پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | مُهر خموشی بر لبش

مُهر خموشی بر لبش





۲۴ خرداد ۱۳۹۵، ۱:۴۱

مُهر خموشی بر لبش
حسرت برگزاری کنسرتی در خانه‌ی پدری به دلش ماند و رفت؛ حسرت یک مجوّز ناقابل برای آخرین آلبوم؛ حسرت پر کردن ورزشگاه آزادی از علاقه‌مندان.
قلب مرد تنهای شب برای همیشه از تپش ایستاد. کجا؟ در روستای نیاسته؛ در کتالُمِ رامسر؛ شب مرگ تنها نشیند به موجی؛ رَوَد گوشه‌ای دور و تنها بمیرد! دیگر چه اهمیتی دارد که در سوگش چه بنویسند و بنویسیم؟ چه اهمیتی دارد که چند مطلب با هشتگ #‏ حبیب منتشر می‌شود؟ چه اهمیتی دارد که چند مجلّه روی جلدشان «شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد» را تیتر می‌کنند؟ حبیب دیگر مُرده؛ مُهرِ خاموشیِ ابدی بر لبش خورده و رفته پی کارش.
تبریک به تمام خرچنگ‌های مردابی؛ به کلاغان قیل و قال‌پرست؛ مبارکتان باشد؛ پیرمرد دیگر زنده نیست که زنده بودنش خاری باشد به تنگ‌چشمیِ نامَردُمِ زوال‌پرست؛ بدهید بر سنگ مزارش بنویسند: من مرد تنهای شبم؛ صد قصّه مانده بر لبم.
حبیب محبّیان؛ خواننده‌ی محبوب؛ صبح جمعه 21 خرداد 1395 دق‌مرگ شد.

به اشتراک بگذارید:





پیشنهاد سردبیر

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *