پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | برگه 3 | ماه: آبان 1399

بایگانی

گردش در طبیعت تخریب یا حفاظت

چالش‌های طبیعت‌گردی در مناطق تحت حفاظت بررسی شد

گردش در طبیعت تخریب یا حفاظت

قلیچی‌پور، دکترای اکوتوریسم: مدیریت بی‌ضابطه گردشگری در مناطق سبب شده از ورود گردشگر به پارک‌های ملی جلوگیری شود.

مرضیه قاضی زاده | اسم  گردشگر در مناطق حفاظت شده که می‌آید تن دوستداران محیط زیست به لرزه در می‌‌آید. اما فعالان اکوتوریسم معتقدند می‌توان به این نوع از گردشگری به دید راهکاری برای حفاظت بیشتر نگاه کرد. در این شیوه گردشگران با نظارت و کنترل در مناطق ممنوعه حضور می‌یابند و بخشی از هزینه‌های حفاظت از این طریق تامین می‌شود. این میان حلقه واسط روند کنترل‌شده اکوتوریسم، مشارکت مردم محلی است. یک دکترای اکوتوریسم معتقد است که الگوی گردشگری در مناطق حفاظت شده، راهی است برای تامین منابع مالی حفاظت، اشتغال‌زایی درآمد محلی و افزایش آگاهی‌های زیست محیطی در بین مردم محلی و گردشگران.

طبیعت‌گردی در مناطق چهارگانه همواره یک چالش بوده است حتی بعد از دهه 80 که این اقدام عملا در دستور کار قرار گرفت. پارک ملی، اثر طبیعی ملی، پناهگاه حیات‌وحش و منطقه حفاظت شده همیشه خط قرمز دوستداران طبیعت برای ورود گردشگران بوده است. علت آن هم تجربه‌های سال‌های اخیر بعد از ورود گردشگر در این مناطق است.

پیامدهی منفی و تخلفات منجر شده فعالان محیط زیست نسبت به ورود گردشگر به این مناطق گارد داشته باشند و به همین دلیل مدیران سازمان سعی می‌کنند تا در این زمینه کمی دست به عصا حرکت کنند.

با این‌حال بودجه ناکافی سازمان محیط‌زیست که گاهی حتی پوشش هزینه‌های زیرساختی برای حفاظت از مناطق را نمی‌دهد منجر شده به تازگی به طبیعت‌گردی و اکوتوریسم در این مناطق توجه بیشتری شود. چندی است بعضی از فعالان محیط‌زیست به این مسئله به دید راهکار نگاه می‌کنند؛ راهکاری برای همراه کردن جوامع محلی در حفاظت از منطقه و البته کسب درآمد.

با این همه فعالان محیط‌زیست نسبت به این موضوع دو‌دل هستند. این افراد هنوز تجربه آفرود سواران و ساخت خانه‌های سازمانی  پیش چشمشان است. این موضوع‌های منجر شد تا  شبکه سمن‌های محیط‌زیستی خراسان رضوی با دعوت از زهرا‌ قلیچی‌پور، دکترای اکوتوریسم و عضو هیات علمی دانشگاه حکیم سبزواری به این موضوعات بپردازد. در این کارگاه مجازی که عصر دوشنبه برگزار شد، 120 فعال محیط‌زیست از 20 استان کشور شرکت داشتند. قلیچی‌پور در این کارگاه آموزشی سعی داشت پاسخگوی این سوال باشد که چرا باید به سمت گردشگری در مناطق حفاظت شده برویم؟ مزیت‌ها و دستاوردهای این روند برای محیط‌زیست چیست؟ و اصلا تا چه حد باید به گردشگری در این مناطق فضا داده شود؟

به گردشگری در مناطق حفاظت شده چندان میدان ندهیم

این دکترای اکوتوریسم در همان ابتدای صحبت‌ها راهش را از مدافعان سرسخت ورود گردشگر به مناطق حفاظت شده جدا کرد. گفت که چندان هم نباید به گردشگری در مناطق حفاظت شده میدان داده شود. اشاره مستقیم او به آتش‌سوزی‌های ناخواسته، معضلات آفرود سواران، تغییر کاربری زمین‌ها و حتی ناآگاهی تورگردانان بود. گفت که باید خیلی آهسته به این سمت حرکت کنیم؛ چرا که ممکن است دولت در این مقوله شتاب‌زده عمل کند و تلاش کند تا به حداکثر درآمد برسد و در این صورت منجر به توسعه نامطلوب خواهد شد.

در این کارگاه مجازی او بارها تاکید کرد که اولویت هر منطقه‌ای حفاظت است. به این معنی که اگر چه تفرج در کنار حفظ اکوسیستم به عنوان هدف مدیریتی پارک‌های ملی در طبقات مدیریتی IUCN (اتحادیه بین‌المللی حفاظت از محیط زیست) تعریف شده است اما نباید شتاب‌زده و بدون برنامه‌ریزی به این سمت حرکت کرد.

به گفته این دکترای اکوتوریسم، گردشگری در مناطق تحت‌حفاظت به منزله یک شمشیر دولبه است: «در عین حال که می‌تواند فوایدی به همراه داشته باشد، ممکن است آسیب‌های جبران ناپذیری نیز به وجود آورد. نحوه مدیریت در این مناطق تعیین کننده شیوه استفاده از هر کدام از این لبه‌هاست.»

تغییر سرزمین، تخریب زیستگاه، شکار و صید بی‌ضابطه و غیرقانونی، فرسایش و فشردگی خاک تنها بخشی از این آسیب‌ها است. قلیچی‌پور معتقد است برای ورود گردشگر به هر منطقه‌ای در ابتدا باید ظرفیت گردشگری آن منطقه بررسی و زون‌ها مشخص شود: «اگر می‌خواهیم گردشگری را در مناطق تحت حفاظت توسعه دهیم باید توجه‌کنیم که این موضوع با توجه به رده حفاظتی و شناخت بوم‌شناسی منطقه باشد، باید زون‌های گردشگری به دقت مشخص شود و بدانیم که چه تعداد گردشگر با چه فعالیت‌هایی می‌توانند وارد منطقه شوند.»

سوال یکی از فعالان محیط زیستی این کارگاه آموزشی، به این موضوع اختصاص داشت که چرا با وجود امکان گردشگری در مناطق غیرحفاظت‌شده باید به سمت گردشگری در این مناطق بیاییم؟ عضو هیات علمی دانشگاه حکیم سبزواری خود نیز با این صحبت موافق بود: «شاید سازمان محیط‌زیست سرمایه لازم برای ایجاد زیرساخت‌ها را نداشته باشد، اما بخش خصوصی هم دنبال سود است و قطعا این سود باعث خطاهایی در مورد حفاظت می‌شود. اگر قرار است بخش خصوصی وارد این موضوع‌ها شود، باید محدود و کنترل‌شده باشد.» این استاد دانشگاه توضیح داد که مدیریت بی‌ضابطه گردشگری در مناطق منجر شده تا در ایران همواره از ورود گردشگر به پارک‌های ملی جلوگیری شود.

آنچه او در این کارگاه مجازی تاکید داشت، مشخص کردن زون‌هایی برای گردشگری بود، مناطقی که به صورت دقیق در آن‌ها قابلیت‌های منطقه و میزان ورود گردشگر مشخص شود و حداقل هر 5 سال یک بار پایش شود. او گفت: «کنار گذاشتن بخشی از سرزمین به منظور حفظ این منابع همواره مخالفت‌هایی به همراه داشته است. مرحله اول مردم محلی که از این منابع استفاده می‌کردند و حال با این ممنوعیت حس می‌کنند که حقشان تضییع شده است، در مرحله بعد نیز فعالان اقتصادی و تعدادی از مدیران تاثیرگذار دولتی که هر فرایندی را با دید سود‌رسانی می‌بینند.»

راهنمایان تور از مردم محلی انتخاب شوند

این استاد دانشگاه معتقد است که گردشگری می‌تواند به حفظ موجودیت این مناطق در مقابل مخالفان اقتصادمحور کمک کند. کلید طلایی اما استفاده از جوامع محلی در این فرایند است. به نوعی که مردم محلی در این تورگردانی‌ها و درآمد حاصل از گردشگری مشارکت داشته و بهره ببرند. روندی که کشور ما دقیقا به شیوه معکوس اجرا می‌شود: «این گردشگری‌ که به مناطق وارد می‌شود، مربوط به مردم محلی نیست. این گردشگران را تورگردانان و مدیریت منطقه وارد منطقه حفاظت شده می‌کنند و عملا مردم محلی از این پروسه سودی نمی‌برند. در سال‌های اخیر تاکید شده که مردم محلی را در منافع حاصل از گردشگری دخیل کنند اما متاسفانه هنوز این مسئله جا نیفتاده و مدیریت چندانی هم روی آن نیست.» گردشگری می‌تواند کمک حال حفاظت باشد و فرصت‌هایی را برای حفاظت بیشتر فراهم کند، البته منوط به اینکه با مشارکت جوامع محلی باشد: «بیشترین مزیت این روش ایجاد اشتغال برای جوامع محلی و درآمدزایی و حفظ معیشت آن‌ها است.» در این شیوه برخلاف روش قبلی که مردم محلی را از انتفاع از منطقه حفاظت‌شده ممنوع می‌کرد، حس مالکیت و تعلق خاطر جوامع محلی به مناطق حفاظت‌شده را افزایش می‌دهد: «در شیوه قبلی بخش بزرگی از آسیب‌ها از سمت جوامع محلی متوجه منطقه می‌شد و مردم برای کسب درآمد با شیوه‌های مختلف وارد منطقه می‌شدند.» گردشگری که با مشارکت مردم محلی باشد، راهکاری میانه است: «می‌توان با استفاده از آن از آسیب‌هایی که از طریق جوامع محلی ایجاد می‌شد، جلوگیری کرد.»

 نکته دیگر برای موفقیت این طرح ارائه خدمات تفصیلی است: «یکی از بزرگترین منافع گردشگری، آگاهی‌های زیست محیطی است، اینجاست که از گردشگری به عنوان ابزار استفاده می‌کنیم. باید برای گردشگران خدمات تفضیلی داشته باشیم و منطقه و محیط زیست را به دقت برای آن‌ها تفسیر کنیم تا حس مسئولیت گردشگران افزایش یابد.» او معتقد است که بهترین مفسران، مردم محلی اند «بهتر است مفسران از بین مردم محلی انتخاب شوند و طبیعت را به سنت‌ها و فرهنگ خود گره بزنند. اما در ایران معمولا راهنمایان تور از پرسنل مردم محلی نیستند.» 

به گفته این فعال اکوتوریسم اگر تمام این موارد رعایت شود، گردشگری در مناطق حفاظت‌شده مزایایی چون اشتغال‌زایی و ایجاد درآمد برای مردم محلی، ایجاد درآمد برای حفاظت از منطقه و افزایش آگاهی‌های زیست‌ محیطی در بین مردم محلی و گردشگران به همراه خواهد داشت.

هتل‌های داوطلب نقاهتگاه می‌شوند

باافزایش شمار قربانیان کرونا، بار دیگر موضوع اجاره هتل‌ها به وزارت بهداشت مطرح شده است

هتل‌های داوطلب نقاهتگاه می‌شوند

رئیس جامعه هتل‌داران: در حال حاضر بیش از ۲۰۰ هتل و بیش از هزار اقامتگاه غیرخصوصی در کشور وجود دارد  و از این فهرست تعداد قابل توجهی می‌توانند برای تبدیل به نقاهتگاه پیش‌قدم شوند

| پیام ما| پیشنهاد اول را وزیر بهداشت داده بود. ویروس مرموز جان آدم‌ها را می‌گرفت و بیمارستان‌ها پر شده بودند که پیشنهاد شد هتل‌ها نقاهتگاه شوند. اسفند ماه بود و آمار مرگ بسیار، اما نه این همه. فعالان گردشگری امید داشتند که این قرنطینه عجیب به سر بیاید و دوباره گردشگری گل کند؛ تورها پررونق و  هتل‌ها شلوغ. هرچند با ادامه خانه‌نشینی و محدودیت‌ها، امیدها ناامید شد و گردشگری در تمام دنیا آسیب دید. تغییر کاربری هتل‌ها در این مدت در کشورهای مختلف اجرا شده است، مثل هتل‌های اگور فرانسه که فروردین ماه با رضایت هتل‌داران نقاهتگاه شدند. در ایران که شمار قربانیان در حال بالا رفتن هنوز چنین نشده است. ویروس عالم‌گیر همین دیروز ۴۸۲ جان عزیز را گرفت و در روزهای پیش هر روز صدها تن را کشت. اکنون بار دیگر بیمارستان‌ها پر شده و فشار بر کادر پزشکی اوج گرفته است و دوباره حرف تبدیل هتل‌های خالی از مسافر به نقاهتگاه بیماران کرونا، پیش آمده است. قرار است هتل‌ها را به وزارت بهداشت اجاره دهند.

وزارت بهداشت دیروز اعلام کرد که ۴۸۲ مجموع جان‌باختگان بیماری کووید-19 به ۴۲ هزار و ۴۶۱ نفر رسیده است. آمار مرگ در حال شتاب گرفتن است و محدودیت‌ها دامن همه مشاغل را گرفته است؛ گردشگری را شاید بیش از همه. با افزایش شمار مبتلایان کووید- ۱۹ وزیر بهداشت هشدار داده که اگر تا دو هفته آینده اقدامی جدی صورت نگیرد، شمار قربانیان این بیماری همه‌گیر به روزی هزار نفر هم خواهد رسید. برای همین است که علی اصغر مونسان، وزیر میراث‌فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی در راستای درخواست سعید نمکی، وزیر بهداشت، از آمادگی این وزارتخانه برای اجاره هتل‌های درجه یک، دو و سه به‌ عنوان نقاهتگاه بیماران کرونایی و استقرار کادر پزشکی خبر داد. مونسان بر رعایت شیوه‌نامه‌های بهداشتی ابلاغی و پیگیری جدی در پایش و بازرسی از اماکن گردشگری و اقامتی برای اجرای این دستورالعمل‌ها تأکید کرد و به درخواست گفت: «این موضوع قبلا در جلسه هیئت دولت و ستاد ملی مقابله با کرونا مطرح شده بود و وزارت بهداشت برای اجاره و پرداخت اجاره‌بهای این اماکن آمادگی دارد.» طبق توضیح وزیر میراث فرهنگی این کار استانی است و هر شهری شرایط خاص خودش را دارد: «بر اساس نیاز وزارت بهداشت هتل‌ها در اختیار وزارت بهداشت قرار می‌گیرد و البته هتلی که در اختیار این گروه قرار می‌گیرد، به صورت صد درصد به این افراد اختصاص خواهد یافت و قطعا پذیرش گردشگر در آن انجام نخواهد شد.» بر این اساس بناست بعضی هتل‌ها در اختیار کادر درمان یا بیماران کرونایی قرار بگیرد که دوره اصلی درمان را گذرانده‌اند و نیاز به مکانی برای استراحت و درمان‌های پایانی دارند. به نظر می‌رسد این تصمیم در صورت اجرا بتواند بخش کوچکی ضرر تاسیسات گردشگری را که در تمام این ماه‌ها، خالی از مسافر بوده‌اند، جبران کند. چنان که ولی تیموری، معاون گردشگری این وزارتخانه هم پیش از این اصل را کمک به فعالان گردشگری دانسته و گفته بود وزارت بهداشت به دنبال اطلاع از مشکلات مالی تاسیسات گردشگری، چنین پیشنهادی را مطرح کرد. او توضیح داده بود که این طرح داوطلبانه و غیراجباری است. پیش از این در آغاز محدودیت‌های سفر و وحشت جهانی از ویروس ناشناس بود که یکی از هتل‌ها بعد از بازگشت دانشجویان ایرانی از چین به مشارکت گرفته شد.

فهرست هتل‌های داوطلب

نام هتل‌های داوطلب در حال جمع‌آوری است. دیروز جمشید حمزه زاده، رئیس جامعه هتل‌داران پیشنهاد داده‌است که هتل‌های غیردولتی برای نقاهتگاه شدن بیماران کرونایی پیش‌قدم شوند. او به ایرنا گفته است: «مدیران‌کل میراث فرهنگی گردشگری و صنایع‌دستی می‌توانند با اعلام هرچه سریع‌تر این موضوع به هتل‌ها و اقامتگاه‌ها در استان‌ها، فهرست هتل‌های درجه یک، دو و سه را که به این امر علاقه‌مند هستند در اختیار وزارتخانه قرار دهند تا اسامی هتل‌ها به وزارت بهداشت اعلام شود و دانشگاه‌های علوم پزشکی هر شهر برای انعقاد قرارداد با هتل‌ها اقدام کنند و در نهایت هتل‌های ویژه بیماران کرونایی از سایر هتل‌ها تفکیک خواهند شد.» در حال حاضر بیش از ۲۰۰ هتل و بیش از هزار اقامتگاه غیرخصوصی در کشور وجود دارد و رئیس جامعه هتل‌داران معتقد است از این فهرست تعداد قابل توجهی می‌توانند در این کار پیش‌قدم شوند.

او با بیان این که هتل‌داران کشور نیز آماده کمک به ریشه‌کن کردن بیماری کرونا هستند، توضیح داده که: «البته الزامی برای هتل‌داران وجود ندارد و آنهایی که علاقمند باشند می‌توانند به این فهرست وارد شوند. ما در حال پرس‌و‌جو از هتل‌ها برای فهمیدن میزان علاقمندی‌شان در مشارکت در این طرح هستیم و پس از آن این فهرست را در اختیار وزارت بهداشت قرار می‌دهیم. البته مسئله زمان‌بر است زیرا باید نحوه پرداخت هزینه‌ها از طرف وزارت بهداشت مشخص شود. همچنین موضوعی که قابل طرح و بررسی است، نحوه رسیدگی به این بیماران است.» در حالی که کارکنان هتل‌ها فقط نحوه رعایت شیوه نامه‌های بهداشتی در مراکز اقامتی را آموزش دیده‌اند و چگونگی مراقبت از بیماران کرونایی را نمی‌دانند، حمزه‌زاده می‌گوید در این مورد گفت‌وگو با وزارت بهداشت ضرورت دارد و شاید لازم باشد بخشی از کادر درمان در این مراکز حضور پیدا کنند.

استفاده از هتل‌ها شرط دارد

پذیرایی از بیماران کرونایی در هتل‌ها با همه پیشنهادها و درخواست‌ها هنوز آغاز نشده است. پیش از این علاوه بر دو وزیر یاد شده، مسعود مردانی، عضو کمیته علمی ستاد مقابله با کرونا این موضوع را مطرح کرده و گفته که بسیاری از هتل‌ها می‌توانند نقاهتگاه مناسبی برای بیماران کرونایی باشند اما به شرطی که دولت در این امر کمک کند، زیرا مخارج زیادی دارد. پیشنهاد 9 ماهه وزارت بهداشت و اصرار میراث فرهنگی یک سوی ماجراست و رویکرد هتل‌ها یک سوی دیگر. این مجموعه‌ها که با بسته‌شدن مرزها و رکود سفر، هر روز با تعطیلی و خلوت سپری کرده‌اند، برای اجاره هتل‌ها شرط گذاشته‌اند.

حمزه‌زاده در روزهای گذشته درباره موضع کلی هتل‌ها به این پیشنهاد که همچنان درباره آن صحبت می‌شود، به ایسنا گفته بود: «هتل‌داران مخالف این پیشنهاد نیستند اما موافقت مشروط دارند. چنان‌که به هر دلیل کشور به مشارکت هتل‌ها نیاز داشته باشد ما همراهی می‌کنیم. رعایت پروتکل‌های بهداشتی هم در راستای سلامت مردم بوده است. ولی نظر ما این است که نباید شرایط به گونه‌ای باشد که بیماران کرونا در هر هتلی پذیرفته شوند. ضرورت دارد که این طرح به صورت داوطلبانه و غیراجباری انجام شود.

 اگر هتلی علاقه‌مند بود و آمادگی پذیرش این بیماران را داشت می‌تواند مشارکت کند. کما این که در گذشته هم این همکاری و مشارکت وجود داشته است. زمانی که ویروس کرونا به ایران سرایت کرد، تعدادی از هتل‌ها محل نگهداری مسافران خارجی بودند که امکان خروج از کشور را نداشتند.»به گفته او پیشنهاد دیگر هتل‌داران این است که در این طرح، ابتدا از هتل‌های دولتی که در همه استان‌ها شعبه دارند و تعدادشان هم قابل توجه است، به عنوان نقاهتگاه بیماران کرونایی استفاده شود. شرط دیگر مورد نظر این مجموعه‌ها تقبل هزینه‌ استفاده از هتل‌ها به عنوان نقاهتگاه از سوی وزارت بهداشت یا دولت است. «مطمئنا تعدادی از هتل‌ها آمادگی مشارکت در تبدیل به نقاهتگاه موقت بیماران کرونا را دارند اما مشروط به آن‌که چنین شرایطی تامین شود.» بر این اساس در صورت عمل به این شروط و پیشنهادها، هتل‌ها آماده ارائه فهرست داوطلبان و علاقه‌مندان به وزارت بهداشت هستند. با همه این‌ها اما به نظر می‌رسد صحبت‌ها درباره استفاده از هتل‌ها، تنها در حد صحبت بوده و با اینکه حتی از سوی ستاد ملی مدیریت کرونا هم مطرح شده، هنوز جدی نیست.

 

اکوتوریسم فرصتی برای توسعه محلی

اکوتوریسم فرصتی برای توسعه محلی

یادداشتی از حر منصوری عبدالملکی فعال محیط‌ زیست

اکوتوریسم در مناطق حفاظت شده چند جنبه دارد، اولین جنبه بحث عدالت اجتماعی است. پرسش اینجاست که چرا افرادی مانند محیط‌بان و دانشجو مجوز دارند و می‌توانند مناطق محافظت شده را ببیند اما باقی افرادی که می‌توانند پروتکل‌های مربوط به بازدید را رعایت کنند، نمی‌توانند از دیدن این مناطق محروم هستند؟ نبودن افراد دیگر و نبود نظارت و قانون برای بازدید باعث رفت و آمد غیر قانونی می‌شود. پس وقتی از جایی می‌توان بهره برد باید قوانین سختگیرانه و قوانینی که در دنیا از آن بهره می‌برند استفاده شود تا جامعه به معیار مناسبی در این زمینه برسد. اما در اینجا شاید لازم باشد مقصودمان از اکوتوریسم را به صورت روشن تعریف کنیم. آن کسی که با ماشین آفرود در منطقه گردش می‌کند، گردشگری است که می‌تواند بی‌هدف در منطقه گردش کند. اما اکوتوریسم سفری هدفمند است و تعریف مشخص دارد. اکوتوریسم یعنی سفری مسئولانه.  اکوتوریسم یا همان طبیعت‌گردی می‌تواند برای مناطق منافع اقتصادی هم به همراه داشته باشد. اگر در مناطق حفاظت شده، زمینه‌های اقتصادی خُرد اما پایدار به وجود بیاید و جایگاه خودش را در سبد درآمدی جامعه محلی پیدا کند؛ با استقبال مردم محلی مواجهه می‌شود. این روش می‌تواند به ایجاد اشتغال و کسب و کارهای خرد اما پایدار منجر شود.  در این صورت است که بسیاری از مردم فکر می‌کنند به جای شکار می‌توان کارهای دیگری هم برای بهره‌برداری پایدار انجام داد. مثلا پیشتر مردم میانکاله تصور می‌کردند که پرنده تنها برای خوردن است اما وقتی متوجه شدند که افرادی برای دیدن لحظه‌ای یک پرنده از جای دیگر دنیا به منطقه می‌آیند و حاضرند اقامت در آنجا اقامت کنند و غذای محلی استفاده کنند؛ استقبال کردند و همین باعث رونق اقتصادی شد.

اما بحث اینجاست که باید راه درستِ عمل کردن را پیدا کرد. نمی‌توانیم بگوییم چون دولت یا یک بخش خصوصی در جایی اشتباه کرد نباید ما هم اصلا انجامش دهیم. این یعنی رها کردن مناطق حفاظت شده که می‌تواند بسیار خطرناک باشد. زیرا نگهداری مناطق حفاظت شده توجیهی برای دولت ندارند و  دولت همواره از زیر آن شانه خالی می‌کند. یک دستگاه لودر مگر ۵ سال پیش چه قیمتی داشت؟ مثلا ۲۰۰ میلیون تومان، سالی ۴۰ بار میانکاله آتش می‌گیرد و یک لودر می‌تواند یک ساعته هر نوع آتش سوزی را خاموش کند. دولت این کار را نکرد و این را تهیه نکرد و همواره فعالان محیط زیست باید وارد عمل شوند. پس برای مناطق حفاظت شده باید بهره برداری پایدار وجود داشته باشد تا مردم توجیهی برای حفاظت آن داشته باشند. نباید فراموش کنیم که دولت به هزینه کردن بدون بهره‌برداری علاقه‌ای ندارد.  به همین دلیل تا مناطق محافظت شده، حیاط خلوت شوند. 

چون افراد محدودی می‌توانند  در آن تردد کنند، هر اتفاقی می‌تواند در منطقه رخ دهد کما اینکه رخ داده است. اما وقتی مردم براساس ظرفیت بُرد اکولوژی حضوری خردمندانه دارند، ماجرا متفاوت می‌شود. فرمولی برای این اتفاق وجود دارد، ارزیابی می‌کنند، می‌گویند در این زمان در این منطقه با این اصول باید حضور داشت. بدون ماشین و  روی مسیرهایی که تابلوها آن را را مشخص کرده. بر این  اساس سایتی مشخص می‌شود و تورها و گروه‌ها ثبت نام می‌کنند.  براساس ظرفیت در نظر گرفته شده، برنامه شکل می‌گیرد. این اتفاق قابل قبولی است. باید این کار شروع شود تا زودتر مشکلات آن مشخص و حل شود. آفت این کار نگاه مکانیکی یا سخت‌افزاری حاکمیت است. دولت به تمام بخش‌های توسعه گردشگری ایران نگاه مکانیکی دارد و می‌خواهد چیزی را بسازد. غافل از اینکه خیلی از برنامه‌های توسعه‌ای، توسعه انسانی یا توسعه مهارتی هستند و نیاز نیست که حتما یک آجر را جابه‌جا کنیم. باید برنامه‌ریزی کرد و به نیروهای بومی و علاقه‌مند مناطق کمک کرد تا توانمند شوند اما نگاه دولت متاسفانه این‌گونه نیست. دولت می‌خواهد هتل بزند، پل بزند و این اسمش توسعه گردشگری نیست. 

در جمع‌بندی باید بگویم که اکوتوریسم در مناطق حفاظت شده اتفاقا نیازمند آموزش و نظارت سختگیرانه است.  

اگر این اتفاق رخ دهد تاثیر مثبتی در اقتصاد جامعه محلی هم خواهد داشت، این را من نمی‌گویم دنیا می‌گوید که اکوتوریسم ابزار کارآمد برای حفاظت از مناطق حفاظت شده است. اکوتوریسم ابزاری است که همه دنیا دارند از آن برای مدیریت حیات‌وحش استفاده می‌کنند. سوال این است که چرا ما نباید استفاده کنیم؟ اتفاقا ما بیش از هرجایی نیاز داریم چون عامل اقتصادی بسیار مهم است. 

نفس خانه بروجردی‌ها حبس می شود

 ادامه مناقشه بر سر شکستن حریم منظری بنای قاجاری کاشان 

نفس خانه بروجردی‌ها حبس می شود

معاون شهرسازی و معماری شهرداری کاشان در گفت‌و‌گو با «پیام ما»: عکس‌هایی که در سایت‌ها منتشر شده، از بالا گرفته شده است.

مدیر اداره میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری کاشان در گفت و گو با «پیام ما»: ارتفاع سازه بالاتر از بام خانه بروجردی نیست.

روزنامه نگار: مرضیه قاضی زاده | نفس خانه بروجردی‌ها تنگ شده است. می‌خواهند در حریم این بنای قاجاری که تصویرش بر پاسپورت هر ایرانی نقش بسته، ساختمانی تجاری و مسکونی بسازند و کافه و رستوران راه‌ بیندازند. بخشی از این سازه درست دیوار به دیوار خانه بروجردی‌ها در حال قد کشیدن است و کل منظر بنا را مخدوش کرده اما مدیر میراث فرهنگی کاشان می‌گوید مراحل قانونی طی شده و ضوابط حریم رعایت شده است. فعالان میراث فرهنگی در حال جمع کردن امضا برای توقف پروژه هستند و مدعی‌العموم هم به میدان آمده است.

قدرِ سه متر از حریم بلافصل خانه بروجردی‌ها را کنده‌اند تا مجتمع گردشگری بسازند. در این چهار سال بارها کاربری این مجتمع در حال ساخت تغییر کرده است. سه سال پیش که پرونده این پروژه برای دریافت مجوز به اداره میراث فرهنگی فرستاده شد کاربری‌اش اقامتی و تجاری بود. آن زمان میراث مخالفت کرد و کار، شروع نشده، متوقف شد.

مهران سرمدیان، معاون مدیر کل و رئیس اداره میراث‌فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی کاشان به «پیام ما» می‌گوید، در شروع ماجرا یک طبقه از پروژه کاملا اقامتی بود و مابقی تجاری: «بعد از مدتی تمام‌آن را تجاری کردند و ما اعلام کردیم که با مجوز تجاری قطعا مخالفت خواهد شد.»

دو سال بعد ورق برگشت. تابستان سال 97 طرح و نقشه به تصویب کمیته فنی میراث‌فرهنگی اصفهان رسید اما این بار با کاربری تاسیسات گردشگری که واحدهای پذیرایی هم در خود داشت، طرحی که سرمدیان از آن به عنوان کاربری مختلط یاد می‌کند. به گفته او تمام مراحل قانونی برای اجرای این پروژه انجام شده است و میراث فرهنگی مخالفتی با اجرای این پروژه گردشگری ندارد.

یک سال پس از آن کار ساخت مجتمع آغاز شد. بی‌تفاوتی کنونی میراث فرهنگی در حالی است که فعالان میراث فرهنگی می‌گویند در روز کلنگ‌زنی هیچ‌کس حاضر نشد به مراسم بیاید، حتی فرماندار و مسئولان میراث فرهنگی اصفهان. تسنیم نوشته است که در این روز به دلیل شرکت‌نکردن مسئولان مراسم کلنگ‌زنی برگزار نشده و در نهایت همه چیز مخفیانه و در سکوت پیش رفته است.

یک‌سال گذشت. میلگردها که نمایان شد، اعتراض فعالان میراث فرهنگی بالا گرفت. حتی معاون پیشین عمرانی فرمانداری کاشان هم همراه معترضان شد و گفت که اگر مسئولیتی داشت، اجازه ساخت چنین مجتمعی را در همسایگی خانه تاریخی نمی‌داد. مالک مجبور شد قدری از قد میلگردها را بچیند، شاید که همهمه‌ها بخوابد اما چنین نشد.

این خانه حریم ندارد

آنچه مسلم است این بنا در حریم بلافصل خانه بروجردی‌هاست. فاصله بخشی از این زمین تا بافت تاریخی فقط پنج متر است. با این حال زمین مجاور را به قدرِ دو طبقه در زیر زمین کنده‌اند، آن هم با لودر. مردم محلی این‌طور می‌گویند. سوال اینجاست که چگونه مجوز ساخت واحدی گردشگری آن هم در حریم درجه یک خانه تاریخی داده شده است؟ جواب ساده است: برای این بنای تاریخی حریم در نظر گرفته نشده است. رییس اداره میراث‌فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری کاشان می‌گوید: «خانه بروجردی به تنهایی حریم مصوب ندارد، ولی زیر مجموعه محله سلطان میراحمد است و همه قوانین سلطان میر احمد شامل آن هم می‌شود.» او معتقد است که چون در کاشان مخصوصا در محدوده خیابان علوی خانه‌های تاریخی زیاد است، نمی‌توان حریم جداگانه‌ای برای هر کدام از آن‌ها مشخص کرد: «حریم محله سلطان میراحمد سال 75 تصویب شد. این منطقه خانه‌های تاریخی زیادی دارد که همه آنها در یک حریم هستند.»

مدیر میراث فرهنگی کاشان به دفاع از مجتمع گردشگری ایستاده است. می‌گوید تمام کنده‌کاری‌ها با بیل انجام شده و در موردی که لودر آورده بودند کار تا مدتی تعطیل شده است. به گفته او در تمام مدت اجرای این پروژه میراث فرهنگی کنترل و نظارت داشته و حتی میزان لرزش‌های حاصل از کنده‌کاری هم سنجش شده است. «این کنده‌کاری برای خانه تاریخی بروجردی مشکلی ایجاد نکرد چون کف خانه از کوچه سه متر پایین‌تر است، 6 تا 7 متر زیرزمین دارد و اینکه پنج تا شش متر از بام خانه بروجردی در این کوچه است و اصل گنبد و خانه خیلی دورتر است.»

دفن جلوه بصری

با حمایت میراث فرهنگی دو طبقه از مجتمع ساخته شده و کار از کار گذشته است. فعالان میراث این بار به دنبال حفظ منظر این خانه تاریخی هستند. دوم آبان بود که مجتبی آراسته، رئیس اداره راه و شهرسازی کاشان  نامه‌ای به اداره کل راه ‌و‌ شهرسازی استان اصفهان و رئیس اداره نظام‌مهندسی و مقررات ملی و کنترل ساختمان  نوشت و خواستار بررسی فوری این پروژه شد. در متن نامه آمده است: «مجوز صادره از حیث ضوابط ارتفاعی پروژه که در بافت تاریخی محله سلطان میراحمد کاشان واقع شده است ۵ متر است که در عمل با لحاظ کردن جان‌پناه بام و کد ارتفاعی اجرایی بیش از این میزان بوده که منجر به آسیب جدی به اصالت خانه تاریخی و میراث فرهنگی کشور و دفن شدن جلوه زیبای بصری و نادیده گرفتن شکوه سیما و منظر این اثر شاخص و منحصر به فرد می‌شود.» میراث، شهرداری و مالک به شور نشستند و 5 مغازه از این مجتمع را حذف کردند. این تصمیم یک هفته قبل صورت گرفت.

با این حال در عکس‌های تازه پیداست که منظر بصری خانه قاجاری را شکسته‌اند. سطح ستون‌ها و میلگردها نمای این خانه را مخدوش کرده، به طوری که عمارت دقیقا پشت این ساخت و ساز محو می‌شود. فعالان و دوست‌داران میراث فرهنگی روی همین موضوع دست گذاشته‌اند.

محمد مشهدی نوش‌آبادی، پژوهشگر تاریخ و فرهنگ کاشان به «پیام ما» می‌گوید: «این بنا که ساخته شود تصویر کل گنبدخانه از جهت‌های مختلف مخدوش می‌شود. سازه ضلع غربی این بنا تمام دید گنبد خانه بروجردی‌ها را کور کرده است. بحث بر سر این است که منظری در جانب شرقی سازه را خالی بگذارند تا وقتی گردشگر از ارتفاع بلند جانب غربی رد شد، بتواند خانه، گنبد و بادگیر بروجردی‌ها را در جانب شرقی بنا ببیند.»

خواسته اصلی حذف طبقه سوم یا همان طبقه همکف این سازه است. هر چند که عده‌ای دیگر معتقدند که این بنا بایستی توسط شهرداری تملک شود. مشهدی تاثیر این سازه را بر منظر این خانه تاریخی این طور شرح می دهد: «از منظر غربی این مجتمع تجاری دیگر چیزی از گنبد خانه بروجردی و حتی بادگیرها هم پیدا نیست. اما وقتی ده الی 15 متر از جلوی سازه به سمت شرق می‌روید، در شعاعی 20 متر تا 15متری چیزی از گنبد پیداست، به شرط آنکه جان‌پناه ساخته نشود و ارتفاع بنا از کف خیابان بیش از ۵ متر نباشد که بیش از حد خوشبینانه است.»

با همه اعتراض‌ها، حسن نعناکار، معاونت شهرسازی‌ومعماری شهرداری کاشان به «پیام‌ما» می‌گوید ایراد از عکاس است: «عکس‌هایی که در سایت‌ها منتشر شده، از بالا گرفته شده است. در یکی از عکس‌های منتشر شده مشخص بود که عکس از داخل قلعه جلالی با پهپاد گرفته شده. در صورتی که اگر در داخل قلعه جلالی بایستید، تصویر خانه بروجردی کاملا پیداست. باید به مردم حقیقت گفته شود. از شعاع خیابان کاملا بادگیرها پیداست.»

حتی با حذف مغازه‌های جلویی، منظر بنا مخدوش است

قانون حفظ حریم منظر آثار ثبت ملی حرف دیگری دارد و می‌گوید هر گونه ساخت‌وساز به ارتفاع بیش از ارتفاع بام اثر تاریخی ممنوع است. در متن قانون آمده است که ارتفاع اعلام‌شده بدون در نظر گرفتن برجک، مناره و گلدسته، سردری، سنتوری، بادگیر و گنبد خانه است. این در حالی است که به اعتقاد فعالان میراث‌فرهنگی با احتساب جان‌پناه و کد ارتفاعی، ارتفاع سازه بیش از بام خانه است. مدیر راه و شهرسازی هم این را تایید می‌کند: «حتی با حذف مغازه‌های جلو، با توجه به ستون‌هایی که مالک بالا برده ، باز هم منظر بنا مخدوش است. وقتی که ما جان‌پناه یک متر و ده سانت را هم به این مجموعه اضافه کنیم، دیگر چیزی از منظر بنای تاریخی نمی‌ماند، مگر آنکه جان‌پناه را از شیشه بسازند که البته چندان هم جالب نیست.»

مدیر میراث فرهنگی کاشان اما تاکید دارد که ارتفاع سازه بالاتر از بام خانه بروجردی نیست. سرمدیان توضیح می‌دهد: «ما بین دیوار خانه بروجردی و پلاک مالک یک کوچه 5 متری قرار دارد که تراز این کوچه از خیابان علوی در حدود 2 متر بالاتر است.

 ارتفاع بام بروجردی در این کوچه حدود چهار متر و ده سانتی‌متر است و ارتفاع دیواره ساختمان جدید در حدود سه متر و نیم خواهد بود.» او می‌گوید که در نقشه ساختمان قید شده که جان‌پناه ساخته نشود: «به جای جان‌پناه، معادل شیشه‌ای تعریف شده است.» او در عین حال معتقد است حتی با وجود جان‌پناه هم، ارتفاع سازه بالاتر از منظر خانه بروجردی نمی‌رود: «درست است که در مقررات ملی ساختمان جان‌پناه یک متر و 10 سانت تعریف شده است اما در بافت تاریخی، شهردار مجوز بیش از 70 سانت جان‌پناه را نداده است.»

2500 امضا برای نجات خانه بروجردی‌ها

تاکنون نزدیک به 2‌هزار و 500 نفر در سایت کارزار پای درخواست جلوگیری از ساخت مجتمع تجاری در حریم منظر خانه بروجردی‌‌های کاشان را امضا کرده‌اند. هشتگ «نجات منظره خانه بروجردی‌ها» در شبکه‌های‌اجتماعی در حال دست‌به‌دست‌شدن است. خواسته این افراد توقف اجرای پروژه دست کم به مدت یک ماه است. آن‌ها می‌خواهند در این مدت مسیری برای اصلاح پروژه طراحی و تعیین شود. سه روز قبل روح الله دهقانی، دادستان کاشان از این سازه بازدید کرد و وعده پیگیری مجوزهای داده شده به این پروژه را داد. دهقانی در این بازدید تاکید کرد که مجوزهای این مجتمع در حال احداث به دقت بررسی می‌شود و با رعایت حفظ حقوق عمومی و حقوق مکتسب سرمایه‌گذار و با نظر متخصصین و کارشناسان حوزه میراث، تصمیم‌گیری خواهد شد. به گفته او اگر کارشناسان میراث‌فرهنگی ادعا کنند که فرایندهای قانونی برای این پروژه طی نشده یا برای حفظ منظر خانه بروجردی‌ها خواستار توقف پروژه شوند، با بررسی مدارک، دستورات لازم را صادر می‌شود. حال باید منتظر ماند و دید که سرنوشت منظر این خانه قاجاری و تصویر قاب‌گرفته در پاسپورت هر ایرانی چه خواهد شد.

در جست و جوی راهکار خودپالایی خلیج گرگان

یادداشتی از مسعود باقرزاده کریمی مدیر دفتر اکوسیستم‌های تالابی سازمان حفاظت محیط زیست

بررسی وضعیت خلیج گرگان و تالاب میانکاله نشان می‌دهد که اثر کاهش تراز دریای خزر بسیار معنی‌دارتر از کاهش آب‌های حوضه آبخیز است. هرچند نمی‌توان کاهش آب منابع بالادست را نادیده گرفت اما با اطمینان می‌توان گفت اثر عقب‌نشینی دریا بسیار بیشتر است. خشکی در مجموعه میانکاله و خلیج گرگان رخ داده چون تراز آب دریا مدام درحال کاسته‌شدن است. از سوی دیگر اثرات خشکی در خلیج گرگان مشهود است چون، بخش‌های غربی در مسیر تالاب‌های لپو و زاغمرز، شیب کمتر و ارتفاع بیشتری دارد. این 10 هزار هکتار خشکیدگی اشاره به محدوده غرب دارد. در این وضعیت برای یافتن راهکار تعدیل‌کردن اثر دریا، مطالعات بسیاری انجام شده است که آخرین آن مربوط به مرکز اقبانوس‌شناسی است. اگرچه خیلی نمی‌توان در رفتار دریا تغییر ایجاد کرد اما این مرکز تحقیقاتی به این جمع‌بندی رسیده است که تالاب میانکاله و خلیج گرگان علاوه بر کم شدن تراز آب، مشکل جدی دیگری دارند: کمبود اکسیژن. این مسئله به دنبال نبود شرایط تبادل آب رخ می‌دهد. وقتی جریان آب دریا بالا می‌آید، جریان آب وارد خلیج می‌شود و بعد دوباره ارتفاع آن کم می‌شود یا طوفان‌هایی در خشکی آب را به دریا هدایت می‌کنند. حالا در نبود این جریان اکسیژن به تالاب نمی‌رسد و خفگی و مسمومیت در آب رخ می‌دهد. چه آنکه سال پیش هزاران پرنده در میانکاله و خلیج گرگان تلف شدند و یک علت‌ها همین مسمومیت بود. مرکز اقیانوس‌شناسی ادعا می‌کند که بر اساس این مطالعات، اگر تنگه‌هایی که خلیج و دریا را به هم مرتبط کرده لایروبی کنیم، جریان آب سریع‌تر خواهد شد و خودپالایی و تبادل آب به میزان بیشتری رخ خواهد داد. با این راهکار البته که سطح آب خلیج بالا نخواهد آمد و این مرکز نیز چنین ادعایی ندارد اما به اطمینان بیشتری می‌توان گفت که با انجام لایروبی کانال‌های منتهی به خزر نوعی تهویه در این زیستگاه رخ خواهد داد. البته این نظریه طرفداران و منتقدانی دارد. اما اگر ستاد ملی تالاب‌ها به تصمیم برسد، این اقدام بعد از مطالعه تخصصی زیست محیطی و با طراحی و نقشه‌برداری دقیق‌تر صورت خواهد گرفت تا آسیب کمتری به منطقه وارد شود. علاوه بر این ما در ستاد ملی تالاب‌ها اقدامات بسیار زیادی را به تصویب رسانده‌ایم. مشکل فاضلاب‌ها، مسئله پرورش ماهی که بخشی از آلودگی را به منطقه گسیل می‌کند، تعارضات با بانک زمین و موارد بسیار زیادی را در نظر داریم که باید حل شود. لایروبی کانال‌ها بعد از ابلاغ ستاد ملی انجام خواهد گرفت و امیدواریم به سمت بهبودی قدم برداریم.

سردیس‌های ناشناس

یک مجسمه ساز در گفت و گو با «پیام ما»: مدل خمیری مجسمه‌ها با آنچه در پارک هنرمندان نصب شد، متفاوت بود

سردیس های نا شناس

معاون هنری سازمان زیباسازی: مطرح کردن بحث مناقصه و مزایده در این سمپوزیم صحیح نیست.

روزنامه نگار: سوگل دانائی | شبیه خود واقعیشان نبودند. فرسنگ‌ها فاصله بود میان کیارستمی با عینک آفتابی و موهای تنک و صورت کشیده‌ای که وقت خنده، چانه‌اش چال می‌افتاد با تصویری که از او روی سردیس پارک هنرمندان نصب شده بود. دیگرانی هم بودند که شبیه خود واقعیشان نبودند، یکی پیرتر افتاده بود و دیگری خشمگین‌تر. در میانشان مجسمه‌هایی هم بودند که شباهتی با خود واقعیشان داشتند، انگار که اول مجسمه بوده و از روی آن چهره واقعی هنرمند را تراشیده بودند. فرسنگ ها فاصله اما جایی دیگر هم خودش را نشان داده بود؛ میان مجسمه‌های خمیری شکل با آنچه که در پارک نصب شده بود، فاصله ای که هنرمندان و شهرداری هرکدام برایش توجیهی دارند.

اولین انتقادات به سردیس‌های نصب شده در پارک هنرمندان از جانب علی اعطا، سخنگوی شورای شهر تهران در توییتر مطرح شد. درست چند روز بعد از نصب مجسمه‌ها و دقیقا همان زمانی که مردم در حین عبور و مرور در پارک هنرمندان متوجه عدم شباهت بعضی از چهره‌ها با سردیس‌هایشان شده بودند. اعطا هم نظر با آن‌هایی بود که معتقد بودند، نصب سردیس‌ها به مثابه فاجعه است. همان فاجعه‎‌ای که سال گذشته درست در زمان نصب سردیس مشایخی در منطقه یک رخ داده بود. اعطا در صفحه مجازیش نوشته بود که سردیس‌های این پارک شباهتی به چهره‌هاى واقعى ندارد: «از محوطه پارک هنرمندان رد می‌شدم. توجهم به سردیس‌های نصب شده از بزرگان هنر در محوطه این پارک جلب شد. سردیس‌هایی که غالبا شباهتی به چهره‌هاى واقعى نداشت. رسمی زیبا و ایده‌ای اصیل، قربانی طراحی نامناسب و اجرای غلط شده است. ‏کج سلیقگى در ساخت سردیس و تندیس برای ما که قدرت قلم ابوالحسن خان صدیقی را در ساخت مجسمه هاى فردوسی و سعدی و ابن سینا در برابر دیدگان ماست، مایه تاثر است. نگاه کنید به تندیس‌های ساخته شده از سردار شهید سلیمانی در برخى شهرها که مشابهت سهل است، حداقل تناسب‌های لازم را ندارند.» او همچنین نوشته بود که دست کم از مدیران مربوطه توقع رسیدگی بیشتری دارد: «برخى اهل هنر و رسانه‌ها نیز، نسبت به موضوع واکنش نشان داده‌اند. به عنوان یک عضو شورا و البته، دانش آموخته دانشکده هنرهاى زیباى دانشگاه تهران، که ۷ سال از دوران دانشجویى خود را در این دانشکده سپرى کرده‌ام، توقع تدبیر بیشتر از مدیران دارم.»

همه کارها نباید به نمایش در می‌آمد

بعد از شیوع انتقادات نسبت به سردیس‌های پارک هنرمندان، قرار بر تغییر و اصلاح آن‌ها شد. حالا چند روز بعد از خوابیدن اعتراضات، تعدادی از مجسمه سازان ایراد را به کار خود نمی‌گیرند و از روندی صحبت می‌کنند که باعث چنین رخدادی شده است. احد قاضی، مجسمه ساز رئال و هایپررئال که تعدادی از دوستانش در این سمپوزیم فعالیت کردند و سردیس‌هایی طراحی کردند، در اینباره به روزنامه «پیام ما» می‌گوید: «هنرمندان در ابتدا در سمپوزیم شرکت کردند، سمپوزیم روالی دارد به این صورت که افرادی رزومه می‌دهند و هیات شورای هنری آن‌ها را انتخاب می‌کند، رویکرد سازمان زیباسازی در این سمپوزیوم به این صورت بود که به هنرمندان جوان‌تر میدان داده شود.» او معتقد است که در گذشته آثار تعدادی از هنرمندان انتخاب می‌شد و همواره جوانترها انتقاد می‌کردند که چرا آن‌ها مشارکتی ندارند: «تا اینجا همه چیز خیلی خوب بود اما شاید رفتار بعدی قدری غیر حرفه‌ای بود و آن این بود که لزوما هر فردی که در سمپوزیم شرکت می‌کند نباید اثرش در سطح شهر نصب شود.» قاضی معتقد است که یک سوم از کارها از کیفیت لازم برخوردار بودند و شاید بهتر بود که تنها همان یک سوم در سطح شهر نصب می‌شدند: «اما به هر حال رویداد سمپوزیم تعاملی بود و سازمان خواسته بود تا به همه فرصتی دهد تا کارهایشان را نمایش دهند.»

هنر مناقصه‌ای نیست

تا به اینجای کار شاید بتوان همه چیز را به پای سلیقه نوشت. اینکه سمپوزیم چطور در ذهن مدیران تعریف می‌شود. قاضی اما مشکل را اساسا برای پس از مدلاژ خمیری کارها می‌داند. مشکلی که اساسا در تصاویر گرفته شده از مدل خمیری کارها هم نمایان است: «متاسفانه بخشی در سازمان زیباسازی وجود دارد که جدای از معاونت فرهنگی و هنری هستند و اینها اعمال نظر می‌کنند، به هنر به صورت مناقصه‌ای نگاه می‌کنند و سازمان را مجبور می‌کنند از قالب گیران مختلف استعلام قیمت بگیرد. این اتفاق این‌بار هم رخ داد.» به گفته این مجسمه ساز در طی این مناقصه قالب گیری به فردی سپرده می‌شود که پایینترین قیمت را لحاظ نکرده است، در مرحله بعدی پیمانکاری که قیمت برای پایین‌تری برای قالب گیری کارها به سازمان معرفی کرده بود، اعتراض می‌کند، در این مرحله سازمان به دلیل دخالت بازرسی مجبور می‌شود تا تولید قطعه را به پیمانکار ارزان قیمت بسپرد. او در میان صحبت‌هایش از قوانین دست و پا گیری صحبت می‌کند که بازرسی برای معاونت فرهنگی ایجاد کرده است و روند را غیر حرفه‌ای کرده است:«من خودم در سمپوزیم کار نداشتم اما بسیاری از کسانی که در سمپوزیم کار می‌کردند از دوستان من بودند، من تقریبا 5 یا 6 روز در آنجا بودم. حتی قطعه‌هایی که زده بودند، دفرمگی داشت، یعنی اگر کسی اهل فن بود، متوجه می‌شد، یعنی مدلاژ را دیده و قطعه تولید شده را هم دیده دادند به همان پیمانکار پتینه کرد و نتیجه شد آن چیزی که ما دیدیم.» او ریشه اتفاق رخ داده را در اعمال نظر بازرسی به معاونت فرهنگی زیباسازی می داند و معتقد است سیکل معیوب باعث ایجاد این اتفاق شده است: «مجسمه سازی مثل آسفالت کشی پارک و لوله کشی خیابان نیست، شاید اگر این اجازه به معاونت فرهنگی داده می‌شد دست کم این اتفاق به این فضاحت رخ نمی‌داد.»

مجسمه‌ها تاییدیه داشتند

قاضی می‌گوید، آبی که ریخته شده جمع نمی‌شود. این نقل از این رو مطرح می‌کند که صحبت و پیگیری از سازمان زیباسازی دیگر فایده‌ای ندارد: «یکی از مجسمه‌ها متعلق به استاد پرویز تناولی بود. استاد تناولی همان زمان در یک ویسی از این سردیس احساس رضایت کردند و گفتند حتی لازم نیست هیچ قسمتی از آن تغییر کند. این اتفاق  درباره مجسمه ابراهیم حقیقی هم افتاد، ایشان خودشان چندباری به مجموعه هم سر زده بودند و در جریان فعالیت بودند. مجسمه دیگر متعلق به عربعلی شروه و استاد بنان بود که شخصیت‌های این هنرمندان در کارها هویدا شده بود اما نتیجه با آن چیزی که طراحی شده بود، متفاوت شد.» او معتقد است کسانی که باید کار را قضاوت می‌کردند، قضاوت کردند و مقایسه‌ای هم انجام دادند: «اما ای کاش در برنامه‌های خبری به مجسمه سازان هم تریبون داده می‌شد تا دست کم کار را کمی حرفه‌ای می‌دیدند. به زعم من مقصر اصلی این اتفاق محدودیت‌هایی بود که بازرسی برای معاونت فرهنگی زیباسازی گذاشته بود.»

تفاوتی در انتخاب پیمانکار نبود

فرزاد طالبی، معاون هنری سازمان زیباسازی اما روند و روال انتخاب پیمانکار برای قالب گیری از مجسمه‌ها را متفاوت با سال‌های قبل نمی‌داند. او درباره روند برگزاری مناقصه که از زبان قاضی مطرح می‌شود، نظر متفاوتی دارد. طالبی روزنامه «پیام ما» می‌گوید: «روال قانونی که برای انتخاب پیمانکار قالب گیری وجود دارد، باید رعایت شود و طبیعی است که در این میان از پیمانکاری استفاده شود که درکنار ارائه سوابق مکفی، قیمت پایین‌تری لحاظ کرده باشد.» به زعم او مجموعه زیباسازی سازمان خصوصی نیست که بتوان کار را با هر قیمتی به هر پیمانکاری سپرد: «اینکه بحث مناقصه در تولید اثر مطرح می‌شود، صحیح نیست، زیرا سمپوزیم روالی دارد که در آن کارها داوری شده و این متفاوت با بحث مناقصه و مزایده است.» اینکه چرا همه آثار به نمایش درآمدند، انتقاد دیگری است که طالبی در پاسخ به آن می‌گوید: «آثار سمپوزیم قاعدتا با هم به نمایش درمی آیند و در معرض قضاوت عموم قرارمی‌گیرند، با این حال ممکن است یک هنرمند حتی قضاوت‌ها و نقدها را هم نپذیرد به هر حال هنر است و سلیقه‌ها متفاوت.» باوجود تمام این صحبت‌ها سازمان زیباسازی راضی به اصلاح کارها شده است، طالبی می‌گوید:«سردیس‌هایی که بیشترین انتقادات به آن‌ها وارد بود البته اصلاح می‌شوند، همانطور که دیروز سردیس عباس کیارستمی از پارک هنرمندان جمع آوری شد و توسط پدیدآورنده اثر و با نظارت اساتید فن اصلاح و مجددا نصب خواهد شد.»

قصه دنباله دار سردیس های متفاوت 

قصه سردیس‌هایی که الهام گرفته از شخصیت‌های حقیقیشان نیستند، قصه امروز و دیروز نیست. قاضی می‌گوید در بعضی شهرها به سردیس و مجسمه‌ها متفاوت نگاه می‌شود: «مثلا یک شهر رویدادی برگزار می‌کند و مجسمه‌ای که ساختند را قیمت گذاری می‌کنند در حالیکه اساسا قیمت مواد اولیه را روی کار شما می‌گذارند، شهردار وقتی قیمت شما را می‌پرسد، می‌گوید مگر چه قدر متریال مصرف کردی که این قیمت را روی کارت گذاشتی، درحالیکه تصور نمی‌کنند که در پس کار شما سال‌ها تلاش خوابیده است، سال‌ها تحصیل در دانشگاه خوابیده است. به همین دلیل هم عموما کارها به افرادی سپرده می‌شود که تجربه ندارند و تخصص ندارند و قیمت پایینی می‌گیرند و نتیجه‌اش می‌شود، همان مجسمه‌هایی که در شهرها نصب می‌شوند و هیچ شباهتی هم به واقعیت ندارند.»

هرچند که مجسمه‌ها قرار است اصلاح شوند اما هنوز مشخص نیست که روند و رویه برای انتخاب مجسمه هم اصلاح شدنی است یا نه؟ روندی که ممکن است هربار کیارستمی ایجاد کند که فرسنگ‌ها با واقعیتش متفاوت است. 

اورامانات چشم‌انتظار جهانی‌شدن

مرزنشینان غرب کشور امیدوارند که با ثبت جهانی اورامانات، اقتصاد منطقه رونق بگیرد

اورامانات چشم‌انتظار جهانی‌شدن

مدیرکل میراث فرهنگی استان کرمانشاه در گفت‌وگو با «پیام ما»: اقتصاد گردشگری منطقه در همه ابعاد کشاورزی، حمل و نقل و خدمات متحول می‌شود

روزنامه نگار: مرضیه قاضی زاده | روستاییان چشم انتظار ورود گردشگران‌اند. ثبت جهانی اورامانات حالا در آخرین مراحل خود قرار دارد. یک ماه از بازدید نمایندگان یونسکو می‌گذرد و مدیر پایگاه منظر فرهنگی تاریخی اورامان امیدوار است. آثار تاریخی را مرمت کرده اند، قرار است جاده‌ها سنگ‌فرش شوند و فکری به حال سیستم دفع فاضلاب کنند. در این منطقه مرزی که شغل بیشتر اهالی کولبری و باغداری است، قرار است زندگی رنگ دیگری بگیرد. اورامانات که 300 روستای کرمانشاه و کردستان را دربرگرفته، تجربه هزاران سال زندگی در دامنه کوه‌ها و دره‌های خشن زاگرس را در خود دارد

درباره معنی اورامان یا هورامان، اتفاق نظر وجود ندارد. خیلی‌ها معتقدند که هورامان به معنای جایگاه اهورامزدا است، بعضی‌ هم می‌گویند هور به معنی خورشید و هورامان به معنی خانه‌ خورشید است. جایگاه اهورامزدا، سرزمینی است دست نخورده. بام هر خانه، حیاط خانه‌ طبقه‌ بالا است. معماری خانه‌ها، مطابق اقلیم است. سنگ‌ها به صورت منظم در دل کوهستان کنار هم چیده شده‌اند؛ بدون ملات. معماری تمامی این 300 روستا به همین شکل است، سبکی که به آن خشکه‌چین می‌گویند.

این منطقه پر است از آثار باستانی و مناظر طبیعی. برخی منابع نوشته‌اند ۲۹۵ اثر ثبت ملی در این منطقه وجود دارد. تصاویری از«سارگون‌دوم» فرمانروای آشوری‌ها بر روی یکی از کتیبه‌های روستای تنگی‌ور حک شده. در منطقه اسکلت‌هایی کشف شده که به 40 هزار سال قبل برمی‌گردد. هورامان پیش از این روستا به روستا به ثبت ملی رسیده است، بخشی که در کردستان است 13 روستا و کرمانشاه هم12 روستا.

آنچه ارزیاب سازمان یونسکو را به این منطقه کشانده منظر فرهنگی آن است؛ مجموعه‌ آداب و رسوم، مناظر طبیعی، بافت تاریخی و به طور کلی فرهنگ آن منطقه. فرهاد نظری، دبیر کمیته ملی حافظه جهانی به «پیام ما» می‌گوید: «اورامان یک منظر فرهنگی، تاریخی و طبیعی است. یک گستره وسیع که از کامیاران شروع و به کردستان عراق ختم می‌شود. اینجا نمونه موفق تعامل انسان با محیط است. هورامان نشان می‌دهد که انسان چگونه با محیط کنار آمده، از منابع طبیعی استفاده کرده، بدون اینکه بر موانع طبیعی غلبه کند.»

هورامان در یک قدمی جهانی‌شدن

یک ماه از زمانی که نماینده ایکوموس از منطقه بازدید کرده، می‌گذرد. پرونده ثبت جهانی به کمیته میراث‌جهانی یونسکو فرستاده شده و ایکوموس جهانی و کارشناسان کمیته میراث جهانی در حال بررسی آن هستند.

به گواه مسئولان میراث‌فرهنگی فاصله این منطقه تا ثبت جهانی به اندازه یک تار مو است. می‌گویند ارزیاب مصری یونسکو نقطه به نقطه این منطقه را دیده حتی با مردم محلی هم گفت‌و‌گو کرده است. این گزاره از این نظر اهمیت دارد که پذیرش مردم محلی برای این سازمان اهمیت ویژه‌ای دارد.

پوریا طالب‌نیا، مدیر پایگاه منظر فرهنگی تاریخی اورامان معتقد است ثبت جهانی هورامان تمام شده است. او به «پیام ما» می‌گوید: «‌هم اکنون بیشترین بحث روی ساماندهی بافت‌های روستایی است.  مبلمان محیطی و دفع فاضلاب بافت‌های روستایی نکات مهمی است که باید روی آن‌ها کار کرد.» هیچ کدام از این ایرادات البته مانع از ثبت جهانی این منظر فرهنگی نیست، اما در بلند‌مدت باید اجرایی شوند: «این موارد جزء الزامات است؛ یعنی حتی وقتی که سایت به ثبت جهانی برسد هر 6 ماه یک بار باید گزارش آن به یونسکو ارائه شود. ما باید روز به روز آیتم‌های جهانی شدن را پیش ببریم و جدید‌ترین روش‌های جهانی را اجرا کنیم. باید سطح حفاظت را گزارش دهیم و نواقص را برطرف کنیم.»

تامین اعتبار برای رفع این نواقص با آب و فاضلاب روستایی و بنیاد مسکن است. قرار‌است بخشی از بودجه به استان کردستان و بخشی هم به کرمانشاه اختصاص یابد تا هر کدام برای ترمیم و احیای بافت روستایی جداگانه اقدام‌های را انجام دهند یا اینکه اعتباری مشترک به پایگاه تزریق خواهد شد.

آن‌طور که طالب‌نیا می‌گوید، مقدمات ثبت جهانی این منظر از پنج سال پیش آغاز شده است: «نزدیک به صد جلد مطالعات مختلف در این حوزه صورت گرفته و چکیده‌اش تبدیل به پرونده‌ای شده که برای سازمان جهانی فرستاده شده است.» در این پنج سال در حوزه اجرا هم کارهایی انجام شده: «در فاز اجرا تمرکز روی کارهای مرمتی بود. در چهار تا پنج روستا، بناهایی مرمت شد. معابر سنگ‌فرش شد و یک سری از پل‌ها و مساجد تاریخی مرمت شدند.»

اورامان؛ مقصد جهانگردان

 مدیر پایگاه منظر فرهنگی تاریخی اورامانات معتقد است که بیشترین آثار ثبت جهانی منطقه در حوزه اقتصادی است. او می‌گوید نه تنها منطقه اورامان بلکه غرب کشور از این ثبت جهانی بهره می‌گیرند: «یزد تا قبل از اینکه ثبت جهانی شود، جزء مقاصد گردشگری نبود، اما بعد از ثبت جهانی به یکی از مهمترین مقاصد تبدیل شد. هم اکنون کمتر کسی است که به اصفهان و شیراز سفر کند ولی به یزد نرود. ثبت جهانی اورامانات هم می‌تواند به نوعی برای رونق گردشگری غرب کشور نقطه طلایی باشد، چرا که این مکان در سازمان یونسکو بارگذاری شده و به یکی از مقاصد گردشگری دنیا تبدیل می‌شود.»

امید قادری، مدیرکل میراث‌فرهنگی استان کرمانشاه اما اثرات ثبت جهانی منطقه اورامان را در چهار بعد اقتصادی، زیربنایی، امنیتی و فرهنگی دسته‌بندی می‌کند. او به «پیام‌ما» می‌گوید از سه سال پیش فعالیت‌های زیربنایی در منطقه سرعت گرفته است. «با تزریق اعتبار از سمت استانداری و شهرداری، مسیر جاده‌ها روان‌تر شد و حتی گازکشی برخی از روستاهای دور افتاده انجام شده است.»

زمینه امنیت پایدار در منطقه فراهم می‌شود

به گفته قادری این ثبت جهانی در حفظ فرهنگ و آداب رسوم منطقه و همچنین امنیت بیشتر منطقه تاثیر به‌سزایی دارد. «با ثبت جهانی این منطقه، فرهنگ، آداب و رسوم، آثار تاریخی و آن چیزی که در تعامل با محیط‌زیست و طبیعت است، به عنوان میراث بشر تلقی شده و بشریت در مقابل آن مسئول است.» او معتقد است که با ورود گردشگر، زمینه امنیت پایدار در منطقه فراهم می‌شود. «با جذب سرمایه‌گذار و ورود گردشگر به یک منطقه، امنیت پایدار توسط مردمان ایجاد می‌شود. در بخش بین‌الملل نیز کشورهای جهان برای امنیت منطقه  متعهد می‌شوند؛ یعنی در مواقعی که جنگی صورت گیرد و یا حوادث طبیعی قهری مثل زلزله اتفاق بیفتد، کشورها موظف به حمایت هستند.»

اسماعیل مریوانی، مدیرکل میراث فرهنگی استان کردستان تاثیرات ثبت جهانی این اثر را در فرهنگ منطقه دوسویه می‌داند. مریوانی به «پیام ما» می‌گوید: «وقتی یک منظر فرهنگی ثبت جهانی شود یک سری ضوابط و قوانین برای حفظ آن ویژگی‌ها صورت می‌گیرد. فاکتورهای ثبت جهانی سالانه بازدید می‌شوند و حفظ آن‌ها در اولویت است اما به هر حال با ورود گردشگر بخشی از فرهنگ دچار تغییر می‌شود.»

هر دو بخش اورامان در کردستان و کرمانشاه مرزی است، همین مسئله موجب شده که معیشت بخشی از مردم از راه کولبری تامین شود، کاری بسیار سخت که چندان هم به صرفه نیست و در سالیان گذشته منجر به مهاجرت روستاییان شده است. مریوانی اما امیدوار است که با ثبت جهانی این منظر و رونق گردشگری، مهاجرت معکوس صورت گیرد.

مدیرکل میراث فرهنگی استان کردستان می‌گوید با ثبت جهانی هورامان، اندیشمندان و گردشگران فرهنگی روانه اورامان خواهند شد: «وقتی اثری ثبت جهانی می‌شود، در معرض دید تورگردانان و کسانی که در این حرفه هستند قرار می‌گیرد و این منطقه خود به خود هدف گردشگری تورهای خارجی و داخلی می‌شود.»مدیرکل میراث فرهنگی استان کرمانشاه هم ثبت جهانی این منطقه را رونق بخش پروژه‌های عمرانی و اقتصاد منطقه می‌داند: «در حال حاضر بخش زیادی از اقتصاد منطقه وابسته به کولبری و باغداری است. کوه‌های صعب‌العبور مانع فعالیت کشاورزی است، اما با ثبت جهانی اثر می‌توان از قابلیت گردشگری منطقه برای درآمدزایی استفاده کرد.» تاکنون 100 خانه مسافر و اقامتگاه بوم‌گردی در بخشی از اورامان واقع در استان کرمانشاه، به راه افتاده و قادری می‌گوید که با ثبت جهانی این روند سرعت بیشتری می‌گیرد: «یکی از مقاصدی که گردشگران برای بازدید انتخاب می‌کنند، میراث جهانی است. با ثبت جهانی این منطقه و ورود گردشگران به اورامان، اقتصاد گردشگری منطقه در همه ابعاد از اقتصاد کشاورزی، حمل و نقل، خدمات و سایر بخش‌ها متحول خواهد شد.»

ثبت جهانی اورامانات در بین مردم ولوله انداخته. روستاییان چشم انتظار رونقی تازه‌اند. آنها باید تا برگزاری اجلاس کمیته میراث جهانی تا سال بعد انتظار بکشند. صف دریافت مجوز برای واحدهای بوم‌گردی از همین الان شلوغ شده است. برق امید در چشمان روستاییان حتی از عکس‌های مخابره شده از منطقه نیز هویدا است.

نقش دیپلماسی در تامین حقابه «هامون»

نقش دیپلماسی در  تامین حقابه «هامون»

یادداشتی از غلامرضا میری  استاد دانشگاه آزاد زاهدان

سیستانی‌ها در یکی دو سال گذشته به دنبال نزولات آسمانی سال 97 و 98، کمتر با پدیده گردوغبار مواجه بودند به ویژه اینکه در قسمت شمالی استان در بستر و حاشیه دریاچه شاهد پوشش گیاهی هستیم. علاوه بر این برنامه‌های زیست محیطی انجام شده مثل کشت نی و برخی گیاهان آبزی در داخل دریاچه هامون باعث شد تا به دنبال تبخیرها در تیر و مرداد شاهد خیزش گردوغبار نباشیم. منطقه سیستان 15 هزار و 198 کیلومتر مربع است و از این میان 7 هزار و 800 کیلومتر منطقه مسکونی است و در این منطقه هم با وجود بادهای شدید، وضعیت خوبی داشتیم. کانال‌هایی که برای تغییر مسیر ساخته شد، به رسیدن آب به تالاب کمک کرد و ذخیره‌سازی هم انجام شد. احیای تالاب هامون معیشت بسیاری از کشاورزان و صیادان را تحت تاثیر قرار داد و امسال با بیکاری که در سال‌های گذشته به میزان بالایی ایجاد شده بود، مواجه نبودیم.

دریاچه هامون سه قسمت است؛ هامون پوزک در شمال شرق، هامون صابوری در شمال سیستان و هامون هیرمند در داخل خاک ایران. بر اساس خیزش‌های چند سال گذشته، عمق هامون صابوری که در منطقه افغانستان است، بیشتر شده و بنابراین حجم آب بیشتری در آنجا می‌ماند. به همین دلیل گیاهان بیشتری در آنجا رشد کرده، مامن پرندگان مهاجر شده و چرخه اکوسیستم احیا شده است. در هامون صابوری ایران هم کارهای خوبی با مشارکت تشکل‌های مردمی انجام شده و پوشش گیاهی و چمنی خوبی دارد اما بهتر است همین‌طور که با افغانستان زندگی مسالمت‌آمیزی داریم، بتوانیم دریافت حقابه را هم مدیریت کنیم.

ایران مراودات تجاری و بازرگانی زیادی با کشور افغانستان دارد و ای کاش همین مراودات و مبادلات را در زمینه حقابه هامون هم داشتیم. مواقعی که شرایط سیلابی است، آنها نمی‌توانند جلوی آب را بگیرند و به سمت ایران می‌آید. در غیر این‌ صورت و در اوقات خشکسالی، حقابه ما را نمی‌دهند و حتی کشاورزان مسیر آب را به روش‌های گوناگون به سمت زمین‌های خود منحرف می‌کنند. گزارش‌هایی هست درباره اینکه افغانستانی‌ها تا به حال 36 سد انحرافی مقابل مسیر زده‌اند و حتی داخل کانتینرهای بزرگ کهنه را برای بستن و انحراف مسیر آب به سمت اراضی خودشان، با بتن پر کرده‌اند. 

شرایط افغانستان مثل ایران نیست که بخشداری‌ها در دورافتاده‌ترین نقاط هم از حکومت مرکزی تبعیت کنند. طایفه‌ها در افغانستان قدرت زیادی دارند و حکومت مرکزی هم قدرت چندانی در مجاب‌کردن طوایف خود برای دادن حقابه ندارد و بعید است که بتواند در این زمینه اعمال قدرت کند. معتقدم ایران برای حل این مسئله با افغانستان باید از دیپلماسی تلفیقی سیاسی- تجاری استفاده کند. 

اگر شرکت‌ها و تجار ایرانی طی فرایندی با تجار و طوایف افغانستانی ساماندهی شوند و سران طوایف افغانستانی در جریان معاملات مرزی قرار گیرند، به خاطر منافعی که از این سمت نصیبشان می‌شود، مجبورند طایفه خود را مجاب کنند که در موضوع حقابه به وظایفه خود عمل کنند. 

دولت در سیستان اقدامات خوبی انجام داده است اما وسعت این منطقه به قدری زیاد است که نمی‌توان انتظار داشت که تنها دولت کارها را به سرانجام برساند. پیش از این و در شرایط سیلابی، آب تمام دشت سیستان را می‌گرفت و تمام زمین‌های کشاورزی حتی دو یا سه بار، زیر آب می‌رفت اما در حال حاضر با توجه به شرایط آبی منطقه و جیره‌بندی آن، تنها 46 هزار هکتار از 146 هزار زمین قابل کشت زیر آب می‌رود. این یعنی اگر کشاورزی 3 هکتار زمین داشته باشد فقط یک هکتار آن تحت آبیاری قرار می‌گیرد و از همین حالا هم نگرانی‌هایی در این باره وجود دارد. وقتی بخشی از زمین کشاورز آبیاری شود، خاک در قسمت خشک زمین قابلیت این را دارد که بر برگ‌های محصول کشت‌شده بنشیند و باعث کند‌شدن فرایند فتوسنتز شود. دغدغه دیگر ما مسئله تغییر الگوی کشت در سیستان‌وبلوچستان است و اصلا نمی‌دانیم در این شرایط چه چیزی کشت کنیم. ای کاش زودتر اقدامات مطالعاتی در این حوزه انجام شود تا کشاورزان هم تکلیف خود را بدانند. البته مسایل سیستان‌و‌بلوچستان تنها جنبه زیست محیطی یا اقتصادی ندارد و اگر بخواهیم در این زمینه درست کار کنیم باید جنبه‌های اجتماعی و روانی آن را هم در نظر بگیریم و روی خودباوری نوجوانان منطقه کار کنیم.

برج ۹۰۰ ساله سبزوار تنهاست

بنای ملی میل خسروگرد محل تجمع حفاران غیرمجاز و کارتن‌خواب‌ها شده است

برج ۹۰۰ ساله سبزوار تنهاست

مدیر پایگاه شهر تاریخی سبزوار در گفت‌وگو با «پیام ما»: توانایی نگهداری میل خسروگرد را نداریم.

رئیس اداره میراث فرهنگی سبزوار: میل خسروگرد برای حفاظت به بخش خصوصی واگذار می‌شود.

روزنامه نگار: مرضیه قاضی زاده | بلندترین سازه تاریخی خراسان رضوی به محل تجمع کارتن‌خواب‌ها و شب‌گردها تبدیل شده، اطرافش را برای پیدا کردن «زیرخاکی» کنده‌اند و درِ ورودی و حفاظش را به تاراج بردند. این بنای ۸۹۴ ساله خیلی وقت است که از چشم مسئولان میراث پنهان مانده. سودجویان اما تا می‌توانستند از این آب گل آلود ماهی گرفتند. با فلزیاب به جان سازه بنا افتاده و چندین بار پله‌ها را به طمع کشف آثار عتیقه کنده‌اند. مدیر پایگاه شهر تاریخی سبزوار می‌گوید توانایی نگهداری میل خسروگرد را ندارد و رئیس اداره میراث فرهنگی شهر هم از این حرف‌ می‌زند که برای حفاظت از بنا می‌خواهند آن را به بخش خصوصی واگذار کنند. هرچند این نخستین بار نیست که این بنا واگذار می‌شود و در عمل «حفاظت» اتفاق نمی‌افتد.

 دو فرضیه درباره این میل تاریخی وجود دارد. فرضیه اول می‌گوید که این بنا، تنها بازمانده مسجد عظیم شهر خسروگرد است و فرضیه دوم این میل را به عنوان یک راهنما برای کاروان‌ها معرفی می‌کند. بعد از کاوش‌های باستان‌شناسی که در سال ۸۱ مورخان وسیاحان خارجی انجام دادند، فرضیه اول رنگ باخت.

در بین باستان شناسان ایرانی این میل به نشانه محبت و دوستی مردمان کویر شهره است. میل تاریخی خسروگرد در غرب شهر سبزوار و در ورودی استان خراسان رضوی قرار گرفته و صدها سال پیش مردمان این منطقه مشعلی بر بلندای این برج بلند روشن می‌کردند تا کاروانیان را به سوی خود فراخوانند. این میل ۲۸ متری درست بر سر جاده ابریشم ساخته شد تا همچون فانوس دریایی عمل کند، این بار اما در دل کویر. 

نمی‌توانیم از میل نگهداری کنیم

حال اما از آن شوکت گذشته چیزی باقی نمانده است. در نبود نیروی حفاظتی، از دو سال پیش تعرض‌ها به بنایی که تاریخچه آن به سال ۵۰۵ هجری قمری برمی‌گردد، شروع شد. دزدان ابتدا فنس‌ها و دیوارهای اطراف را به سرقت بردند، بعد هم با تخریب در ورودی به داخل بنا راه یافتند. از آن زمان حفاری‌های شبانه شدت گرفت و تنهایی برج بلند سبزوار بیشتر شد؛ برجی که دو رشته کتیبه کوفی در جداره‌اش دارد و در بی‌توجهی میراث‌فرهنگی، قدمت و تزئیناتش، متخلفان را راهی این بنا کرد.

محسن برآبادی، مدیر پایگاه شهر تاریخی سبزوار درباره حفاری‌های بنا به «پیام‌ما» می‌گوید: «گروهی از افراد سودجو که فکر می‌کنند در بناهای تاریخی گنج و دفینه وجود دارد، برای این بنا هم نقشه کشیدند. دو تا سه جا از جمله پله‌ها را کنده بودند و اتاق‌ها را حفاری کرده بودند. ما آن‌ها را دوباره مرمت کردیم اما واقعا توانایی نگهداری‌اش را نداریم.»

میل خسروگرد (خسروجرد) ۱۵ دی ماه ۱۳۱۰ به شماره ۷۷ به ثبت ملی رسید و از آن سال به بعد بارها مرمت‌هایی روی بنا انجام شد اما به صورت جزیی. بنا به حال خود رها شده بود تا ۱۰ سال پیش که دورش حفاظ کشیدند. «اطراف میل را تا هزار متر تملک کردیم و فنس و نرده کشیدیم. تا مدتی به عنوان یک مجموعه پذیرایی از آنجا استفاده می‌شد اما چون فردی که آنجا مستقر بود، یک سری مشکلات حقوقی به وجود آورد و مجبور به تخلیه شد. از آن زمان تا کنون این بنا بلا‌استفاده رها شده است.» مدیر پایگاه شهر تاریخی سبزوار به تلخی می‌گوید: «ضایعات فروشان شبانه نرده‌ها را به سرقت بردند. آهن‌ها را تکه‌تکه بریدند و هر بار قسمتی را بردند. محوطه دیگر هیچ حفاظی ندارد. ما هم شکایت کردیم اما راه به جایی نبردیم. حتی با نیروی انتظامی هماهنگ کردیم اما آنها هم اعلام کردند که توانایی نگهبانی و حراست از آن جا را ندارند. ما هم امکانات نگهبانی نداریم چون نیروهایمان بسیار کم است.» آنچه باعث شده این مجموعه به محل تجمع کارتن‌خواب‌ها تبدیل شود، نبود نیروهای حفاظتی برای مراقبت از بناست. برآبادی می‌گوید که در این شرایط چهار، پنج بار ورودی را با بتن بسته‌اند و میل را قفل و مهر و موم کرده‌اند اما باز هم یک عده آمدند و حفاظ را خراب کردند و در ورودی را باز کردند. مدیر پایگاه شهر تاریخی سبزوار تنها راه حفاظت از میل خسروگرد را واگذاری آن به بخش خصوصی می‌داند. این موضوع هم اکنون از طرف رئیس اداره میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی شهرستان سبزوار در حال پیگیری است.

میل خسروگرد، فروشگاه صنایع دستی می‌شود

رضا حسینی، رئیس اداره میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی شهرستان سبزوار به «پیام‌ما» می‌گوید: «میل خسروگرد را  در فهرست واگذاری گذاشته‌ایم تا به طریق قانونی آن را واگذار کنیم. کارهای قانونی آن انجام شده و در حال آماده‌سازی بنا برای مزایده هستیم.» درست یک سال پیش از این هم این موضوع مطرح شده و حسینی به تسنیم گفته بود: «هم اکنون بخش خصوصی و سرمایه‌گذار آمده و طرح به شورای فنی رفته است. ایرادی که فعلا در مرحله نخست به طرح گرفته شده در زمینه راه دسترسی است که اعلام شده راه دسترسی بد و خطرناک است و باید اصلاح شود؛ در همین راستا با فرمانداری شهرستان مکاتبه انجام شده تا اصلاح راه دسترسی انجام و نظر شورای فنی تامین شود.» اینطور که او گفته بود، سرمایه‌گذار قبلی متواری است: «فردی قبلا آنجا را گرفته و در حال حاضر فراری است و عملکرد بدی داشته و این امر، دلیل سخت‌گیری و حساسیت سازمان است تا اثر به یک فرد دارای صلاحیت واگذار شود و شان اثر تاریخی مخدوش نشود.»

حالا بعد از تجربه قبلی، کاربری که میراث برای میل تاریخی در نظر گرفته‌اند، نمایشگاه صنایع دستی است: «پیشنهاد شده تا بنا به عنوان فروشگاه و نمایشگاه صنایع دستی در نظر گرفته شود و در کنار آن سرمایه‌گذار قادر به انجام سایر فعالیت‌های جنبی هم باشد.» 

حسینی می‌گوید که پیشنهاد این موضوع از سبزوار به اداره کل میراث فرهنگی در تهران فرستاده شده، مورد موافقت قرار گرفته و در حال حاضر طرح در اداره میراث فرهنگی خراسان رضوی است: «ما یک طرح کلی داده‌ایم که نهایی شده اما سرمایه‌گذار می‌تواند طرحی منطبق با طرح ما پیشنهاد داده و تاییدیه دریافت کند.» به گفته او تا امروز دو، سه نفر برای بهره‌بردای از این طرح به صورت حضوری درخواست داده‌اند، هر چند که با آغاز مزایده و آگهی در سایت‌ها و روزنامه‌ها  افراد بیشتری هم شرکت خواهند کرد. رئیس اداره میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی سبزوار ادامه می‌دهد: «در واگذاری از این طرح تنها به دنبال حفاظت از بنا هستند نه مرمت. بنا نه مخروبه است و نه آسیب چندانی دیده. ، هفت‌، هشت سال پیش هم مرمت شده است و در طی این مدت مرمت‌های جزیی دیگری از سمت میراث صورت گرفته است، در واگذاری این بنا ما صرفا دنبال صیانت از آن هستیم.»

حیوان دوستیِ مخرب

افزایش مخاطره آمیز غذادهی به سگ های بلاصاحب در شهرها 

 حیوان دوستیِ مخرب 

مهدی نبی‌یان، کارشناس محیط زیست: هیچ سگی در طبیعت از گرسنگی نمی‌میرد و آن‌ها عموما جمعیت خودشان را به تعادل می‌رسانند.

روزنامه نگار: سوگول دانائی | تیمبوکتو، قهرمان یکی از داستان‌های پل استر نویسنده معروف آمریکایی، سگی ولگرد بود که در میانسالی صاحبش را از دست داد. سگ تنها و پریشان مدتی بی‌خانمان بود و در انتظار فردی که مسئولیتش را بر عهده بگیرد ماند اما در نهایت جانش تمام شد. این چند خط شاید بن مایه‌ای باشد از سیاستی که  کشورهای غربی در سال‌های اخیر برای کنترل جمعیت سگ‌ها به کار بردند:«مسئولیت هر سگ را باید انسانی به عهده بگیرد.» مساله‌ای که در بسیاری از کشورها شدنی نیست. زیرا شهروندان کشور مسئولیت‌پذیری نسبت به حیوانات را تنها در غذا دادن به سگ‌های ولگرد می‌دانند، بدون اینکه نسبت به واکسینه کردن، درمان بیماری‌ها و یا حتی عقیم کردنش نگرانی داشته باشند.

به همین دلیل در بسیاری از این کشورها سرنوشت سگ‌های رها شده، سرنوشت تیمبوکتو خواهد بود با چند تفاوت. تفاوتی که در مفهوم سگ‌های خانگی و سگ‌های ولگرد معنا پیدا می‌کند. تفاوتی که گاه باعث ایجاد ناهنجاری‌هایی در طبیعت می‌شود که درمان آن آسان نیست. گاه سگ‌های ولگرد به انسان‌ها حمله می‌کنند و بیماری‌هایی به او منتقل می‌کنند که درمانش شاید سال‌ها به طول بیانجامد. شهرداری‌ها و محیط زیست به دلایل گفته شده در پی یافتن راهی برای کنترل جمعیت سگ‌های ولگردند. راهی که در ایران عموما به ترکستان می‌رود.  

چرا نباید به سگ‌ها غذا داد؟

چند هفته گذشته خبرهای متفاوتی درباره سرنوشت سگ‌های ولگرد در شهرهای ایران منتشر شد. تصویر سگ کشته شده در همدان و خبر از اهدای غذا به سگ‌های آستارا، واکنش فعالان محیط زیست را در پی داشت. آن‌هایی که نه غذا دادن به سگ‌های ولگرد را اقدامی درست می‌دانند و نه موافق کشتار سگ‌ها هستند. فعالان محیط زیست معتقدند مسئولیت ما درباره اولین موجودی که به صورت انتخابی توسط خود ما، حدود ۲۰هزار سال پیش اهلی شده و تا امروز کنارمان مانده و در موقعیت‌های سختی مانند زلزله یا حتی جنگ به فریادمان رسیده زیاد است. عموما شهروندان در تشخیص انواع سگ‌ها دچار خطا هستند. ساماندهی برای انواع سگ‌هاست که در ادبیات شهری به آن‌ها سگ ولگرد گفته می‌شود. مهدی نبی‌یان، کارشناس‌ارشد محیط‌زیستی با گرایش تنوع زیستی به روزنامه «پیام ما» درباره این انواع می‌گوید: «سگ‌های بی‌خانمان سگ‌هایی هستند که در خانه نگهداری می‌شدند اما به دلایلی فرار کردند یا رها شدند، اما سگ‌های ولگرد سگ‌هایی هستند که بدون مسئولیت انسانی تولید مثل کردند و هیچگاه هم سرپرست انسانی یا مربی نداشتند.»  

انسان‌ها اما در قبال سگ‌ها به عنوان نزدیک‌ترین حیوان به خود مسئول‌اند، نبی‌یان می‌گوید این واژه مسئولیت در سال‌های اخیر درست تعریف نشده است و بسیاری تنها دادن غذا به سگ‌های ولگرد را برای راحتی وجدان خود لحاظ می‌کنند. سنت غذا دادن به سگ‌های ولگرد اتفاقی است که عموما از جانب شهرداری‌ها تقبیح می‌شود. شهرداری بهبهان به عنوان یکی از شهرهایی که توانسته جمعیت سگ‌های ولگرد را کنترل کند در شیوه‌نامه‌ای، غذا دادن به سگ‌های‌ ولگرد را در سطح شهر ممنوع اعلام کرد. اتفاقی که به زعم عابد کوهپایه، دامپزشک، هم باید در شهرهای دیگر ایران رخ دهد. او به«پیام ما» می‌گوید: «کار موثر در قدم اول ممنوعیت غذا دادن به سگ‌هاست. البته نباید فراموش کرد که سایت‌های پسماند در اطراف شهرهای بزرگ هم باید ساماندهی شوند.» بسیاری از مدافعان حقوق حیوانات اما پذیرای این ممنوعیت نیستند.  نبی‌یان اما برای ممنوعیت غذا دادن به سگ‌ها دلایل علمی را بیان می‌کند:«افرادی که به سگ‌ها غذا می‌دهند عموما نسبت به سایر اتفاق‌های این حیوان ابراز مسئولیت نمی‌کنند، اینکه حیوان مریضی دارد، واکسینه می‌شود اصلا کجا مدفوع می‌کند؟ به صرف اینکه به حیوان غذا می‌دهند، سایر مسئولیت‌های او را از خود سلب می‌کنند.» او معتقد است که سگ‌های ولگرد جایگاهی در طبیعت ندارند و به همین دلیل: «سگ باید یک واحد انسانی داشته باشد که نسبت به او احساس مسئولیت کند.» او در توجیه ممنوعیت این غذا‌رسانی سازمان یافته چند دلیل دیگر هم دارد که به سلامت سایر سگ‌ها می انجامد: «غذارسانی سازمان یافته به سگ‌ها یعنی ما بدون هیچ استانداری در مکان مشخص و در زمان مشخص به سگ‌ها غذا بدهیم که این یعنی ایجاد کانون‌های سگ‌های ولگرد. هرچه جمعیت سگ‌ها در این کانون‌ها بالاتر برود احتمال انتقال بیماری به سایر حیوانات نیز بالا می رود، همانطور که ما این روزها مفهوم فاصله گذاری اجتماعی را در میان انسان‌ها داریم خود حیوانات نیز در میان خود این مفهوم را دارند، مثلا اگر یک حیوان مریض به میان این‌ها بیاید احتمال ابتلا به بیماری در میان سایر سگ‌ها بیشتر می‌شود. از طرف دیگر هر سگ به طور طبیعی حدود ۱۰۰ تا ۲۰۰ گرم مدفوع تولید می‌کند که تجمع فضولات سگ‌ها در کنار این کانون‌‌ها می‌تواند به بروز بیماری‌های مختلفی حتی برای سگ‌های‌خانگی که در اطراف این کانون‌ها گردش می‌کنند، منجر شود.»

از طرف دیگر او معتقد است که سگ‌ها بعد از غذا دادن کانون‌های دیگری را اشغال می‌کنند: «سگ‌ها قلمرو طلبند و سگ‌های ضعیف عموما از کانون‌ها رانده می‌شوند و کانون‌های دیگری را پیدا می‌کنند. مثلا شما ممکن است سگ ولگردی را در پارک پردیسان دیده باشید اما همان سگ مدتی بعد در پارک چیتگر دیده شود، بسیاری از فعالان حقوق حیوانات هم این روزها تصور می‌کنند که اگر در خارج از شهرها به حیوانات غذا بدهند سگ‌ها در همان خارج از شهرها باقی می‌مانند در حالیکه اینگونه نیست و سگ‌ها، کانون‌های دیگری ایجاد می‌کنند.» فعالان محیط زیست معتقدند که دادن غذا به حیوانات گاهی دست بردن در طبیعت آن‌هاست، نبی‌یان می‌گوید هیچ سگی در طبیعت از گرسنگی نمی‌میرد و آن‌ها عموما جمعیت خودشان را به تعادل می‌رسانند.

اقدامات کشورهای دیگر برای کنترل جمعیت سگ‌ها

برای کنترل جمعیت سگ‌های ولگرد اما چند راهکار وجود دارد، روش اول کشتن آن‌هاست. اتفاقی که گاهی توسط پیمانکاران شهرداری‌های ایران هم رخ می‌دهد وعموما با جریحه دار شدن افکار عمومی روبه‌رو می‌شود، اقدامی که کشورهای غربی هم آن را در پیش گرفتند. گاهی توانستند جمعیت سگ‌های ولگرد را کاهش دهند و گاهی هم نه. کوهپایه می‌گوید: «آمریکایی‌ها سال ۱۹۸۲ در بررسی کردند و دیدند که سگ‌های ولگرد تعداد بالایی دارند و بهتر است که جمعیت آن‌ها را به حد کمی برسانند و آن‌ها را می‌کشتند.» اتفاقی که نبی‌یان معتقد است در بسیاری از کشورهای اروپای غربی هم اتفاق افتاد اما آن‌ها در این کنترل جمعیت موفق نبودند. کوهپایه می‌گوید در میان کشورهای دیگر تنها هند و ترکیه، سگ‌ها را نمی‌کشند: «ترکیه چند سال پیش ۷۰۰ هزار سگ ولگرد را جمع کرد و آن‌ها را به جزیره متروکه برد و البته همه آن‌ها مردند، اکنون هم ترکیه به صورت آرام در حال کشتار و یوتانایز کردن این حیوانات است.» اتفاقی که به زعم کارشناسان اگر در آمریکا رخ نمی داد احتمالا جمعیت سگ‌های ولگرد در این کشور را چندین برابر می‌کرد. نبی‌یان می‌گوید که استرالیا و ایالات متحده آمریکا پروتکلی برای کنترل جمعیت سگ‌های ولگرد تدوین کردند. پروتکلی که در ایران هم ترجمه شده است و چند قاعده اساسی دارند: «در درجه اول غذا دادن به سگ‌ها به صورت سازمان یافته ممنوع و جرم انگار شود.» به زعم نبی‌یان کشورها چند پناهگاه برای سگ‌های ولگرد ایجاد کردند و ابتدا سگ‌های بیمار را از غیر بیمار جدا کردند: «سگ‌ها اگر درمان می‌شدند، تلاش برای حفظ آن‌ها بود اما اگر درمان نمی‌شدند، یوتانایز می‌شدند، در قدم بعدی می‌بایست سگ‌های سالم را واکسینه کرد و فرآیندهای عقیم سازی را انجام داد. بعد از آن نمایشگاهی برگزار می‌شد و سگ‌ها آگهی می‌شدند تا کسی مسئولیت و سرپرستی آن‌ها را به عهده بگیرد.» همین فرآیند به زعم کوهپایه در کشور آلمان که بزرگترین شلتر یا پناهگاه سگ‌ها را دارد نیز عنوان می‌کند: «اگر کسی سرپرستی آن‌ها را به عهده گرفت که مسئولیت آن با اوست اگر نه، آن سگ‌ها هم یوتانایز می‌شوند.»

هرکشور اما برای کنترل جمعیت سگ‌های ولگردی که بی‌رویه افزایش پیدا می‌کردند و گاهی می‌توانستند انسان یا اکوسیستمی را از پا در بیاورند، راهکاری داشت که به زعم نبی‌یان بومی سازی شده برای خودش بود: «باید در شوراهای شهر کارگروهی با حضور مدافعان حقوق حیوانات، محیط زیستی‌ها و حتی دامپزشکان ایجاد شود. »او معتقد است که باید الگوی یکپارچه‌ای در شهرها به وجود بیاید تا بتوان جمعیت را کنترل کند. الگویی که گاه در بسیاری از شهرها به دلیل اینکه شهرداران مقهور فضای‌مجازی می‌شوند اجرایی نمی‌شود. به زعم این کارشناس محیط زیست، مدیریت پناهگاه‌ها و انتقال تمام سگ‌های ولگرد سطح شهر به داخل این پناهگاه‌ها هم قدم‌های بعدی برای کنترل جمعیت سگ‌ها در شهرهاست: «جرم انگار غذا دادن سازمان یافته البته اولین قدم است. » به زعم او افرادی که خواهان غذا دادن به سگ‌های ولگردند باید ابتدا این غذا را به پناه‌گاه‌های سگ‌ها دهند.  ما نسبت به تیمبوکتو و هم نوعانش مسئولیم اما چگونه باید به این مسئولیت پاسخ دهیم؟ کارشناسان معتقدند که برای رسیدن به پاسخ این پرسش باید یکپارچه عمل کرد.

ساخت پالایشگاه قزوین با کدام آب؟

مدیرعامل شرکت شهرک‌های صنعتی استان قزوین: سازمان حفاظت محیط زیست کلیات طرح پتروشیمی را تایید کرده است.

مدیرکل حفاظت محیط زیست استان قزوین در گفت‌وگو با «پیام ما»: این پروژه مجوز محیط‌زیستی نگرفته است.

روزنامه نگار: مرضیه قاضی زاده | می‌خواهند در قزوین ِ بی‌آب پالایشگاه نفت بزنند. انگار نه انگار که از دو سال پیش احداث صنایع آب‌بر در فلات مرکزی ممنوع شده و سازمان محیط زیست گفته «به هیچ وجه» به این طرح‌ها مجوز نخواهد داد. گویی گذر‌زمان گرد فراموشی بر این دستور نشانده است که حالا مدیر‌عامل شرکت شهرک‌های صنعتی قزوین می‌گوید طرح این پروژه مجوز صنعتی را گرفته و محیط‌زیست هم کلیات آن را تایید کرده است. آنها برنامه دارند برای تامین آب پروژه تا زمان راه‌اندازی سد تاکستان، از آب‌های زیرزمینی استفاده کنند. با این همه، پیگیری‌های«پیام ما» نشان می‌دهد محیط زیست به ساخت پالایشگاه نفت در قزوین هیچ مجوزی نداده است

خبر اول را در جلسه ستاد اقتصاد مقاومتی (۳۰ مهر) اعلام کردند. استاندار قزوین گفت که این پالایشگاه برای جلوگیری از خام‌فروشی به راه خواهد افتاد و «اگر بتواند» موافقت سازمان حفاظت محیط‌زیست و وزارت‌خانه‌های صنعت، معدن، تجارت و نفت را بگیرد، «طرح خوبی است» و تاییدش کرد. حمیدرضاخانپور،‌ مدیرعامل شرکت شهرک‌های صنعتی استان قزوین هم گفت پالایشگاه نفت جواز صنعتی را گرفته و در مرحله طراحی کار است. اینطور که پیداست سرمایه اولیه یک هزار و ۲۰۰ میلیارد تومانی برای این طرح تعریف و محل احداث نیز شهرک حیدریه تعیین شده است. علاوه بر این با دریافت مجوز صنعتی، این طرح در صف دریافت تسهیلات دولتی قرار گرفته است.

این‌ها در شرایطی اتفاق افتاده که عیسی کلانتری، رئیس سازمان محیط زیست سه سال پیش نسبت به اتمام منابع آبی کشور در ۱۵ سال آینده هشدار داد و یک سال پس از آن احداث صنایع آب‌بر در فلات مرکزی ایران ممنوع شد. ممنوعیت در سه حوزه پالایشگاه، کارخانه فولاد و پتروشیمی بود. کلانتری در مرداد ۹۷ گفته‌بود که به معاونت محیط‌زیست انسانی دستور داده که از ابتدای سال با احداث هیچ کارخانه فولاد و پتروشیمی در داخل سرزمین موافقت نشود. او تاکید کرده بود که ساخت این دو صنعت از این پس فقط به شرط احداث در سواحل مجاز خواهد بود. به نظر می‌رسد افزایش قیمت بنزین موجب نادیده گرفتن بخشی از این دستورها شده است و نزدیکی قزوین به پایتخت از یک سو و نزدیکی به مرز از سوی دیگر موجب شده اصرار مسئولان برای ساخت این پالایشگاه شدت بگیرد.

 نباید قزوین هم مثل تهران آلوده شود

مرتضی علیخانی، مدیرکل دفتر جذب و حمایت از سرمایه‌گذاری استانداری قزوین به «پیام ما» می‌گوید: «پروژه پالایشگاه قزوین هیچ پرونده‌ای در دفتر جذب و حمایت از سرمایه‌گذاری ندارد. پروژه  فقط  در جلسه اقتصاد مقاومتی مطرح شده است و مستقیما از همان جا کار را پیش برده‌اند. دو سال است که رویه همین است. بعضی سرمایه‌گذارها رابط می‌زنند و پروژه‌شان به جلسه اقتصاد مقاومتی می‌آید. بعد از همانجا مستقیم کارشان را پیش می‌برند؛ یعنی تا وقتی که سرمایه‌گذار گیر نیفتد مراجعه‌ای به اینجا نمی‌کند و از طریق سازمان برنامه و بودجه کارش را پیش می‌برد.»

روند معمول دریافت مجوز اما رویه دیگری است. سرمایه گذار ابتدا به دفتر جذب مراجعه می‌کند تا ضرورت احداث یک پروژه بررسی شود: «نیاز نیست که هر کسی که برای سرمایه‌گذاری در استان قزوین آمد ما مجوز دهیم. مثلا صنایع فولاد دیگر اشباع شده است و قزوین شرایط احداث این صنعت آب‌بر را ندارد. ما استانی نیستیم که بتوانیم پالایشگاه یا شرکت نفت داشته باشیم. این صنایع جزء صنایع آلاینده‌اند و به محیط‌زیست آسیب می‌زنند. چند روز دیگر این آلایندگی‌ها قزوین را هم شبیه تهران می‌کند.» علیخانی معتقد است که استان قزوین باید به سمت سرمایه‌گذاری در حوزه گردشگری و کشاورزی برود، طرح‌هایی که هم‌خوانی بیشتری با محیط زیست دارند. اما همه چنین نظری ندارند.

 مقدم‌های ساخت پالایشگاه فراهم است

اظهارات درباره ساخت پالایشگاه ضد‌و‌نقیض است. از دید حمیدرضا‌خانپور، مدیر‌عامل شرکت شهرک‌های صنعتی استان قزوین تمام مقدمات و زیرساخت‌های لازم برای اجرای این پروژه فراهم است. او به «پیام ما» می‌گوید: «برق و گاز در شهرک موجود است. تامین خوراک هم از طریق خط انتقال نفت به تبریز، صورت می‌گیرد. با وجود نزدیکی به راه آهن، امکان صادرات هم فراهم است.» با وجود همه مخالفت‌ها او معتقد است پالایشگاه آب زیادی مصرف نمی‌کند: «خوراک پالایشگاه مهم است که به وسیله لوله‌ای که از جنوب کشور به آذربایجان شرقی می‌رود، تامین می‌شود.» اینطور که خاکپور می‌گوید قرار است برای تامین آب این پروژه تا مدتی از آب‌های زیرزمینی بهره بگیرند و بعد از راه‌اندازی سد تاکستان بخشی از آب پروژه از آن محل تامین خواهد شد.

مدیر عامل شرکت شهرک‌های صنعتی می‌‌گوید که دولت به دنبال احداث پالایشگاه‌های کوچک مقیاس نفتی است. به نظر می‌رسد این گزاره چندان با حرف‌های بیژن‌نامدار‌زنگنه، وزیر نفت در سال‌های گذشته هم‌خوانی ندارد. وزیری که پیش از این به مخالفت با احداث پالایشگاه در ایران محکوم شده و تحت فشار منتقدان بود. زنگنه البته اعلام کرده بود که مخالفتی با احداث پالایشگاه‌های فوق سنگین در مناطق ساحلی ندارد، چنان‌که پالایشگاه خلیج فارس نیز در زمان او ساخته شد.

مدیر عامل شرکت شهرک‌های صنعتی این استان با اشاره به صدور جواز صنعتی برای این پالایشگاه می‌گوید وقتی جواز صادر می‌شود، دیگر مشکلی نیست. «بسیاری از استعلام‌ها را سازمان صمت انجام می‌دهد. کلیات طرح هم توسط سازمان محیط‌زیست تایید شده است ولی طرح در مرحله اجرا حتما باید پیوست محیط زیستی داشته باشد» او مدعی می‌شود که پیوت محیط‌زیستی هم در حال آماده‌سازی است. «الان فقط دنبال موافقت بانک صنعت و معدن و صندوق توسعه ملی برای سهم ارزی و ریالی این طرح هستیم.»

محیط زیست تکذیب می‌کند

با این حال حسن عباس‌نژاد، مدیرکل حفاظت محیط زیست قزوین در گفت‌وگو با «پیام ما» هر گونه مراجعه برای دریافت مجوز برای احداث پالایشگاه در قزوین را تکذیب می‌کند: «برای این پروژه نه مجوز محیط‌زیستی از ما گرفته‌اند و نه حتی به ما مراجعه کرده‌اند.» او هم تایید می‌کند که سازمان محیط زیست با هیچ توسعه و صنعتی مخالف نیست، مشروط بر اینکه ملاحظه‌های زیست‌محیطی را رعایت کنند و ارزیابی زیست محیطی انجام شود. او در پاسخ به این پرسش که نظر محیط زیست برای احداث این پروژه در قزوین چیست؟ می‌گوید: «هنوز به آن مرحله نرسیده که ما اعلام نظر کنیم، قاعدتا اگر از ما استعلام گرفته شود ملاحظه‌ها مربوطه را اعلام و پیگیری می‌کنیم. »

حمید جلالوندی، مدیرکل دفتر ارزیابی زیست‌محیطی سازمان محیط‌‌زیست اما در گفت‌وگو با «پیام ما» تاکید دارد که سازمان محیط‌زیست به صنایع آب بر مجوز نخواهد داد: «به پالایشگاه، پتروشیمی، برخی از نیروگاه‌ها و پروژه‌های فولادسازی که آب‌بر تلقی می‌شوند به هیچ وجه مجوز داده نمی‌شود؛ مگر اینکه آب این پروژه را وزارت‌نیرو از منابع غیر از آب‌های زیرزمینی منطقه، تامین کند.» اشاره به «غیر از آب‌های زیرزمینی» در حالی است که طبق گفته مدیر‌عامل شرکت شهرک‌های صنعتی استان قزوین، برای پالایشگاه روی همین منبع دست گذاشته‌اند. جلالوندی اما به تاکید ادامه می‌دهد: «اگر آب این پروژه از محل آب‌های انتقالی خلیج‌فارس یا دریای عمان تامین شود، مشکلی نیست. در این حالت دیگر این آب به حوضه آبریز قزوین ربطی پیدا نمی‌کند. حتی ممکن است که این آب از بازچرخانی آب پساب تصفیه‌خانه شهر قزوین تامین شود. ما در بررسی‌ها به این موضوع‌ها توجه می‌کنیم اما اگر قرار باشد آب این پروژه را از کشاورزی یا منابع زیرزمینی تامین کنند، محیط زیست به هیچ عنوان به آن‌ها مجوز نخواهد داد.»

آزادی‌خواهان هنوز در بیمارستان کابوس می‌بینند

آرامگاه ملک‌المتکلمین و صوراسرافیل این بار ساماندهی می‌شود؟

آزادی‌خواهان هنوز در بیمارستان کابوس می‌بینند

مدیرعامل سازمان زیباسازی شهرداری تهران: بخش زیادی از مراحل مرمت و بازسازی قبرهای موجود در مقبره ملک‌المتکلمین به پایان رسیده و مراحل نهایی در دست اقدام است. آن‌ها به دنبال خریداری ساختمان مجاور آرامگاه هستند و باز کردن در آن از کوچه‌ای دیگر

روزنامه نگار : فاطمه علی اصغر | قبر دهان باز کرد و آن‌ها را بلعید. هنوز از قلب‌هایشان خون می‌چکید. عهد مشروطه بود. در تاریکی شب، مرغ سحر ناله نمی‌کرد. از آن شب وحشت، بیش از یک قرن گذشته، این‌جا در کارگر جنوبی، چهارراه لشگر، کنار بیمارستان لقمان، کوچه ابراهیمی تنها بن‌بستی که ما را به قبر آن‌ها می‌رساند، کور شده‌. ۱۶سال تلاش بی‌وقفه دوستداران میراث‌فرهنگی و اهالی قلم به این‌جا رسیده، به حصر دو شهید. اما قرار ما این نبود، آخرین وعده مسئولان شورای‌شهر، شهرداری و بیمارستان لقمان این بود که آرامگاه را سامان دهند و درهای آن را به روی مردم باز کنند اما از آن وعده‌ها، زمان‌ها گذشته و نتیجه‌اش این شده؛ یک مرمت نیمه‌کاره، بدتر از مخروبه. تنها راه دسترسی به آرامگاه، مسدود شده و برای دیدن قبرها راهی نمانده جز عبور از داخل بیمارستان لقمان. 

بیمارستانی که هنوز گوشش از فریاد ته‌خط رسیده‌ها پر است که ناله‌ تلخ کروناهایی‌ها هم به آن اضافه شده. پس از عبور از ورودی بیماستان، هیچ رد و نشانی نیست. فقط باید از نگهبان‌ها سوال کرد، پارکینگ کجاست؟ و آن‌ها از چهره‌ات بخوانند، دنبال جای خاصی می‌گردی و با اشاره دیوارهای فروریخته آرامگاه را نشانت دهند. آرامگاهی که پیش از این، ملک مستقلی در جوار بیمارستان بود و باغچه و حوض کوچکی داشت. به آن‌جا که می‌رسی تازه می‌فهمی که از سرایدار قدیمی و خانه‌ کج‌وکوله‌اش خبری نیست و قبرها نصفه‌نیمه دورشان آجر گذاشته شده است. ستون‌ها ایستا شدند اما نه به غایت. چاه زیرزمین پر شده و نشانه‌های ساماندهی دیده می‌شود اما نمور و کم‌رنگ. مدیرعامل سازمان زیباسازی شهرداری تهران این‌ها را که می‌شوند، می‌گوید: «ملک خریداری شده و در هماهنگی کامل با مسئولان بیمارستان هستند و فرایند ساماندهی به زودی تمام شود.» حرف‌هایش بار دیگر امید را در قلبمان زنده می‌کند، شاید این بار وعده وفا شود و خانه آخرت آن‌ها که برای خانه ملت جنگیدند از کابوس نابودی رها شود. اما نمی‌توان ننوشت از شرح آخرین وضعیت آرامگاه در آبان سال ۱۳۹۹؛ آرامگاه دو آزادی‌خواه؛ ملک‌المتکلمین و جهانگیرخان صوراسرافیل. 

 زنده باد مشروطه

قلب تابستان سال ۱۳۸۳، داغ بود. در جستجوی ردی از مجاهدان مشروطه در‌به‌درِ کوچه پس کوچه‌های تهران بودیم. احمدمحیط‌طباطبایی، رئیس کنونی ایکوم، نشان از آرامگاه ملک‌المتکلمین و جهانگیرخان‌صوراسرافیل داد. کوچه کنار بیمارستان لقمان باریک بود، سه پلاک خانه داشت و پاک از ساخت‌ و سازهای اول کوچه در ۱۴، ۱۵ سال بعد بود. زن سرایدار که در را باز کرد. کبوترها همه با هم پریدند. باغچه هنوز به جای علف، گل داشت. ستون‌ها استوار بودند و چاه زیرزمین ریزش نکرده بود. زیرزمین بوی نا می‌داد اما قبرها هنوز بودند. سرایدار آمد: «ما مراقب این قبرها هستیم حتی رویشان را پوشاندیم، آسیب نبینند. چند وقت پیش دزد آمده بود. می‌خواستند سنگ قبرها را ببرند. خانم بیانی گفتند این خانه برای شما، این‌جا بمانید اما تو را به خدا مراقب این قبرها باشید. اگر بدانید چه کسانی این‌جا خوابیده‌اند!» و شیرین‌بیانی، بیش از هر کسی اهمیت این آرامگاه را درک کرده بود. او، استادیار بازنشسته تاریخ دانشگاه تهران بود و نوه دختری مهدی‌ملک‌زاده، فرزند ملک‌المتکلمین. پدرش «خان‌بابا بیانی»، بنیانگذار رشته تاریخ دانشگاه تهران بود و بنیانگذار دانشگاه تبریز و همسرش محمدعلی اسلامی‌ندوشن، پژوهشگر برجسته معاصر. جان او بود که می‌گداخت وقتی به یاد دوم تیر سال ۱۲۸۷ می‌افتاد. وقتی محمدعلی‌شاه فرمان آتش صادر و کلنل‌لیاخوف روسی مجلس را به توپ بست. تعقیب و گریز نیروهای حکومتی و مشروطه‌خواهان آغاز شد. ملک‌المتکلمین و همراهانش به پارک امین‌الدوله که آن زمان به باغ مجلس راه داشت، پناه بردند. فاجعه اما در کمین بود. امین‌الدوله، راپورت داد و تلاش مشروطه‌خواهان برای فرار شبانه بی‌ثمر ماند. آن‌ها را در باغشاه به زنجیرکشیدند، شکنجه دادند و به فرمان شاه به گردن ملک‌المتکلمین و صوراسرافیل طناب دار انداختند؛ جهانگیرخان در آن ایام فقط ۳۴ سال داشت، طناب داشت راه نفسش را می‌بست که فریاد برآورد: «زنده باد مشروطه» و به خاکی که روی آن ایستاده‌بود، نگاه کرد: «ای خاک! ما برای تو کشته شدیم.»

 

ماییم پیش صف‌های شهدای آزادی

بعد از آن دیدار، گزارش‌ها درباره غربت آرامگاه دو مشروطه‌خواه نوشته شد، باز نوشته شد و باز هم نوشته شد تا‌ زمانی‌ فرا رسید که رضا موسوی، کارشناس میراث‌فرهنگی راهی بن‌بست ابراهیمی شد و اواخر سال ۱۳۸۳، آرامگاه در زمره آثار ملی ایران جای گرفت. اما این پایان وحشت ویرانی از شب خندق آزادی‌خواهان نبود. سال‌های سخت تهران در راه بود. حالا دیگر هر چه، کبوترها بال‌بال می‌زدند، دستی برایشان دانه نمی‌ریخت. سرایدار بدقلق شده بود. آب نفوذ کرده بود زیرستون‌‌ها. روز به روز اوضاع بنا بد و بدتر می‌شد. همه ناامید بودند از نجات این بنا اما نه! وقت ناامیدی نبود. خبرنگارها باز هم هر سال با مناسب و بی‌مناسبت سراغ آرامگاه رفتند و از وضعیت نامناسب آن نوشتند. شیرین بیانی عازم سفر ناگزیر بود و سرایدار که به اهمیت آرامگاه پی برده بود، به سناریوی جدیدی درباره مالکیت خانه رسید. تهران داشت خفه می‌شد اما آخرین نوشته‌های صوراسرافیل از یادها نمی‌رفت: «ما از این جانبازی و فداکاری عاری نداریم و هیچ‌وقت نمی‌گوییم که چرا ما مغلوب مستبدین و بی‌دین‌ها شدیم زیرا که برادران آذربایجانی و گیلانی و فارسی و اصفهانی ما در راه‌اند و عن‌قریب خواهند رسید. ما می‌خواهیم با بدن‌های خود، زیر سم اسب‌های آن‌ها را نرم و مفروش کرده و زمین طهران را برای تشریفات مقدم این مهمان‌های تازه رسیده، از خون گلوی خود زینت دهیم و به آن برادرهای مهربان بگوییم و افتخار کنیم که ماییم پیش صف‌های شهدای راه آزادی…» (صور اسرافیل، دوره کامل، انتشارات رودکی، اسفند ۱۳۶۱، پیشگفتار)

و چنین هم شد و همان شب، نطفه آرامگاه در حصار ناصری بسته شد. ملک‌المتکلمین و صوراسرافیل را پس از مرگ، همان شب به خندق پشت دیوارهای باغ شاه انداختند تا برای همیشه در تاریخ فراموش شوند اما در سیاه شب، مشروطه‌خواهان دیگری بودند که خواب نداشتند. آن‌ها پیکر آن دو شهید را در کنار خندق به خاک سپردند و نشانی‌ محل دفن را به پسرش دادند. سال‌ها بعد مهدی ملک‌زاده، پسر ملک‌المتکلمین آن زمین را خرید و آرامگاهی بر مزار آن دو تن بنا کرد. محسن نجمی، وکیل شیرین بیانی حالا در گفت‌وگو با پیام ما به آن روزها نقب می‌زند: « مهدی ملک‌زاده، این آرامگاه را زمان پهلوی ساخت. حتی نام کوچه‌اش را هم گذاشت، ملک‌المتکلمین که بعدها شد ابراهیمی. همین‌ کوچه‌ای که حالا کنار بیمارستان لقمان است.» بعدها مهدی ملک‌زاده و هم برادرش و هم مادرشان را هم آن‌جا به خاک سپردند. شاید خیلی‌ها که به زیرزمین آرامگاه سر زده‌‌اند، قبر مهدی‌ملک‌زاده را آن‌جا دیده باشند. هر چند ماجرای این قبر به روایت محسن نجمی عجیب است: «قبر ملک‌زاده در زیرزمین آرامگاه بود اما این اقدام به صورت موقت انجام شده بود، چون می‌گفتند وصیت کرده بوده درکربلا دفن شود.» اما سال گذشته که مرمتکاران راهی آرامگاه شدند و زیرزمین را شکافتند، دیدند اثری از استخوان در قبر نیست. پس قطعی شد که این روایت درست است که از مهدی ملک‌زاده تنها این سنگ قبر مانده و پیکرش را به کربلا بردند.

  بارقه‌های امید

سرانجام بغض تهران شکست. سال ۱۳۹۲ فرا رسید. برای اولین بار احمد مسجدجامعی، رئیس وقت شورای شهر به همراه عده‌ای از مسئولان شهری از آرامگاه بازدید کرد و وعده داد: «امیدواریم بتوانیم مشکلات آن را زودتر برطرف کنیم.» بارقه‌های امید جرقه زد. همه فکر می‌کردند، به زودی خبرهای خوبی از راه می‌رسد و کابوس‌های دو مشروطه‌خواه به پایان می‌رسد. کابوسی که به قول «مامونتوف»، خبرنگار روس بسیار ساده اتفاق افتاد: «امروز ایشان را به باغ بردند و کنار فواره نگاه داشتند. دو دژخیم طناب به گردن ایشان انداختند. از دو سو کشیدند. خون از دهان ایشان آمد و این زمان، دژخیم سومی خنجر در دل‌های ایشان فرو کرد…»

اما چهار سال بعد آش همان بود و کاسه همان. ۱۰ آبان سال ۱۳۹۶ بار دیگر به مناسبت جشنواره مطبوعات، مسجدجامعی، دعایی، مدیر مسئول روزنامه اطلاعات و شهردار منطقه۱۱ را راضی کرد که از آرامگاه دیدار کنند. وضعیت آرامگاه بسیار نامناسب گزارش شد. سرایدار دیگر کار را به جایی رسانده بود که شبانه به ستون‌ها کلنگ می‌زد تا زودتر بریزند. مسئولان این بار هم وعده به احیای دوباره آرامگاه دادند. این وعده اما گویا جدی‌تر از سال‌های پیش بود. سال بعد، رئیس سازمان زیباسازی شهرداری خبر از مرمت و ساماندهی آرامگاه داد اما باز به چند ماه نرسیده، طرح متوقف شد. این بار کار داشت بیهوده سیاسی می‌شد و اصول‌گرایان، باب تهمت‌زدن به دو مشروطه‌خواه را پیش کشیدند. حق همیشه به حق‌دار می‌رسد. شهرداری تهران اما از زیر بار این فشارها به در آمد و بار دیگر اقدام برای ساماندهی آرامگاه کرد و این بار پیمان‌کار گرفت. فکر می‌کنید کار تمام شد؟

 گره کور

نه! باز هم به این کار گره افتاد. مسائل حقوقی مالکیت بنا، شکایت‌های مختلف، تخریب و تعرض بیمارستان لقمان و ماجرای بلند نشدن سرایدار از این خانه، طرح شهرداری را به تعویق انداخت. این بار ناامیدی داشت چیره می‌شد که سرانجام با پادرمیانی شیرین بیانی، شهرداری خانه‌ای برای سرایدار خریداری کرد و گره بزرگ پرونده باز شد. گروه بهسازی و مرمت کار را از سر گرفتند. در تمام این مدت همه امیدوار بودند، مرمت در حال اجرایی‌شدن است و به زودی آرامگاه سامان می‌گیرد اما  فرزانه ابراهیم‌زاده، پژوهشگر تاریخ و روزنامه‌نگار که در روز مرگ حسین فاطمی، یادی از صوراسرافیل کرده بود، در بازدیدی که از آرامگاه داشت متوجه شد که ساماندهی متوقف شده و در توئیتی درباره این اتفاق نوشت.

این خبر بار دیگر قلب خبرنگاران را لرزاند. دیگر این توقف تحمل‌ناپذیر بود. هر چند مدیرعامل سازمان زیباسازی شهرداری تهران تاکید کرد: «بخش زیادی از مراحل مرمت و بازسازی قبرهای موجود در مقبره ملک‌المتکلمین به پایان رسیده و مراحل نهایی در دست اقدام است و کار همچنان ادامه دارد و آن‌ها به دنبال خریداری ساختمان مجاور آرامگاه هستند و باز کردن در آن از کوچه‌ای دیگر.» نجمی هم به «پیام ما» می‌گوید: «طرح بازسازی نیاز به بازنگری‌هایی داشت و خوشبختانه به دنبال گفت‌وگو با مسئولان شهری در حال پیگیری است. ما هم امیدواریم.» ناگزیر از امید همه دوستداران آزادی، چشم انتظار ساماندهی آرامگاه‌اند. شاید که صورِ اسرافیل وقتی دمیده شود، این بار ناله درآید از قفس بلبل حزین!