پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | آب سیاسی

آب سیاسی





۴ دی ۱۳۹۷، ۱۴:۰۷

آب سیاسی

یاسر سیستانی نژاد

طنزیماتچی

معاون اقتصادی رییس جمهور گفت:«آب را سیاسی نکنید!»

تغار تحلیلگر؛ زبانش را از دهانه اش بیرون آورد. غلتی زد و گفت:

-آب

دوباره غلت زد و خوابید.

تغارناز؛ بالای سرش نشسته بود. دستی بر پیشانی تغار کشید.

-بیچاره تحلیل جون! داره توی تب می سوزه!

مخاطب خاص؛ پاشنه کفشش را روی پله تغارنیوز کوبید و وارد شد.

-سلام تغاری! سلام تغارناز!

-سلام مخاطی! چه خبرا؟

-اِ وا تغارناز! چرا روی دهانه تغاری دستمال گذاشتی؟

-تب داره مخاطی! از صبح تا حالا داره کابوس می بینه. توی خواب، حرف سیاسی می زنه.

-چی میگه؟ تحلیلش از اوضاع چیه؟ شاید تونستی از توی ناخودآگاهش، اطلاعات بیرون بکشی.

-والا، دائم میگه آب.

-آب؟ منو گرفتی تغارناز؟ آب که سیاسی نیست.

-نمی دونم. میگن سیاسی شده. مثل فوتبال، مثل آلودگی هوا. 

فقط خدا کنه وقتی تغاری از بستر بیماری بلند میشه دنبال سیاست نره. آخه تحلیل جون، مَرد سیاست نیست.

تغار؛ خمیازه ای کشید و چشم هایش را باز کرد. زبانش را دور دهانه مالید.

-آب!

مخاطب خاص؛ با پنجه پا روی زمین ضرب گرفت.

-تغارجون! مواظب باش یه وقت حرف سیاسی نزنی ها! آخه من سیاست دوست ندارم. تا حالا هم به خاطر بخش فال و طالع بینی و این چیزا مخاطب خاصت موندم. انگیزه دیگه ای هم ندارم.

مخاطب؛ نیم چرخی زد. رو به روی در تغارنیوز قرار گفت. طنزیماتچی را دید که از دور دست می آمد.

-اِ، وا بچه ها! جناب طنزیماتچی.

طنزیماتچی به تغارنیوز نزدیک و نزدیک تر شد.

-سلام

-سلام، چرا  دمر افتادی تغار؟

-تشنه ام. آب می خوام.

-خُب پاشو بخور!

تغار؛ دست برد تا لیوان آب را بردارد. تغارناز پرید و لیوان را از او گرفت و گوشه ای گذاشت.

-نه، تحلیل جون این کارو نکن! بذار واسه اونایی که بَلَدَن!

طنزیماتچی؛ پوزخندی زد.

-یعنی آب خوردن هم بلد نیست؟

مخاطب خاص موهایش را از دو طرف روی شانه انداخت.

-نه، تغاری کار سیاسی بلد نیست!

-کار سیاسی؟

-آره، مگه خبر ندارین آب سیاسی شده؟

طنزیماتچی؛ گردنش را تا جایی که می توانست بالا برد. 

قهقهه ای زد. لیوان آب را از گوشه تغارنیوز برداشت و به دهانه تغار نزدیک کرد. تغار؛ دهانه اش را باز کرد تا آب بخورد. تغارناز خودش را روی لیوان انداخت. لیوان آب روی زمین افتاد و شکست و آب هایش کف تغارنیوز، پهن شد. مخاطب خاص؛ جیغ کشید. آژیر ماشین پلیس ضد شورش فضا را پر کرد. «یک نفر» با دستبند وارد شد.

-جناب طنزیماتچی! خانم تغارناز! و تغار تحلیلگر! شما به جرم شکستن لیوان آب که از مصادیق جرم سیاسی است، بازداشت هستید!

مخاطب خاص؛ رو به «یک نفر» گفت:

-مرسی که منو بازداشت نمی کنین. من هیچ وقت جرم سیاسی مرتکب نمیشم. تا حالا توی عمرم آب نخوردم. لب های منو ببینین. خشک خشکه.

تغار؛ در تب می سوخت و بلند بلند می گفت:

-آب! آب!

تغارناز؛ لرزید و با گریه گفت:

-شعار نده تحلیل جون! پرونده ات سنگین تر میشه عزیزم!

به اشتراک بگذارید:





مطالب مرتبط

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیشترین بازنشر