پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | عاشق نامهربان

عاشق نامهربان





۱۰ اسفند ۱۳۹۴، ۲۱:۳۹

عاشق نامهربان

مثل همیشه دادگاه برای من دلچسب نبود اما داستان های دادگاه من رو به سمت خود میکشید، انگار تمام کردن تلخ یک زندگی بود که من را به سمت این روایت ها می کشید سالن دادگاه خانواده شلوغ بود همراهان خیلی زیاد بودند و هر کدام هر چند لحظه یک بار به هم نگاه می کردند و به نشانه ی افسوس سرتکان میدادند توجه من به سمت خانواده ای جلب شد که زن ها روسری محلی به سر کرده بودند وخیلی بلند حرف میزدند، صحبت معمولی شان مثل فریاد زدن بود از کنار سالن به آن ها نزدیک شدم, خیلی راحت می توانستم از لابه لای حرف های بلندی که می زدند روابطشان را درک کرد. تشخیص دادم که مادر دختر کیست او که خیلی زیاد عصبانی بود و از همه بیشتر داد و بیداد میکرد و هم گریه میکرد. نمی دونستم چگونه وارد دایره بسته ی خانوادگی آن ها شوم، گریه های مادر بیشتر از چند لحظه طول کشید بلند شدم، بطری آب را از کیفم در آوردم و به سمت زن گرفتم و گفتم خانم کمی آب بخورید بطری را از دستم گرفت و گفت سبز بخت بشی دخترم، نگاهی به صورت اشک آلودش کردم و گفتم ممنون. به صورتم نگاهی انداخت و گفت گلوم خشک شده بود، سریع گفتم چی شده چرا اینقدر خودتون رو اذیت می کنید دوباره سیل اشک از چشمانش سرازیر شد و گفت ای دختر کاش می مردم، دخترم رو به خیال خودم دادم به دست خواهرم، به دست کسی که مثل خودم باشه و با دست اشاره کرد به زنی که روی صندلی نشسته بود بعد این خواهر، خواهری رو در حق من تمام کرد. خون بچه ام رو کرد تو شیشه، بچه ی مثل دسته گلم رو به اسیری گرفتن چکار میتونسته بکنه که نکرده، خب اگه خدا نخواد واقعا اگه خدا نخواد مگه میشه به جنگ خدا رفت.
گفتم مگه چی شده گفت: دخترم رو دادم به پسر خواهرم که راحت زندگی کنه و خیالم راحت باشه، به خدا قسم ده تا خواستگار داشت، خواهرم اومد گفت پسرم از بچگی دخترت رو میخواد. گفت عاشق دخترته گفت اگه دخترم رو بهش ندم خودش رو میکشه به قرآن پدرش راضی نبود. دامادم گفت: خودش رو از کوه پرت می کنه اما حالا بعد چهار سال که بچه ام حامله نشده، همون عاشق، همونی که می خواست خودش رو بکشه، هرروز بچه ی من رو میزنه.
همین خاله اش که میگفت دخترت مثل دخترمه هی دختر من رو ازاین دعا نویسی به اون دعا نویس می بره همین خاله هرشب بچه اش رو چنان با حرف پر می کنه، که میوفته به جون دختر من، به خدا وقتی بردیمش پزشک قانونی گفت: این چه جور آدمی بوده با یه زن این کار کرده مگه انسانیت نداشته، حالا همه ی اینا به درک، به درک.می خواد بچه مو طلاق بده به خدا ما فقط میخواستیم بترسونیمش، گفتیم بریم ازش شکایت کنیم تا بچه مون رو نزنه، حالا پاش رو کرده تو یه کفش که من زنی که هم نازا باشه هم ازم شکایت کنه نمیخوام .
به خدا خانم این حق بچه ی من نیست، اخه من چه طور این دختر رو دوباره ببرم توخونه به خدا حاضرم پاشو ببوسم تا از خر شیطون بیاد پایین …

به اشتراک بگذارید:





پیشنهاد سردبیر

مسافران قطار مرگ

مسافران قطار مرگ

مطالب مرتبط

توانمندسازی بدون تعیین هدف

طرح‌های مختلفی برای زنان شهر برگزار می‌شود که چندان تأثیرگذار نیستند

توانمندسازی بدون تعیین هدف

کسی «گشت ارشاد» را گردن نمی‌گیرد

کسی «گشت ارشاد» را گردن نمی‌گیرد

بارش برف و باران امروز ادامه دارد

بارش برف و باران امروز ادامه دارد

انسداد راه دسترسی ۱۶۰ روستای لرستان

۲۲ استان کشور تا پایان هفته بارش برف و باران سنگین را تجربه می‌کنند

انسداد راه دسترسی ۱۶۰ روستای لرستان

خزعلی : پیگیر گواهینامه موتور برای بانوان هستیم

خزعلی : پیگیر گواهینامه موتور برای بانوان هستیم

اکوسیستم استارتاپی عامل آشتی کسب‌وکاری مردم و نوآوران

گزارش «پیام ما» از نشست بررسی کاربرد فناوری‌های نوین در صنایع خلاق

اکوسیستم استارتاپی عامل آشتی کسب‌وکاری مردم و نوآوران

مسافران قطار مرگ

گروهی از زنان مکزیک جان خود را برای رساندن غذا به مهاجران به خطر می‌اندازند

مسافران قطار مرگ

چتر سیاه بر آسمان اهواز

دود نیشکرهای سوخته هوای خوزستان را آلوده کرد

چتر سیاه بر آسمان اهواز

مداخلهٔ بی‌نتیجهٔ دولت در بازار شیرخشک

کشمکش‌ بین ارگان‌های دولتی و تولیدکنندگان کمبود شیرخشک را تشدید کرد

مداخلهٔ بی‌نتیجهٔ دولت در بازار شیرخشک

موضع‌گیری دوگانه  دربارهٔ حقابهٔ هیرمند

وزیر نیرو و رئیس سازمان حفاظت محیط زیست با معاون رئیس‌الوزرای طالبان دیدار کردند

موضع‌گیری دوگانه دربارهٔ حقابهٔ هیرمند

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *