گزارش پیامما از خرید و فروش موبایل و تکنولوژی در کرمان خوش اقبالی موبایلفروشان
۲۵ فروردین ۱۳۹۵، ۰:۴۱
گزارش پیامما از خرید و فروش موبایل و تکنولوژی در کرمان
خوش اقبالی موبایلفروشان
به هر طرف خیابان که نگاه میکنی تابلوهای قرمز و آبی بزرگی نامهای کالاهای دیجیتال را توی چشم مخاطب فرومیکنند، نمایندگی هووآوی/ فروش انحصاری سامسونگ/ تنها وارد کنند شیائومی/ هرچند که در این بحث نمیخواهیم به بخش اول این نامها و تبلیغات فریبندهای مثل: تنها وارد کنندهی فلان کالا ویا نمایندهی انحصاری محصولی که اصلا در خاورمیانه نمایندگی ندارد،به پردازیم و بیشتر تمرکز ما روی جامعهای است که مخاطب این تابلوها و تبلیغات هستند.
از پسری ۱۶ ساله شروع میکنیم که چند روز پیش وی را دیدم، خانهی یکی دوستان بودیم که دقت زیاد پسرش به صفحهی گوشی توجهم را جلب کرد و در عین حال برایم سوال بود که بچههای این نسل وقتی که با این دقت و پشتکار به گوشی خیره شدهاند در واقع مشغول به چه کاری هستند؟آیا بازی میکنند یا با کسی صحبت میکنند و در عینحال هم ته دلم آرزو میکردم که مشغول مطالعهی کتاب و یا مطلبی جالب باشد که دیگر فضولی امان نداد و رفتم و کنارش نشستم و پرسیدم عموجان چکار میکنی با موبایل؟
که پسرک گفت دارم چیزی میخوانم! روحم شاد شد و با ذوق گفتم آفرین عموجان،چی میخوانی؟
گوشی را به طرفم گرفت و صفحهی یک سایت را نشان داد که مشخصات فنی و جزئیات سختافزار و نرمافزار یک گوشی موبایل را نوشته بود.
خندهام گرفت: با گوشی دربارهی گوشی میخوانی؟ جوری نگاهم کرد که گویا میخواست بگوید حیف که بزرگتری وگرنه بخاطر این سوال احمقانه تا یکهفته مسخرهات میکردم، و پاسخ داد:
آره عمو گوشی من گلکسی نوت ۴ است اما دیگه نوت ۵ آمده و باید عوضش کنم ولی حالا بین نوت جدید و خریدن آیفون شک دارم نمیدانم کدام را انتخاب کنم و برای همین دارم دربارهی هر دو مطالعه میکنم.
آفرین که مطالعه میکنی و ندونسته کاری نمیکنی عمو جان اما واقعا اینقدر کار و تحصیل تو وابسته به گوشی موبایل شده که باید حتما آخرین مدل گوشی را داشته باشی؟
اینجا بود که سفرهی دل پدر و مادر بچه باز شد که: این بچه خون به دل ما کرده، درس که نمیخواند هیچ همیشه هم توی این سایتهای آی تی مشغول خواندن مطالب دربارهی گوشیها و لپتاپهاست و از همه بدتر اینکه تکنولوژی برای بچهی ما شده حفظ کردن مدل گوشیها و تولیدات کارخانههای مختلف و تفاوتهای اندک این تولیدات که باید حتما یکدورهی پیشرفته شناخت سختافزار رفته باشید تا بتوانید تفاوتهای سیپییو اینتل و ای ام دی را تشخیص دهید و دردناکترین بخش ماجرا هم این است که باید حتما آخرین مدل گوشی را داشته باشد وگرنه توی مدرسه بچهها مسخرهاش میکنند و بین دوستانش کممیآورد و شرمنده میشود و خلاصه ما هم برای پیشگیری از عقدهای شدن بچه برایش گوشی را میخریم و هنوز دو ماه از این خرید نگذشته که مدل بهتر و جدیدتری به بازار میآید دوباره روز از نو.به سمت آن نوجوان برگشتم تا ببینم او چه میگوید که با عکسالعملی که زادهی سن رشد و هورمونهای به همریخته بود مواجه شدم،ایستاد و شروع کرد به داد و بیداد که شما همیشه منرا جلوی دیگران تحقیر میکنید و مرا اذیت میکنید، من نمیتوانم آشغال دستم بگیرم، من آبرو دارم و جلوی دوستام و بچههای مدرسه نمیتوانم خودم را کوچک کنم و به اتاقش رفت و در را محکم به هم کوبید و مرا به این فکر انداخت که دربارهی موبایل خریدن ما کرمانیها گزارشی تهیه کنم و برای شروع این گزارش به خیابان حافظ و اقبال رفتم که تقریبا بورس موبایل کرمان است و با چند تن از فروشندگان و خریداران موبایل هم صحبت شدم.
برای شروع وارد یکی از فروشگاههای بزرگ خیابان اقبال شدم که احتمالا اکثر شما قبلا وارد چنین مکانهایی شدهاید، دیوارها پوشیده بود از کاورها و به قولخودشان گاردهای مختلف موبایل با رنگها و شکلهای متفاوت و گاهی عجیب و غریب و وسط فروشگاه هم روی میزهایی چند عدد گوشی و تبلت قرار داده بودند که خریداران میتوانستند بدون دلهره و استرسهای سابق که همهی ما تجربهکردهایم با گوشی سرگرم بشوند و خودشان جزئیات ظاهری و شکل و کاربرد گوشی را بسنجند و با خیال راحت خرید را انجام بدهند، اما در واقع داستان خریدن گوشی در کرمان چیزی پیچیدهتر از دیدن و پسندیدن است و به قول مارکس فتیشیسم کالایی* بر ارزش مصرف** کالا پیشی گرفتهاست.
هر کدام از ما درخانوادههایمان اشخاصی را داریم که به شدت دچار این فتیشیسم هستند و هر گوشی جدیدی که وارد بازار میشود را بدون در نظر گرفتن نیاز و کاربری خودشان باید، تهیه کنند و در این راه از یکدیگر هم پیشی میگیرند و به قول خودمان چشموهمچشمی میکنند. امروز پیبردم که این دوستان بسیار باعث خیر هستند و موبایل فروشها چقدر برای ایشان دعا میکنند و سلامتی ایشان را از خداوند متعال میخواهند تا همیشه مشغول خریدن گوشیهای جدید باشند.
اولین فروشندهای که با من همکلام شد مشتریهای خود را اینگونه تصویر میکرد: من ۶ سال است که به این کار مشغولم و اینجا چونکه من گوشیهای مدلبالا و گرانقیمتی را میآورم، هر کسی به این فروشگاه نمیآید و معمولا از طبقات بالای جامعه مشتریما هستند و از قضا مشتریهای زیادی هم دارم که همیشه نزد ما میآیند و تقریبا هر دو یا سه ماه یکبار گوشی خود را به روز میکنند و جالب اینجاست که گوشی قبلی را هم نمیفروشند و احتمالا یا نگهمیدارند برای یدک و یا به همسر و فرزندشان هدیه میدهند و به هر حال کمتر پیشمیآید که مشتریهای ما گوشیخود را بفروشند.
پس از این مدت زمان طولانی کار کردن در کرمان مردم کرمان را چگونه دیدید؟مشتریهای شما از چه تیپ مردم هستند؟
البته همه جا همه جور آدمی پیدا میشود و نمیشود به طور قاطع گفت که مردم فلان جا چنین خصلت اخلاقی را دارند. در واقع مشتریهای من بسیار انسانهای خوب و مودبی هستند. اما آنچه که من در بسیاری از مراجعه کنندگان خود دیدم غرور بود و جالب هم اینجاست که بین ما اهل کویر گویا این غرور و مناعت طبع به شدت شایعاست. اما بازهم تاکید میکنم که ادب و احترام بیشترین چیزی بوده که از مشتریان خود دیدهام.
بیشترین سود کار شما از فروش گوشیها سرچشمه میگیرد یا لوازم جانبی؟
در واقع لوازم جانبی، کرمانیها وقتی که گوشی را از جائی خرید کنند دیگر تمام لوازم جانبی و وسایل حاشیهای گوشی را از همان فروشگاه تهه میکنند و در نتیجه معمولا همکارهای ما هم تلاش میکنند که قیمت گوشی را بواسطهی رقابتی بودن بازار در پائینترین قیمت ممکن نگهدارند اما سود را از لوازم جانبی به دخل مغازه سرازیر کنند.
بعد از تمام شدن صحبتها با این دوست موبایل فروش ما به سمت فروشگاهی در نزدیکی همانجا رفتیم و دقیقا با نقطهی مقابل همان فرد روبهرو شدیم در این یکی فروشگاه که به همان اندازه بزرگ بود و همانطور هم گوشیهایی را روی میزگذاشته بودند برای تست و … با فروشندگان و صاحب مغازه هم صحبت شدیم و اما ایشان به شدت گلهمند بودند و مینالیدند از دست مشتریها و میگفتند:
آقا خون به دل ما شده از چانه زدن مشتریها و کاری با ما کردهاند که دیگر با ترس و لرز قیمت گوشی را به مشتری میگوییم، مثلا شما میپرسی این گوشی چند است ومن میگویم ۷۰۰ هزار تومان و شما فورا میگویی دو تا مغازه پائینتر که میدهند ۶۹۰هزار تومان و این در حالیاست که هنوز آن مغازه را ندیدهاید و این نبدیل شده به یک تاکتیک که تخفیف بگیرید و به هر حربهای که شده قیمت را پائین بیاورید حتی پیشآمده که فاکتور را نشان دادهایم و مشتری به چشم خودش دیده است که قیمت خرید ما چقدر است اما بازهم گفته که خوب حالا ارزانتر بدهید!( به اینجا که میرسد داد میزند که ارزانتر از قیمت خرید؟؟مگر من دیوانهام که مغازهزدهام تا ارزانتر از خرید خودم بفروشم؟)
در حال حاضر مشتریهای شما بیشتر از چه طبقهای از اجتماع هستید؟
ما از هر طبقهای مشتری داریم و خوب گوشیها هم برای توانایی ها و نیازمندیهای متفاوتی طراحی و تولید میشوند و به نظر من همان کاری را که این گوشی ۳۰۰ هزارتومانی انجام میدهد آن گوشی ۷۰۰ هزارتومنی هم همین کار را انجام میدهد اما عدهای دوست دارند گوشی دیگری را بخرند و گاهی من حتی به مشتری توضیح میدهم که شما نیاز به این گوشی ندارید و یا میتوانید با همین پول گوشی بهتری را خریداری کنید اما همان “برند” خاصی را که میخواهند و یا همان گوشی که از قبل پسند کردهاند را خرید میکنند.
فکر میکنید سطح آگاهی مردم نسبت به قبل دربارهی تکنولوژی چه تغییری کرده؟
سطح آگاهی که خیلی تغییر کرده و مردم اکثرا با جزئیات برندها و تولیداتشان را میشناسند وخیلی از وقتها دانش مشتری از ما درمورد بعضی از گوشیها و سختافزار آنها بیشتر است و گاهی حتی قیمت تهران و شیراز گوشی را هم بهتر از ما میدانند و خودشان هم میدانند تا کجا باید چانه بزنند و چه قیمتی برای این گوشی مناسب است اما همین دوستان متاسفانه معمولا حاضر میشوند بخاطر چند هزار تومان ناقابل از خیر گارانتی بگذرند و جالب اینجاست که گارانتی برای کرمانیها خیلی اهمیت ندارد و تعداد کمیاز مشتری ها دغدغهی گارانتی دارند.
متاسفانه یا خوشبختانه برخی از مردم به هیچ وجه کاربری گوشی برایشان اهمیت ندارد و فقط باید مدل بالایی داشته باشد و این .حتی من فروشنده را آزار میدهد.
برای اعضای خانوادهی خودتان وقتی میخواهید گوشی بخرید به چه نکاتی دقت میکنید و آیا آخرین مدل را بدون هیچ نیازی برای خانوادهی خود تهیه میکنید؟
خوب باید ببینم چه نیازی دارند و میخواهند با گوشی چکار کنند؟مثلا عکس میخواهند بگیرند و یا سرعت پردازشگر و گرافیک برایشان اهمیت دارد و یا شارژ باطری. آخرین مدل خریدن برای من و خانوادهام اصلا کار مجازی نیست و شاید بقیه از راهی پول را به دست میآورند که خرج کردن پول برای ایشان راحت است و یا شاید در آمدشان خیلی زیاد است اما پولی برای بیرون ریختن نداریم و باید بر اساس نیاز خرید کنیم و حالا هرکسی هر چیزی که دارد به خودش مربوط است مگر وقتی که می بینند فلانی نفر اول کنکور شده چشمو هم چشمی میکنند که حالا بخاطر گوشیاش میخواهند چشموهم چشمی کنند؟
* فتیشیسم کالایی: بت وارگی کالایی/ کالایی که ارزش آن بسیار از قیمت آن پائین است چرا که مردمی به آن کالا مثل بت نگاه میکنند و حاضر میشوند مبالغ بالایی را برای داشتن آن کالا هزینه کنند.
** تا کنون هیچ شیمی دانی ارزشی برای مروارید یا الماس کشف نکرده اما اقتصاددانان این جوهر شیمیایی را کشف کردند و معقدند اشیاء مستقل از ارزشهای مادی خود دارای ارزش مصرف هستند و این ارزش جز در مبادله در یک پروسه اجتماعی صورت پذیر نمیباشد.
برچسب ها:
مطالب مرتبط
نظر کاربران
نظری برای این پست ثبت نشده است.
تبلیغات
وب گردی
- روغن صنعتی مایعی جادویی برای افزایش عمر مفید ماشین آلات
- ۱۰ ماده غذایی که به شما در سفر به سوی کاهش وزن کمک میکنند
- چاپ ترافارد؛ هر آنچه که باید درباره این نوع چاپ دستی بدانید
- اقدامات لازم برای اسباب کشی و جابجایی منزل
- بسته بندی مواد پودری با دستگاه ساشه: شغل پردرآمد این روزها
- طبع روغن زیتون در طب سنتی چیست؟ معرفی 4 خواص روغن زیتون
- خرید ساک دستی تبلیغاتی چه مزایایی برای هر برند دارد؟
- تعریف درست هوش مصنوعی (AI) چیست؟
- 10 ایده شغل دوم با سرمایه اولیه کم برای کارمندان
- مقایسه تعرفه پنلهای پیامکی و تبلیغاتی بیشتر
بیشترین نظر کاربران
معمای ریاست محیط زیست در کابینه رئیسی
بیشترین بازنشر
ستاندن حیات از غزه
پربازدیدها
1
به نام حیوانات به کام باغوحشداران
2
«بمو» را تکهتکه کردند
3
سوداگران گنج پل تاریخی ۳۰۰ ساله در بابل را تخریب کردند
4
محیطبانها با رد زنی چرخهای موتورسیکلت به شکارچیان رسیدند
5
کبوتر نماد مناسبی برای صلح است؟
دیدگاهتان را بنویسید