پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | برگه 5 | ماه: آبان 1399

بایگانی

تهدید میراث بشری به بهانه زنبورداری

جهانی شدن اسکلت‌های ۶ هزار ساله در گرو حکم استاندار خوزستان است

تهدید میراث بشری به بهانه زنبورداری

نابودی «چگاسفلی» نشانه‌ای از تکیه به سیاست‌ تک محصولی نفت و بی‌اعتنایی به صنعت گردشگری است.

روزنامه نگار: فاطمه علی اصغر | آن‌ها هنوز در گورهایشان نفس می‌کشند؛ در گورهای دسته‌جمعی، گورهای آجری، گورهای آیینی. از شش هزار سال ‌پیش آمده‌اند. وقتی جوامع انسانیِ جنوب و جنوب غربی ایران خود را برای ورود به مرحله‌ای پیچیده‌تر از رشد فرهنگی، مذهبی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی آماده می‌کردند. وقتی شهری در کنار رودخانه‌ی پرآب زهره در سردشت زیدون شکل می‌گرفت که حالا نام ویرانه‌هایش را می‌خوانیم؛ «تُلِ چِگاسُفلی». آن‌ها زنده ماندند تا با آیندگان حرف بزنند. از قضا، ما آن آیندگانیم.

آن‌ها هنوز در گورهایشان نفس می‌کشند؛ در گورهای دسته‌جمعی، گورهای آجری، گورهای آیینی. از شش هزار سال ‌پیش آمده‌اند. وقتی جوامع انسانیِ جنوب و جنوب غربی ایران خود را برای ورود به مرحله‌ای پیچیده‌تر از رشد فرهنگی، مذهبی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی آماده می‌کردند. وقتی شهری در کنار رودخانه‌ی پرآب زهره در سردشت زیدون شکل می‌گرفت که حالا نام ویرانه‌هایش را می‌خوانیم؛ «تُلِ چِگاسُفلی». آن‌ها زنده ماندند تا با آیندگان حرف بزنند. از قضا، ما آن آیندگانیم. باستان‌شناسان رابط ما شدند تا صدایشان را بشنویم. صدای مردمانی که در آئینی عجیب جمجمه‌هایشان را تغییر شکل می‌دادند. ۶ هزار سال پیش در این محوطه باستانی چه می‌گذشت وقتی سنت‌های آئینی از نواحی دورست کرانه‌های جنوب‌شرقی خلیج‌فارس تا کرانه‌های شرقی دریای مدیترانه طلوع می‌کرد و تمدن در حال شکل‌گیری بود؟ هیچ‌کس نمی‌داند. آن‌ها زنده ماندند تا به ما از رازهایشان بگویند، اما ما در حق آن‌ها چه کردیم؟ آن‌طور که شنیده می‌شود، افرادی به بهانه زنبورداری تهدید کردند: «لودر می‌اندازیم و گورستان را خراب می‌کنیم!» چرا؟ چون پای منفعت شخصی در میان است. چرا؟ چون اخباری مبنی بر تلاش برخی از مسوولان و نماینده شهرستان بهبهان در مجلس شورای اسلامی برای اجرای برخی طرح‌های عمرانی در عرصه مصوب محوطه «تل‌ چگاسفلی» شنیده می‌شود.

آغاز درگیری مردگان و زندگان

هزاران سال بود که مردگان این دشت، آرام بودند و در امان از وحشت ساخت‌وسازها. شاید به جرات بتوان گفت، چگاسفلی از نادر محوطه‌هایی است که از چنگال دخل‌وتصرف‌های امروزی در امان مانده و تا قبل از دهه ۱۳۳۰، روی عرصه این گورستان هیچ خانه‌ای ساخته نشده بود. تا این‌که در اواخر همان دهه، شرکت نفتی امریکایی ویلیامز برادرز با امکانات مکانیزه وارد منطقه شد و در بخش‌های شرقی و میانی محوطه تاریخی چگاسفلی اقدام به ایجاد کمپ موقت خود کرد. پس از عزیمت شرکت امریکایی در اوایل دهه ۱۳۴۰، عده‌ای در محدوده عرصه محوطه اقدام به ساخت خانه‌های مسکونی کردند و این شد که روستای «‌چگاه‌سفلی» پا گرفت. حالا حدود ۱۰ خانوار در آن‌جا روی عرصه باستانی زندگی می‌کنند و این آغاز درگیری میان مردگان ۶ هزارساله و زندگان است. چگاسفلی مانده میان بهانه‌های ریز و درشت دهیاری روستا برای آسفالت‌کردن، ساختن سیستم فاضلاب، ایجاد تاب و سرسره برای کودکان «نداشته» روستا و البته ناتوانی‌های متولیان و برخی حمایت‌ها از سوی مسوولانِ محلی و رازهایی که از دل تاریخ فریاد می‌زنند؛ ما را دریابید. نابودمان نکنید. ما حرف‌های بسیاری با شما داریم.

این اسکلت‌ها چه حرفی با ما دارند؟

در ابتدا هیچ‌کس از مردگان دشت زهره در بهبهان خبر نداشت تا پیش از سال‌های دهه ۱۳۵۰ و بررسی باستان‌شناسی «هانس نیسن» و همکارانش از موسسه شرق‌شناسی دانشگاه شیکاگو و دانشگاه آزاد برلین. آن‌ها این محوطه را شناسایی کردند و نامش را وسیع‌ترین محوطه پیش از تاریخی ایران گذاشتند. در سال ۱۳۸۸ هم به همت گروه بررسی‌های شهرستان بهبهان به سرپرستی کامیار عبدی، باستان‌شناس چگاسلفی یک اثر ملی شد با شماره ۲۸۸۲۲ .

صدای این مردگان اما سرانجام در سال ۱۳۹۴ شنیده شد، وقتی گروهی به سرپرستی عباس مقدم، باستان‌شناس راهی بهبهان شدند تا عرصه و حریم چگاسفلی را تعیین کنند. عرصه و حریمی که تصویب و به استاندار خوزستان ابلاغ شد. تلاش‌های این گروه به همین‌جا ختم نشد، رازهای چگاسفلی، مدام از دل خاک بیرون می‌زد و خیلی زود به یکی از محوطه‌های تاریخی نامزد ثبت جهانی تبدیل شد؛ افتخاری که تنها در گرو توقف ساخت‌وسازها در عرصه‌وحریم آن نصیب مردم ایران می‌شود.

اما مردگان این محوطه چه پیامی برای جهانیان دارند؟ 

یافته‌های باستان‌شناسان نشان می‌دهد، سنت تدفین در «تل چگاسفلی»‌ در جنوب غربی ایران منحصر به فرد بوده و نظیر آن در هیچ مکان دیگری پیدا نشده است. در این گورستان تقریباً همه گورها در یک جهت جغرافیایی و با ظرافتی ویژه ساخته شده‌اند. این بدان معنی است که این‌جا یک مکان آئینی بسیار مهم بوده و تاریخش به هزاره‌های کهن پیش از میلاد برمی‌گردد. مهمتر از آن، بی‌شک این‌جا نیایشگاه یا معبدی بزرگ بوده که هنوز از دل خاک بیرون نیامده است.

مطالعات باستان‌شناسان، حکایت از گورهایی با شکل‌های مختلف دارد؛ برخی گورها با آجر ساخته شده‌اند و از نظر شکلی بسیار دقیق‌اند، گورهایی که از سنگ تراش‌خورده ساخته شده‌اند، گورهایی که با خشت خام ساخته شدند، گورهایی که دیواره‌های جانبی چینه‌ای دارند و گورهایی چاله‌ای. این‌ گورستان، گورهای دسته‌جمعی دارد و گورهای منفرد. حتی جالب این‌جاست که برخی از اسکلت‌ها پس از فساد کاملِ جسد، به داخل گور گذاشته شده و به صورتی آئینی با چیدمان دایره‌ای دفن شده‌اند. اما عجیب‌ترین یافته‌های این باستان‌شناسی، جمجمه‌های تغییر شکل یافته هستند. این جمجمه‌ها حکایت از یک سنت مذهبی یا فرهنگی در آن زمان داشته است که کشف آن گویای آن است که مسیر تاریخی را ما چگونه طی کردیم تا به امروز رسیدیم. هر چند برای خوانش این رازها، هنوز مطالعات بسیاری لازم است. کاوشگران بر این باورند، نمونه‌های دی .ان .ای جمع‌آوری شده از گورهای دسته‌جمعی کلید فهم بسیاری از مجهولات است. این به ما کمک می‌کند، دریابیم، خفتگان گورهای دسته جمعی، نسبتی خانوادگی با هم دارند یا نه؟

اما آن‌چه حیرت باستان‌شناسان را برانگیخته، گورنهاده‌های مربوط به اواخر هزاره پنجم پیش از میلاد در یکی از گورهای آجری است، گوری که به نظر می‌رسد، نیای گورهایی است که در چند هزار سال جدیدتر در زمان عیلامیان ساخته می‌شده است. در گورها سفال‌هایی هم به دست آمده که مردگان با خود به دنیای آخرت می‌برند، نقوش این سفال‌ها به ما می‌گوید، مردم ساکن در دشت‌های جنوب و جنوب غربی ایران  چه فرهنگی داشتند.

سرپرست گروه باستان‌شناسی چگاسفلی می‌گوید: «گزارش‌های منتشر شده‌ی گروه باستان‌شناسی در دهه‌ی اخیر، ما را برآن داشته تا برای شناخت بهترِ میراث باستانیِ دشت زهره تلاش کنیم و سرانجام این تلاش‌‌ها، منجر به ارائه برنامه‌ای بلندمدت به نام «پروژه‌ی پیش از تاریخی دشت زهره» به پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری کشور شد که به دلیل همجواری این دشت با خلیج فارس، نوید آینده‌ای درخشان در زمینه‌ی پژوهش‌های باستان‌شناسی در منطقه خلیج فارس داده می‌شود و پاسخ مناسب به کسانی که می‌خواهند تاریخ را تحریف‌کنند.»

مقدم تاکید می‌کند: «نابودی چگاسفلی به طور طبیعی باعث می‌شود تا مانند سیاست‌های شکست‌خورده دهه‌های پیش دلخوش به منابع جبران‌ناپذیری مانند نفت، گاز و منابع معدنی باشیم که همه روزی به پایان می‌رسند. حال اگر چگاسفلی نابود شود ما محکوم به مصرف‌گرایی، به حداقل رساندن مشارکت اجتماعی و دور شدن از آرامشیم.»

تنها راه نجات

کشف گورستان چگاسفلی چنان جامعه باستان‌شناسی بین‌المللی را دچار حیرت کرد که آینده درخشان چگاسفلی تضمین‌ شده بود. پروژه‌ای که باعث رونق گردشگری، احیای تاریخ، هویت و تحول زندگی مردم در چشم‌اندازی بلندمدت داشت اما تحقق همه این آرزوها گره خورده با زندگی ۱۰ خانوار روستای چگاسفلی که دهیارش در پی متحول کردن روستاست و هر روز به بهانه‌‌ای در راستای خدمت‌رسانی به مردم روستا، اقدام برهم زدن چشم‌انداز روشن چغاسفلی می‌‌کند. این درگیری‌های ناتمام اما باستان‌شناسان را بر آن داشت تا طرح اولیه برای جابه‌جایی روستای ‌چگاسفلی و آزادسازی عرصه‌ی محوطه باستانی را در سال ۱۳۹۸ تهیه و به مسئولان ارائه کنند تا هم ساکنین روستا تکریم شده و در آرامش به زندگی خود ادامه دهند و هم مردگان ۶ هزار ساله در امان باشند.

در این طرح به ازای میزان زمین و مستقلاتی که در مالکیت ساکنین فعلی است به آن‌ها زمین و مستغلات در محدوده‌ای خارج از عرصه و در اراضی منابع طبیعی منطقه داده می‌شود. در نتیجه، عرصه محوطه از ساکنین امروزی آزاد شده و از تخریب بیشتر عرصه محوطه جلوگیری به‌ عمل آید.

مقدم می‌گوید: «این طرح به موقع تحویل مسئولان امر شد اما برخلاف وعده‌های داده شده، هیچ اعتنایی به آن نشد. هدف ما در درجه نخست آن بود تا میراث چگاسفلی حفظ شود و در درجه دوم، ساکنین روستا در مکانی مناسب با راحتی و آسایش و در کمال احترام به زندگی خود ادامه دهند.»

این طرح آنقدر اجرایی نشد که حالا امان محوطه چگاسفلی بریده است و هر روز به یک نوعی تهدید می‌شود. کار به جایی رسیده که هر لحظه بیم له‌شدن استخوان همه مردگان می‌رود و این خطر، سرپرست کاوش‌های باستان‌شناسی چگاسفلی را بر آن داشته تا در نامه‌ای سرگشاده به غلامرضا شریعتی، استاندار خوزستان درخواستِ حفاظت و توجه بیشتر به این محوطه تاریخی شود.

در بخش‌هایی از این نامه آمده است: «…. مهم‌تر از آن امید است که می‌میرد. امید جوانانی که به واسطه وجود چنین ثروتی در زادگاه‌شان، به آینده‌ای روشن  فکر می‌کنند، امید هنرمندانی که به واسطه وجود چنین اثر فاخری در زادگاهشان به خلق آثار هنری برای گذران زندگی با الهام از مفاخر هنری بی‌نظیر چگاسفلی چشم دوخته‌اند، امید کشوری که برای توسعه فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی متوازن مناطق محرومش به منابع عظیم حیات‌بخش می‌اندیشد.اگر از ظرفیت چگاسفلی به خوبی استفاده شود، دیگر حرص زایدالوصفی که امروزه برای حمل کالاهای قاچاق وجود دارد حداقل در بین جوانان بیکار منطقه از بین می‌رود، چون ظرفیت‌های شغلی آبرومند جا می‌افتد و بسیاری از صنایع‌دستی فراموش‌شده دوباره احیا می‌شود و ظرفیت‌های طبیعی مناطق پیرامون چگاسفلی نیز از حالت بالقوه درآمده و شکوفا می‌شوند. بی‌‌شک نسل آینده تاریخ تحقیرهایی را که بر ما روا داشته می‌شود خواهند خواند و عملکرد ما را به قضاوت خواهند نشست. درست به همان نسبت که امروزه ما حق قضاوت مدیران و مسئولان گذشته را برای خود محفوظ می‌دانیم. چگاسفلی آبروی شش‌هزارساله خوزستان و خلیج فارس است، لطفا دستور دهید اقدامی مسئولانه صورت گیرد، نباید از این ثروت ملی و شناسنامه ارزشمند فرهنگی و تمدنی خود چشم‌پوشی کنیم….»

تماس‌های مکرر «پیام‌ما» با استاندار خوزستان بی‌نتیجه مانده است تا درباره تصمیم و تدبیر او، در حفاظت از این محوطه کم‌نظیر پرس‌وجو کنیم. امروز جامعه جهانی در انتظار است که کلیدی‌ترین تصمیم برای نجات رازهای بشری در خوزستان گرفته شود. حالا شاید این پرسش مطرح باشد که چرا علی‌اصغر مونسان وزیر میراث‌فرهنگی در‌این‌باره سکوت کرده است؟

جنگل‌های ایران در قرق دام‌ها

جنگل‌های ایران در قرق دام‌ها

مظفر  شیروانی مشاور بین‌المللی جنگل و محیط‌زیست در گفت‌وگو با «پیام ما» : برای رفع معضل دام تهیه و اجرای طرح مدیریت جنگل اجتناب‌ناپذیر  است.

خبرنگار: فاطمه باباخانی | مه همه جا را فراگرفته،‌ قدم از قدم که برمی‌داریم،‌ نم روی هر گیاه به لباس‌مان می‌خورد و خنکای آب را حس می‌کنیم. منطقه‌ای که در آنیم ارتفاعات جنگلی شمال کشور است؛ دسته‌ای سهره سرخ پیشانی به یکباره در میان مه و انبوهی شاخه های درخت گم می شوند. حواس‌مان به پیش پایمان است مبادا پای بر پهن‌های گاوهایی بگذاریم که معلوم است از همین مسیر گذر کرده‌اند. به دام‌سرا نزدیک که می‌شویم؛ درختان و درختچه‌ها تنک‌تر می‌شوند و صدای سگ‌ها بلندتر. گاوها در اطراف ایستاده یا نشسته  در حال نشخوارند و حضور ما با شک و تردید غریبه‌هایی را که به کلبه چوبی و حلبی نزدیک می‌شوند؛ نظاره می‌کنند.

عوعو سگ‌ها بلندتر می‌شود، یکی جلوتر از همه خیز برمی‌دارد که نشان‌ دهد برای حفاظت از دام و گالش (دامدار) جدی است،‌ جدیتی که با هی گالش به یک‌باره می‌خوابد و جای خود را به همراهی می‌دهد. سهره‌های سرخ پیشانی، آن زمان که ما در کلبه در حال صحبتیم گاه تا کنار در کلبه نیز می‌آیند و باز در مه دور می‌شوند. آن‌ها که برای طبیعت‌گردی به جنگل‌های شمال می‌روند این تصویر برای‌شان آشناست. رسیدن به دام‌سرایی و دریافتن این‌که در این نزدیکی حتما چشمه آبی هم هست.

این دام‌سراها به ویژه در پایین دست، گاه هر سال وسیع‌تر شده و آبادی کم خانواری را شکل می‌دهد. بسیاری از مناطق جمعیتی جنگل نشین این چنین ایجاد شده است. در این محدوده‌ها؛ جنگل پس روی کرده،‌ دیگر درختی در آن نزدیکی مشاهده نمی‌شود؛ عرصه یا تبدیل به زراعت شده یا از گیاهان دیگری مانند سرخس‌ها پوشیده شده است.

به راستی؛ سازمان جنگل‌ها به عنوان اصلی‌ترین متولی جنگل‌های کشور برای چالش دام و جنگل چه کرده است؟ این وضعیت در جنگل‌های شمال کشور که اتفاقا برای بخش عمده‌ای از آن، طرح مدیریت جنگل تهیه و اجرا شده چگونه است؟

زمین‌هایی که به دامداران نرسید

تقی شامخی استاد و پیشکسوت جنگل معتقد است در هشتاد سال اخیر یکی از جدی‌ترین عوامل تخریب جنگل‌ها مساله چرای دام بوده و همچنان هم این عامل به شکل پررنگ وجود دارد. او در این باره به «پیام‌ما» می گوید: کریم ساعی پایه گذار جنگلبانی نوین ایران هم دام را یکی از اصلی‌ترین چالش‌های جنگل‌های شمال می‌دانست. در همین راستا پیش از انقلاب شاهد برنامه‌هایی بودیم که با اجرای آنها دام از جنگل خارج شود. نمونه‌اش واگذاری ۱۰ هکتار زمین به دامداران برای خروج‌شان از جنگل بود. البته در اجرا بسیاری از این زمین‌ها به جای رسیدن به دامدار،‌ به کسانی رسید که هیچ فعالیت دامپروری‌ای نداشتند و  موجب شدند برنامه به سرانجام نرسد.

انقلاب که پیروز شد مهندسان ایرانی جایگزین مشاوران خارجی شدند اما هم معضل همان بود که بود، ‌و هم راه حل! این کارشناسان هم بار دیگر اعلام کردند که دام، معضل جدی در جنگل‌های شمال است و باید بتوان با تعامل با جامعه محلی و در نظر گرفتن منافع آن‌ها،‌ نسبت به خروج‌شان اقدام کرد. شاهرخ جباری عضو پیشین شورای عالی جنگل در مقاله‌ای که در سال ۱۳۶۲ در مجله «جنگل و مرتع» به چاپ رسیده، از مضرات دامداری در جنگل به مواردی مانند تغذیه نهال‌های جوان؛ استفاده از سرشاخه‌های درختان؛‌ قطع درختان برای مصارف سوختی،  استفاده از چوب درختان برای ساختمان‌سازی و همچنین سایر مصارف؛ تبدیل جنگل به باغ و شالیزار توسط پاره‌ای دامداران،‌ لگدمال شدن و سفت شدن کف جنگل و … اشاره کرده است. او در این مقاله همچنین به قطعنامه‌ای از مسئولان در مازندران در تاریخ ۱۹ مهر ۱۳۶۱ اشاره کرده که در آن بر ناسازگاری دام و جنگل تاکید شده بود. به گفته تقی شامخی با چنین دیدگاه‌هایی بود در این دهه طرح «تحول سیستم دامداری» در دستور کار قرار گرفت تا بر اساس آن گاوهای دو رگ جایگزین گاوهای مازندرانی شوند. دام‌های جدید در زمین‌های چهار هکتاری که به دامداران داده می‌شد مستقر می‌شدند. به این ترتیب دامدار از زمین علوفه تهیه می‌کرد ضمن اینکه گاوهایش نسبت به گاوهای مازندرانی شیر بیشتری تولید می‌کردند.اگر این طرح به شکل کامل اجرا می‌شد علاوه بر آنکه از قطع درختان برای تهیه فراورده‌های دامی جلوگیری می‌شد، حضور دام هم در یک بازه زمانی به حداقل می‌رسید همانطور که شامخی معتقد است نمونه موفق آن در «کیاپی» ساری توسط مهندس دوانلو پیاده شد.

درآمد بالای خانوار جنگل‌نشین نسبت به  میانگین درآمد خانوار روستایی کل کشور

حدود یک دهه بعد یعنی دهه ۷۰ ژاله شادی‌طلب استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تهران؛ به سفارش سازمان جنگل‌ها پژوهشی درباره ابعاد اجتماعی مدیریت جنگل انجام داد. در این پژوهش که در دوره زمانی آبان ۷۵ تا ۷۷ را دربرمی‌گرفت آمده است: «در طراحی سیاست‌های اجتماعی پذیرفته شده است که رابطه بسیار نزدیکی میان سیاست‌های بخش جنگل اگر درست طراحی شده باشد با سیاست‌ها و برنامه‌های سایر بخش‌ها وجود دارد. رابطه سیاست‌های قیمت‌گذاری،‌ دامداری، جمعیت،‌ نظام‌ بهره‌برداری از اراضی و .. با وضعیت جنگل‌ها کاملا مشخص و قابل درک است. از سوی دیگر شرایط اقتصاد ملی مانند ثبات اقتصادی،  نرخ تورم،‌ کسر بودجه،‌ نرخ تسعیر،‌ رشد اقتصادی کند یا منفی و بیکاری؛ همگی موجب عدم سرمایه‌گذاری در جنگلداری شده و انگیزه حفظ منابع طبیعی را به انگیزه برداشت هر چه بیشتر از آن سوق داده است.»

این استاد دانشگاه درباره درآمد اقتصادی حاصله از جنگل هم به نکته بسیار جالبی اشاره می‌کند. او می‌نویسد: «میانگین درآمد خانوار روستایی در جامعه مورد مطالعه ۹۳۵ هزار تومان است. میانگین درآمد خانوارها از زراعت ۳۵۰ هزار تومان،‌ از باغداری ۳۳۳ هزار تومان و از دامداری ۸۷۹ هزار تومان است. میانگین درآمد خانوار جنگل‌نشین از میانگین درآمد خانوار روستایی کل کشور بیشتر است و عامل اصلی این تفاوت،‌ درآمد حاصل از دامداری است». او به این ترتیب نتیجه می‌گیرد که «ساکنان آبادی‌های کوچک نه تنها فقیر و کم‌درآمد نیستند بلکه در مقایسه با دیگران در زمره ثروتمندان محسوب می‌شوند. درآمد بالاتر به احتمال زیاد انگیزه خرید دام بیشتر را به وجود می‌آورد و قدرت خطرپذیری افراد یاد شده را برای حرکت به مناطق دست‌نخورده‌تر افزایش می‌دهد.»

حل مشکل چرای دام پنجاه سال طول می‌کشد

درآمد بالای دامداران جنگل نشین در کنار محدودیت‌هایی مانند کمبود زمین برای اجرای طرح «تحول سیستم دامداری» باعث شد طرح خروج دام از جنگل و ساماندهی جنگل‌نشینان مطرح شود. در طرح خروج دام سیاست‌هایی چون پرداخت حقوق مابه ازاء؛ اشتغال فرزندان جنگل‌نشینان در طرح‌های جنگلداری؛ اسکان در مجتمع‌های دامداری و … به اجرا گذاشته شد و برای جنگل‌نشینان کم خانوار سیاست جابجایی و یا انتقال به روستاهای با جمعیت بیشتر مورد نظر قرار گرفت؛ همان راهکاری که در پژوهش ژاله شادی‌طلب هم به آن اشاره شده است. او در این باره می‌نویسد: «به نظر می‌رسد راهکار مناسب برای آبادی‌های تابع،‌ تجمیع آنها با آبادی‌های مرجع و برای آبادی‌های مستقل در نواحی که منع اجتماعی- فرهنگی وجود ندارد‌، انتقال آنها بر حسب گروه‌های اجتماعی- قومی به روستاهای بزرگتر است.» و در جای دیگر می‌آورد: «اجرای هر گونه برنامه‌ای برای ساماندهی آبادی‌های کوچک و تک خانواری از نظر مکان‌یابی،‌ مستلزم یافتن آبادی‌هایی است که قدرت جذب سرمایه و سرمایه‌گذاری با مشارکت مردم را داشته باشند. مناسب‌تر است که ساماندهی از نواحی‌ای آغاز شود که هنوز تخریب چندانی در آن‌ها صورت نگرفته و متوسط فاصله آبادی‌ها کمتر است.»

همزمان که چنین برنامه‌هایی در دستور کار قرار داشت شادی‌طلب و تیم پژوهی‌اش خواستار آموزش مردم،‌ تشکیل مراکز تجمیع شیر برای جلوگیری از سوزاندن درختان،‌ تنوع بخشیدن به فعالیت‌های زراعی و باغی‌، ارتقای بهره‌وری زمین، ترویج اشتغال‌های مکمل یا جایگزین دامداری،‌ کمک و راهنمایی به منظور ایجاد سیلوها و انبارهای ذخیره علوفه، ارتقای بهره‌وری عامل تولید«کار»،‌ ایجاد واحدهای بسته و نیمه بسته متکی بر اراضی زراعی و تغذیه دامی بودند تا به این ترتیب فشار بر منابع طبیعی کم شود.

با وجود سه دهه تلاش برای حل مشکل دام و جنگل نشین؛ این طرح در عمل با موانع بسیاری از جمله فقدان اراده لازم، کمبود زمین و عدم تخصیص اعتبار مورد نیاز مواجه شد و دستاوردهای مورد انتظار تحقق نیافت.

شاهرخ جباری دراین باره به «پیام ما» می‌گوید: پروفسور اتر استاد سابق دانشگاه منابع طبیعی در سال ۱۳۶۶ در سمینار سیاست جنگلداری در گرگان عنوان کرده بود که حل مشکل چرای دام در جنگل‌های شمال ایران پنجاه سال طول خواهد کشید.آن زمان که اتر به این مورد اشاره کرد بسیاری از مدیران و کارشناسان جنگل این پیش بینی را باور نکردند. اما اکنون با توجه به حل مشکل یک سوم از جنگل‌ها ظرف مدت ۳۰ سال؛ چنانچه این روند با همین سرعت ادامه داشته باشد؛ شصت سال دیگر زمان برای حل مشکل چرای دام در جنگل‌های شمال کشور لازم است؛ مشروط بر آنکه در این بزرگراه دور برگردانی وجود نداشته باشد.

آیا به راستی برای ساماندهی چرای دام در جنگل، شصت سال دیگر باید منتظر ماند؟

تقی شامخی معتقد است طرح‌های خروج دام از جنگل در بازه زمانی سال ۱۳۶۴ تا ۱۳۹۰ تنها توانست حدود یک و نیم میلیون واحد دامی را از جنگل‌ها خارج کند هرچند که همین موفقیت هم  با اجرای قانون موسوم به طرح تنفس به یکباره دچار اختلال جدی شد به طوری که ما به نقطه صفر و ابتدایی بازگشتیم. در حال حاضر شاهدیم برخی دامداران با وجود گرفتن امتیاز و زمین بار دیگر به جنگل‌ها بازگشتند و حتی گروهی که قبلا هم دامدار نبودند برای کسب منفعت از جنگل به واسطه داشتن علوفه مجانی پایشان به این عرصه‌ها باز شد.

هیچ کس نمیگوید کشور با مشکلاتی مواجه نیست

مظفر شیروانی مشاور بین المللی جنگل و محیط‌زیست نیز با انتقاد از رویه در پیش گرفته شده برای مدیریت جنگل با اشاره به معضل دام به «پیام ما» می‌گوید: بدون حل مشکل دام هر اقدامی به جز اتلاف وقت نتیجه دیگری به همراه نخواهد داشت. برای برون رفت از معضل دام نیز ضروت تهیه و اجرای طرح مدیریت جنگل مناسب اجتناب ناپذیر است . برای تهیه طرح نیز به یک آماربرداری دقیق از کلیه سطوح جنگل‌ها آن هم از طریق پلات‌های ثابت نیازمندیم. بعد از کسب اطلاعات لازم می‌توان مشخص کرد که چه چیز  و در کجا داریم؟ و با آن چه کاری می‌خواهیم انجام دهیم؟ مشکل سازمان جنگلها در این خلاصه می‌شود که نه تنها خود توان حل مشکلات را ندارد بلکه تمام درها را نیز بر روی خودش بسته است. هیچ کس نمی‌گوید در حال حاضر کشور با مشکلاتی مواجه نیست. اما بیشترین مشکلات را همین انسان‌ها به‌وجود آورده‌اند و همین انسان‌ها هم باید آن‌ها را از میان بردارند. اگر قانون تنفس جنگل با توجه به خواست تعداد انگشت شماری به تصویب می‌رسد همین قانون هم می‌تواند با فعالیت و دانش چندین نفر دیگر به راه صحیح بر‌گردانده شود. مسئله خواستن برای حل مشکلات است و سازمان جنگل‌ها در حال حاضر علاوه بر اینکه  توان از میان برداشتن این مشکلات را ندارد بلکه علاقه‌ای هم به از میان برداشتن آنها از خود نشان نمی‌دهد. این امر هم به مدیران ضعیف این سازمان بازمی‌گردد که بایستی برای حل معضل دام و جنگل‌نشینانی که در حال تخریب عرصه‌های ما هستند قدم جدی بردارند.

فعالیت در دام‌سرا ادامه دارد؛ دیگ بزرگ شیر روی آتش هیزم است، گالش‌ها تازه از تولید کره با دستگاه سنتی فارغ شده‌اند؛ آنها ما را با نانی که زیر خاکستر پخته شده و کره ای که از آن هنوز قطرات دوغ می‌چکد؛ مهمان می‌کنند. بوی خوش کره تازه در فضا پیچیده است؛ سهره‌های پیشانی سرخ انگار گویی چشم به درون کلبه دارند،‌ سگ‌ها برای گرفتن تکه نانی دم تکان می‌دهند،‌ درختان پراکنده محوطه خالی دام‌سر تصوری از باغ را تداعی می‌کنند. یکی از الزامات تنفس جنگل؛ ساماندهی چرای دام در جنگل بوده است؛ این طرح چه راهکاری برای آن قرار است ارائه دهد؟

آتش ِ گلستان خاموش نشد

پیشروی زبانه‌های آتش در «توسکستان» ادامه دارد

آتش ِ گلستان خاموش نشد

استاندار گلستان: آتش سوزی تا سه روز آینده ادامه دارد|مدیرکل منابع طبیعی استان گلستان: نگرانی بابت رسیدن آتش به ذخیره‌گاه سرخدار نداریم| عضو پیشین شورای‌عالی جنگل: شیب زیاد جنگل و عدم دسترسی فرآیند اطفا را با کندی مواجه کرده است

پیام ما-لکه‌های سرخ در نیمه شرقی جنگل‌های توسکستان بدون چشم مسلح هم قابل دیدن است. لکه‌هایی که یک معنای مشخص دارد، آتش به جان جنگل‌های توسکستان افتاده است. گونه‌های نادر گیاهی در توسکستان یکی از بکرترین زیستگاه‌های گلستان رو به زوالند. نیروهای محلی بسیج شدند تا بتوانند دست کم یکی از شعله‌ها را خاموش کنند. منطقه صعب العبور است، ارتفاع کار را سخت کرده است. مسئولان می‌گویند دست کم دو تا سه روز دیگر شعله‌های آتش در جنگل‌های منطقه گردشگری توسکستان در ۲۵ کیلومتری جنوب شرقی شهرستان گرگان مرکز گلستان خاموش نمی‌شود.

نابودی قبرستانی قدیمی و تهدید انقراض درختان سرخدار، اولین تبعات آتش سوزی

شامگاه ۱۱ آبان‌ماه، حریق در یکی از عرصه‌های جنگلی و مرتعی استان گلستان آغاز شد. ابوطالب قزلسفلو، مدیرکل منابع طبیعی استان گلستان همان روز  در گفت‌وگو با تسنیم اعلام کرده بود که محل دقیق حریق منطقه پنبول چال جنگل توسکستان است: «این منطقه صعب العبور بوده و پیاده‌روی زیادی دارد، نیروهایی از برخی شهرستان‌های استان در منطقه حضور یافتند و نیروهای منابع‌طبیعی، محیط زیست، هلال احمر، هیئت کوهنوردی و نیروهای مردمی برای اطفای حریق در این منطقه هستند.» به گفته او وسعت حریق در جنگل‌های توسکستان حدود ۱۰ هکتار برآورد می‌شود. «عمده آتش این ناحیه اما به وسیله آبپاش اطفا می‌شود.» این را مدیرکل منابع طبیعی گلستان روز گذشته به ایرنا گفته بود: «دو روز گذشته بیش از ۱۵ نوبت آبگیری از سد” نومل” برای مهار آتش انجام شده است. علاوه بر استفاده از بالگرد، حدود ۲۰۰ نفر از نیروهای عملیاتی، امدادی و مردمی در منطقه مستقر بوده و در خاموش کردن آتش مشارکت دارند.» پیشروی آتش تا روز چهارشنبه ادامه داشت، ایرنا در گزارشی که همان روز منتشر شده بود نوشته بود که گسترش دامنه آتش جنگل توسکستان گرگان به محدوده گنج‌دره و چکل‌دوک رسیده و علاوه بر نابودی قبرستان قدیمی و گبری، درختان کمیاب و در خطر انقراض سرخدار این منطقه را در معرض تهدید نابودی قرار داده بود و در این مدت بخشی از مناطق جنگلی مازو آروم، پنبول‌چال، چکل‌دوک و گنج‌دره در آتش سوخت.

اطفای حریق همچنان ادامه دارد

مدیرکل منابع طبیعی استان گلستان اما روز گذشته به فارس اعلام کرد که اطفای حریق در این جنگل یکبار اتفاق افتاده است اما آتش مجددا شعله ور شده است: «با توجه به اینکه منطقه آتش گرفته در دامنه و صخره قرار دارد، درختان سوخته به‌صورت زغال سرازیر می‌شوند و آتش جدیدی ایجاد می‌کنند، این اتفاق سبب ایجاد دو جبهه آتش شد که یک جبهه را مهار و در حال مهار جبهه دیگر هستیم. بالگرد هوانیروز از صبح دیروز حدود ۸ بار آبپاشی کرده و بالگرد هلال احمر هم جابجایی نیروها را انجام می‌دهد، آتش‌سوزی گسترده و پیوسته نداریم اما شرایط جوی برای اطفای حریق مهیا نبوده است.» قزلسفلو همچنین درباره آخرین میزان خسارات آتش‌سوزی در این جنگل‌ها گفته است: « ۲ ذخیره‌گاه سرخدار در منطقه وجود دارد که ذخیره‌گاه سیاه رودبار بیش از ۱۵ کیلومتر و ذخیره‌گاه زیارت حدود ۱۰ کیلومتر با منطقه آتش گرفته فاصله دارد. آتشی که مجددا فعال می‌شود، پیشروی آنچنانی نخواهد داشت و به صورت دایره است و نگرانی بابت رسیدن آتش به ذخیره‌گاه سرخدار نداریم اما ممکن است به صورت موردی درخت سرخدار در منطقه آتش گرفته وجود داشته باشد. اگر نیاز باشد درخواست امکانات بیشتری می‌دهیم اما در حال حاضر اگر شرایط اجازه بدهد با همین دو بالگرد و نیروهای مردمی عملیات اطفای حریق را ادامه می‌دهیم.»

چرا اطفای حریق به کندی انجام می‌شود؟

اطفای آتش‌سوزی همچنان ادامه دارد، صعب العبور بودن منطقه یکی از دلایلی است که در توجیه سرعت پایین اطفای حریق از زبان مسئولان عنوان می‌شود. شاهرخ جباری ارفعی؛ عضو پیشین شورای‌عالی جنگل در گفت‌وگو با روزنامه «پیام ما» اما علت دیگری را هم در توجیه سرعت پایین اطفای حریق عنوان می‌کند: «به علت تعداد اندک طرح‌های جنگلداری در این حوضه، جاده‌های جنگلی کمی در داخل حوضه وجود دارد و همین عامل دلیل دسترسی مشکل به محل حریق است. یکی از جاده‌های مهم ارتباطی استان‌های گلستان- سمنان به نام جاده قزلق از این حوزه می‌گذرد.» او معتقد است که همین نبود جاده آسفالتی باعث می‌شود که فرآیند اطفای حریق به کندی صورت بگیرد. به گفته عضو پیشین شورای عالی جنگل‌ها، آتش‌های استان گلستان عمدتا باید ظرف یک ربع خاموش شود:«آتش را باید ربع ساعت یا حداکثر نیم ساعت بعد از وقوع مهار کرد وگرنه با شیب زیاد جنگل و عدم دسترسی؛ اطفای آن روزها طول می‌کشد. آتش سوزی‌های جنگل‌های شمال عمدتا سطحی است و گاه به علت وجود درختان توخالی در جنگل به آتش سوزی تنه‌ای تبدیل می‌شود و در صورت رسیدن به درختان دست کاشت یا طبیعی سوزنی برگ ندرتا به آتش سوزی تاجی تبدیل می‌شود.» از طرف دیگر این کارشناس معتقد است که در این حوضه روستای جنگل نشین وجود دارد همین باعث عدم جمع شدن نیروی انسانی و مقابله با آتش سوزی می‌شود.

چرا توسکستان آتش گرفت؟

درباره علت آتش سوزی این جنگل‌ها ابهامات فراوانی وجود دارد. تسنیم نوشته است: کاهش بارش‌ها و رطوبت هوا، تداوم گرما و خشکی، وزش باد؛ عرصه‌های جنگلی گلستان را مانند انبار باروت کرده که سهل انگاری می‌تواند باعث ایجاد آتش شود. جباری اما می‌گوید چند عامل در ایجاد آتش سوزی در این منطقه دخیلند: «چون در داخل این حوضه روستای جنگل نشینان وجود ندارد؛ در صورت دخیل بودن عامل انسانی باید دامداران جنگل نشین؛ قاچاقچیان چوب و گردشگران و احیانا مسافران جاده آسفالته داخل حوضه را عامل آن دانست؛ ولی اگر آتش سوزی از ارتفاع پایین و حاشیه روستاهای جنوبی شروع شده و به داخل جنگل گسترش یافته باشد، موضوع فرق می‌کند.» او همچنین معتقد است که احتمال طبیعی بودن آتش‌سوزی خیلی کم است ولی عمدی بودن آن قابل بررسی است.

انواع گیاهان با ارزش در توسکستان

جنگل‌های توسکستان گلستان اما از چند وجهه برای منابع طبیعی ایران دارای اهمیت است. جباری می‌گوید این حوزه در مطالعات طرح جامع جنگلداری سال ۱۳۶۴ دفتر جنگلداری به نام حوزه شماره ۸۶ نامگذاری شده است: «در طرح ذخیره‌گاه زیست‌کره که با مشارکت کارشناسان آلمانی در دست اقدام بود؛ این حوزه در استان گلستان انتخاب شده بود و دلیل آن جنگل‌های زیبا و متنوع؛ کمتر دست خورده بودن و سایر ویژگی‌های آن بوده است.» او به وجود جنگل‌های راش در این منطقه اشاره می‌کند و البته درختانی نظیر بلوط، گونه نادر افرای خزری از دیگر گونه‌های موجود در جنگل‌های توسکستان‌اند که اهمیت این جنگل را چند برابر می‌کنند. ایرنا همچنین در گزارشی که از وضعیت آتش سوزی در جنگل‌های توسکستان منتشر کرده بود، درباره اهمیت این جنگل‌ها نوشته بود: «جنگل‌های هیرکانی با مساحت ۲ میلیون و ۱۲۵ هزار هکتار که برخی دانشمندان قدمت آن را ۴۰ میلیون سال برآورد کرده‌اند؛ نمادی از فسیل‌های زنده‌ای محسوب می‌شود که از این عرصه‌های جنگلی منحصر به فرد واقع در ساحل جنوبی خزر، سهم استان مازندران ۵۳ درصد، گیلان ۲۶ درصد و گلستان ۲۱ درصد است. این جنگل‌های با ارزش در شمال ایران از آستارا در گیلان تا گلیداغ در شرق گلستان به طول ۸۰۰ کیلومتر و با عرض ۲۰ تا ۷۰ کیلومتر گسترده است. جنگل‌های گلستان به طول ۲۶۰ کیلومتر از گلوگاه در شرق مازندران آغاز شده و تا روستای گلیداغ شهرستان مراوه‌تپه در منتهی الیه شرق استان گلستان ادامه دارد.»

هادی حق‌شناس، استاندار گلستان صبح جمعه به یکی از سایت‌های محلی گفته است که آتش سوزی دو یا سه روز دیگر اطفا می‌شود. آتشی که بعد از خاموش شدن تازه میزان خسارت‌هایش مشخص می‌شود. آتشی که در حال پیشروی به سمت ارتفاعات قرن‌آباد و دامنه غربی دهنه توسکستان در مناطق «ول کمر» است. آخرین مشاهدات خبرنگاران محلی در منطقه اما حاکی از فرار اسب‌های منطقه نیز هست. نیروهای محیط زیست با وجود تلاش برای هدایت این اسب‌ها به منطقه امن، موفق به جلوگیری از فرار آن‌ها نشدند.

حریم شکنی در چغازنبیل

اقداماتی برای ساخت کارخانه قند، حوضچه‌های پرورش ماهی و … میراث جهانی خوزستان را تهدید می کند

حریم شکنی در چغازنبیل

حریم درجه یک و درجه دو، تنها زیگورات ایران به بهانه‌های مختلف تسطیح می‌شود.

روزنامه‌نگار:  مجتبی گهستونی | مدتی بود که از ماشین‌های سنگین در حریم اثر جهانی چغازنبیل خبری نبود. اما صدور قرار منع تعقیب مالک این کارخانه از سوی دادستانی شهر شاوور، این توقف را درهم شکست. حالا مالک کارخانه قند با در دست داشتن حکم منع تعقیب و بدون گرفتن مجوز از اداره کل میراث‌فرهنگی استان خوزستان و پایگاه جهانی چغازنبیل، دوباره ماشین‌های سنگین را به محوطه باستانی چغازنبیل روانه کرده است.

این نخستین بار نیست که صدای «زیگورات» از قلب شهر «دورانتاش» بلند می‌شود. بهمن سال ۱۳۹۴ بود که در مصاحبه‌ای خبر از طرح ۶۰۰ هکتاری جنگل کاری صنعتی یک شرکت در حریم درجه یک چغازنبیل و هفت‌تپه دادم. این طرح برخلاف طرح فعلی برای احداث کارخانه قند، مجوزهای لازم را داشت. اما صدور مجوز جنگل‌کاری و تاسیسات جانبی در حریم محور جهانی شوش- هفت‌تپه- چغازنبیل بدعت غلطی بود که می‌توانست صدور مجوزها را برای سایر پروژه‌ها هموارتر کند. این پیش‌بینی حالا به واقعیت می‌پیوندد. اگر زمانی میراث‌فرهنگی استان خوزستان با تعرض به حریم درجه یک چغازنبیل موافقت کرده و رای خود را پس گرفته بود، حالا به بازی راهش نداده‌اند و به نظر می‌رسد استعلام و گرفتن مجوز از اداره این داستان، آخرین مرحله‌ای است که قرار است طی شود؛ آن هم با اعمال فشار.

برای در امان ماندن نگاه نامحرمان، تمام ضوابط رعایت حریم و عرصه چغازنبیل به همه ارگان‌های شهرستان و استان ابلاغ شده است اما در سالیان گذشته، عملا از سوی برخی ذی‌نفعان خواسته‌هایی تحمیل می‌شود که با ضوابط جهانی نگهداری از آثار ثبت جهانی در تعارض است. گاهی در کنار این اصرارها، لابی‌ها و چراغ‌سبزهایی از سوی بعضی کارشناسان و مسئولان هم به چشم می‌خورد. نتیجه این سلسله قانون‌شکنی‌ها، به این ختم می‌شود که میراث‌فرهنگی در عمل انجام شده قرار بگیرد و اگر موافقت نکند، تخریب‌ها در روزهای تعطیل و با درنظر گرفتن این اصل صورت بگیرد که «تا میراث متوجه شود و اقدامی کند، ما کار خود را کرده‌ایم.»

 آمایش سرزمین چه می‌گوید؟

طرحی چون ساخت کارخانه قند در حریم درجه یک چغازنبیل، خلاف توسعه پایدار است، زیرا اگر توسعه بر مبنای سند آمایش سرزمین شکل بگیرد، این محوطه باستانی با دیگر محورهای پیرامونش بهترین مسیر برای شکل‌گیری گردشگری و تقویت جنبه‌های مختلف آن خواهد بود.

‌بی‌شک واحدهای صنعتی غیرفعال در شوش فراوان است. کارخانه قند می‌تواند به شهرک‌های صنعتی اطراف منتقل شود. اولویت این منطقه گردشگری و حفظ آثار تاریخی آن است. ایجاد جنگل مصنوعی، کارخانه، پرورش ماهی با احداث حوضچه، سازه‌های صنعتی، هیچ‌کدام از اینها اولویت این منطقه نیستند. آنچه که اهمیت دارد و آمایش سرزمینی هم تاکید می‌کند، این است که حفظ منظر رودخانه دز و زیگورات چغازنبیل، حفاظت از جنگل ملی دز، توسعه اقامتگاه‌های بوم‌گردی، احیای صنایع دستی و به طور کلی توجه به گردشگری اجتماع‌محور با تاکید بر الزامات میراث فرهنگی و محیط زیستی اولویت دارد. 

زیگورات از کمبودهایش می‌گوید

یکی از عواملی که به تشدید دست‌درازی‌ها به عرصه حریم این اثر ثبت تاریخی کمک می‌کند، نبود یگان حفاظت است. میراث عظیم چغازنبیل صرفا با حضور چند نگهبان حراست می‌شود، درصورتی‌که حفاظت از چنین اثر عظیم و گسترده‌ای، نیازمند حضور یگان حفاظت است؛ یگانی که خود ضابط قضایی باشد و رده حفاظتی داشته باشد. متاسفانه میراث فرهنگی این اهرم بازدارنده را ندارد، افراد مختلفی فشار می‌آورند و پیروز می‌شوند، اما بخش بازرسی و حقوقی وزارت میراث‌فرهنگی در عمل توان مقابله با آنها را ندارد.

سرنوشت چغازنبیل حالا به احداث کارخانه‌ای گره خورده است که از یک سو نوید اشتغال‌زایی و توسعه را می‌دهد و از سوی دیگر شرایط را برای تعرض به محوطه‌ای فراهم می‌کند که بیش از سه هزار سال زیر خاک خفته و آسوده و از گزند زمان در امان بود. حالا که عملیات احداث کارخانه و تسطیح اراضی، بدون دریافت مجوز آغاز شده است، عظیم‌ترین باقیمانده تمدن ایلامی‌ها در ایران به دست «آشوربانی‌پال» دیگری به مرور تخریب می‌شود و از یاد خواهد رفت؛ خواب زیگورات ایلامی‌ها حالا بیش از هر روزی آشفته‌تر است.

در حالی که قسمت‌هایی از اراضی ملی واقع در حریم درجه یک و دو میراث جهانی چغازنبیل در سال ۱۳۹۷ بدون گرفتن استعلام از وزارت میراث واگذار و تسطیح شده، در صورت صدور مجوز ساخت «کارخانه قند فانی‌ گستر» در مساحتی بالغ بر ۳۲۰ هکتار، نهادهای مسئول و اصرارکننده برای انجام این پروژه در مکانی خاص باید پاسخگوی اقدام خود باشند.

بررسی‌های «پیام ما» حکایت از آن دارد که ساخت کارخانه قند فانی گستر در حریم درجه یک و دو میراث جهانی چغازنبیل و بر روی طاقدیس سردارآباد موفق به دریافت مجوز از وزارت صنعت، معدن و تجارت شده است. با اینکه گرفتن این مجوز به معنی آغاز فعالیت برای ساخت و ساز نخواهد بود، بهره‌بردار به انواع مختلف سعی در بی‌توجهی به تذکرهای بسیار پایگاه جهانی چغازنبیل دارد و بیم آن می‌رود که همچون گذشته در اقدامی جسورانه قسمت‌هایی از اراضی ملی واقع در حریم جهانی چغازنبیل را تسطیح کند.

 اعمال فشار سیاسیون بر فرهنگیون

در حالی که پایگاه جهانی چغازنبیل، اداره کل میراث فرهنگی خوزستان و یگان حفاظت شوش وظیفه دارند مانع تعرض و تخریب حریم و عرصه محوطه‌های باستانی شوند، اما شنیده‌ها حکایت از آن دارد که فشارها و اعمال نظرها بر دستگاهای حافظ میراث فرهنگی برای ساخت این کارخانه همچنان پابرجاست. این فشارها نیز در حالی است که بر اساس قانون ساخت کارخانه در حریم درجه یک و دو محوطه های باستانی ممنوع است.

چگونه است که ارگان های دولتی برای حفاظت از بستر تاریخی طبیعی منطقه که در محدوده طاقدیس سردارآباد قرار دارد، واگذاری را به طور دائمی ممنوع کرده‌اند، اما زمین مورد نیاز برای ساخت یک واحد صنعتی واگذار می‌شود؟ آن هم در شرایطی که هرگونه فعالیت از جمله تسطیح، خاک‌برداری، خاک‌ریزی، احداث سازه، کانال کشی و… که موجب تغییر شکل در توپوگرافی تپه‌های تاریخی و عوارض طبیعی شود ممنوع است.

بر اساس بخشنامه هیات وزیران (مورخ ۱۹/۰۷/۱۳۸۲) برای حفاظت از میراث فرهنگی کشور و پرهیز از تاخیر در اجرای طرح‌های عمرانی و بروز اختلاف و پیگرد قضایی، مقتضی است تمامی دستگاه‌های اجرایی قبل از آغاز انجام عملیات اجرایی طرح‌های عمرانی، ضوابط حفاظتی آثار تاریخی و فرهنگی موجود و اجرای طرح را از وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی استعلام و بر اساس آن اقدام کنند.

همچنین تصویب‌نامه شماره ۵۷۸۴۰/ت ۲۹۶۹۰/ه مورخ ۰۴/۱۲/۱۳۸۲ هیات وزیران نیز تمامی وزارتخانه‌ها، سازمان ها و موسسات دولتی را موظف کرده پیش از اجرای پروژه‌های بزرگ عمرانی و در مرحله امکان‌سنجی و مکان‌یابی نسبت به انجام مطالعات فرهنگی تاریخی در آن خصوص اقدام کنند و در طرح و مکان‌یابی چنین پروژه‌هایی نتایج مطالعات انجام شده را رعایت کنند.

با توجه به اینکه پهنای تاریخی محوطه‌های باستانی بین هفت تپه، چغازنبیل، دهنو و چغامیش که در یک محور قرار دارند گسترده است شاهد تلاش ذینفعان، شرکتها و کشاورزان برای تعرض گاه و بی‌گاه به حریم محوطه‌های تاریخی هستیم و تاکنون پرونده‌های متعددی برای آنها تشکیل و منجر به صدور محکومیت قضایی شده است. حال که حرایم این دو محوطه باستانی، اراضی ملی محسوب می‌شود، بستر فرهنگی ایلام کهن باید تحت حفاظت قرار گیرد و مثل گوشت قربانی واگذار نشود.

 ضوابط میراث جهانی چه می‌گوید؟

مسئولان ارشد استان و شهرستان در هنگامه‌ای که برای اجرای یک طرح انواع واسطه‌ها و اعمال نظرها را به کار می‌گیرند، باید توجه داشته باشند که بر اساس ضوابط پایگاه‌های جهانی، احداث هرگونه کارخانه و کارگاه‌های آلاینده محیط زیست ممنوع است. در این باره حتی توسعه هرگونه پوشش گیاهی و اجرای طرح‌های جنگل‌کاری و تغییر کاربری اراضی کشاورزی از سنتی به صنعتی ممنوع اعلام شده است. بنابراین تنها راه حل برای ساخت این واحد صنعتی، اجرای آن در خارج از محدوده محوطه‌های درجه یک و درجه دو میراث جهانی چغازنبیل و هفت تپه است. 

اما چرا برای تعرض به محوطه تاریخی قرار منع تعقیب صادر شد؟ در حکم دادستان شهر شاوور آمده است که مالک تعرضی به «عرصه» بنا نداشته است، یعنی مالک کلنگ به دست نگرفته و به جان زیگورات چغازنبیل نیفتاده است. طبق قوانین جاری کشور همه دستگاه‌های کشور موظفند قبل از اجرای طرح‌های عمرانی، ضوابط حفاظتی آثار تاریخی و فرهنگی موجود و اجرای طرح را از وزارت میراث فرهنگی استعلام و بر اساس آن اقدام کنند.

تفاوت «عرصه» و «حریم» در ابلاغیه‌های صادرشده به دستگاه‌های دولتی مشخص و عیان است. پس از ثبت ملی یا جهانی هر اثر، میراث‌فرهنگی استان مربوط موظف است عرصه، حریم درجه یک و حریم درجه دو اثر را تعیین و به دستگاه‌های دیگر ابلاغ کند، کما اینکه بیش از ۵۰ سال از ثبت جهانی این اثر باستانی می‌گذرد و عرصه و حریم‌های آن مشخص و ابلاغ شده‌اند.

نکته قابل‌توجه در مورد این اثر ارزشمند جهانی، این است که زمین‌های حریم درجه یک و درجه دو میراث جهانی چغازنبیل، در تملک میراث‌فرهنگی استان خوزستان نیستند، بلکه این زمین‌ها جزو اراضی ملی هستند؛ همین سبب شده که این اراضی قطعه‌قطعه و با کمک وام‌های دریافت‌شده از صندوق‌ذخیره ملی یا سایر صندوق‌ها و به بهانه اشتغال‌زایی، به بستری برای تخریب هویت و تاریخ و سودجویی عده‌ای بدل شوند.

اراضی ملی در نزدیکی چغازنبیل به همه مردم تعلق دارند و قابل واگذاری به غیر نیستند. این مسیر، بستر تمدنی سرزمینی است و هر شکلی از تعرض به آن، ارزش‌های این تمدن باستانی را تخریب می‌کند و آنچه باید به نسل بعد منتقل شود را ویران می‌کند و چیزی از آن باقی نخواهد گذاشت.

 

با جان و دل از چغازنبیل حفاظت کنیم

با جان و دل از چغازنبیل حفاظت کنیم

یادداشتی از منصور بزرگمهر مدرس دانشگاه شهید چمران اهواز 

زیگورات‌ها در جهان منحصر به فرد و کمیاب هستند و چغازنبیل تنها زیگورات ایران است. منحصر به فرد بودن این اثر ثبت شده در فهرست میراث جهانی یونسکو هم به دلیل کمیاب بودن آن است و هم به دلیل ساختار منحصر به فردش. معماری زیگورات چغازنبیل با زیگورات‌های میان‌رودان از اساس متفاوت است و به همین دلیل است که این اثر در جهان معماری مثال‌زدنی است. از سوی دیگر این زیگورات به دلیل معابد و یافته‌های باستانی دیگر در اطراف آن نیازمند محافظت بیشتر است. صحبت از اثری عظیم است که از آجر و خشت ساخته شده؛ رویه بیرونی‌اش از آجر و داخلش همه از خشت. با اطمینان می‌توان گفت که تشکیل صنایع در فاصله کم از این بنا بسیار آسیب‌زننده است. تعداد زیادی کتیبه در لایه بیرونی آجری چغازنبیل وجود دارد که به مرور در اثر آلودگی‌های صنعتی و باران‌های اسیدی از بین خواهد رفت و مهم است که ما از آن‌ها حفاظت کنیم.

اهمیت چغازنبیل از آن رو است که با وجود محدودیت در فروش نفت، زیگورات چغازنبیل می‌تواند منبع درآمدی بزرگی برای جنوب غرب کشور باشد. چرا که در شوش به جز کاخ آپادانا، حجاری‌ها و سازه‌های سنگی تخریب‌شده‌ای به جا مانده از دوران هخامنشی وجود دارد و چغازنبیل تنها بنای سرپایی است که قدمت آن از دوره هخامنشی بیشتر است. این سازه می‌تواند و توانسته توجه گردشگران و دوست‌داران میراث فرهنگی را به خود جلب کند و حیف است که فراموشش کنیم و اجازه دهیم در حریمش صنایع به فعالیت بپردازند. 

چه آنکه در محوطه‌های باز و بیابان‌های خوزستان فضاهای بسیاری برای احداث صنایع وجود دارد و پیدا نیست که اصرار به ساخت‌وساز در حریم یک سازه جهانی به چه دلیل است. به علاوه، این زیگورات تاریخ ما را از تاریخ عراق و میان‌رودان جدا می‌کند. اینجا روزگاری جدا از کانون قدرت میان‌رودان، منبع و مرکز قدرت بود و حکومت‌های مختلفی در ادامه آن کانون قدرت در فلات ایران و جلگه خوزستان پا گرفتند. اگر قرار است به این بنا آسیب بزنیم، هویت و تاریخ خودمان را زیر سوال برده‌ایم. کسانی که می‌خواهند کارخانه‌شان را در دل اثر تاریخی بنا کنند، بر اساس منافع شخصی خود قدم برداشته‌اند اما این منافع ملی بلندمدت ماست که به خطر افتاده. به اهرام ثلاثه مصر نگاه کنیم که عظیم‌اند و معماری پیچیده‌ای دارند. زیگورات ما در خوزستان هم شبیه آن اهرام است؛ با همان میزان اهمیت برای تاریخ هنر، معماری و تاریخ سیاسی و حتی نظامی ایران. بنابراین همانطور که مصری‌ها از هرم‌های تاریخی‌شان محافظت می‌کنند و اجازه نمی‌دهند صنایع به این مراکز توریستی نزدیک شوند، ما هم باید چنین کنیم. اگر قرار است در گردشگری آینده‌ای داشته باشیم، اگر می‌خواهیم نام چغازنبیل در فهرست میراث جهانی یونسکو باقی بماند، و اگر بنا داریم که در درازمدت بر اساس توسعه‌پایدار برنامه‌ریزی کنیم، باید از این سازه با تمام وجود حفاظت کنیم.

میراث سیاه ترامپ

 آمریکا به طور رسمی از معاهده آب و هوایی پاریس خارج شد  

میراث سیاه ترامپ

خبرنگار: مهتاب جودکی | در روز سرنوشت‌سازی که همه نگاه‌ها به رقابت ترامپ و بایدن بود، خبر آمد که ایالات متحده آمریکا به طور رسمی از توافق اقلیمی پاریس خارج شد. این اتفاق که دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا طراح آن بود، در ژوئن ۲۰۱۷ رقم خورد و حالا با اعلام رسمی، دولت آمریکا دیگر در سرنوشت تلاش‌های توافق‌نامه پاریس نقش‌آفرین نخواهد بود و هیچ تعهدی هم بر این کشور متصور نیست. مگر اینکه ورق برگردد و با پیروزی جو بایدن، نامزد حزب دموکرات -که در ماه‌های گذشته به تصمیمات ضدمحیط‌زیستی ترامپ تاخته بود- تلاش‌های دوباره برای بازگشت به این پیمان جهانی محیط زیستی از سر گرفته شود.

روند خروج آمریکا از پیمان پاریس، خیلی زودتر از این آغاز شد. هنوز مبارزات انتخاباتی سال ۲۰۱۶ برقرار بود که ترامپ به حامیان جمهوری‌خواه وعده داد که از این توافق بین‌المللی خارج خواهد شد. او در طول این مدت توافق پاریس را ضد منافع آمریکا دانسته بود. چهاردهم آبان سال پیش وزارت خارجه آمریکا اعلام کرد که دولت آمریکا به سازمان ملل اطلاع داده که فرایند خروج از توافق اقلیمی پاریس را آغاز کرده و این فرآیند یک سال به طول می‌انجامد. ترامپ که در چهار سال گذشته بارها گرمایش جهانی را دروغی خواند، همان هفته‌های اول حضور در کاخ سفید گفت که توافق‌نامه آب‌وهوایی پاریس را کنار خواهد گذاشت، چرا که «ترک این توافق پایان‌دادن به فشار مالی و اقتصادی سختگیرانه است.» این کار در شرایطی انجام شد که توافق‌نامه پاریس کشورهای عضو را ملزم می‌کرد که در سه سال اول اجازه ترک توافق را نداشته باشند و ترامپ درست در نخستین روز ممکن دست به این کار زد. او در پاسخ به اعتراض‌های گفته بود که واشنگتن می‌تواند با شرایط مطلوب‌تر، بار دیگر به این پیمان بازگردد. به این ترتیب دولت آمریکا تنها کشوری است که بزرگترین توافق جهانی در زمینه مبارزه با انتشار گازهای گلخانه‌ای را ترک کرده است.

چه خواهد شد؟

پیامدهای خروج رسمی آمریکا از توافق پاریس چه خواهد بود؟ مجید شفیع‌پور، رئیس گروه آسیا و اقیانوسیه در کنوانسیون تغییرات آب‌وهوا در پاسخ به این سوال، به «پیام ما» توضیح می دهد: «با توجه به اعلام ایالات متحده  پاریس در سال ۲۰۱۷ مبنی بر نظر بر خروج از توافق اقلیمی پاریس، طبق ماده پیش‌بینی شده در توافق‌نامه، ضرورت داشت که هر کشوری که رسما برای انصراف از تداوم عضویت اعلام کند، یک دوره زمانی سه‌ساله سپری شود و پس از آن باید در اولین کنفرانس اعضای موسوم به متعهدین کنوانسیون تغییرات آب‌وهوا، (COP) به تصویب برسد و اعلام شود.» اینطور که او می‌گوید، شیوع کرونا بر این موضوع هم اثرگذار بوده است، چنان که بنا بود کنفرانس «کاپ» در نوامبر و دسامبر ۲۰۲۰ برگزار شود و در آنجا به طور رسمی  خروج ایالات متحده از توافق‌نامه پاریس، ذیل کنوانسیون تغییرات و آب‌وهوا، اعلام شود. اما اجلاس امسال با شیوع ویروس کرونا به تعویق افتاده و قرار است در شهر گلاسکو اسکاتلند برگزار شود، هرچند باز هم پیش‌بینی شده این اجلاس یک سال دیگر به تاخیر خواهد افتاد.

شفیع‌پور ادامه می‌دهد: « فارغ از اعلام و تصویب رسمی توسط کنفرانس متعهدین، از همین امروز به طور رسمی دولت ایالات متحده آمریکا در سرنوشت تلاش‌های توافق‌نامه پاریس هیچ‌گونه نقش‌آفرینی نخواهد داشت و هیچ‌گونه تعهدی هم بر این کشور متصور نیست.» او بر توقف نقش‌آفرینی در توافق پاریس تاکید می‌کند، چرا که «در سه سال گذشته با وجود اعلام رسمی ایالات متحده بر تمایل به خروج از توافق‌نامه پاریس، کماکان هیئت‌های اعزامی از سوی دولتشان، در نقش‌گیری ضوابط و دستورالعمل‌ها و شیوه اجرای توافق‌نامه پاریس، همواره در مذاکرات حضور فعال و تاثیرگذاری را دنبال می‌کردند.» رئیس اسبق مرکز امور بین‌الملل و کنوانسیون‌های سازمان حفاظت محیط زیست توضیح می‌دهد که «البته این تاثیرگذاری، با توجه به اینکه دستور داشتند کار را دشوارتر کنند و نگذارند توافق‌های جهانی به منصه ظهور برسد، تلاش‌هایی سازنده و برای دسترسی به اهداف توافق پاریس نبود» اما «از این به بعد هیچ عضوی از ایالات متحده در کمیته‌ها، زیرگروه‌ها یا گروه‌های کاری ذیل توافق‌نامه پاریس -که الان نزدیک به چهار سال است نافذ شده – امکان حضور نخواهد داشت.» به گفته او ایالات متحده آمریکا اگرچه از توافق‌نامه پاریس خارج شده اما هنوز عضو کنوانسیون تغییرات آب و هوایی است و به فعالیت‌های خود به عنوان عضوی از کنوانسیون و در چارچوب تعهدات ادامه خواهد داد.

اگر ورق برگردد

شمارش آرا هنوز به پایان نرسیده است و بسیاری امید دارند که جو بایدن برنده این رقابت سیاسی باشد؛ نامزدی که از قضا در تصمیم‌های محیط زیستی نقطه مقابل ترامپ بوده است. بایدن که در دولت قبل معاون رئیس‌جمهور بود، پیش‌تر از مواضع ترامپ علیه توافق پاریس انتقاد کرده و در مبارزات انتخاباتی‌اش وعده داد در صورت پیروزی، آمریکا را دوباره به این توافق بر می‌گرداند. حالا در صورت پیروزی جو بایدن چه اتفاقی رقم خواهد خورد؟ آیا خروج از توافق به قوت خودش باقی است یا این امکان وجود دارد که طبق وعده بایدن، آمریکا به پیمان پاریس برگردد. شفیع‌پور می‌گوید در صورت خواست دولت، چنین تصمیمی به راحتی اجرا خواهد شد: «‌فقط با پیوستن و طی تشریفات لازم حقوقی در هر کشوری این مهم می‌تواند رخ دهد. در کشورهای مختلف از جمله کشور ما، مسیر اداری باید از مجلس عبور کند و با تصویب در مجلس، تبدیل به قانون شود و آنگاه پیوستن رسمی جاری و نافذ می‌شود. اما در ایالات متحده شیوه دوگانه‌ای وجود دارد؛ هم از طریق کنگره و هم اختیارات رئیس جمهور به تنهایی می‌تواند رسما پیوستن را فقط طی یک اعلامیه رسمی به دبیرخانه کنوانسیون و امین اسناد در سازمان ملل متحد در مقر نیویورک اعلام کند و دوباره به عنوان عضو رسمی قلمداد شود. و چنانچه فردی از دو نامزدی که اشاره شد، بایدن رئیس جمهور بعدی شود، همینطور که اعلام کرده که دوباره می‌خواهد برگردد و به ارکان پاریس ذیل کنوانسیون تغییرات آب و هوا ملحق شوند، این امکان به سرعت با دو روش گفته شده، فراهم است.»

خروج رسمی آمریکا از توافق پاریس در حالی است که ایران هم هنوز به این پیمان‌نامه ملحق نشده است.  رئیس گروه آسیا و اقیانوسیه در کنوانسیون تغییرات آب‌وهوا می‌گوید: «مجلس  الحاق به توافق را از سند مشارکت ملی، برای میزان مشارکت در تلاش‌های کاهش‌دهنده انتشار گازهای گلخانه‌ای در بخش‌های مختلف اقتصادی و توسعه‌ای و همچنین تلاش‌های سازگاری که عمدتا در بخش کشاورزی، امنیت غذا، آب و بهداشت است، مطالبه کرده است. اما در عمل این اظهار نظر مدتی است که در حال بررسی است و تا این لحظه هنوز نظر مثبتی مبنی بر پیوستن به توافق پاریس اعلام نشده است. یعنی حتی اگر اعلام شود، ابتدا باید در مجلس تصویب شود و بعد از شورای نگهبان بگذرد که جای خود دارد.

معمای آلودگی

معمای آلودگی 

مدیر کل دفتر پایش فراگیر محیط زیست: وارونگی دما مشخص‌ترین علت آلودگی کلانشهرهای ایران است احتمال دارد که کارخانجات شهرهای صنعتی به مصرف مازوت روی آورده باشند.

پیام ما – هرچه به فصل سرد سال نزدیک می‌شویم، نقطه‌های قرمز رنگ روی نقشه پایش آلودگی هوای شهرهای ایران پرتعداد می‌شود. نقطه‌هایی که به زبان رنگ به شهروندان می‌فهمانند که هوای شهرها در وضعیت ناسالم قرار دارد. آمارها می‌گویند که دیروز دست کم ساکنان ۹ شهر ایران هوای آلوده تنفس کردند. نام شهرهای اهواز، کرج، اصفهان، اراک و تهران در میان اسامی شهرهای آلوده ایران همواره تکرار می‌شود. ساکنان شهرهای بزرگ و صنعتی همزمان با موسم پاییز به تنفس هوای آلوده عادت کردند، درحالی‌که احتمالا نمی‌دانند علت استشمام این هوای آلوده در تمام این روزها چه بوده است.

هلنا کعبی، مدیرکل، دفتر پایش فراگیر محیط زیست معتقد است که علت اصلی آلودگی هوای این روزهای شهرهای بزرگ، پدیده اینورژن یا همان وارونگی دماست. پدیده‌ای طبیعی که برخلاف حالت عادی با افزایش ارتفاع، دما بیشتر نمی‌شود و در لایه‌های پایینی جو، دمای هوا کمتری احساس می‌شود. او به «پیام ما» می‌گوید: «وارونگی دما یک علت مشخص و کلی برای آلودگی هوا در بیشتر شهرهای ایران است اما دلایل دیگر آلودگی در همه شهرها مشابه هم نیست.» او معتقد است که اقلیم یکی از عوامل اصلی در تعیین وضعیت هوای شهر است: «به طور مثال در شهری مانند اصفهان که تبادل هوایی با نقطه دیگری ندارد، این آلودگی اتفاقی معمول است.» کعبی می‌گوید که اوضاع در شهرهای صنعتی کمی متفاوت‌تر است. به طور مثال شهری مانند اراک امروز بیست و دومین روز آلوده‌اش را پشت سر می‌گذارد. همانگونه که علیرضا محرابیان، رییس مرکز پایش آلودگی هوای اداره کل حفاظت محیط زیست استان مرکزی در گفت‌وگو با ایسنا آن را تایید کرده بود و گفته بود که پایداری هوا و اینورژن باعث آلودگی هوای این شهر شده است. کعبی می‌گوید گاهی کارخانجات در شهرهای صنعتی به مصرف سوخت مازوت روی می‌آورند که این خود می‌تواند دلیلی باشد برای افزایش آلاینده‌های هوا. فرآیندی که اگر اتفاق بیفتد، از قبل اطلاع رسانی می‌شود.

منابع متحرک آلاینده تهرانی

نام تهران در سال‌های اخیر به نام آلودگی هوا گره خورده است، علت‌های آلودگی هوا در این کلانشهر هم مانند سایر کلانشهرهای دنیاست. حسین شهیدزاده، مدیرعامل شرکت کنترل کیفیت هوای تهران اما روز گذشته اعلام کرده بود که آلودگی هوای تهران یک عامل بزرگ دارد و آن هم «موتورسیکلت‌ها»، «خودروهای دیزلی» و «خودروهای بنزینی فرسوده» هستند که در جای جای شهر مشاهده می‌شوند. منابع متحرکی که نامش همواره تکرار شده اما تاکنون برنامه دقیقی برای از بین رفتن آن‌ها مشاهده نشده است.

نیشکر و پسماند اهواز، هوا را آلوده می‌کنند

نقاط زرد و نارنجی در استان خوزستان در روزهای قبل پرتعداد بودند. ایستگاه نادری اهواز روز گذشته در وضعیت خطرناک قرار داشت. کعبی می‌گوید، ترافیک و تردد خودروها در ایستگاه نادری معمولا هوای این ایستگاه را در وضعیت ناسالم قرار می‌دهد. روز گذشته اما غلام‌رضا شریعتی استاندار خوزستان در اولین جلسه کارگروه شرایط اضطراری آلودگی هوای سال ۹۹ گفته بود که چند عامل در افزایش آلاینده‌های خوزستان موثرند. نخستین عامل فعالیت صنایع نیشکر در شش شهرستان خوزستان است. او به ایسنا گفته بود: «سال‌های قبل تاکید کردیم که برداشت نیشکر سبز در دستور کار شرکت‌های کشت و صنعت نیشکر قرار گیرد و با اقدامات جدید بنا بود که برداشت سبز از مزارع نیشکر افزایش پیدا کند. اکنون برداشت ۳۰ درصدی نیشکر به صورت برداشت سبز، واقعا رقم قابل قبولی نیست و باید افزایش پیدا کند؛ به ویژه برای شرکت نیشکر دهخدا که نزدیک به شهر اهواز قرار دارد.» او همچنین گفته بود که «در سال گذشته، ۳۰۰ هزار تن نیشکر تولید شد که شامل ۳ میلیون تن نی بود. امسال قرار است ۶۰۰ تن برداشت شود که شامل ۷ میلیون تن نی است که ۷۰ درصد از این مقدار یعنی ۵ میلیون تن نی سوزانده می‌شود که این رقم بالایی است و واقعا به شرایط زیست محیطی استان خوزستان آسیب وارد می‌کند. حتما باید صنعت نیشکر متناسب با افزایش تولید، به محیط زیست نیز توجه جدی کند.»

یکی دیگر از دلایلی که شهروندان خوزستانی آن را متهم ردیف اول آلودگی هوای خوزستان می‌دانند، سایت دفن پسماند صغیره اهواز است که شهرداری اهواز همواره آن را از لیست متهمان خارج می‌کند. شریعتی می‌گوید: «شهرداری اهواز یک هفته وقت دارد که در خصوص سایت صفیره برنامه‌ای ارائه دهد. شرکت نفت و گاز کارون نیز یک هفته وقت دارد که برنامه ارائه دهد.»

برای کاهش آلودگی هوا هیچ اقدام موثری نکردیم

یوسف رشیدی، عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی هم درباره علت آلودگی هوای این روزهای ایران نظر یکسانی با کعبی دارد. او به «پیام ما» می‌گوید: «کشورهایی که فصول مختلفی را در سال تجربه می‌کنند با پدیده اینورژن یا وارونگی دما مواجه هستند، وارونگی دما پدیده طبیعی است، وقتی در کنار این وضعیت تولید آلودگی هم بالا باشد باعث می‌شود که وضعیت آلودگی از حد استانداردش بالاتر رود.»

از نظر رشیدی در سال‌های اخیر اقدامی در راستای کاهش آلودگی هوا در کلانشهرها اتفاق نیفتاده است: «دلیلی ندارد که در تهران میزان آلودگی هوا کاهش پیدا کند، زیرا حدود ۳ سال است که بحث اسقاط خودروی فرسوده از کار افتاده است. البته این هم دلیل دارد، زیرا واردات خودرو در کشور وجود ندارد که به تبع آن اسقاط خودروی فرسوده نیز اتفاق بیفتد، اما در این شرایط هم دولت هیچ برنامه‌ای برای خودروهای فرسوده ندارد.»

او معتقد است که کرونا این روزها تمرکز را از روی وسایل حمل و نقل عمومی برداشته است و همین باعث شده تا اغلب افراد دست به استفاده از خودروی شخصی بزنند: «به تمام این نکات باید پایداری هوا و کم شدن بارش را هم اضافه کرد.» به عقیده این استاد دانشگاه تمام این عوامل دست به دست هم دادند تا تولید آلاینده‌ها در شهر افزایش پیدا کند.

رشیدی به یکی از فجایع محیط زیستی در بریتانیا نیز اشاره می‌کند، فاجعه‌ای که به زعم او در لندن کنترل شد.  مه دود بزرگ در سال ۱۹۵۲ اتفاق افتاد. آلودگی هوا و گوگرد  دی اکسید به حدی در هوای لندن پخش شده بود که مه دود غلیظی شهر را فراگرفت و نزدیک به ۴ هزار تن در اثر این آلودگی جان خود را از دست دادند و بیش از ۱۰۰ هزار تن هم بیمار شدند. رشیدی می‌گوید: در لندن از آن سال به بعد تلاش شد تا میزان آلودگی هوا کاهش پیدا کند: «وارونگی دما در بسیاری از نقاط دنیا اتفاق می‌افتد، ملاک آلودگی هوا در شهرها، آلاینده‌های مصنوعی تولید شده است.»

مسئولان ایران اما دوای درد آلودگی هوا در کلانشهرها را بارش‌های پاییز می‌دانند. تنها عاملی که به صورت طبیعی شاید بتواند اندکی از میزان آلاینده‌ها کم کند، باد و بارانی است که از پایداری هوا می‌کاهد. گزارش‌های هواشناسی خبرهای خوشی دارند، بارش‌ها در نوار غربی کشور از امروز آغاز می‌شود و احتمالا بتوانند هوای ایلام و کرمانشاه را که در وضعیت قابل قبولند، پاک کنند.

مسئولیت اجتماعی ما در قبال هوراماناتِ جهانی

مسئولیت اجتماعی ما در قبال هوراماناتِ جهانی

یادداشتی از فرید شاهمرادی کارشناسی ارشد کارآفرینی

تب و تاب ثبت جهانی هورامانات، تبلیغات و اطلاع رسانی‌های همکاری و هم افزایی‌های اجتماعی از یک سو و تغییرات محیطی و رقابت پذیری فزاینده در عرصه‌های مختلف به ویژه کسب و کار و گردشگری که نیاز به نوآوری پایدار دارند از سوی دیگر ما را بر آن می‌دارد که برای بعد از جهانی شدن هورامانات به فکر برنامه‌های راهبردی و به تبع آن برنامه‌های عملیاتی باشیم. عمران و آبادانی، مهاجرت معکوس به روستاها، حفظ بافت و فضای فرهنگی و اجتماعی منطقه که در زمره مزایایی فرهنگی و اقتصادی منطقه است، زمانی حاصل خواهند شد که ما شاهراه اتوبوس گردشگری را هموار کنیم. در این نوشتار سعی داریم به جای پرداختن به شیوه‌ای پررنگ به وظایف محوری دولت که تعیین سیاست‌ها، اهداف، روش‌ها و الگوهای مناسب و اجرای برنامه‌های حمایتی و تشویقی است لیست کردن طوماری از انتقادات ساختاری در نبود زیرساخت‌های مناسب در هورامانات(که بسیار به جا بوده و در نوشتار دیگری باید به آن پرداخته شود) از وظیفه ملت صحبت به میان آوریم که ما پس از ثبت جهانی هورامانات چه کنیم که از این ثبت جهانی فقط اسمی برایمان نقش نبندد، بلکه رسمی اقتصادی نیز بر پیشانی منطقه بر جای بگذارد.

اما این رسم اقتصادی منجر به رونق و توسعه را ما مردمان هورامانات چگونه ترسیم و پیگیری کنیم.

مختصرا به شیوه‌ای کلی سرفصل‌های یک برنامه راهبردی و عملیاتی مردم محور را در پنج حوزه اصلی، از جنس کارآفرینی گردشگری، می‌توان برای هورامانات جهانی شده ترسیم کرد:

کارآفرینی گردشگری در بخش‌های:

۱. جاذبه‌های طبیعی

۲. تسهیلات واسطه‌ای تجاری

۳. اسکان و اقامتگاه‌ها

۴. تبلیغات، محتوا و رسانه

۵. حمل و نقل و لجستیک

۱. فرصت کارآفرینی گردشگری در بخش جاذبه‌های طبیعی:

در این زمینه با توجه به اینکه ماهیت اصلی گردشگری هورامانات، طبیعت گردی و در اولویت بعدی گردشگری فرهنگی است، هم پتانسیل بالایی وجود دارد و هم اینکه چون یک پدیده خدادادی است کسی دم از انتقاد از نبود زیرساخت‌های طبیعت گردی نمی‌زند (ذات طبیعت گردی منظور است نه راه‌ها و ابزارهای عمومی گردشگری کلی) پس در این حوزه بسیار مهم است ارتباطات شبکه‌ای گسترده‌ای جهت برگزاری تورهای تخصصی، منظم و منسجم توسط شرکت های گردشگری بومی منطقه، شرکت های مطرح کشوری و آزانس‌های بین المللی گرفته شده که در خصوص ایجاد شبکه سازی با تورلیدهای تخصصی طبیعت و فرهنگی و ایجاد شبکه گردشگری هورامانات، جوانان منطقه می‌توانند نقش اصلی را ایفا کنند، اما نقش بعدی مختص ریش سفیدان و آگاهان است، تورهای طبیعت گردی نیازمند کسب اطلاعات بومی اصیل از ساختار طبیعت، تاریخ و زبان منطقه است که بازگویی آن توسط ریش سفیدان موجب حفظ آن و همچنین ایجاد جذابیت‌های خاص برای گردشگران خواهد شد.

۲. تسهیلات واسطه‌ای تجاری

استارتاپ‌های گردشگری در هر ۵ حوزه ذکر شده به عنوان واسط و تسهیلگر امکان ورود دارند که هم شیوه‌های دسترسی بهتر و گسترده‌ای به طیف وسیعی از مشتریان خواهند داشت هم امید این را می‌توان برایشان متصور بود که گسترش پذیری سریع و جهشی داشته باشند و به زودی بتوانند به استارتاپ‌های ملی و بین المللی تبدیل شوند، همچنین گردانندگان بازارچه‌های مرزی محصولات بازرگانی شیوه‌های فروش مختص همه اقشار گردشگران را ارائه دهند، پس نیاز به متنوع سازی محصولات در بازارچه‌های مرزی به چشم می‌خورد، اما در مبحث تسهیلات واسطه‌ای تجاری، لزوم ایجاد بازارچه‌های محصولات محلی بومی و سنتی در شهرهای هورامانات بیشتر مورد تاکید است که باعث زنده شدن محصولات سنتی و صنعت‌های بومی منطقه خواهد شد و جریان اقتصادی سازگاری با اقلیم منطقه به وجود خواهد آورد.

۳. فرصت کارآفرینی گردشگری در بخش اسکان و اقامتگاه‌ها

اولین نکته‌ای که مشهود است و نیاز به یادآوری دارد حتماً در خصوص اقامتگاه‌ها مطالعه شود و برنامه‌های توانمندسازی برگزار شود، چون اقامتگاه‌ها برخلاف تصور غالبا ناصحیح فقط یک محیط سنتی ناقص با دو انار خشک آویزان شده و جاجیم سنتی رنگ نیست، پس نیاز است نسبت به برگزاری برنامه‌های توانمندسازی به صورت جدی برنامه ریزی شود. خوب است بدانیم که در تعاریف گردشگری بیست نوع اقامتگاه تعریف شده است و جالبتر این است که بدانیم اکثر اقامتگاه‌هایی که به نام بومگردی تاسیس شده در اصل خانه در تعریف خانه روستایی می‌گنجند، همچنین با توجه به مبحث فرهنگی و طبیعی هورامانات حتما اکولوژهایی که به صورت کامل انرژی آنها نیز پایدار، سازگار با محیط زیست، سیستم کارآمد بازیافت و چرخه گردانی تصفیه فاضلاب و آب مجموعه تاسیس شود.

۴. فرصت کارآفرینی گردشگری در حوزه تبلیغات، محتوا و رسانه

در حوزه تبلیغات و تولید محتوای مرتبط فعالیت‌های پراکنده‌ای بدون مدل درآمدی مشخص در حال جریان یا در حال شکل گیری است که باید طی برنامه‌های درست کسب و کاری و استارتاپی دارای ساختار صحیح جریان‌های درآمدی و مدل کسب و کاری رسانه‌ای قرار بگیرند تا این فعالیت‌ها که بسیار زمانبر و پر هزینه بوده در قالب استارتاپ‌های نوآورانه رسانه‌ای تعریف شود و باعث کسب درآمدهای اصولی از محتوای گردشگری هورامانات برای بنیانگذاران آنها شود.

۵. فرصت کارآفرینی گردشگری در حوزه حمل و نقل و لجستیک قطعا رونق گردشگری نیازمند زیرساخت‌های لجستیکی و حمل و نقل مناسب است که با توجه به وضعیت شرکت‌های مسافربری و راه‌های ارتباطی هورامانات نیاز است مردم محلی منطقه در ایجاد موسسات حمل و نقل متناسب با راه‌های ارتباطی منطقه اقدام کرده و برنامه‌های متنوعی برای مسیر گردشگران از مبدا تا مقصد تعریف کنند که به این شیوه هم از مزایای ورود گردشگران به منطقه منتفع گردند هم اینکه برنامه درآمدزایی اصولی نیز برای مسیر گردشگران از مبدا تا مقصد تعریف کنند.

موسیقی نواحی گنجی در ویترین

موسیقی نواحی گنجی در  ویترین 

یادداشتی از فولاد توحیدی پژوهشگر موسیقی نواحی 

بسیاری از آداب و رسوم  و حتی فرهنگ شفاهی ما در ایران، مکتوب نشده و از بین رفته؛ در حالی که به نظر می رسد که موسیقی، بخشی از آن را حفظ کرده است. 

در استان کرمان بسیاری از گره های تاریخی از طریق موسیقی نواحی و اشعاری که همراه آن خوانده شده، حل شده است؛ اینکه کدام حاکم چطور زندگی کرده و چطور کشته شده است. یکی از نمونه های آن هم ناصرخان، از حاکمان کرمان است که حتی تعداد سربازان، درگیری او در جنگ و نوع کشته‌شدنش در شعرها آمده است. موسیقی نواحی با ورود کیبوردها به دنیای موسیقی، در حال نابودی است؛ به نوازنده کیبورد دو میلیون تومان دستمزد داده می شود اما به نوازنده سرنا ۱۵۰ هزار تومان، بنابراین فرزند سرنا نواز به جای یادگیری میراث و هنر اجدادی خود، کیبورد یاد می گیرد. موسیقی نواحی، زاییده هزاران عامل است و ممکن است روزی همین کیبورد، به عنوان یک ساز محلی نهادینه شود همچون ساز بنجو که حالا در بلوچستان نواخته می‌شود. این ساز در گذشته یک اسباب بازی چینی یا ژاپنی بوده است؛ 

افرادی آن را دستکاری کرده اند و حالا به صورت یک ساز بلوچی محسوب می شود. بنابراین موسیقی نواحی هیچ‌وقت از بین نمی‌رود بلکه شکل آن تغییر می کند و در واقع خود را با شرایط وفق می‌دهد. متاسفانه ثبت و ضبط موسیقی نواحی گذشته در ایران وجود ندارد و رابطه‌مان با آنها در حال قطع شدن است. دردناک است که در کل ایران حتی یک اتاق دو متری هم برای موسیقی نواحی وجود ندارد تا به طور تخصصی روی آن کار کنند. 

خانه موسیقی، دفتر موسیقی و انجمن موسیقی هم فقط در زمان جشنواره‌ها کمک می‌کنند. در حالی که باید نهادی تخصصی در این باره داشته باشیم که در طول سال بتواند هنرمندان حوزه را رصد و حتی بیمه کند. خوشبختانه در یکی دو سال گذشته، صندوق بیمه هنرمندان در زمینه بیمه هنرمندان موسیقی نواحی استان کرمان و استان‌های دیگر اقدامات خوبی انجام داده است اما مسئله این است که در کشور ما به آن توجه نمی شود. کشورهای اطراف توجه ویژه‌ای به موسیقی دارند، به عنوان مثال آموزش موسیقی در کشور آذربایجان رایگان است و حتی در مدارس ساز در اختیار کودکان قرار می گیرد تا موسیقی نواحی شان را حفظ کنند. 

موسیقی نواحی گنجی است که حالت ویترینی دارد، وقتی گروه موسیقی از بوشهر به کرمان می‌آید، هیچ‌وقت نمی تواند موسیقی که در مجالس خیام‌خوانی انجام می دهد را اینجا اجرا کند. در واقع آن، آنی که در مراسم وجود دارد را نمی‌تواند روی سن پیاده کند. معتقدم جشنواره‌های موسیقی باید در هر منطقه ای با توجه به فرهنگ موسیقایی آن منطقه، برگزار شود و گردشگر موسیقایی داشته باشد. در این صورت امکان رقابتی‌شدن جشنواره هم وجود دارد چون موسیقی یک ناحیه را نمی‌توان با موسیقی ناحیه دیگری مقایسه کرد و فقط رقابت هنرمندان یک منطقه با خود- مثل بخشی که در جشنواره موسیقی جوان وجود دارد- در این زمینه قابل قبول و منطقی است.

«دوبیتی‌­خوانی» در چشم دوربین‌ها

 هنرمندان حاضر در سیزدهمین دوره جشنواره موسیقی نواحی ایران از حال‌و‌هوای اجرا در کرمان می‌گویند

«دوبیتی‌­خوانی» در چشم دوربین‌ها

هوشنگ جاوید در گفت‌وگو با «پیام ما»: جشنواره‌ها باید هنرمندان را برای اجراهای خارج از کشور معرفی کنند .

سورج یاسائی: نبود تماشاگر کار را برای هنرمندان نواحی سخت کرد.

خبرنگار:  نیره خادمی | این بار بخت با کرمانی‌ها یار نبود و جشنواره‌ای که یکی از مهمترین اهدافش گردشگری موسیقی در کرمان است، در داشتن مخاطب ناکام ماند. آنها پارسال حدود ۲۰۰ نفر را برای اجرا دعوت کردند و هر شب بیش از ۳۰۰ مهمان داشتند اما امسال در سیزدهمین دوره، کل جمعیتی که در بنای صفوی گنجعلی‌خان دور هم جمع شدند، شاید کمی بیش از ۵۰ نفر باشد که البته، ۳۴ نفر از این تعداد هنرمندان موسیقی نواحی هستند.

شیوع کرونا و شدت یافتن آن، حال و هوای اجراهای جشنواره را تغییر داده و دوبیتی­‌خوان‌ها و نوازنده‌هایی که اصل حال خواندن و نواختن را از نشستن یا ایستادن روبه‌روی تماشاگر می‌گرفتند تنها بودند؛ خودشان، سازشان، اندک چشمانی که به آنها زل زده­اند و دوربین‌­­هایی که قرار است  تصویرشان در قاب کوچک تلفن‌های همراه جا بگیرد.

 محور همه اجراها در جشنواره موسیقی امسال دوبیتی‌خوانی و معرفی تبلور آن در موسیقی نواحی است که در واقع هنری ایرانی پس از اسلام است و به گفته هوشنگ جاوید، پژوهشگر موسیقی نواحی با رودکی شروع می شود. «این جشنواره در چند دوره، مدام با حضور همان هنرمندان برگزار می‌شد و دوباره سال بعد همان چهره‌ها شرکت می‌کردند اما از سالی که محوریت موضوعی پیدا کرد باعث شد، عده‌ای که در آن حوزه وارد نیستند، شرکت نکنند و همین باعث تنوع شد.» او معتقد است که جشنواره موسیقی نواحی باید هر سال هنرمندان جدیدی را کشف و معرفی کند. امسال البته به خاطر شرایط ویژه کرونا، ریزش بیشتر هم شده و بسیاری از هنرمندان که در رده سنی بالاتری هستند، نتوانستند در جشنواره حاضر شوند بنابراین، کرمان این بار بیشتر میزبان جوانترها بود. اگر در میان شرکت‌کنندگان هنرمند ۱۰۱ ساله‌ای هم حضور داشت که از حوالی شهرستان بافت مهمان جشنواره شده بود. این جشنواره در چهار روز گذشته -از  دهم تا ۱۳ آبان- با حضور ۳۴ هنرمند موسیقی نواحی از نقاط مختلف ایران در کرمان برگزار شد. به زودی فیلم‌های مستندی از زندگی و هنر اجرای ۳۰ نفر از دوبیتی‌خوان­‌های کهنه‌کار که به دلیل شرایط کرونا نتوانستند در جشنواره موسیقی نواحی حاضر شوند هم ساخته و در فضای مجازی منتشر می‌شود. جاوید می‌گوید: «باید جشنواره‌های آینده هم به این سمت و سو کشیده شود. اگر این کار درست انجام شود، می‌توان در معرفی موسیقی نواحی موفقیت‌هایی را کسب کرد.»

ثبت زمزمه‌های ریش‌سفیدان

ایمان کری‌وند، یکی از دوبیتی‌خوان‌های جوان این جشنواره است که با برادر نی‌نواز، مقام‌های عاشقی، بلال، میر نوروز و بلال را در شب اختتامیه اجرا کرد. قصه فراق دو یار، حماسی یا قصه کار؛ او می‌گوید برایش فرقی ندارد کدام را بخواند. هدف ماندگاری و حفظ موسیقی نواحی است. ۲۷ ساله است است و از هفت سالگی خواندن را شروع کرده و بعد برادر هم با او همراه شده است. عادت کرده‌اند در این چند سال با برادر یک ضبط صوت به دست بگیرند و به روستاهای اطراف الیگودرز بروند، مقام‌ها و دوبیتی‌های ناشنیده را از ریش‌سفیدان بشنوند و ضبط کنند تا نگذارند فراموش شوند. شاید تعداد مقام‌هایی که تا به حال ثبت کرده‌اند، به بیست، سی مورد رسیده باشد. وقتی «آقا سید علی‌اکبر»، پدربزرگشان هنوز نفس می‌کشید، یکی از نغمه‌ها را از او گرفتند و حفظ کردند. حالا او رفته اما نغمه‌اش مانده است.

حزنِ جشنواره امسال

رضا دیوسالار، هنرمند دوبیتی‌خوان مازندرانی اما، قصه را تلخ آغاز می‌کند و می‌گوید: «اجرای من از شادمانه­‌ها، موسیقی فرح‌بخشی نبود و نه تنها من که همه ما وقتی در اینجا آواز می‌خوانیم حزنی در صدا و آوازمان بوده و هست. من هم مثل بسیاری، عزیزان خود را به دلیل ویروس کرونا از دست داده‌ام و از طرفی امسال هم جای بسیاری از هنرمندان مثل مرحوم سهراب محمدی خالی است، اما سعی می‌کنم امانت‌دار خوبی باشم و موسیقی­‌ام را اجرا کنم.» پدر و مادر رضا دیوسالار هر دو، نغمه‌خوان و خوش‌خوان بوده‌اند و او البته در آواز، هنوز که هنوز است خود را مدیون استادش محمدرضا اسحاقی می‌داند که چندین باری هم او را در جشنواره‌ها همراهی کرده است. «چشم امید هنرمندان نواحی در این وضعیت، تنها همین جشنواره­‌های نواحی است. من فکر می‌کنم اگر از این جشنواره تماس نمی‌گرفتند، موسیقی کم‌کم از دست می‌رفت. همین که نوری روشن کرده‌اند و در سال یک‌بار می‌آیند اینجا و چراغ موسیقی نواحی و بومی را روشن نگه داشته­‌اند، جای شکر دارد.»

موسیقی نواحی مظلوم بوده اما مهجور نه

«ذات موسیقی نواحی این است که مخاطب باید نفس به نفس نوازنده در اجرا حضور داشته باشد. همین است که برای هنرمند موسیقی نواحی مشکل است که با دوربین کار کند.» شاید این یکی از مهمترین تفاوت‌هایی است که جشنواره موسیقی نواحی کرمان امسال آن را تجربه کرده و سورج یاسایی، رییس انجمن موسیقی کرمان از آن می‌­گوید. شرایطی که البته احتمالا در آینده به عنوان یکی از فرصت‌های موسیقی تبدیل خواهد شد و باعث شناخته‌شدن بیشتر آن می شود. «پیش از این تصمیم داشتیم تعداد محدودی بیننده دعوت کنیم اما شرایط بدتر شد و ترجیح دادیم همان را هم حذف کنیم اما با توجه به انتشار اجراها در شبکه مجازی، بازخوردی که از مخاطبان گرفتیم. هنرمندان این دوره از جشنواره از مازندران، گلستان، خراسان شمالی و رضوی، خوزستان، زنجان، شیراز، ساوه، بوشهر، لرستان و سیستان‌و‌بلوچستان و حتی افغانستان حضور داشتند و هر کدام از اجراها حال و هوای خود را داشت.» او معتقد است که موسیقی نواحی و موسیقی جدی همیشه در کشور مظلوم بوده اما مهجور نمانده است: «در سال‌هایی که حتی تکنولوژی به این شدت پیشرفت نکرده بود همه اقوام موسیقی خود را داشتند، چون موسیقی نواحی موسیقی زندگی، سور، سوگ و عزا است و لابه‌لای زندگی‌شان جریان دارد. بنابراین اگر بتوانیم یک زبان را از زندگی بشریت حذف کنیم، می‌توانیم موسیقی را هم فراموش کنیم. اگر در جایی هم به این نوع موسیقی اقبال کمتری باشد، به دلیل معرفی‌نشدن آن است.»

چه هنرمندانی موسیقی نواحی ما را معرفی می‌کنند؟

خروجی جشنواره‌های موسیقی در دهه هفتاد، معرفی هنرمندان شاخص برای شناساندن فرهنگ موسیقی ایرانی به جهان بود؛ مثل حضور «حاج قربان سلیمانی» در جشنواره آوینیون فرانسه یا اجرای «نورمحمد درپور» در جشنواره موسیقی مقدس برلین. حالا اما به اعتقاد «هوشنگ‌جاوید»، پژوهشگر موسیقی نواحی تنها ۳۰ درصد از هنرمندان موسیقی نواحی که با این عنوان در خارج از کشور فرهنگ ایران را معرفی می‌کنند، اصالت دارند و بقیه با رابطه برای حضور در عرصه‌های بین‌المللی راهی جشنواره‌های دیگر می‌شوند. «موسیقی نواحی ایرانی به عنوان میراث فرهنگی و معنوی باید با هنرمند درجه یک و درست به جهان معرفی شود.» او جشنواره موسیقی نواحی کرمان را مثال می‌زند و می‌گوید که یکی از مهمترین دستاوردهای چنین جشنواره‌ای، باید شناسایی هنرمندان جدید و قرار دادن آنها در اولویت معرفی برای اجراهای خارج از کشور باشد. «متاسفانه به دلیل نبود چنین نگاهی، هر سال بعضی از گروه‌های دسته چندم برای اجراهای خارجی می‌روند و اروپایی‌ها هم فکر می‌کنند، فرهنگ موسیقی ایران همین است. در حالی که این­طور نیست. باید نظارت صورت گیرد تا گروه‌های درجه یک معرف ما باشند. این گروه‌ها نتیجه برگزاری جشنواره‌ها هستند و برایشان هزینه می‌شود تا هنر با اصالت ایرانی را به خارج از ایران معرفی کنند.» جاوید معتقد است، آن قدر که  جهان روی میراث فرهنگی و معنوی کشورها و حفظ آنها حساسیت دارد، «صاحبان این میراث» ندارند. «ایران از نظر فرهنگی متعهد به سازمان میراث فرهنگی جهانی است؛ سازمانی که از میراث معنوی حراست می‌کند و برای آن سیاست‌هایی را در نظر می‌گیرد بنابراین حداقل کاری که در برابر این سازمان باید انجام دهیم، بررسی اصالت گروه‌هایی است که در خارج اجرا می‌کنند. حالا یا خودشان به طور مستقیم و در هنگام دریافت مجوز یا به صورت غیرمستقیم و از سوی سفارتخانه‌ها. در زمان مدیریت آقای مرادخانی، وزارت ارشاد تلاش کرد هنرمندان درستی را به خارج از کشور بفرستند. استاد پورعطایی، استاد نورمحمد درپور و استاد حاج قربان سلیمانی که در جهان درخشیدند. در سال ۷۰ پس از جشنواره نی‌نوازان ۱۰ نفر از هنرمندان به جشنواره آوینیون رفتند. در جشنواره هم استادانی بزرگ مثل پورتراب و کسایی آنها را انتخاب کردند. آنها به جشنواره رفتند و مورد استقبال جهان هم قرار گرفتند و از آن به بعد بنیاد جشنواره علمی پژوهشی بنا نهاده شد. محمدرضا درویشی هم جشنواره نواحی را به وجود آورد تا راهی برای شناساندن موسیقی مقامی ما به خارجی‌ها باشد. در هر حال ارائه کار فرهنگی درست در خارج از مرزها از طریق موسیقی به نوعی صدور فرهنگ است، چون فرهنگ‌های بیگانه را تحت تاثیر قرار می دهد.»

هنرمندان بومی، نه تهیه‌کننده دارند و نه مدیر برنامه

بخش دیگری از حرف‌­­های این پژوهشگر موسیقی درباره وضعیت کلی موسیقی نواحی و هنرمندان این عرصه است به ویژه آن دسته از کم‌کاری‌هایی که باعث شد مردم کمتر موسیقی اصیل و مقامی کشور خود را بشناسند. «‌هر استانی برای خود دارای موسیقی است و مردم هر استان هم موسیقی خود را به خوبی می شناسند اما زوایای خوب و کامل موسیقی نواحی ایران برای جامعه جوان ما شناسانده نشده است.» جاوید در توضیح علت این کم‌کاری مسائل مختلفی را پیش می‌کشد: «رسانه ملی با داشتن شبکه‌های متعدد، کمتر از موسیقی مناطق و نواحی بهره می‌برد و به همین دلیل است که جوان آذربایجانی نسبت به موسیقی فارس، بختیاری یا بوشهر اطلاعاتی ندارد. بهتر است رسانه‌ها بیشتر از این موسیقی استفاده کنند. البته به تازگی چندین برنامه در شبکه‌ها راه افتاده است؛ گرچه خیلی دیر اما خوب است. از یک سوی دیگر، تمام سرمایه گذاری‌ها بر روی موسیقی بی‌ریشه و پاپ است. خوانندگان این ژانر از موسیقی، توسط تهیه‌کنندگان به تمام استان‌ها برده می‌شوند اما هنرمند بومی حتی در استان خود نیز از این امکان بهره‌مند نیست. چون مدیر برنامه، تهیه‌کننده و سرمایه‌گذار ندارد.» او با گفتن این موارد، حمایت از هنرمندان بومی را  وظیفه ادارات فرهنگ و ارشاد می‌داند که به آن توجهی نمی‌شود و در نتیجه نبود تبلیغ برای موسیقی نواحی، نسل نو هم به خلا شناختی دچار شده‌اند.

پشت پرده دزدیدن سکه‌های ابن‌بابویه

در گورستان قدیمی مسلمانان چه می‌گذرد؟ | پشت پرده دزدیدن سکه‌های ابن‌بابویه

مدیر بقاع متبرکه کشور به «پیام ما» خبر داد: در شهر  ری کمیته ویژه حقیقت‌یاب تشکیل می‌شود.

خبرنگار: فاطمه علی‌اصغر | ششم آبان، دادستان عمومی شهرری از کشف عجیبی در گورستان ابن‌بابویه خبر داد: «دو گورکن هنگام دفن اموات، یک کوزه با ۲۶۰ سکه قدیمی کشف کردند. این افراد پس از دفن جنازه، سکه‌ها را بین خودشان تقسیم کردند و به هر کدام ۱۳۰ سکه رسید اما یکی از آن دو، پس از مدتی خود را به کلانتری ۱۳۱ شهرری معرفی کرد و سهمش را که شامل ۱۳۰ سکه می‌شود به مسئول آرامستان ابن بابویه تحویل داد.» پذیرش این روایت اما برای مردم سخت بود، روایتی که بعدها در برنامه تلویزیونی تغییر کرد. مسئله مدام پیچیده‌تر می‌شود و ساماندهی‌های اخیر مدیران تولیت در ابن‌بابویه، سکوت مدیران اوقاف‌وامورخیریه شهرری، اعتراض مداوم مردم به مسئولان اوقاف و میراث‌فرهنگی در برهم‌خوردن هویت تاریخی این گورستان ثبت ملی و در نهایت افشای نام سلطان قبر در مردادماه امسال و انتشار فیلمی از استخوان‌های مردگان در گونی گره می‌خورد. گره‌های کوری که این سوال را پررنگ می‌کند: «آیا ساماندهی‌هایی اخیر ربطی به کشف سکه‌ها داشته است؟»

مردگان در گونی

چشم‌، چشم را نمی‌بیند. سیاهی مطلق. دوربین از سیاهی تصویر برمی‌دارد. صدایی فرمان می‌دهد: «هر وقت گفتم بدویید، بدویید…» دو یا سه مرد؟ معلوم نیست، به سمت سیاهی‌ها می‌دوند. در کورسوی نور بی‌رمقی، تکه‌هایی از گلدسته ابن‌بابویه نمایان می‌شود. دوربین غوطه‌ور تاریکی‌ است. افراد می‌دوند، به نظر از پله‌هایی پایین می‌روند، جایی در زیرزمین. صدایی می‌لرزد: «این فضایی که مشاهده می‌کنید، در پوشش طرح همسطح‌سازی این‌جا رو کندن… همه قبرا رو… زیر قبرا رو… متاسفانه جنایتی که این‌جا کردن همه رو نبش قبر کردن. حالا چه چیزی از این‌جا خارج کردند؟ آینده مشخص می‌کنه…. چه کسانی از محل این حفاری‌ها سود می‌برن؟ چه چیزهایی خارج کردن؟» دوربین گونی‌هایی پر از استخوان و جمجمه مسلمانان مرده‌ را نشان می‌دهد. صدا درخواست می‌کند: «باید کمیته حقیقت‌یاب تشکیل شود.» این‌ تکه‌های از فیلمی است منتشر شده در کانال تلگرامی به نام «گندم ری». سازندگان این فیلم خودشان را بچه‌ هیئتی‌های شهرری معرفی می‌کنند که به فرمان مقام معظم رهبری دنبال عدالت‌خواهی هستند. آن‌ها گویا حسینیه‌ای در ابن‌بابویه نزدیک مقبره «رجبعلی‌خیاط» داشتند که شبانه و به گفته خودشان مسلحانه تخریب شده است. حالا آن‌ها به‌ پاخاستند تا در مورد جنایات و فسادی که در شهرری اتفاق می‌افتد، افشاگری کنند. در انتهای فیلم هم سخنان مقام معظم رهبری شنیده می‌شود: «پرچم مطالبه‌گری را هرگز زمین نگذارید.» 

پشت درهای بسته

«مردم زنگ زدند و ماجرای سکه‌ها را به ما اطلاع دادند. یکی می‌گفت؛ خودش نام «محمد‌رسوال‌الله» را روی سکه‌ها دیده است. برای به‌دست آوردن اطلاعات بیشتر به ابن‌بابویه رفتیم اما پشت در بسته آستان ماندیم. می‌خواستیم از مسئولان در‌باره این کشف مصاحبه بگیریم، اما همه بی‌نتیجه ماند و هیچ‌کدام از مسؤولان اوقاف و میراث‌فرهنگی به تماس تلفنی ما پاسخ ندادند و درخواست ما برای ورود به آستان رد شد. در نهایت رئیس اداره اوقاف سوار بر خودروی خود با بی‌توجهی از مقابل خبرنگاران عبور کرد و بدون پاسخ به سوال‌های ما از آستان خارج شد.» این‌ گفته‌های حمید احمدی، خبرنگار پایگاه اطلاع‌رسانی راگا و خبرگزاری فارس است.

او در گفت‌وگویی با پیام‌ما لحظه‌های اولیه انتشار خبر کشف سکه‌های گورستان ابن‌بابویه را شرح می‌دهد و معترض به وضعیت بقاع‌متبرکه و تاریخی شهرری است: «نه متولیان اوقاف‌وامورخیریه، نه متولی ابن‌بابویه و نه مسئولان میراث‌، هیچ‌کدام پاسخ درستی به ما نه درباره ساماندهی و بهسازی گورستان‌ها دادند و نه در مورد این اتفاق. امیر مصیب‌رحیم‌زاده، مدیر میراث‌ شهرری هم که معلوم نیست چه‌کار می‌کند؟ هیچ‌وقت در جریان هیچ‌چیز نیست. همیشه می‌گوید؛ پول نداریم یا از تهران قرار است، تصمیم‌ بگیرند. پس او چرا حقوق می‌گیرد؟»

با هیچ‌کس مسامحه نداریم

در گورستان ابن‌بابویه اما مسئله پیچیده‌تر و فراتر از پیدا شدن یک‌باره این سکه‌ها است. سال‌هاست خبرنگاران پشت درهای بسته گورستان ابن‌بابویه مانده‌اند. دوربین‌هایشان گرفته شده و با بدترین رفتارها در برابر سوالاتشان مواجه شده‌اند. در اتفاقات اخیر، نه تنها هویت به‌نام‌ترین گورستان‌‌ مسلمانان ایران که مشاهیر بسیاری در آن دفن هستند، به خطر افتاده بلکه به نظر می‌رسد این کشف با مسائل پشت پرده‌ بسیاری گره خورده است. مسئولان شهرری اما باز هم پاسخ‌گو نیستند. تماس‌های ما با اداره اوقاف و امورخیریه شهرری، تولیت ابن‌بابویه، نماینده میراث‌فرهنگی شهرری تا امروز به نتیجه نرسیده است.

در کوچه‌ پس کوچه‌های شهرری شنیده می‌شود؛ در تمام این مدت ساماندهی بهانه بوده و برای گنج قبرها را زیر و رو می‌کردند. حجت‌الاسلام محمد نوروزپور، مدیرکل بقاع متبرکه و اماکن مذهبی سازمان اوقاف کشور درباره این شنیده‌ها به «پیام ما» می‌گوید: «به زودی برای روشن شدن مسائل شهرری و ابن‌بابویه کمیته ویژه حقیقت‌یاب تشکیل می‌شود. ما برای هیچ‌کس و هیچ‌چیز مسامحه نداریم. در ارتباط کامل با دستگاه‌های امنیتی و قضایی هستیم. دادستان هم دارد همه ابعاد را پیگیری کند.»

سلطان قبر کجاست؟

۸ مرداد ۱۳۹۹، حجت‌الاسلام سید‌علی علامه، مدیر آستان شیخ‌صدوق و گورستان ابن‌بابویه در گفت‌وگویی با ایکنا از راز مافیای بزرگ قبر رونمایی کرد: «روز اولی که به این مکان آمدیم متوجه شدیم از سال‌ها قبل، متولی دفن اموات آقایی به نام «س. ح. ا» است. فردی که در نزدیکی خود ابن‌بابویه مغازه دارد. این فرد خود را مسئول دفن اموات در ابن‌بابویه، امامزاده عبدالله، شاه‌عبدالعظیم(ع) و حرم امام‌خمینی(ره) معرفی کرده بود و به نوعی نه تنها کنترل دفن اموات در کل پایتخت را دراختیار داشت بلکه هماهنگی‌هایی در خارج از این مکان‌ها را نیز انجام می‌داد؛ بنابراین روز اولی که ما به این مکان آمدیم، سندهایی را از سوی این فرد برای ما آوردند که ما آن‌ها را امضا نکردیم و بعد از این اتفاق از ادارات مختلف به ما فشار آوردند که چرا مقابل کار این فرد را می‌گیرید، بگذارید کارش را انجام دهد؛ اما بنده اعلام کردم که نداشتن شفافیت کارهای این فرد به هیچ‌وجه قابل قبول نیست و من هیچ‌کدام از سندهایی که ارائه داده است را امضا نمی‌کنم تا اینکه متوجه شدیم، اقدامات این فرد قانونی نیست.» علامه در این مصاحبه اتهامات مربوط به ساماندهی‌ها و زیرورو کردن قبرها و بی‌حرمتی به مردگان را مربوط به تحریکات سلطان قبر می‌داند.

این در حالی است که سازمان آرامستان‌های کشور بارها اعلام کرده؛ هرگونه کفن و دفن در گورستان‌هایی واقع در داخل شهر  قدغن است. این‌که چرا این‌ مصوبه در روز روشن نقض می‌شود، جای سوال دارد اما مدیر تولیت ابن‌بابویه به جای پرداختن به این سوال، فقط معترض است که چرا مافیای قبر دارد این کار را می‌کند!

یکی از کسانی که اقدام به دفن امواتش در ابن‌بابویه کرده به «پیام ما» می‌گوید: «مادرِپدرم و خاله‌هایش همه در ابن‌بابویه دفن هستند. ما هم می‌خواستیم سال ۹۱ پدرم را آن‌جا دفن کنیم اما مدیران تولیت به ما یک‌بار گفتند؛ این‌جا دفن قدغن است. بعد گفتند، می‌خواهند این‌جا را فضای سبز بکنند. یک بار دیگر گفتند می‌خواهند این قسمت را به صحن اضافه کنند و دست‌آخر اعلام کردند، پس باید پول زیادی بدهید؛ چیزی حدود ۴۰ میلیون تومان در آن زمان.»

مسئله این‌جاست که با وجود کرونا هم همچنان دفن در ابن‌بابویه ادامه دارد. به طوری‌که حسن خلیل آبادی، عضو شورای اسلامی تهران به تازگی درباره دفن جان باختگان کرونایی در آرامستان‌های قدیمی ری همچون ابن‌بابویه و شاه‌عبدالعظیم تذکر داده بود اما حجت الاسلام مرتضی صادقی، رئیس اداره اوقاف‌وامورخیریه شهرری به ایرنا در پاسخ او گفته بود: «برخی مسئولان بدون انجام تحقیق و استعلام اظهارنظر نکنند و به بهانه دلسوزی مردم وارد هر مساله‌ای که در موردش اطلاعی ندارند، نشوند. این‌جا حتی یک کرونایی هم دفن نکردیم.»

گورکن نادم، گورکن فاسد شد

مسئله اما زمانی بغرنج‌تر می‌شود که روایت‌ها تفاوت‌های اساسی با هم دارند. همان‌طور که گفتیم، غلامرضا نوفرسکتی، دادستان عمومی شهرری به ایرنا، ایسنا، فارس، راگا و سایر رسانه‌ها درباره نحوه کشف سکه‌ها در گورستان ابن‌بابویه ماجرای دو گورکن را گفته بود که از آن‌ها پشیمان شده و به کلانتری مراجعه کرده است و حالا دستگاه‌های امنیتی در جستجوی نفر دوم که متواری شده هستند. اما روایت دادستان در مصاحبه تلویزیونی تغییر می‌کند: «در آرامستان ابن‌بابویه یک اتاقکی در اختیار دو نفر قرار می‌گیرد که کارشان حفاری قبر بوده، بعدا گزارشی می‌آید، این اتاقک محل تجمع افراد معتاد است. بعد از بررسی این اتاقک مقادیری سکه کشف می‌شود. آن‌ها حفاری قبری را پنجاه روز قبل داشتند و سکه‌ها را بین خودشان تقسیم می‌کنند.»

تفاوت این دو روایت منجر به رسیدن به این سوال می‌شود: «واقعا چه اتفاقی در گورستان ابن‌بابویه افتاده است؟» از سوی دیگر برخی شنیده‌ها حاکی از آن است که این اتاقک نزدیک مقبره رجبعلی خیاط بوده یعنی همان‌جایی که حسینیه هیئتی‌های شهرری قرار داشته است.

 گورکنی نبوده، شبیه حفاری غیرمجاز است

برای روشن شدن بیش‌تر ماجرا چندین بار با معاون میراث فرهنگی تهران تماس گرفتیم اما مرتضی ادیب‌زاده دست آخر از پاسخ‌ دادن به سوالات ما سر باز می‌زند: «نظرم درباره سکه‌ها را با هماهنگی در سایت روابط‌عمومی خودمان منتشر کنم.» او در برابر اعترض ما می‌گوید: «ما در هماهنگی کامل با اوقاف و امور خیریه هستیم. اگر چیزی اشتباهی رسانه‌ای شود، ممکن است این ارتباط به هم بخورد.» البته اداره اوقاف‌وامورخیریه هم پیش‌تر اعلام کرده بود که طبق مجوزی که در سال ۱۳۹۷ از سازمان میراث‌فرهنگی گرفته‌اند، دست به هر اقدامی در این گورستان می‌زنند. اکنون سوال مهم این‌جاست که آیا همه این‌ تخریب‌ها با مجوز میراث‌فرهنگی بوده است؟ هیچ‌کس پاسخ نمی‌دهد.

ادیب‌زاده اما بعد از هماهنگی در سایت خودشان، اعلام می‌کند: «سکه‌های مکشوفه در گورستان ابن بابویه، توسط یگان حفاظت تهران به این اداره‌کل تحویل داده شده است. از مجموع سکه‌ها تعداد ۱۴۱ سکه سالم هستند. تعدادی اندک از سکه‌ها با رسوب‌زدایی اولیه خوانده شدند که متعلق به دوران آل‌بویه هستند. با دستور دادستان ری هم تحقیق و پیگیری موضوع کشف سکه‌ها ادامه دارد.»

احمد ابوحمزه، ری‌شناس و عضو هیأت‌علمی دانشگاه اما نظر دیگری دارد: «قدمت سکه‌ها مشخص می‌کند، موضوع کندن قبر، درست نیست زیرا برای قبر در نهایت تا سه متر از زمین را حفر می‌کنند اما سکه‌های ۱۱۰۰ سال پیش نمی‌تواند در عمق سه متری باشد و مطمئناً خیلی پایین‌تر بوده و برای این منظور به احتمال زیاد حفاری غیرمجاز صورت گرفته است.»

او تاکید می‌کند: «این مسئله باید بررسی دقیق شود حتی احتمال این‌که زیر این گورستان، آثار تاریخی از شهر قدیمی ری وجود داشته باشد بعید نیست. اگر این سکه‌ها آل‌بویه باشد دقیقا دورانی است که شهرری بسیار آباد بوده و این کشف می‌تواند نشان از اسرار تاریخی بسیاری باشد. امیدوارم که مسئولان تصمیم درستی برای حفاظت از این گورستان بگیرند.» این همان خواسته‌ای است که سال‌های طولانی است دوستداران میراث‌فرهنگی و مردم ایران دارند. خواسته‌ای که امیدوارند با کمک کمیته‌حقیقت‌یاب قدمی برای رسیدن به آن برداشته شود.

«امید» کجاست؟

همزمان با نگرانی از نرسیدن تک درنای سیبری به آبگیرهای شمالی، فروش پرندگان مهاجر در بازار‌های پرنده‌فروشی رونق گرفته است

«امید» کجاست؟

مدیر کل محیط زیست استان مازندران در گفت‌وگو با «پیام ما»: قرار بر این بوده که طبق برنامه‌ریزی‌ها فرماندار فریدون‌کنار دستوری برای محدود کردن بازار پرنده‌فروشی فریدون‌کنار بدهد که هنوز ابلاغ نشده است.

خبرنگار: مرضیه قاضی زاده | «امید» هنوز نرسیده است. موعد فرود این درنا در تالاب‌های شمالی هنوز سرنیامده اما سال پیش در چنین روزی ۱۵ روز از رسیدن او می‌گذشت. نگرانی از صید «امید»، تنها پرنده باقی مانده از نسل درناهای مهاجر سیبری، هراس هر ساله فعالان و دوست‌داران حیات وحش است. آنها می‌گویند زنگ هشدار انقراض درناها از همان سال ۸۷ که «آرزو» -جفت امید- مرد، به صدا درآمد. این زنگ هشدار را هنوز بسیاری نشنیده‌اند. مثلا در شلوغی بازار پرنده‌فروشی فریدون‌کنار گوش کسی بدهکار این هشدارها نیست. بازار مثل هر سال رونق گرفته و خون پرندگان وحشی روی سینی‌های فروشندگان هر روز تازه می‌شود؛ هرچند امسال قرار است این بازار ممنوعه را «محدود» کنند.

امید، بدون آرزو

تا آبان سال پیش، امید ۱۲ پاییز را برای زمستان‌گذرانی به آبگیرهای شمالی آمد. این پرنده مهاجر که در دنیا به نام تک درنای سفید سیبری شناخته می‌شود، حدود ۱۶ سال پیش جفتش «آرزو» را از دست داد و از آن زمان به استثنای دو سالی که سوگوار آرزو بود، به صورت پیوسته برای به فریدونکنار آمد. امید امسال قدری تاخیر کرده است و همین روزهاست که فعالان محیط زیست نگران احوال او شوند. گله درناها در دهه ۵۰ دیده می‌شدند و رفته‌رفته از شمار آنها کم شد تا اینکه با مرگ آرزو، امید تنها ماند. سال بعد از مرگ آرزو، خبری از امید نبود. درنای سفید که همچنان تنها و با یادِ جفت از دست رفته‌اش مهاجرت می‌کند، برای دوست‌داران محیط زیست به نمادی از امید تبدیل شده است. 

تک‌درنای سفید، ۲۷ آبان سال پیش آمد، امسال که هوا گرم‌تر است، هنوز نرسیده. چرا امید دیر کرده است؟ علیرضا هاشمی، کارشناس ارشد محیط زیست و مدیر گروه پرنده‌شناسی طرلان هم شرایط آب‌وهوایی را عامل دیر آمدن امید می‌داند: «دیر و زود آمدن امید به وضعیت آب‌و‌هوای مسیر مهاجرت، گرما و سرمای زودرس و کیفیت زیستگاه‌های بین راه بستگی دارد. اگر درجه حرارت یا کیفیت زیستگاه متفاوت شود، زمان مهاجرت هم تغییر می‌کند. اگر هم در مسیر بارندگی رخ دهد، پرنده در ایستگاه هایی زمین گیر می‌شود.» با همه اینها آمدن یا نیامدن امید تغییری در روند انقراض درناها ایجاد نمی‌کند:‌ «یک نر نه زادآوری دارد و نه جمعیت پایایی خواهد داشت، بنابراین به لحاظ زیستی اگر کاری نکنند، این گونه منقرض می‌شود. دوام چند ساله این پرنده یک معجزه است و سازمان حفاظت محیط زیست کاری برای بقای این گونه نکرده است.»

فکری به حال دامگاه‌ها نکردند

زیستگاه اصلی درنا در تالاب‌های بین‌المللی فریدونکنار است که سراسر آن، با تورهای هوایی و دامگاه‌ها پوشیده شده، دام‌هایی که بیشتر آنها غیرقانونی‌اند.

علیرضا شهرداری، فعال محیط زیست و عکاس حیات وحش به «پیام ما» اما می‌گوید که دیر یا زود روزی خواهد آمد که درنای سیبری به طور کامل از لیست پرندگان ما حذف می‌شوند. «اتفاق وحشتناک انقراض امید نیست، اتفاق وحشتناک این است که حتی بعد از مرگ «آرزو» هم هیچ فکری به حال کشتارها و صیدهای بی رویه نکردند. «امید»، تنها یکی از پرنده هایی است که دچار این سرنوشت شده  است ما هنوز می توانیم فکری به حال دیگر پرنده های در حال انقراض کنیم، چرا که برای سایر پرندگان نیز همین سرنوشت متصوراست.»

هر ساله تعداد زیادی از پرندگانی که برای حفظ بقا به مازندران مهاجرت می‌کنند، سفری بی بازگشت و به سوی انقراض دارند. علی تیموری، مدیرکل حفاظت و مدیریت شکار و صید سازمان حفاظت محیط‌زیست پیش از این گفته بود که بیش از ۹۰ درصد پرندگان مهاجر توسط دام‌های هوایی در فریدونکنار در آسمان صید می‌شوند. از سال ۹۷ بازار اصلی و سنتی پرونده فروشی فریدونکنار به دستور اداره کل محیط زیست و شورای تامین استان مازندران غیر قانونی خوانده شد اما این ممنوعیت، پرنده‌کشی را متوقف نکرد.

مدیر گروه پرنده‌شناسی طرلان معتقد است که اصلی‌ترین تخلفات در حوزه صید پرندگان در مازندران رخ می‌دهد: «سر اژدهای تخلف صید پرندگان در فریدونکنار و مازندران است. ده‌ها برابر شمار پرندگانی که در استان مازندران برای زمستان‌گذرانی ساکن می‌شوند، صید رخ می‌دهد و این در حالی است که ایران عضوی از کنوانسیون حفاظت از گونه های مهاجر وحشی است و هنوز گونه‌های مختلفی از پرندگان وحشی هنگام عبور از ایران، سر از باغ‌های پرندگان، رستوران‌ها و خانه‌ها درمی‌آورند.

به گفته شهرداری در بازار فریدونکنار کله کوبیده «اردک ارده‌ای» فروخته می‌شود و پرندگان زیادی در معرض انقراض قرار دارند؛اردک سر سفید، اردک مرمری، اردک ارده‌ای و عروس غاز اما هنوز کسی موفق به توقف این کشتار و صید بی‌رویه نکرده است.

خریداران پرندگان مهاجر جریمه می‌شوند

حسینعلی ابراهیمی کارنامی، مدیرکل محیط زیست استان مازندران خبر می‌دهد که امسال پیشنهاد شده که خریداران بازار پرندگان مهاجر هم جریمه شوند. او به «پیام ما» می‌گوید: «در دو سه سال گذشته جلسات مختلفی برای حل این مشکل برگزار کرده‌ایم و آخرین جلسه با فرماندار دو هفته پیش برگزار شد. این جلسات سال پیش به کاهش کرست و گذر (از روش‌های صید) هر کدام به یک مورد انجامید و امسال هم همینطور. علاوه بر این بنا شده است امسال بازار هم محدود شود.» محدودکردن بازاری ممنوعه یعنی چه؟ ابراهیمی پاسخ می‌دهد: «قرار بر این بوده که طبق برنامه‌ریزی‌ها فرماندار فریدون‌کنار دستوری برای محدودکردن این بازار پرنده‌فروشی بدهد که هنوز نداده است و ما منتظریم. این محدودیت شامل جریمه خریداران هم می‌شود. بر این اساس ما خریداران پرندگان وحشی را به دادگاه معرفی می‌کنیم و آنها جریمه می‌شوند. اصلا چرا باید کسانی آزادانه گوشت قاچاق بخرند؟ تا قبل از این می‌گفتند فروشنده و خریدار زیاد است چون آگاهی وجود ندارد. اما حالا دیگر به قدر کافی گفته‌ایم و همه شنیده‌اند. بنابراین از دادستان جدید فریدون‌کنار درخواست کردیم و پذیرفته شد.» به گفته مدیرکل اداره محیط زیست استان مازندران تا سال ۹۷ مشکل این بود که مسئولان محلی با محیط زیست همراه نبودند اما از سال گذشته نیروی انتظامی هم پا پیش گذاشته است و امسال دادستانی همکاری‌ با محیط زیست را آغاز کرده است. او می‌گوید اینها نشانه امید است: «دیگر صاحب‌منصبان غیرمتخصص کمتر در ماجرای شکار پرندگان مهاجر دخالفت می‌کنند. همه باید اجازه دهند که قانون حکمرانی کند. اینطور می‌توان امید داشت که کشتار پرندگان مهاجر متوقف شود.»