پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | ربّ گوجه؛ غذای روح

ربّ گوجه؛ غذای روح





۸ مهر ۱۳۹۷، ۱۰:۴۲

ربّ گوجه؛ غذای روح

یاسر سیستانی نژاد

طنزیماتچی

روزنامه همدلی نوشت:«فلافل به جای کتاب، رُبّ به جای کنسرت»

مخاطب خاص قوطی ربّ گوجه را محکم به بغل گرفته بود. تَهِ قوطی ضرب گرفته بود و می خواند:«آی انار انار، کیلویی 25 زار!» شاهد عینکی تا کمر خم شد. عینکش را به چشم چسباند و روی قوطی را خواند. با تعجب گفت:«خاص خانم! این که ربّ گوجه است، نه ربّ انار. دوم این که انار هم کیلویی 25 زار نیست. این نرخ مربوط به ده ها سال قبله…» مخاطب خاص دوباره روی قوطی ضرب گرفت و با بی خیالی گفت:«مهم نیست که اناره یا گوجه. مهم اینه که غذای روحه.» شاهد عینکی همان طور که کمر خم مانده بود، با صدایی دو رگه گفت:«روووح؟» تغار دستی بر ستون فقراتش کشید و جواب داد:«بله، روح! مگر خبر نداری که ربّ گوجه جانشین موسیقی شده؟ از حالا به بعد به جای ساز و آواز مردم را در تالار جمع می کنن و نفری یه قوطی ربّ گوجه فرنگی بهشون میدن و مردم روح خودشون رو با اون جلا میدن…» 

مخاطب خاص گفت:«امروز رفتم برای خواهر زاده ام چند تا فلافل خریدم.» شاهد عینکی گفت:«آره فلافل غذای ارزونیه! برای تغذیه زنگ تفریح هم حرف نداره.» مخاطب خاص گفت:«شاهد جون! تو چه قدر از مرحله پرتی. فلافل نخریدم که بخوره. خریدم به جای کتاب استفاده کنه. امروز عصر هم دارم میرم لوازم التحریری جلدشون بگیرم خراب نشن.» شاهد عینکی دوباره صدایش را دو رگه کرد و گفت:«فلافل؟ کتااااب؟» تغار با بی حوصلگی گفت:«همینه دیگه با رسانه ها ارتباط نداری، از تغییرات جامعه عقبی.» 

شاهد عینکی رو به سوی افق ایستاد. نگاهی عمیق به آن انداخت و قدم به قدم به افق نزدیک و نزدیک تر شد. همان طور که می رفت، کلمه به کلمه با خود می گفت:«من در پیشگاه تاریخ شهادت می دهم که…» تغار دستش را به هوا پراند و فریاد زد:«جرأت داری شهادت بده!» مخاطب خاص گفت:«وا؛ تغار جون ولش کن! حالا یه حرف کشکی زد. تعادل روحی نداره طفلک. به ربّ گوجه فرنگی نیاز داره.» و پاشنه پایش را روی زمین کوبید و به تَهِ قوطی، ضرب گرفت. 

به اشتراک بگذارید:





مطالب مرتبط

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *