جزئیات مرگ هولناک فاطمه کوچولو در آبنمای بوستان مگر دخترت مرغ یا ماهی است که داخل آبنما باشد!
۹ خرداد ۱۳۹۵، ۲۳:۲۲
جزئیات مرگ هولناک فاطمه کوچولو در آبنمای بوستان
مگر دخترت مرغ یا ماهی است که داخل آبنما باشد!
مادری که هراسان در بوستان کوهسار تهران پی دخترک گمشده خود میگشت باور نمیکرد فوارههای آبنمای این بوستان جنوبی شهر با خون فاطمه پنج سالهاش رنگ سرخ گرفته است. اما وقتی تن تکه تکه شده این کودک با پیراهن پاره پارهاش بر سطح آبهای خونین ظاهر شدند ضجه زنان بر زمین نشست و مویه سر داد. آن موقع بود که مادر داغدیده در کمال ناباوری پی برد فاطمهاش قربانی چه واقعه هولناکی شده است.
عصر روز سهشنبه چهارم خرداد، فاطمه پنجساله خوشحال از اینکه همراه مادر و چند زن همسایه به جشن مولودی بر سر مزار شهیدان گمنام در بوستان کوهسار در منطقه خاوران تهران میرود، زودتر از همراهان بیرون از خانه به تماشای چراغهای رنگین محله ایستاد و لحظاتی بعد دست در دست مادر با گذر از خیابانی که به مناسبت اعیاد شعبانیه غرق نور شده بود راهی بوستان کوهسار در نزدیکی خانهشان شدند.
زمانی که برای شرکت در جشن مولودی، بر فراز تپهای بر سر مزار شهیدان گمنام رسیدند، فاطمه دست مادر را رها کرد تا سرگرم بازی کودکانهاش شود.
ساعتی بعد که مراسم به پایان رسید مادر نگاهی به اطراف کرد تا فرزندش را صدا بزند و با هم راهی خانه شوند اما فاطمه را ندید. به فکر ماند که دخترکش حتماً اطراف آبنمای بوستان، سرگرم بازی است.
نگران شده بود اما یقین داشت فرزندش را هنگام بازی در میان گل و گیاهان پیدا میکند تا اینکه نگران شد و دلشوره بهجانش افتاد. هراسان به هر طرف میدوید و هر که را میدید سراغ دخترکش را میگرفت. دراین میان هر لحظه قلبش تپش تندتری پیدا میکرد. دراین سرگشتگی هنگام گذر از حوضچه آبنما، ناگهان چشمش به لنگه کفشی دخترانه افتاد که روی آب شناور بود.
لنگه کفش دخترک بود اما اثری از خود فاطمه به چشم نمیآمد. همان موقع موتور آب را دید که با غرش کار میکرد، وقتی چشمش به نگهبان بوستان افتاد با التماس از او خواست موتور را خاموش کند. گفت شاید فرزندش در آب افتاده باشت. ولی نگهبان اعتنایی به خواهش و تمنای مادر پریشانحال نکرد و گفت: این لنگه کفش دو روزه که تو آب افتاده، خیالت راحت خانم بچهتان تو این آبنما نیفتاده، حتماً جایی همین اطراف سرگرم بازی است. ولی مادر همچنان التماس میکرد تا مرد موتور آب را خاموش کند.
در این لحظات مرد متوجه شد موتور آب با صدایی غیر عادی به چرخش ادامه میدهد که گاه با تکانههایی همراه است. مادر شیون کنان به التماس افتاد تا موتور را خاموش کنند. و نگهبان به سختی تلاش کرد که موتور را از کار بیندازد. ولی موفق به خاموش کردن آن نشد. تا اینکه رگههایی از خون با تکانه شدید موتور پمپ به بیرون فوران کرد. مادر بیتاب از هراس و وحشتی که به جانش افتاده توان ایستادن نداشت و با سرگشتگی با کف دســـتها بر زانو هایش میکوبید. زنانی هم که شاهد این صحنه بودند فریاد میزدند موتور را خاموش کنید… خاموش کنید.گویی فاجعه را همراه با مادر احساس کرده بودند.
فریاد دیگری بلند میشود: آتش نشانی. مأمورهای آتش نشانی را خبر کنید. حتماً بچه توی تور پمپ آب گیر کرده اما برای نجات دختربچه خیلی دیر شده بود! ساعت هفت بعد از ظهر بود که امدادگران آتش نشانی به همراه مأموران از راه رسیدند و جسد متلاشی فاطمه را که موتور آب آن را بلیعده و تکهتکهاش کرده بود از لای چرخدندههای زیر آب بیرون آوردند.
مادر داغدیده فاطمه در این باره به خبرنگار گروه حوادث «ایران» گفت: در جریان برگزاری مراسم مولودی دخترم در کنارم بود. همین که جشن به پایان رسید. فاطمه برای بازی به سمت بوستان رفت. چند لحظه بعد دنبالش رفتم و دیدم که اثری از او نیست به کنار آبنما آمدم دیدم کفش هایش روی آب افتاده به نگهبان بوستان التماس کردم موتور آبنما را خاموش کند. گفتم این کفشهای دختر من است شاید داخل حوضچه افتاده باشد.
اما نگهبان بوستان که مردی 55 ساله به نظر میرسید توجهی نکرد و در جواب گفت مگر دخترت مرغ یا ماهی است که داخل آبنما باشد.همزمان آب در حال گل آلود شدن بود و احساس کردم موتور آب به کندی و با سر و صدا میچرخد. وحشت کردم و باز هم به التماس افتادم پمپ آب را خاموش کند، نگهبان این بار گفت کلید اتصالی دارد؛ برق خاموش نمیشود؛ دیدم روی آب را چربی هم میگرفت؛ نمیدانستم دخترکم داخل لوله پمپ آبنما گرفتار شده.
مادر سیاهپوش ادامه داد: وقتی آتش نشانان سررسیدند یکی از انها داخل آب نما رفت و تکهای از پای بچهام را پیدا کرد.همان لحظه بیهوش شدم و دیگر نفهمیدم چه شد.وقتی به خود آمدم،متوجه شدم که دختر شیرین زبانم قربانی بیاحتیاطی کارکنان بوستان شده.
اگر دور آبنما حصاری کشیده شده بود دختر بیگناهم در آب نمیافتاد و توسط موتور داخل آبنما مکیده نمیشد. اگر لوله آبنما حفاظ داشت هرگز چنین سرنوشت تلخی برای دخترم رقم نمیخورد. سهلانگاری و بیتوجهی مسئولان بوستان باعث شد که جگر گوشهام از دستم برود.
مطالب مرتبط
مرمت و بازسازی «خانه شهر» کرمان به کجا میرسد؟
دستگیری ۲ شکارچی غیرمجاز در رفسنجان
مجرمان در کرمان به جای زندان، درخت میکارند
محیط زیست کرمان: غازهای وحشی تلف شده در رفسنجان نمونهگیری میشود
آخرین وضعیت سفر در تعطیلات ۲۲ بهمن
ترافیک سنگین در قشم و گیلان و کمبود جا در بوشهر
تعداد قربانیان زلزله ژاپن به ۲۳۶ نفر افزایش یافت
۲۷ روز پس از حمله تروریستی کرمان
تعداد مجروحان بستری در بیمارستان به ۷ نفر رسید
شهادت نازنین آچکزهی یکی دیگر از مجروحان حادثه کرمان
۱۷ روز بعد از حادثه تروریستی کرمان
ترکشهایی که امکان خارج کردن آنها نیست
افزایش ۲۶ درصدی مرگهای منتسب به آلودگی هوا در ۱۴۰۱
نظر کاربران
نظری برای این پست ثبت نشده است.
تبلیغات
وب گردی
- چاپ ترافارد؛ هر آنچه که باید درباره این نوع چاپ دستی بدانید
- اقدامات لازم برای اسباب کشی و جابجایی منزل
- بسته بندی مواد پودری با دستگاه ساشه: شغل پردرآمد این روزها
- طبع روغن زیتون در طب سنتی چیست؟ معرفی 4 خواص روغن زیتون
- خرید ساک دستی تبلیغاتی چه مزایایی برای هر برند دارد؟
- تعریف درست هوش مصنوعی (AI) چیست؟
- 10 ایده شغل دوم با سرمایه اولیه کم برای کارمندان
- مقایسه تعرفه پنلهای پیامکی و تبلیغاتی
- مقاصد جذاب و معروف برای کمپ زدن در طبیعت
- 8 نمایندگی تعمیر پکیج ایران رادیاتور در تهران + اطلاعات تماس بیشتر
بیشترین نظر کاربران
معمای ریاست محیط زیست در کابینه رئیسی
بیشترین بازنشر
ستاندن حیات از غزه
پربازدیدها
1
به نام حیوانات به کام باغوحشداران
2
«بمو» را تکهتکه کردند
3
سوداگران گنج پل تاریخی ۳۰۰ ساله در بابل را تخریب کردند
4
محیطبانها با رد زنی چرخهای موتورسیکلت به شکارچیان رسیدند
5
کبوتر نماد مناسبی برای صلح است؟
دیدگاهتان را بنویسید