پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | برگه 4 | نویسنده: فاطمه صمدیان

بایگانی

اورامانات چشم‌انتظار جهانی‌شدن

مرزنشینان غرب کشور امیدوارند که با ثبت جهانی اورامانات، اقتصاد منطقه رونق بگیرد

اورامانات چشم‌انتظار جهانی‌شدن

مدیرکل میراث فرهنگی استان کرمانشاه در گفت‌وگو با «پیام ما»: اقتصاد گردشگری منطقه در همه ابعاد کشاورزی، حمل و نقل و خدمات متحول می‌شود

روزنامه نگار: مرضیه قاضی زاده | روستاییان چشم انتظار ورود گردشگران‌اند. ثبت جهانی اورامانات حالا در آخرین مراحل خود قرار دارد. یک ماه از بازدید نمایندگان یونسکو می‌گذرد و مدیر پایگاه منظر فرهنگی تاریخی اورامان امیدوار است. آثار تاریخی را مرمت کرده اند، قرار است جاده‌ها سنگ‌فرش شوند و فکری به حال سیستم دفع فاضلاب کنند. در این منطقه مرزی که شغل بیشتر اهالی کولبری و باغداری است، قرار است زندگی رنگ دیگری بگیرد. اورامانات که 300 روستای کرمانشاه و کردستان را دربرگرفته، تجربه هزاران سال زندگی در دامنه کوه‌ها و دره‌های خشن زاگرس را در خود دارد

درباره معنی اورامان یا هورامان، اتفاق نظر وجود ندارد. خیلی‌ها معتقدند که هورامان به معنای جایگاه اهورامزدا است، بعضی‌ هم می‌گویند هور به معنی خورشید و هورامان به معنی خانه‌ خورشید است. جایگاه اهورامزدا، سرزمینی است دست نخورده. بام هر خانه، حیاط خانه‌ طبقه‌ بالا است. معماری خانه‌ها، مطابق اقلیم است. سنگ‌ها به صورت منظم در دل کوهستان کنار هم چیده شده‌اند؛ بدون ملات. معماری تمامی این 300 روستا به همین شکل است، سبکی که به آن خشکه‌چین می‌گویند.

این منطقه پر است از آثار باستانی و مناظر طبیعی. برخی منابع نوشته‌اند ۲۹۵ اثر ثبت ملی در این منطقه وجود دارد. تصاویری از«سارگون‌دوم» فرمانروای آشوری‌ها بر روی یکی از کتیبه‌های روستای تنگی‌ور حک شده. در منطقه اسکلت‌هایی کشف شده که به 40 هزار سال قبل برمی‌گردد. هورامان پیش از این روستا به روستا به ثبت ملی رسیده است، بخشی که در کردستان است 13 روستا و کرمانشاه هم12 روستا.

آنچه ارزیاب سازمان یونسکو را به این منطقه کشانده منظر فرهنگی آن است؛ مجموعه‌ آداب و رسوم، مناظر طبیعی، بافت تاریخی و به طور کلی فرهنگ آن منطقه. فرهاد نظری، دبیر کمیته ملی حافظه جهانی به «پیام ما» می‌گوید: «اورامان یک منظر فرهنگی، تاریخی و طبیعی است. یک گستره وسیع که از کامیاران شروع و به کردستان عراق ختم می‌شود. اینجا نمونه موفق تعامل انسان با محیط است. هورامان نشان می‌دهد که انسان چگونه با محیط کنار آمده، از منابع طبیعی استفاده کرده، بدون اینکه بر موانع طبیعی غلبه کند.»

هورامان در یک قدمی جهانی‌شدن

یک ماه از زمانی که نماینده ایکوموس از منطقه بازدید کرده، می‌گذرد. پرونده ثبت جهانی به کمیته میراث‌جهانی یونسکو فرستاده شده و ایکوموس جهانی و کارشناسان کمیته میراث جهانی در حال بررسی آن هستند.

به گواه مسئولان میراث‌فرهنگی فاصله این منطقه تا ثبت جهانی به اندازه یک تار مو است. می‌گویند ارزیاب مصری یونسکو نقطه به نقطه این منطقه را دیده حتی با مردم محلی هم گفت‌و‌گو کرده است. این گزاره از این نظر اهمیت دارد که پذیرش مردم محلی برای این سازمان اهمیت ویژه‌ای دارد.

پوریا طالب‌نیا، مدیر پایگاه منظر فرهنگی تاریخی اورامان معتقد است ثبت جهانی هورامان تمام شده است. او به «پیام ما» می‌گوید: «‌هم اکنون بیشترین بحث روی ساماندهی بافت‌های روستایی است.  مبلمان محیطی و دفع فاضلاب بافت‌های روستایی نکات مهمی است که باید روی آن‌ها کار کرد.» هیچ کدام از این ایرادات البته مانع از ثبت جهانی این منظر فرهنگی نیست، اما در بلند‌مدت باید اجرایی شوند: «این موارد جزء الزامات است؛ یعنی حتی وقتی که سایت به ثبت جهانی برسد هر 6 ماه یک بار باید گزارش آن به یونسکو ارائه شود. ما باید روز به روز آیتم‌های جهانی شدن را پیش ببریم و جدید‌ترین روش‌های جهانی را اجرا کنیم. باید سطح حفاظت را گزارش دهیم و نواقص را برطرف کنیم.»

تامین اعتبار برای رفع این نواقص با آب و فاضلاب روستایی و بنیاد مسکن است. قرار‌است بخشی از بودجه به استان کردستان و بخشی هم به کرمانشاه اختصاص یابد تا هر کدام برای ترمیم و احیای بافت روستایی جداگانه اقدام‌های را انجام دهند یا اینکه اعتباری مشترک به پایگاه تزریق خواهد شد.

آن‌طور که طالب‌نیا می‌گوید، مقدمات ثبت جهانی این منظر از پنج سال پیش آغاز شده است: «نزدیک به صد جلد مطالعات مختلف در این حوزه صورت گرفته و چکیده‌اش تبدیل به پرونده‌ای شده که برای سازمان جهانی فرستاده شده است.» در این پنج سال در حوزه اجرا هم کارهایی انجام شده: «در فاز اجرا تمرکز روی کارهای مرمتی بود. در چهار تا پنج روستا، بناهایی مرمت شد. معابر سنگ‌فرش شد و یک سری از پل‌ها و مساجد تاریخی مرمت شدند.»

اورامان؛ مقصد جهانگردان

 مدیر پایگاه منظر فرهنگی تاریخی اورامانات معتقد است که بیشترین آثار ثبت جهانی منطقه در حوزه اقتصادی است. او می‌گوید نه تنها منطقه اورامان بلکه غرب کشور از این ثبت جهانی بهره می‌گیرند: «یزد تا قبل از اینکه ثبت جهانی شود، جزء مقاصد گردشگری نبود، اما بعد از ثبت جهانی به یکی از مهمترین مقاصد تبدیل شد. هم اکنون کمتر کسی است که به اصفهان و شیراز سفر کند ولی به یزد نرود. ثبت جهانی اورامانات هم می‌تواند به نوعی برای رونق گردشگری غرب کشور نقطه طلایی باشد، چرا که این مکان در سازمان یونسکو بارگذاری شده و به یکی از مقاصد گردشگری دنیا تبدیل می‌شود.»

امید قادری، مدیرکل میراث‌فرهنگی استان کرمانشاه اما اثرات ثبت جهانی منطقه اورامان را در چهار بعد اقتصادی، زیربنایی، امنیتی و فرهنگی دسته‌بندی می‌کند. او به «پیام‌ما» می‌گوید از سه سال پیش فعالیت‌های زیربنایی در منطقه سرعت گرفته است. «با تزریق اعتبار از سمت استانداری و شهرداری، مسیر جاده‌ها روان‌تر شد و حتی گازکشی برخی از روستاهای دور افتاده انجام شده است.»

زمینه امنیت پایدار در منطقه فراهم می‌شود

به گفته قادری این ثبت جهانی در حفظ فرهنگ و آداب رسوم منطقه و همچنین امنیت بیشتر منطقه تاثیر به‌سزایی دارد. «با ثبت جهانی این منطقه، فرهنگ، آداب و رسوم، آثار تاریخی و آن چیزی که در تعامل با محیط‌زیست و طبیعت است، به عنوان میراث بشر تلقی شده و بشریت در مقابل آن مسئول است.» او معتقد است که با ورود گردشگر، زمینه امنیت پایدار در منطقه فراهم می‌شود. «با جذب سرمایه‌گذار و ورود گردشگر به یک منطقه، امنیت پایدار توسط مردمان ایجاد می‌شود. در بخش بین‌الملل نیز کشورهای جهان برای امنیت منطقه  متعهد می‌شوند؛ یعنی در مواقعی که جنگی صورت گیرد و یا حوادث طبیعی قهری مثل زلزله اتفاق بیفتد، کشورها موظف به حمایت هستند.»

اسماعیل مریوانی، مدیرکل میراث فرهنگی استان کردستان تاثیرات ثبت جهانی این اثر را در فرهنگ منطقه دوسویه می‌داند. مریوانی به «پیام ما» می‌گوید: «وقتی یک منظر فرهنگی ثبت جهانی شود یک سری ضوابط و قوانین برای حفظ آن ویژگی‌ها صورت می‌گیرد. فاکتورهای ثبت جهانی سالانه بازدید می‌شوند و حفظ آن‌ها در اولویت است اما به هر حال با ورود گردشگر بخشی از فرهنگ دچار تغییر می‌شود.»

هر دو بخش اورامان در کردستان و کرمانشاه مرزی است، همین مسئله موجب شده که معیشت بخشی از مردم از راه کولبری تامین شود، کاری بسیار سخت که چندان هم به صرفه نیست و در سالیان گذشته منجر به مهاجرت روستاییان شده است. مریوانی اما امیدوار است که با ثبت جهانی این منظر و رونق گردشگری، مهاجرت معکوس صورت گیرد.

مدیرکل میراث فرهنگی استان کردستان می‌گوید با ثبت جهانی هورامان، اندیشمندان و گردشگران فرهنگی روانه اورامان خواهند شد: «وقتی اثری ثبت جهانی می‌شود، در معرض دید تورگردانان و کسانی که در این حرفه هستند قرار می‌گیرد و این منطقه خود به خود هدف گردشگری تورهای خارجی و داخلی می‌شود.»مدیرکل میراث فرهنگی استان کرمانشاه هم ثبت جهانی این منطقه را رونق بخش پروژه‌های عمرانی و اقتصاد منطقه می‌داند: «در حال حاضر بخش زیادی از اقتصاد منطقه وابسته به کولبری و باغداری است. کوه‌های صعب‌العبور مانع فعالیت کشاورزی است، اما با ثبت جهانی اثر می‌توان از قابلیت گردشگری منطقه برای درآمدزایی استفاده کرد.» تاکنون 100 خانه مسافر و اقامتگاه بوم‌گردی در بخشی از اورامان واقع در استان کرمانشاه، به راه افتاده و قادری می‌گوید که با ثبت جهانی این روند سرعت بیشتری می‌گیرد: «یکی از مقاصدی که گردشگران برای بازدید انتخاب می‌کنند، میراث جهانی است. با ثبت جهانی این منطقه و ورود گردشگران به اورامان، اقتصاد گردشگری منطقه در همه ابعاد از اقتصاد کشاورزی، حمل و نقل، خدمات و سایر بخش‌ها متحول خواهد شد.»

ثبت جهانی اورامانات در بین مردم ولوله انداخته. روستاییان چشم انتظار رونقی تازه‌اند. آنها باید تا برگزاری اجلاس کمیته میراث جهانی تا سال بعد انتظار بکشند. صف دریافت مجوز برای واحدهای بوم‌گردی از همین الان شلوغ شده است. برق امید در چشمان روستاییان حتی از عکس‌های مخابره شده از منطقه نیز هویدا است.

نقش دیپلماسی در تامین حقابه «هامون»

نقش دیپلماسی در  تامین حقابه «هامون»

یادداشتی از غلامرضا میری  استاد دانشگاه آزاد زاهدان

سیستانی‌ها در یکی دو سال گذشته به دنبال نزولات آسمانی سال 97 و 98، کمتر با پدیده گردوغبار مواجه بودند به ویژه اینکه در قسمت شمالی استان در بستر و حاشیه دریاچه شاهد پوشش گیاهی هستیم. علاوه بر این برنامه‌های زیست محیطی انجام شده مثل کشت نی و برخی گیاهان آبزی در داخل دریاچه هامون باعث شد تا به دنبال تبخیرها در تیر و مرداد شاهد خیزش گردوغبار نباشیم. منطقه سیستان 15 هزار و 198 کیلومتر مربع است و از این میان 7 هزار و 800 کیلومتر منطقه مسکونی است و در این منطقه هم با وجود بادهای شدید، وضعیت خوبی داشتیم. کانال‌هایی که برای تغییر مسیر ساخته شد، به رسیدن آب به تالاب کمک کرد و ذخیره‌سازی هم انجام شد. احیای تالاب هامون معیشت بسیاری از کشاورزان و صیادان را تحت تاثیر قرار داد و امسال با بیکاری که در سال‌های گذشته به میزان بالایی ایجاد شده بود، مواجه نبودیم.

دریاچه هامون سه قسمت است؛ هامون پوزک در شمال شرق، هامون صابوری در شمال سیستان و هامون هیرمند در داخل خاک ایران. بر اساس خیزش‌های چند سال گذشته، عمق هامون صابوری که در منطقه افغانستان است، بیشتر شده و بنابراین حجم آب بیشتری در آنجا می‌ماند. به همین دلیل گیاهان بیشتری در آنجا رشد کرده، مامن پرندگان مهاجر شده و چرخه اکوسیستم احیا شده است. در هامون صابوری ایران هم کارهای خوبی با مشارکت تشکل‌های مردمی انجام شده و پوشش گیاهی و چمنی خوبی دارد اما بهتر است همین‌طور که با افغانستان زندگی مسالمت‌آمیزی داریم، بتوانیم دریافت حقابه را هم مدیریت کنیم.

ایران مراودات تجاری و بازرگانی زیادی با کشور افغانستان دارد و ای کاش همین مراودات و مبادلات را در زمینه حقابه هامون هم داشتیم. مواقعی که شرایط سیلابی است، آنها نمی‌توانند جلوی آب را بگیرند و به سمت ایران می‌آید. در غیر این‌ صورت و در اوقات خشکسالی، حقابه ما را نمی‌دهند و حتی کشاورزان مسیر آب را به روش‌های گوناگون به سمت زمین‌های خود منحرف می‌کنند. گزارش‌هایی هست درباره اینکه افغانستانی‌ها تا به حال 36 سد انحرافی مقابل مسیر زده‌اند و حتی داخل کانتینرهای بزرگ کهنه را برای بستن و انحراف مسیر آب به سمت اراضی خودشان، با بتن پر کرده‌اند. 

شرایط افغانستان مثل ایران نیست که بخشداری‌ها در دورافتاده‌ترین نقاط هم از حکومت مرکزی تبعیت کنند. طایفه‌ها در افغانستان قدرت زیادی دارند و حکومت مرکزی هم قدرت چندانی در مجاب‌کردن طوایف خود برای دادن حقابه ندارد و بعید است که بتواند در این زمینه اعمال قدرت کند. معتقدم ایران برای حل این مسئله با افغانستان باید از دیپلماسی تلفیقی سیاسی- تجاری استفاده کند. 

اگر شرکت‌ها و تجار ایرانی طی فرایندی با تجار و طوایف افغانستانی ساماندهی شوند و سران طوایف افغانستانی در جریان معاملات مرزی قرار گیرند، به خاطر منافعی که از این سمت نصیبشان می‌شود، مجبورند طایفه خود را مجاب کنند که در موضوع حقابه به وظایفه خود عمل کنند. 

دولت در سیستان اقدامات خوبی انجام داده است اما وسعت این منطقه به قدری زیاد است که نمی‌توان انتظار داشت که تنها دولت کارها را به سرانجام برساند. پیش از این و در شرایط سیلابی، آب تمام دشت سیستان را می‌گرفت و تمام زمین‌های کشاورزی حتی دو یا سه بار، زیر آب می‌رفت اما در حال حاضر با توجه به شرایط آبی منطقه و جیره‌بندی آن، تنها 46 هزار هکتار از 146 هزار زمین قابل کشت زیر آب می‌رود. این یعنی اگر کشاورزی 3 هکتار زمین داشته باشد فقط یک هکتار آن تحت آبیاری قرار می‌گیرد و از همین حالا هم نگرانی‌هایی در این باره وجود دارد. وقتی بخشی از زمین کشاورز آبیاری شود، خاک در قسمت خشک زمین قابلیت این را دارد که بر برگ‌های محصول کشت‌شده بنشیند و باعث کند‌شدن فرایند فتوسنتز شود. دغدغه دیگر ما مسئله تغییر الگوی کشت در سیستان‌وبلوچستان است و اصلا نمی‌دانیم در این شرایط چه چیزی کشت کنیم. ای کاش زودتر اقدامات مطالعاتی در این حوزه انجام شود تا کشاورزان هم تکلیف خود را بدانند. البته مسایل سیستان‌و‌بلوچستان تنها جنبه زیست محیطی یا اقتصادی ندارد و اگر بخواهیم در این زمینه درست کار کنیم باید جنبه‌های اجتماعی و روانی آن را هم در نظر بگیریم و روی خودباوری نوجوانان منطقه کار کنیم.

برج ۹۰۰ ساله سبزوار تنهاست

بنای ملی میل خسروگرد محل تجمع حفاران غیرمجاز و کارتن‌خواب‌ها شده است

برج ۹۰۰ ساله سبزوار تنهاست

مدیر پایگاه شهر تاریخی سبزوار در گفت‌وگو با «پیام ما»: توانایی نگهداری میل خسروگرد را نداریم.

رئیس اداره میراث فرهنگی سبزوار: میل خسروگرد برای حفاظت به بخش خصوصی واگذار می‌شود.

روزنامه نگار: مرضیه قاضی زاده | بلندترین سازه تاریخی خراسان رضوی به محل تجمع کارتن‌خواب‌ها و شب‌گردها تبدیل شده، اطرافش را برای پیدا کردن «زیرخاکی» کنده‌اند و درِ ورودی و حفاظش را به تاراج بردند. این بنای ۸۹۴ ساله خیلی وقت است که از چشم مسئولان میراث پنهان مانده. سودجویان اما تا می‌توانستند از این آب گل آلود ماهی گرفتند. با فلزیاب به جان سازه بنا افتاده و چندین بار پله‌ها را به طمع کشف آثار عتیقه کنده‌اند. مدیر پایگاه شهر تاریخی سبزوار می‌گوید توانایی نگهداری میل خسروگرد را ندارد و رئیس اداره میراث فرهنگی شهر هم از این حرف‌ می‌زند که برای حفاظت از بنا می‌خواهند آن را به بخش خصوصی واگذار کنند. هرچند این نخستین بار نیست که این بنا واگذار می‌شود و در عمل «حفاظت» اتفاق نمی‌افتد.

 دو فرضیه درباره این میل تاریخی وجود دارد. فرضیه اول می‌گوید که این بنا، تنها بازمانده مسجد عظیم شهر خسروگرد است و فرضیه دوم این میل را به عنوان یک راهنما برای کاروان‌ها معرفی می‌کند. بعد از کاوش‌های باستان‌شناسی که در سال ۸۱ مورخان وسیاحان خارجی انجام دادند، فرضیه اول رنگ باخت.

در بین باستان شناسان ایرانی این میل به نشانه محبت و دوستی مردمان کویر شهره است. میل تاریخی خسروگرد در غرب شهر سبزوار و در ورودی استان خراسان رضوی قرار گرفته و صدها سال پیش مردمان این منطقه مشعلی بر بلندای این برج بلند روشن می‌کردند تا کاروانیان را به سوی خود فراخوانند. این میل ۲۸ متری درست بر سر جاده ابریشم ساخته شد تا همچون فانوس دریایی عمل کند، این بار اما در دل کویر. 

نمی‌توانیم از میل نگهداری کنیم

حال اما از آن شوکت گذشته چیزی باقی نمانده است. در نبود نیروی حفاظتی، از دو سال پیش تعرض‌ها به بنایی که تاریخچه آن به سال ۵۰۵ هجری قمری برمی‌گردد، شروع شد. دزدان ابتدا فنس‌ها و دیوارهای اطراف را به سرقت بردند، بعد هم با تخریب در ورودی به داخل بنا راه یافتند. از آن زمان حفاری‌های شبانه شدت گرفت و تنهایی برج بلند سبزوار بیشتر شد؛ برجی که دو رشته کتیبه کوفی در جداره‌اش دارد و در بی‌توجهی میراث‌فرهنگی، قدمت و تزئیناتش، متخلفان را راهی این بنا کرد.

محسن برآبادی، مدیر پایگاه شهر تاریخی سبزوار درباره حفاری‌های بنا به «پیام‌ما» می‌گوید: «گروهی از افراد سودجو که فکر می‌کنند در بناهای تاریخی گنج و دفینه وجود دارد، برای این بنا هم نقشه کشیدند. دو تا سه جا از جمله پله‌ها را کنده بودند و اتاق‌ها را حفاری کرده بودند. ما آن‌ها را دوباره مرمت کردیم اما واقعا توانایی نگهداری‌اش را نداریم.»

میل خسروگرد (خسروجرد) ۱۵ دی ماه ۱۳۱۰ به شماره ۷۷ به ثبت ملی رسید و از آن سال به بعد بارها مرمت‌هایی روی بنا انجام شد اما به صورت جزیی. بنا به حال خود رها شده بود تا ۱۰ سال پیش که دورش حفاظ کشیدند. «اطراف میل را تا هزار متر تملک کردیم و فنس و نرده کشیدیم. تا مدتی به عنوان یک مجموعه پذیرایی از آنجا استفاده می‌شد اما چون فردی که آنجا مستقر بود، یک سری مشکلات حقوقی به وجود آورد و مجبور به تخلیه شد. از آن زمان تا کنون این بنا بلا‌استفاده رها شده است.» مدیر پایگاه شهر تاریخی سبزوار به تلخی می‌گوید: «ضایعات فروشان شبانه نرده‌ها را به سرقت بردند. آهن‌ها را تکه‌تکه بریدند و هر بار قسمتی را بردند. محوطه دیگر هیچ حفاظی ندارد. ما هم شکایت کردیم اما راه به جایی نبردیم. حتی با نیروی انتظامی هماهنگ کردیم اما آنها هم اعلام کردند که توانایی نگهبانی و حراست از آن جا را ندارند. ما هم امکانات نگهبانی نداریم چون نیروهایمان بسیار کم است.» آنچه باعث شده این مجموعه به محل تجمع کارتن‌خواب‌ها تبدیل شود، نبود نیروهای حفاظتی برای مراقبت از بناست. برآبادی می‌گوید که در این شرایط چهار، پنج بار ورودی را با بتن بسته‌اند و میل را قفل و مهر و موم کرده‌اند اما باز هم یک عده آمدند و حفاظ را خراب کردند و در ورودی را باز کردند. مدیر پایگاه شهر تاریخی سبزوار تنها راه حفاظت از میل خسروگرد را واگذاری آن به بخش خصوصی می‌داند. این موضوع هم اکنون از طرف رئیس اداره میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی شهرستان سبزوار در حال پیگیری است.

میل خسروگرد، فروشگاه صنایع دستی می‌شود

رضا حسینی، رئیس اداره میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی شهرستان سبزوار به «پیام‌ما» می‌گوید: «میل خسروگرد را  در فهرست واگذاری گذاشته‌ایم تا به طریق قانونی آن را واگذار کنیم. کارهای قانونی آن انجام شده و در حال آماده‌سازی بنا برای مزایده هستیم.» درست یک سال پیش از این هم این موضوع مطرح شده و حسینی به تسنیم گفته بود: «هم اکنون بخش خصوصی و سرمایه‌گذار آمده و طرح به شورای فنی رفته است. ایرادی که فعلا در مرحله نخست به طرح گرفته شده در زمینه راه دسترسی است که اعلام شده راه دسترسی بد و خطرناک است و باید اصلاح شود؛ در همین راستا با فرمانداری شهرستان مکاتبه انجام شده تا اصلاح راه دسترسی انجام و نظر شورای فنی تامین شود.» اینطور که او گفته بود، سرمایه‌گذار قبلی متواری است: «فردی قبلا آنجا را گرفته و در حال حاضر فراری است و عملکرد بدی داشته و این امر، دلیل سخت‌گیری و حساسیت سازمان است تا اثر به یک فرد دارای صلاحیت واگذار شود و شان اثر تاریخی مخدوش نشود.»

حالا بعد از تجربه قبلی، کاربری که میراث برای میل تاریخی در نظر گرفته‌اند، نمایشگاه صنایع دستی است: «پیشنهاد شده تا بنا به عنوان فروشگاه و نمایشگاه صنایع دستی در نظر گرفته شود و در کنار آن سرمایه‌گذار قادر به انجام سایر فعالیت‌های جنبی هم باشد.» 

حسینی می‌گوید که پیشنهاد این موضوع از سبزوار به اداره کل میراث فرهنگی در تهران فرستاده شده، مورد موافقت قرار گرفته و در حال حاضر طرح در اداره میراث فرهنگی خراسان رضوی است: «ما یک طرح کلی داده‌ایم که نهایی شده اما سرمایه‌گذار می‌تواند طرحی منطبق با طرح ما پیشنهاد داده و تاییدیه دریافت کند.» به گفته او تا امروز دو، سه نفر برای بهره‌بردای از این طرح به صورت حضوری درخواست داده‌اند، هر چند که با آغاز مزایده و آگهی در سایت‌ها و روزنامه‌ها  افراد بیشتری هم شرکت خواهند کرد. رئیس اداره میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی سبزوار ادامه می‌دهد: «در واگذاری از این طرح تنها به دنبال حفاظت از بنا هستند نه مرمت. بنا نه مخروبه است و نه آسیب چندانی دیده. ، هفت‌، هشت سال پیش هم مرمت شده است و در طی این مدت مرمت‌های جزیی دیگری از سمت میراث صورت گرفته است، در واگذاری این بنا ما صرفا دنبال صیانت از آن هستیم.»

حیوان دوستیِ مخرب

افزایش مخاطره آمیز غذادهی به سگ های بلاصاحب در شهرها 

 حیوان دوستیِ مخرب 

مهدی نبی‌یان، کارشناس محیط زیست: هیچ سگی در طبیعت از گرسنگی نمی‌میرد و آن‌ها عموما جمعیت خودشان را به تعادل می‌رسانند.

روزنامه نگار: سوگول دانائی | تیمبوکتو، قهرمان یکی از داستان‌های پل استر نویسنده معروف آمریکایی، سگی ولگرد بود که در میانسالی صاحبش را از دست داد. سگ تنها و پریشان مدتی بی‌خانمان بود و در انتظار فردی که مسئولیتش را بر عهده بگیرد ماند اما در نهایت جانش تمام شد. این چند خط شاید بن مایه‌ای باشد از سیاستی که  کشورهای غربی در سال‌های اخیر برای کنترل جمعیت سگ‌ها به کار بردند:«مسئولیت هر سگ را باید انسانی به عهده بگیرد.» مساله‌ای که در بسیاری از کشورها شدنی نیست. زیرا شهروندان کشور مسئولیت‌پذیری نسبت به حیوانات را تنها در غذا دادن به سگ‌های ولگرد می‌دانند، بدون اینکه نسبت به واکسینه کردن، درمان بیماری‌ها و یا حتی عقیم کردنش نگرانی داشته باشند.

به همین دلیل در بسیاری از این کشورها سرنوشت سگ‌های رها شده، سرنوشت تیمبوکتو خواهد بود با چند تفاوت. تفاوتی که در مفهوم سگ‌های خانگی و سگ‌های ولگرد معنا پیدا می‌کند. تفاوتی که گاه باعث ایجاد ناهنجاری‌هایی در طبیعت می‌شود که درمان آن آسان نیست. گاه سگ‌های ولگرد به انسان‌ها حمله می‌کنند و بیماری‌هایی به او منتقل می‌کنند که درمانش شاید سال‌ها به طول بیانجامد. شهرداری‌ها و محیط زیست به دلایل گفته شده در پی یافتن راهی برای کنترل جمعیت سگ‌های ولگردند. راهی که در ایران عموما به ترکستان می‌رود.  

چرا نباید به سگ‌ها غذا داد؟

چند هفته گذشته خبرهای متفاوتی درباره سرنوشت سگ‌های ولگرد در شهرهای ایران منتشر شد. تصویر سگ کشته شده در همدان و خبر از اهدای غذا به سگ‌های آستارا، واکنش فعالان محیط زیست را در پی داشت. آن‌هایی که نه غذا دادن به سگ‌های ولگرد را اقدامی درست می‌دانند و نه موافق کشتار سگ‌ها هستند. فعالان محیط زیست معتقدند مسئولیت ما درباره اولین موجودی که به صورت انتخابی توسط خود ما، حدود ۲۰هزار سال پیش اهلی شده و تا امروز کنارمان مانده و در موقعیت‌های سختی مانند زلزله یا حتی جنگ به فریادمان رسیده زیاد است. عموما شهروندان در تشخیص انواع سگ‌ها دچار خطا هستند. ساماندهی برای انواع سگ‌هاست که در ادبیات شهری به آن‌ها سگ ولگرد گفته می‌شود. مهدی نبی‌یان، کارشناس‌ارشد محیط‌زیستی با گرایش تنوع زیستی به روزنامه «پیام ما» درباره این انواع می‌گوید: «سگ‌های بی‌خانمان سگ‌هایی هستند که در خانه نگهداری می‌شدند اما به دلایلی فرار کردند یا رها شدند، اما سگ‌های ولگرد سگ‌هایی هستند که بدون مسئولیت انسانی تولید مثل کردند و هیچگاه هم سرپرست انسانی یا مربی نداشتند.»  

انسان‌ها اما در قبال سگ‌ها به عنوان نزدیک‌ترین حیوان به خود مسئول‌اند، نبی‌یان می‌گوید این واژه مسئولیت در سال‌های اخیر درست تعریف نشده است و بسیاری تنها دادن غذا به سگ‌های ولگرد را برای راحتی وجدان خود لحاظ می‌کنند. سنت غذا دادن به سگ‌های ولگرد اتفاقی است که عموما از جانب شهرداری‌ها تقبیح می‌شود. شهرداری بهبهان به عنوان یکی از شهرهایی که توانسته جمعیت سگ‌های ولگرد را کنترل کند در شیوه‌نامه‌ای، غذا دادن به سگ‌های‌ ولگرد را در سطح شهر ممنوع اعلام کرد. اتفاقی که به زعم عابد کوهپایه، دامپزشک، هم باید در شهرهای دیگر ایران رخ دهد. او به«پیام ما» می‌گوید: «کار موثر در قدم اول ممنوعیت غذا دادن به سگ‌هاست. البته نباید فراموش کرد که سایت‌های پسماند در اطراف شهرهای بزرگ هم باید ساماندهی شوند.» بسیاری از مدافعان حقوق حیوانات اما پذیرای این ممنوعیت نیستند.  نبی‌یان اما برای ممنوعیت غذا دادن به سگ‌ها دلایل علمی را بیان می‌کند:«افرادی که به سگ‌ها غذا می‌دهند عموما نسبت به سایر اتفاق‌های این حیوان ابراز مسئولیت نمی‌کنند، اینکه حیوان مریضی دارد، واکسینه می‌شود اصلا کجا مدفوع می‌کند؟ به صرف اینکه به حیوان غذا می‌دهند، سایر مسئولیت‌های او را از خود سلب می‌کنند.» او معتقد است که سگ‌های ولگرد جایگاهی در طبیعت ندارند و به همین دلیل: «سگ باید یک واحد انسانی داشته باشد که نسبت به او احساس مسئولیت کند.» او در توجیه ممنوعیت این غذا‌رسانی سازمان یافته چند دلیل دیگر هم دارد که به سلامت سایر سگ‌ها می انجامد: «غذارسانی سازمان یافته به سگ‌ها یعنی ما بدون هیچ استانداری در مکان مشخص و در زمان مشخص به سگ‌ها غذا بدهیم که این یعنی ایجاد کانون‌های سگ‌های ولگرد. هرچه جمعیت سگ‌ها در این کانون‌ها بالاتر برود احتمال انتقال بیماری به سایر حیوانات نیز بالا می رود، همانطور که ما این روزها مفهوم فاصله گذاری اجتماعی را در میان انسان‌ها داریم خود حیوانات نیز در میان خود این مفهوم را دارند، مثلا اگر یک حیوان مریض به میان این‌ها بیاید احتمال ابتلا به بیماری در میان سایر سگ‌ها بیشتر می‌شود. از طرف دیگر هر سگ به طور طبیعی حدود ۱۰۰ تا ۲۰۰ گرم مدفوع تولید می‌کند که تجمع فضولات سگ‌ها در کنار این کانون‌‌ها می‌تواند به بروز بیماری‌های مختلفی حتی برای سگ‌های‌خانگی که در اطراف این کانون‌ها گردش می‌کنند، منجر شود.»

از طرف دیگر او معتقد است که سگ‌ها بعد از غذا دادن کانون‌های دیگری را اشغال می‌کنند: «سگ‌ها قلمرو طلبند و سگ‌های ضعیف عموما از کانون‌ها رانده می‌شوند و کانون‌های دیگری را پیدا می‌کنند. مثلا شما ممکن است سگ ولگردی را در پارک پردیسان دیده باشید اما همان سگ مدتی بعد در پارک چیتگر دیده شود، بسیاری از فعالان حقوق حیوانات هم این روزها تصور می‌کنند که اگر در خارج از شهرها به حیوانات غذا بدهند سگ‌ها در همان خارج از شهرها باقی می‌مانند در حالیکه اینگونه نیست و سگ‌ها، کانون‌های دیگری ایجاد می‌کنند.» فعالان محیط زیست معتقدند که دادن غذا به حیوانات گاهی دست بردن در طبیعت آن‌هاست، نبی‌یان می‌گوید هیچ سگی در طبیعت از گرسنگی نمی‌میرد و آن‌ها عموما جمعیت خودشان را به تعادل می‌رسانند.

اقدامات کشورهای دیگر برای کنترل جمعیت سگ‌ها

برای کنترل جمعیت سگ‌های ولگرد اما چند راهکار وجود دارد، روش اول کشتن آن‌هاست. اتفاقی که گاهی توسط پیمانکاران شهرداری‌های ایران هم رخ می‌دهد وعموما با جریحه دار شدن افکار عمومی روبه‌رو می‌شود، اقدامی که کشورهای غربی هم آن را در پیش گرفتند. گاهی توانستند جمعیت سگ‌های ولگرد را کاهش دهند و گاهی هم نه. کوهپایه می‌گوید: «آمریکایی‌ها سال ۱۹۸۲ در بررسی کردند و دیدند که سگ‌های ولگرد تعداد بالایی دارند و بهتر است که جمعیت آن‌ها را به حد کمی برسانند و آن‌ها را می‌کشتند.» اتفاقی که نبی‌یان معتقد است در بسیاری از کشورهای اروپای غربی هم اتفاق افتاد اما آن‌ها در این کنترل جمعیت موفق نبودند. کوهپایه می‌گوید در میان کشورهای دیگر تنها هند و ترکیه، سگ‌ها را نمی‌کشند: «ترکیه چند سال پیش ۷۰۰ هزار سگ ولگرد را جمع کرد و آن‌ها را به جزیره متروکه برد و البته همه آن‌ها مردند، اکنون هم ترکیه به صورت آرام در حال کشتار و یوتانایز کردن این حیوانات است.» اتفاقی که به زعم کارشناسان اگر در آمریکا رخ نمی داد احتمالا جمعیت سگ‌های ولگرد در این کشور را چندین برابر می‌کرد. نبی‌یان می‌گوید که استرالیا و ایالات متحده آمریکا پروتکلی برای کنترل جمعیت سگ‌های ولگرد تدوین کردند. پروتکلی که در ایران هم ترجمه شده است و چند قاعده اساسی دارند: «در درجه اول غذا دادن به سگ‌ها به صورت سازمان یافته ممنوع و جرم انگار شود.» به زعم نبی‌یان کشورها چند پناهگاه برای سگ‌های ولگرد ایجاد کردند و ابتدا سگ‌های بیمار را از غیر بیمار جدا کردند: «سگ‌ها اگر درمان می‌شدند، تلاش برای حفظ آن‌ها بود اما اگر درمان نمی‌شدند، یوتانایز می‌شدند، در قدم بعدی می‌بایست سگ‌های سالم را واکسینه کرد و فرآیندهای عقیم سازی را انجام داد. بعد از آن نمایشگاهی برگزار می‌شد و سگ‌ها آگهی می‌شدند تا کسی مسئولیت و سرپرستی آن‌ها را به عهده بگیرد.» همین فرآیند به زعم کوهپایه در کشور آلمان که بزرگترین شلتر یا پناهگاه سگ‌ها را دارد نیز عنوان می‌کند: «اگر کسی سرپرستی آن‌ها را به عهده گرفت که مسئولیت آن با اوست اگر نه، آن سگ‌ها هم یوتانایز می‌شوند.»

هرکشور اما برای کنترل جمعیت سگ‌های ولگردی که بی‌رویه افزایش پیدا می‌کردند و گاهی می‌توانستند انسان یا اکوسیستمی را از پا در بیاورند، راهکاری داشت که به زعم نبی‌یان بومی سازی شده برای خودش بود: «باید در شوراهای شهر کارگروهی با حضور مدافعان حقوق حیوانات، محیط زیستی‌ها و حتی دامپزشکان ایجاد شود. »او معتقد است که باید الگوی یکپارچه‌ای در شهرها به وجود بیاید تا بتوان جمعیت را کنترل کند. الگویی که گاه در بسیاری از شهرها به دلیل اینکه شهرداران مقهور فضای‌مجازی می‌شوند اجرایی نمی‌شود. به زعم این کارشناس محیط زیست، مدیریت پناهگاه‌ها و انتقال تمام سگ‌های ولگرد سطح شهر به داخل این پناهگاه‌ها هم قدم‌های بعدی برای کنترل جمعیت سگ‌ها در شهرهاست: «جرم انگار غذا دادن سازمان یافته البته اولین قدم است. » به زعم او افرادی که خواهان غذا دادن به سگ‌های ولگردند باید ابتدا این غذا را به پناه‌گاه‌های سگ‌ها دهند.  ما نسبت به تیمبوکتو و هم نوعانش مسئولیم اما چگونه باید به این مسئولیت پاسخ دهیم؟ کارشناسان معتقدند که برای رسیدن به پاسخ این پرسش باید یکپارچه عمل کرد.

ساخت پالایشگاه قزوین با کدام آب؟

مدیرعامل شرکت شهرک‌های صنعتی استان قزوین: سازمان حفاظت محیط زیست کلیات طرح پتروشیمی را تایید کرده است.

مدیرکل حفاظت محیط زیست استان قزوین در گفت‌وگو با «پیام ما»: این پروژه مجوز محیط‌زیستی نگرفته است.

روزنامه نگار: مرضیه قاضی زاده | می‌خواهند در قزوین ِ بی‌آب پالایشگاه نفت بزنند. انگار نه انگار که از دو سال پیش احداث صنایع آب‌بر در فلات مرکزی ممنوع شده و سازمان محیط زیست گفته «به هیچ وجه» به این طرح‌ها مجوز نخواهد داد. گویی گذر‌زمان گرد فراموشی بر این دستور نشانده است که حالا مدیر‌عامل شرکت شهرک‌های صنعتی قزوین می‌گوید طرح این پروژه مجوز صنعتی را گرفته و محیط‌زیست هم کلیات آن را تایید کرده است. آنها برنامه دارند برای تامین آب پروژه تا زمان راه‌اندازی سد تاکستان، از آب‌های زیرزمینی استفاده کنند. با این همه، پیگیری‌های«پیام ما» نشان می‌دهد محیط زیست به ساخت پالایشگاه نفت در قزوین هیچ مجوزی نداده است

خبر اول را در جلسه ستاد اقتصاد مقاومتی (۳۰ مهر) اعلام کردند. استاندار قزوین گفت که این پالایشگاه برای جلوگیری از خام‌فروشی به راه خواهد افتاد و «اگر بتواند» موافقت سازمان حفاظت محیط‌زیست و وزارت‌خانه‌های صنعت، معدن، تجارت و نفت را بگیرد، «طرح خوبی است» و تاییدش کرد. حمیدرضاخانپور،‌ مدیرعامل شرکت شهرک‌های صنعتی استان قزوین هم گفت پالایشگاه نفت جواز صنعتی را گرفته و در مرحله طراحی کار است. اینطور که پیداست سرمایه اولیه یک هزار و ۲۰۰ میلیارد تومانی برای این طرح تعریف و محل احداث نیز شهرک حیدریه تعیین شده است. علاوه بر این با دریافت مجوز صنعتی، این طرح در صف دریافت تسهیلات دولتی قرار گرفته است.

این‌ها در شرایطی اتفاق افتاده که عیسی کلانتری، رئیس سازمان محیط زیست سه سال پیش نسبت به اتمام منابع آبی کشور در ۱۵ سال آینده هشدار داد و یک سال پس از آن احداث صنایع آب‌بر در فلات مرکزی ایران ممنوع شد. ممنوعیت در سه حوزه پالایشگاه، کارخانه فولاد و پتروشیمی بود. کلانتری در مرداد ۹۷ گفته‌بود که به معاونت محیط‌زیست انسانی دستور داده که از ابتدای سال با احداث هیچ کارخانه فولاد و پتروشیمی در داخل سرزمین موافقت نشود. او تاکید کرده بود که ساخت این دو صنعت از این پس فقط به شرط احداث در سواحل مجاز خواهد بود. به نظر می‌رسد افزایش قیمت بنزین موجب نادیده گرفتن بخشی از این دستورها شده است و نزدیکی قزوین به پایتخت از یک سو و نزدیکی به مرز از سوی دیگر موجب شده اصرار مسئولان برای ساخت این پالایشگاه شدت بگیرد.

 نباید قزوین هم مثل تهران آلوده شود

مرتضی علیخانی، مدیرکل دفتر جذب و حمایت از سرمایه‌گذاری استانداری قزوین به «پیام ما» می‌گوید: «پروژه پالایشگاه قزوین هیچ پرونده‌ای در دفتر جذب و حمایت از سرمایه‌گذاری ندارد. پروژه  فقط  در جلسه اقتصاد مقاومتی مطرح شده است و مستقیما از همان جا کار را پیش برده‌اند. دو سال است که رویه همین است. بعضی سرمایه‌گذارها رابط می‌زنند و پروژه‌شان به جلسه اقتصاد مقاومتی می‌آید. بعد از همانجا مستقیم کارشان را پیش می‌برند؛ یعنی تا وقتی که سرمایه‌گذار گیر نیفتد مراجعه‌ای به اینجا نمی‌کند و از طریق سازمان برنامه و بودجه کارش را پیش می‌برد.»

روند معمول دریافت مجوز اما رویه دیگری است. سرمایه گذار ابتدا به دفتر جذب مراجعه می‌کند تا ضرورت احداث یک پروژه بررسی شود: «نیاز نیست که هر کسی که برای سرمایه‌گذاری در استان قزوین آمد ما مجوز دهیم. مثلا صنایع فولاد دیگر اشباع شده است و قزوین شرایط احداث این صنعت آب‌بر را ندارد. ما استانی نیستیم که بتوانیم پالایشگاه یا شرکت نفت داشته باشیم. این صنایع جزء صنایع آلاینده‌اند و به محیط‌زیست آسیب می‌زنند. چند روز دیگر این آلایندگی‌ها قزوین را هم شبیه تهران می‌کند.» علیخانی معتقد است که استان قزوین باید به سمت سرمایه‌گذاری در حوزه گردشگری و کشاورزی برود، طرح‌هایی که هم‌خوانی بیشتری با محیط زیست دارند. اما همه چنین نظری ندارند.

 مقدم‌های ساخت پالایشگاه فراهم است

اظهارات درباره ساخت پالایشگاه ضد‌و‌نقیض است. از دید حمیدرضا‌خانپور، مدیر‌عامل شرکت شهرک‌های صنعتی استان قزوین تمام مقدمات و زیرساخت‌های لازم برای اجرای این پروژه فراهم است. او به «پیام ما» می‌گوید: «برق و گاز در شهرک موجود است. تامین خوراک هم از طریق خط انتقال نفت به تبریز، صورت می‌گیرد. با وجود نزدیکی به راه آهن، امکان صادرات هم فراهم است.» با وجود همه مخالفت‌ها او معتقد است پالایشگاه آب زیادی مصرف نمی‌کند: «خوراک پالایشگاه مهم است که به وسیله لوله‌ای که از جنوب کشور به آذربایجان شرقی می‌رود، تامین می‌شود.» اینطور که خاکپور می‌گوید قرار است برای تامین آب این پروژه تا مدتی از آب‌های زیرزمینی بهره بگیرند و بعد از راه‌اندازی سد تاکستان بخشی از آب پروژه از آن محل تامین خواهد شد.

مدیر عامل شرکت شهرک‌های صنعتی می‌‌گوید که دولت به دنبال احداث پالایشگاه‌های کوچک مقیاس نفتی است. به نظر می‌رسد این گزاره چندان با حرف‌های بیژن‌نامدار‌زنگنه، وزیر نفت در سال‌های گذشته هم‌خوانی ندارد. وزیری که پیش از این به مخالفت با احداث پالایشگاه در ایران محکوم شده و تحت فشار منتقدان بود. زنگنه البته اعلام کرده بود که مخالفتی با احداث پالایشگاه‌های فوق سنگین در مناطق ساحلی ندارد، چنان‌که پالایشگاه خلیج فارس نیز در زمان او ساخته شد.

مدیر عامل شرکت شهرک‌های صنعتی این استان با اشاره به صدور جواز صنعتی برای این پالایشگاه می‌گوید وقتی جواز صادر می‌شود، دیگر مشکلی نیست. «بسیاری از استعلام‌ها را سازمان صمت انجام می‌دهد. کلیات طرح هم توسط سازمان محیط‌زیست تایید شده است ولی طرح در مرحله اجرا حتما باید پیوست محیط زیستی داشته باشد» او مدعی می‌شود که پیوت محیط‌زیستی هم در حال آماده‌سازی است. «الان فقط دنبال موافقت بانک صنعت و معدن و صندوق توسعه ملی برای سهم ارزی و ریالی این طرح هستیم.»

محیط زیست تکذیب می‌کند

با این حال حسن عباس‌نژاد، مدیرکل حفاظت محیط زیست قزوین در گفت‌وگو با «پیام ما» هر گونه مراجعه برای دریافت مجوز برای احداث پالایشگاه در قزوین را تکذیب می‌کند: «برای این پروژه نه مجوز محیط‌زیستی از ما گرفته‌اند و نه حتی به ما مراجعه کرده‌اند.» او هم تایید می‌کند که سازمان محیط زیست با هیچ توسعه و صنعتی مخالف نیست، مشروط بر اینکه ملاحظه‌های زیست‌محیطی را رعایت کنند و ارزیابی زیست محیطی انجام شود. او در پاسخ به این پرسش که نظر محیط زیست برای احداث این پروژه در قزوین چیست؟ می‌گوید: «هنوز به آن مرحله نرسیده که ما اعلام نظر کنیم، قاعدتا اگر از ما استعلام گرفته شود ملاحظه‌ها مربوطه را اعلام و پیگیری می‌کنیم. »

حمید جلالوندی، مدیرکل دفتر ارزیابی زیست‌محیطی سازمان محیط‌‌زیست اما در گفت‌وگو با «پیام ما» تاکید دارد که سازمان محیط‌زیست به صنایع آب بر مجوز نخواهد داد: «به پالایشگاه، پتروشیمی، برخی از نیروگاه‌ها و پروژه‌های فولادسازی که آب‌بر تلقی می‌شوند به هیچ وجه مجوز داده نمی‌شود؛ مگر اینکه آب این پروژه را وزارت‌نیرو از منابع غیر از آب‌های زیرزمینی منطقه، تامین کند.» اشاره به «غیر از آب‌های زیرزمینی» در حالی است که طبق گفته مدیر‌عامل شرکت شهرک‌های صنعتی استان قزوین، برای پالایشگاه روی همین منبع دست گذاشته‌اند. جلالوندی اما به تاکید ادامه می‌دهد: «اگر آب این پروژه از محل آب‌های انتقالی خلیج‌فارس یا دریای عمان تامین شود، مشکلی نیست. در این حالت دیگر این آب به حوضه آبریز قزوین ربطی پیدا نمی‌کند. حتی ممکن است که این آب از بازچرخانی آب پساب تصفیه‌خانه شهر قزوین تامین شود. ما در بررسی‌ها به این موضوع‌ها توجه می‌کنیم اما اگر قرار باشد آب این پروژه را از کشاورزی یا منابع زیرزمینی تامین کنند، محیط زیست به هیچ عنوان به آن‌ها مجوز نخواهد داد.»

آزادی‌خواهان هنوز در بیمارستان کابوس می‌بینند

آرامگاه ملک‌المتکلمین و صوراسرافیل این بار ساماندهی می‌شود؟

آزادی‌خواهان هنوز در بیمارستان کابوس می‌بینند

مدیرعامل سازمان زیباسازی شهرداری تهران: بخش زیادی از مراحل مرمت و بازسازی قبرهای موجود در مقبره ملک‌المتکلمین به پایان رسیده و مراحل نهایی در دست اقدام است. آن‌ها به دنبال خریداری ساختمان مجاور آرامگاه هستند و باز کردن در آن از کوچه‌ای دیگر

روزنامه نگار : فاطمه علی اصغر | قبر دهان باز کرد و آن‌ها را بلعید. هنوز از قلب‌هایشان خون می‌چکید. عهد مشروطه بود. در تاریکی شب، مرغ سحر ناله نمی‌کرد. از آن شب وحشت، بیش از یک قرن گذشته، این‌جا در کارگر جنوبی، چهارراه لشگر، کنار بیمارستان لقمان، کوچه ابراهیمی تنها بن‌بستی که ما را به قبر آن‌ها می‌رساند، کور شده‌. ۱۶سال تلاش بی‌وقفه دوستداران میراث‌فرهنگی و اهالی قلم به این‌جا رسیده، به حصر دو شهید. اما قرار ما این نبود، آخرین وعده مسئولان شورای‌شهر، شهرداری و بیمارستان لقمان این بود که آرامگاه را سامان دهند و درهای آن را به روی مردم باز کنند اما از آن وعده‌ها، زمان‌ها گذشته و نتیجه‌اش این شده؛ یک مرمت نیمه‌کاره، بدتر از مخروبه. تنها راه دسترسی به آرامگاه، مسدود شده و برای دیدن قبرها راهی نمانده جز عبور از داخل بیمارستان لقمان. 

بیمارستانی که هنوز گوشش از فریاد ته‌خط رسیده‌ها پر است که ناله‌ تلخ کروناهایی‌ها هم به آن اضافه شده. پس از عبور از ورودی بیماستان، هیچ رد و نشانی نیست. فقط باید از نگهبان‌ها سوال کرد، پارکینگ کجاست؟ و آن‌ها از چهره‌ات بخوانند، دنبال جای خاصی می‌گردی و با اشاره دیوارهای فروریخته آرامگاه را نشانت دهند. آرامگاهی که پیش از این، ملک مستقلی در جوار بیمارستان بود و باغچه و حوض کوچکی داشت. به آن‌جا که می‌رسی تازه می‌فهمی که از سرایدار قدیمی و خانه‌ کج‌وکوله‌اش خبری نیست و قبرها نصفه‌نیمه دورشان آجر گذاشته شده است. ستون‌ها ایستا شدند اما نه به غایت. چاه زیرزمین پر شده و نشانه‌های ساماندهی دیده می‌شود اما نمور و کم‌رنگ. مدیرعامل سازمان زیباسازی شهرداری تهران این‌ها را که می‌شوند، می‌گوید: «ملک خریداری شده و در هماهنگی کامل با مسئولان بیمارستان هستند و فرایند ساماندهی به زودی تمام شود.» حرف‌هایش بار دیگر امید را در قلبمان زنده می‌کند، شاید این بار وعده وفا شود و خانه آخرت آن‌ها که برای خانه ملت جنگیدند از کابوس نابودی رها شود. اما نمی‌توان ننوشت از شرح آخرین وضعیت آرامگاه در آبان سال ۱۳۹۹؛ آرامگاه دو آزادی‌خواه؛ ملک‌المتکلمین و جهانگیرخان صوراسرافیل. 

 زنده باد مشروطه

قلب تابستان سال ۱۳۸۳، داغ بود. در جستجوی ردی از مجاهدان مشروطه در‌به‌درِ کوچه پس کوچه‌های تهران بودیم. احمدمحیط‌طباطبایی، رئیس کنونی ایکوم، نشان از آرامگاه ملک‌المتکلمین و جهانگیرخان‌صوراسرافیل داد. کوچه کنار بیمارستان لقمان باریک بود، سه پلاک خانه داشت و پاک از ساخت‌ و سازهای اول کوچه در ۱۴، ۱۵ سال بعد بود. زن سرایدار که در را باز کرد. کبوترها همه با هم پریدند. باغچه هنوز به جای علف، گل داشت. ستون‌ها استوار بودند و چاه زیرزمین ریزش نکرده بود. زیرزمین بوی نا می‌داد اما قبرها هنوز بودند. سرایدار آمد: «ما مراقب این قبرها هستیم حتی رویشان را پوشاندیم، آسیب نبینند. چند وقت پیش دزد آمده بود. می‌خواستند سنگ قبرها را ببرند. خانم بیانی گفتند این خانه برای شما، این‌جا بمانید اما تو را به خدا مراقب این قبرها باشید. اگر بدانید چه کسانی این‌جا خوابیده‌اند!» و شیرین‌بیانی، بیش از هر کسی اهمیت این آرامگاه را درک کرده بود. او، استادیار بازنشسته تاریخ دانشگاه تهران بود و نوه دختری مهدی‌ملک‌زاده، فرزند ملک‌المتکلمین. پدرش «خان‌بابا بیانی»، بنیانگذار رشته تاریخ دانشگاه تهران بود و بنیانگذار دانشگاه تبریز و همسرش محمدعلی اسلامی‌ندوشن، پژوهشگر برجسته معاصر. جان او بود که می‌گداخت وقتی به یاد دوم تیر سال ۱۲۸۷ می‌افتاد. وقتی محمدعلی‌شاه فرمان آتش صادر و کلنل‌لیاخوف روسی مجلس را به توپ بست. تعقیب و گریز نیروهای حکومتی و مشروطه‌خواهان آغاز شد. ملک‌المتکلمین و همراهانش به پارک امین‌الدوله که آن زمان به باغ مجلس راه داشت، پناه بردند. فاجعه اما در کمین بود. امین‌الدوله، راپورت داد و تلاش مشروطه‌خواهان برای فرار شبانه بی‌ثمر ماند. آن‌ها را در باغشاه به زنجیرکشیدند، شکنجه دادند و به فرمان شاه به گردن ملک‌المتکلمین و صوراسرافیل طناب دار انداختند؛ جهانگیرخان در آن ایام فقط ۳۴ سال داشت، طناب داشت راه نفسش را می‌بست که فریاد برآورد: «زنده باد مشروطه» و به خاکی که روی آن ایستاده‌بود، نگاه کرد: «ای خاک! ما برای تو کشته شدیم.»

 

ماییم پیش صف‌های شهدای آزادی

بعد از آن دیدار، گزارش‌ها درباره غربت آرامگاه دو مشروطه‌خواه نوشته شد، باز نوشته شد و باز هم نوشته شد تا‌ زمانی‌ فرا رسید که رضا موسوی، کارشناس میراث‌فرهنگی راهی بن‌بست ابراهیمی شد و اواخر سال ۱۳۸۳، آرامگاه در زمره آثار ملی ایران جای گرفت. اما این پایان وحشت ویرانی از شب خندق آزادی‌خواهان نبود. سال‌های سخت تهران در راه بود. حالا دیگر هر چه، کبوترها بال‌بال می‌زدند، دستی برایشان دانه نمی‌ریخت. سرایدار بدقلق شده بود. آب نفوذ کرده بود زیرستون‌‌ها. روز به روز اوضاع بنا بد و بدتر می‌شد. همه ناامید بودند از نجات این بنا اما نه! وقت ناامیدی نبود. خبرنگارها باز هم هر سال با مناسب و بی‌مناسبت سراغ آرامگاه رفتند و از وضعیت نامناسب آن نوشتند. شیرین بیانی عازم سفر ناگزیر بود و سرایدار که به اهمیت آرامگاه پی برده بود، به سناریوی جدیدی درباره مالکیت خانه رسید. تهران داشت خفه می‌شد اما آخرین نوشته‌های صوراسرافیل از یادها نمی‌رفت: «ما از این جانبازی و فداکاری عاری نداریم و هیچ‌وقت نمی‌گوییم که چرا ما مغلوب مستبدین و بی‌دین‌ها شدیم زیرا که برادران آذربایجانی و گیلانی و فارسی و اصفهانی ما در راه‌اند و عن‌قریب خواهند رسید. ما می‌خواهیم با بدن‌های خود، زیر سم اسب‌های آن‌ها را نرم و مفروش کرده و زمین طهران را برای تشریفات مقدم این مهمان‌های تازه رسیده، از خون گلوی خود زینت دهیم و به آن برادرهای مهربان بگوییم و افتخار کنیم که ماییم پیش صف‌های شهدای راه آزادی…» (صور اسرافیل، دوره کامل، انتشارات رودکی، اسفند ۱۳۶۱، پیشگفتار)

و چنین هم شد و همان شب، نطفه آرامگاه در حصار ناصری بسته شد. ملک‌المتکلمین و صوراسرافیل را پس از مرگ، همان شب به خندق پشت دیوارهای باغ شاه انداختند تا برای همیشه در تاریخ فراموش شوند اما در سیاه شب، مشروطه‌خواهان دیگری بودند که خواب نداشتند. آن‌ها پیکر آن دو شهید را در کنار خندق به خاک سپردند و نشانی‌ محل دفن را به پسرش دادند. سال‌ها بعد مهدی ملک‌زاده، پسر ملک‌المتکلمین آن زمین را خرید و آرامگاهی بر مزار آن دو تن بنا کرد. محسن نجمی، وکیل شیرین بیانی حالا در گفت‌وگو با پیام ما به آن روزها نقب می‌زند: « مهدی ملک‌زاده، این آرامگاه را زمان پهلوی ساخت. حتی نام کوچه‌اش را هم گذاشت، ملک‌المتکلمین که بعدها شد ابراهیمی. همین‌ کوچه‌ای که حالا کنار بیمارستان لقمان است.» بعدها مهدی ملک‌زاده و هم برادرش و هم مادرشان را هم آن‌جا به خاک سپردند. شاید خیلی‌ها که به زیرزمین آرامگاه سر زده‌‌اند، قبر مهدی‌ملک‌زاده را آن‌جا دیده باشند. هر چند ماجرای این قبر به روایت محسن نجمی عجیب است: «قبر ملک‌زاده در زیرزمین آرامگاه بود اما این اقدام به صورت موقت انجام شده بود، چون می‌گفتند وصیت کرده بوده درکربلا دفن شود.» اما سال گذشته که مرمتکاران راهی آرامگاه شدند و زیرزمین را شکافتند، دیدند اثری از استخوان در قبر نیست. پس قطعی شد که این روایت درست است که از مهدی ملک‌زاده تنها این سنگ قبر مانده و پیکرش را به کربلا بردند.

  بارقه‌های امید

سرانجام بغض تهران شکست. سال ۱۳۹۲ فرا رسید. برای اولین بار احمد مسجدجامعی، رئیس وقت شورای شهر به همراه عده‌ای از مسئولان شهری از آرامگاه بازدید کرد و وعده داد: «امیدواریم بتوانیم مشکلات آن را زودتر برطرف کنیم.» بارقه‌های امید جرقه زد. همه فکر می‌کردند، به زودی خبرهای خوبی از راه می‌رسد و کابوس‌های دو مشروطه‌خواه به پایان می‌رسد. کابوسی که به قول «مامونتوف»، خبرنگار روس بسیار ساده اتفاق افتاد: «امروز ایشان را به باغ بردند و کنار فواره نگاه داشتند. دو دژخیم طناب به گردن ایشان انداختند. از دو سو کشیدند. خون از دهان ایشان آمد و این زمان، دژخیم سومی خنجر در دل‌های ایشان فرو کرد…»

اما چهار سال بعد آش همان بود و کاسه همان. ۱۰ آبان سال ۱۳۹۶ بار دیگر به مناسبت جشنواره مطبوعات، مسجدجامعی، دعایی، مدیر مسئول روزنامه اطلاعات و شهردار منطقه۱۱ را راضی کرد که از آرامگاه دیدار کنند. وضعیت آرامگاه بسیار نامناسب گزارش شد. سرایدار دیگر کار را به جایی رسانده بود که شبانه به ستون‌ها کلنگ می‌زد تا زودتر بریزند. مسئولان این بار هم وعده به احیای دوباره آرامگاه دادند. این وعده اما گویا جدی‌تر از سال‌های پیش بود. سال بعد، رئیس سازمان زیباسازی شهرداری خبر از مرمت و ساماندهی آرامگاه داد اما باز به چند ماه نرسیده، طرح متوقف شد. این بار کار داشت بیهوده سیاسی می‌شد و اصول‌گرایان، باب تهمت‌زدن به دو مشروطه‌خواه را پیش کشیدند. حق همیشه به حق‌دار می‌رسد. شهرداری تهران اما از زیر بار این فشارها به در آمد و بار دیگر اقدام برای ساماندهی آرامگاه کرد و این بار پیمان‌کار گرفت. فکر می‌کنید کار تمام شد؟

 گره کور

نه! باز هم به این کار گره افتاد. مسائل حقوقی مالکیت بنا، شکایت‌های مختلف، تخریب و تعرض بیمارستان لقمان و ماجرای بلند نشدن سرایدار از این خانه، طرح شهرداری را به تعویق انداخت. این بار ناامیدی داشت چیره می‌شد که سرانجام با پادرمیانی شیرین بیانی، شهرداری خانه‌ای برای سرایدار خریداری کرد و گره بزرگ پرونده باز شد. گروه بهسازی و مرمت کار را از سر گرفتند. در تمام این مدت همه امیدوار بودند، مرمت در حال اجرایی‌شدن است و به زودی آرامگاه سامان می‌گیرد اما  فرزانه ابراهیم‌زاده، پژوهشگر تاریخ و روزنامه‌نگار که در روز مرگ حسین فاطمی، یادی از صوراسرافیل کرده بود، در بازدیدی که از آرامگاه داشت متوجه شد که ساماندهی متوقف شده و در توئیتی درباره این اتفاق نوشت.

این خبر بار دیگر قلب خبرنگاران را لرزاند. دیگر این توقف تحمل‌ناپذیر بود. هر چند مدیرعامل سازمان زیباسازی شهرداری تهران تاکید کرد: «بخش زیادی از مراحل مرمت و بازسازی قبرهای موجود در مقبره ملک‌المتکلمین به پایان رسیده و مراحل نهایی در دست اقدام است و کار همچنان ادامه دارد و آن‌ها به دنبال خریداری ساختمان مجاور آرامگاه هستند و باز کردن در آن از کوچه‌ای دیگر.» نجمی هم به «پیام ما» می‌گوید: «طرح بازسازی نیاز به بازنگری‌هایی داشت و خوشبختانه به دنبال گفت‌وگو با مسئولان شهری در حال پیگیری است. ما هم امیدواریم.» ناگزیر از امید همه دوستداران آزادی، چشم انتظار ساماندهی آرامگاه‌اند. شاید که صورِ اسرافیل وقتی دمیده شود، این بار ناله درآید از قفس بلبل حزین!

مقبره شهدای مشروطه مرمت می‌شود

مقبره شهدای مشروطه مرمت می‌شود

یادداشتی از حسن خلیل‌آبادی عضو شورای شهر تهران 

مقبره صور اسرافیل و ملک‌المتکلمین از جمله مقبره‌ها و میراث فرهنگی است که تا سه سال پیش در آستانه نابودی و تخریب کامل قرار داشت. تا اینکه با پیگیری شورای شهر در دوره پنجم مرمت این مقبره آغاز شد و کارهای بازسازی و تعمیر آن در حال انجام است. از طرفی قرار است که در کنار این مقبره یک کتابخانه تخصصی تاریخ مشروطه نیز احداث شود. این مقبره با فعالیت‌های بیمارستان لقمان حکیم در تعارض بود، راه ورودی مشخصی هم نداشت و مشکلات دیگری هم داشت اما در هر حال با پیگیری‌های شورای شهر و شهرداری، توسعه آن کلید خورد تا به عنوان یکی از آثار بخش بسیار مهمی از تاریخ ایران در اختیار مردم و علاقه‌مندان تاریخ مشروطه قرار گیرد. یکی از موانعی که تعمیر این مقبره با آن مواجه است، مشکلات سلیقه‌ای و فکری با ملک‌المتکلمین و صور اسرافیل است. از همان آغاز برخی معترض می‌شدند که چرا می‌خواهید مقبره این دو نفر را تعمیر کنید و نگاه منفی به آن داشتند. از سوی دیگر چون این مقبر در حاشیه بوده و به آن اهمیتی داده نشده است،

آزاد کردن محیط اطراف آن، کارهای حقوقی نیاز دارد که در حال انجام است.

پیمانکاری هم در حال تجهیز کارگاه است. بیمارستان برای مرمت مقبره تعامل خوبی داشته است و می‌خواهد پارکینگ موتورسیکلت‌ها را از آنجا جا‌به‌جا کند. از سوی دیگر سرایداری پیش از این به مدت چند دهه آن جا زندگی می‌کرده که مدعی مالکیت بخشی از فضای مقبره شده است. با این حال شهرداری برای این سرایدار خانه‌ای در تهران خریده است. بنابراین دیگر معارضی برای مقبره باقی نمی‌گذارد. در این سال‌ها باران و اتفاقات طبیعی دیگر به دیوارهای بیرونی این مقبره آسیب‌زده و در اذهان عمومی این تصور پررنگ شده که قصد تخریب این مقبره وجود دارد.  با این حال مرمت این اثر تاریخی در حال انجام است و با افزایش دیوارها و جابه‌جایی آن‌ها مساحت این مقبره افزایش خواهد یافت.

زخم تله‌کابین‌ بر تن هیرکانی

اصرار  برای احداث تله‌کابین در میراث جهانی هیرکانی ادامه دارد 

زخم تله‌کابین‌ بر تن هیرکانی 

 کمیته راهبری ثبت هیرکانی:‌ هر گونه اقدامی برای ثبت تله‌کابین ممنوع است.

روزنامه نگار:‌ امیرحسین احمدی | یک ‌سال از ثبت جهانی جنگل‌های هیرکانی به عنوان گنجینه طبیعی بازمانده از دوره سوم یخبندان می‌گذرد. با این‌حال پس از یک‌سال هوس خروج دوباره این گنجینه جهانی، مصرف منابع آن و تکه‌پاره‌کردنش در چشمان سوداگر را حریص‌تر کرده است. «احداث تله‌کابین» عبارت دوکلمه‌ای که این روزها حکایت هوس دست‌اندازی بر میراث طبیعی و تاریخی جهان را پررنگ‌تر کرده است.  دیروز جانشین معاون امور جنگل سازمان جنگل‌ها در گفت‌وگویی با ایسنا از این گفته بود که با وجود اینکه بخشی از جنگل‌های هیرکانی بیش از یک سال است که ثبت جهانی شده اما همچنان پیگیری‌ها برای نصب تله‌کابین در منطقه ثبت جهانی شده ادامه دارد. در صورت بروز این اتفاق ممکن است این جنگل‌ها از فهرست جهانی یونسکو خارج شود.

یک‌سال از می‌گذرد از این که  ۳۱۰ هزار هکتار از جنگل‌های هیرکانی ثبت جهانی شد. بررسی کارشناسان نشان داده که این جنگل‌ها قدمتی بیش از ۴۰ میلیون سال دارند و یکی از ارزشمندترین جنگل‌های جهان از نظر پوشش گیاهی و جانوری  هستند که پس از ثبت جهانی توسط یونسکو به‌عنوان میراث بشر شناخته شده‌اند.

آلمانی‌ها پیش‌قدم در ثبت جهانی میراث ایران

مینا استقامت، مدیرعامل مرکز حفظ و توسعه زیست بوم‌های پایدار (ZIPAK) ، از قصه ثبت جنگل‌های هیرکانی می‌گوید. از آن روزهایی که یونسکو پیشنهاد ثبت جهانی این میراث را داده بود اما در ایران کسی برای آن تره هم خرد نمی‌کرد. «۹۹ درصد مساحت جنگل‌های هیرکانی در ایران است و یک درصد باقیمانده در جمهوری آذربایجان که در آنجا به عنوان «پارک ملی هیرکانی» شناخته می‌شود. آذربایجان بیش از یک دهه است که می‌خواهد این منطقه را ثبت جهانی کند اما یونسکو خود مخالفت کرد که عادلانه نیست که با سهم عمده ایران  در مساحت این جنگل‌ها، هیرکانی به نام جمهوری آذربایجان ثبت جهانی شود. یونسکو اصرار داشت که هیرکانی برای  ایران ثبت شود و پیشنهاد هم داد اما در کشور ما این مسئله اولویت نبود».

عاقبت آلمانی‌ها پیش‌قدم شدند.«بنیاد محیط‌‌زیست سوخو آلمان با حمایت وزارت محیط‌‌زیست این کشور این پیشنهاد را به ایران داد. در واقع پول آورد و به مسئولان محیط ‌زیست کشور ما گفتند که جنگل‌های هیرکانی منحصر به فرد هستند. حمایت مالی و کارشناسی را تضمین کردند تا هیرکانی به سمت ثبت جهانی برود».

هیاتی از دانشگاه تربیت‌مدرس با حمایت سازمان محیط‌ زیست و سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی وقت  از ایران دست به‌کار شد.« دو سال طول کشید که جنگل‌های هیرکانی ثبت جهانی شد».

مدافعان احداث تله‌کابین در هیرکانی قانون را دور زدند

این گونه بود که پس از ثبت جهانی ۳۱۰ هزار هکتار از جنگل‌های هیرکانی، حفاظت از آن با استفاده از کمک‌های بین‌المللی و حتی اعتبارات داخلی بیشتر شد اما پس از ثبت، زمزمه‌های نصب تله‌کابین در این مناطق به گوش رسید. زمزمه‌ای که حکایت از هوس ناتمام و روزافزون مصرف جنگل‌های ایران داشت.

موضوع نصب تله‌کابین در جنگل‌های هیرکانی به تازگی مطرح نشده بود و از مدت‌ها پیش شهرداری علی‌آباد کتول، پیگیر نصب آن در پارک جنگلی کبودوال است.

 اما پس از ثبت جهانی این قسمت از جنگل‌های هیرکانی کارشناسان بسیاری هشدار دادند که آثار محیط‌ زیستی نصب تله‌کابین به کنار؛ اجرای این پروژه،  این جنگل‌ها را از لیست یونسکو خارج می‌کند.

روزهایی هراس‌افزا که‌ الهه موسوی، روزنامه‌نگار و فعال محیط‌‌‌زیست، این‌طور از آن یاد می‌کند: « وقتی بحث ثبت جهانی جنگل‌های هیرکانی مطرح شد، مخالفان تله‌کابین مدعی شدند که تنها بخشی از تله‌کابین در محدوده ثبت جهانی قرار می‌گیرند. با این حال متقاضیان تله‌کابین مدعی شدند که فقط چند پایه از تله‌کابین در محدوده ثبت شده است ولی وقتی نقشه‌هایی را که خود یونسکو تهیه کرده بود دیدیم که میزان زیادی از مساحت‌ بخش‌های ثبت‌شده در مسیر تله‌کابین است».

به گفته موسوی مدافعان طرح تله‌کابین قانون را دور زدند: «اطلاعات درستی ندادند. در نهایت خبر رسید که تله‌کابین در متراکم‌ترین نقاط جنگل است و علاوه بر این از جایی می‌گذرد که یک ذخیره‌گاه منحصر به فرد جهانی را بر خود دارد و تله‌کابین این ذخیره را به شدت تهدید می کند».

همان روزها، کامران پورمقدم، رییس شورای عالی وقت سازمان جنگل‌ها، در گفت‌وگویی با ایسنا این هشدار را داده بود که نصب تله‌‌کابین می‌تواند شاخص‌های ثبت‌جهانی هیرکانی را با مشکل مواجه کند.

تنها پنج‌ماه از قرار گرفتن هیرکانی در فهرست میراث جهانی می‌گذشت که رسانه‌ها گزارش دادند سه نماینده دستگاه‌های میراث فرهنگی، منابع طبیعی و محیط زیست در استان گلستان از استاندار این منطقه درخواست کردند که موانع و مشکلات پیش‌روی نصب تله‌کابین کبودوال در علی‌آباد کتول را رفع کند.

 بخشی از پارک جنگلی کبودوال استان گلستان در منطقه ثبت جهانی شده جنگل‌های هیرکانی قرار دارد. نصب تله‌کابین در آن هم با مخالفت شورای عالی و شهرسازی کشور مواجه شده است.

۹ دکل از تله‌کابین پا بر میراث جهان گذاشته‌اند

رضا بیانی ، جانشین معاون امور جنگل، اما در گفت‌و‌گوی دیروز خود با ایسنا بر این صحه می‌گذارد که بر اساس نقشه‌های موجود ۹ دکل از ۲۷ دکل این تله‌کابین در منطقه ثبت شده هیرکانی قرار می‌گیرد: «چنانچه این ۹ دکل در منطقه ثبت جهانی شده جانمایی شوند به طور قطع با مشکل مواجه خواهیم شد و این جنگل‌ها از لیست یونسکو خارج می شود. از این‌رو باید جانمایی‌ها تغییر کند که تاکنون این اتفاق رخ نداده است».

به گفته بیانی، جانشین معاون امور جنگل تا زمانی که مجوزهای لازم برای نصب‌تله‌کابین از سوی کمیته راهبری ثبت هیرکانی صادر نشود، هرگونه اقدام برای نصب آن غیرقانونی خواهد بود.

او از این خبر داده که کمیته‌ای تحت عنوان کمیته راهبری ثبت هیرکانی در وزارتخانه میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری تشکیل شده است: «این کمیته که در آن نمایندگان دستگاه‌های مختلف از جمله شورای عالی جنگل حضور دارند، درحال پیگیری این موضوع هستند اما تاکنون مجوزی برای نصب تله‌کابین توسط کمیته راهبری ثبت هیرکانی صادر نشده است. هرچند که در حال پیگیری موضوع از مرکز بین‌المللی ثبت جنگل‌های هیرکانی هستند».

به طور معمول یونسکو مناطقی را که ثبت  کرده، ۱۰‌سال یک‌ بار بازبینی می‌کند. یعنی شرایط منطقه‌ای را که ثبت کرده به بوته بررسی می‌گذارد که دستخوش چه تغییراتی شده است. در کشور ما هم دو زیست‌بوم ثبت جهانی شده‌اند. کویر لوت و جنگل‌های هیرکانی.

هیرکانی تاب زخم جدیدی ندارد

اما فارغ از ثبت‌جهانی پرسش دیگر این است که تله‌کابین چه بلای جدیدی را برای هیرکانی خواب دیده است؟

مینا استقامت به پیام‌ ما می‌گوید:‌ جنگل‌های هیرکانی هم مانند زاگرس اصلا وضعیت اکوسیستمی خوبی ندارند و نمی‌دانیم این را باید به چه زبانی بگوییم؟ این جنگل‌ها از نظر اکولوژیک ضعیف شدند و توان بهره‌وری و تغییر کاربری دیگری را به هیچ‌وجه ندارند». با این حال بی‌تابی و کم‌طاقتی هیرکانی گویی به چشم‌ها نمی‌آید.‌« جالب اینجاست که در این کشور برای تله‌کابین و رستوران و هتل مذاکره در حال انجام است تا از خیر یک جنگل چهل میلیون ساله بگذریم».پیوستگی اکولوژیک یا یکپارچگی  یک زیست  ‌بوم.نقطه حیاتی دیگری به گفته استقامت هیرکانی از آن بازمانده است.« یک اکوسیستم باید به هم پیوسته باشد. اگر شکست اکولوژیک داشته باشیم، در واقع نسخه اکوسیستم را برای همیشه می‌پیچیم. شکست اکولوژیک یعنی تقسیم کردن زیستگاه‌ها و چندپاره کردن آن‌ها و این نباید اتفاق بیفتد. هیرکانی هم باید یک زیستگاه پیوسته باشد اما وقتی به راحتی مذاکره می‌کنیم که یک تکه از آن را به تله‌کابین و سپس به تمام تغییرکاربری‌هایی که کنار آن اتفاق می‌افتد اختصاص دهیم یعنی داریم نسخه هیرکانی را برای همیشه می‌پیچیم».

استقامت یادآور می‌شود که در دنیا مدیریت اکوسیستمی پررنگ شده است.« گردشگری در تمام دنیا  وجود دارد و زیستگاه‌های طبیعی یکی از جلوه‌های توسعه گردشگری هستند اما باید بپرسیم آیا یک برنامه گردشگری پایدار است یا نه؟ افکارعمومی باید بپرسد که به چه علت سرمایه‌گذاری باید درخت قطع‌کندتا تله‌کابین جا بگذارد؟ کسی با وجود تله‌کابین مشکلی ندارد. در تمام دنیا هم تله‌کابین هست و هم جاده جنگلی اما آیا تله‌کابین‌ ها حیات یک زیست ‌بوم را باید در هم بکوبند؟» 

سخن استقامت را الهه موسوی، فعال محیط‌زیست به گونه‌ای دیگر بازگوی می‌کند: «‌ در استان‌های مازنداران و گیلان الگوی احداث تله‌کابین کشورهایی مانند مالزی هستند اما باید پرسید که اگر در مالزی یا چین تله‌کابین از فراز جنگل می‌گذرد، آن جنگل یک جنگل ساخته شده بشر است نه یک منبع غنی که ارزش جهانی دارد».به گفته جانشین معاون اداره جنگلداری پرونده احداث تله‌کابین در جنگل‌های هیرکانی در در حال بررسی است. پیش از ثبت جهانی هم این شورا مخالفت خود را با نصب تله‌کابین اعلام کرده بود: «این ۳۱۰ هزار هکتار به‌عنوان میراث بشر ثبت شده‌اند و ما باید در قبال آسیب‌هایی که به آن وارد می‌شود نه‌تنها پاسخگوی کشور خود بلکه پاسخگوی جهان باشیم».

با این‌حال سودای احداث تله‌کابین در یی جنگل بکر آن‌قدر فتان است که چشم مدافعان آن را از دیدن زخم‌های هیرکانی کور کند.نکته‌ای که استقامت آن را به تمام طرح‌های تعمیم می‌دهند که می‌تواند آثار بلندمدتی بر محیط زیست داشته باشد.«‌ در کشور ما می‌خواهند به بازدهی کوتاه مدت برسند و بلندمدت فکر کردن در طرح‌های اجرایی ایران معمولا وجود ندارد». 

عرصه بر «مطالعات پایه» را تنگ کرده‌اند

استقامت از مطالعات گسترده‌ای در جهان حرف می‌زند که در ایران حتی میدانی و عرصه‌ای برای ظهور ندارند.  «مطالعات امکان‌پذیری» پیش از هر طرح، و بعد از آن ارزیابی برای پایداری طولانی مدت اکوسیستم در ایران وجود ندارد. بحثی نیست که طرح‌ها اگر موفق شوند در کوتاه مدت ایجاد اشتغال می‌کنند اما در طولانی مدت کیست که بتواند تبعات این اجرایی‌شدن‌ها را جبران کند؟

به گفته استقامت «خدمات اکوسیستمی» بحثی است که در دنیا ارزیابی می‌شود. شاخص‌های مطالعه خدمات اکوسیستمی خیلی زیاد است. شاید صد  شاخص برای ارزیابی خدمات اکوسیستمی داشته باشیم. یعنی مطالعه اینکه یک جنگل به عنوان یک اکوسیستم چه خدماتی می‌تواند به ما بدهد و ما چطور می‌توانیم پایداری آن را تضمین کنیم.استقامت تصریح می‌کند:‌ «بنابراین وقتی ما مطالعه اولیه درباره وضعیت اکوسیستم نداریم نمی‌توانیم ارزیابی خوبی از آینده داشته باشیم. مطالعه پایه در ایران بسیار ضعیف است و می‌توان گفت که از اساس نمی‌تواند انجام‌شود».او از این می‌گوید که درباره هیرکان مطالعات پایه آغاز شده است اما با پیدا شدن نتایج پژوهش، از آن‌ها جلوگیری شده است.«‌چندی پیش برای اولین بار درباره هیرکانی مطالعات پایه انجام شد اما به مذاق‌ها خوش نیامد. چون با این مطالعات پایه فهمیده شد که این جنگل توانش از بهره‌برداری خارج است .اما کسی این نتیجه را نمی‌پذیرد. جایی هم که مطالعات پایه انجام می‌دهیم نمی‌گذارند و نمی‌پذیرند. چون دخل و تصرفی که می‌خواهند بکنند با نتایج مطالعات تضاد دارد».سیل، آتش‌سوزی بیشتر، خشکسالی، تغییرات اقلیم همه می‌تواند از آثار احداث تله‌کابین بر شانه‌های هیرکانی باشد. اما استقامت می‌گوید که همه این  نتایج بسیار ابتدایی و آشکار بهره‌برداری دوباره از هیرکانی است که هر کسی آن را می‌داند. او می‌گوید  از سرگیری مطالعات پایه می‌تواند نشان دهد چه بر سر ایران بدون هیرکانی خواهد آمد.   

قرق جنگل‌های سوخته

گزارشی درباره اقدام‌ها لازم برای احیا جنگل‌های آسیب دیده از آتش

قرق جنگل‌های سوخته 

سازمان جنگل‌ها: عرصه‌های آسیب دیده در آتش‌سوزی پس از استراحت یکساله قرق می‌شوند.

روزنامه نگار: فاطمه باباخانی | دود همیشه پیام بوده،‌ زمانی در گذشته قبایل انسانی با آن سخن می‌گفتند تا خطر یا هشداری را به هم برسانند و گاه دیگری را در گوشه‌ای که پنهان شده بود با آن می‌یافتند. در این سده‌ها،‌ دهه‌ها و سال‌ها دود همچنان نقش پیام رسانی خود را حفظ کرده است،‌ این بار پیام همواره منفی است،‌ نشانه‌ای است از مرگ نه تنها برای آدمی بلکه برای طبیعت و زیستمندانش. هر نشانه‌ای از دود در جنگل و مرتع به ویژه در ایران نشانه‌ای از غلفت انسانی دارد. گاه رها کردن یک بطری،‌ آب نریختن بر زغال‌‌ها،‌ انداختن بی‌هوای یک ته سیگار و هر چیز کوچک و البته گاه انگیزه‌ای پنهان برای تصرف یک عرصه جنگلی،‌ برای ضربه زدن بر همسایه و دیگران و یا لجاجت با سازمان‌هایی که وظیفه‌شان حفاظت از جنگل و مرتع است و یا نشانه‌ای آثار تغییرات اقلیمی

دودی که از شعله‌های سوخته درختان و بوته‌های جنگلی بلند می‌شود و ما کیلومترها آن طرف‌تر آن را می‌بینیم  نشانه‌ای است از حیاتی که در جایی به شماره افتاده است. درباره دلایل شکل‌گیری این آتش‌سوزی‌ها تاکنون بارها سخن رفته، اما این حریق‌ها چه تبعاتی دارد و برای کاهش این پیامدها چه باید کرد؟ «پیام ما» تلاش کرده است به این پرسش‌ها پاسخ دهد.

مهرداد اکبریان رییس گروه پیشگیری از بحران حریق دفتر حفاظت و حمایت سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور به «پیام ما» می‌گوید: عمده خسارت‌های آتش‌سوزی در عرصه‌های منابع‌طبیعی از نوع سطحی و از این رو بیشتر پوشش «زیراشکوب» جنگل و پوشش مرتعی متاثر از آتش‌سوزی است. در موارد اندکی که پایه‌‌های درختی طعمه حریق می‌شود بیشتر درختان خشکیده، لاپی( تو خالی ) و شاخه‌زادهایی که از سطح خاک دارای شاخ و برگ هستند را دربرمی‌گیرد،‌ علاوه بر آن‌که  گونه‌های حساس مانند سوزنی برگ‌ها متاثر می‌شوند. زغال‌های رویت شده در برنامه‌های خبری در سطح جنگل‌های سوخته بیشتر شکسته افتاده‌هایی هستند که خود هم عامل افات و بیماری‌ها بوده و هم در شروع و  تشدید آتش‌سوزی موثرند. برای مثال در حریق اخیر در منطقه توسکستان استان گلستان تعداد زیادی از درختان سرپای لاپی و خشکیده طعمه آتش شده بود در حالی که از دید افراد غیرمتخصص درختان سالم و سبز جنگل در حال سوختن هستند که چنین نیست.

چه تفاوتی بین گونه‌های پهن‌برگ و سوزنی در زمان حریق است و کدام آسیب ‌پذیرترند؟ رییس گروه پیشگیری از حریق دفتر حفاظت و حمایت عنوان می‌کند: گونه‌های پهن برگ درختی نسبت به سوزنی برگ‌ها در برابر حریق مقاوم‌ترند و خوشبختانه منهای بخش‌های محدودی از مناطق طبیعی و احیایی که دارای گونه‌های سوزنی برگ حساس به حریق است در بیشتر مناطق رویشی کشور و به خصوص در منطقه هیرکانی و زاگرس عرصه‌ها واجد گونه‌های پهن برگ هستند.

زاگرس به دیرزیستی رسیده است

غلامرضا جانباز قبادی استادیار آب‌وهواشناسی دانشگاه آزاد نور در مقاله‌ای با عنوان «بررسی مناطق خطر آتش‌سوزی جنگل در استان گلستان» یکی از آسیب‌های آتش‌سوزی را کاهش تاج پوشش عنوان کرده است. او در این مقاله با تاکید بر اینکه حریق باعث افزایش گونه‌های نورپسند می‌شود بر همین نکته تاکید کرده است که در استان گلستان خسارت در توده‌های سوزنی برگ بیش از پهن‌برگ‌هاست و همین موضوع سرخ‌دارها را آسیب‌پذیر کرده است.

آیا آتش‌سوزی می‌تواند تنوع زیستی را در عرصه‌های جنگلی با چالش مواجه کرده و تیپ گونه‌های مرتع و جنگل را تغییر دهد؟ از نظر اکبریان چالش پیش روی آثار آتش‌سوزی در عرصه‌های جنگلی متوجه زادآوری گونه‌هاست زیرا جست‌ها و نهال‌های ضعیف در حریق‌های سطحی با پوشش علفی پرتراکم از بین می‌روند ولی آتش‌سوزی در عرصه‌های طبیعی تهدیدی برای تغییر تیپ گونه‌های درختی مناطق نیست. فقط شاهد آن هستیم که اکوسیستم جنگلی کشور به خصوص در منطقه زاگرس به دیر زیستی رسیده و جایگزین مناسبی از گونه‌های بومی ندارد. البته تنها حریق در این امر دخیل نیست و کلیه عوامل تخریب از جمله چرای دام و  شخم و شیار در زیر اشکوب و… نیز در این امر دخالت دارند.

تاثیر آتش‌سوزی بر عرصه‌های جنگلی و مرتعی متفاوت است، رییس گروه مدیریت پیشگیری از حریق دفتر حفاظت و حمایت در این‌باره می‌گوید: آتش در عرصه‌های مرتعی نوعی پاکسازی آفت‌ها و بیماری‌ها و همچنین حذف گونه‌های مهاجم را در پی دارد، درست است که پوشش در سال اول از بین رفته و احتمال فرسایش و روان ‌آب بالا می‌رود. ولی در صورت برقراری یک دوره قرق مناسب و احیای به موقع عرصه در سال بعد مرتعی به مراتب با تراکم مناسب و دارای گونه‌های خوش خوراک و بومی خواهیم بود. البته به دلیل عدم شناخت و برداشت اشتباه بهره‌برداران از این موضوع، سازمان به این اثرات کمتر توجه می‌کند. در عرصه‌های جنگلی با بالا رفتن درجه حرارت خاک ریشه‌های سطحی از بین رفته و احتمال تنش خشکی در این عرصه درصد زیادی بالا می‌رود و این تنشها برای درختانی با دیر زیستی مطلوب نیست.

سرطانی بر تن درختان

در سال ۱۳۹۱ نخستین بار علائمی از سوختگی بر روی برگ‌ها و سرشاخه‌های شمشادها در آستارا و تالش که بخش غربی هیرکانی هستند مشاهده شد و این آفت و بیماری خود را به سرعت به گلستان در شرق هیرکانی رساند. به طوری که بیماری بلایک یا آتشک که تحت عنوان خشکیدگی شمشادها هم می‌شناسیم به یکی از چالش‌های جدی در هیرکانی و این گونه انحصاری تبدیل شد و ۷۲ هزار هکتار از این جنگل‌ها شاهد برگ‌ریزان شمشادها شدند. همچنین بیماری «مرگ نارون» در این جنگل‌ها به جان گونه‌های «ملچ» و «اوجا» افتاده و باعث خشکیدگی آنها شده است.

رییس گروه مدیریت پیشگیری از حریق دفتر حفاظت و حمایت می‌گوید: در فقره خشکیدگی بلوط زاگرس، خشکیدگی شمشاد و … آفات و بیماری‌ها عوامل ثانویه هستند و باید به دلایل اصلی این موضوع پرداخته شود. در تمام این پدیده‌های خشکی توده‌های‌جنگلی رد پای عوامل مهمی از جمله کشاورزی و چرای بی رویه در زیر اشکوب جنگل، آتش‌سوزی، طبیعت‌گردی بی‌برنامه، نزولات کم و .. دیده می‌شود که پس از تضعیف درخت در طول زمان مانند یک بدن سرطانی بیماری‌های ثانویه شیوع پیدا می کنند.

آتش‌سوزی‌های هدفمند بلای جان اراضی جنگلی

همواره از عامل انسانی به عنوان اصلی‌ترین دلیل حریق جنگل‌های ایران نام برده می‌شود،‌ چند درصد از این حریق‌ها عمدی است و چه تفاوتی بین حریق‌های عمدی و غیرعمد داریم که حساسیت بیشتر درباره گروه دوم را برمی‌انگیزد؟ اکبریان گفت: بر اساس آمار دوره‌های ۱۵ ساله و ۲۰ ساله منشا آتش‌سوزی در فلات ایران ۹۵ درصد با عامل انسانی و ۵ درصد با عامل طبیعی است. در بخش عامل انسانی حدود ۹۰ درصد حریق‌ها به صورت غیر عمد و ۵ درصد به صورت عمدی و با کشف عامل و تشکیل پرونده قضایی همراه است. همچنین در عامل طبیعی نیز رد پایی از بی احتیاطی انسانی دیده می‌شود برای مثال در فصل بحرانی آتش‌سوزی منطقه هیرکانی با وزش باد گرم وجود یک شیشه شکسته از بقایای تفرج و یا پت آب معدنی به صورت ذره بین عمل کرده و شروع آتش را تسریع می‌کند.

اکبریان درباره حریق‌های عمدی می‌گوید: بخشی از آتش‌سوزی‌های عمدی به صورت هدفمند و جهت تغییر کاربری اراضی جنگلی و مرتعی انجام می‌شود. متاسفانه قبل از تعیین دقیق حدود و مرز اراضی ملی، مستثنیات مردم زیر کشت رفته و دارای اثر کشت شده و جهت باز پس گیری آن، مراحل طولانی دادرسی، هزینه و وقت زیادی باید صرف شود. علاوه بر آن اختلافات قومی، سوزاندن عمدی و غیرقانونی «پس‌چر» مزارع و … نیز جزء موثر آتش سوزی‌های عمدی هستند که مشکلات زیادی را برای سازمان ایجاد کرده است.

سیل‌های فروردین سال گذشته آن‌هم در تعطیلات نوروز بسیاری را شوکه کرد. در گلستان و خوزستان و پلدختر و سایر مناطق مردم مال و دارایی‌شان را از میان گل بیرون می‌کشیدند و بسیاری عزیزان و زندگی‌شان را از دست دادند. آتش چگونه آب بر جان و زندگی مردم انداخت؟

رییس گروه مدیریت پیشگیری از حریق دفترحفاظت و حمایت در گفته‌هایش به اهمیت پوشش درختی و مرتعی  مناطق رویشی در جلوگیری از فرسایش و روان‌اب اشاره می‌کند که در شرایط استاندارد از نفوذ پذیری آب در بالادست حوزه آبخیز و در طول مسیر شبکه آبراه‌های حوزه از فرسایش خاک، کاهش کیفیت آب و ایجاد روان‌اب جلوگیری می کند.  او می‌افزاید: عامل‌تخریبی مانند حریق نه تنها زادآوری را از بین می برد بلکه توان بخش‌های زیرسطی پوشش جنگلی و مرتعی را نیز سست می کند. این ضعف در ریشه‌ها و نبود تاج و پوشش مناسب جهت کاهش سرعت برخورد نزولات در کنار عدم وجود زمان مناسب جهت نفوذ و کاهش قدرت انسجام بافت خاک باعث می شود با یک بارندگی شدید و حتی در حد رژیم طبیعی سالیانه شاهد روان‌اب و سیل‌های شدید باشیم.اکبریان برای این چالش می گوید: یکی از بهترین راهکارهای برگشت عرصه به وضع سابق، یک استراحت یک‌ساله و قرق است که طبق قانون از اختیارات سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری است. در این شرایط با نظارت یک مرتع‌دار به عنوان قرقبان (دشتبان)  و جلوگیری از حضور دام در عرصه، به عرصه اجازه تجدید حیات طبیعی می‌دهیم تا در سال‌های آتی نسبت به احیای آن اقدام شود.از سال ۹۹ به دستور آقای منصور معاون وزیر و رییس سازمان اقدامات احیایی در طرح‌های صیانت از جنگل‌ها با اولویت عرصه‌های سوخته شده سنواتی انجام خواهد شد برای مثال اولویت سال ۹۹ عرصه‌های سوخته شده سال ۹۷ و ۹۸ است.

 

تنش آبی با اولین خشکسالی اوج گرفت

وزارت نیرو از کاهش ۵۰ درصدی شهرهای دارای تنش آبی در دو سال اخیر می‌گوید، اما آیا این شرایط پایدار است؟

تنش آبی با اولین خشکسالی اوج گرفت 

رییس مرکز تحقیقات« پژوهاب‌گستر» در گفت‌و‌گو  با «پیام ما»: ما هنوز هم از متوسط جهانی مصرف آب شرب، بیشتر مصرف می‌کنیم. مصرف آب شرب به طور متوسط ۲۲۰ لیتر در شبانه روز و در تهران حتی به ازای هر نفر به ۳۰۰ لیتر در شبانه روز می‌رسد.

روزنامه نگار:‌ مرضیه قاضی زاده | «تعداد شهرهای دارای تنش آبی در کمتر از دو سال به نصف رسید.» این گزاره کمتر در باور می‌گنجد و بعضی کارشناسان هم در صحت آن تردید دارند. چطور ممکن است وقتی تنها نیمی از ظرفیت سدهای کشور پر است، وقتی روند مصرف آب در کشور شتاب گرفته است و همچنان ۳۰ تا ۴۰ درصد از آب شرب کشور از طریق شبکه فاضلاب فرسوده هدر می رود، ۱۶۴ شهر از تنش آبی درآمده باشند؟ پاسخ رئیس مرکز تحقیقات پژوهاب گستر تنها یک کلمه است: ترسالی. اما یک کارشناس منابع آب هم می‌گوید این آمار غیرعلمی و غیرمنطقی است و در این دو سال فقط ممکن است مشکل جیره‌بندی حل شده باشد

 بارش‌های پاییزی امسال به قوت سال پیش نیست اما با شروع تابستان اعلام شد که ۱۶۴ شهر از تنش آبی درآمده‌اند. این خبر را قاسم تقی‌زاده خامسی، معاون وزیر نیرو در حالی اعلام کرد که همزمان در تهران رکورد ۵۰ ساله مصرف آب شکسته و گفته شد که این نقطه از کشور در مرحله بحران مطلق آبی است. صحبت از کاهش آمار تنش آبی از سوی دیگر در شرایطی است که درست دو سال پیش مرکز پژوهش‌های مجلس نسبت به بی‌آبی قریب به نیمی از جمعیت کشور هشدار داد. در این گزارش آمده است که جمعیت شهری و روستایی بالغ بر ۳۶.۸ میلیون نفر که معادل ۴۶درصد جمعیت کشوراست، تحت تنش آب شرب قرار گرفته‌اند . بر مبنای این گزارش ۳۳۴ شهر در تنش آبی قرار گرفته‌ و از این میان ۱۰۷ شهر در وضعیت قرمزند. اما چه شد که در طول دو سال تعداد شهرهای دارای تنش آبی به نصف رسید؟

تورج «فتحی»، کارشناس منابع آب محیط زیست معتقد است این آمار از اساس اشتباه است: «تنش آبی بر اساس معیارهای جهانی از جمله فائو یک تعریف استاندارد دارد. براساس این تعریف، اگر بیشتر از ۴۰ درصد منابع آب تجدیدشونده مصرف شود، آن منطقه در تنش آبی قرار دارد. خیلی وقت‌ها مدیران ما از کلمه تنش با منظورها و تعاریف دیگری استفاده می‌کنند و می‌خواهند شنونده را به اشتباه بیندازند. در واقع  از این عبارت استاندارد و جهانی شناخته‌شده برای اهداف مقطعی و محلی خودشان سوء‌استفاده می‌کنند.» به گفته او بیشتر از ۹۰ درصد دشت‌های فلات مرکزی ایران که شامل استان‌های سمنان، خراسان رضوی، تهران، قزوین، مرکزی، اصفهان، یزد، کرمان، سیستان و بلوچستان و بخش‌هایی از استان فارس، همدان و زنجان است، بیلان منفی دارند.

«فتحی» کاهش قریب به ۵۰ درصدی شهرهای دارای تنش آبی آن هم در عرض دو سال را غیرعلمی و غیرمنطقی می‌داند: «این آمار تنها زمانی توجیه دارد که برای شرب و آن هم فقط مصرف مناطق جمعیتی باشد. در طول این دوسال فقط ممکن است که مشکل جیره‌بندی شهرها حل شده باشد.»

هدایت «فهمی»، رییس مرکز تحقیقات  پژوهاب گستر – که پروژه‌های تحقیقاتی در زمینه‌های مختلف مرتبط با آب را اجرا می‌کند- اما معتقد است که ترسالی عامل اصلی کاهش یکباره تعداد شهرهای دارای تنش آبی است: «دو سال متوالی است که ترسالی داریم. هر سال که خشکسالی داشتیم، منابع آبی کاهش پیدا می‌کرد و حتی در برخی از مناطق تا ۴۰ درصد هم می‌رسید و این کاهش خشکسالی را تشدید می‌کرد. همچنین در این سال‌ها سدهای زیادی به بهره‌برداری رسیده و چند مورد انتقال آب هم انجام شده. همه این‌ها توانسته تا حدی در این مسئله موثر باشد.» در کاهش یکباره تعداد شهرهای دارای تنش آبی چهار عامل متصور است؛ کاهش مصرف سرانه آب، بهبود یا بازسازی شبکه فاضلاب شهری، سدسازی، تغذیه آبخوان‌ها و مسدود کردن چاه‌های غیرمجاز.

دو دهه تبلیغ مصرف بهینه آب، بی‌نتیجه بود

آخرین بار در خرداد ماه بود که معاون آب و آبفای وزیر نیرو از افزایش مصرف آب شرب به دلیل همه‌گیری کووید-۱۹ گفت. «شیوع بیماری کرونا باعث تغییر الگوی مصرف آب خانوارها شده و میزان مصرف آب شرب در کشور را ۳۵ درصد افزایش داد.» به گفته او در موج نخست بیماری کرونا با توجه به حساسیت شهروندان، حضور خانواده‌ها در محیط خانه و خانه‌تکانی‌های نوروزی، میزان مصرف آب شهروندان افزایش چشمگیری پیدا کرد اما این وضعیت افزایش سرانه مصرف آب شرب خانوارها ناشی از شیوع بیماری کرونا، زیاد پایدار نبود و به تدریج خانواده‌ها به این شرایط عادت کردند و مصرف آب در بسیاری از استان‌های کشور متعادل‌تر شد. موضوع سرانه بالای مصرف شرب اما پیش از کرونا هم در ایران مشهود بود. چنان که بر اساس گزارشی که یک ماه پیش در ایرنا منتشر شد، در بخش شهری میزان مصرف آب (آب فروش رفته+ هدررفت ظاهری+ مصارف بدون درآمد) در سال در حدود ۵.۴ میلیارد متر مکعب است. از این میزان مصرف مقدار ۴.۳ میلیارد مترمکعب مربوط به مصارف بخش خانگی است و با توجه به جمعیت تحت پوشش در مناطق شهری میزان سرانه مصرف آب یا همان میانگین مصرف آب به ازای هر نفر در روز برای کل مصارف ۲۲۴ لیتر به ازای هر نفر در روز و برای مصارف خانگی ۱۸۰ لیتر به ازای هر نفر در روز است. کمبود منابع آبی همیشه به عنوان یک عامل محدود کننده فعالیت‌ها در اقلیم ایران مطرح بوده چرا که متوسط بارندگی در جهان در حدود ۸۶۰ میلی‌متر است و این در حالی است که متوسط درازمدت این رقم در ایران ۲۵۰ میلیمتر است.

«فهمی» معتقد است که در طول سالیان گذشته در مدیریت مصرف آب شرب هیچ بهبودی رخ نداده است: «با وجود بیش از ۲۰ سال تبلیغاتی که درباره فرهنگ بهینه مصرف آب صورت گرفت، هیچ نتیجه‌ای شاهد نبودیم. این تبلیغات صوری و بیشتر شکلی و دوار بود. ما هنوز هم از متوسط جهانی مصرف آب شرب، بیشتر مصرف می‌کنیم. مصرف آب شرب به طور متوسط ۲۲۰ لیتر در شبانه روز و در تهران حتی به ازای هر نفر به ۳۰۰ لیتر در شبانه روز هم می رسد.»

«فتحی» هم این را تایید می‌کند و درباره طرح‌های تغذیه آبخوان‌ها می‌گوید: «صد درصد آبخوان‌های یزد و کرمان و بخش‌هایی از آبخوان‌های استان فارس که داخل فلات مرکزی است، بیلان منفی دارد. بنابراین چطور ممکن است در عرض چند سال تنش آبی برطرف شده باشد؟ هر قدر هم که در این مدت طرح‌های تغذیه مصنوعی و جبران برداشت آب‌های زیرزمینی صورت گیرد یا حتی اگر تمام چاه‌های کشاورزی مسدود شوند، باز به این آمار نمی‌رسیم.» به گفته این کارشناس منابع آب، برای کاهش بیلان منفی دشت‌ها طرح‌های حفاظتی باید به مدت بیش از دو دهه به اجرا گذاشته شوند.

او می‌گوید که نزدیک به ۳۰ درصد آب شرب کشور از طریق شبکه فرسوده آب از بین می‌رود. «از هر صد لیتر آبی که از منابع آبی تامین می‌کنیم ۳۵ تا ۴۰ لیتر آن تا قبل اینکه به مصرف‌کننده برسد، در مسیر هدر می‌رود.» او حرف‌هایش را به گله ادامه می‌دهد: «در سطح وزارت کشور مدیری را پیدا نمی‌کنید که بگوید به واسطه ترمیم شبکه آبرسانی سابقه مدیریت بهتری داشته است. مدیری را پیدا نمی‌کنید که در اجرای شبکه جمع‌آوری فاضلاب و طرح‌های تصفیه‌خانه رزومه داشته باشد. مدیریت در وزارت نیرو بر این مبناست که تعداد سد بیشتری ساخته باشند، انتقال آب بیشتری انجام داده باشند و بندهای انحراف آب بیشتری اجرا کرده باشند.»

انتقال آب بدون توجه به توسعه پایدار

 در حال حاضر حدود نیمی از ظرفیت مخازن سدهای کشور پر و نیمی دیگر خالی است. آخرین آمار وزارت نیرو نشان می‌دهد، ورودی آب به مخازن سدهای کشور در سی‌و سه روز ابتدای سال آبی جاری، کاهشی ۱۹ درصدی داشته است. همچنین با وجود کاهش ۲۳ درصدی خروجی آب سدها، حجم آب موجود در مخازن سدهای کشور کاهشی چهار درصدی داشته است. با این حال به نظر می‌رسد که وزارت نیرو برنامه‌های مدیریت بحران آب کشور را به سدسازی و انتقال آب بین حوضه‌ای بدون در نظر گرفتن توسعه پایدار محدود کرده است. این موضوع باعث اعتراض تشکل‌های محیط‌زیستی هم شده است. در روزهای گذشته ۶۰ تشکل محیط زیستی در نامه‌ای سرگشاده خطاب به نمایندگان مجلس، بر ضرورت تحقیق و تفحص از وزارت نیرو تاکید کردند. در این نامه به سدسازی و انتقال آب کوهرنگ ۳، بهشت‌آباد و خرسان ۱و۲و۳ بر سرشاخه های کارون، تونل سبزکوه، سد کانی سیب بر رودخانه زاب، طرح انتقال آب خزر- سمنان، سد فینسک در مازندران و سدهای لاسک، شفارود، تول‌لات در گیلان،  طرح انتقال آب از سد چمشیر و رودخانه زهره در خوزستان اشاره شده و نسبت به اثرات زیست محیطی آنها هشدار داده شده است. این عده معتقدند که وزارت نیرو به عنوان متولی ساخت سدها باید نسبت به تبعات زیست محیطی این موضوعات پاسخگو باشد.

«فهمی» که معاون پیشین دفتر برنامه‌ریزی کلان آب و آبفای وزارت نیرو است، هم می‌گوید هیچ یک از طرح‌های انتقال آب و سد‌سازی‌ها بر مبنای توسعه پایدار و حفاظت از محیط زیست نبوده است: «هیچ پروژه سدسازی در کشور به نفع محیط زیست اجرا نشده است. مثلا نمی‌توانیم حتی یک سد را مثال بزنیم که راه کنارگذر ماهی برایش اجرا شده باشد. زیرگذر ماهی جزء استانداردهای سدسازی است که در تمام دنیا لحاظ می‌شود، اما در ایران به این موضوع توجه نمی‌شود.» 

او تصریح می‌کند: «هنوز مطالعه انجام نشده که با سدسازی چقدر خسارت به آبزیان زده‌ایم. قبل از اینکه سد چالوس ساخته شود ذخایر ماهی قزل‌آلای خال قرمز (از گونه‌های حفاظت‌شده) چقدر بود و الان چقدر است؟ میزان خسارتی که به اکوسیستم رودخانه چالوس وارد شده معلوم نیست. اگر این خسارت‌ها به ریال تبدیل شود این سدها به هیچ عنوان توجیه اقتصادی ندارد.»

آسمان عرصه تاکسی های لوکس

بهمن‌ماه قرار است، اولین تاکسی پرنده  از فرودگاه مهرآباد پرواز کند 

آسمان عرصه تاکسی های لوکس

عطا مرادی، کارشناس مکانیک: هزینه این پروازها بالاست و اینکه این تاکسی‌های هوایی قرار است، در چه بستری بپرد، همچنان گنگ است.

تاکسی هوایی بهمن‌ماه در کشور به بهره برداری می‌رسد. این خبری بود که دبیر ستاد توسعه فناوری فضایی و حمل و نقل پیشرفته دیروز به یکی از خبرگزاری‌ها گفته است و اعلام کرده اولین پرواز تاکسی از فرودگاه مهرآباد انجام می‌شود. خبری که به گفته فعالان حوزه هوافضا اصلا تازه نیست و هر از چندگاهی مسئولان حوزه فضایی آن را به زبان می‌آورند و به نظر می‌رسد با مفهومی که امروز در جهان به عنوان تاکسی هوایی کاربرد دارد، متفاوت است. اجرایی شدن تاکسی‌های هوایی در ایران اما و اگر فراوان دارد. اماهایی که به نظر می‌رسد همچنان پاسخ روشنی برای آن‌ها وجود ندارد.

پیش از این خبر، بوشهر و لامرد فارس هم اعلام کرده بودند که توانایی ایجاد خطوط تاکسی هوایی را دارند. مسئولان لامرد گفته بودند که ظرفیت هر تاکسی هوایی لامرد ۶ نفر است که دو تاکسی هوایی اختصاصی برای فرودگاه بین المللی این شهر خریداری شده است .سهراب عزیزی، مدیر فرودگاه بین المللی شهدای شهرستان لامِرد فارس ۷ آبان ماه به ایرنا گفته بود که اولین تاکسی هوایی در ایران در لامرد راه اندازی می‌شود: «ظرفیت هر تاکسی هوایی لامرد ۶ نفر است که دو تاکسی هوایی اختصاصی برای فرودگاه بین المللی شهدای لامرد خریداری شده است .» او همچنین گفته بود که این تاکسی‌های هوایی آماده ارائه خدمت به همه اقشارند و در هر زمان هم امکان پذیرند. ۱۳ آبان هم دهقان منشادی، مدیرکل فرودگاه‌های بوشهر به باشگاه خبرنگاران جوان گفته بود که شرکت سرمایه گذاری و توسعه استان آمادگی خود را برای راه اندازی تاکسی هوایی که شامل اخذ مجوز و خرید و راه اندازی این تاکسی در این استان است، اعلام کرده است.

 پرواز روی آسمان، شاید وقتی دیگر

ماجرای پرواز بر فراز آسمان آن هم از نوع تاکسی هوایی، ماجرای امروز و دیروز نیست. تاکسی‌های هوایی در کشورهای دیگر نیز مورد استفاده قرار می‌گیرند. ایر تاکسی یا تاکسی هوایی اصطلاحی برای هواپیمای دربستی است. پیش از این هم روزنامه همشهری نوشته بود، این تاکسی‌های هوایی یک هواپیمای سبک یا حتی فوق سبک است که می‌تواند با حداقل ظرفیت یک چیزی در حدود ظرفیت یک تاکسی یا اتوبوس معمولی را در مسیری کوتاه جابه‌جا کند: «براساس تعاریف سازمان بین‌المللی هوانوردی (ایکائو)، تاکسی هوایی به استفاده از هواپیماهای ۹تا ۱۹ نفره در مسیرهای بدون برنامه اطلاق می‌شود که صرفه‌جویی در زمان و هزینه را به‌دنبال دارد. این نوع هواپیماها در شهرهایی که فرودگاه بزرگ ندارند قابل استفاده است و قدرت انعطاف پذیری در برنامه‌ریزی پرواز دارد.»

آنطور که جراید سال ۹۶ نوشته‌اند اولین مجوز ایرتاکسی‌ها به بجنورد داده شد اما طبق گزارش ایسنا، پرواز ایرتاکسی در این شهر همچنان در انتظار طی کردن فرآیند اداری و اخذ مجوز است. مساله‌ای که دیروز، دبیر ستاد توسعه فناوری فضایی و حمل و نقل پیشرفته هم به آن اشاره کرد. منوچهر منطقی به مهر گفته بود که پرواز تاکسی هوایی در ایران دو مشکل بزرگ داشت، یکی اخذ مجوز و دیگری نحوه استفاده از فرودگاه. او اما اشاره کرده بود که به تازگی مجوز تاکسی هوایی از سازمان هواپیمایی کشور اخذ شده و نحوه استفاده از فرودگاه برای این نوع تاکسی‌ها نیز به تازگی تدوین شده است: «مسیر تاکسی‌های هوایی باید از سایر هواپیماها جدا باشد، زیرا باید از مسیرهای روان برای تاکسی‌های هوایی استفاده شود، به عنوان مثال برای فرودگاه مهرآباد لازم است که مسیری جداگانه برای این تاکسی‌ها در نظر گرفته شود که این موضوع در آذرماه آماده می‌شود. برای پرواز تاکسی هوایی می‌بایست، مسیر پرواز از هواپیماهای تجاری جدا باشد و روان بودن مسیرهای تاکسی هوایی از نکات پر اهمیت برای پرواز بود که این مشکل نیز حل شد.» منطقی همچنین گفته که تاکسی‌های هوایی، برنامه ریزی سایر هواپیماها را مختل نمی‌کنند: «شرکت فرودگاه‌ها کل پروازها را تحت کنترل دارد و زمانی که خالی باشد، این تاکسی‌های هوایی امکان جابجایی دارند.» مساله بعدی که به نظر می‌رسد مشکل تاکسی‌های هوایی در ایران باشد، مساله بودجه است. منطقی گفته شرکت فرودگاه‌ها تامین کننده ۷۰ درصد بودجه این تاکسی‌های هوایی است.

 ان قولت‌های تاکسی هوایی

آن طور که مسئولان می‌گویند، تا ۳ ماه دیگر تاکسی هوایی در ایران افتتاح می‌شود. اتفاقی که همه کارشناسان مکانیک و هوافضا در ایران روی محقق شدن آن اتفاق نظر ندارند و معتقدند هزینه بسیار است. عطا مرادی، کارشناس ارشد مکانیک دانشگاه صنعتی شریف به روزنامه پیام ما می‌گوید: «هزینه این پروازها بالاست و اینکه این تاکسی‌های هوایی قرار است در چه بستری اتفاق بیفتد، همچنان گنگ است.» او می‌گوید یکی از مسائلی که در ایران برای این تاکسی‌ها وجود دارد، مساله تامین سوخت است و اعتماد برای پرواز است: «تاکسی روی زمین قابل اعتماد است، تایر خودرو روی زمین است اما در این تاکسی‌ها با هر وسیله‌ای که قرار باشد انجام بگیرد همواره باید بر گرانش غلبه کرد به علاوه تامین سوخت هم مساله دیگری است.» مرادی می‌گوید ایده دیگر تاکسی‌های هوایی در چین اجرا شده بود که پرواز تا ارتفاع خیلی بالا نبود: «در این حالت وسیله برای پروازش تا ارتفاع محدود صرفا از نیروی مغناطیسی کمک می‌گرفت و برای اینکه از سطح زمین جدا شود، باید نیروی محرکه‌ای به آن وارد می‌شد تا جلو و عقب برود.» این ایده البته در ایران عملی نیست زیرا در خیابان‌های کشور پلتفرم مغناطیسی وجود ندارد.» تاکسی‌هایی هوایی اما برای محیط زیست مضرند، مرادی معتقد است که موتور این تاکسی‌ها هم احتمالا باید از وزن موتور خودروها قویتر و بزرگتر باشد و میزان ایجاد آلودگی‌شان هم بیشتر خواهد بود: «مگر اینکه برقی آن تولید شود که البته آن هم به چالش‌هایی در حوزه الکترونیک برمی‌خورد و البته بسیار گران است.»

اینکه چه هواپیمایی در چه بستری، اولین پرواز ایرتاکسی را انجام می‌دهد، همچنان در هاله‌ای از ابهام است. مسئولان همواره ضرب الاجل زمانی تعیین می‌کنند، پارسال نیز گفته بودند که مهر امسال اولین ایرتاکسی می‌پرد. از طرف دیگر آنطور که از گفته‌های مسئولان بر می‌آید این پروازها گرانند و احتمالا برای همه اقشار جامعه مناسب نیستند و احتمالا آلودگی محیط زیستی هم دارند. به تمام این‌ها این حقیقت را باید اضافه کرد که کلانشهرهای ایران اما همواره با آلودگی هوا دست و پنجه نرم کردند و مسئولان شهری در هر فرصتی از فرسوده بودن تاکسی‌ها می‌گویند. اینکه در این شرایط به جای رفع این بحران، مسئولان از لزوم تاکسی هوایی می‌گویند، مساله‌ای است که هنوز پاسخی برای آن وجود ندارد.

اما و اگرهای تاکسی‌های هوایی

اما و اگرهای تاکسی‌های هوایی

یادداشتی از محمد‌حسین‌جهان‌پناه روزنامه‌نگار علم و فناوری 

این روزها بازهم صحبت از مجوز گرفتن تاکسی‌های هوایی است. خطوط هوایی کوچکی که اگر ابر و باد و مه و خورشید و فلک یاری کنند 

ظاهرا سرانجام پرواز خود را از ابتدای بهمن ماه امسال آغاز خواهند. تاکسی‌ هوایی به خودی خود مفهوم چندان جدیدی یا حتی خیلی پیچیده‌ای نیست. مفهومی که در اصل مقصود از آن شرکت‌های کوچکی است که عموما با هواپیماهای سبک و فوق سبک بر حسب نیاز و تقاضای موجود به صورت چارتر پروازهایی را در مسیرهای مختلف ترتیب می‌دهند. عمده کاربری این نوع شرکت‌ها هم یا در مسیرهایی است که به علت فقدان تقاضا پروازهای هفتگی کافی وجود ندارد یا مشتری به دنبال پروازی اختصاصی با شرایطی خاص در مسیری مشخصی است. این نوع شرکت‌ها هم در ایران و هم در جهان داستان طولانی و پر فراز و نشیبی دارند که همیشه با اما و اگر همراه بوده. در واقع برخلاف شرکت‌های تاکسیرانی، به سوددهی رساندن تاکسی‌های هوایی کار بسیار پر ریسک و مشکلی است. علاوه بر هزینه بالای سوخت و تعمیر و نگهداری هواپیماهای سبک، این‌هواپیماها با محدودیت‌های عملیاتی مشخصی هم در شرایط آب و هوایی مختلف مواجه هستند. در واقع در طول سه دهه گذشته تاکسی‌های هوایی اساسا بازار چندان سود‌ده یا پر طرفداری شمرده نمی‌شدند. عمده شرکت‌های عرضه کننده سرویس‌هایی از این دست عموما در جنوب‌ شرق آسیا، آفریقا یا آمریکای شمالی و جنوبی فعالیت می‌کنند.  فعالیت هواپیماهای سبک به صورت گسترده برای عرضه سرویس‌های مسافری در نیازمند زیرساخت‌هایی مختلف سخت افزاری و نرم‌افزاری است. زیرساخت‌هایی که در وضعیت کنونی کشور دقیقا مشخص نیست تا چه حد و با چه کیفیت و کمیتی آماده نظارت بر راه‌اندازی تاکسی‌هایی هوایی در کنار خطوط هوایی کلاسیک هستند. آن هم خطوط هوایی کلاسیکی که همین حالا هم در شرایط تحریم‌ها و همه گیری کرونا با هزار اما و اگر مختلف دست و پنجه نرم می‌کنند. اینجا بد نیست اشاره کنیم که عنوان تاکسی‌های هوایی خارج از ایران در سال‌های اخیر دوباره زنده شده منتها با مفهومی عموما متفاوت از گذشته یا آن‌چیزی که این روزها در حال راه‌اندازی در ایران است. مفهومی این روزها بیشتر روی توسعه خودروهای پرنده برقی برای عرضه سرویس‌های حمل و نقل هوایی سریع و ایمن در سطح شهر‌ها و حومه شهرها متمرکز‌ است. حوزه‌ای که خصوصا شرکت‌های بزرگ هواپیما سازی و عرضه‌کنندگان مشهور تاکسی‌های آنلاین هم علاقه ویژه‌ای به آن دارند.