 10 ساله تسارنکو اوتیسم دارد و صحبت نمیکند. تنها چیزی که میتواند بگوید «مادر» است. در کمال تعجب، ورونیکا در طول سفر نسبتا آرام بود. تسارنکو گفت: «این یک سفر بسیار سخت و طاقت فرسا بود و من نمیدانم چه اتفاقی افتاد ولی ورونیکا گریه نمیکرد. اما حالا تمام شب، گریه میکند و مضطرب است».
به گفته تسارنکو تصمیم برای ترک کییف فوقالعاده سخت بود و او هنوز در مورد آن احساس گناه میکند: «فکر میکنم باید در کیکیف میماندم و کار میکردم اما من تنها کسی هستم که باید از خانوادهام مراقبت کنم. بنابراین غریزه مادریام به من میگوید اولنا، تو باید از ماری و ورا محافظت کنی. اما همچنان احساس گناه میکنم. تمام دوستانم آنجا هستند. کسانی که در اوکراین ماندند قهرمانند». از زمان رسیدن به ورشو، او وقت خود را صرف کار داوطلبانه، درست کردن ساندویچ برای پناهجویان دیگر که در مرز گیرکردهاند، کرده است و به خانوادههای دیگر از گروه «با گرمای در قلب» کمک میکند. ورونیکا در حال حاضر تحت مراقبتهای پزشکی است. او نمیتواند احساسات خود را بیان کند اما تسارنکو معتقد است دخترش میداند که چه اتفاقی برای کشورش رخ میدهد. او میگوید: «او هر روز به آهنگی به نام «ما باید زنده بمانیم» گوش میدهد. او از صبح تا عصر بارها و بارها آن را گوش میدهد و من به او اجازه میدهم این آهنگ را گوش کند، زیرا او را آرام میکند».
مطالب مرتبط
نظر کاربران
نظری برای این پست ثبت نشده است.
تبلیغات
وب گردی
- بیماری هاشیموتو چیست؟ علائم و راهکارهای درمان
- نورپردازی کابینت آشپزخانه چه تاثیری بر روحیه افراد دارد؟
- سفر به پوکت بهترین مقصد گرمسیری آسیا با تور تایلند آرزوی سفر
- بورس شمش گلدن ارت ( خانی )
- مقایسه گچبری پیش ساخته پلی یورتان و گچبری پیش ساخته پلی استایرن
- عطر بدون سردرد – 11 عطر مخصوص افراد میگرنی
- گیلکی کناری، پژوهشگر برتر متافیزیک ایرانی بر سکوهای بینالمللی
- چرا رزرو هتلهای 4 ستاره استانبول ارزشمند است؟
- کدام شاخص اقتصادی بیشترین تاثیر را روی پیشبینی قیمت انس طلا دارد؟
- محبوبترین تورهای ترکیه کدامند؟ بیشتر
بیشترین نظر کاربران
«آفاق آزادی در سپهر تاریخ» در غیاب زیباکلام
بیشترین بازنشر
پربازدیدها
1
به نام حیوانات به کام باغوحشداران
2
آشکارشدن گورهای ماقبلتاریخ هنگام ساخت بزرگراه
3
«بمو» را تکهتکه کردند
4
سوداگران گنج پل تاریخی ۳۰۰ ساله در بابل را تخریب کردند
5
محیطبانها با رد زنی چرخهای موتورسیکلت به شکارچیان رسیدند
دیدگاهتان را بنویسید