پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | روزگاری که گذشت

روزگاری که گذشت





۷ تیر ۱۳۹۵، ۲۲:۵۲

روزگاری که گذشت
عبدالحسین صنعتی زاده
بخش هشتاد و سه
[عبدالحسین صنعتی زاده پس از حمله به سمت کارگزار، دستگیر و در عدلیه در حال محاکمه است. کارگزار اعتقاد دارد که صنعتی زاده قصد قتل او را داشته اما صنعتی زاده از خود دفاع می کند…]
گفتم آیا با عقل جور در می آید که بنده با این صغر سن در مقابل این همه فراش چنین حرکتی بنمایم. کارگزار باز فریاد زد قرآن را در جلوی این اشخاص می گذارم و آن ها را قسم می دهم که حقیقت و آن چه را که دیده و شنیده اند بیان نمایند. من گفتم اگر این اشخاص شهادتی بدهند برای استرضای خاطر شماست و برای تملق هم ای بسا شهادت هم بدهند و حتی ممکن است بگویند به طرف کارگزار تیراندازی هم کرده است. رییس عدلیه از کارگزار پرسید آیا غیر از نوکران و گماشتگان شخصی جناب عالی کس دیگری هم آن جا حضور داشت؟ کارگزار پس از لحظه ای تامل گفت: چرا شخص چادر دوز و دو نفر از از شاگردانش حضور داشتند.
رییس عدلیه مرا مخاطب ساخته پرسید: بسیار خوب اگر چادر دوز شهادت داد که شما کارگزار را با ششلول تهدید کرده اید شهادت او را قبول داری؟ به خاطرم آمد که این شخص چادر دوز یکی از رفقای قدیمی پدرم است و اگر گوشت و بدن او را قطعه قطعه کنند محال است که شهادتی به ضرر من بدهد. در پاسخ گفتم بلی اگر چادر دوز شهادت داد، شهادتش را قبول دارم. حاضرین مجلس همه تصدیق کردند و فرستادند چادردوز را بیاورند. ظاهرا به تدریج تقصیر و خلافم ثابت می شد. دلیلش هم این بود که فراش ها مقداری چوب انار و فلک را در وسط حیاط کارگزاری حاضر و آماده می کردند و تنها نقصی که در کار بود همان حضور یافتن چادر دوز و شاگردانش در آن مجلس برای شهادت بود و این معجزه و پیش آمدی عجیب بود که در این موقع فراش تلگراف خانه تلگرافی به دست یک نفر از روسای دوایر دولتی داد و چون او سر پاکت را گشود اخمهایش را در هم کشید. مثل این بود که آن تلگراف مبنی بر خبری غیر انتظار بود و در همین موقع چادردوز در حالی که باز آستین هایش را از عبا کشیده و به واسطه آن که به عجله از میدان مشق او فراش ها آورده بودند از سر و رویش عرق می ریخت وارد گشته و تعظیم کرد فوری متوجه این مطلب شدم که بر فرض این چادر دوز دوست پدر من باشد او چه می داند که چه باید بگوید.
بدون آن که مهلت به کسی داده باشم او را مخاطب ساخته و گفتم آقای میرزا حسن موقعی که آقای کارگزار در چادر با نوکران خود ایستاده بودند و من وارد شدم و به دنیا و ما فیها فحش می دادم و ششلولی را که به دست داشتم آیا گفتم اگر دادرسی نشود خودم را می کشم یا گفتم آقای کارگزار را می کشم.
میرزا حسن فوری درک مطلب را کرده و سکوت کرد. رییس دادگستری او را مخاطب ساخته پرسید وقتی که این آقا به چادر کارگزار وارد شد شما آن جا بودید؟ او سرش را پایین آورده گفت بلی آن جا بودم. رییس دادگستری پرسید چه شد؟ میرزا حسن گفت ما با آقای کارگزار مشغول معامله و تعیین قیمت چادرها بودیم این جوان با حال عصبانی وارد شده و خیلی داد و فریاد می کرد و می گفت چرا به پدر من فحش دادی؟ و می گفت اگر در کار من رسیدگی و رفع توهین از پدرم نشود با همین ششلول خودم را می کشم. آن قدر کارگزار از این شهادت برآشفت که نتوانست زبانش را از فحش دادن باز دارد و در حضور همه به میرزا حسن چادر دوز گفت که مرد فلان فلان شده مگر می شود این طور حقیقت را بپوشاند و شهادت دروغ داد یک پای تو لب گور است. چه طور با چنین جرات و جسارتی شهادت دروغ می دهی…؟

به اشتراک بگذارید:





پیشنهاد سردبیر

مسافران قطار مرگ

مسافران قطار مرگ

مطالب مرتبط

میدان‌دادن به زنان، مطالبۀ عمومی است

چند زن در فهرست وزیران و معاونان رئیس‌جمهور قرار خواهند داشت؟

میدان‌دادن به زنان، مطالبۀ عمومی است

لزوم همکاری‌های بیشتر برای حفظ و گسترش زبان فارسی

در دیدار رهبر انقلاب و دکتر عارف با رئیس جمهور تاجیکستان تاکید شد:

لزوم همکاری‌های بیشتر برای حفظ و گسترش زبان فارسی

تعدیل کادر درمان به بهانۀ بازسازی

پرسنل بیمارستان «تهران کلینیک» از نیمه‌فعال‌شدن این مرکز درمانی می‌گویند

تعدیل کادر درمان به بهانۀ بازسازی

وزیر کشور: دوره ۳۵ روزه برگزاری انتخابات متاثر از فضای شهادت آیت‌الله رئیسی و همراهانش بود

تنفیذ رئیس جمهور نهم

وزیر کشور: دوره ۳۵ روزه برگزاری انتخابات متاثر از فضای شهادت آیت‌الله رئیسی و همراهانش بود

نسل زد نیازمند امید اجتماعی است

انفعال در برابر شیوع خودکشی در بین نوجوانان

نسل زد نیازمند امید اجتماعی است

بررسی پیشنهادهای دریافتی به پایان خود نزدیک شده است

گزارش رئیس شورای راهبری انتخاب اعضای دولت چهاردهم:

بررسی پیشنهادهای دریافتی به پایان خود نزدیک شده است

راه تعامل را باز کنید

گفت‌وگو با «حمیدرضا نعیمی» کارگردان و نویسندۀ تئاتر دربارۀ رویکرد وزارت فرهنگ و ارشاد در دولت چهاردهم

راه تعامل را باز کنید

درختان سوخته و تشنۀ چیتگر 

کمبود حقابه، کاج‌ها را دچار آفت سوسک پوست‌خوار کرد 

درختان سوخته و تشنۀ چیتگر 

آقای پزشکیان! احترام میهمان را نگه‌ نداشتند  

آقای پزشکیان! احترام میهمان را نگه‌ نداشتند  

خطر بیکاری ۷۰۰ پرستار و ۲۰۰ پزشک

تغییرات عجیب در مدیریت بیمارستان محب کوثر با اعتراض کادر درمان روبه‌رو شد

خطر بیکاری ۷۰۰ پرستار و ۲۰۰ پزشک

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیشترین بازنشر