پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | حرف های گفتنی ولی ناگفته

حرف های گفتنی ولی ناگفته





۷ بهمن ۱۳۹۴، ۰:۳۶

دیوار دیوار دیوار.
دلم میخواد یه لباس نو داشته باشم. دلم میخواد یه شام مفصل بخورم.ولی نه میتونم لباس نو داشته باشم و نه میتونی اصلا شام بخورم
شما ها که لباس نو دارید و یا شام میخورید.نمیدونم خدای شما با من چه فرقی میکنه.
چرا همه دیوارها رو کردید دیوار مهربونی .من دلم دیوار مهربونی نمیخواد من دلم دستهای مهربونی میخواد که دستام رو بگیره .
من دلم نگاههایی رو میخواد که وقتی نیاز به چیزی دارم بتونم بهش تکیه کنم .نه اینکه برای پوشیدن لباس نو پنهانی
به سمت دیوار مهربونی شماها بیام که فقط اسمش دیوار مهربونیه. البته به نظر شما .
ولی من فقط دیواری رو میبنم که یه عالمه چیزهایی به اسم مهربونی توش موج میزنه که وقتی نزدیکش میشم میبینم فقط سرابه.
تو دیوار مهربونیتون تا حالا چقدر تونستید دست یه بچه رو بگیرید و ببرید تفریح کنه.
چقدر تونستید که یه لباش نو تنشون کنید و نه یه چیزهایی به اسم لباس.
چقدر تونستید که دل یکی رو شاد کنید.
چرا فکر میکنید همه چی به دیواره. تازگیها محفل دلهاتون رو با دیوار پرکردید.
هر روز هم به تعداد دیوارهاتون اضافه میشه .ولی حیف که این دیوارها فقط باعث شرمساری افرادی که به وسوسه
رفع نیازشون تنها میتونن عرق شرم بریزن که نتونستن به دیوار خودشون تکیه کنند
وفقط الان به ناچار باید تو سایه دیوار شما قرار بگیرند .
بیاین این دیوارها رو از دلها بیرون کنیم که دیگه اسمش مهربونی نیست بلکه شرمندگیست
از این به بعد اسم دیوار مهربونی رو بزارید دیوار شرمندگی.
اگر قراره لباس تن من رو مهربونهای شهرم بدهند دوست دارم از دست مهربون خودشون بگیرم تا از دیوار مهربونیشون…..
دیوار دیوار دیوار
اسلام اُرمُز(صابر)

به اشتراک بگذارید:





پیشنهاد سردبیر

مسافران قطار مرگ

مسافران قطار مرگ

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *