پرونده «پیام ما» به مناسبت تولد سه توله یوزپلنگ ایرانی
امید به یوزهای ایران
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۱، ۰:۰۰
به دنیا آمدن تولهیوزها شاید خوشترین خبر محیط زیست در آغاز قرن پانزدهم باشد. فروردین سال 1401 را با دستدرازی به میانکاله و ساخت پتروشیمی آغاز کردیم، در همین ماه ماجرای سد مارون و زبالههای سراوان هم خبرساز شدند. اردیبهشت ماه با مرگ چند گونه حیاتوحش آغاز شد که معروفترین آنها پلنگ قائمشهر بود و در ادامه عکسهای خرس نمین، خرس مازندران و فک خزری در شبکههای اجتماعی دست به دست شدند. در میانه چنین خبرهایی تولد توله یوزهای «ایران» آنهم در پارک ملی توران توانسته موجی از شادی و امید بیافریند. البته خبر تلف شدن یکی از سه توله یوز بر اثر بیماری قدری کام دوستداران حیات وحش را تلخ کرد اما هنوز امید به دو یوز دیگر باقی است. از دستاندرکاران این پروژه و برخی کارشناسان حیاتوحش خواستیم درباره روند این پروژه، چالشهای آن، برنامههای پیش رو و دلایل اهمیت تولد توله یوزها برایمان بنویسند.
| محمدصادق فرهادینیا |
| پژوهشگر حیاتوحش دانشگاه آکسفورد |
به آینده یوزها امیدوارم
حدود 10 سال پیش در یک سخنرانی شرکت کردم که در آن یکی از مسئولان IUCN ( اتحادیه جهانی حفاظت) درباره مزایا و معایب معرفی مجدد گوشتخواران و تکثیر در اسارت و نگرانی های آن سخن میگفت. او در اسلاید آخر یک نکته اشاره کرد؛ اینکه ما میدانیم تکثیر در اسارت کار سختی است، هزینه دارد، گاهی ممکن است موفقیت تضمین شده هم نداشته باشد و.. اما چنین اقداماتی مهمترین چیزی که با خود به همراه دارد “امید” است. امید بین دستاندرکاران درباره گونهای از حیاتوحش که جمعیتش در حال اضمحلال است و هیچکس امیدی به پایداری آن ندارد. در چنین وضعیتی تکثیر در اسارت میتواند امید برای افزایش جمعیت حتی در شرایط اسارت را ایجاد کند. نکتهای که این کارشناس در کنفرانس اشاره کرد از آن زمان در یاد من ماند، حال اگر بخواهیم به دو سال گذشته نگاه کنیم، ملاحظه میکنیم چه ناامیدی وحشتناکی درباره وضعیت یوزپلنگ در ایران وجود داشت و همین امر باعث شده بود هیچکس امیدی به تغییر شرایط نداشته باشد. همچنین غلبه ناامیدی سبب شد برخلاف 15 سال پیش که تلاشهای چشمگیری برای حفاظت از یوز داشتیم اقدام خاصی انجام ندهیم.از زمانی که جفتگیری بین «ایران» و «فیروز» اتفاق افتاد تا زمانی که فیلم بارداری «ایران» منتشر شد میبینیم چقدر امید به جامعه تزریق شده است، چقدر بسیاری خوشحال شدهاند، تصاویر و فیلمها را به اشتراک میگذارند و درباره آن مینویسند. امروز که به سخنرانی 10 سال پیش برمیگردم به این فکر میکنم که این تولهها از چه توان خوبی برای امیدبخشی برخوردارند، بنابراین به این اقدام حتی اگر از همین زاویه نیز نگاه کنیم اقدام مثبتی است، درعین حال که شانس بازگرداندن زادهها را در بلندمدت به طبیعت خواهیم داشت.البته از 10 سال گذشته تاکنون اتفاقات زیادی افتاده و اگر آن زمان شانس ما برای معرفی گوشتخواران و رهاسازیشان 30-40 درصد بود و در بسیاری از موارد شاهد شکست این پروژهها بودیم، ولی یک دانشجوی فوق لیسانس من اخیرا در پایاننامه خود به این جمع بندی رسید که شانس بقای گوشتخواران بعد از بازگردانده شدن به طبیعت نسبت به دو دهه قبل بیشتر شده و به حدود 60 درصد رسیده، که بخشی از این موفقیت بخاطر پیشرفت تکنولوژی و ردیابهاست. درباره یوز به عنوان گونهای که کمترین شانس را برای بازگرداندن موفق به طبیعت داشت، شاهدیم در سالهای اخیر روند پیشرفت چنان بوده که به موفقترین گونهها از این جهت بدل شده و تولههایی که از مادر جدا شده و زمانی در اسارت بودهاند به طبیعت بازگشته و به زادآوری کمک میکنند. اگر ما در این دو سال گذشته کار تکثیر را انجام نمیدادیم خودمان را از توانی که تکنولوژی به ما میداد محروم میکردیم و ممکن بود غبطه بخوریم کاش این کار را انجام داده بودیم اما خوشبختانه تصمیم درستی گرفته شد. من امیدوارم توله یوزپلنگها در کنار ایجاد امید برای جامعه محیط زیست و مردم ایران منجر به اقدامی برای حفظ یوزپلنگ شوند. اقدامی جدی برای حفظ زیستگاههای یوز که البته همراه با منطق و به شکل عملگرایانه باشد نه چیزی که سالها یوزپلنگ درگیر آن بوده و به یک تفکر ایدهآلگرایانه برمیگردد. نگاه ایدهآل شرایط را به گونهای در نظر میگیرد که گویی توسعه نیست یا نباید باشد. ما باید بدانیم انسان هست، توسعه هست، دام هست و زور ما هم بخش زیادی از آنها نمیرسد. از نظر من سوال این نیست که یوز را در شرایط ایدهآل چطور حفظ کنیم بلکه سوال این است یوز را در شرایط کنونی و معدن و جاده چطور حفظ کنیم. طبیعی است در این فرآیند نیازمند سرمایهگذاری بیشتر هستیم، اینکه پروژه تکثیر را ادامه دهیم و حفظ یوزهایی که در طبیعت زادآوری می کنند را به شکل جدیتری دنبال کنیم. من مطمئنم این اتفاق خواهد افتاد.
| احمد رادمان |
| رئیس پارک ملی توران |
حفاظت از زیستگاه اولویت ماست
حفاظت از زیستگاه یوز همیشه جدی بوده و خواهد بود و برای ما اهمیت بیشتری از تکثیر در اسارت دارد. در واقع سایت تکثیر امانتی است که از سوی سازمان حفاظت محیط زیست به ما در مجموعه اداره پارک ملی توران سپرده شده و ما موظفیم بهترین شرایط را برای یوزها در سایت فراهم کنیم و خوشبختانه تاکنون همه چیز خوب پیش رفته است. به عنوان رئیس اداره پارک مطمئنم با تولد تولهها اتفاق خاصی برای زیستگاه نخواهد افتاد و شرایط حفاظت از توران افت نمیکند زیرا این دو کار با هم متفاوت است. سایت تکثیر مجموعهای است که گونههای در اسارت باید در آن حفظ شوند. به لحاظ شرایط خاصی از نظر جمعیتی یوزهای ما دارند لازم است جمعیت پشتیبان داشته باشیم و سایت این کار را انجام میدهد ولی در عین حال زیستگاه برای ما در اداره پارک ملی توران، سازمان مرکزی و اداره کل محیط زیست استان سمنان اهمیت بیشتری دارد از همین روست در این چند سال سیستم مدیریت پایدار منابع آب را در توران را ایجاد کردهایم. البته این بدان معنا نیست که مشکلاتی نداریم، لازمه حفاظت نیروی انسانی و تجهیزات است و برنامههای من هم به عنوان رئیس پارک این بوده که بتوانم نیروی انسانی خود را با رایزنی با اداره کل و سازمان مرکزی بیشتر کنم. خوشبختانه توانستهایم یک پاسگاه (پاسگاه احمدآباد) در مجموعهای که همواره نیرو کم داشته اضافه کنیم و مجموعه تحت حفاظت توران دارای یک واحد سرمحیط بانی دلبر و ۴ واحد محیط بانی: عباس آباد، زمان آباد، احمد آباد و طرود است و خوشبختانه و مدیرکل وقت هم خیلی در این زمینه پشتیبانی خوبی دارد. کمبود اعتبارات از دیگر مشکلات ماست، خوشبختانه در سالهای اخیر برای خرید سامانههای عرفی اقدام خوبی انجام شد که امیدواریم با همکاری بیشتر منابع طبیعی استان سمنان و خروج دام زیستگاه یوز را ایمنتر کنیم، زیرا تجربه خروج دامها تاکنون به ما نشان داده چقدر این عامل در افزایش جمعیت یوز موثر است. در سطح محلی هم تجربهای در استان کرمان داشتیم به نام معینهای اقتصاد مقاومتی در کرمان. در این مدل از شرکتهای بزرگ اقتصادی در استان کرمان خواستند در توسعه مناطق کمبرخوردار استان با اختیارات بگیرد باید از تجارب کشورهای با بافت اقتصادی و اجتماعی شبیه به ما اطلاع پیدا کنیم. باید قانون، جریمه، مالیات و… وضع کرده تا بتوانیم مسیر درستی را در این زمینه طی کنیم. تحقق توسعه پایدار و مسئولیت اجتماعی شرکتها فقط از عهده یک بخش خاص بر نمیآید و همه بخشهای جامعه در قبال توسعه پایدار مسئولاند.
| مهدی زارع خورمیزی |
| کارشناس حفاظت محیط زیست استان یزد |
تبادل یوزهای نر و ماده شمال و جنوب
ما در مجموعه تحت مدیریت خود چهار یوز نر داریم، سال 89 در یزد سه توله یوز نر مشاهده شدند که در سال 1394، «هومینو» به عنونا چهارمین یوز نر به آنها اضافه شد. در زمستان امسال از این 4 چهار یوز 2 یوز مشاهده شدند. اگر فرض بگیریم که همه این یوزها زنده باشند سن آنها به 13 سال میرسد و با توجه به اینکه در طبیعت یوزها بین 14 تا 15 ساز زندگی میکنند فرصت زیادی برای از دست دادن نداریم. در اولین صحبتهایی که درباره سایت تکثیر مطرح شد، درهانجیر یزد به واسطه پتانسیل، فضا و بودجهای که در اختیار داشت گزینه اصلی بود و بنا داشتیم «ایران» را به این سایت منتقل کنیم. با این حال بهواسطه مجموعه اتفاقاتی یوزها به سمنان منتقل شدند، البته طرح تکثیر در اسارت یوزها یک طرح ملی است و ما هم نگاه استانی به آن نداریم. خوشبختانه با زندهگیری موفق فیروز و تیم خوبی که عهدهدار کار بود، جفتگیری انجام و ایران باردار شد.برای فاز دوم تکثیر ما در اداره کل محیطزیست استان یزد طرحی داریم که نرهایمان را پیش از تلف شدن بر اثر افزایش سن یا تصادفات جادهای زندهگیری کنیم. در این منطقه همانطور که گفته شد چهار یوز نر داریم که با یوز نر نایبندان (آرش) به 5 یوز میرسند. این یوزها ذخایر ژنتیکی مهمی هستند که نباید بگذاریم از دست بروند، زیرا یوزهای زیستگاههای شمالی با هم خویشاوندند و در نهایت درونآمیزی بین آنها رخ میدهد.
به اعتقاد من باید سایت در یزد ایجاد شده و تولههای ایران به این مرکز آورده شده و در عوض ما به آنها یوز نر دهیم تا از درونآمیزی جلوگیری شود.برخی معتقدند بر اساس یک سرگین در یزد یوز ماده وجود دارد، با این حال من این گزاره را قطعی نمیدانم، مناطق یزد وسعت زیادی دارند و محیطبانهای با تجربه ما مشاهدهای از یوز ماده نداشتهاند، از این رو امید ما امید به داشتن یوز ماده نزدیک به صفر و معتقدیم اگر یوز مادهای هم باشد در کرمان یا نایبندان است.
برای اینکه جمعیت جنوب را از دست ندهیم ما ناچار به نگهداری آنها در اسارت هستیم تا با تبادل نر و ماده با زیستگاههای شمالی امیدمان به تکثیر در اسارت بیشتر شود.
| مرتضی پورمیرزایی |
| مدیرعامل انجمن یوزپلنگ ایرانی |
حفاظت از یوزپلنگ در زیستگاه نقشه راه ندارد
وقتی توله یوزپلنگهای آفریقایی را در یکی از مراکز بازوحشیسازی کشور آفریقای جنوبی دیدم فقط به یک چیز فکر میکردم. چنین صحنهای را روزی در ایران خواهیم دید؟
زایمان موفق یوزپلنگ آسیایی در اسارت، رویایی است که بسیاری از ما برای سالها در سر میپروراندیم. همگی فکر میکردیم «کوشکی» و «دلبر» قرار است این اتفاق بزرگ را رقم بزنند اما آنقدر مانع بر سر راه تلاشهای تکثیر در اسارت رخ داد که نوبت به نسل بعد یعنی «ایران» رسید. مسیری طولانی را آمدهایم. مسیری که برایش افراد بسیاری تلاش کردهاند و هزینه مالی و اعتباری دادهاند. محیطبانانی که از جان و حتی مالشان مایه گذاشتند و مدیرانی که در زمان تصمیمسازی، تصمیم ساختند و نگران میزشان نبودند.
این اتفاق، ثمره یک تلاش واقعی، علمیو تیمیاست و دست یافتن به این مرحله، بدون شک میمون و فرخنده است. اما چرا «ذوق زده» نیستم؟ رسیدن به این مرحله اگرچه در ایران که هنوز هم برخی در شبکههای اجتماعی به ما پیام میدهند جفتگیری طبیعی یوزپلنگ در اسارت غیرممکن است و هیچگاه در جهان رخ نداده، بسیار مهم است اما در مقیاس جهانی، به هیچ عنوان کار شاقی نیست. به طور مثال، از جمعیت ۱۲۱۸ فردی یوزپلنگهایی که در سال ۱۹۹۴ در اسارت زندگی میکردند، ۸۸۰ فرد (۷۲درصد) در اسارت زاده شده بودند. البته این تنها آمار رسمیاست و آمار واقعی و تولهگیریهای غیرقانونی احتمالا بسیار بالاتر بوده. حالا ما در ایران برای جشن رفتن اولین زایمان یوزپلنگ در اسارت آماده میشویم. ما در حفاظت از یوزپلنگ، زیستگاهش و ژنهایش، بیش از اینها از جهان عقب هستیم. اگرچه رسیدن به این نقطه یک اتفاق مهم و دستاوردی بزرگ برای کشور ما ایران است اما مهمتر از این زایمان، دلیل تمام تلاشها برای این اتفاق است.مداخله انسان و جفتگیری انتخابی افراد یک گونه در خطر انقراض، باید هدف حفاظت داشته باشد. به این معنا که انتخاب افراد همانقدر مهم است که سرنوشت زادهها اهمیت دارد. در ابتدای دور مجدد تلاشها برای تکثیر در اسارت یوزپلنگ، قرار بود یوزپلنگهای نر از زیستگاه جنوبی که شواهد متقن حضور یوزپلنگ ماده ندارد زندهگیری شوند. بدین ترتیب، جفتگیری یوزپلنگهای نر زیستگاه جنوبی با مادههای زیستگاههای شمالی ممکن بود تنوع ژنی بالاترین نسبت به جفتگیری «کوشکی» یا هر نر دیگر شمالی ایجاد کند. آنهم زمانی که بر اساس شواهد در دسترس، یوزپلنگهای نر جنوبی در شرایط طبیعی هیچ شانسی برای انتقال ژن خود نداشته و ندارند.مسئله، هیچگاه داشتن چند توله یوزپلنگ نبوده است. مسئله مسیری است که انتظار میرفته سازمان حفاظت محیط زیست برای نجات یوزپلنگ از انقراض انجام دهد. تکثیر در اسارت یا روش متعالیتر آن، تکثیر در شرایط نیمه اسارت و در فنسهای بزرگ، تنها یک تکه از پازل پیچیده حفظ افراد گونه و ژن در خارج از روند و زیستگاه طبیعی است. حفاظت خارج از زیستگاه یا در شرایط کنترل شده هم در بحرانیترین شرایط، تمام مسئله حفاظت از گونه نیست. باید مراقب باشیم این اتفاق، هر قدر مهم و بزرگ، ما را دچار خوشبینی در تغییر سرنوشت یوزپلنگ در ایران نکند. هنوز پس از سالها حفاظت از یوزپلنگ و علیرغم صدها جلسه کارشناسی، نقشه راه مشخصی برای حفاظت یوزپلنگ در زیستگاه در دسترس نیست. خروجی جلسات و مستندات هیچگاه به یک برنامه جامع مورد توافق حداکثری کارشناسان تبدیل نشده است. این وضعیت برای یوزپلنگهای در اسارت به مراتب مبهم و پیچیدهتر است. بهطور مثال، سرنوشت تولههای «ایران» چه میشود؟ پس از دو سال، «ایران» و فرزندانش آماده جفتگیری و زادآوری خواهند بود. تا آن زمان ممکن است نرهای زیستگاه جنوبی که هنوز برنامهای برای زندهگیری آنها اعلام نشده زنده نباشند. آنها امروز در حدود ۱۲ سال دارند و یوزپلنگهای زیادی در طبیعت به سن ۱۴ سالگی نمیرسند. احتمال زایا بودن نیز در این سن بالا به مراتب پایینتر است. شاید فرصت حفظ ژن این یوزها برای همیشه از دست رفته باشد. از سوی دیگر «دلبر» همین حالا نیز شانس جفتگیری و زایمان طبیعی را از دست داده است. بنابراین تولههای نر «ایران» نیز با مشکل مشابه مواجه خواهند بود و از همین فردا باید برای این مسئله آماده شد.در هر صورت باید امیدوار باشیم، موفقیت اولین قدم در حفظ یوزپلنگ در شرایط کنترل شده، پیشرانهای باشد تا مسیر نجات یوزپلنگ ایرانی را هرچه سریعتر همواره و البته شفاف کند. پژوهشها گستردهتر و فعالیتهای حفاظتی جدیتر از پیش دنبال شوند تا زیستگاه را آماده بازگشت احتمالی فرزندان و نوادههای «ایران» کنند.
| امیرعبدوس |
| مدیرکل سابق محیطزیست استان سمنان |
از روز اول چالش داشتیم
چالشهای پروژه تکثیر در اسارت یوزها از همان لحظه زندهگیری و انتقال شروع شد. در آن زمان انتقادات روی این نکته متمرکز بود که چرا از قبل درباره زندهگیری و انتقال اطلاعرسانی انجام نشده است. توضیح ما این بود که چنین اقدامهایی نیاز به سکوت و آرامش دارد و معمولا بعد از اجرا اطلاعرسانی میشود. روز یکشنبه ۱۷ فروردین 1399 در مرحله اول انتقال یوز «ایران» انجام شد و 10 روز بعد «کوشکی» و «دلبر» هم به «ایران» پیوستند. پس از انتقال به دلیل حساسیت فوقالعاده افکار عمومی بر روی این گونه و پیگیری مرتب رسانهها، موضوع سلامت یوزها، اقدامات انجام شده و برنامههای آتی به طور مرتب از تمام راههای خبری اطلاعرسانی میشد. بر اساس طرح پیشنهادی ما که ماهها پیش از انتقال یوزها در اداره کل حفاظت محیط زیست استان سمنان تهیه و با مشورت متخصصان و مدیران مرتبط در سازمان مرکزی تصویب شده بود از همان ابتدا بحث زندهگیری یک یوز نر از طبیعت در دستور کار ما بود. چرا که به واسطه گزارشهایی که از ارزیابی کیفیت اسپرم کوشی در اختیار بود میدانستیم کوشکی به دلیل سن بالای پانزده سال فاقد اسپرم مناسب و توانایی لازم برای تولید مثل است. از طرفی دوره تولیدمثلی دلبر نیز تمام شده بود و همه امیدها تنها به ایران معطوف بود. علت اینکه زیستگاه توران برای زندگی آتی و پروژه تحقیقاتی تولیدمثل انتخاب شده بود هم بر این اساس بود که بشود از طبیعت این منطقه یک یوز نر به عنوان جفت آینده ایران زندهگیری کرد. به این منظور در چهار سمت بومی نگهداری ایران، سه فضای دویست متر مربعی برای زندهگیری ساخته شد و همه این فضاها مجهز به درهای تمام اتوماتیک شدند. درهایی که اگر جانوری از مقابل چشم الکترونیک آنها عبور کند و وارد فضای زندهگیری شود به طور اتوماتیک پشت سر او بسته شوند. در خلال سال اول انتقال یوزها یعنی تا اسفند ماه 1399 انتظار کشیدیم، اما در این مدت هیچ یوزپلنگی از درهای تعبیه شده عبور نکرد. البته طی این مدت بیکار هم ننشستیم و دو اقدام را به موازات انجام دادیم. اول اینکه تمام ظرفیت سازمانهای مردم نهاد در تهیه دوربینهای تلهای استفاده شد و زیستگاه توران مورد پایش گسترده دوربینهای تلهای قرار گرفت و جمعیت خوبی از یوزپلنگهای موجود در طبیعت توران مورد شناسایی شد که تا آن زمان 16 شناسنامه برای 16 فرد از جمعیت یوزپلنگهای موجود در زیستگاه توران تهیه شد. در این میان فقط دو یوز ماده شناسایی شده بودند و چهار یوزپلنگ نر و بقیه دارای جنسیت نامشخص بودند. مناسبترین فرد از این جمعیت برای زندهگیری از نظر سن و قلمرو زیستگاهی یوزپلنگ نر یازده سالهای به نامه فیروز بود. به با توجه به مطالعاتی که درباره فیروز داشتیم با مطالعه روی مکانهای تردد و حضورش در یک عملیات از پیش طراحی شده و مبتنی بر روشهای پیشرفته علمی زندهگیری فیروز در روزهای پایانی سال 1399 با موفقیت انجام و به مرکز تحقیقات توران منتقل شد.چالش بعدی تغذیه فیروز بود. بر اساس تجربیات موجود بر روی یوزهای آفریقایی، یوزهای وحشی که از طبیعت زندهگیری میشوند ممکن است به غذایی که توسط انسان در اختیارشان قرار میگیرد تمایلی نشان ندهند. همان شب اول زندهگیری، با محققان آفریقایی مشورت شد و آنها اعلام کردند که اگر تا 9 روز جانور لب به غذا نزند یا باید رها شود و یا با توسل به روشهایی تغذیه اجباری شود. لذا تصمیم بر این شد که اگر طی این مدت فیروز لب به غذا نزد رهاسازی شود. به همین دلیل خبر زندهگیری فیروز منتشر نشد تا پس از مشاهده اولین تغذیه و اطمینان از اینکه فیروز میهمان مرکز تحقیقات برای تولیدمثل باقی خواهد بود اطلاعرسانی انجام شود. در کمال ناباوری و سایه امدادهای پروردگار، فیروز در روز سوم با شکار خرگوشی که در اختیارش قرار داده شده بود اولین غذای خود را میل کرد. اما همین تاخیر سه روزه در اطلاعرسانی مجددا سوژه جدیدی برای موج حملات انتقادی از سوی برخی فعالان و رسانهها به سوی اینجانب و سازمان شد. تا جایی که اینجانب را متهم به سرقت یوز از طبیعت کردند. حتی هشتگهای متعددی از جمله «فیروز را رها کنید» و «نه به زندهگیری فیروز» و حتی «نه به تکثیر در اسارت» تلاش میکردند که ما را از ادامه این مسیر دشوار منصرف کنند. اما از آنجا که ما فقط به رسالت تاریخی خود در حفظ نسل «ایران» تنها یوز آسیایی زادآور موجود در اسارت فکر میکردیم به هیچ عنوان به انتقادات توجه نکردیم. پس از رفع چالش تغذیه و مانوس شدن فیروز با محیط جدید زندگی خود چالش بعدی ما معرفی فیروز به ایران بود. در چنین شرایطی ما یک یوز نر وحشی که تا به حال هیچ حصاری را در اطراف خود ندیده بود در کنار یک یوز ماده جوان اهلی داشتیم که جفتهای همسانی نبودند و ناسازگاری داشتند. توضیح اینکه تجربیات آفریقاییها به ما گفته بود که ممکن است یوز ماده یوز نر را نپذیرد و او را نپسندد. به عبارتی چالش بعدی ما این بود که ایران فیروز را بپذیرد. به خصوص اینکه ما هیچ اطلاعی از نحوه تعامل فیروز با یوزهای ماده نداشتیم و تجربیات آفریقایی احتمال وقوع نزاع بین یوز نر و ماده را در هنگام معرفی منتفی نمیدانست. از این رو معرفی را حدود یکماه پس از زندهگیری اول با دلبر آغاز کردیم که چنانچه نزاعی اتفاق بیفتد یک طرف درگیری ایران نباشد. البته همه مراقب بودیم که در صورت وقوع درگیری ورود به صحنه کرده و از نزاع جلوگیری کنیم. این معرفی به خوبی پیش رفت و به جز یک درگیری کوچک آنهم بر سر غذا که برنده آن نیز دلبر بود نزاع دیگری اتفاق نیفتاد. رفتار فیروز در این درگیری نشان داد که او از نجابت لازم برای رفتار با جنس مخالف خود برخوردار است. بنابراین در مرحله بعد در اواخر اردیبهشت ماه 1400 با مشاهده رفتارهای فحلی در ایران فیروز را به ایران معرفی کردیم. اما ایران در این مرحله از فیروز ترس داشت و علیرغم تمایل فیروز اجازه نزدیک شدن به او نمیداد. البته اشکالات دیگری نیز از جمله اینکه اردیبهشت ماه فصل مناسب جفتگیری یوزپلنگها نیست و عدم اطمینان از زمان اوج فحلی ایران (بالاترین میزان ترشح هورمون جنسی استروژن در یوز ماده) وجود داشت که باید این اشکالات برطرف میشد.از این مرحله به بعد ما از تجربههای آفریقاییها که مراکز مشابهی دارند برای آمادهسازی فیروز برای جفتگیری با ایران کمک گرفتیم. چالش بزرگ ما در این بخش پنهان بودن علائم فحلی در ایران بود. از این رو ما ناچار بودیم سطح استروژن را در بدن ایران اندازهگیری کنیم تا متوجه شویم فاصله بین دو دوره فحلی در ایران چقدر است. درباره فیروز هم با توجه به سن بالای 10 سال نیاز داشتیم بدانیم اسپرم از تعداد و تحرک کافی برخوردار است یا خیر! از این رو دو پروژه مجزای مطالعاتی به موازات در دستور کار قرار گرفت؛ ذخیرهسازی و ارزیابی اسپرمهای فیروز با کمک دکتر اکرامی دامپزشک متخصص تولیدمثل انجام شد. مطالعه روی تعداد و تحرک اسپرمها نشان داد فیروز شرایط خوبی برای تولید مثل دارد. اندازهگیری سطح استروژن هم کار بسیار دشواری بود که با همکاری دانشکده دامپزشکی سمنان صورت گرفت. چالش موجود در این مقطع این بود که کیتهای اندازهگیری سطح استروژن موجود در کشور صرفا کیتهای بزاقی، ادراری و خونی بودند و برای نمونهبرداری خون، ادرار یا بزاق ایران ما باید هفتهای دو بار ایران را بیهوش میکردیم و این غیرممکن بود. به همین دلیل کیت اندازهگیری سطح استروژن با استفاده از سرگین یوز از خارج از کشور خریداری و وارد کشور و از هفته اول مهرماه 1400 کار جمعآوری سرگین ایران برای این پروژه آغاز شد. همکاران ما در مرکز تحقیقات یوزپلنگ پارک ملی توران هر هفته نمونههای تازه سرگین ایران را جمعآوری، و در محلول اتانول تثبیت و منجمد میکردند. نمونهها هر ماه یک بار به دانشکده دامپزشکی دانشگاه سمنان منتقل و کار آنالیز آنها تحت نظارت دکتر استاجی استاد متخصص پاتولوژی این دانشکده انجام میشد. با چنین مطالعهای فاصله دو پیک فحلی ایران به دست آمد. بعد از آن در روزهایی که حدس میزدیم بر اساس نمودار ایران فحل باشد، کار معرفی را در بهترین فصل جفتگیری یعنی آذر ماه انجام دادیم. در این دوره شاهد بودیم همه علائم فحلی در ایران وجود داشت و بر اساس الگوهایی که از آفریقا دریافت کرده بودیم همه اتفاقاتی که بین ایران و فیروز باید اتفاق بیفتد، اتفاق افتاد به جز جفتگیری! تصاویر این مرحله از معرفی نیز در قالب یک کلیپ هفت دقیقهای تحت عنوان «هفت دقیقه طلایی برای ایران» منتشر شد.از آنجا که مرکز را به دوربینهای بسیار پیشرفته دید در شب با کیفیت فول اچ دی مجهز کرده بودیم فیلمهای مواجهه فیروز و ایران را استخراج و برای کارشناسان یکی از مراکز تکثیر یوزپلنگ در آفریقا ارسال کرده و مشکل را مطرح و راهنمایی خواستیم. تشخیص آنها این بود که فیروز چون خلق و خوی وحشی دارد رفتار با یوز ماده اهلی را بلد نیست و ایران از او وحشت میکند بنابراین نیاز است رفتارش را متعادلتر کنید، به این منظور یک روز در هفته باید در کنار ایران قرار داشته باشد تا ترس ایران از او بریزد. همچنین به منظور تعدیل رفتار و اجتماعیتر شدن فیروز پیشنهاد کردند که در بقیه ایام هفته دلبر را در کنار فیروز قرار بدهیم تا در تعامل با دلبر کمی اجتماعی شود. همه این اقدامات انجام و رفتارهای فیروز تعدیل شد تا اینکه در روز شنبه دوم بهمن ماه، یکی از یوزبانان مرکز تحقیقات بنام آقای قربان قربانی که آموزشهای لازم را برای تشخیص علائم فحلی فراگرفته بود به محض مشاهده علائم فحلی در ایران درهای بین فیروز و ایران به دالان عشق را گشود. فیروز به محض ورود به دالان عشق ایران را تعقیب و پس از پنج دقیقه تعقیب و نمایش رفتارهای تولید مثلی، اولین جفتگیری بین فیروز و ایران ثبت شد. طی سه روز اول این معرفی تقریبا 19 بار جفت گیری انجام شد. در روز پنجم بهمن ایران و فیروز استراحت کردند و مجددا در روزهای ششم و هفتم بهمن 6 بار جفتگیری ثبت شد. بنابراین مجموعا 25 بار جفتگیری انجام و هفتم بهمن روز صفر بارداری محسوب میشود. از این رو برای اولین بار بطور متقن میتوان گفت طول دوره بارداری در یوز آسیایی چقدر است. البته اینجانب در بیست و پنجم اسفندماه 1400 از مدیریت اداره کل حفاظت محیط زیست استان سمنان تودیع و آقای دکتر بهرامعلی ظاهری سرپرستی این اداره کل را عهده دار شدهاند که اطلاعرسانی لازم را تقدیم علاقهمندان میکنند.
| باقر نظامی |
| مدرس دانشگاه |
اهمیت تکثیر در اسارت یوز در ایران
دو راهبرد اصلی حفاظت شامل حفاظت در محل (On-site preservation / in-situ) و حفاظت خارج از محل (Off-site p. / ex-situ) است. حفاظت در محل یعنی حفاظت در داخل زیستگاه و محل زیست گونه در طبیعت. اما حفاظت خارج از محل که به معنی حفاظت در خارج از زیستگاه گونه است که به دو روش زنده و تعلیقی صورت میگیرد. در روش زنده گونهها در باغ وحشها، مراکز تکثیر و پرورش، باغهای گیاهشناسی و آکواریومها نگهداری میشوند و در حالت تعلیقی بذر، بافت، اسپرم، تخمک و یا سایر اجزا گونه در محیط مناسب حفظ میشوند.روشهای حفاظت خارج از محل در واقع آخرین تدبیر حفاظت از یک گونه هستند، چرا که شانس بقا گونه در طبیعت بسیار کم شده و هدف بازگرداندن مجدد گونه در کوتاه یا میان مدت به طبیعت است. این روش غالبا برای گونههای درخطر انقراضی است که جمعیت کوچکی از آنها باقیمانده، نگهداری و تکثیر آنها در اسارت و تحت کنترل انسان صورت میگیرد. تکثیر در اسارت یک برنامه حجیم، پرهزینه، طولانی و با احتمال بسیار بالای شکست است. در این روش در صورتی که اندک شانسهای موفقیت آن به ثمر بنشیند، در هر صورت بخش بسیار کوچکی از جمعیت ژن آنها حفظ خواهد شد. اصولا جمعیتهای موجود در طرحهای تکثیر اندازه جمعیت آنها کوچک است، بخش کمی از ذخیره ژنتیکی گونه را حمل کرده و نماینده خوبی از کل جمعیت نیستند. افراد به محیط مصنوعی سازگار شده و مهارتهای خود را از دست خواهند داد و بسیاری مشکلات مدیریتی دیگر که عموما در گرو تامین منابع مالی است. با توجه به آنکه این طرحها حمایتهای مالی، سیاسی و حتی علمی جدی نیاز دارند، اغلب با تغییرات دورهای دولتها، بینتیجه رها خواهند شد.همانگونه که میدانیم یوز آسیایی یا همان یوز ایرانی به تعداد بسیار بسیار اندک که در بهترین حالت کمتر از 50 فرد برای آن تخمین زده میشود در گستره بسیار وسیعی پراکندگی دارد. از 10 زیستگاه اصلی گونه حدود یک دهه است که در هفت زیستگاه مشاهده مستندی از زادآوری و حتی حضور ماده در دست نیست. بیش از دو دهه حفاظت از آن در قالب طرح بینالمللی و با همکاری بهترین مشاوران خارجی به دلیل ضعفهای مدیریتی و اشتباه در هدفگذاریها، نتوانست آنچنان که باید گونه را نجات دهد. از این رو شاید گفتن واژه انقراض اکولوژیک واژه مناسبی برای یوز در ایران باشد.همانگونه که بیان شد، وضعیت این گونه در شرایط بسیار بحرانی است که هیچ گزینه دیگری به اهمیت تکثیر در اسارت نمیتواند روی میز باشد. اقدامی که شاید بهتر بود از نیمه دوم دهه هشتاد به آن نگاه جدیتر میشد. دو موضوعی که احتمالا بیشتر باعث شد تا بسیار دیر به این اقدام دست بزنیم، اول گستره حضور بسیار وسیع و گاها غیرقابل دسترس و رصد گونه که به ما این پیش بینی را داد که یوز قطعا جمعیت خوبی دارد (overestimation) اما ما ابزار و نیروی کافی برای یافتن آن را نداریم. دوم مشاوران خارجی هستند که پیرو موضوع اول، تنها تاکید به حفاظت در طبیعت داشتند. از این رو برخی از کارشناسان داخلی و خارجی بر این ادعا پافشاری دارند که یوز هست اما ابزار و توان یافت آنها در دسترس نیست.همانگونه که میدانیم بسیاری از گونهها در دنیا که گاه از وضعیت به مراتب بهتری نیز در طبیعت برخوردار هستند، تکثیر در اسارت آنها با جدیت در حال انجام است. متاسفانه با وجود تاخیر در شروع پروژه و با وجود تشدید وضعیت بد یوز، همچنان بسیاری از علاقمندان و حتی متخصصان مخالف اقدام تکثیر بوده و اجرای آن را به معنی حذف افراد باقیمانده از طبیعت میدانند. متاسفانه طی این سالها نتوانستیم از فرصت دو ماده و یک نری که در اختیار بوده استفاده کنیم و تلف شدن ماریتا در اواسط دهه هشتاد و با افزایش سن کوشکی و دلبر، شانس استفاده از آنها از دست رفت.وجود ماده یوز جوان، ایران، فرصتی استثنایی برای یوز در ایران است. خوشبختانه با درایت و سرعت عمل مدیران و متخصصان، برنامه صحیحی برای تکثیر در اسارت تنظیم شد. با وجود خطرات و ریسکهای مختلف، یک نر وحشی نیز صید و تا کنون همه اقدامات با حساسیت زیاد انجام و اولین بارداری یوز آسیایی در طبیعت رقم خورد.با توجه به کاهش شدید جمعیت یوز آسیایی طی 50 سال اخیر و انقراض آن در سراسر آسیا، بهجز ایران، که متاسفانه قبل از شناخت کافی ما از این حیوان رخ داده؛ میتوان گفت که داشتن ذخیره ژنتیکی از تاکسون مورد نظر در قالب جمعیتی کوچک در اسارت، میتواند به عنوان سپری در مقابل حوادث پیشبینی نشده مانند اپیدمی بیماریهای ناشناخته و یا بلایای طبیعی در زیستگاه و از دست رفتن بخشی از جمعیت وحشی عمل کرده و روزنه امیدی هرچند کوچک به سوی احیای این گربهسان زیبا و در نتیجه کمک به نجات آن از لبه تیغ انقراض باشد.یوز گونهای با رفتارهای زادآوری بسیار پیچیده و ناشناخته است که تمامی این رفتارهای طبیعی در شرایط اسارت مختل میشوند، که این حقیقت از جمله مهمترین دلایل کاهش موفقیت زادآوری یوزهای در اسارت است. فحلی بیقاعده، چالش اصلی پروژههای تلقیح مصنوعی و تکثیر در اسارت این خانواده است. یوزها را نیز میتوان مانند اکثر گربهسانان، جزو گونههایی دانست که ممکن است در سال چندین بار آماده جفتگیری باشند، اما لزوماً این امر به معنی جفتگیری آنها نیست. یکی دیگر از چالشهای پروژههای تکثیر در اسارت یوزها، سیستم جفتگیری پیچیده و اهمیت تشریفات پیش از جفتگیری برای آنهاست. مطالعات صورت گرفته توسط محققان استرالیایی نشان داد که مادهها در اسارت به ویژه در صورت حضور یوزهای دیگر شرایط روانی شبیه به افسردگی پیدا میکنند و در نتیجه یوزهای ماده در مجموع برای زندگی گروهی ساخته نشده و اجازه جفتگیری به نر را نمیدهند. در نتیجه این رفتار حتی امکان ازبین رفتن یکی از جنسها نیز وجود دارد.از آنجایی که آگاهی ما از سیستم جفتیابی و زادآوری گوشتخواران در طبیعت از طریق مشاهدات مستقیم به دلیل هوش بالا، قدرت استتار و سبک مخفیانه زندگی آنها بسیار مشکل و گاهاً غیرممکن است؛ برنامه تکثیر در اسارت اگر به درستی مدیریت شود میتواند به رمزگشایی پارامترهای تاثیرگذار در زادآوری گونه، محاسبه آستانههای قابل تحمل، الویتهای مطلوبیت زیستگاه و در نهایت حفاظت بهتر بیانجامند.در دهههای قبل چندین بار برنامههای تکثیر در اسارت یوز در ایران برنامهریزی شد که به دلایل متعدد اجرایی نشدند. باردار ماده یوز جوان بیشک یک موفقیت بزرگ قلمداد میشود. امروز متاسفانه نمیتوانیم بگوییم که جمعیتی از یوز آسیایی در ایران باقی مانده و تنها میتوان گفت که معدودی افراد تنها، در بیابانهای وسیع با حداقل حفاظت و منابع پراکنده هستند. بسیاری از محققان داخلی و خارجی نا امید از احیای این گونه هستند. بدون شک برنامه تکثیر و زادآوری مجدد این امید را در دل محققان و مدیران ایجاد خواهد کرد که برای اولین بار تکثیر گونه در کشور پاسخ داده و شاید بتوان جلوی شتاب انقراض گونه را گرفت.با وجودی که راه بسیار زیادی تا رهاسازی و حتی تکثیر تعداد بیشتر این گونه وجود دارد، زایمان ایران و تولد تولههایش مهمترین هدف و دشوارترین اقدام صورت گرفته برای جلوگیری از انقراض یوز است. در دو دهه گذشته تاکید بر حفظ یوز در زیستگاههای طبیعی بوده است. براین اساس، تمامی منابع داخلی و خارجی در راستای ارتقای زیستگاههای یوز در کشور هزینه شدند. اگرچه بدون شک همچنان حفظ گونه و طعمههای آن در زیستگاههای طبیعی مهمترین اولویت حفاظتی باید باشد، اما امروز اغلب محققان بر این موضوع اذعان دارند که حفظ یوز در طبیعت به دلیل مشکلات عدیده مدیریتی با شکست مواجه شده و وضعیت یوز با همه تلاشها، بدتر از دو دهه قبل است. از این رو در حدود دو سال گذشته بخشی از حفاظت روی ایجاد یک برنامه تکثیر در اسارت با هدف معرفی به طبیعت متمرکز شد تا بتواند به عنوان یک بیمه برای تلاشها در عرصههای طبیعی عمل کند. حتی تنها بارداری یوز ماده، امید و افق جدیدی برای محققان و مدیران ایجاد کرده است. با توجه به آنکه اغلب متخصصان و علاقهمندان نیز در حال قانع شدن برای ادامه برنامه تکثیر هستند، لذا در برنامههای حفاظتی جدید یوز در ایران، در کنار حفظ زیستگاههای اصلی، باید صید افراد جدید به صورت دورهای و افزایش ظرفیت تکثیر در اسارت و رهاسازی مجدد آنها به طبیعت دیده شود. این موضوع بر افزایش شانس بارداری، تسریع در روند تکثیر و افزایش تعداد زادگان هر ماده در هر زایمان تاثیر زیادی خواهد داشت.
مطالب مرتبط
با وجود تأکید رئیسجمهور به عدم هرگونه جابهجایی مدیران و تصمیمگیری مدیریتی در اصفهان، مدیران بهدنبال تغییر در مدیریت یکپارچۀ یکی از مناطق محیطزیست هستند
خطر تکهپارهشدن مدیریت «دنا»
آیندهٔ ایران در گرو مدیریت مطلوب محیط زیست
اطلاعرسانی یک طرفه درباره کابینه آینده
گندمکاران هنوز طلبکارند
ابلاغ برنامه به استانهای غبارخیز
تدوین برنامه ۱۰ ساله مقابله با گردوغبار در ایران
دستور رئیس سازمان بازرسی به معاون تولیدی برای پیگیری طلب گندمکاران
دولت چهاردهم و وضعیت آب کشور
آدرس غلط سعید لیلاز
رهاسازی آب از سد گتوند و چالشهای آن
دانشمندان میگویند گنجینهای ۱۰۰ ساله از گندم میتواند به امنیت غذایی در جهان کمک کند
معدنی از طلای قابل کشت
نظر کاربران
نظری برای این پست ثبت نشده است.
تبلیغات
وب گردی
- قانون جدید اجاره ۱۴۰۳
- درایر کمپرسور چیست ؟ نحوه عملکرد و وظیفه آن
- با طراحی سایت مشتریان رقیب خود را بدزدید!
- بیماری هاشیموتو چیست؟ علائم و راهکارهای درمان
- نورپردازی کابینت آشپزخانه چه تاثیری بر روحیه افراد دارد؟
- سفر به پوکت بهترین مقصد گرمسیری آسیا با تور تایلند آرزوی سفر
- بورس شمش گلدن ارت ( خانی )
- مقایسه گچبری پیش ساخته پلی یورتان و گچبری پیش ساخته پلی استایرن
- عطر بدون سردرد – 11 عطر مخصوص افراد میگرنی
- گیلکی کناری، پژوهشگر برتر متافیزیک ایرانی بر سکوهای بینالمللی بیشتر
بیشترین نظر کاربران
«آفاق آزادی در سپهر تاریخ» در غیاب زیباکلام
بیشترین بازنشر
پربازدیدها
1
به نام حیوانات به کام باغوحشداران
2
آشکارشدن گورهای ماقبلتاریخ هنگام ساخت بزرگراه
3
«بمو» را تکهتکه کردند
4
سوداگران گنج پل تاریخی ۳۰۰ ساله در بابل را تخریب کردند
5
محیطبانها با رد زنی چرخهای موتورسیکلت به شکارچیان رسیدند
دیدگاهتان را بنویسید