گشتی در نخستین موزه شخصی معماری و شهرسازی ایران
کا، خاطرات آبادان اینجاست
یادگارهایی از تاریخ شهری صنعتی اینجا تلنبار شده که افتخار تکتک آبادانیهاست
۹ تیر ۱۴۰۰، ۰:۰۵
آبادان پیش از صنعتی شدن سرزمین نخلها بود و بعد از ورود نفت و پالایشگاه در سال 1292 خورشیدی به شهری بدل شد که در صنعت و توسعه در ایران و خاورمیانه زبانزد بود. از آن سالها تا امروز تقریبا یک قرن میشود که نام آبادان و نفت به هم گره خورده و اکنون شهری با فرهنگ نفتی را شاهدیم. وقتی انگلیسیها آمدند، فرهنگ خود را نیز به همراه آوردند؛ سبک معماری تلفیقی انگلیسی و ایرانی به کار گرفته در محلههای شرکتی مخصوص کارمندان عالی رتبه انگلیسی از همین بازماندههاست. یکی در محله «بِرِیم» که گویا نام گونهای خرماست و دیگر محله «بُوارده» که نام مرد عربی است که روزگاری در این منطقه زمین داشت.
حالا چند سالی است که در منطقه هلال بریم در منازل سازمانی پتروشیمی در موزه شخصی معماری و شهرسازی، خاطرات آبادان گردآوری شده است. در بدو ورود با این جمله در حیاط خانه روبرو میشویم: «کا، خاطرات آبادان همینجاست، دِمت گرم».
هوای شرجی و دم کرده جنوب و خیل اشیایی که رو هم تلنبار شده و خوشآمدگوی بازدیدکنندگان است.
خاطراتی تلنبار شده از تاریخ شهری صنعتی اینجا جمع شده که افتخار تک تک آبادانیهاست؛ هر روز آژیر «فِیدوس» پالایشگاه در رگهای هر آبادانی جاری میشود که سند افتخار روزهای طلایی آبادان است. تمامی خاطرات یک آبادانی را لابلای این اشیا میتوان پیدا کرد.
اما امروز نشانی آنها را در این خانه خواهی یافت؛ از کلکسیونی از آجرهای نسوز «سینما نفت» گرفته که از لندن به آبادان آورده بودند تا درها، پنجرهها و چراغها و اولین تابلوی هشداردهنده علایم رانندگی که ترکشهای جنگ هشتساله ایران و عراق را در سینه دارد.
«ایمان اسپرغم»، جوان آبادانی متولد سال 1360 با عشق بسیار به آبادان این اشیا را با فراخوان، در طول 15 سال از گوشه و کنار شهر جمعآوری کرده و گوشه دنجی ساخته از خاطرات روزگار شیرین آبادان.
وقتی ایمان اسم آبادان را میآورد، صدایش پر از هیجان است. او نام شهر را با همان لهجه شیرین آبادانی، پر از غرور میخواند. ایمان پس از جنگ به همراه خانواده به شهرش بازگشته تا آبادان کوچک خود را بسازد. حالا موزه شخصی تمام دنیای اوست.
اتاق اول و قبر پل داگلاس
در اتاق اول، جلوی در، یک سنگ قبر است. هر بینندهای با دیدن این سنگ حیرت میکند. سنگ قبر متعلق به «پل داگلاس» است، کسی که کشتیاش در سال 1975 در اروندرود غرق شد و پیکرش سالها در خاک آبادان خفته بود. حالا درست همینجا در موزه اسپرغم، کنار سنگ قبر، یک سکان کشتی به یاد داگلاس به دیوار آویخته شده.
گوشهای دیگر کتابچه یکی از کارکنان انگلیسی پالایشگاه به معرض دید گذاشته شده که در آن خاطرات به خطی خوش نوشته شده است، آن طرفتر اولین نسل کامپیوتر و ماشینهای تایپ و دوچرخه و کلاه کارکنان پالایشگاه، کلید و پریزها و کاشیهای فیروزهای خانههای شرکتی در بوارده درهم و برهم تلنبار شدهاند. جای سوزن انداختن نیست. خاطرات را به در و دیوار و حتی سقف آویختهاند. بازدیدکنندگان در این خاطرات آبادان دهه 40 و 50 گم میشوند؛ هیچ یک از اشیا نه بر اساس اصول خاصی چیده شده و نه شناسنامهای دارند. اگر راوی نباشد، بازدیدکننده هیچ نمیداند کجاست و به چه مینگرد.
اتاق دوم و ژرژ یونانی
وارد اتاق دوم میشویم که بسیار کوچک است. صدای پنکه انگلیسی سکوت را میشکند. هر یک از این اشیا قصهای شنیدنی دارند. در قفسهها لیوانهای کاغذی تبلیغاتی و جاقلمیهایی دیده میشود با نامی آشنایی برای هر آبادانی «افتخار هنر عکاسی است. ژرژ یونانی و پسران». عکاسخانه ژرژ در محله امیری بنایی است با معماری زیبا که روزگاری از معروفترین عکاسیهای این شهر بود. کمتر آبادانی اصیلی است که عکسی در عکاسی ژرژ نینداخته باشد و خاطرهای از این عکاسی نداشته باشد. در سالهای گذشته فرسودگی و موریانه زدن بنای عکاسخانه، رنگآمیزی دیوارهای بیرونی و ماجرای فروش این بنا از سوی مالکان، عکاسخانه را پیدرپی به تخریب، تهدید میکرد اما اوایل خرداد سرانجام این بنا در فهرست آثار ملی ثبت شد و حالا قرار است به گالری و رستوران تبدیل شود.
شی دیگری که جالب توجه است کیف چرمی کوچکی است که نام یکی از بانکهای انگلستان (Barclays bank) روی آن درج شده؛ این کیف که پر از سکه بوده را بابانوئل به مناسبت کریسمس با پروازی مستقیم از انگلستان برای کودکان مسیحی هدیه آورده بود. شی دیگر دفترچه راهنمای تلفن متعلق به سال 2536 (1356 شمسی) است که فهرستی از شمارههای ادارات و بیمارستانها و موسساتی را در خود دارد که دیگر وجود ندارند، مثل لژیون خدمتگذاران بشر یا موسسه جهانگردی.
گوشه دیگری تعدادی نقشه تلنبار شده؛ از اولین نقشههای دستی پیش از ساخت پالایشگاه تا نقشه محبوب هر آبادانی؛ نقشه فاضلاب شهر. بازدیدکنندگان به اینجا که میرسند، سر درد دلشان باز میشود؛ این نقشه شاهکلید گندابهای آبادان است، یادآور منظره مشمئز کننده خیابانهای امروز شهر و بوی نامطبوعی که مهمان همیشگی شهروندان آبادانی است. این همان نقشهای است که ایمان اسپرغم به یاری آن، در سال سیل به کمک شهرداری آبادان رفت.
شهر مدرنِ فراموششده
تمامی اشیای این موزه شلوغ، گواه یک شهر مدرن، صنعتی و پیشرو در دل تاریخ ایران و گویای شکوفایی آن در دهههای گذشته است. با دیدن این موزه میتوان خاطرات آبادان گذشته را زنده کرد و آنچه امروز در فرهنگ شفاهی این مردم جای دارد را به چشمان خود دید. با اینکه موزه ایمان اسپرغم، شخصی است اما به دلیل داشتن اشیای ارزشمند نیازمند کمک است. شاید مسئولان میراثفرهنگی و منطقه آزاد اروند بتوانند فضایی بزرگتر به این موزه اختصاص دهند و در کنار این، کارشناسان موزهداری، با شمارهگذاری اشیا و چیدمان درست، به موزه خاطرات آبادان نظم دهند. اگر چنین شود، این موزه میتواند در کنار سایر موزههای آبادان برای بازدیدکنندگان جذابیت دوچندانی داشته باشد.
از این خانهموزه که بیرون میآییم ما میمانیم و خیابانهای گرم و تبدار جنوب و مشتی خاطره از آبادانی که بود.
برچسب ها:
مطالب مرتبط
نظر کاربران
نظری برای این پست ثبت نشده است.
تبلیغات
وب گردی
- کدام شاخص اقتصادی بیشترین تاثیر را روی پیشبینی قیمت انس طلا دارد؟
- محبوبترین تورهای ترکیه کدامند؟
- حداقل سرمایه برای واردات از دبی: آنچه باید بدانید
- چطور زودتر از همه از پیش فروش قطارها مطلع شویم؟
- چه کسانی نمی توانند مهاجرت کنند؟
- تفاوت رهگیری مالیاتی و کد مالیاتی چیست؟
- نوآوریهای جدید تتر در ارائه خدمات مالی دیجیتال
- عمر باتری آیفون 15 پرو مکس در مقابل سامسونگ اس 24 اولترا
- دوره mba و dba مرکز آموزش های آزاد دانشگاه تهران
- آینده واردات عروسک و اسباب بازی از چین به ایران، پیشبینی و ترندها بیشتر
بیشترین نظر کاربران
![«آفاق آزادی در سپهر تاریخ» در غیاب زیباکلام](https://payamema.ir/pubfiles/2024/06/کتاب-چرا-شما-را-نمیگیرن.jpg)
«آفاق آزادی در سپهر تاریخ» در غیاب زیباکلام
بیشترین بازنشر
پربازدیدها
1
به نام حیوانات به کام باغوحشداران
2
«بمو» را تکهتکه کردند
3
سوداگران گنج پل تاریخی ۳۰۰ ساله در بابل را تخریب کردند
4
محیطبانها با رد زنی چرخهای موتورسیکلت به شکارچیان رسیدند
5
کبوتر نماد مناسبی برای صلح است؟
دیدگاهتان را بنویسید