پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | شعر طنز

شعر طنز





۱۰ مرداد ۱۳۹۵، ۳:۴۳

حذف شد
در پی یک وام، کفشم پاره شد، پا حذف شد
همچنین اعصابم از پایین و بالا حذف شد
بس هوا با هر نفس، سم در تنم پمپاژ کرد
طبق اسناد پزشکی، نصف شش ها حذف شد
با خوراکی های مصنوعی، مِری از دست رفت
بعد از آن هم معده ام با کیسه صفرا حذف شد
آب آشامیدنی از بس که پر املاح بود
کلیه ام با سی چهل من سنگ خارا حذف شد
مخچه ام هنگید و کم کم راه منگیدن گرفت
این اواخر خرده هوشی بود اما حذف شد
عینکم ته استکانی تر شده اما چه سود
شعرهایم وقت چاپ از شصت و یک جا حذف شد
چانه ام را بوکسوری خر زور در یک صف شکست
گوش من در بچگی با دست بابا حذف شد
یک هیولا نیمه شب در کوچه خفتم را گرفت
خفت من با پنجه های آن هیولا حذف شد
قلبم از بس روز و شب با استرس درگیر بود
چند دفعه اصطلاحاً قاط زد تا حذف شد
بطن و دهلیزم عمل می خواست اما اشتباه
قسمتی از روده ام درحال اغما حذف شد
خودرو ام هم پای درمان رفت حتی قالی و
مبل و جارو برقی و تخت و متکا حذف شد
هیچ وقت از زندگی چیزی نفهمیدم؛ چه بد
دلخوشی سانسور شد، دل هم مجزا حذف شد
شاعر : مصطفی مشایخی

پیش بینی
اختلاس امسال کمتر می شود
میم -الف، سین -دال، کمتر می شود
قفلِ محکم تر سفارش داده اند
دزد بیت المال کمتر می شود
حال کردن با دکل بلعیدن و
یک سری اموال کمتر می شود
رانت خواری هم به پایان می رسد
لاجرم جنجال کمتر می شود
تا کسی باری نبندد، ریسمان
همچنین حمال کمتر می شود
زیر میزی تحت نام رشوه یا
هدیه ای با حال کمتر می شود
بعد از این با حذف زیر از میزها
دیگر آن اعمال کمتر می شود
یک منجم پیش بینی کرده در
کارها اشکال کمتر می شود
چون به زودی بین مسوولان امر
تیپ آنرمال کمتر می شود
“رابطه” در سازمان ها منتفی ست
صحبت از کانال کمتر می شود
حرف تک نرخی ست در بازار ارز
یحتمل، اخلال کمتر می شود
قبل از این دلال خیلی بوده است
بعد از این دلال کمتر می شود
در دکان ها نه؛ فقط در چهره ها
جنس اورجینال کمتر می شود
بهتر از هر چیز، در اخلاقیات
رشد اضمحلال کمتر می شود!؟
شاعر : مصطفی مشایخی

خواب دیدم نانمان در روغن است
گرچه نان هم قیمتِ تیرآهن است
می خوریم املت به جای جوجه چون
مظهرِ دارایی، املت خوردن است
خواب دیدم پول پارو می کنم
شغلِ بنده، پول پارو کردن است
زایمان گردیده مجانی، هنوز
آنچه مجانی نگشته، مُردن است!
دکترا دارند مردم، کلهم
هر کسی دکتر نباشد کودن است
مغزهای ما همه در مملکت
مستقر هستند و سرها بر تن است
جنس چینی رفته از این مملکت
جای آن اجناسِ خوبِ میهن است
شهرداری همچنان پُرکار و سخت،
فکر هر جای زمین را کندن است !
دولت اما همچنان دیدم هنوز
فکر ِ یارانه به مردم دادن است
چونکه چاقی مُد شده، مامانِ من
لایقِ کسبِ مقامِ مانکن است !
مثل اینکه دوره ی قاجار بود
چونکه دیدم پایِ زنها، دامن است
چون تفاهم هست بین مرد و زن
روز مادر بعد از این مادر زن است !
در بهشتم، سیب دارم می خورم
اختیارِ سیب خوردن با من است !
خواب دیدم، خواب دیدم، خوابِ خوش
خوش خیالی مثلِ آبِ خوردن است !!
شاعر : ناهید نوری
منبع/http://shirintanz.ir

به اشتراک بگذارید:





مطالب مرتبط

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *