سایت خبری پیام ما آنلاین | جایی که هنوز امید جریان دارد 20 سال در انتظار بازگشت گمشده

جایی که هنوز امید جریان دارد 20 سال در انتظار بازگشت گمشده





۱۱ دی ۱۳۹۵، ۱۹:۵۹

جایی که هنوز امید جریان دارد
20 سال در انتظار بازگشت گمشده

شاید سابقه یافتن عزیزی بعد از سال ها، خانواده ای را بر آن داشته تا دنبال پسر گمشده شان بعد از 20 سال در نقطه نقطه ایران باشند. روایت زیر پیدا شدن یکی از هزاران گمشده ای است که پس از سال ها به آغوش خانواده برگشته است، با هم این روایت را می خوانیم تا بدانیم امید همیشه وجود دارد.
سال 1333، 40 نفر از اهالی روستای شول از ساحل گناوه برای برداشت محصول خرما با یک فروند لنج عازم بصره در عراق می‌شوند. لنج آنها در نزدیکی جزیره فاو با کشتی بزرگی برخورد می‎کند و تعدادی از آنها غرق و دختری 9 ساله به نام بهناز که به همراه والدین، خواهر و برادران کوچکش همراه مسافران بود، ناپدید می شوند.
در حالی که خانواده بهناز فکر می‌کردند غرق شده، صیادی عراقی او را به خانواده‌ای که بچه دار نمی‌شدند، می‌دهد. بهناز زبان عربی یاد می‌گیرد؛ سپس ازدواج می‌کند و صاحب چهار فرزند شامل دو دختر و ودو پسر می شود.
یکی از نوه‌های بهناز در دوران جنگ تحمیلی به علت حاضر نشدن در جبهه جنگ علیه سرزمین مادری اعدام می‌شود، مادرش هم در جریان تیراندازی رژیم عراق کشته و یکی از پسران بهناز هم به علت فرار از سربازی به دست رژیم بعث اعدام می‌شود.
در سال 1393 خبری با چندین واسطه به گوش خانواده خواهر بهناز می رسد که شخصی چندین سال پیش پیرزنی را در کربلا دیده و آن پیرزن گفته که اسمش بهناز است، خانواده اش ایرانی هستند و برای یافتن خانواده‌اش در گناوه تقاضای کمک کرده است.
در این میان علی یکی از نوه‌های بهناز که سال‌ها پیش از دست حکومت صدام فرار کرده و ساکن گناوه شده، بدون این که بداند این شهر زادگاه مادربزرگش است به کمک خواهرزاده بهناز می‌آید که دنبال خاله‌اش می‌گردد.
اله اکرم کاید نظامی خواهر زاده بهناز چندین بار به عراق سفر می‌کند اما به نتیجه نمی‌رسد، تا این که وی با مشورت نمایندگی وزارت امور خارجه در استان بوشهر عکس مادر خود را مبنی بر این که گمشده اش شبیه این خانم (مادرش) است، در ایران و عراق منتشر می‌کند.
در این میان علی نوه دختری بهناز هم از طریق خاله‌اش متوجه می‌شود که مادربزرگش ایرانی بوده ولی بدون این که بداند گمشده دوستانش در ایران همان مادربزرگ خودش است، شماره تلفن طرف‌ها را به یکدیگر می‌دهد.
آقای نظامی از طریق گوشی تلفن همراه عکس مادر خودش را برای دختر و پسر بهناز می‌فرستد و آنها از روی شباهت آن عکس با مادرشان متوجه می‌شوند، خانواده نظامی همان خانواده خاله آنها در ایران است.
سرانجام فاطمه و عقیل یادگاران بهناز که در نجف زندگی می‌کنند، با خوشحالی بسیار برای دیدار با خانواده مادری‌شان به گناوه می‌آیند. این در حالی است که جای گمشده اصلی یعنی بهناز در آن میان خالی بود. او 9 سال پیش در حالی که حسرت دیدن خانواده‌اش را داشت، دار فانی را وداع گفت.
این، پیدا شدن یکی از چندین مورد گمشده ای است که بارها شنیده و خوانده ایم، در شماره 718 مورخ 18 شهریور 95، روزنامه «پیام ما» اقدام به چاپ مطلبی درباره گم شدن پسر 18 ساله شوشتری به نام «محمدرضاشریعت نیا» که برای انجام خدمت سربازی به پادگان 05 کرمان آمده و پس از سه روز مفقود می شود و با گذشت نزدیک به 5 ماه از آن روزها هنوز خانواده اش از وضعیت او بی خبرند ولی امیدوارند به بازگشت و شنیدن خبرهای خوب از پسرشان.
چند روز پیش آگهی گمشده ای توجه مرا به خود جلب کرد که خانواده یک جوان کرمانشاهی،20 سال است که از فرزندشان بی خبرند و همه جای ایران را برای یافتن او زیر پا گذاشته اند. برای اینکه اطلاعات بیشتری از این ماجرا کسب کنیم، با ابراهیم عامریان، پدر جوان گمشده تماس گرفتیم و از جزئیات پرسیدیم که او هم گفت:
امیرهوشنگ متولد سال 53 و مجرد بود. سال 75 به بهانه یافتن کار از خانه و شهرمان خارج شد و از آن زمان تا کنون هیچ اطلاع و خبری ازش نداریم. برای یافتنش به همه جای ایران سر زدیم و آگهی گم شدنش را پخش کردیم، اما هیچ خبری از او نشده است.
وی در پاسخ به سوال ما درباره این که چرا این آگهی را در کرمان توزیع کردید، گفت: ما در سراسر ایران این کار را کرده ایم اما مهمترین دلیل این کار تلفنی بود که چند وقت پیش از یک خانمی در کرمان به ما شد. ما در راه سفر به مشهد بودیم که دختر جوانی از کرمان تماس گرفت و گفت پسرتان همکار برادر من است و به کرمان بیایید. چون ما در جاده و مسیر مشهد بودیم، نتوانستیم کامل با او صحبت کنیم و تلفن قطع شد و قرار شد بعدا مجددا تماس بگیرد که دیگر این اتفاق نیفتاد. بعد از آن هم دیگر نتوانستیم او را پیدا کنیم و حتی شماره ای هم که با آن تماس گرفته بود شماره مشخص و شناخته شده ای نبود، بنابراین در سفری که به همین منطور به کرمان داشتیم، آگهی فقدانش را در سطح شهر پخش کردیم.
از او پرسیدیم گم شدنش سابقه هم داشته که پاسخ داد: چند سال قبل از گم شدنش، به مدت 11 ماه از او بی خبر بودیم تا این که بعدا پیدا شد و متوجه شدیم که در یک کبابی در مشهد کار می کرده و چون خانواده صاحب کبابی از امیرهوشنگ راضی بودند، همانجا جای خواب و غذا برایش فراهم کرده بودند.
پدر امیرهوشنگ عامریان ادامه داد: او تا کلاس هفتم درس خوانده بود و معتاد هم نبود، ما همچنان امیدوار به بازگشت او هستیم چرا که انسان به امید زنده است، از همه هموطنان و بخصوص کرمانی های عزیز تقاضا داریم هرگونه اطلاع و یا خبری از او دارند با شماره های 09182705586 و یا 09013422995 تماس بگیرند.

به اشتراک بگذارید:





نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *