پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | برگه 2 | ماه: آذر 1399

بایگانی

دود اختلاف برادرانه در چشم خانه قیصری

تلاش فعالان میراث فرهنگی در آران و بیدگل برای نجات بنای قیصری تاکنون بی‌نتیجه مانده است

 دود اختلاف برادرانه در چشم خانه قیصری

رئیس اداره میراث فرهنگی شهرستان آران و بیدگل در گفت‌و‌گو با «پیام ما»: هزینه مرمت خانه قیصری با سرمایه‌گذار است.

مرضیه قاضی زاده | آمدند که کل سرسرا را تخریب کنند. درست دو هفته پیش. دوستداران میراث سر در بنا ایستادند و گفتند اجازه نمی‌دهیم. در عرض ده دقیقه یکی از اتاق‌های خانه قیصری تخریب شد. درست جلوی چشم فعالان میراث. مامور میراث که آمد عملیات تخریب متوقف شد و راننده لودر بازداشت شد. محلی‌ها می‌گویند 5 میلیون تومان جریمه برای مسئول این ویرانی در نظر گرفتند و میراث فرهنگی گفته پیگیر است.

بنای قیصری، خانه اولین شهردار آران‌و‌بیدگل است که سرنوشتش به دست چندین مالک افتاده. معماری بخش‌هایی از این خانه، زندی است، درست مانند خانه عامری‌های کاشان. میراث فرهنگی هم می‌گوید این بنا ارزشمند است اما هنوز جایی در فهرست آثار ملی ندارد. حالا پس از تخریب بخشی از این خانه، میراثی‌ها به فکر ثبتش افتاده‌اند، هرچند راضی کردن همه مالکان ممکن نیست. قرار است با درخواست سرمایه‌گذار مقدمات کار فراهم شود. سرمایه‌گذار دنبال این است که این خانه تاریخی را به مرکز اقامتی و گردشگری تبدیل کند. البته هنوز معلوم نیست که میراث فرهنگی موافق است یا مخالف.

احسان شکاری، فعال میراث‌فرهنگی شهرستان آران و بیدگل می‌گوید این بنا تنها خانه شهرستان است که سه طبقه زیر زمین تو در تو دارد. او به «پیام ما» می‌گوید: «اولین شهردار آران و اولین رییس شورای شهر در این خانه ساکن بوده. این خانه‌ای که الان تخریب کرده‌اند و سند شش دانگ به نام خود گرفته، خانه رییس شورای شهر آران و بیدگل بوده است، مرحوم حسن قیصری.»

خانه قیصری سه بخش دارد؛ یک بخش آن سرپوشیده است، بخش دیگر در ضلع غربی است که در سال 1352 شهردار آران و بیدگل در آن ساکن بوده و در نهایت ضلع شرقی که اقامتگاه اولین رییس شورای شهر آران و بیدگل بوده. مالکیت 450 متر از خانه به نام عروس خانواده است. تنها بخشی که سند شش دانگ دارد. الباقی خانه مشاع است بین 13نفر.

محلی‌ها می‌گویند لج و لجبازی عامل تخریب این بنای ارزشمند بوده. اختلاف از همان زمانی شروع شد که فعالان میراث‌فرهنگی پیگیر ساماندهی خانه شدند، با مسئولان اداره میراث فرهنگی آران و بیدگل صحبت کردند و دیدند که کاری از دست آنها بر نمی‌آید و چاره کار حضور یک سرمایه‌گذار است. بعد سرمایه‌گذاری از تهران آوردند تا کل بنا را بخرد و ساماندهی کند. کمر همت بستند و دانه دانه وراث را پیدا کردند. 11 نفر حاضر به فروش شدند، درست 4 دانگ از خانه.

مشکل سر دو دنگ باقی مانده است. فعالان میراث می‌گویند، مالک این دو دونگ حاضر به فروش نیست. او معترض است که چرا اول از او خریداری نکردند و ملک دیگر برادرانش را خریدند. دود این اختلافات است که به چشم خانه قیصری رفته.

ملک قیصری در حریم چهار اثر ثبت ملی است؛ امامزاده اسحاق و اسماعیل، مسجد بازار، خانه آقا سلیم آرانی  و عصارخانه. فاصله خانه قیصری با مسجد بازار فقط چهار متر است، تقریبا دیوار به دیوار هم. معماری خانه دو عصر متفاوت را نشان می‌دهد. شکاری می‌گوید: «ضلع غربی، شمالی و شرقی دوره پهلوی است و ضلع جنوبی برای دوره زندیه.» تخریب در ضلع شرقی خانه رخ داده، همان بخشی که سند 6 دانگ داشته و متعلق به عروس خانواده است.

انگشت اتهام به سوی میراث است. سوال اینجا است که چرا این خانه تاریخی را به ثبت نرساندند؟ حسین چاکری‌بادی، رئیس اداره میراث‌فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی شهرستان آران و بیدگل می‌گوید چون خانه مالکان زیادی داشته. او به «پیام ما» می‌گوید: «تخریب جزیی بوده و در بخشی از بنا صورت گرفته است. آن هم به علت همکاری‌نکردن مالک. تعداد مالکان زیاد است و خانه به ورثه رسیده. در این شرایط هم معمولا چند نفر موافق و چند نفر مخالف‌اند.»

 مالک به ثبت رضایت نمی‌دهد

به گفته رئیس اداره میراث‌فرهنگی شهر، علاوه بر وجود چند مالک، کمبود اعتبار هم در ثبت نشدن این اثر دخیل بوده است. «میراث فرهنگی قبلا اعتباری داشت. قراردادی با مشاور ذی‌صلاح منعقد می‌کرد و بناهای ارزشمند منطقه را ثبت می‌کردند» ولی اکنون اولین موردی که در ثبت بنا -چه خصوصی و چه عمومی- مطرح است، نظر مالک است: «شخصِ مالک باید اعلام رضایت کند که برای ثبت ملکش آماده است.» ادامه جملاتش را با این پرسش پی می‌گیرد: «وقتی که ما اجازه ورود به ملک نداریم چطور ملک را به ثبت برسانیم؟ هوایی؟» به گفته او یکی از مشکلات جدی میرا‌ث بر سر ثبت بناهای تاریخی، تعدد مالک است، چاره کار نیز ورود سرمایه‌گذار و خرید خانه است.

تخریب خانه قیصری زنگ خطر جدی بود. سرمایه‌گذار وارد عمل شده و تقاضای ثبت اثر را به میراث فرهنگی داده است. هادی حمیدپناه به «پیام ما» می‌گوید: «من گردشگری خوانده‌ام  و دوستدار این صنعت هستم. آران‌وبیدگل اقامتگاه سنتی و بوم‌گردی برای اسکان می‌خواهد.» او می‌گوید مهمانان و گردشگران بسیاری از سراسر کشور برای بازدید آثار تاریخی به این شهر می‌آیند، اما به دلیل نبود محلی برای اسکان روانه کاشان می‌شوند.

قصد حمیدپناه برای سرمایه‌گذاری در این پروژه تبدیل این خانه به مرکزی اقامتی و گردشگری است: «نظر ما این است که این خانه را تملک کنیم و به عنوان مرکز تشریفات بین‌الملل از آن  استفاده کنیم.» بخشی از بنا تخریب شده و تا تغییر کاربری خیلی مانده.

رئیس اداره میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی شهرستان آران و بیدگل می‌گوید: «ما وضعیت موجود را رصد می‌کنیم. هنوز تا این مرحله که بخواهد تغییر کاربری صورت گیرد، خیلی مانده. با توجه به وضعیت فعلی ملک، مسئله ما وضعیت حدود ملک است و در حال ثبت آن هستیم.»حمید‌پناه، سرمایه‌گذار می‌گوید نزدیک 20 درصد از مساحت بنا آسیب دیده و مرمت کل خانه قیصری دو سال زمان می‌برد. چاکری اما می‌گوید که تخریب جزیی بوده: «تنها 450 متر از این دو هزار متر سند شش دانگ دارد به اسم عروس خانواده قیصری و از این 450 متر حدود 100 متر تخریب شده است.»سرمایه‌گذار به دنبال همکاری میراث برای احیای این بنای تاریخی است. می‌گوید: «خانه قدیمی قیصری تقریبا 80 سال قدمت دارد. خانه نزدیک مسجدی است که به دوره ایلخانی بر می‌گردد. معماری حوض‌خانه و بخش‌های دیگر بنا نیز معماری دوران زندیه است.» هدف او تبدیل این مجموعه به یک مجموعه فرهنگی، گردشگری و موزه است.

رئیس اداره میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی اما از همین شروع کار، آب پاکی را روی دست سرمایه‌گذار می‌ریزد. می‌گوید تمام هزینه‌های مرمت و احیا با سرمایه‌گذار است و میراث بودجه‌ای برای این اقدام ندارد.

خانه قیصری در حریم درجه یک آثار تاریخی شاخصی از جمله مسجد تاریخی بازار آران و امام‌زاده اسحاق و اسماعیل است. درخواست ثبت ملی این اثر از همان یک سال پیش داده شده است. همان سالی که سرمایه گذار اقدام به خرید ملک از 11 نفر از ورثه قیصری کرده. با این حال هنوز این اثر به ثبت ملی نرسیده و مرمتی هم روی آن انجام نشده است.زمستان نزدیک است و بام خانه هم وضعیت مناسبی ندارد. با وجود تلاش مالک جدید برای مرمت و استحکام پشت‌بام این بنا، به‌دلیل مخالفت مالکان قبلی، هنوز این  امر محقق نشده است.

ریسک تغییر اقلیم و مخاطرات شهرهای آینده

ریسک تغییر اقلیم و مخاطرات شهرهای آینده 

یادداشتی از مهدی زارع  زلزله شناس و رئیس شاخه زمین‌شناسی فرهنگستان علوم

کلان‌شهرها  بیشترین دارایی‌های آسیب‌پذیر را در برابر سیلاب دارند.. همزمان با  افزایش سطح دریا در دهه‌های آینده شاهد موج شهرنشینی خواهیم بود و به همین ترتیب زمینه بروز پیامدهای فاجعه بارتر فراهم می‌شود.

برخی از شهرهایی که اکنون بیشترین دارایی در معرض خطر را دارند – توکیو ، نیواورلئان ، آمستردام ، روتردام و ناگویا  هستند. در 50 سال آینده کلکته، شانگهای، بمبئی، تیانجین و بانکوک جای آن‌ها را می‌گیرند. میلیون‌ها نفر از ساکنان این شهرها که اکثر آنها فقیر هستند، در مناطق کم ارتفاع زندگی می کنند.

 طوفان سندی در آبان 1391 در شهر نیویورک به دلیل خرابی‌های مستقیم  و هزینه جبران کسب و کارهای مختل شده به دلیل آماده نبودن برای چنین واقعه‌ای  19 میلیارد دلار خسارت وارد کرد.  بدون اقدامات سازگارانه برای افزایش سطح حفاظت از طوفان و سیلاب‌های با بازگشت 100 صد ساله مقدار خسارت شهر نیویورک  در بخش‌های حمل و نقل و زیرساخت‌های حیاتی در حال حاضر 320 میلیارد دلار تخمین زده می‌شود. این مبلغ  تا سال 2070 به حدود  ارزش 2 تریلیون دلار خواهد رسید.

 

درست همان‌طور که بانک‌ها «بیش از حد بزرگ برای شکست» به طرز خطرناکی رشد کردند، در طول نیم قرن آینده این ابرشهرهای ساحلی ممکن است «بیش از حد بزرگ برای سیل» به صورت خطرناکی رشد کنند.   پروژه‌های زیربنایی مهم برای حفاظت از این شهر ها در برابر تهدید همزمان از افزایش سطح دریا و تشدید طوفان الزامی است.

براساس فرض محافظه کارانه که سطح دریا تا سال 2070 فقط 50 سانتی متر افزایش خواهد یافت. کل دارایی‌های آسیب‌پذیر در برابر طغیان و طوفان فقط در 10تا  این شهرهای ساحلی در معرض آسیب می‌تواند حدود 9 درصد از تولید ناخالص داخلی جهان را شامل شود. اما بسیاری از دانشمندان اقلیم‌شناس و کارشناسان ساحلی خاطرنشان می‌کنند که سطح دریا در جهان می‌تواند 90 تا 180 سانتی متر در قرن 21  افزایش یابد و تعداد زیادی از شهرها و زیرساخت های اقتصادی به طور خطرناکی در معرض خطر قرار گیرد.

حتی با فرض اینکه سطح تاب آوری در آینده زیاد باشد، قرار گرفتن در معرض خطر زیاد از نظر جمعیت و دارایی، به احتمال زیاد در سطح جهانی به فاجعه‌های شهری تبدیل خواهد شد.

به عنوان مثال ، گوانگژو چین هم اکنون  84 میلیارد دلار دارایی در معرض خطر  دارد ، تا سال 2070 ، این میزان به بیش از 3 تریلیون دلار افزایش می‌یابد.  اقتصاد در حال رشد سریع این شهرها مهاجران بیشتری را به خود جذب می‌کند، بسیاری از مردم مجبور به اسکان در زمین‌های کم ارتفاع یا حتی پایین تر از سطح دریا می شوند.  طی 60 سال آینده ، جمعیت آسیب پذیر سیل کلکته از 1.9 به 14 میلیون نفر، و در  گوانگژو از 2.7 به 10.3 میلیون نفر افزایش خواهد یافت. پیش بینی می شود جمعیت آسیب پذیر طوفان در شهر هوشی مینه از 1.9 به 9.2 میلیون نفر، در میامی از 2 به 4.8 میلیون نفر و و در نیویورک  از 1.5 به 2.9 میلیون نفر افزایش یابد.

شهر نیویورک فقط در برابر یک سیل در هر 100 سال محافظت می شود ، تولید ناخالص داخلی بیشتری نسبت به لندن، شانگ‌های یا آمستردام دارد که همه آن‌ها در برابر سیل بیش از 1 بار در 1000 سال محافظت می‌شوند. دروازه های سیل  از شانگ‌های محافظت می‌کند، و سد موج‌های طوفانی در رودخانه تیمز از لندن محافظت می‌کند.  موانع عظیم جزر و مدی برای محافظت از آمستردام و روتردام در برابر سیل‌های 1 در 10 هزار ساله طراحی و اجرا شده است.

بسیاری از شهرهای ساحلی که سریعاً رشد می‌کنند از حفاظت کمی برخوردار هستند و یا از آن‌ها اساسا محافظت نمی‌شود. و در بسیاری از این شهرها با غرق شدن سواحل، سطح دریا بالاتر می‌رود، روندی زمین شناختی که با پمپاژ آب‌های زیرزمینی از سفره‌های آب زیرزمینی تسریع می‌شود.

 گزارش سال 2011 بانک توسعه آسیا، بانک جهانی و آژانس همکاری بین‌المللی ژاپن با تمرکز بر رشد کلان شهرهای ساحلی آسیا نشان داد که در اواسط قرن بیست و یکم ، افزایش سطح آب  دریاها ، فرونشست زمین و افزایش تواتر و شدت رویدادهای شدید آب و هوایی «چالش های عظیم سازگاری» را برای این شهرهای مستعد سیلاب ایجاد می‌کنند.

یک مورد در این گزارش  شهر «هوشی مینه» است.  شهری 8 میلیون نفری که اکنون 23 درصد از تولید ناخالص داخلی ویتنام را تشکیل می‌دهد و  همچنان صنعت و مهاجران را به خود جذب می‌کند. تا سال 2050 جمعیت آن می تواند به 20 میلیون نفر برسد. با رشد شهر، زمین‌های کشاورزی و جنگلی اطراف آن رو به زوال می‌رود، در حالی که مناطق صنعتی آن گسترش می‌یابد. در همین زمان بر اساس «گزارش بانک توسعه آسیا»  پیش‌بینی می‌شود که درجه حرارت گرم‌تر در دریای چین جنوبی تواتر طوفان‌های حاره‌ای را افزایش دهد. موضوعی که  باران‌های شدید و موج‌های شدید طوفان را به همراه خواهد داشت. بر اساس این گزارش  تا سال 2050، شهر هوشی مینه شاهد «افزایش همزمان شدت و مدت زمان جاری شدن سیلاب» خواهد بود، در این حوادث شدید 67 درصد مناطق صنعتی این شهر و همچنین بسیاری از بخش های  شبکه حمل و نقل شهر زیر آب خواهد رفت.  سیل که امروز حدود 26 درصد از جمعیت شهر را تحت تأثیر قرار خواهد داد، تا سال 2050 بر 62 درصد جمعیت اثر خواهد گذاشت.

در 30 سال گذشته، تعداد سیلاب های بزرگ در منطقه شرق آسیا تقریباً چهار برابر شده است. طی این مدت منطقه آسیا و اقیانوسیه تقریباً 25 درصد از تولید ناخالص داخلی جهان را تولید کرده است، اما همچنین 38 درصد از خسارات اقتصادی جهانی را به دلیل سوانح  طبیعی به خود اختصاص داده است. بیشتر شهرهای بزرگ جهان که دارای ریسک شدید آسیب پذیری آب و هوا هستند، در آسیا قرار دارند و تا اواسط قرن حاضر، این منطقه با خسارات سالانه بیش از 19 میلیارد دلار مواجه خواهد شد

 

«کوهساران» نعمتی برای زمین شناسان

 

محوطه باستانی کوهساران در اهواز 9 سال پس از شناسایی، ثبت ملی شد

«کوهساران» نعمتی برای زمین شناسان

شهرداری اهواز تصمیم به توسعه پارک کوهساران دارد اما اکنون باید طرح خود را برای بررسی در اختیار میراث فرهنگی قرار دهد.

مجتبی گهستونی | شهریور سال 1390 بود که به همراه یکی از دوستانم با محوطه‌ای باستانی در پارک کوهساران اهواز روبه‌رو شدیم که در خود استودان، مقبره‌های سنگی و سازه‌های تاریخی دیگر داشت. بی‌معطلی میراث فرهنگی را در جریان گذاشتیم و به بازدید آمدند و همان وقت بعد از بررسی‌های لازم اعلام کردند که این محوطه باستانی نیازمند مراقبت است.

حالا پس از 9 سال اتفاق تازه این است: محوطه باستانی کوهساران در جلسه شورای ثبت آثار تاریخی کشور در تاریخ 26 آبان 1399 به شماره 33145 در فهرست آثار ملی کشور ثبت و بر حفاظت از این اثر و جلوگیری از هرگونه اقدامی که منجر به تخریب شود تاکید شد.

این محوطه در بلوار نواب صفوی در انتهای محله حصیرآباد، ابتدای ورودی منبع آب روبروی خانه‌های شرکت نفت کارون قرار دارد و به دلیل قرارگیری پارک کوهستانی در مجاورت آن، نام محوطه باستانی کوهساران برای آن انتخاب شد. پارک کوهساران را در نیمه‌های دهه ۸۰ روی این محوطه باستانی ساختند. این پارک بالاترین نقطه شهر اهواز است.

محوطه باستانی کوهساران، از لحظه شناسایی در سال نود تاکنون، بارها توسط باستان‌شناسان مختلف مورد بازدید قرار گرفته است. از جمله این افراد نوروز رجبی است که در مقاله‌ای با عنوان «نویافته‌های باستان‌شناسی از اهواز، گورستان حصیرآباد و طرح چند پرسش» از کشف این محوطه باستانی خبر داد و بر مشاهده‌های مادام دیالافوآ فرانسوی و حاج عبدالغفار نجم‌الملک و دیگر جهانگردان و ایرانگردانی که همگی در دوران قاجاریه از این محوطه بازدید کردند، صحه گذاشت.

غفلت از پارک کوهساران

 اما چرا این محوطه باستانی که پیش تر در کتاب های تاریخی به آن اشاره شد مورد توجه قرار نگرفت؟ پاسخ به این پرسش سه دلیل دارد. نخست اینکه متولیان باستان‌شناسی در خوزستان و اهواز صرفا به ثبت ملی تعدادی از بناها در بافت تاریخی اکتفا کرده بودند.

نکته بعدی اینکه باستان‌شناسان با آگاهی از اینکه خرابه‌های شهر باستانی هرمز اردشیر در سال 1310 در فهرست آثار ملی کشور ثبت شده بود، رنج بررسی دیگر محوطه‌های احتمالی در اهواز را به خود ندادند. چرا که تا لحظه شناسایی دوباره این محوطه توسط نگارنده هیچ یک از باستان‌شناسان اداره کل میراث فرهنگی خوزستان و باستان‌شناسان آزاد از وجود این محوطه آگاهی نداشتند.

سومین دلیل هم توسعه نامتوازن اهواز و از بین رفتن بسیاری از بناها و محوطه‌ها در یک سده اخیر است. با اینکه تاکنون کاوش‌های باستان‌شناسی در محوطه کوهساران انجام نشده اما بررسی‌های باستان‌شناسی و حضور باستان‌شناسانی چون کامیار عبدی، نوروز رجبی، رضا چایچی، فرناز خطیبی، بهزاد فریادیان، نورالله مرادی نوروزی، علیرضا پیمانی، گوهرتاج گودرزی، ایوب سلطانی، حسین فیضی، مجید سروش، حسین اسکندری و… با پیمایش در محوطه و مشاهده داده‌های باستان‌شناسی و استقرار آن در کنار دیگر محوطه‌های باستانی از جمله تپه آسیه‌آباد (بی‌سیم)، باستانی‌بودن آن مورد تاکید قرار گرفت. 

 محوطه باستانی را پاکسازی کردند

اینطور که در گزار پیشین نوروز رجبی آمده است در میانه اهواز و انتهای بخش باختری محله منبع آب، درست در بخش خاوری محله حصیرآباد، پشته‌ای صخره‌ای وجود دارد که در پی گسترش شهر اهواز و ساختارهای اداری و مسکونی آن کم‌کم پاک‌سازی و کوچک‌تر شده است. بر فراز این پشته مجموعه‌ای از بقایای باستانی به چشم می‌خورد. درازای این پشته طبیعی بیش از 800 متر و پهنای آن بیش از 300 متر است. بقایای فرهنگی بر فراز آن پشته شامل شمار زیادی گور و دخمه است و بیشتر در بخش باختری و میانی پشته صخره‌ای تراشیده شده‌اند.

این باستان‌شناس الیمایی‌شناس می‌گوید: «نخستین بار است که در جلگه پست و هموار خوزستان چنین مجموعه یکپارچه‌ای و یک‌جا کشف شده است. مدارک به دست آمده از محوطه باستانی کوهساران نشان‌دهنده آن است که الیمایی‌ها روش تدفین ساکنان کهن‌تر جلگه، یعنی عیلامیان (ایلامیان) را، در پیش گرفتند.

در چنین شرایطی، از یک سو به دلیل شناخته‌نشدن مدارک باستان‌شناسی در گورستان حصیرآباد و نبود مواد فرهنگی مشابه در جلگه خوزستان، و از سویی دیگر، ناگزیر تا به دست آمدن مدارک روشنگر، از روش هم‌سنجی برای گاه‌نگاری این مجموعه بهره می‌گیریم و این آثار را به الیمایی‌ها (هم‌دوره اشکانی) یا ساسانیان نسبت می‌دهیم.»

  جهانگردان از دخمه‌های اهواز چه گفته‌اند؟

حاج عبدالغفار نجم‌الملک که برای بازدید از سد اهواز به این دیار سفر می‌کند در بخشی از سفرنامه خود یادآور می شود که «در یک روز عصر شنبه به اتفاق همراهان به سمت مشرق رفتیم. در کوه‌های آنجا دخمه‌ها در شکم کوه تراشیده شده بودند. قریب ده عدد بودند. مدفن زرتشتیان اهواز قبل از اسلام که استخوان‌های بعضی هنوز باقی بود، ولی خرد و پوسیده، آن دخمه‌ها به وضعی بود که گویا در حیات آنها معبد بوده و در ممات مدفن….»

مادام دیولافوآ هم سفر به اهواز را اینچنین روایت می‌کند: «تنها بقایای سد ساسانی اهواز قدیمی نیست بلکه اگر از برج و باروی قدیمی شهر که اکنون به تپه خاکی تبدیل شده بالا برویم و نظری به شرق بیندازیم قله کوهستانی آهکی را می‌بینیم که به جبال بختیاری اتصال پیدا می‌کند. در دامنه این کوه و در بالای آن همه جا قبرستان‌های متعددی دیده می‌شود که سنگ‌های بزرگی در روی قبرها افتاده است و با اینکه در طول قرن‌ها این سنگ‌ها را برای ساختمان‌های جدید برده‌اند یا دوباره تراشیده و به قبرستان‌های تازه منتقل کرده‌اند.

هنوز مقادیر زیادی از آنها باقی است اما هیچ نوع کتیبه‌ای موجود نیست که بتوان تاریخ درستی برای این میدان بزرگ آرامگاه معین کرد. تصور می‌کنم که در این قبرستان حفریاتی شده باشد زیرا مصالح سفالی زیادی که در موقع حفاری از قبرها بیرون آورده‌اند در روی قبرستان پراکنده است. دهقانان نقل می‌کنند که در موقع بارندگی‌های زیاد سیل از این قبرستان جریان پیدا می‌کند و زیورهای طلا و سنگ‌های گران‌بها و مسکوکات به نام شاپور را به طرف رودخانه می‌کشاند.»

 تخریب و حفاری‌ها

از زمان شناسایی این محوطه باستانی پنج مدیرکل بر صندلی حفاظت از محوطه‌ها و بناهای تاریخی نشستند. در هر دوره گزارش‌های مختلف برای این مدیران ارسال می‌شد و هر بار هر کدام گوشه‌ای از کار را برای حفاظت از محوطه بر عهده می‌گرفتند؛ هرچند هر بار به دلایل نامشخص از تهیه پرونده ثبتی این محوطه سر باز می‌زدند تا اینکه پرونده در سال 1398 تکمیل و به شورای ثبت آثار تاریخی کشور فرستاده شد. در همه این سال‌ها بی‌توجهی برای کاوش، ثبت و حفاظت از محوطه باستانی پارک کوهساران اهواز، منجر به تخریب، حفاری‌های غیرمجاز و اقامت معتادان و گورخواب‌هایی شد که جایی امن‌تر از گوردخمه‌ها برای خود پیدا نمی‌کردند و مشاهده هر باره آنان توسط گردشگران موجب تعجب و حتی نگرانی می‌شد.

با گذشت حدود شش سال از شناسایی و معرفی محوطه باستانی در پارک کوهساران از سوی انجمن دوستداران میراث فرهنگی تاریانا و تایید باستانی‌بودن آن، نه اداره کل میراث فرهنگی استان اقدام لازم را برای ثبت محوطه انجام داده و نه پژوهشکده باستان شناسی کشور برای بررسی و کاوش در این خصوص دستوری صادر کرده است.

 کلاس زمین‌شناسی در کوهساران

در سال‌های ابتدایی شناسایی محوطه باستانی کوهساران، علی رحمانی، زمین‌شناس ارشد شرکت ملی مناطق نفت‌خیز جنوب و پژوهشگر برتر این شرکت در سال 1391 که تاکنون ژئوسایت‏های نفتی و گازی متعددی را با قابلیت گردشگری شناسایی کرده از مکان قرارگیری گوردخمه‏ها و قبرهای تاریخی کوهساران اهواز به عنوان یک ژئو سایت شگفت‌انگیز یاد کرد.

او پس از مشاهده این محوطه عنوان کرد که این مکان تاریخی و گردشگری از نظر تقسیم‌بندی‏ها در گروه آثار زمین‌شناسی- تاریخی قرار می‏گیرد زیرا متاثر از شرایط زمین‌شناسی است و بازگوکننده دوره‌ای از تاریخ گذشته شهر کهن و تاریخی اهواز.

رحمانی بیش از چهل کلاس زمین‌شناسی خود را همراه با دانشجویان در محوطه پارک کوهساران برگزار کرد و گفت: «تپه‌های بیرون‌زده حصیرآباد و آسیه‌آباد یک استثنا و یک نعمت برای زمین‌شناسان است که از نزدیک سازندهای آن را مشاهده کنند.»

 منحصر به فرد اما ناشناخته

پارک کوهساران که در کنار این محوطه باستانی قرار دارد یکی از جاذبه‌هایی است که البته برای بسیاری از افراد ناشناخته مانده. دیدن محلات، خانه‌ها، معابر، آدم‌ها، ماشین‌ها و حتی صنایعی که پیرامون آن قرار دارد از بام اهواز، در روز جلوه خاصی دارد و در شب بسیار باشکوه است.

چشم‌انداز زیبا، نزدیکی به تپه آسیه‌آباد و خرابه‌های شهر هرمز اردشیر، منابع آجری آب، دو آرامستان مسیحیان و مهاجران لهستانی، نزدیکی به بقعه علی‌بن‌مهزیار اهوازی، ساحل رودخانه کارون، پل سیاه، مسجد عامری، بافت تاریخی خانه‌های نیوساید و کارون و… محوطه باستانی و پارک کوهساران را متمایز از دیگر مکان‌ها کرده است. این مجموعه امتیازات فرصت خوبی‌ است تا اداره میراث فرهنگی با همکاری شهرداری اهواز یکی از سایت‌های تاریخی و گردشگری اهواز را بر اساس اصول کارشناسی احیا و نسبت به جذب گردشگر داخلی و خارجی اقدام کند. تبدیل محوطه باستانی کوهساران به یک سایت موزه هم نیاز به همکاری و همراهی میراث فرهنگی و شهرداری دارد.

 شهرداری طرح توسعه پارک را به میراث بدهد

ثبت ملی محوطه باستانی کوهساران با وجود همه بی‌توجهی‌ها نقطه عطفی در معرفی تاریخ اهواز محسوب می‌شود و جا دارد از این پس حفاظت از آن در دستور کار فرماندهی یگان حفاظت میراث فرهنگی خوزستان قرار بگیرد. این اتفاق می‌تواند پایان تمام مناقشه‌های شهرداری و اداره میراث فرهنگی و دوستداران میراث فرهنگی باشد. محوطه باستانی کوهساران مجموعه‌ای تاریخی است که هر گونه اقدامی در این محوطه و یا پیرامونش اعم از ایجاد فضای سبز یا کاشت درخت باید با رعایت یک سری ضوابط و طراحی خاص انجام شود.

حال که شهرداری اهواز تصمیم دارد در پارک کوهساران اقدامات توسعه‌ای انجام دهد، لازم است طرح خود را در اختیار میراث فرهنگی قرار دهد و این اداره هم طرحی را تدوین کند تا بر اساس آن نه تنها ضوابط میراث فرهنگی مخدوش نشود بلکه شاهد وجود یک محوطه تاریخی به صورت تل خاک نباشیم. احیاء و باز زنده‌سازی سایت موزه پارک کوهساران ضرورت دارد و انتظار می‌رود از همه توانمندی و ظرفیت قانونی برای بهبود آن استفاده مطلوبی شود.

تدفین نهنگ در حضور تماشاچیان

نهنگی که در کیش به گل نشست، بدون انجام آزمایش دفن شد

تدفین نهنگ در حضور تماشاچیان

عضو موسسه طرح سرزمین در گفت‌وگو با «پیام ما»: در شلوغی ساحل و با وجود بوی نامطبوع لاشه، امکان آزمایش نبود. تجهیزات کافی نداشتیم و بیل مکانیکی در زمان حمل لاشه، فک نهنگ را شکست.

مهتاب جودکی |  ساحل سیمرغ بوی لاشه مرده می‌داد. صبح شنبه نهنگ بزرگی به گل نشسته بود و حاضران در آن ساحل جزیره کیش دورش جمع شدند و با لاشه عکس یادگاری گرفتند. آن روز ساحل چنان شلوغ بود که اعضای گروه نجات پستانداران دریایی به سختی توانستند راه را باز کنند و به لاشه برسند. امواج خلیج نهنگ را که ساعت‌ها و شاید روزها پیش مرده بود به ساحل کشانده بودند. گردشگران تا آن روز چنین جانور عظیمی را از نزدیک ندیده بودند. آخرین بار 16 سال پیش نهنگی در کیش به گل نشست و جز این تک‌جمله هیچ اطلاعاتی درباره آن ثبت نشد. اما در این سال‌ها در خط ساحلی جنوب، نهنگ‌های زیادی به گل نشسته‌اند و نهنگی که صبح شنبه در کیش پیدا شد از گونه «براید» بود، 14 و نیم متر طول داشت و وزنش به 5 تن می‌رسید.

فک نهنگ مرده شکست

نهنگ پیدا شده در ساحل سیمرغ کیش را بدون انجام آزمایش دفن کردند. این‌طور که مریم محمدی، رییس اداره محیط زیست کیش گفته چون حدود پنج روز از مرگ این نهنگ می‌گذشت، لاشه دچار فساد شده و هیچ ضایعه‌ای نداشت، نمونه‌برداری ممکن نشد و علت دقیق مرگ هم معلوم نشد.

آن روز اعضای پروژه حفاظت از پستانداران دریایی هم در ساحل حاضر شدند؛ گروهی که مردم محلی در صورت مشاهده پستانداران زنده یا مرده با آنها تماس می‌گیرند. نازنین محسنیان، یکی از آنهاست. کارشناس ارشد اکولوژی دریا که از سال 89 در موضوع حفاظت از پستانداران دریایی فعالیت کرده و پایان‌نامه‌اش درباره دلفین‌های به گل نشسته در خلیج فارس بوده است. او می‌گوید: « وقتی نهنگی به گل می‌نشیند، ایده آل این است که با بهترین امکانات کار پیش برود و آزمایش‌های لازم درباره علت مرگ انجام شود اما آن روز این‌طور نشد چون به گل نشستن این نهنگ در منطقه‌ای توریستی اتفاق افتاد.»

او در گفت‌وگو با «پیام ما» حادثه را روایت می‌کند: «وقتی به ساحل رسیدیم آدم‌های زیادی برای عکس گرفتن دور لاشه جمع شدند. هیچکس فاصله را رعایت نمی‌کرد. هر چه نیروی انتظامی تلاش کرد جمعیت را عقب بکشد، موفق نشد. ما کار اندازه‌گیری لاشه را در این شرایط انجام دادیم.» بعد از این عمران آب خدمات منطقه آزاد با جرثقیل و بیل مکانیکی سر رسید و تلاش می‌کرد نهنگ را بالا بکشد. «در آن شلوغی نمی‌توانستند نهنگ را جا به جا کنند و قایق هم برای جابه‌جایی نداشتند. به علاوه ماسه آنجا نرم بود و جرثقیل قدرت مانوری نداشت و مجبور شدند همان‌جا خاکش کنند. وقتی جرثقیل در حال دفن بود، جمعیت آدم‌ها باز جلوتر می‌آمدند. حواسشان نبود که به دلیل سنگینی و بزرگی نهنگ ممکن است که هر لحظه جرثقیل برگردد. همه اینها روند کار را مختل کرد.» در این شرایط تلاش گروه این بود که تصاویر نهنگ، باله‌ها و فک و دندان‌هایش را برای شناسایی گونه ثبت کنند. « از طرفی نهنگ زمان زیادی روی آب بود و نمی‌دانیم چه ساعتی، به چه دلیلی و کجا تلف شده است. دریا قبل از آن مواج بود و جریان امواج خلیج آن را به ساحل سیمرغ آورده بود. گذر زمان باعث شده بود لاشه باد کند. حجم زیادی از باد در بدن نهنگ مرده بود و ممکن بود با کوچکترین آسیب این هوا با شدت خارج شود. اما گوش تماشاچیان بدهکار نبود. با همه سختی‌ها توانستیم با ایجاد شکاف‌هایی روی بدنش بخشی از باد رو خارج کنیم. اما جرثقیل خیلی نتوانست کمک کند و بیل مکانیکی هم که برای کمک آوردند، فک نهنگ را شکست.» با همه این سختی‌ها نهنگ را دفن کردند تا چند سال بعد از تجربه، از اسکلتش در موزه استفاده شود.

وقتی نهنگی می‌میرد

گروه حاضر که لاشه نهنگ مرده را بررسی می‌کرد، شاید تنها گروه فعال در حفاظت از پستانداران دریایی است. آن‌ها بر حفاظت و آموزش تمرکز دارند و سال 89 شبکه ملی امداد و نجات پستانداران دریایی را به راه انداختند و در سواحل جنوبی آموزش دادند چرا که نهنگ‌ها به دلایل مختلف، گرفتار ساحل می‌شوند. مثلا یکم شهریور امسال، لاشه یک قطعه نهنگ هفت متری در سواحل شهرستان سیریک در روستای بریزگ بخش گونمردی دیده شد و علت مرگش معلوم نشد. یا ششم آبان 91 که یک نهنگ اسپرم در تور صیادی در منطقه جاسک کهنه گرفتار شد و غواصان نیروی دریایی ارتش و نیروهای اداره محیط زیست جاسک به کمک آمدند و نهنگ گرفتار را رها کردند و یک روز بعد این نهنگ 16 متری در آبهای ساحلی به گل نشست، تلف شد. یک سال بعد در 16 آبان 93 لاشه متلاشی‌شده یک نهنگ در جاسک به گل نشسته است. یا 13 مرداد 97 لاشه یک نهنگ بزرگ جثه به طول 14 متر در ساحل پارک ملی دیر- نخیلو استان بوشهر به گل نشست. 

سازمان محیط زیست پیگیر نیست

محسنیان ادامه می‌دهد: «در سازمان محیط‌زیست چندان علاقه‌مند به کمک به این مسئله نیستند. شبکه به گل نشستن، پروژه مشترکی با سازمان محیط زیست بود و آن زمان معاونت دریایی علاقه‌مند به این موضوع بود. قصدشان این بود که حداقل امکانات ممکن پایگاه‌هایی در نقاط مختلفی از خط ساحلی جنوب به راه بیندازند تا رفته‌رفته مجهزتر شود.  اما بعدها جلوی خیلی از کارهایی که می‌شد انجام شود، گرفته شد.»

او می‌گوید: «اگر این اتفاق می‌افتاد ویک سری امکانات ساده جور می‌شد؛ تسمه‌هایی برای حمل کردن دلفین، بلند کردن نهنگ، برانکاردهای مخصوص بلندکردن دلفین. یادم است آن سال تعداد زیادی دسته‌های تیغ جراحی خریدیم تا وقتی که برای آموزش به شهرستان‌های مختلفی می‌رویم، به محیط‌زیست تحویل دهیم.»

به گفته او وقتی گونه‌ای به گل می‌نشیند که ظاهرش سالم است و آثاری از ادوات صیادی و برخورد با شناور ندارد، باید عوامل دیگری بررسی شود؛ مثل بیماری و آلودگی. «اگر آن روز ساحل خلوت بود و امکان این را می‌داد که با خیال راحت محتویات معده را بررسی می‌کردیم شاید دلیل مرگ معلوم می‌شد اما آ‌ن‌قدر جمعیت زیاد بود که ترجیح دادند که زودتر دفن شود و مردم متفرق شود.»

مرگ نهنگ‌ها به دلیل برخورد با شناور

حبیب مسیحی تازیانی، مدیرکل حفاظت محیط زیست استان هرمزگان به «پیام ما» می‌گوید عامل اصلی مرگ نهنگ‌ها آسیب دیدگی در اثر برخورد با شناورهای خلیج فارس است: «ما نهنگ‌های به گل نشسته نداریم. نهنگی نداریم که سالم بیاید و در اثر جزر و مد یا شرایط خاص به گل بنشیند. بیشتر نهنگ‌هایی که به ساحل آمدند، به نحوی آسیب دیدند و در اثر  برخورد با شناورهای خلیج فارس و دریای عمان این اتفاق افتاده است.»

به گفته او این موارد انگشت‌شمار است و سازمان برنامه خاصی برای مقابله با این موضوع ندارد.

«بعد از کشف نهنگ‌های مرده در ساحل، اولین کار بازرسی فیزیکی است. بعد آزمایش‌هایی برای بررسی سایر علائم از جمله تاثیر آلودگی در کشته‌شدن نهنگ‌ها صورت می‌گیرد.»

در این چند ساله آسیب فیزیکی در اثر برخورد پروانه کشتی، عامل مرگ نهنگ‌ها بوده است: «تا الان موردی نداشتیم که نهنگی در اثر مشکلات بیماری و یا تحریکات به ساحل بیاید ویا به گل بنشیند»

برنامه‌های سازمان برای جلوگیری از این اقدام هم در حد بروشور و کلاس‌های آموزشی مجازی بوده است: «ما امسال یک آموزش را به صورت کلی و مجازی دادیم و از اعضای تعاونی‌ها دعوت کردیم که این آموزش‌ها را انتقال دهند. بروشورهای آموزشی را با کمک شیلات بین لنج‌ها هم توزیع کردیم تا بدانند در زمان صید چه مهارت‌هایی را لحاظ کنند.»

یادی از «جلیلوند» و «نورشاهی»

یادی از «جلیلوند» و «نورشاهی»

یادداشتی از فرهنگ جولایی تهیه‌کننده پیشکسوت رادیو

در عرصه دوبلاژ کسانی داشتیم و هنوز داریم که اسطوره بودند و هستند. آن‌ها با بیش از 50 سال کار در دوبلاژ ایران بسیاری از نقش‌ها را زنده کردند و کاری کردند که بسیاری از هنرپیشه‌ها با صدای این‌ها معرفی شوند. شاگردان زیادی تربیت کردند، وقتی از بین می‌روند، آدم حسرت می‌خورد. امیدوارم به کسانی که باقی مانده‌اند توجه بیشتری شود. از سوی دیگر امیدوارم که افراد باتجربه، جوان‌ترها را آموزش دهند تا جانشینان خوبی برای نسل پیشین دوبله ایران باشند. در این ایام وقتی هنرمندان از بین می‌روند، آدم بیشتر متاسف می‌شود. 

خوب است در این مجال به هنرمند دیگری که مدتی پیش دارفانی را وداع گفت هم اشاره شود. حسین نورشاهی، گوینده رادیو که او هم هفته گذشته مانند آقای جلیلوند بر اثر کرونا از میان ما رفت. من سال‌ها با نورشاهی زندگی کردم، کارش را با من شروع کرده بود، آقای جلیلوند تا همین اواخر کار کرد اما به نورشاهی متاسفانه این اواخر بی‌توجهی و کم لطفی شد. نورشاهی جزو معدود گویندگانی بود که وقتی در استودیو بود، با خیال راحت می‌توانستی در اتاق فرمان بایستی، اینقدر توانایی داشت هرگز گاف نمی‌داد، حق مطلب  موضوعی که به او می‌دادی را خیلی خوب ادا می‌کرد. گویندگان رادیو خیلی مظلومند و معمولا به آن‌ها کم توجهی می‌شود. امیدوارم قدر این سرمایه‌ها را بدانیم. واقعا هر دوی این عزیزان حیف شدند.

قلعه « اورارتویی » میدان تیر شد

رئیس میراث‌فرهنگی ارومیه: ما با ارگان نظامی تفاهم‌نامه امضا کردیم

قلعه « اورارتویی » میدان تیر شد

مردم می‌گویند: چهارماه است با بلدوزر اطراف قلعه را تسطیح می‌کنند.

فاطمه علی‌اصغر | گزارش‌های رسیده از اشنویه، یکی دو تا نبود. مردم از حضور بولدوزرها در نزدیکی یکی از محوطه‌های تاریخی در غرب ایران خبر می‌دادند. آن‌ها نگران بودند که یکی از قلعه‌های شهرشان برای همیشه نابود شود اما هیچ‌کس حاضر به مصاحبه نمی‌شد. واقعا چه اتفاقی داشت در این محوطه‌ تاریخی می‌افتاد که رازهای بسیاری از دوران اوراتویی‌ها در دل خود نهان کرده بود؟ با مسئولان میراث‌فرهنگی اشنویه تماس گرفتیم و آن‌ها حاضر به گفت‌وگو نشدند؛ چون تصمیم نهایی همیشه در ارومیه گرفته می‌شود، نه اشنویه. پس به سراغ مسئولان در ارومیه رفتیم و درباره گزارش‌های ارسال شده از آن‌ها پرسیدیم. پاسخ این بود: «بولدوزرها در حال تسطیح بخش‌هایی هستند برای بهتر شدن میدان‌تیر ارگان نظامی. ما با آن‌ها تفاهم‌نامه امضا کردیم. به این اثر ملی آسیبی نمی‌رسد.» اما واقعا با وجود میدان تیر در حریم یک اثر تاریخی آسیبی به آن نمی‌رسد؟

تسطیح شده اما آسیب ندیده

«قلاتگاه» نام همان محوطه‌ تاریخی است که این روزها مردم اشنویه نگران آن هستند و درباره وضعیت آن گزارش‌هایی متعددی به ما می‌دهند اما صدایشان کمتر به جایی می‌رسد. از این قلعه هنوز بوی خون به مشام می‌رسد و هنوز صدای شمشیر مبارزان جنگ‌های خونین در ۱۵۰۰ سال پیش شنیده می‌شود. این‌ محوطه در 13 کیلومتری شرق اشنویه است، در مسیر این شهرستان به نقده و نزدیک روستای گندویلا. اشنویه بیش از ۱۰۰ قلعه تاریخی دارد که یکی از یکی دیگر مهم‌تر است و افشاگر رازهای تاریخی به خصوص از دوران حضور اورارتویی‌ها در مرزهای ایران و جنگ‌های بزرگشان برای رسیدن به عراق. اورارتو، بر پایه انجیل به پادشاهی وان و پادشاهی آرارات گفته می‌شود که نام تمدنی بزرگ است در عصر آهن. این تمدن در اطراف دریاچه ارومیه، دریاچه وان و همچنین بر بلندی‌های ارمنستان قرار داشته‌. مردم اورارتو از نیاکان گرجی‌ها و ارمنی‌های باستان بودند. آن‌ها دوره‌ای از تاریخ جهان را رقم می‌زنند که دنیا دارد جنگ‌های بزرگی میان آشوری‌ها، مانناها و اورارتویی‌ها را تجربه می‌کند. با این‌ حال به نظر می‌رسد این تجربه‌های مهم تاریخی دارد در قلاتگاه از بین می‌رود.

«حدود چهار ماه است با دو تا بولدوزر اطراف قلعه را خاک‌برداری می‌کنند، صدای شکستن سنگ‌ها با پیکور می‌آید. بیل مکانیکی‌ها یک لحظه در روز متوقف نمی‌شود. نمی‌گذارند کسی به قلعه نزدیک شود.» روستاییان دلشوره گرفته‌اند. جلیل جباری، رییس میراث‌فرهنگی ارومیه اما به «پیام‌ما» می‌گوید: «این اصلا درست نیست. ما به هیچ‌کس اجازه ساخت‌وساز  ندادیم. اقدام‌های که انجام شده همه با نظارت ما بوده. ما با ارگان نظامی تفاهم‌نامه امضا کردیم که بدون اجازه کارشناس ما اقدامی انجام نشود.» حرف‌های او هنوز تمام نشده پیام می‌رسد: «تا وقتی کارشناسان میراث‌ فرهنگی برسند، خیلی زمان گذشته بود. کلی کار در این‌جا انجام شده بود که رسیدند و کسی به ما هم هیچ توضیحی نداد، تفاهم‌نامه‌ای که امضا کردند اصلا چه بوده است؟ کسی آن را ندیده و به ما درباره مفاد آن نگفته است.» مردم حتی بعد از آمدن کارشناسان میراث‌فرهنگی اعتماد نداشتند، جلوی تخریب‌ها گرفته می‌شود.

پاسخ رئیس میراث‌فرهنگی ارومیه به نگرانی‌ها این است:«این‌جا از سی چهل سال قبل میدان تیر بوده و ما نمی‌توانستیم مانع کار آن‌ها شویم. البته این‌جا در عرصه نیست و تاکید می‌کنم ما اجازه ساخت‌وساز ندادیم. اکنون آقای حیدری کارشناس ارشد ناظر هستند و هیچ گزارشی از تخریب لایه‌های تاریخی در کار نبوده است. تسطیح شده اما به لایه‌ها آسیبی نرسیده است.» 

رد خدای خالدی پاک می‌شود؟

به سال ۱۳۴۶ برمی‌گردیم وقتی برای نخستین بار محوطه قلاتگاه را هیأت حفاری پروژه‌ی حسنلو به سرپرستی «اسکار وایت ماسکارلا» در جریان حفاری تومولوس‌های سه‌گردان در نزدیکی روستای چشمه‌گل اشنویه کشف کرد. در این گزارش آمده است: «این‌جا محوطه‌ای بسیار بزرگ است با آثار معماری، برج دیده‌بانی در قله کوه، دو کتیبه مهم مربوط به حکومت مشترک «ایشپوئینی ـ منوآ» و حکومت «منوآ» با چشمه‌های زیبا و پرآبی به نام کانی رک‌ئاوا.»

این محوطه‌ آن‌قدر مهم بوده که همان زمان با شماره 49، در فهرست آثار ملی ایران به ثبت می‌رسد اما ثبت شدن هرگز نتوانست پناه و حافظ این محوطه تاریخی باشد و مدام با حفاری‌های غیرمجاز تکه‌تکه شده است. همان‌ حال و روزی که بسیاری از قلعه‌های غرب ایران با آن رو به رو هستند. سال‌ها است که مردم می‌خواهند اینجا کاوش علمی شود اما بعد از کشف کتیبه‌ها تا امروز، تنها وعده کاوش بوده نه کاوش. خیلی از بومی‌ها به دلیل این بی‌توجهی‌ها، خودشان اقدام به تهیه کتاب و پژوهش درباره این محوطه تاریخی کرده و مدعی شده‌اند این‌جا معبد خدای خالدی است، اشنویه هم موساسیر شهر بزرگ افسانه‌ای تاریخ است با همان خدای بزرگ اورارتویی‌ها، خدای جنگ. اما بسیاری از باستان‌شناسان خط بطلان بر این ادعا می‌کشند و می‌گویند رد معبد خالدی در عراق یافت شده است؛ یعنی در زمین مقدس جهان که همواره با خون آغشته است.

حمید خطیب‌شهیدی،‌باستان‌شناس پیشکسوت که تعیین حریم قلعه قلاتگاه را انجام داده و شهروند افتخاری اشنویه است به «پیام ما» می‌گوید: «ما تا‌کنون در اینجا گمانه‌زنی کردیم و دریافتیم که این قلعه نظامی است. خیلی‌ها به این دلیل که فکر می‌کنند اینجا معبد بوده و گنج داشته آن را حفاری غیرمجاز می‌کنند اما واقعا این‌طور نیست. هر چند که من هم نظر قاطع نمی‌توانم درباره این قلعه بدهم چرا که تا کنون کاوش علمی نشده است و تا کاوش نشود حق اظهارنظر درباره آن را نداریم.»

او درباره اتفاق‌های اخیر در حریم قلاتگاه بی‌خبر است: «یک سال و نیم است که آن‌جا نبوده‌ام. نمی‌دانم چه اتفاق‌های دارد می‌افتد اما آنجا از قدیم میدان تیر بوده. ما در سال ۹۷ برای تعیین حریم، به آنجا رفتیم. این میدان‌تیر هم جزو حریم است.»

خطیب‌شهیدی تاکید می‌کند: «به هر حال، حفاری علمی برنامه می‌خواهد، باید برایش بودجه پیش‌بینی شود. باید در نظر بگیریم، آثار در آن‌جا چگونه حفاظت شود. این‌ها به شرایط اقتصادی بستگی دارد. با بودجه کم نمی‌شود کاری کرد.»

رئیس میراث‌فرهنگی ارومیه هم صحه می‌گذارد بر برنامه داشتن:«انجام کاوش باستان‌شناسی نیاز به برنامه دارد. نیاز به بودجه دارد. حفاظت اثر باید در نظر گرفته شود. فعلا بودجه‌‌ای نداریم و امکان‌سنجی در این زمینه انجام نشده است.»

حالا سوال اینجاست تا برنامه‌ها ردیف شود و بودجه برسد و اقدامات لازم انجام شود، قلاتگاه از خطرهایی که هر لحظه تهدیدش می‌کند، جان سالم به در می‌برد؟

محوطه‌حسنلو چرا عزیزتر است؟

بسیاری در اشنویه بر این باورند که حفاظت از محوطه حسنلو بسیار بهتر و دقیق‌تر از قلاتگاه انجام می‌شود، در حالی که از  قلاتگاه دو کتیبه از پادشاهان مقتدر اورارتوها، ایشپوئینی و منوآ (پدر و پسر) به دست آمده است. کتیبه‌ی اول که در سال 1346 شمسی کشف شد، به دوران فرمان‌روائی منوآ (حدود سال‌های 805-786 ق.م.) برمی‌گردد.

درباره چگونگی کشف این کتیبه، دو داستان متفاوت روایت می‌کنند. عده‌ای می‌گویند، این کتیبه توسط اهالی محل کشف و در اثر شکستگی، سه تکه می‌شود که ‌یکی از قطعات شکسته آن (یک سوم پایینی کتیبه) تحویل مقام‌های دولتی اشنویه می‌شود و هم اکنون در موزه‌ی ملی ایران در تهران نگه‌داری و دو تکه دیگر آن در بازار عتیقه به فروش می‌رسد. بعضی هم نقل می‌کنند که کتیبه‌ی مزبور از ابتدا بدون گوشه سمت راست بالایی بوده و در جریان خرید و فروش اشیای باستانی شکسته و به دو بخش تبدیل می‌شود و بخش بالایی آن در بازار عتیقه به فروش رفته است. اما در این کتیبه چه نوشته شده که برای ما مهم است:

«به حول و عظمت خدای‌ هالدی، منوآ پسر ایشپوئینی، این بارزیدیبیدونی را ساخت. منوآ نام خانه‌اش بارزیدیبیدونی است. او ‌یک قلعه باشکوه برپا کرد. به واسطه ‌هالدی بزرگ، منوآ پسر ایشپوئینی، پادشاه قدرتمند، پادشاه بزرگ، پادشاه سرزمین ‌بیائینی و خداوندگار شهر توشپا است.» منوآ در این کتیبه از ساخت بنایی به شکل معبد یا احداث بنای خانه‌ی بارزیدیبیدو (مشابه خانه‌هایی که منوآ در انزاف، کوخبانتس و یدی کله‌سی احداث کرده است) خبر می‌دهد. این نوشته اگر درست باشد پس می‌توان گفت که این‌جا تنها قلعه نبوده و معبدی هم در این نزدیکی‌ است یا قلاتگاه همان معبد است اما هیچ‌کس اطلاعات بیشتری ندارد.

دومین کتیبه هم در همان سال ۱۳۴۶ ، در جریان سفر دوم گروه حفاری پروژه حسنلو به قلاتگاه توسط کریستوفر ‌هاملین (یکی از اعضای هیأت) کشف شد که مربوط به حکومت مشترک ایشپوئینی و منوآ است و حالا در موزه‌ی ایران باستان نگه‌داری می‌شود. با توجه به قدمت این کتیبه‌ باز مشخص است که تمام موارد ذکر شده در ترجمه آن (شهر اوئیشه، احداث خانه و …)، قدیمی‌تر از احداث خانه‌ی بارزیدیبیدو توسط منوآ در محل قلات‌گاه است. همه این‌ها گواه بر این است که قلاتگاه چقدر می‌تواند رازهای عجیب دوران اوراتویی‌ها را فاش کند. برخی عقیده دارند اتفاقا بسیاری از داده‌های تاریخی ممکن است در کوهپایه و حریم قلعه باشد و اگر این‌ها با تخریب رو به رو شوند ما برای همیشه گنجینه اشنویه را از دست داده‌ایم.

اما رئیس میراث فرهنگی ارومیه نظر دیگری دارد: «ما به حضور نیروهای نظامی در اینجا اصلا نیاز داشتیم شاید آن‌ها کمک کنند و حفاری‌های غیرمجاز دیگر انجام نشود. آن‌ها می‌توانند از آثار تاریخی حفاظت شبانه کنند.» سوال اما اینجاست که اگر در سی‌ چهل سال گذشته اینجا میدان تیر بوده، چرا این‌قدر حفاری غیرمجاز اتفاق افتاده و قلعه سوراخ سوراخ شده است؟ اگر هم نبوده اکنون چه اتفاقی در اطراف قلاتگاه دارد می‌افتد که کارشناسان امیدوارند از شر حفاران غیرمجاز حفظ می‌شود؟

به رغم نگرانی‌ها و تذکرهای مدام درباره محوطه ۲۰۰ هکتاری حریم قلاتگاه که می‌توانست مسیر گردشگری مهمی در ایران شود و تورهای توریستی بتوانند، حرکت اورتوها را از ارومیه تا عراق دنبال کنند، مسئولان میراث فرهنگی ارومیه خاطر جمع هستند که مشکلی نیست و همه‌چیز در قلاتگاه تحت کنترل است. این‌که چطور می‌توانند در میدان تیر کنترل تاریخ و هویت ملی شهر اشنویه را حفظ کرد، خود جای سوال بزرگی است. شاید قلاتگاه را نتوان جا‌به‌جا کرد اما این‌که امکان انتقال میدان تیر وجود داشته باشد، بسیار است. آیا این بار ارگان‌ نظامی برای حفاظت از آثار تاریخی پا پیش می‌گذارند؟ آیا قلاتگاه می‌تواند یک بار هم که شده از سرنوشت جنگ‌زده خود خلاص شود؟

ساخت بیمارستان و مدرسه در حریم گسل ممنوع

 شورای عالی شهرسازی برای تهران و پنج کلانشهر دیگر تصویب کرد

ساخت بیمارستان و مدرسه در حریم گسل ممنوع 

در صورت تامین منابع مالی، تدقیق پهنه‌های گسلی در شهرهای شیراز، ارومیه، اردبیل و … اتفاق می‌افتد.

|پیام ما|هرجای ایران را که دست بگذارید، خالی از گسل نیست. گسل‌هایی که منشا تهدید بزرگی به نام زلزله هستند. شب‌های بسیاری بوده که ساکنان زمین‌های لرزه خیز خیابان خوابی کردند و از ترس خشم زمین خودشان را از ساختمان و بناهای آن پنهان کردند. زمین‌لرزه اما بلای ناگزیر است. برای جلوگیری از صدمه‌های آن باید ساختمان مقاوم ساخت یا فاصله ساختمان را از گسل‌ها بیشتر کرد. دومین تصمیم به نظر می‌رسد با تصویب شورای عالی شهرسازی تاحدودی محقق شده است.

شورای عالی شهرسازی با تصویب نقشه دقیق محدوده گسل‌های تهران و ۵ کلانشهر یا مرکز استان دیگر، ساخت ساختمان‌های مهم و حیاتی در محدوده این گسل‌ها را ممنوع کرده است. طبق گزارش خبرگزاری مهر، مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی در جلسه‌ای که 21 مهر ماه امسال پیرامون تهیه و تدقین نقشه گسل‌های زلزله در محدوده شهر و حاشیه ۳۰ کیلومتری آن و تعیین حرائم آنها برای شهرهای تهران (مصوب ۱۴ مهر ماه ۹۹ شورای برنامه ریزی و توسعه استان تهران)، کرج (مصوب ۴ مهر ماه ۹۹ شورای برنامه ریزی و توسعه استان البرز) تبریز (مصوب ۱۴ مهر ماه ۹۹ شورای برنامه ریزی و توسعه استان آذربایجان شرقی)، مشهد (مصوب مورخ ۳ بهمن ۹۸ شورای برنامه ریزی و توسعه استان خراسان رضوی)، زنجان (مصوب ۵ اسفند ۹۸ شورای برنامه ریزی و توسعه استان زنجان) و کرمان (مصوب مورخ ۲۹/۶/ ۹۹ شورای برنامه‌ریزی و توسعه استان کرمان) تشکیل داده بود، ضوابطی را تدوین کرد. به این ترتیب احداث ساختمان در سه گروه زیر بر روی پهنه‌های گسلی و حرایم از این پس ممنوع است.

1.بر اساس ضوابط مندرج در آیین نامه ۲۸۰۰ احداث ساختمان‌های با درجه اهمیت بسیار بالا روی پهنه‌ها و حریم گسل‌ها ممنوع است.

طبق تعریف ساختمان‌هایی که در آیین نامه 2800 از آن‌ها یاد شده شامل: بیمارستان‌ها و مراکز درمانی، ایستگاه‌های آتش نشانی، مراکز و تاسیسات آبرسانی، ساختمان‌های نیروگاه‌ها و تأسیسات برق رسانی، برج‌های مراقبت فرودگاه‌ها، مراکز مخابرات، رادیو و تلویزیون، تأسیسات نظامی و انتظامی، مراکز کمک‌رسانی و به طور کلی کلیه مراکزی که در امداد و نجات موثر هستند. همچنین ساختمان‌های خطرزا مانند انبار مواد سمی، گازهای خطرناک و کارخانه‌های تولید مواد شیمیایی مضر نیز شامل ساختمان‌های با ریسک بالاهستند.

۲ احداث مدارس، پمپ‌های بنزین و پمپ‌های گاز (CNG) و ایستگاه‌های اصلی مترو بر روی حریم گسل‌ها نیز از این پس ممنوع است.

۳ احداث ساختمان‌های بلند مرتبه با تعداد طبقات تعریف شده برای هر شهر و بیشتر از آن بر روی حریم و پهنه‌های گسلی نیز ممنوع و دارای جرایم است.

در این میان اما برای سایر سازمان‌ها نظیر سازمان مدیریت بحران هم تکالیفی تعیین شده است. سازمان مدیریت بحران موظف است از این پس درباره چند مورد پیگیری مستمر ترتیب دهد و گزارش آن را به دبیرخانه شورای عالی ارائه کند. اولین بحث مسئله مقاوم سازی یا نوسازی بیمارستان‌ها و مدارس واقع در حریم گسل‌هاست. اتخاذ تمهیدات مهندسی مناسب در نقاط تقاطع خطوط اصلی انتقال حامل‌های انرژی با حریم گسل‌ها نیز از دیگر اقداماتی است که باید توسط سازمان مدیریت بحران صورت بگیرد.

اما طبق گزارش شورای عالی معماری و شهرسازی باتوجه به این‌که نقشه‌های تدقیق شده پهنه‌های گسلی و حرایم آنها و ضوابط ساخت و ساز در آنها بستگی تام به یک‌دیگر دارند، بنا بر تحقیقات قبلی مرکز تحقیقات موظف است، ضوابط ساخت و ساز بر روی حریم و پهنه‌های گسلی را حداکثر ظرف یک ماه آتی با طی فرآیند قانونی لازم به کلیه مراجع ذیربط ملی ابلاغ کند.

اما طبق آخرین بند از گزارش این نهاد، در صورت تأمین منابع مالی، مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی موظف می‌شود در فاز دوم، تدقیق پهنه‌های گسلی و حرایم آنها را در شهرهای شیراز، ارومیه، اردبیل، لاهیجان، ساری– قائم شهر، گرگان و بم در دستور کار قرار دهد.

گسل‌های تهران و ساختمان‌هایی که هر لحظه می‌ریزند

تهران اما دارای 13 گسل است، محمودیه، ملاصدرا، نیاوران، شمال ری و معکوس آهار از آن جمله‌اند. که به نظر می‌رسد ساختمان‌های بسیاری در محل تقاطع این گسل‌ها قرار گرفتند. بر اساس اطلاعات ارائه شده از سوی مرکز اطلاعات جغرافیایی شهر تهران که آخرین بار در روزنامه دنیای اقتصاد منتشر شده بود، محله قدیم تهران موسوم به ارگ قدیم، امن‌ترین ناحیه از نظر وجود گسل‌های زلزله است.

از محله‌های به نسبت امن تر شهر تهران می‌توان به راه آهن، محور نواب، محور خیابان انقلاب و آزادی، هفت چنار به علاوه ارگ قدیم تهران اشاره کرد. ارگ قدیم تهران حد فاصل خیابان شوش، هفده شهریور، انقلاب و کارگر جنوبی را شامل می‌شود که بازار تهران، خیابان مولوی، میدان بهارستان، میدان امام خمینی، محله امیریه و خیابان جمهوری اسلامی از آن جمله‌اند.

چندی پیش هم خبرگزاری موج در گزارشی ادعا کرده بود که مکان‌یابی حاصل از تجربه چند صد ساله مردم ساکن تهران که منجر به تشکیل محدوده ارگ قدیم شهر شده، بسیار قابل اعتمادتر از مکان‌یابی سال‌های کنونی در گسترش و احداث شهرک‌های حاشیه‌ای شهر تهران است. سایت انتخاب هم چندی پیش ساختمان‌های ناایمن در شهر تهران را معرفی کرده بود که طبق آن ساختمان مدرن اسناد ملی یکی از ساختمان‌هایی است که دقیقا روی گسل قرار گرفته است «ساختمان عظیم بانک مرکزی که شبیه برج‌های دوقلوی نیویورک است بین فاصله 200 متری از گسل داوودیه و 400 متری گسل سید خندان، ساختمان بلند مرتبه و سنگین روزنامه اطلاعات در کنار گسل در زیر بزرگراه جهان کودک واقع است و همچنین در پشت آن ساختمان گسل سید خندان قرار دارد، مجموعه ساختمان‌های کتابخانه ملی ایران -که یکی از سازه‌هایی است که مورد بازدید دانشجویان مهندسی عمران قرار می‌گیرد- بر روی طاقدیس‌های داوودیه قرار دارد، ساختمان بلند مرتبه بنیاد مستضعفان در کنار گسل تلویزیون واقع شده است، ساختمان عظیم وزارت راه بین دوگسل تلویزیون باختری و عباس آباد واقع شده است، ساختمان‌های بلند مرتبه مسکونی و مدرن آتی ساز در کنار هتل اوین، در محل تقاطع گسل محمودیه و گسل عمود بر آن قرار دارند، تنها پل معلق تهران یعنی پل پارک وی که در تقاطع خیابان ولیعصر و بزرگراه چمران واقع است دقیقا روی گسل محمودیه قرار دارد و پل بزرگراه صدر روی خیابان دکتر شریعتی گسل قیطریه را قطع کرده است، از جمله ساختمان‌های در معرض گسل هستند.»

گسلی که فعلا از نظرها پنهان است

اما وضعیت گسل‌های تهران چگونه است؟ آیا باید در انتظار یک زلزله بزرگتر و تخریب تمام ساختمان‌های روی گسل تهران ماند؟ امسال اما که چند زلزله در اطراف تهران رخ داده بود، مهدی زارع زلزله شناس در گفت‌وگو با روزنامه جام جم درباره سکوت یکی از گسل‌های اطراف تهران گفته بود. سکوتی به زعم زارع نگران کننده بود: « باید مواظب بخش شرقی گسل مشاء باشیم که بیشتر از آن باید مراقب بخش مرکزی این گسل که چون دیوی خفته، آرام در کمین تهران نشسته باشیم.» او همچنین در اوایل تابستان و همزمان با صحبت‌هایی که در جلسه ستاد بحران شهر تهران مبنی بر فعال شدن گسل مشا مطرح شده بود، به خبرگزاری موج گفته بود: «گسل مشاء مدت‌هاست که فعال است ولی می‌توان گفت که فعالیت آن بیشتر شده است. به نظر می‌رسد که بخش مرکزی این گسل این روزها باعث نگرانی شده است، چرا که هنوز هیچ شناختی از آن نداریم اما ظواهر امر نشان می‌دهد که پتانسیل زیادی برای اینکه زلزله‌های شدیدی توسط آن رخ دهد، دارد. این گسل درست از بالای لواسان و شمیرانات و شمال فشم و میگون رد می‌شود. در واقع این زلزله‌های کوچک بخش شرقی گسل مشاء نیستند که باعث نگرانی ما می‌شوند، بلکه این سکوت و آرامش بخش مرکزی این گسل است که می‌تواند شک برانگیز و سوال برانگیز است.»

مصوبه امیدبخش شورای عالی شهرسازی

مصوبه  امیدبخش شورای عالی شهرسازی 

یادداشتی از علی بیت اللهی مدیر بخش زلزله مرکز تحقیقات مسکن

با توجه به لرزه‌خیزی کشور از سال 1395 توجه به ساخت و ساز در کنار گسل‌ها بیشتر شد. در زلزله 7.3 ریشتری سرپل ذهاب کرمانشاه و زلزله ملارد کرج در سال 1396  -که تهران را هم لرزاند- این توجه و اهمیت افزایش پیدا کرد و موضوع تهیه نقشه گسل‌های تهران به مرحله قانونگذاری رسید. نخستین بار در سال 1396 حریم گسل های شهر تهران تعیین شد.

در آیین‌نامه 2800 که مربوط به ساخت و ساز مقاوم در برابر زلزله است و کلیه مهندسان و طراحان ملزم به طراحی و ساخت بناها بر اساس این آیین‌نامه هستند، ذکر شده که احداث ساختمان هایی با درجه اهمیت بسیار بالا، روی حریم گسل و پهنه‌های گسلی ممنوع است. 

بیمارستان ها، مراکز خطرزا، مدارس، پمپ بنزین ها، ساختمان های مربوط به مراکز نظامی و ستادی، منابع آب و ایستگاه گاز از جمله ساختمان های با درجه بالای اهمیت عنوان شدند. اما در این آیین‌نامه مشخص نبود که حریم گسل کلانشهرها کجاست؟ مستندنگاری در این زمینه انجام نشده بود و مصوبات قانونی در مورد آن وجود نداشت. نقشه‌ای از گسل‌ها در دسترس نبود که همه بر آن صحه بگذارند و شهرداری یا عوامل صدور مجوز ساخت به آن استناد کنند و محدودیت‌هایی قائل شوند.

در روند توسعه و تکامل دانش، چنین امری به صورت تدریجی رشد می‌کند تا سال 96 این امر برای تهران انجام شد و بعد در شهرهای تبریز، مشهد، کرج، زنجان و کرمان هم با همکاری اساتید مختلف در مراکز استان ها نقشه حریم گسل ها تهیه شد. این نقشه ها پس از تصویب در شورای برنامه‌ریزی استان‌ها در شورای عالی معماری و شهرسازی هم مصوب و ابلاغ شد. خوب بود اگر 30 سال پیش این کار انجام می‌شد. اما از آنجا که این روند، یک روند علمی و فنی است و تا زمانی که همگان در مورد اهمیت انجام این کار قانع شوند معمولا زمان زیادی طول می کشد.

در این مصوبات برای آن دسته از 

ساختمان هایی که در آینده قرار است احداث شوند تصمیماتی گرفته شد. 

اما سوال این جاست که ساختمان هایی که قبل از این مصوبات روی گسل ساخته شده‌اند، چه سرنوشتی خواهند داشت؟ طبیعی است که نمی‌شود ساختمان ها را منتقل و یا جابجا کرد. مصوبات شورای عالی شهرسازی و معماری تاکید دارد که ساختمان های مهم واقع در حریم گسل ها باید در اولویت مقاوم‌سازی قرار گیرند و ساختمان‌های خطرزا باید حتما تغییر کاربری داده و جا به جا شوند.  

تصویب نقشه گسل‌های کلانشهرها، از مصوبات خوبی است که در جهت کاهش خطرات زلزله در کلانشهرها اجرایی شد. تفاوت این نقشه‌ها با کارهای علمی دیگر در این است که به صورت مستقیم روی نقشه‌های شهرسازی شهرداریها قرار می‌گیرند و از تاریخ ابلاغ این مصوبه به بعد، صدور مجوزهای ساخت بر اساس نقشه پهنه‌های گسلی انجام خواهد شد.

اگر 20 یا 30 سال پیش این نقشه‌ها تهیه و مصوب شده بود، طبیعی است که سیمای شهرهایی مثل تبریز و تهران و مشهد که امروز روی گسل ها ساختمان‌های متعددی را می‌بینیم، به این شکل نبود. اما این نکته را هم باید در نظر بگیریم که به هر حال ساختمان ها عمری دارند و پس از مدتی تخریب یا نوسازی می‌شوند. شاید بتوانیم امید داشته باشیم که در سال ها و دهه‌های بعد تاثیرات این تصمیم ها را ببینیم.

پرندگان مهاجر به باغ‌های پرندگان فروخته می‌شوند

گزارش «پیام ما» از وبینار بررسی دلایل حجم بالای شکار در مازندران 

پرندگان مهاجر به باغ‌های پرندگان فروخته می‌شوند

رئیس اداره نظارت بر امور حیات وحش محیط‌زیست مازندران: گستردگی تالاب‌ها در کنار سابقه شکار، فراوانی گونه‌های مطلوب و زنده‌فروشی به باغ پرندگان از دلایل گستردگی شکار در مازندران است.

 فاطمه باباخانی | سکوت حکم‌فرماست،  تنها صدای آرام نفس کشیدن می‌آید، از زیر سایبان آرام مرغابی‌های خائن را پرواز می‌دهد،  چرخی می‌زنند و آرام به جای خود باز می‌گردند. چنگرها و مرغابی‌های سرسبز هم در ادامه گردشی می‌کنند و در کنار یهودای خویش می‌نشینند. کوچکترین اقدامی برای پر زدن به کشیدن بند توسط مرد زیر سایبان منجر می‌شود. در دامگاه‌ها مرگ تنها کلام آشناست. چرا در استان مازندران حجم شکار پرندگان چنین بالاست؟ برای رفع این چالش آیا اقدام‌های ضربتی کفایت می‌کند؟ و چگونه می‌توانیم به درآمدزایی با دوربین به جای شکار برسیم؟ 

در وبیناری که انجمن علمی محیط‌زیست دانشگاه کردستان برگزار کرد، محمود قاسم‌پوری، عضو هیات علمی گروه محیط‌زیست دانشگاه تربیت مدرس، آرش حبیبی آزاد، موسس گروه پرنده‌نگری بایقوش و کوروس ربیعی، رئیس اداره نظارت بر امور حیات وحش محیط‌زیست مازندران تلاش کردند به این پرسش‌ها پاسخ دهند.  مهرداد قاسم‌پوری، عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس شکار پرندگان مهاجر را داستان غم‌انگیزی می‌داند که هر سال از سوی کارشناسان و فعالان محیط‌زیست درباره آن هشدار داده می‌شود و با این حال این روند همچنان ادامه دارد. او می‌گوید: «تکرار انتشار عکس‌های پرندگان شکار شده و هشدار درباره آن و رسیدگی‌نکردن به این چالش حساسیت عمومی را نسبت به آن از می‌کاهد.»

در اطراف تالاب ازباران در مازندران دامگاه‌ها حالت مثلثی دارند و یک تورفتگی در اطراف آن ایجاد کرده‌اند. انگار که یکی نقشه‌ای دایره‌ای شکل را گرفته و تا زده و با قیچی برشی داده باشد تا به جای انحنای دایره حالا با نقشه‌ای زاویه‌دار مواجه باشیم. قاسم‌پوری درباره وضعیت هر یک از این زاویه‌ها عنوان می‌کند: «مدیریت هر یک از این مثلث‌ها مربوط به یک خانواده یا فامیل است. مثلا دامگاه جوکار متعلق به آقای جوکار یا او و پسرعموهایش است. گاهی دامگاه‌ها استیجاری هستند و هزینه‌های آنها بسیار بالاست. به عنوان مثال چند سال پیش رقم اجاره یک دامگاه به 20 تا 30 میلیون هم می‌رسید و حالا حساب کنید که در یک تالاب مانند از‌باران حدود سی یا سی و چند مورد دامگاه داریم.»در دامگاه‌ها گاه فرآیند شکار با مرغابی خائن آغاز می‌شود. این مرغابی از بازارهای گیلان تهیه شده و از آنجا که قرار نیست چاق شود تا نتواند پرواز کند با دانه جارو تغذیه می‌شود و نسبت به سایر مرغابی‌های هم گروه خود قیمت گران‌تری دارد. اما چرا این مرغابی سرسبز اهلی خائن خوانده می‌شود؟ این استاد دانشگاه می‌گوید: «این مرغابی دست‌آموز توسط دامگاه‌دار رها می‌شود و پس از چرخ زدن در دامگاه می‌نشیند. خوتکاها و اردک‌های سرسبز مهاجر به دنبال او وارد «دوماچال» یا چاله دامگاه می‌شوند و اینجاست که دامگاه‌دار با کشیدن طناب آنها را گیر می‌اندازد. در این روش بیش از همه اردک‌های سرسبز هستند که فریب خورده و قربانی می‌شوند.» به گفته او نسبت‌های جمعیتی که به مناطق می‌آیند و همچنین فصل مهاجرت گونه‌ها کاملا متفاوت است. به عنوان مثال ابتدا خوتکای ابرو سفید می‌آید و بعد اردک نوک‌پهن و غازها که در آذرماه به این مناطق مهاجرت می‌کنند و دی ماه هم نوبت به باکلان‌ها می‌رسد. قاسم‌پوری با اشاره به شکار و چگونگی حل این چالش می‌گوید: «شکار یک معادله چند مجهولی است و ما باید ذی‌نفعان و ابعاد مختلف آن را در نظر گرفته تا بتوانیم آن را به مسیر درست برگردانیم.»

با دنیا هماهنگ نیستیم

آرش حبیبی‌آزاد، موسس گروه پرنده‌نگری بایقوش در سخنانش بر کریدورهای مهاجرت پرندگان تمرکز کرده و عنوان می‌کند: «در مهاجرت پرندگان اتفاقات دیدنی را شاهدیم. نمونه‌اش سِسک‌بیدی که برای زادآوری از آفریقا به شمال اروپا و یا شمال روسیه می‌رود و یکی از طولانی‌ترین مسیرهای مهاجرت را دارد. در مقابل محدوده مهاجرت سسک بیدی کوچک در ایران و پاکستان و افغانستان است. سسک بیدی سبز برای زمستان به هند و سریلانکا می‌رود و سسک سبز مسیر دایره‌ای و حلقوی را انتخاب می‌کند. هنوز مشخص نیست چرا این شکل از مهاجرت از سوی این گونه برگزیده می‌شود. تنها می‌دانیم که سسک سبز از کوه‌های بلند هیمالیا اجتناب کرده و آن را دور می‌زند.مهاجرت تنها مختص پرندگان نیست. حبیبی‌آزاد در ادامه سخنانش به دهه‌های قبل تهران ارجاع می‌دهد. آن وقت که قوچ و میش‌های ورجین به سمت سرخه حصار گدار می‌کردند،  در آن زمان هنوز اتوبان‌ها احداث نشده بودند و مسیرهای مهاجرت پستانداران دچار اختلال نشده بود. گویی پرندگان به واسطه شکل زیستی‌شان توانستند این روند را ادامه دهند،  او پس از این گفته‌ها اضافه می‌کند: «مسیر مهاجرت پرنده‌ها هنوز برای ما قابل دیدن است. بنابراین جای آن دارد که دیگران را تشویق کنیم این شگفتی آفرینش را ببینند.»تغییر اقلیم چه تاثیری بر مهاجرت پرندگان گذاشته است؟ این کارشناس در این باره به تاثیر این پدیده بر زندگی مگس‌گیرهای ابلق اشاره و اضافه می‌کند: «چرخ ریسک‌های بزرگ گونه‌های بومی اوراسیا هستند که  لانه‌سازی می‌کنند و وقتی جوجه‌ها بزرگ شدند و لانه را ترک کردند، مگس‌گیرهای ابلق که گونه‌های مهاجری هستند، از آفریقا می‌رسند و از لانه‌های ترک‌شده چرخ ریسک‌های بزرگ استفاده می‌کنند. گرم‌تر شدن زمستان‌ها این هماهنگی را به هم زده است و مگس‌گیرهای ابلق زمانی به لانه‌ها می‌رسند که هنوز اشغال است و تعداد بالایی توسط جوجه‌ها و چرخ‌ریسک‌های بالغ کشته می‌شوند. این تنها نمونه‌ای از بلایی است که ما بر سر طبیعت آورده‌ایم. مثال‌ها در این زمینه فراوان است.»

از نگاه حبیبی‌آزاد باید از باورهای فرهنگی گذشته در راستای نزدیک‌کردن مردم به پرندگان و برنامه‌های حفاظتی بهره گرفت. او می‌گوید: «در ایران ما لک‌لک را به اسم حاجی لک‌لک می‌شناختیم و منتظر بودیم از مکه بیاید. پرستو برایمان نماد بهار بود و درناها برایمان ارزشمند بودند. البته این تنها منحصر به فرهنگ ایرانی نیست. در غرب بر اساس باورهای فرهنگی بچه‌ها توسط لک‌لک‌ها آورده می‌شدند. خوب است که این باورها را کماکان حفظ کرده و توجه مردم را به این گونه‌ها جلب کنیم.»او با انتقاد از رویه وزارت میراث فرهنگی و گردشگری عنوان می‌کند: «در دنیا 9 می را به عنوان روز جهانی پرندگان مهاجر جشن می‌گیرند. در مقابل این وزارتخانه چهارم آذر را به عنوان روز پرنده‌نگری انتخاب کرده است. پرسش این است که چرا ما نباید با دنیا هماهنگ باشیم؟ اگر این همزمانی میان تقویم ما و تقویم جهانی وجود داشت ممکن بود یک پرنده‌نگر خارجی هم به این مناسبت به کشور ما بیاید.»او ادامه می‌دهد: «بسیاری از کشورها تلاش می‌کنند با جذب پرنده‌نگرها راه‌های کسب درآمدی غیر از شکار را تقویت کرده و به این ترتیب حفاظت را ارتقا دهند. این در حالی است که ایران و سوریه و مصر و عراق به عنوان کشورهایی که در مسیر مهاجرت قرار دارند به عنوان قتل‌گاه پرنده‌های مهاجر شناخته شده‌اند. قبول داریم که وضعیت در مصر بسیار اسفناک است اما ما هم دست کمی نداریم. ما باید بتوانیم به بهره‌برداری پایدار با انتفاع جوامع محلی برسیم. علاوه بر آن نیازمند ورود دانشگاه‌ها و کتابخانه‌ها به این مسئله هستیم زیرا یکی از رسالت‌های دانشگاه این است که پرندگان و سایر گونه‌های حیات وحش را به مردم معرفی کند.»

سالانه دو هزار اسلحه غیرقانونی در مازندران کشف می‌شود

هر سال به فصل مهاجرت پرندگان مهاجر که می‌رسیم بسیاری در مازندران و سایر استان‌ها در پی خرید پرنده‌های مهاجر از شکارچیان و دامگاه‌داران می‌شوند. به این ترتیب چاقوها دوباره تیز می‌شود برای سر بریدن و کندن پر پرنده‌هایی که در مسیر مهاجرت‌شان به این منطقه سبز رسیده‌اند. مازندران سال‌هاست که برای قتل عام پرندگان مهاجر در مرکز انتقادهاست. کوروس ربیعی، رئیس اداره نظارت بر امور حیات وحش محیط‌زیست مازندران دیگر سخنران وبینار در همین رابطه می‌گوید: «شکار در استان مازندران به واسطه قرارگیری این استان در مسیر مهاجرت پرندگان، داشتن تالاب‌های وسیع و تراکم جمعیت انسانی بالاست. در واقع همان‌قدر که ما تالاب‌ها را مقصد پرندگان مهاجر می‌دانیم، گروه‌هایی هستند که آنها را فرصتی برای شکار می‌دانند و پرندگان محبوب‌شان برای شکار هم اردک‌ها و غازها هستند.»

نسبت‌های جمعیتی پرندگان مهاجر در تالاب‌های مازندران در یک بازه زمانی پنج ساله از 2016 تا 2020 از جمله مواردی است که این مقام مسئول به آن اشاره می‌کند. بر اساس برآوردهای انجام شده جمعیت پلیکان‌ها در این بازه زمانی افزایش داشته و از 280 فرد در سال 2016 به 870 فرد در سال 2020 رسیده است. این در حالی است که جمعیت فلامینگوها تقریبا نصف شده و از 57 هزار فرد به 26 هزار کاهش داشته. چنگرها از 316 هزار فرد به 300 هزار فرد کاهش یافته‌اند و کنارآبزی‌ها که جمعیت‌شان 57 هزار فرد بوده به 48 هزار فرد رسیده است. به این ترتیب جمعیت کل پرنده‌ها روندی کاهشی داشته و از 808 هزار فرد به 680 هزار فرد رسیده است.

ربیعی می‌گوید: «ما با دو دسته تهدیدهای  بیرونی و درونی مواجه هستیم. در بخش تهدیدهای  درونی می‌توان از نبود برنامه‌ریزی و پایش، آموزش سیستماتیک، نیروی متخصص و اجرایی، هماهنگی با برنامه‌های بین‌المللی حفاظت و منابع کافی و تجهیزات نام برد. تهدیدهای  درونی هم شامل تغییر کاربری و تخریب زیستگاه و اختلال زیستگاهی ناشی از شکار و بیماری‌‌هاست. در بخش بیماری‌ها سال قبل شاهد تلفات گسترده تنها در میانکاله بودیم که 90 درصد آنها را چنگرها،  5 درصد را فلامینگو و 5 درصد بقیه را مرغابی‌ها، اردک‌ها و چند گونه پرنده شکاری تشکیل می‌داد.»

او درباره شکار و گستردگی آن در استان مازندران می‌گوید: «سالانه دو هزار سلاح از متخلفان کشف می‌کنیم که اگر این تنها 10 درصد سلاح‌ها باشد نشان می‌دهد ما با چه درصدی از شکاریان مواجه هستیم. این را در کنار دام‌های هوایی که بگذاریم اوج فاجعه عیان می‌شود.»

چه عواملی باعث می‌شوند که تعداد شکارچیان در این استان چنین بالا باشد؟ رئیس اداره نظارت بر امور حیات وحش محیط‌زیست مازندران معتقد است که گستردگی زیست‌بوم‌های تالابی در این منطقه در کنار عرف و سابقه شکار، فرهنگ و باور مردم، فراوانی گونه‌های مطلوب شکارچیان و زنده‌فروشی به باغ پرندگان را می‌توان از دلایل این امر دانست. او می‌افزاید: «در شمال 500 آب‌بند در کنار روستاها داریم. روستاییانی که نیمی از سال فراغت دارند و سلاح هم دارند، کنار آب‌بند می‌آیند و دست به شکار می‌زنند. علاوه بر آن برخی گونه‌های خاص را می‌توانند با قیمت خوبی به باغ‌های پرندگان بفروشند و درآمد کسب کنند.»

او با اشاره به اینکه بازارهای فروش پرندگان در بابلسر، ساری، بابل و جویبار جمع شده، از بازار فریدونکنار به عنوان تنها بازار باقی‌مانده برای مبادله پرندگان به شکل مجاز و غیرمجاز نام می‌برد و اظهار امیدواری می‌کند که شیوه‌های جدید صید برچیده شده و نگاه تجاری به پرندگان حذف شود.

تعرض به خانه بروجردی‌ها با امضای میراث

چهار روز از صدور حکم توقف پروژه تجاری مجاور خانه قاجاری کاشان می‌گذرد و ساخت‌وساز ادامه دارد

تعرض به خانه بروجردی‌ها با امضای میراث

معاون شهردار کاشان در گفت‌و‌گو با «پیام ما»: هیچ تغییر کاربری صورت نگرفته و نیازی به مصوبه کمیسیون ماده 5 نیست.

مرضیه قاضی زاده | سازه بتنی به حریم خانه بروجردی‌ها بی‌محلی می‌کند. حتی دستور توقف پروژه نیز نتوانست جلوی ساخت‌وساز این مجتمع تجاری، فرهنگی و پارکینگ را بگیرد. کار از کار گذشته است و دو طبقه زیرین این مجتمع ساخته شده است. حالا فعالان میراث به دنبال این هستند تا جلوی ساخت طبقه سوم را بگیرند. طبقه‌ای که در صورت ساخت به طور قطع منظر این بنای تاریخی را برای همیشه مخدوش خواهد کرد. شهرداری کاشان بدون مجوز کمیسیون ماده پنج برای مجتمع تجاری پروانه ساخت صادر کرده و معاون مسکن و ساختمان راه و شهرسازی استان اصفهان گفته است که کاربری این مجتمع با طرح تفصیلی مغایر است اما معاون شهردار کاشان به «پیام ما» می‌گوید نمی‌شود که گردشگر بیاید و غذا نخورد و اقامت نکند. مسئولان شهری می‌گویند در این سه سال مکاتبه‌ها بسیاری با میراث صورت گرفته و نقشه‌ها را میراث امضا کرده است.

در روزهای گذشته مسئولان میراث و شهرداری کاشان در گفت‌وگو با «پیام ما» از موافقت خود برای ساخت مجتمعی با رعایت ضوابط قانونی و ارتفاع مجاز سخن گفتند. مهران سرمدیان، معاون مدیر کل و رئیس اداره میراث‌فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی کاشان گفته بود که تمام مراحل قانونی برای اجرای این پروژه انجام شده است و میراث مخالفتی با اجرای این پروژه گردشگری ندارد. چند روز بعد اما تمام این گفته‌ها در هم شکست. امیر زاغیان، معاون مسکن و ساختمان راه و شهرسازی استان اصفهان دستور توقف این پروژه را صادر کرد و از شهردار کاشان خواست تا توجه بیشتری به حریم و منظر بناهای تاریخی داشته باشد.

حالا چهار روز از حکم توقف پروژه تجاری مجاور خانه بروجردی‌ها می‌گذرد و هنوز آب از آب تکان نخورده است. قرار بود این پروژه همان روز سه‌شنبه که معاون مسکن و ساختمان راه و شهرسازی استان اصفهان به شهردار این استان نامه نوشت، متوقف شود. امیر زاغیان در نامه به شهردار اصفهان متذکر شده بود که کاربری این مجتمع تجاری، فرهنگی و پارکینگ، مغایر با کاربری‌های مصوب طرح جامع و تفصیلی پیشنهادی بوده است.

معاون شهردار کاشان اما معتقد است که هیچ تغییر کاربری صورت نگرفته است. حسن نعناکار به «پیام‌ما» می‌گوید: «در طرح تفصیلی که مصوب شده ولی هنوز به ما ابلاغ نشده، کاربری این پلاک گردشگری و قسمتی هم پارکینگ تعیین شده است.» او معتقد است که چون هیچ تغییر کاربری صورت نگرفته نیازی هم به مصوبه کمیسیون ماده 5 نداشته است: «من کسی را متهم نمی‌کنم ولی در نامه‌ای که نوشتند، ذکر شده که در صورتی که طرح مغایر طرح تفصیلی باشد، اخذ مصوبه کمیسیون ماده 5 الزامی است.» می‌پرسد آیا گردشگری و پارکینگ مغایر طرح تفصیلی است؟ خود پاسخ می‌دهد: «بله، اسمش را می‌گذارند تجاری ولی در اصل گردشگری است.» 

اشاره مستقیم او به نامه فریدون الهیاری، مدیرکل اداره میراث فرهنگی استان اصفهان در تاریخ ۲۳/۵/۹۷ است. الهیاری در آن نامه خطاب به شهردار کاشان، گفته بود از آنجا که این پلاک در حریم بلافصل خانه بروجردی‌ها قرار دارد، اولا هرگونه تغییر کاربری باید برای سیر مراحل قانونی به کمیسیون ماده پنج ارجاع شود، ثانیا این طرح در صورت تطبیق با کاربری مصوب طرح تفصیلی شهر کاشان، مورد تایید اداره کل میراث اصفهان است.

 معاون شهردار کاشان هم می‌گوید که نمی‌شود گردشگر فقط بازدید کند و غذا نخورد و اقامت نکند: «آنجا می‌خواهند چند مغازه بزنند. تمام غرفه‌ها در رابطه با صنایع‌دستی کاشان است؛ زری‌بافی، حصیر بافی، گلیم‌بافی و غیره. قرار نیست که در مغازه‌ها ال‌سی‌دی و گوشی موبایل بفروشند. تمام خدمات، مرتبط با گردشگری است و برای همین هم کاربری همان کاربری گردشگری سابق است.»

موافقت میراث اولیه و مشروط است

شهرام امیری، کارشناس و مدیر روابط عمومی اداره میراث فرهنگی استان اصفهان اما حرف دیگری می‌گوید.  او چندی پیش به جام‌جم گفته بود: «کارشناسان میراث هم پیگیر و متوجه نکات غیرقانونی که ناشی از شیطنت شهرداری کاشان بوده و پای دادستان را هم به میدان باز کرده‌، هستند.» به گفته او، موافقت میراث اصفهان با ساخت مجتمع تنها یک موافقت اولیه و مشروط به ملاحظه و رعایت منظر و حریم خانه بروجردی‌ها بوده و شهرداری کاشان آن را حمل بر موافقت کامل برداشت کرده‌است.»

شهرداری کاشان بدون مجوز کمیسیون ماده پنج برای مجتمع تجاری پروانه ساخت صادر کرده و حالا همین امر منجر به زیر سوال رفتن عملکرد او شده است. نعناکار،معاون شهردار کاشان می‌گوید بررسی طرح تفصیلی کاشان از سال 92 شروع شده و تا سه سال و نیم بعد هم ادامه داشته است. او می‌گوید اگر کسی بخواهد در حریم بافت تاریخی ساخت‌و‌سازی انجام دهد باید با میراث مکاتبه کند و تاکید می‌کند که سرمایه‌گذار این کار را در همان سال انجام داده است: «ما سال 95 با سرمایه‌گذار توافق کردیم. یعنی همان سالی که طرح تفصیلی در حال بررسی و تصویب بود، در تمام مراحل تصویب هم نماینده میراث حضور داشت.» نعناکار می‌گوید در طرح، پارکینگ و گردشگری برای این مجتمع دیده شده است. «ما پارکینگ و گردشگری را تصویب کردیم. در این سه سال مکاتبه‌های بسیاری با میراث داشتیم و همه نقشه‌ها را میراث امضا کرده است.»

تنها حکم توقف نیست که اجرایی نشده است. جلسه کمیته فنی میراث فرهنگی نیز به فراموشی سپرده شده و فعالان میراث مدام سردوانده می‌شوند. قرار بود این کمیته فنی در تاریخ چهارشنبه 28 آبان، در اداره میراث‌فرهنگی کاشان با حضور کارشناسان برگزار شود. اما این جلسه به دلیل محدودیت‌های کرونایی و احتمال بیماری اعضا، در ابتدا به شنبه آینده موکول و سپس لغو شده است. بعضی علت لغو جلسه را نگرانی به دلیل تصویب نشدن پروژه در کمیته فنی می‌دانند. این کمیته با حضور اساتید دانشگاه، صاحب نظران و کارشناسان میراث تشکیل می‌شود.

مدیر روابط‌عمومی اداره میراث‌فرهنگی استان اصفهان پیش‌ از این گفته بود که طرح و نقشه مجتمع باید دوباره در شورای فنی میراث فرهنگی اصفهان و بعد هم شورای فنی وزارتخانه مطرح شده و در صورت تصویب نهایی، اجرایی شود. امری تأکید کرده بود که اگر روالی غیر از این اجرا شود، تخطی از قانون است و میراث این امکان را دارد که از طریق قضایی شکایت و جلوی کار را بگیرد.  اما حال نه خبری از جلسه کمیته فنی است و نه شکایت میراث فرهنگی.

محمد مشهدی نوش آبادی، پژوهشگر تاریخ معماری و فرهنگی کاشان به ‍«پیام ما» می‌گوید: «اینجا هیچ مجوز قانونی اعم از کمیسیون ماده 5 را ندارد. قرار بود این طرح با  تصویب طرح تفصیلی شهر و تاییدیه آن توسط میراث معنا پیدا کند.» او می‌گوید که کاربری این خانه تجاری نبوده است:‌ «خیابان علوی پر است از آثار تاریخی، حتی در نبش خیابان. وجود یک مجتمع تجاری آن هم با بتن و سیمان به هیچ وجه در آن منطقه به صلاح نیست و سبب آسیب همیشگی برای این خیابان خواهد بود.»  اشاره او به شلوغی بالای این خیابان است و  می‌گوید: «این خیابان بسیار کوچک است. همین حالا هم وقتی گردشگری می‌آید با شلوغی و انبوهی مواجه است. درست است که 20 پارکینگ در طبقه پایین مجتمع ساخته‌اند، اما این 20 پارکینگ تا چه اندازه می‌تواند مشکل ترافیک این خیابان را برطرف کند؟»

سرشماری پرندگان و چالش‌های پیش رو

سرشماری پرندگان و چالش‌های پیش رو

یادداشتی از میثم قاسمی معاون محیط طبیعی محیط زیست هرمزگان

برای اینکه بتوانیم آمار دقیقی از پرندگان مهاجری که به کشور ما می‌آیند به دست بیاوریم با محدودیت‌ها و چالش‌هایی مواجه هستیم که می‌توان آنها را در دو دسته طبقه‌بندی کرد: مسائل مدیریتی و محدودیت‌های طبیعی.

محدودیت مدیریتی شامل کمبود نیروی متخصص است. باید توجه داشت دقت و سرعت کافی برای پوشش مناسب در بسیاری از سایت‌ها الزامی است، چرا که تفاوت تبحر و تعداد افراد نتایج را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد و گاه نقص در مقایسه آمار در سال‌های مختلف را شاهدیم. همچنین مدت زمان سرشماری محدود است و باید در سطح جهانی ژانویه هر سال تمام برنامه‌ریزی‌ها انجام شود اما با این تعداد اندک نیرو برای ما چندان امکان‌پذیر نیست.

یکی دیگر از مسائل ما برای انجام سرشماری‌ها به هزینه‌های آن برمی‌گردد. در هر سرشماری در یک منطقه مثلا در استان‌های جنوبی برای ساماندهی یک تیم گاهی حداقل به 6 نفر نیازمندیم و هزینه سوخت خودرو و قایق،‌ کرایه قایق،‌ رفت‌وآمد از سایر استان‌ها،‌ اسکان و غذا را هم باید به آن افزود. با این حال کمبود و نوسان میزان اعتبارات و تخصیص نیافتن به موقع، تامین این هزینه‌ها را بسیار دشوار می‌کند. 

درباره گونه‌های زادآور هم برنامه‌های مدونی از سوی سازمان محیط زیست وجود ندارد؛ شاید چون اعتبار مخصوصی برای آن نداریم به ویژه در جنوب که در فصل گرم کار بسیار دشوار است. همچنین برای ساماندهی علاقه‌مندانی که می‌خواهند داوطلبانه شرکت کنند هنوز وحدت رویه وجود ندارد تا از قبل آموزش ببینند و با مشکلات آشنا شوند زیرا در  سرشماری وقتی برای آموزش نیست. 

از سوی دیگر محدودیت‌های طبیعی در امر سرشماری هم شامل هفت مورد می‌شود. 

یک- آب و هوا (بازه زمانی سرشماری فصل پربارش در بسیاری از مناطق کشور است و بارندگی،‌ باد شدید و یخبندان از عوامل محدودکننده یک سرشماری مطلوب است). 

دو- تعدد و وسعت سایت‌های سرشماری (در صورت شمارش کل سایت در مدت کمتر، دقت سرشماری بالاتر می‌رود در نتیجه تعداد و وسعت سایت‌ها از عوامل محدود‌کننده است). 

سه- غنای زیستگاه و تراکم و تنوع بالای پرندگان (در صورت وجود محدودیت‌های جانبی نظیر تعداد و تبحر افراد سرشماری‌کننده و محدودیت زمان، شمارش مشکل خواهد شد).

چهار-  جزر و مد (گاه جزر و مد به سه کیلومتر می‌رسد و از این رو زمان‌بندی باید با جزر و مد هماهنگ باشد. برخی گونه‌ها در زمان مد حضور دارند و برخی دیگر در زمان جزر. بنابراین لزوم انطباق زمان مناسب اجرای کار به لحاظ نور و موارد دیگر با سرعت جزر و مد روزانه تغییر می‌کند. همچنین در برخی سایت‌ها تنوع گونه‌های قابل رویت در زمان جزر و مد متفاوت است و لزوم شمارش در هر دو حالت را باید داشته باشیم). 

پنج-  نبود دسترسی راحت به محل تجمع پرندگان (در سواحل گلی وسیع گاه نیاز است 10 کیلومتر پیاده‌روی کنید تا به سایت مورد نظر برسید. 

همچنین در تالاب‌های داخلی،‌ خشکسالی منجر به کاهش سطح محدوده آبی و دوری محل تجمع پرندگان می‌شود). 

شش- استتار پرندگان در نیزارها یا جنگل‌های حرا (این مورد ممکن است موجب خطای دید شود). 

هفت- امنیت زیستگاه و تعارضاتی نظیر حضور صیادان،‌ شکارچی‌ها،‌ نظامیان و سایر ذینفعان. 

نکته پایانی اینکه با وجود آنکه در موضوع پرندگان بیشتر تمرکز روی استان‌های شمالی است اما هرمزگان یکی از استان‌های مهم از نظر تنوع زیستی است. این استان از جهت تاثیرپذیری از سه قلمرو جغرافیایی، قرار گرفتن در باریک‌ترین قسمت سواحل شمال و جنوب خلیج فارس و دریای عمان و وجود زیستگاه‌های متنوع در سطح استان برای موضوع پرندگان مهم است. سواحل جزر و مدی،‌ جنگل‌های مانگرو،‌ زیستگاه‌های دریایی،‌ جزایر،‌ زیستگاه‌های کوهستانی و صخره‌ای،‌ زیستگاه‌های بیابانی‌، درختزارهای طبیعی و‌ زیستگاه‌های باغی در این استان باعث تنوع زیستگاه‌های پرندگان شده و بر اساس مشاهدات 374 گونه از 556 گونه در کشور یعنی معادل 67 درصد در استان هرمزگان حضور دارند. همین موضوع است که لزوم توجه بیشتر به هرمزگان را ایجاب می‌کند.

موج توسعه میراث را غرق می‌کند

بررسی راهکارهای حفظ و احیای میراث ناملموس در تالار گفت‌وگوی میراث

موج توسعه میراث را غرق می‌کند

عضو هیات علمی پژوهشگاه میراث فرهنگی ادامه روند احیا به قوت بخشیدن اقتصاد فرهنگ وابسته است، این در حالی است که در ایران اقتصاد گردشگری مقدم بر اقتصاد فرهنگ است.

| صحبت از حفظ و احیا، ذهن‌ها را می‌برد به سمت بناها و اشیای تاریخی. دامنه حفظ و احیای میراث فرهنگی و تاریخی اما فراتر از میراث ملموس و مادی است. در این سال‌ها سازمان دیروزی و وزارتخانه امروزی میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی در تلاش بوده با شناسایی و ثبت میراث ناملموس در راستای حفاظت و احیا قدم بردارد. سازمان‌هایی مثل یونسکو هم پا پیش گذاشته‌اند و سعی دارند اَشکال فرهنگی رو به زوال را حفظ کنند اما ثبت فهرست‌های ملی و جهانی همیشه نجات‌دهنده نیست.

ظهر دیروز در نشستی تخصصی در تالار گفت‌وگوی میراث به موضوع حفظ و احیای میراث فرهنگی، حفظ و احیای میراث ناملموس پرداخته شد. علیرضا حسن‌زاده، عضو هیات علمی پژوهشگاه میراث فرهنگی و از فعالان پژوهش‌های مردم‌شناسی که در حوزه فرهنگ‌ عامه و مردم‌شناسی پژوهش‌هایی داشته است، در این نشست مجازی به این پرداخت که حفظ میراث ناملموس چطور امکان‌پذیر است و ایران که میراثی غنی دارد کجا ایستاده است. از نگاه او ادامه روند احیا به قوت بخشیدن «اقتصاد فرهنگ» وابسته است: «اقتصاد میراث، بنیاد اقتصاد گردشگری است و تولیدات فرهنگی باکیفیت می‌تواند فرهنگ را به مسیر حفظ و احیا ببرد.»

حسن‌زاده معتقد است که میراث فرهنگی در خاطره مردم در مسیر فراموشی است. او دوری از بازگشت به گذشته را در دوره همه‌گیری کرونا مثال می‌زند و می‌گوید: «ما هیچ استفاده‌ای از تجربه‌های تاریخی نکرده‌ایم.» بحث از اینجا شروع شد که فرهنگ یا تمدن، اجزا و ابعاد مختلفی را در بر‌می‌گیرند. با شروع عصر مدرن و سرعت‌گرفتن تغییرات رابطه انسان با میراث کهنش به خطر افتاد و نظریاتی در نقد این سرعت مطرح شد. رفته‌رفته تجارت تلخی مثل نازیسم رخ داد تا نسبت به این روند بازاندیشی شود. به این ترتیب بود که نظریات بسیار بازتعریف شدند؛ مفاهیمی چون دانش فرهنگی و بومی در اینجا مطرح شدند چرا که بدون آنها توسعه پایدار ناممکن است.

چطور می‌توان فرهنگ را احیا کرد؟

با وجود همه تلاش‌های علمی، مظاهر مدرن، مظاهر سنتی یا گذشته را به محاق می‌برد. سوال این است که چطور می‌شود فرهنگ را احیا کرد؟ عضو هیات علمی پژوهشگاه میراث فرهنگی به این سوال پاسخ داد: «یکی از راه‌ها ثبت در سطح ملی و بین‌المللی است اما فرایندی است که از یک طرف با رقابت‌ها آمیخته و از یک طرف با ساختارهای قدرت. تمدن‌ها و کشورها به نوعی با هم رقابت می‌کنند و گاهی بر سر عنصری دچار منازعه می‌شوند. به دنبال این بود که راه‌کارهایی مثل ثبت پرونده‌های مشترک بین کشورها مطرح شد. هرچند باز هم رقابت بین کشورها برای مالکیت وجود دارد. اما باید دانست مرزهای سیاسی نماینده مرزهای فرهنگی نیستند. ما با حوزه‌های تمدنی- فرهنگی روبه‌رو هستیم که بسیار به هم نزدیک هستند و چنان قرابتی دارند که گاهی ریشه‌هایشان یکی است. پدیده مرز برای فرهنگ‌ها یک پدیده تصنعی و برساخته است. در مردم‌شناسی از حوزه‌هایی صحبت می‌کنیم که می‌تواند متداخل یا دور از هم باشد اما به طور مثال ملت‌هایی که ریشه واحد دارند مولانا را متعلق به خود می‌دانند. دلیل این است که مرزهای سیاسی آنها با مرزهای فرهنگی‌شان فرق فرق دارد.» اما کارکرد مثبت ثبت در فهرست آثار ملی و بین‌المللی چیست؟ به گفته حسن‌زاده این روند تا حدودی خودآگاهی نسبت به عناصری که جوامع محلی در گذشته به آن بی‌تفاوت بودند را شکل داده است چنان که معتقدند این منابع فرهنگی می‌تواند منبع تعریف هویت و حتی قدرت برای آنها باشد.

اینطور که او توضیح می‌دهد پس از احیا و بازتعریف فرهنگ، چند حالت متصور است. یا میراث به به یک تجربه مرده تبدیل شده، یا به عنصری نیمه‌جان که می‌توان برای آن تصمیم گرفت یا اینکه بدون دخالت نقش خود را ایفا می‌کند، مثل نوروز، آیین آب‌پاشان، وارداوار، یا صنعت ساخت گاجمه در گیلان. از نگاه او در مواجهه با این سه حالت، استراتژی‌های مختلفی می‌توان در نظر گرفت اما آنچه مهم است، خلاقیت است به عنوان امری خودجوش. او قنات‌ها و بادگیرها را به عنوان ساز‌ه‌هایی برآمده از خلاقیت در شرایط مختلف مثال می‌زند و از وضعیت امروز می‌گوید: «ما در وضعیتی هستیم که بخشی از میراث فرهنگی به محاق رفته و نیاز به دخالت، برنامه‌ریزی یا جهت‌دهی و سیاست‌گذاری جدی دارد.»

اقتصاد میراث مقدم بر اقتصاد گردشگری

این پژوهشگر ادامه داد: «اینجا بحث اقتصاد فرهنگ یا صنعت فرهنگ مطرح است. بخش عمده‌ای از کشورهای دنیا برای حفظ میراث خود از اقتصاد فرهنگ بهره می‌برند. ما هم برای حفظ میراث فرهنگی‌مان هیچ راهی نداریم جز اینکه تولید ادبی و هنری داشته باشیم و این تولیدات با کیفیت باشند، مخاطب خود را در سطح جامعه ملی و محلی پیدا کنند و ابزارهای قدرتمند و سرمایه مالی کافی داشته باشند.» او ترکیه را مثال زد که صنعت پوشاک و خوراکش با فیلمسازی گره خورده است و ارزش‌های میراثی و گردشگری در قالب سریال نمایان می‌شود. «اقتصاد میراث مقدم بر اقتصاد گردشگری است. اقتصاد میراث به این معناست که اگر ما تجربه تاریخی خودمان را حفظ کنیم، اقتصاد گردشگری هم به عنوان امری خودجوش ظاهر می‌شود.» با وجود این راهکارها اما آنچه امروز به عنوان گردشگری در ایران جریان دارد، از نگاه حسن‌زاده «گردشگری توده‌ای و بی‌کیفیت» است که حتی در دوران شیوع کرونا هم خاموش نشده؛ سیلی از جمعیت روانه نزدیک‌ترین و جذاب‌ترین می‌شود و آنچه باقی می‌ماند میراث فرهنگی و طبیعی آسیب‌دیده است. به گفته او در ایران استراتژی توسعه چنان است که اقتصاد گردشگری مقدم بر اقتصاد فرهنگ است.عضو هیات علمی پژوهشگاه میراث فرهنگی در ادامه گفت: «بحث دیگر درباره اقتصاد فرهنگ این است که پارادایم ما پارادایم اشتباهی است . بخشی به ساختار اقتصادی برمی‌گردد. کالایی‌شدن زمین و جنگل رودخانه و به طور کلی کالایی‌شدن منظر طبیعی و فرهنگی آسیب‌زننده است.»

خلاقیت راه حل است

در این نشست مجازی با طرح موضوع خلاقیت دو فیلم به نمایش درآمد؛ یکی درباره یک مردم‌شناس در کامبوج که برای پذیرش استفاده از آهن در غذا از سوی مردم، از سمبل‌های فرهنگی بهره گرفت و دیگری تصویری از بابانوئل‌ها که برنامه‌ریزی شده در کریسمس ماسک‌هایی قرمز بزنند و از سورتمه‌هایی استفاده کنند که فاصله فیزیکی با بچه‌ها در آن رعایت شود. حسن‌زاده درباره خلاقیت می‌گوید: «امروزه طرح‌هایی تحت عنوان شهر خلاق مطرح می‌شود که شبکه‌ای از آدم‌ها و مکان‌ها در آن، کنار هم قرار گرفته‌اند. گروه‌های مختلف در این شبکه می‌توانند بازآفرینی کنند و ناحیه فرهنگی را حفظ کنند. البته که تلاش‌های فردی راه به جایی نمی‌برد.»

از نگاه او الگوی توسعه باید در ایران بازتعریف شود. الگوی توسعه‌ای که همچون موج میراث فرهنگی را هم با خودش ببرد. «میراثی که به آن افتخار می‌کنیم، نمی‌تواند مقابل یک الگوی مسلط توسعه مقاوم باشد.» او  معماری سنتی مساجد را مثلال می‌زند و می‌پرسد: «چرا این معماری برای مساجد جدید الگو نشده‌ است؟ چرا خبری از آن گنبدهای زیبا نیست؟» او با این طرح این سوال می‌گوید: «اگر به دنبال یکدست‌سازی باشیم و بخواهیم بدون حفظ اصالت فقط تولید کنیم، پیداست که بی‌نتیجه است.» حسن‌زاده با اشاره به فیلم‌های نمایش ‌داده شده می‌گوید: «ما به راحتی می توانیم از عناصر فرهنگی بومی برای پذیرفته‌شدن راهکارهای توسعه استفاده کنیم. این سرمایه فرهنگی این امکان را به ما می‌دهد اما خلاقیت بسیار مهم است. موسیقی سنتی ایران هم توانسته به باززایی برسد.» با این همه به گفته او حفظ و احیای میراث در طول تمام تاریخ در سرزمینی پر از حوادث سخت است؛ سرزمینی که دائما با ویرانی رو‌به‌رو بوده و البته ایرانیان در این وضعیت خلاقیت زیادی داشتند. در پایان نشست صحبت از این است که اقتصاد فرهنگ باید قوی شود و باید بتوان به تولیدات کیفی با زمینه فرهنگی دست‌یافت و همینطور اقتصاد میراث باید دگرگون شود تا حفظ میراث ممکن شود.