پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | ما به خشونت عادت کرده ایم؟

ما به خشونت عادت کرده ایم؟





۲۷ بهمن ۱۳۹۵، ۱:۳۰

ما به خشونت عادت کرده ایم؟
وحید قرایی
در راهروهای دادسرا که قدم بزنید عده زیادی را می بیند که به دلیل اعمال خشونت های فیزیکی نسبت به یک انسان دیگر منتظرند در مقابل دادیار و بازپرس جواب پس بدهند. تعدادشان هم کم نیست. در خیابان هم که دائما شاهد نمایش خشونت های لفظی و فیزیکی نسبت به یکدیگر هستیم. یکی بد رانندگی می کند آن دیگری کلماتی قصار! نثارش می کند و آن دیگری هم اگر فرصتی پیش آید با آنچه در دم دست دارد سعی می کند از خجالت دیگری به در آید. در راهروهای دادگاه خانواده هم نوع دیگری از خشونت میان زن و شوهرها را می بینیم که خود را عیان می کند و زندگی خانوادگی را از هم می پاشاند. خبرهای جسته و گریخته از تنبیه در مدارس هم که بحث دیگری دارد و هر از چندگاهی باید با انواع آن را در گوشی های موبایل خود مواجه شویم. معتقدم که این روزها ما به انحاء مختلف نسبت به یکدیگر خواسته و ناخواسته اعمال خشونت می کنیم. زن و شوهری که عرصه زندگی را به یکدیگر تنگ می کنند… رانندگانی که در خیابان چه با طرز ناصحیح رانندگی و چه با بوق های نابجا و حرف های رکیک از خجالت دیگری در می آیند…رسانه ای که زبان به تهمت دارد…صاحب تریبونی که به آبروی آنها که درباره شان می گوید اهمیتی نمی دهد…پسرانی که با زبان متلک گونه، دختران این شهر را خجالت زده می کنند… پدری که فرزندش را به باد ناسزا و کتک می گیرد…فرزندی که روح پدر را با رفتارش می آزارد…صاحب منصبانی که پاسخ مناسبی به ارباب رجوع خود نمی دهد… بدهکاری که دارد و طلب طلبکارش را نمی پردازد…یقه سفیدهایی که دستشان به بردن اموال شهروندان این مملکت آلوده است و اختلاس گری که با سوء استفاده از موقعیتش دارایی این کشور را به غارت می برد…معلمی که شاگردش را کتک می زند…دانش آموزی که برای خنداندن همکلاسی ها شان معلمش را به راحتی می شکند… تا آن کسی که مشت می زند و ماشه می چکاند و نوک دشنه را به بدن انسان دیگری فرو می برد.
واقعیت این است که بسیاری تصورشان از خشونت فقط ضرب و جرح و تعرض به جسم دیگری است اما باید باور کنیم که ما با آزردن روح دیگران زمینه آزار جسمشان را هم فراهم می نماییم. وقتی احترام نسبت به تمامیت انسانی سایرین را نادیده می گیریم و به راحتی با روح و روان سایرین بازی می کنیم و زمینه جریحه دار شدن احساسشان را به هر طریقی فراهم می کنیم خود بخود و در یک روال تدریجی و زیرپوستی، به آزردن جسم یکدیگر نیز عادت می کنیم. همین می شود که شنیدن اخبار قتل و جرح و… برایمان عادی می شود. یکی می تواند خانواده ای را به رگبار گلوله ببندد و یکی هم چاقو اسبابش می شود تا در یک درگیری ساده جانی را بستاند. آن وقت است که مدادی در سر دانش آموزی در جنوب استان کرمان به عنوان تنبیه دست به دست می شود و برای قتل بدون دلیل یک انسان به دنبال دلیل و توجیه می گردیم. خشونت همین است که می بینیم… همان که روزانه در خانه ها و خیابان ها و رسانه ها حسش می کنیم اما گویی دیگر ککمان را نمی گزد…

به اشتراک بگذارید:





مطالب مرتبط

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *