پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | شهید محمود (احمد) كمالي رايني

شهید محمود (احمد) کمالی راینی





۷ مهر ۱۳۹۵، ۰:۰۳

شهید محمود (احمد) کمالی راینی
مادر شهید می گوید:محمود پسر سخت کوش و پر تلاشی بود. در تابستان که همه هم سن سالانش به تفریح می پرداختند، محمود برای رفاه خانواده اش بر سرکوره های داغ و آتشین کار می کرد. به طوری که وقتی برمی گشت حتی توان خوردن نهار را نداشت. همیشه پول ناچیزی به خانه می آورد. وقتی از او سوال می کردم پس حقوقت چیست؟ به من بسته هایی را نشان می داد که در آن ها پارچه و لباس ورزشی و لوازم التحریر و… بود که برای اهالی روستا خریده بود. هرگاه به او می گفتیم که باید ازدواج کنی، می گفت:عروس من شهادت است و گلوله ها عقدم را خواهند بست و با پوششی از خون تازه خود را گرم خواهم کرد و شهادت را به آغوش خواهم کشید و در همهمه تشییع کنندگان پیکرم که اتومبیل تابوتم گلباران می شود، مشت های خشمگین و گره کرده با تکبیر مرا بدرقه خواهند کرد.
وصیت نامه شهید:
ابتدا یاد نامه ام را با شهادت به وحدانیت خدا و رسالت حضرت محمد«ص» و ولایت مولی الموحدین حضرت علی «ع» شروع می کنم. خدایا تو شاهدی، معبودا تو گواهی، ای ستارگان و ای فضای خون رنگ خوزستان، شما همه شاهدید که من برای ادای وظیفه و برای یاری اسلام عزیزتر از جان و برای انتقام خون شهدا پا به عرصه رزم نهادم. خدایا! اینک که طریق جهاد را برگزیده ام، اگر بنا هست در این راه به سویت پرواز کنم و در خون غوطه ور شوم، در مرحله اول مرا از رذائل و آلودگی ها مبرا کن، ظاهرم را به نور اطاعت و بندگی ات روشنایی و باطنم را به نور محبت و کبریائیت زینت ده، قلب مرده ام را به نور شناخت و معرفت خود مزین کن، از بندگانی قرارم ده که مصداق واقعی«من المومنین رجال صدقوا ما عاهدو الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظرو ما بدلوا تبدیلا» باشم. در زمره افرادی محسوبم کن که مخاطب واقعی«یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی» باشم.
مسئولین محترم! ای کسانی که باید پاسدار این انقلاب باشید، سعی و پیکار کنید در هر پستی که هستید آمال انبیاء و شهدا را به جهان ابلاغ کنید که اگر خدای ناکرده در عملکرد خودتان قصور داشته باشید به خدا قسم مسئولید. ای انسان ها شما نمی توانید به تکامل برسید مگر از طریق علم و دانش و عمل.
مادرم! زحماتی را که در طول زندگی ام برایم کشیدی حلال کن تا مبغوض خدا نباشم. مادرم در این چند ساله جنگ و با شهادت فرزندت محمود فکر می کنم اکثر مسائل اسلام و قرآن را در رابطه با شهادت لمس کردی و شنیده ای؛ و گمان نمی کنم در قاموس شهادت نقطه ابهامی برایت باقی باشد و به همین جهت نمی خواهم در رابطه با شهادت قلم فرسایی کنم؛ ولی سجده شکر به جا آور که لیاقت این را داشتی که ثمره زندگیت را در راه قرآن و اسلام تقدیم کنی، چه بسا کسانی هستند و مشتاق این تقدیر الهی اند، ولی نصیبشان نمی شود. مادرم! دنیا دار آزمایش و امتحان است و گاهی در سختی ها و گرفتاری ها و غم و اندوه ها و از همه مهمتر مصیبت ها و آن هم از دست دادن فرزند امتحان می کند. همسر گرامی ام! می دانم مدیون محبت های بی حد و حصر تو هستم(اگر چه در مدتی قلیل) می دانم خدمتی که در حقیقت می بایست بکنم نکردم. ولی تو به این گونه مسائل از دید ایثار و گذشت می نگریستی. به هر تقدیر حلالم کن و ان شاءالله در آخرت به هم خواهیم رسید. اما خواهرانم! باور کنید هم اکنون که مشغول نوشتن هستم، صحنه کربلا که زینب کبری «س» چگونه با حسینش وداع می کرد در ذهنم تداعی می شود و حال که عزم عرصه رزم را دارم ذره ای از طعم درد دل های حسین «ع» و زینب «س» را می چشم و احساس می کنم. پس شما خواهرانم باید رسالت عظیم زینب کبری«س» را به جان و دل خریداری کنید و به احسن وجه با رفتار و کردار و گفتارتان به همه بفهمانید که اثر خون یک شهید در راه خدا چقدر عظیم است.

به اشتراک بگذارید:





نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *