پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | برگه 5 | نویسنده: فاطمه صمدیان

بایگانی

زندگی شهری زیر سایه گازهای گلخانه‌ای

زندگی شهری زیر سایه گازهای گلخانه‌ای

تورنتو، پمپ‌های حرارتی به کار گرفت و روتردام درختان را افزایش داد.

توده‌های یخ در قطبین ذوب می‌شوند، آب دریاها به مرور بالا می‌آید، مناطق پربارش، خشک می‌شوند و بسترشان به مسیرهای سیلابی تبدیل می‌شود و  اقلیم تغییر می‌کند. این شاید خلاصه‌ای باشد از آنچه این روزها به سر زمین می‎‌آید. تغییرات اقلیم اما در لغت یعنی «تغییرات مشخص در الگوهای مورد انتظار برای وضعیت میانگین آب و هوایی  که در طولانی‌مدت در یک منطقه خاص یا برای کل اقلیم جهانی رخ بدهد.» تغییرات اقلیم اما بر زندگی شهرنشینان نیز موثر بوده است و گاه باعث از بین رفتن زیرساخت‌ها شده و مردم یک شهر را مجبور به مهاجرت کرده است. گزارش‌های سازمان ملل متحد نشان می‌دهد زندگی در شهرها منجر به تولید نزدیک به 60 درصد گاز گلخانه‌ای می‌شود، بنابراین کاهش گازهای گلخانه‌ای در شهرها برای کاهش تاثیرات تغییر اقلیم امری ضروری است. کتاب «بررسی تطبیقی اقدامات کاهش آثار و سازگاری با تغییرات اقلیمی در دیگر کشورها» که مرکز مطالعات و برنامه ریزی شهری تهران آن را به تازگی منتشر کرده است، به نوعی به تاثیرات تغییرات اقلیم در شهرها پرداخته و الگوی موفق برای کاهش تاثیرات را بررسی کرده است. بخش‌هایی از کتابی که خسرو اشرفی آن را نوشته در ادامه آمده است.

عوارض تغییرات اقلیم در شهرها

آثار تغییر اقلیم بر شهرها، بالا آمدن سطح آب دریا، توفان‌های حاره‌ای، نزولات جوی سنگین و رویدادهای گرمایی و خشکسالی است. این کتاب اما عوارض تغییر اقلیم در شهرها به چند بخش تقسیم کرده است. در بخش سامانه انرژی شهرها گفته شده که «سامانه آب شهری شامل منابع تامین آب، انتقال، توزیع، تصفیه، استفاده مجدد و عناصر دفع فاضلاب همگی ممکن است در تغییرات اقلیمی آسیب پذیر باشند. سطوح نفوذ ناپذیر در شهر و افزایش شدت بارش می‌تواند سامانه زهکشی و دفع فاضلاب را تخریب کند. افزایش دما و نرخ تبخیر در میزان تقاضا، افزایش سطح آب دریاها در شوری منابع آب شهرهای ساحلی و سیلاب‌ها و طغیان رودخانه‌ها در آلوده کردن منابع آب مؤثرند.»

نویسنده کتاب ادعا کرده است که تغییرات اقلیمی در بهداشت عمومی شهر نیز موثر است:« آسیب‌های فیزیکی ناشی از توفان و سیلاب و یخ‌زدگی درختان در فصل بهار و عوارض بعد از تغییرات شدید مانند توفان و سیل، خرابی‌های مسکن و سامانه زهکشی شهر، اختلال در دسترسی به آب سالم و مواد غذایی همچنین رشد باکتری‌ها در طولانی شدن موج گرما و آلودگی مواد غذایی، ایجاد بیماری‌های تنفسی به علت کاهش کیفیت هوا در موج گرما و افزایش گردوخاک‌ها و گرمازدگی افراد سالمند و کودکان در نتیجه موج گرمای شدید و طولانی به خطر بیفتد. همچنین، خشکسالی‌های طولانی و مهاجرت از روستا به شهرها و ایجاد حاشیه‌نشینی در شهرها و اسکان غیر رسمی و غیر استاندارد نیز از تهدیدهای بلندمدت تغییرات اقلیم بر بهداشت عمومی است.»

لندن و تاثیرات مثبت تغییرات اقلیم

در یک مطالعه که برای بررسی آثار تغییرات اقلیم در شهر لندن در سال 2002 صورت گرفت اما نتایج جالبی بدست آمد. طبق نوشتار این کتاب، یکی از مهم‌ترین تاثیرات این پدیده در شهر لندن خطر سیل است. «لندن به سه شکل به دلیل سیل در معرض آسیب است؛ غرق شدن در دشت سیلابی توسط آب رودخانه، سیل محلی در زمانی که شبکه زهکشی به‌دلیل بارش شدید خراب می‌شود، و موج‌های شدید در رود تیمز» از دیگر تاثیرات تغییرات اقلیمی در لندن کاهش کیفیت هواست که منجر به مشکلات تنفسی در شهروندان می‌شود. پژوهش می‌گوید که تغییرات اقلیم باوجود تمام آثار منفی‌اش برای لندن منجر به جذب گردشگر نیز شده است. «هوای گرم در شهر باعث جذب گردشگر در شهر شده است.»

سیاست‌های شهری برای کاهش تاثیرات

شهرها اما عموما چند سیاست برای کاهش تاثیرات تغییرات اقلیم اتخاذ می‌کنند. نویسنده نوشته است که اولین استراتژی، استراتژی سازگاری است: «تفسیر سازگاری همان انعطاف‌پذیری اجتماعی است که مفهومی از توانایی جامعه به مقاومت در برابر شوک‌های خارجی و تنش‌ها، بدون تحول درخور توجه در جامعه است. تقویت انعطاف‌پذیری و کاهش آسیب‌پذیری مراکز شهری به تغییرات آب‌وهوا تابعی از فرایندهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است. زیرساخت‌های مورد نیاز برای کاهش آسیب پذیری و تقویت انعطاف‌پذیری در شهر عبارت‌اند از: رفاه اقتصادی و ثبات (استاندارد زندگی و میزان شهرنشینی)، ساختار جمعیتی مردم شهر، ثبات نمادی شهر، قدرت زیرساخت‌های عمومی (بهداشت، ارتباطات، حمل‌ونقل، مالی و غیره)، اتصال جهانی (ارتباطات جهانی، گردشگری، تجارت و غیره)و وابستگی به منابع طبیعی و توانایی احیای زیست‌بوم. »

استراتژی کاهش، عموما کاهش تولید و انتشار گازهای گلخانه‌ای را دنبال می‌کند و اقداماتی نظیر، کاهش مصرف انرژی و استفاده از انرژی‌های تجدید پذیر را مد نظر قرار می‌دهد.

برای کاهش تاثیرات تغییرات اقلیم در شهرها، همایش‌ها و کنوانسیون‌های متعددی برگزار شده است که مهم‌ترین آن در سال 1997 در کیوتو برگزار شد و طی آن پروتکل کیوتو به تصویب رسید. -کیوتو، پیمانی است بین‌المللی به منظور کاهش صدور گازهای گلخانه‌ای.-

تورنتو و پمپ‌های حرارتی

کلانشهرهای دنیا اما اقدامات متعددی در راستای کاهش تاثیرات منفی ناشی از تغییرات اقلیم را در شهرها به کار بردند. به گواه اطلاعات مستند در کتاب ، دولت انتاریو در اولین قدم برای کاهش تغییرات اقلیمی، آن را به عنوان یک مشکل اساسی به رسمیت شناخته است، در قدم دوم تورنتو تلاش کرده تا از صنایع فناوری‌های پاک حمایت کند و زیرساختی برای بازگرداندن زیست بوم‌ها و کاهش کربن جوی به کار بندد. تورنتو توانسته ساختمان‌های پایدار بدون کربن در کانادا ایجاد کند: «با استفاده از تکنولوژی‌های مدرن، مانند استفاده انرژی‌های کارآمد، فتوولتائیک، هیترهای هوا و آب خورشیدی، طراحی انرژی خورشیدی منفعل و پمپ‌های حرارتی از طریق منابع گرمایی زمین، این اقدامات می‌تواند انتشار گازهای گلخانه‌ای را تقریبا به صفر برساند. در تورنتو همچنین از انرژی گرمایی تلف شده منابع گرمایی زمینی هم از طریق پمپ حرارتی استفاده می‌شود.

تورنتو در بحث حمل و نقل هم تلاش کرده تا کاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای را مد نظر قرار دهد آن هم با چند روش، مثل کاهش مصرف خودرو و تشویق جامعه به استفاده از حمل و نقل عمومی، پیاده مداری یا حتی دوچرخه سواری. سیاستمداران این شهر از طرف دیگر تلاش کردند تا برق را با استفاده از منابع تجدید پذیری چون باد و تابش خورشید و جزر و مد و زمین گرمایی توسعه دهند و سامانه‌های گرمایشی و خنک سازی کارآمدی در ساختمان‌ها ایجاد کنند که از طریق شبکه لوله کشی تامین شود.

روتردام و سیاست افزایش درخت

در روتردام هم سیاست‌های در پیش گرفته شده، مشابه با سیاست‌های لندن و تورنتو است. به طور مثال این شهر در راستای حفاظت از فضای سبز شهری تلاش کرده تا درخت ایجاد کند: «این شهر همچنین مجوز قانونی برای جلوگیری از قطع درختان دارد. استان‌های هلند ابزارهای مختلفی برای ایجاد فضای سبز جدید را از طریق سلب مالکیت زمین و از طریق مشارکت عمومی و خصوصی ایجاد میکنند. قانون جدید توسعه زمین ملی، تخصیص هزینه‌های توسعه زمین را تنظیم می‌کند. که این امکان را برای شهرداری‌ها برای طراحی و برنامه‌ریزی فضاهای باز (سبز)از توسعه‌دهندگان در توسعه یا توسعه مجدد را ایجاد می‌کند. به این ترتیب، شهرداری‌ها در زمینه ارتباط با توسعه‌دهندگان خصوصی و شرکت‌های مسکن، مهمات بیشتری دارند»

کلانشهرهای در حال توسعه چه کنند؟

تغییرات اقلیم اما در کشورهای در حال توسعه نیز موثر بوده است. به گواه آمار کتاب، توفان و سیل و خشکسالی در فیلیپین باعث شده تا بخش زیادی از محصولات کشاورزی بین سال‌های 1970 تا 1990 از بین بروند. فیلیپین برای سازگار شدن با تغییرات اقلیم اما دست به اقداماتی نیز زده است، در بخش کشاورزی :«توسعه گونه‌هایی که از طریق اصالح نباتات و بیوتکنولوژی تنش‌های مختلف ناشی از تغییرات اقلیم را تحمل می‌کنند. توسعه روش‌های مدیریت زمین‌های‌کشاورزی جدید که به مدیریت محصولات کشاورزی تحت شرایط تنش‌زا و مدیریت آفات و بیماری‌های گیاهی پاسخ خواهند داد. طراحی و توسعه سازگار از ابزارهای کشاورزی کارآمد و بهبود تکنولوژی‌های پس از برداشت که شامل استفاده و پردازش محصولات کشاورزی توسط محصولات و ضایعات کشاورزی است.»

در پایان این کتاب راهکارهایی هم برای کلانشهری مانند تهران داشته تا بتواند خودش را با تغییرات اقلیمی سازگار کند: «به کارگیری دیوارهای سبز و بام سبز در سطح شهر، همانند اقدامی که در تورنتو صورت گرفته است، الکتریکی کردن وسایل نقلیه و ایجاد طرح ترافیک مناسب برای این وسایل، کاهش هزینه‌های واردات برای وسایل نقلیه هیبریدی و سی ان جی، حفظ و گسترش گیاهان سبز شهر و سایبان درختی، استفاده از سوخت‌های زیستی و انتقال بار از حمل و نقل جاده‌ای و هوایی به ریلی از جمله اقداماتی است که اگر در تهران صورت بگیرد می‌تواند منجر به کاهش تاثیرات تغییرات اقلیم شود. »

 

زمان حیاتی مبارزه با تغییرات اقلیمی

شیوع ویروس کرونا زمان مقابله با بحران اقلیمی در جهان را کوتاه‌تر کرده است 

زمان حیاتی مبارزه با تغییرات اقلیمی

۲۰۲۰ می‌تواند سال تصمیم‌گیری برای استفاده از آخرین خروجی از بحران اقلیمی باشد به گزارش صندوق بین‌المللی پول از اواخر ماه ژوئن کشورها برای مقابله با همه‌گیری ویروس کرونا و مهار اثرات اقتصادی آن نزدیک به یازده هزار میلیارد دلار خرج کرده‌اند.

روزنامه نگار: یاسمن طاهریان | سپتامبر ۲۰۲۰ رکورد گرمترین ماه تاریخ را زد. دو هفته قبل از آن دمای هوای «دره مرگ»، معروف به گرم‌ترین نقطه کره زمین، در جنوب شرق ایالت کالیفرنیا به ۵۴.۴ درجه سانتی‌گراد رسید و اگر کارشناسان هواشناسی در فرآیندی که چند ماه طول می‌کشد این دما را تایید کنند،  ۱۷ اوت روزی است که بالاترین دمای کره زمین رسما به نامش ثبت شده.با وجود روند کاهش دما در اروپا، ۲۰۲۰ گرمترین سال در طول تاریخ این قاره به شمار می‌رود. سطح پوشیده از یخ در قطب شمال برای دومین بار به کمترین میزان خود از سال ۱۹۷۰ (و آغاز ثبت داده‌های ماهواره‌ای) رسیده است. به گزارش بی‌بی‌سی تمامی این موارد شواهدی است که نشان می‌دهد انتشار گازهای گلخانه‌ای به دست انسان باعث بالا رفتن دمای کره زمین می‌شود.

۲۰۲۰ در نگاه اول برای خیلی‌ها سالی است که در آن یک ویروس ناشناخته از کنترل انسان خارج شد، جان صدها هزار نفر را گرفت و شیوه زندگی را تغییر داد. اما به گزارش مجله تایم ۲۰۲۰ همچنین می‌تواند سال تصمیم‌گیری برای ادامه دادن به شیوه‌های آلوده‌کننده محیط‌زیست یا استفاده از آخرین خروجی از بحران اقلیمی باشد. اگر بخواهیم پیامدهای تغییرات اقلیمی را جدی بگیریم باید از فرصتی که بحران همه‌گیری ویروس کرونا بوجود آورده، استفاده کنیم، میزان آلاینده‌های شرکت‌هایی که کمک‌های دولتی دریافت می‌کنند باید کاهش پیدا کنند، پنل‌های خورشیدی و مزارع بادی بیشتری تولید شوند و شیوه‌های حمل و نقل سازگارتر با محیط‌زیست در شهرها توسعه پیدا کنند. اگر همچنان بخواهیم برای تاسیس چاه‌های نفتی و کارخانه‌های جدید با سوخت‌های فسیلی سرمایه‌گذاری کنیم و بدون فکر آنها را به توسعه تشویق کنیم، هیچ‌وقت از این فاجعه اقلیمی بیرون نخواهیم رفت. همه‌گیری ویروس کرونا باعث شد تا تغییرات اقلیمی در افکار عمومی کمتر مورد توجه قرار بگیرد. اما امسال و شاید سال دیگر در راه مبارزه با تغییرات اقلیمی بسیار حیاتی باشند. راب جکسون،‌ استاد دانشگاه استنفورد و رییس پروژه کربن جهانی می‌گوید:‌ «وقت ما برای اینکه چیزهای جدید را به روش‌های قدیمی بسازیم تمام شده است.» هر کاری که امروز انجام دهیم سرنوشت کره زمین و زندگی انسان را برای قرن‌ها رقم خواهد زد.زمان برای به کارگیری روش‌های اقلیمی موثر همیشه تنگ است، ویروس کرونا نیز این مدت زمان را کمتر کرده است. دانشمندان و قانون‌گذاران انتظار داشتند تا تغییر مسیر به سمت انرژی‌های سازگار با محیط زیست طی دهه آینده رخ دهد اما همه‌گیری ویروس کرونا برنامه ۱۰ ساله برای سرمایه‌گذاری در نیروگاه‌های تولید برق گرفته تا جاده‌ها را به پروژه‌های چند ماهه تغییر داده است.حال باید دید نتیجه چه می‌شود: آیا احترام جدید ما نسبت به علم و ترس از وقوع اتفاق‌های شوکه‌کننده در آینده، ما را بیدار می‌کند یا آیا تمایل انسان برای بازگشت به شرایط عادی، تهدیدهای گوشه و کنار را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد؟

همه‌گیری ویروس کرونا بزرگترین اختلال در نظم بعد از انقلاب صنعتی است. به گفته صندوق بین‌المللی پول، انتظار می‌رود اقتصاد جهانی در سال ۲۰۲۰ بیش از ۵ درصد کوچکتر شود. این چالش آنقدر بزرگ است که برای تغییر مسیر تنها همین فرصت باقی مانده است.سازمان ملل در گزارشی که در سال ۲۰۱۸ منتشر کرد، هشدار داد که اگر دمای کره زمین نسبت به دوران قبل از انقلاب صنعتی بیش از ۲درجه سانتی‌گراد بالاتر رود، صدها میلیون نفر فقیر می‌شوند، صخره‌های مرجانی از بین می‌روند و برخی از کشورها را برای مقابله با تغییرات اقلیمی ناتوان خواهد کرد.بر اساس گزارش برنامه محیط‌زیست سازمان ملل یا UNEP برای اینکه دمای کره زمین از ۱.۵درجه سانتی‌گراد بالاتر نرود باید در ۱۰ سال آینده تولید گازهای گلخانه‌ای سالانه ۷.۶درصد کاهش یابند. همه‌گیری بیماری کووید-۱۹ میزان آلاینده‌ها را در سال ۲۰۲۰ به همین میزان کاهش داد، اما عملا کسی فکر نمی‌کند که یک پاندمی مرگ‌بار و افزایش بیکاری، راهی پایدار برای ایجاد وقفه در تغییرات اقلیمی باشد. بعد از هر رکود اقتصادی، دنیا معمولا با جهشی در میزان تولید آلاینده‌ها روبه‌رو می‌شود. به گزارش نشنال جغرافی، پس از شروع همه‌گیری ویروس کرونا، نشر کربن در ماه آوریل ۱۷درصد کاهش پیدا کرد؛ عده زیادی در خانه‌ها ماندند و از دوچرخه به جای ماشین و وسایل حمل و نقل آلاینده استفاده کردند. اما در طی ماه‌های پس از آن انتشار کربن روند صعودی پیدا کرد.رسیدن به هدف متوقف کردن افزایش دما تا ۱.۵درجه سانتی‌گراد بدون ایجاد هیچ نوع اختلال گسترده‌ای، همواره به معنی بازسازی اقتصاد جهانی بوده است؛ آرام آرام اما قاطعانه از استخراج سوخت فسیلی فاصله گرفتن. دانشمندان و اقتصاددانان می‌دانند که این آخرین فرصت آنها برای تحقق این امر است. یوهان راک‌استرام، مدیر «موسسه تحقیقاتی اثرات اقلیمی پست‌دم» می‌گوید: «هیچ شواهد تجربی وجود ندارد که نشان دهد اگر در سال ۲۰۲۰ دست‌ به کار نشویم، بتوانیم (فاصله گرفتن از مصرف سوخت‌های فسیلی) را با روشی منظم پیش ببریم.»به گزارش صندوق بین‌المللی پول از اواخر ماه ژوئن کشورها برای مقابله با همه‌گیری ویروس کرونا و مهار اثرات اقتصادی آن نزدیک به یازده هزار میلیارد دلار خرج کرده‌اند. اقتصاددانان می‌گویند که این میزان کافی نیست. کشورها و بانک‌های مرکزی نیز برای حفظ اقتصاد جهانی به شهروندان خود کمک مالی می‌کنند. شهروندان می‌توانند کارهای بسیاری با این پول انجام دهند تا زندگی بهتری داشته باشند و از خود در برابر بحران اقلیمی حفاظت کنند. در ماه‌های اخیر، نهادهای پیشرو در سراسر دنیا روش‌هایی را پیشنهاد داده‌اند که در جزییات با یکدیگر متفاوتند اما در یک فلسفه مشابه: سرمایه‌گذاری در زیر ساخت‌های سبزتر.مثلا آژانس بین‌المللی انرژی خواستار سرمایه‌گذاری سالانه به ارزش یک هزار میلیارد دلار در انرژی پاک برای سه سال آینده است. توسعه و مدرن‌سازی شبکه‌های برق، جریان گرفتن انرژی تجدیدپذیر را آسان‌تر می‌کند. دولت‌ها می‌توانند ماشین‌های پرمصرف را بازخرید کنند و از مصرف‌کنندگان بخواهند از ماشین‌های برقی استفاده کنند. خانه‌ها و ساختمان‌ها می‌توانند مقاوم‌سازی شوند تا در آنها انرژی کمتری مصرف شود.این سرمایه‌گذاری همچنین می‌تواند با ایجاد نزدیک به ۱۰ میلیون شغل در سراسر دنیا، مشکل فعلی مشاغل از دست‌رفته و رکود اقتصادی را حل کند و تولید ناخالص داخلی جهانی را ۱.۱درصد افزایش دهد. در نتیجه این سرمایه‌گذاری به جای اینکه هزینه باشد در نهایت به اقتصاد کمک می‌کند. مهم‌تر از آن، سرمایه‌گذاری برای انرژی سبز می‌تواند مزایای بسیاری داشته باشد. مثلا برخی از مناطق دورافتاده نیز می‌توانند برای اولین بار به برق دسترسی داشته باشند. دیگر اینکه آلودگی هوا در سراسر دنیا کاهش پیدا می‌کند. فاتح بیرول، مدیر اجرایی آژانس بین‌المللی انرژی می‌گوید: «اگر دولت‌ها از این فرصت استفاده نکنند، ممکن است یکی از مهم‌ترین ابزارهای بهبود اقتصادی را از دست بدهند.»اما اینجا فقط صحبت از استفاده از فرصت نیست بلکه ادامه دادن با شرایط کنونی خطرناک است. تحقیقات سازمان ملل در سال گذشته نشان می‌دهد که اگر کشورها به همین روش‌های کنونی برای کاهش آلاینده‌ها ادامه دهند، دمای جهان تا پایان این قرن به بیش از ۳ درجه سانتی‌گراد افزایش می‌یابد.به گزارش سازمان ملل ۱۰درصد انتشار گازهای گلخانه‌ای مربوط به صنعت مد است که ۲۰ درصد فاضلاب جهان را نیز تولید می‌کند و این میزان از آلودگی تمام پروازهای بین‌المللی و حمل و نقل دریایی بیشتر است. رنگ کردن پارچه دومین عامل بزرگ آلوده‌کننده آب‌های جهان است و برای تولید یک جفت شلوار جین نزدیک به ۲۰۰۰ گالن آب مصرف می‌شود.کره زمین از زمان انقلاب صنعتی تاکنون ۱.۱ درجه سانتی‌گراد گرم‌تر شده است. اگر از مرز ۲ درجه عبور کنیم، ممکن است به یک یا دو نقطه بحرانی برسیم؛ جایی که تاثیرات تغییرات اقلیمی می‌توانند از حالت تدریجی به تغییرات ناگهانی شبانه تبدیل شوند تا شکل کره زمین را تغییر دهند. برای اینکه مطمئن شویم به این نقطه نمی‌رسیم باید تا سال ۲۰۳۰ میزان آلاینده‌ها را به نصف برسانیم.

هر کشوری در دنیا یک روزی با تغییرات اقلیمی مبارزه می‌کند. بخش بزرگی از تغییرات اقلیمی که امروزه کشورها تجربه می‌کنند به دلیل آلاینده‌هایی است که یک قرن پیش تولید شده‌اند. اما با این وجود حالا این حق انتخاب را داریم که اوضاع در قرن‌های آتی بدتر نشود. اگر برای حفاظت از طبیعت و تغییر سیستم انرژی همین امروز سرمایه‌گذاری کنیم، می‌توانیم از بدتر شدن اوضاع جلوگیری کنیم و توفان‌ها و سیل‌ها را مهار کنیم. اگر دست روی دست بگذاریم، همانطور که نمودار دمای هوا بالاتر و بالاتر می‌رود، در بدترین شرایط گرفتار خواهیم شد. انتخاب با ماست. فقط برای تصمیم‌گیری وقت زیادی باقی نمانده است. 

اولین هشدار درباره تغییرات اقلیمی به سال ۱۹۸۸ بازمی‌گردد. زمانی که جیمز ای هنسن، یکی از کارشناسانان تغییرات اقلیمی در ناسا در گفت‌وگویی اعلام کرد هیچ «عدد جادویی» وجود ندارد که نشان دهد اثر گلخانه‌ای چه زمانی در آب و هوا تغییر ایجاد می‌کنند. اما هنسن در ادامه می‌‌گوید که شواهد محکمی درباره وقوع اثر گلخانه‌ای وجود دارد.سال گذشته میزان انتشار گاز کربن به ۱۰ میلیارد متریک تن رسد. نشر کربن در هند نزدیک به دو درصد افزایش یافت و در چین به بیش از دو درصد رسید.ممکن است اقدامات فردی برای متوقف کردن بحران اقلیمی کافی نباشند اما قطعا بی‌اثر نخواهند بود. در صدر فهرست تغییراتی که در زندگی روزمره می‌توانیم ایجاد کنیم، استفاده از خودروهای برقی است. عایق‌سازی خانه‌ها  از نشر نزدیک به ۰.۸۹۵ تن دی‌اکسید کربن جلوگیری می‌کند. تغییر رژیم غذایی به گیاه‌خواری نیز موثر است اما کمتر از حمل‌و نقل. کاهش مصرف کاغذ، خرید لوازم غیریک‌بار مصرف و بازیافت نیز از انتشار نزدیک به ۰.۰۱ تن گاز دی‌ اکسید کربن جلوگیری می‌کند.

تغییر ذهنیت یکی از مهم‌ترین قدم‌هاست. دیانا آیوانوا از دانشگاه لیدز به بی‌بی‌سی می‌گوید: «ما باید ذهنیت‌مان را به کلی تغییر دهیم. باید توافق کنیم که نشر کربن در محدوده آن چیزی که کره زمین می‌تواند تحمل کند، چقدر باشد و سپس زندگی خوبی را در این چارچوب بسازیم.»

گزارش‌ها نشان می‌دهند که دنیا تا سال ۲۰۳۰ وقت دارد تا تمام تغییرات سریع و موثر را در زمینه انرژی، زیرساخت و سیستم‌های صنعتی ایجاد کند تا از رسیدن افزایش دمای زمین به ۲ درجه سانتی‌گراد جلوگیری شود. 

منفعت اقتصادی پاشنه ‌آشیل اقدامات محیط‌زیستی

منفعت اقتصادی پاشنه ‌آشیل اقدامات  محیط‌زیستی

یادداشتی از حمیدرضا میرزاده کارشناس محیط زیست | باید بپذیریم منفعت اساس مناسبات بشر است و هنگامی که از منفعت صحبت می‌کنیم مشخصا منظورمان منفعت مادی است. حال با این فرضیه به سراغ اقدامات محیط‌زیستی کشورها برویم. از عایق‌بندی ساختمان‌ها تا پیاده‌محور کردن شهرها تا حمل‌ و نقل پاک.

ماجرا این است که ما این کارها را انجام می‌دهیم چون به دنبال دو نوع از منفعت هستیم. یکی منفعت جهانی است که کاهش گازهای گلخانه‌ای و پاک بودن هوای جهان را شامل می‌شود و همه جهانیان سهمی از آن دارند. طبیعتا ما ساکنان تهران هم به نسبت جمعیت‌مان سهمی در رعایت و حفظ جهان داریم. بخش بسیار مهم‌تر اما به شهروندان هر شهر و مدیران آن باز می‌گردد. ما باید چه هزینه‌ای بکنیم و چه فایده‌ای به دست بیاوریم؟ پاشنه آشیل تمام بحث‌های محیط‌زیستی همین‌ پرسش است. برای نمونه در نظر بگیریم که یک شهروند تهرانی وقتی بخواهد از خانه بیرون برود برای حمل ونقل چه هزینه‌ای می‌کند و بخش مدیریت شهری چه میزان برای حمل و نقل‌های پاک و ارزان هزینه کرده است. 

 

برای مثال هزینه نیم‌ساعت سفری شهری من با مترو پنج هزار تومان آب خورده است که هزار و ۵۰۰ تومان از آن را پرداخت می‌کنم. این پنج هزار تومان تومان شامل سود و همه هزینه‌های من است. حالا دولت سوخت فسیلی را حذف می‌کند یا جای خدمات اداری و دولتی را طوری تنظیم می‌کند که نیاز به کمترین سفر و جابجایی باشد. باید ببینیم در شرایط فعلی چه هزینه‌ای می‌شود و سود آن چطور به ما می‌رسد.

این‌که می‌بینیم یکسری کشورها می آیند و توافق پاریس را تحسین می‌کنند و یکسری دیگر آن را تقبیح از اینجا سرچشمه می‌گیرد. ما اگر این واقعیت را بپذیریم که برای دولت‌ها منافع مادی ارجح بر منافع عمومی غیرمادی مثل دغدغه‌های محیط زیستی است، راحت‌تر می‌توانیم به نتیجه برسیم. باید پرسید با در نظر گرفتن شرایط اقتصادی هر کشور چقدر اراده برای اقدام در راستای محیط زیست دارد؟ برای پاسخ به این پرسش باید در شاخص‌های اقتصادی و هزینه فایده و ضررهای اقتصادی ناشی از انجام ندادن این کارها بگردیم. در این شرایط پاسخ روشن می‌شود. برای مثال آلمان ۲۵ درصد انرژی مصرفی خود را تجدیدپذیر کرده است. آیا آلمانی‌ها آدم‌های بسیار مصلح و دغدغه‌مندی هستند که این کار را کردند؟ خیر. قطعا دغدغه‌هایی داشته و دارند اما مهم‌ترین مسئله آن‌ها نوسان بازار نفت است. آن‌ها در یک شرایط اقتصادی قرار داشتند که می‌توانستند بر انرژی‌های پاک سرمایه‌گذاری کنند و شر نوسان قیمت نفت را از سر خود کم کنند. اما اقتصاد کشور ما بر پایه فروش نفت است و داستان از اساس متفاوت می‌شود. کشوری مثل کانادا که اقتصاد آن بر پایه بخش خصوصی است می‌تواند با فشار قوانین مقداری هزینه‌های انتشار گازهای گلخانه‌ای برای بخش خصوصی را بالا ببرد. مثلا مالیات بر کربن مشخص کند و ضرر بخش خصوصی از انتشار کربن را بالا ببرد شرکت‌های خصوصی هم مجبور ‌شوند ضرر خود را کم کنند و راهی پیدا کنند که ضرر کمتری را متحمل شوند. در این راستا می‌توانند برای منفعت عمومی کاری کنند. پس این مسئله از اساس به اراده کشورها برمی‌گردد. به شرایط‌ اقتصادی، سیاسی، دیپلماسی و نظام سرمایه در آن‌ها و بعد هم این که چه جایگزین‌های اجرایی را در کارهای محیط‌زیستی تعریف کرده‌اند. ما شرایط اقتصادی متزلزلی داریم و حفظ نظام اقتصادی از هرچیزی ارجح‌تر است. فضای سرمایه‌گذاری روی چنین چیزی نداریم و اگر هم داشته باشیم به صورت کوتاه و مقطعی است. زیرا فعلا پایه اقتصادی کشور ما بر یک کالای غیر محیط‌زیستی یعنی نفت استوار است.

قرارگاه خاتم: تصمیم انتقال آب با ما نیست

پیامدهای انتشار فیلم جلسه گزارش انتقال آب به یزد ادامه دارد

قرارگاه خاتم: تصمیم انتقال آب با ما نیست   

قرارگاه سازندگی خاتم‌الانبیاء در  بیانیه ای اعلام کرد ایجاد توافق میان استان ها برای انتقال آب از سد خِرسان به یزد بر عهده وزارت نیرو است.

روزنامه نگار: امیرحسین احمدی | ماجرا از یک جمله شروع شد: « خط دوم انتقال آب یزد را رسانه‌ای نکنید تا مثل اصفهان نشوید.» توصیه‌ای که از دهان بهروز مرادی، مدیرعامل وقت شرکت توسعه منابع آب و نیروی ایران بیرون آمد. جمله‌ای که هدفش سرپوش گذاشتن بر یک طرح انتقال آب بود. طرحی که پیش از این در سال ۱۳۹۷ هدایت‌الله خادمی نماینده مردم ایذه و باغملک در مجلس آن را یک «طرح خطرناک» خوانده بود یعنی انتقال آب از رودخانه «خرسان» در مرز استان چهارمحال بختیاری و استان کهگیلویه و بویراحمد به استان یزد. خادمی درباره طرحی که صفت خطرناک را به آن داده بود چنین می‌گفت:‌ در صورت اجرای طرح رودخانه کارون کاملا خشک و خوزستان کاملا بیچاره می‌شود. به گفته او، این طرح یک‌سوم آورد رودخانه خرسان، که یکی از بزرگ‌ترین ریزآبه‌های رودخانه کارون است را به یکی از استان‌های فلات مرکزی کشور منتقل می‌کند. این در حالی است که تاکنون ۱۰ طرح انتقال آب از سرشاخه‌های کارون بزرگ به فلات مرکزی با حجم بیش از ۲ میلیارد مترمکعب اجرا شده و یا در حال اجراست.

انتشار فیلم پیامدهای زیادی داشته و حالا روابط عمومی قرارگاه خاتم‌الانبیا دیروز یکشنبه، در بیانیه‌ای تاکید کرده که این قرارگاه فقط مجری طرح است و مطالعات و تصمیم‌گیری و اظهار نظر درباره طرح را به عهده نهادهای دیگر از جمله وزارت نیرو دانست: « همان‌گونه که به کرات توسط فرمانده قرارگاه سازندگی خاتم‌الانبیاء(ص) عنوان شده است تا زمان توافق مسئولان استان‌های درگیر این طرح‌ها و ایجاد اقناع فکری مردم و مسئولان استان‌های مرتبط، به هیچ وجه عملیات اجرایی چنین طرح‌هایی آغاز نمی‌شود».

در ادامه این بیانیه آمده است: انجام طرح‌های انتقال آب بین‌حوضه‌ای نیازمند طرح جامعی است که ملاحظات متعددی نظیر شرایط محیط‌زیستی، اجتماعی، رعایت عدالت در مبدأ و مقصد و… را می‌طلبد و وزارت نیرو به عنوان متولی آن، پس از انتخاب پیمانکار ذی‌صلاح، نسبت به اجرای آن مبادرت می‌نماید و طبیعتاً پیمانکار به عنوان آخرین حلقه این زنجیر، مسئولیتی در قبال طراحی و مطالعات آن ندارد.

روابط عمومی قرارگاه در این بیانیه، رسالت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را رفع نگرانی‌های مردم کشور در تمام عرصه‌های نظامی، امنیتی، اقتصادی، معیشتی، بهداشتی و… دانسته و آورده است: با توجه به حساسیت‌های بسیار زیاد در تنش‌های آبی بین استان‌های چهارمحال و بختیاری، کهگیلویه و بویراحمد، اصفهان، کرمان، یزد و خوزستان، با وجود سیر مراحل قانونی و اخذ مجوزات مربوط، هنوز وزارت نیرو موفق به ایجاد اجماع و توافق نهایی بین مسئولان استان‌های مربوط نشده و البته برخی از این طرح‌ها به مرحله اجرا نیز رسیده که این موضوع باعث تشدید تنش‌هایی شده است. این بیانیه تاکید کرده: «فرمانده قرارگاه سازندگی خاتم‌الانبیاء (ص) در جلسه استانی خود در خردادماه سال جاری با مسئولان و دست‌اندرکاران استان چهارمحال و بختیاری و در جلسه با مسئولان استان یزد در تیرماه سال جاری، به صراحت، پیش‌نیاز شروع عملیات اجرایی این‌گونه پروژه‌ها را توافق بین استان‌های مرتبط دانسته است که بدون آن هیچ‌گونه اقدام عملی در این پروژه‌ها انجام نخواهد شد».

۲۵ تیرماه امسال سعید محمد، فرمانده قرارگاه خاتم الانبیا(ص)، در برنامه تلویزیونی شبکه یزد حاضر شد. بر این نکته که یزد به شدت با معضل کم آبی روبه‌رو است صحه گذاشت و هشدار داد که اگر چاره‌اندیشی درستی در این زمینه نشود این بحران در آینده نزدیک به شدت برای استان یزد چالش‌ساز شود. او اعلام کرد که ۳۰۰ روستا در یزد به صورت سیار آب دریافت می‌کنند و در نهایت خبر از اجرای یک طرح انتقال آب داد: «امکان اجرای کامل خط دوم انتقال آب یزد تا دوسال آینده وجود دارد».

«بهشت آباد» توان نداشت، آب «خرسان» را به یزد می‌آوریم

البته فرمانده قرارگاه خاتم‌الانبیا(ص) در ادامه از این گفت که به دلیل یک سری مشکلاتی که در تعیین و تخصیص سهم آب استان یزد اتفاق افتاد، تغییراتی در سد بهشت‌آباد رخ داد و امکان انتقال آب از این سد به یزد مقدور نبود و بر اساس آخرین جلسات وزارت نیرو و تخصیص به استان یزد، مقرر شد که این آب از سد خرسان به یزد منتقل شود.

نکته‌ای که چندی بعد در ۲۲ مهرماه، محمد مهدی جوادیان‌زاده، مدیرعامل شرکت آب‌منطقه‌ای یزد هم آن را بازگو کرد:‌ خط دوم انتقال آب از همان ابتدا به دلیل ظرفیت ضعیف سرچشمه آب‌دهی بهشت آباد سرعت لازم را نداشت و عدم وجود منابع مالی نیز مزید بر علت شد تا این طرح به رکورد برسد.

او این را هم گفته بود که مجری این طرح یعنی شرکت آب و نیروی ایران تلاش زیادی برای عدم تعطیلی کارگاه انجام داد، اما سرعت اجرای طرح بسیار کم بود.

جوادیان‌زاده از این خبر داده بود که سال گذشته تکلیف روشن شده و شورای عالی آب، تخصیص یزد و کرمان را از منبع آبی خرسان اعلام کرده و مهم‌ترین مسئله یعنی تلاش برای تامین بودجه آغاز شده است.

مدیرعامل شرکت آب منطقه‌ای یزد تأکید کرد: با پیگیری مجمع نمایندگان استان و کمیته تخصصی که از سوی استاندار برای تامین منابع مالی تشکیل شده است، امیدواریم این طرح سرعت گرفته و به مرحله اجرا برسد.

از سوی دیگر سعید محمد هم گفته بود: الان قرار شده که این خط لوله از منطقه خرسان به یزد و کرمان منتقل شود و با وجودی که تا زمان تکمیل سد زمان زیادی برای این طرح وجود دارد، امکان ایجاد زیرساخت‌هایی برای پمپاژ آب به داخل لوله‌ها وجود دارد و می‌توان این طرح را پیش از تکمیل سد خرسان اجرایی کرد.

ماجرای یک انتصاب جدید 

در وزارت نیرو

اما کار به همین‌جا تمام نشد. پس از چندی فیلمی در شبکه‌های اجتماعی دست‌به دست می‌شد که حاکی از تلاش بی‌وقفه مسئولان استان یزد و شرکت آب و نیرو برای سرپوش گذاشتن بر طرح بود. فیلمی کوتاه از جلسه “گزارش خط دوم انتقال آب از سرچشمه‌های زاینده‌رود” که در تاریخ ۲۶ تیرماه سال جاری در “سالن کوثر” استانداری یزد برگزار شده بود.

فیلمی که هیاهوی بسیاری به پا کرد. تا آنجا که صدور حکم جدید برای سیدحسن رضوی مدیرعامل پیشین شرکت آب منطقه‌ای تهران، از سوی قاسم تقی‌زاده خامسی، معاون آب و آبفا وزارت نیرو، به تاریخ ۱۰ آبان  او را  جایگزین بهروز مرادی، مدیر عامل پیشین شرکت توسعه منابع آب و نیروی ایران کرد و این شائبه را ایجاد که مدیران ارشد وزارت نیرو مجبور به کنار گذاشتن مرادی شده‌اند.

مواظب باشید که مثل اصفهانی‌ها نشوید

بر اساس ویدیویی که حدود یک ماه پیش در صفحه آپارات «یزد تی‌وی» با عنوان «گزارش جلسه پیگیری خط دوم انتقال آب به استان یزد» منتشر شد و هنوز هم در شبکه‌های اجتماعی دست به دست می‌شود، مرادی، مدیرعامل شرکت آ‌ب‌نیرو خطاب به مسوولان استان یزد پیشنهاد می‌کند که اجرای طرح را به دور از هیاهوی رسانه‌ها پی بگیرند.«خط دوم انتقال آب یزد را رسانه‌ای نکنید تا مثل اصفهان نشوید.» جمله‌ای که از این حکایت داشت که مرادی و مسئولان استان یزد نگران این هستند که مبادا ابعاد تصمیم‌گیری‌شان برای انتقال صدها کیلومتر آب از استان کهگیلویه و بویراحمد به استان یزد برملا شود،

«شبیه اصفهان شدن» چندین بار در سخنان نماینده مدیرعامل شرکت آب‌نیرو به چشم می‌خورد: «ما باید این فعالیت‌ها را به دور از هیاهو و جنجال رسانه‌ای دنبال کنیم.»او در آن جلسه بر حرف سعید محمد، فرمانده قرارگاه خاتم‌الانبیاء(ص) نیز صحه گذاشته بود.«‌ به‌هر حال همان‌طور که سردار محمد اشاره کردند، خوزستانی‌ها روی این طرح حساس هستند، فضای مجازی روی این موضوعات حساس است باید به دور از هیاهو و غوغاسالاری که معمولا جلوی چنین کارهایی را می‌گیرد، کار را پیش ببریم».

محمدصالح جوکار، نماینده مردم یزد در مجلس شورای اسلامی هم در پاسخ به مدیرعامل شرکت آب‌نیرو گفته بود: «نگران نباشید، در کشور روی اصفهانی‌ها حساسیت زیاد است. خوزستان با اصفهان درگیر است، چهارمحال با اصفهان درگیر است ولی با ما درگیر نیستند. چهارمحالی‌ها حتی گفته‌اند که به ما کمک می‌کنند، اما به اصفهان نه. مشکلات و مجوزها را در سطح مجلس حل می‌کنیم.» 

صدور اطلاعیه قرارگاه سازندگی خاتم‌الانبیا و اظهار نظرهای مختلف درباره طرح های انتقال آب، بار دیگر نشان می‌دهد که این طرح‌ها دیگر نمی‌توانند در گفتمان عمرانی پی گرفته شوند و باید ملاحظات اجتماعی، اقتصاد سیاسی و محیط‌زیستی آن‌ها هم به طور جدی مورد توجه قرار گیرد.

 

تصرف عدوانی کاخ ناصری

بهره‌بردار کاخ ناصری خلع ید می‌شود

تصرف عدوانی کاخ ناصری

معاون میراث فرهنگی استان البرز، در گفت‌و‌گو با «پیام ما»: اختلافات بهره بردار با روستاییان عامل توقف مرمت بود.

روزنامه نگار: مرضیه قاضی زاده | کاخ ناصری همچنان در صف مرمت  است. کاخ ۱۴۶ساله‌ای که ۲۳ سال از ثبت ملی آن می گذرد، قرار است برای مرمت بازهم دست به دست شود. معاون میراث فرهنگی استان البرز علت اصلی توقف مرمت را اختلافات بهره بردار با روستاییان می‌داند. روستاییان با زور و اجبار بخشی از مساحت این باغ را تصاحب کردند و حال حاضر به تحویل آن نیستند. این موضوع سنگ دیگری است که در کنار نبود راه دسترسی، بهره برداران را برای سرمایه گذاری در این پروژه دو دل کرده است. 

کاخ ناصری همان موقع که ناصرالدین شاه را ترور می کردند، مُرد. پهلوی که آمد و جاده چالوس که اجرا شد دیگر کسی یادی از این عمارت نکرد؛ تا جایی که در همان دوره سقف عمارت روی سر خودش خراب شد.

سال ۴۷ اداره تربیت بدنی وقت، بنا را به هیات کوهنوردی سپرد تا مرمتی جزئی روی ساختمان انجام دهند و آوارها را بردارند. آن‌ها هم یک سقف شیروانی روی طبقه اول می‌گذارند و آنجا را تبدیل به کمپ کوهنوردی می‌کنند.حال عمارت رفته رفته بدتر می‌شود و از ماهیت خود فاصله می‌گیرد. ویرانه‌ای جای این عمارت شاه‌نشین می‌نشیند. صداها رفته رفته خاموش می‌شود. تا اینکه شهریور ۷۶ بنا در لیست آثار ملی قرارمی‌گیرد. پنج  سال بعد از آن باستان‌شناسان حمام و اندرونی را از دل خاک بیرون می‌آوردند. پس از آن بنا با امضای قراردادی به بخش خصوصی واگذار می‌شود تا جان دوباره بگیرد و مرمت و بازسازی شود. سال دقیق امضای قرارداد مشخص  نیست،بعضی منابع می‌گویند سال ۹۴ و بعضی دیگر ۹۷. حال بیش از ۲۰ سال از ثبت ملی این عمارت  ۱۴۲ ساله می‌گذرد و آب از آب تکان نخورده است.فرزان‌ احمدنژاد، کارشناس ارشد باستان‌شناسی اداره کل میراث فرهنگی استان البرز در پاسخ به علت مرمت نشدن این بنا در طی این ۲۳ سال به «پیام ما» می‌گوید: «مرمت آثار تاریخی رویه هزینه برداری است. ما اگر بخواهیم برای تمام بناهای تاریخی و محوطه‌های ارزشمند کشورمان فقط یک فاز مرمتی اجرا کنیم، باید درآمد نفتی ۱۷ سال کشور را کنار بگذاریم. این اصلا امکان پذیر نیست، به همین دلیل وزارتخانه میراث فرهنگی بنا به تجربه موفق سایر کشورها، بناهای تاریخی را برون‌سپاری می‌کند.»

عباس نوری، معاون میراث فرهنگی استان البرز در گفت‌و‌گو با «پیام ما» می گوید: «در استان البرز ۱۰۰ بنای ثبت ملی داریم که هر کدام از آنها برای مرمت حداقل نیاز به ۳ میلیارد تومان اعتبار دارد. میراث این همه اعتبار ندارد. ما مجبوریم مطابق دستورالعملی که داریم از طریق سرمایه‌گذاران بخش خصوصی کار مرمت را انجام دهیم اما چون استان‌ها در آن دخیل نیستند فرایند اداری این واگذاری  طول می‌کشد.» 

بخشی از حریم کاخ ناصری در تصرف روستاییان است

حال از همین برون سپاری هم بیش از ۲ سال گذشته است و بنا بلاتکلیف رها شده است. 

 برخی می‌گویند زمین‌داران روستا مخالفت کرده‌اند و پروژه متوقف شده، برخی دیگر بر روی اختلافات بهره‌بردار با منابع طبیعی سر‌مسیر دسترسی، دست می‌گذارند. عده‌ای دیگر هم پای اتوبان تهران شمال را وسط می‌کشند،می گویند دود و ترافیک منطقه را از بکر بودن خارج کرده و دیگر کمتر کسی سراغی از این کاخ می‌گیرد.

معاون میراث فرهنگی استان البرز اما علت اصلی توقف مرمت را اختلافات بهره بردار با روستاییان می‌داند: «طبق ماده ۲۷ واگذاری بناهای تاریخی، بنا از طریق صندوق احیا و بهره برداری به بهره بردار واگذار شد تا این مجتمع را مرمت و به بهره برداری برساند. منتها بهره بردار اختلافات حقوقی با مالکین منطقه پیدا کرد و نتوانست کار را به سرانجام برساند. لذا ما مجبور شدیم تا قرارداد را فسخ کنیم. هم اکنون ۵۰ درصد کار اداری این فسخ انجام شده و امیدواریم که این فرد به زودی از طریق صندوق احیا خلع ید شود.»

نوری می‌گوید که در طی این زمان هیچ مرمتی روی بنا انجام نشده است: «کار به مرمت نرسید. این فرد تنها منطقه را ساماندهی کرد و حصار کشی انجام داد» به گفته او محدوده کاخ شهرستانک بیشتر از مقدار کنونی است و بخشی از محدوده دست روستاییان است: «از این ۷.۵ هکتار بخشی از باغ هایی که مربوط به کاخ ناصری است، دست روستاییان است. آن ها چند سال است که از آن استفاده می کنند و برایشان سخت است که زمین را واگذار کنند.» 

راه دسترسی نباشد، سرمایه گذاری هم نمی آید

کارشناس ارشد باستان‌شناسی اداره کل میراث فرهنگی استان البرز، نبود راه دسترسی را نیز در کنار تصرف عدوانی زمین‌های کاخ ناصری، در توقف کار مرمت دخیل می‌داند: « یکی از دلایلی که بهره بردار قبلی بیخیال سرمایه گذاری در آنجا شد، نبود راه بود.  اداره منابع طبیعی برای احداث جاده چندان همکاری نکرد. یعنی موافقت نشد تا جاده ای تا نزدیکی کاخ ایجاد شود. مسلما وقتی راه دسترسی نباشد، استقبالی هم نمی‌شود.»

از نگاه احمدنژاد در سیستم اداری البرز به صورت جزیره‌ای عمل می‌شود: «متاسفانه در استان البرز ما هماهنگی بین بخشی نداریم.

آنقدر جزیره ای عمل می‌شود که تقریبا همه سرمایه‌گذارهایی که به البرز می‌آیند بعد از مدتی کار را ول می‌کنند و می‌روند. حتی وقتی وزارت میراث فرهنگی بخواهد این بنا را به بهره برداری برساند باید یک کاربری به آن بدهد و کاربری که می‌خواد به آن بدهد باید یک کسب درامدی از آن داشته باشد.»

از نگاه او صدمات گردشگرانی که به صورت پیاده از مسیر عبور می‌کنند بیشتر از اختصاص زمین برای احداث جاده است: «مردمی که می‌خواهند آنجا را ببینند صدمات خیلی بدتری را به محیط آنجا می‌رسانند. مردم از بین درخت ها می‌روند و راه‌های بیشتری کوبیده می‌شود. 

قسمت‌های بیشتری مورد رفت و آمد مردم قرار می‌گیرد، لذا آزار بیشتری  به منابع طبیعی و حیات وحش آنجا وارد می‌شود. اگر ما در این منطقه راهی را تخصیص دهیم و بقیه راه‌ها را ببندیم هم تلفات حیات وحش کمتر می‌شود و هم تکلیف مردم مشخص می‌شود و آنجا سر و شکل بهتری پیدا می‌کند.»

فعالان میراث فرهنگی اما نظر دیگری دارند. این شیوه سر و شکل گرفتن از دید آن‌ها خیانت به میراث ملی و طبیعی است. فریبا کلاهی، کارشناس جهانگردی و فعال میراث فرهنگی با شمردن انواع و اقسام گردشگری به «پیام ما» می‌گوید: «اساسا اگر کسی قرار است جایی را که در دل یک مکان طبیعی قرار گرفته، ببیند باید یاد بگیرد که کفش کوهنوردی  بپوشد و کوله بیندازد. ما ۸ نوع گردشگری داریم که یکی از آن‌ها گردشگری کوهستانی است. همه گردشگری ها به این صورت نیست که تا محل با ماشین رفت و طبیعت را از بین برد.»

او معتقد است که راه دسترسی باید یک راه طبیعت دوست باشد، جاده‌ای که به صورت خاکی است و راه عبور ماشین نیست: «ظرفیت مکان بسیار مهم است. باید مشخص شود که در محل چند نفر اجازه ورود دارند و وزنشان چقدر است. بایستی محاسبه شود که در یک بازه زمانی مشخص چه تعداد حق ورود دارند.»

حال قرار است تا این عمارت صد و چند ساله بار دیگر دست به دست شود. قرار است تا بخشی از این عمارت اقامتگاه گردشگران شود. موضوعی که اگر چه به یک عرف تبدیل شده است اما همچنان مخالفت فعالان میراث فرهنگی را به همراه دارد. حال آنکه با ایجاد تغییراتی همچون ایجاد سرویس بهداشتی و لوله کشی و سایر اقدامات مورد نیاز برای اقامت گردشگران، تغییراتی در اصالت بنا ایجاد می‌شود. در کنار آن سپردن بنا به دست مسافران چندان به مذاق فعالان میراث فرهنگی خوش نیامده است.

معاون میراث فرهنگی استان البرز اما می گوید که تنها بخشی از عمارت برای اقامت گردشگران در نظر گرفته می‌شود و تمام اقدامات قبل از اجرا به تصویب وزارتخانه می‌رسد:«این مسئله از نظر قانونی مشکلی ندارد. ما براساس شرح خدماتی که برای بهره بردار تعریف می‌کنیم، آیتم‌هایی را برایش در نظر می‌گیریم. پروژه دقیقا باید زیر نظر میراث مرمت شود و تمام برنامه ها اول به تصویب وزارتخانه برسد،  این طور نیست که به صورت غیرقانونی فردی کاری را انجام دهد.»

انتقال آب تا کی و کجا ادامه یابد؟

انتقال آب تا کی و کجا ادامه یابد؟

یادداشتی از مهتا بذرافکن پژوهشگر حوزه اجتماعی آب 

انتقال آب مسئله‌ای به شدت اجتماعی است. وقتی آب در منطقه‌ای وجود دارد،  مردم به آن احساس تعلق می‌کنند و آب همیشه با خود نوعی احساس تعلق و عاطفه و نوعی تعصب را ایجاد می‌کند. زمانی که آب را منتقل می‌کنیم اولین اثرش این است که داریم این احساس تعلق را در مبدا دستکاری و در واقع آن را برانگیخته می‌کنیم که واکنش روانی شدیدی را هم در پی دارد.

نقص بزرگ دیگر انتقال آب دستکاری در زیست‌بومی است که زمین‌ها و اشتغال و مسکن مردم در آن وجود دارد و کسانی که این پروژه‌ها را کلید می‌زنند با نادیده گرفتن همه این‌ ابعاد، تصمیماتی می‌گیرند که آثار سوءاجتماعی و محیط زیستی بر جا می‌گذارد. بخش مهمی از این اتفاقات غیرقابل جبران است چرا که در بسیاری از این طرح‌ها میراث فرهنگی آسیب جدی می‌بیند، هکتارها جنگل تخریب  و زمین‌های کشاورزی نیز نابود می‌شوند و یا مناقشات محلی ایجاد می‌شود. این دستکاری احساسات و عواطف و نادیده گرفتن حقوق مردم و این تخریب منابع آن‌ها همه و همه  باعث می‌شود که در واقع یک فشار روانی شدید روی مردم ساکن بیاوریم و این تازه نقطه شروع چنین پروژه‌هایی است. شاید بعضی پروژه‌ها پول به مردم پول دهند آن هم با  آن هم طلبکارانه چون فکر می‌کنند اجرای طرح در راستای منافع ملی است در حالی که این طور نیست. 

درست است که یک شهروند در بوشهر همه خاک و آب این کشور را حق خود می‌داند اما او قطعا برای استفاده از رودخانه در چهارمحال بختیاری حق کمتری از یک ساکن این استان دارد چرا که زندگی او وابسته به این رودخانه است. نابودی روستا‌ها و زمین‌ها و مشاغل به یک معنا یعنی نابودی معیشت و شیوه زندگی. کسی که وجهی به ازای نابودی تمام زندگیش می‌گیرد، راهی شهر می‌شود و شهر مهاجرپذیر هم مقصد انتقال آب است.

در حال حاضر باید منتظر موج مهاجرت باشیم چرا که  هر چه پروژه‌های سدسازی را تعقیب کنیم پشت آن موج مهاجرت و حاشیه‌نشینی شکل می‌گیرد. و کدام کس است که عواقب حاشیه‌نشینی و مشکلات آن را نداند. از این بدتر همه این‌ فشارها بر زنان و کودکان چندین برابر بیشتر است. پروژه های انتقال آب نابرابری را تشدید می‌کند و شکاف جامعه را عمق می‌بخشد. 

برای مثال روستاییانی در خوزستان که حتی آب شرب ندارند باید شاهد صرف آب در پروژ‌ه‌های عظیم صنعتی باشند و این مسئله به شدت تنش‌زا است و امنیت ملی ما را تهدید می‌کند. اگر پروژه‌های انتقال آب را در سال‌های گذشته  ببینیم، در می‌یابیم که  اکثر مواقع مقصد، شهرهای کویری بوده است چرا که صنعت دارند و هیچ‌کس نمی‌داند این ماجرای انتقال آب تا کی و کجا می‌خواهد ادامه یابد؟ در زمانی که ثروتمندترین کشورها با چنگ‌ودندان به صرفه‌جویی منابع خود افتاده‌اند، ما در ایران بی‌مهابا منابع خود را تلف می‌کنیم.

تهدید میراث بشری به بهانه زنبورداری

جهانی شدن اسکلت‌های ۶ هزار ساله در گرو حکم استاندار خوزستان است

تهدید میراث بشری به بهانه زنبورداری

نابودی «چگاسفلی» نشانه‌ای از تکیه به سیاست‌ تک محصولی نفت و بی‌اعتنایی به صنعت گردشگری است.

روزنامه نگار: فاطمه علی اصغر | آن‌ها هنوز در گورهایشان نفس می‌کشند؛ در گورهای دسته‌جمعی، گورهای آجری، گورهای آیینی. از شش هزار سال ‌پیش آمده‌اند. وقتی جوامع انسانیِ جنوب و جنوب غربی ایران خود را برای ورود به مرحله‌ای پیچیده‌تر از رشد فرهنگی، مذهبی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی آماده می‌کردند. وقتی شهری در کنار رودخانه‌ی پرآب زهره در سردشت زیدون شکل می‌گرفت که حالا نام ویرانه‌هایش را می‌خوانیم؛ «تُلِ چِگاسُفلی». آن‌ها زنده ماندند تا با آیندگان حرف بزنند. از قضا، ما آن آیندگانیم.

آن‌ها هنوز در گورهایشان نفس می‌کشند؛ در گورهای دسته‌جمعی، گورهای آجری، گورهای آیینی. از شش هزار سال ‌پیش آمده‌اند. وقتی جوامع انسانیِ جنوب و جنوب غربی ایران خود را برای ورود به مرحله‌ای پیچیده‌تر از رشد فرهنگی، مذهبی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی آماده می‌کردند. وقتی شهری در کنار رودخانه‌ی پرآب زهره در سردشت زیدون شکل می‌گرفت که حالا نام ویرانه‌هایش را می‌خوانیم؛ «تُلِ چِگاسُفلی». آن‌ها زنده ماندند تا با آیندگان حرف بزنند. از قضا، ما آن آیندگانیم. باستان‌شناسان رابط ما شدند تا صدایشان را بشنویم. صدای مردمانی که در آئینی عجیب جمجمه‌هایشان را تغییر شکل می‌دادند. ۶ هزار سال پیش در این محوطه باستانی چه می‌گذشت وقتی سنت‌های آئینی از نواحی دورست کرانه‌های جنوب‌شرقی خلیج‌فارس تا کرانه‌های شرقی دریای مدیترانه طلوع می‌کرد و تمدن در حال شکل‌گیری بود؟ هیچ‌کس نمی‌داند. آن‌ها زنده ماندند تا به ما از رازهایشان بگویند، اما ما در حق آن‌ها چه کردیم؟ آن‌طور که شنیده می‌شود، افرادی به بهانه زنبورداری تهدید کردند: «لودر می‌اندازیم و گورستان را خراب می‌کنیم!» چرا؟ چون پای منفعت شخصی در میان است. چرا؟ چون اخباری مبنی بر تلاش برخی از مسوولان و نماینده شهرستان بهبهان در مجلس شورای اسلامی برای اجرای برخی طرح‌های عمرانی در عرصه مصوب محوطه «تل‌ چگاسفلی» شنیده می‌شود.

آغاز درگیری مردگان و زندگان

هزاران سال بود که مردگان این دشت، آرام بودند و در امان از وحشت ساخت‌وسازها. شاید به جرات بتوان گفت، چگاسفلی از نادر محوطه‌هایی است که از چنگال دخل‌وتصرف‌های امروزی در امان مانده و تا قبل از دهه ۱۳۳۰، روی عرصه این گورستان هیچ خانه‌ای ساخته نشده بود. تا این‌که در اواخر همان دهه، شرکت نفتی امریکایی ویلیامز برادرز با امکانات مکانیزه وارد منطقه شد و در بخش‌های شرقی و میانی محوطه تاریخی چگاسفلی اقدام به ایجاد کمپ موقت خود کرد. پس از عزیمت شرکت امریکایی در اوایل دهه ۱۳۴۰، عده‌ای در محدوده عرصه محوطه اقدام به ساخت خانه‌های مسکونی کردند و این شد که روستای «‌چگاه‌سفلی» پا گرفت. حالا حدود ۱۰ خانوار در آن‌جا روی عرصه باستانی زندگی می‌کنند و این آغاز درگیری میان مردگان ۶ هزارساله و زندگان است. چگاسفلی مانده میان بهانه‌های ریز و درشت دهیاری روستا برای آسفالت‌کردن، ساختن سیستم فاضلاب، ایجاد تاب و سرسره برای کودکان «نداشته» روستا و البته ناتوانی‌های متولیان و برخی حمایت‌ها از سوی مسوولانِ محلی و رازهایی که از دل تاریخ فریاد می‌زنند؛ ما را دریابید. نابودمان نکنید. ما حرف‌های بسیاری با شما داریم.

این اسکلت‌ها چه حرفی با ما دارند؟

در ابتدا هیچ‌کس از مردگان دشت زهره در بهبهان خبر نداشت تا پیش از سال‌های دهه ۱۳۵۰ و بررسی باستان‌شناسی «هانس نیسن» و همکارانش از موسسه شرق‌شناسی دانشگاه شیکاگو و دانشگاه آزاد برلین. آن‌ها این محوطه را شناسایی کردند و نامش را وسیع‌ترین محوطه پیش از تاریخی ایران گذاشتند. در سال ۱۳۸۸ هم به همت گروه بررسی‌های شهرستان بهبهان به سرپرستی کامیار عبدی، باستان‌شناس چگاسلفی یک اثر ملی شد با شماره ۲۸۸۲۲ .

صدای این مردگان اما سرانجام در سال ۱۳۹۴ شنیده شد، وقتی گروهی به سرپرستی عباس مقدم، باستان‌شناس راهی بهبهان شدند تا عرصه و حریم چگاسفلی را تعیین کنند. عرصه و حریمی که تصویب و به استاندار خوزستان ابلاغ شد. تلاش‌های این گروه به همین‌جا ختم نشد، رازهای چگاسفلی، مدام از دل خاک بیرون می‌زد و خیلی زود به یکی از محوطه‌های تاریخی نامزد ثبت جهانی تبدیل شد؛ افتخاری که تنها در گرو توقف ساخت‌وسازها در عرصه‌وحریم آن نصیب مردم ایران می‌شود.

اما مردگان این محوطه چه پیامی برای جهانیان دارند؟ 

یافته‌های باستان‌شناسان نشان می‌دهد، سنت تدفین در «تل چگاسفلی»‌ در جنوب غربی ایران منحصر به فرد بوده و نظیر آن در هیچ مکان دیگری پیدا نشده است. در این گورستان تقریباً همه گورها در یک جهت جغرافیایی و با ظرافتی ویژه ساخته شده‌اند. این بدان معنی است که این‌جا یک مکان آئینی بسیار مهم بوده و تاریخش به هزاره‌های کهن پیش از میلاد برمی‌گردد. مهمتر از آن، بی‌شک این‌جا نیایشگاه یا معبدی بزرگ بوده که هنوز از دل خاک بیرون نیامده است.

مطالعات باستان‌شناسان، حکایت از گورهایی با شکل‌های مختلف دارد؛ برخی گورها با آجر ساخته شده‌اند و از نظر شکلی بسیار دقیق‌اند، گورهایی که از سنگ تراش‌خورده ساخته شده‌اند، گورهایی که با خشت خام ساخته شدند، گورهایی که دیواره‌های جانبی چینه‌ای دارند و گورهایی چاله‌ای. این‌ گورستان، گورهای دسته‌جمعی دارد و گورهای منفرد. حتی جالب این‌جاست که برخی از اسکلت‌ها پس از فساد کاملِ جسد، به داخل گور گذاشته شده و به صورتی آئینی با چیدمان دایره‌ای دفن شده‌اند. اما عجیب‌ترین یافته‌های این باستان‌شناسی، جمجمه‌های تغییر شکل یافته هستند. این جمجمه‌ها حکایت از یک سنت مذهبی یا فرهنگی در آن زمان داشته است که کشف آن گویای آن است که مسیر تاریخی را ما چگونه طی کردیم تا به امروز رسیدیم. هر چند برای خوانش این رازها، هنوز مطالعات بسیاری لازم است. کاوشگران بر این باورند، نمونه‌های دی .ان .ای جمع‌آوری شده از گورهای دسته‌جمعی کلید فهم بسیاری از مجهولات است. این به ما کمک می‌کند، دریابیم، خفتگان گورهای دسته جمعی، نسبتی خانوادگی با هم دارند یا نه؟

اما آن‌چه حیرت باستان‌شناسان را برانگیخته، گورنهاده‌های مربوط به اواخر هزاره پنجم پیش از میلاد در یکی از گورهای آجری است، گوری که به نظر می‌رسد، نیای گورهایی است که در چند هزار سال جدیدتر در زمان عیلامیان ساخته می‌شده است. در گورها سفال‌هایی هم به دست آمده که مردگان با خود به دنیای آخرت می‌برند، نقوش این سفال‌ها به ما می‌گوید، مردم ساکن در دشت‌های جنوب و جنوب غربی ایران  چه فرهنگی داشتند.

سرپرست گروه باستان‌شناسی چگاسفلی می‌گوید: «گزارش‌های منتشر شده‌ی گروه باستان‌شناسی در دهه‌ی اخیر، ما را برآن داشته تا برای شناخت بهترِ میراث باستانیِ دشت زهره تلاش کنیم و سرانجام این تلاش‌‌ها، منجر به ارائه برنامه‌ای بلندمدت به نام «پروژه‌ی پیش از تاریخی دشت زهره» به پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری کشور شد که به دلیل همجواری این دشت با خلیج فارس، نوید آینده‌ای درخشان در زمینه‌ی پژوهش‌های باستان‌شناسی در منطقه خلیج فارس داده می‌شود و پاسخ مناسب به کسانی که می‌خواهند تاریخ را تحریف‌کنند.»

مقدم تاکید می‌کند: «نابودی چگاسفلی به طور طبیعی باعث می‌شود تا مانند سیاست‌های شکست‌خورده دهه‌های پیش دلخوش به منابع جبران‌ناپذیری مانند نفت، گاز و منابع معدنی باشیم که همه روزی به پایان می‌رسند. حال اگر چگاسفلی نابود شود ما محکوم به مصرف‌گرایی، به حداقل رساندن مشارکت اجتماعی و دور شدن از آرامشیم.»

تنها راه نجات

کشف گورستان چگاسفلی چنان جامعه باستان‌شناسی بین‌المللی را دچار حیرت کرد که آینده درخشان چگاسفلی تضمین‌ شده بود. پروژه‌ای که باعث رونق گردشگری، احیای تاریخ، هویت و تحول زندگی مردم در چشم‌اندازی بلندمدت داشت اما تحقق همه این آرزوها گره خورده با زندگی ۱۰ خانوار روستای چگاسفلی که دهیارش در پی متحول کردن روستاست و هر روز به بهانه‌‌ای در راستای خدمت‌رسانی به مردم روستا، اقدام برهم زدن چشم‌انداز روشن چغاسفلی می‌‌کند. این درگیری‌های ناتمام اما باستان‌شناسان را بر آن داشت تا طرح اولیه برای جابه‌جایی روستای ‌چگاسفلی و آزادسازی عرصه‌ی محوطه باستانی را در سال ۱۳۹۸ تهیه و به مسئولان ارائه کنند تا هم ساکنین روستا تکریم شده و در آرامش به زندگی خود ادامه دهند و هم مردگان ۶ هزار ساله در امان باشند.

در این طرح به ازای میزان زمین و مستقلاتی که در مالکیت ساکنین فعلی است به آن‌ها زمین و مستغلات در محدوده‌ای خارج از عرصه و در اراضی منابع طبیعی منطقه داده می‌شود. در نتیجه، عرصه محوطه از ساکنین امروزی آزاد شده و از تخریب بیشتر عرصه محوطه جلوگیری به‌ عمل آید.

مقدم می‌گوید: «این طرح به موقع تحویل مسئولان امر شد اما برخلاف وعده‌های داده شده، هیچ اعتنایی به آن نشد. هدف ما در درجه نخست آن بود تا میراث چگاسفلی حفظ شود و در درجه دوم، ساکنین روستا در مکانی مناسب با راحتی و آسایش و در کمال احترام به زندگی خود ادامه دهند.»

این طرح آنقدر اجرایی نشد که حالا امان محوطه چگاسفلی بریده است و هر روز به یک نوعی تهدید می‌شود. کار به جایی رسیده که هر لحظه بیم له‌شدن استخوان همه مردگان می‌رود و این خطر، سرپرست کاوش‌های باستان‌شناسی چگاسفلی را بر آن داشته تا در نامه‌ای سرگشاده به غلامرضا شریعتی، استاندار خوزستان درخواستِ حفاظت و توجه بیشتر به این محوطه تاریخی شود.

در بخش‌هایی از این نامه آمده است: «…. مهم‌تر از آن امید است که می‌میرد. امید جوانانی که به واسطه وجود چنین ثروتی در زادگاه‌شان، به آینده‌ای روشن  فکر می‌کنند، امید هنرمندانی که به واسطه وجود چنین اثر فاخری در زادگاهشان به خلق آثار هنری برای گذران زندگی با الهام از مفاخر هنری بی‌نظیر چگاسفلی چشم دوخته‌اند، امید کشوری که برای توسعه فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی متوازن مناطق محرومش به منابع عظیم حیات‌بخش می‌اندیشد.اگر از ظرفیت چگاسفلی به خوبی استفاده شود، دیگر حرص زایدالوصفی که امروزه برای حمل کالاهای قاچاق وجود دارد حداقل در بین جوانان بیکار منطقه از بین می‌رود، چون ظرفیت‌های شغلی آبرومند جا می‌افتد و بسیاری از صنایع‌دستی فراموش‌شده دوباره احیا می‌شود و ظرفیت‌های طبیعی مناطق پیرامون چگاسفلی نیز از حالت بالقوه درآمده و شکوفا می‌شوند. بی‌‌شک نسل آینده تاریخ تحقیرهایی را که بر ما روا داشته می‌شود خواهند خواند و عملکرد ما را به قضاوت خواهند نشست. درست به همان نسبت که امروزه ما حق قضاوت مدیران و مسئولان گذشته را برای خود محفوظ می‌دانیم. چگاسفلی آبروی شش‌هزارساله خوزستان و خلیج فارس است، لطفا دستور دهید اقدامی مسئولانه صورت گیرد، نباید از این ثروت ملی و شناسنامه ارزشمند فرهنگی و تمدنی خود چشم‌پوشی کنیم….»

تماس‌های مکرر «پیام‌ما» با استاندار خوزستان بی‌نتیجه مانده است تا درباره تصمیم و تدبیر او، در حفاظت از این محوطه کم‌نظیر پرس‌وجو کنیم. امروز جامعه جهانی در انتظار است که کلیدی‌ترین تصمیم برای نجات رازهای بشری در خوزستان گرفته شود. حالا شاید این پرسش مطرح باشد که چرا علی‌اصغر مونسان وزیر میراث‌فرهنگی در‌این‌باره سکوت کرده است؟

جنگل‌های ایران در قرق دام‌ها

جنگل‌های ایران در قرق دام‌ها

مظفر  شیروانی مشاور بین‌المللی جنگل و محیط‌زیست در گفت‌وگو با «پیام ما» : برای رفع معضل دام تهیه و اجرای طرح مدیریت جنگل اجتناب‌ناپذیر  است.

خبرنگار: فاطمه باباخانی | مه همه جا را فراگرفته،‌ قدم از قدم که برمی‌داریم،‌ نم روی هر گیاه به لباس‌مان می‌خورد و خنکای آب را حس می‌کنیم. منطقه‌ای که در آنیم ارتفاعات جنگلی شمال کشور است؛ دسته‌ای سهره سرخ پیشانی به یکباره در میان مه و انبوهی شاخه های درخت گم می شوند. حواس‌مان به پیش پایمان است مبادا پای بر پهن‌های گاوهایی بگذاریم که معلوم است از همین مسیر گذر کرده‌اند. به دام‌سرا نزدیک که می‌شویم؛ درختان و درختچه‌ها تنک‌تر می‌شوند و صدای سگ‌ها بلندتر. گاوها در اطراف ایستاده یا نشسته  در حال نشخوارند و حضور ما با شک و تردید غریبه‌هایی را که به کلبه چوبی و حلبی نزدیک می‌شوند؛ نظاره می‌کنند.

عوعو سگ‌ها بلندتر می‌شود، یکی جلوتر از همه خیز برمی‌دارد که نشان‌ دهد برای حفاظت از دام و گالش (دامدار) جدی است،‌ جدیتی که با هی گالش به یک‌باره می‌خوابد و جای خود را به همراهی می‌دهد. سهره‌های سرخ پیشانی، آن زمان که ما در کلبه در حال صحبتیم گاه تا کنار در کلبه نیز می‌آیند و باز در مه دور می‌شوند. آن‌ها که برای طبیعت‌گردی به جنگل‌های شمال می‌روند این تصویر برای‌شان آشناست. رسیدن به دام‌سرایی و دریافتن این‌که در این نزدیکی حتما چشمه آبی هم هست.

این دام‌سراها به ویژه در پایین دست، گاه هر سال وسیع‌تر شده و آبادی کم خانواری را شکل می‌دهد. بسیاری از مناطق جمعیتی جنگل نشین این چنین ایجاد شده است. در این محدوده‌ها؛ جنگل پس روی کرده،‌ دیگر درختی در آن نزدیکی مشاهده نمی‌شود؛ عرصه یا تبدیل به زراعت شده یا از گیاهان دیگری مانند سرخس‌ها پوشیده شده است.

به راستی؛ سازمان جنگل‌ها به عنوان اصلی‌ترین متولی جنگل‌های کشور برای چالش دام و جنگل چه کرده است؟ این وضعیت در جنگل‌های شمال کشور که اتفاقا برای بخش عمده‌ای از آن، طرح مدیریت جنگل تهیه و اجرا شده چگونه است؟

زمین‌هایی که به دامداران نرسید

تقی شامخی استاد و پیشکسوت جنگل معتقد است در هشتاد سال اخیر یکی از جدی‌ترین عوامل تخریب جنگل‌ها مساله چرای دام بوده و همچنان هم این عامل به شکل پررنگ وجود دارد. او در این باره به «پیام‌ما» می گوید: کریم ساعی پایه گذار جنگلبانی نوین ایران هم دام را یکی از اصلی‌ترین چالش‌های جنگل‌های شمال می‌دانست. در همین راستا پیش از انقلاب شاهد برنامه‌هایی بودیم که با اجرای آنها دام از جنگل خارج شود. نمونه‌اش واگذاری ۱۰ هکتار زمین به دامداران برای خروج‌شان از جنگل بود. البته در اجرا بسیاری از این زمین‌ها به جای رسیدن به دامدار،‌ به کسانی رسید که هیچ فعالیت دامپروری‌ای نداشتند و  موجب شدند برنامه به سرانجام نرسد.

انقلاب که پیروز شد مهندسان ایرانی جایگزین مشاوران خارجی شدند اما هم معضل همان بود که بود، ‌و هم راه حل! این کارشناسان هم بار دیگر اعلام کردند که دام، معضل جدی در جنگل‌های شمال است و باید بتوان با تعامل با جامعه محلی و در نظر گرفتن منافع آن‌ها،‌ نسبت به خروج‌شان اقدام کرد. شاهرخ جباری عضو پیشین شورای عالی جنگل در مقاله‌ای که در سال ۱۳۶۲ در مجله «جنگل و مرتع» به چاپ رسیده، از مضرات دامداری در جنگل به مواردی مانند تغذیه نهال‌های جوان؛ استفاده از سرشاخه‌های درختان؛‌ قطع درختان برای مصارف سوختی،  استفاده از چوب درختان برای ساختمان‌سازی و همچنین سایر مصارف؛ تبدیل جنگل به باغ و شالیزار توسط پاره‌ای دامداران،‌ لگدمال شدن و سفت شدن کف جنگل و … اشاره کرده است. او در این مقاله همچنین به قطعنامه‌ای از مسئولان در مازندران در تاریخ ۱۹ مهر ۱۳۶۱ اشاره کرده که در آن بر ناسازگاری دام و جنگل تاکید شده بود. به گفته تقی شامخی با چنین دیدگاه‌هایی بود در این دهه طرح «تحول سیستم دامداری» در دستور کار قرار گرفت تا بر اساس آن گاوهای دو رگ جایگزین گاوهای مازندرانی شوند. دام‌های جدید در زمین‌های چهار هکتاری که به دامداران داده می‌شد مستقر می‌شدند. به این ترتیب دامدار از زمین علوفه تهیه می‌کرد ضمن اینکه گاوهایش نسبت به گاوهای مازندرانی شیر بیشتری تولید می‌کردند.اگر این طرح به شکل کامل اجرا می‌شد علاوه بر آنکه از قطع درختان برای تهیه فراورده‌های دامی جلوگیری می‌شد، حضور دام هم در یک بازه زمانی به حداقل می‌رسید همانطور که شامخی معتقد است نمونه موفق آن در «کیاپی» ساری توسط مهندس دوانلو پیاده شد.

درآمد بالای خانوار جنگل‌نشین نسبت به  میانگین درآمد خانوار روستایی کل کشور

حدود یک دهه بعد یعنی دهه ۷۰ ژاله شادی‌طلب استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تهران؛ به سفارش سازمان جنگل‌ها پژوهشی درباره ابعاد اجتماعی مدیریت جنگل انجام داد. در این پژوهش که در دوره زمانی آبان ۷۵ تا ۷۷ را دربرمی‌گرفت آمده است: «در طراحی سیاست‌های اجتماعی پذیرفته شده است که رابطه بسیار نزدیکی میان سیاست‌های بخش جنگل اگر درست طراحی شده باشد با سیاست‌ها و برنامه‌های سایر بخش‌ها وجود دارد. رابطه سیاست‌های قیمت‌گذاری،‌ دامداری، جمعیت،‌ نظام‌ بهره‌برداری از اراضی و .. با وضعیت جنگل‌ها کاملا مشخص و قابل درک است. از سوی دیگر شرایط اقتصاد ملی مانند ثبات اقتصادی،  نرخ تورم،‌ کسر بودجه،‌ نرخ تسعیر،‌ رشد اقتصادی کند یا منفی و بیکاری؛ همگی موجب عدم سرمایه‌گذاری در جنگلداری شده و انگیزه حفظ منابع طبیعی را به انگیزه برداشت هر چه بیشتر از آن سوق داده است.»

این استاد دانشگاه درباره درآمد اقتصادی حاصله از جنگل هم به نکته بسیار جالبی اشاره می‌کند. او می‌نویسد: «میانگین درآمد خانوار روستایی در جامعه مورد مطالعه ۹۳۵ هزار تومان است. میانگین درآمد خانوارها از زراعت ۳۵۰ هزار تومان،‌ از باغداری ۳۳۳ هزار تومان و از دامداری ۸۷۹ هزار تومان است. میانگین درآمد خانوار جنگل‌نشین از میانگین درآمد خانوار روستایی کل کشور بیشتر است و عامل اصلی این تفاوت،‌ درآمد حاصل از دامداری است». او به این ترتیب نتیجه می‌گیرد که «ساکنان آبادی‌های کوچک نه تنها فقیر و کم‌درآمد نیستند بلکه در مقایسه با دیگران در زمره ثروتمندان محسوب می‌شوند. درآمد بالاتر به احتمال زیاد انگیزه خرید دام بیشتر را به وجود می‌آورد و قدرت خطرپذیری افراد یاد شده را برای حرکت به مناطق دست‌نخورده‌تر افزایش می‌دهد.»

حل مشکل چرای دام پنجاه سال طول می‌کشد

درآمد بالای دامداران جنگل نشین در کنار محدودیت‌هایی مانند کمبود زمین برای اجرای طرح «تحول سیستم دامداری» باعث شد طرح خروج دام از جنگل و ساماندهی جنگل‌نشینان مطرح شود. در طرح خروج دام سیاست‌هایی چون پرداخت حقوق مابه ازاء؛ اشتغال فرزندان جنگل‌نشینان در طرح‌های جنگلداری؛ اسکان در مجتمع‌های دامداری و … به اجرا گذاشته شد و برای جنگل‌نشینان کم خانوار سیاست جابجایی و یا انتقال به روستاهای با جمعیت بیشتر مورد نظر قرار گرفت؛ همان راهکاری که در پژوهش ژاله شادی‌طلب هم به آن اشاره شده است. او در این باره می‌نویسد: «به نظر می‌رسد راهکار مناسب برای آبادی‌های تابع،‌ تجمیع آنها با آبادی‌های مرجع و برای آبادی‌های مستقل در نواحی که منع اجتماعی- فرهنگی وجود ندارد‌، انتقال آنها بر حسب گروه‌های اجتماعی- قومی به روستاهای بزرگتر است.» و در جای دیگر می‌آورد: «اجرای هر گونه برنامه‌ای برای ساماندهی آبادی‌های کوچک و تک خانواری از نظر مکان‌یابی،‌ مستلزم یافتن آبادی‌هایی است که قدرت جذب سرمایه و سرمایه‌گذاری با مشارکت مردم را داشته باشند. مناسب‌تر است که ساماندهی از نواحی‌ای آغاز شود که هنوز تخریب چندانی در آن‌ها صورت نگرفته و متوسط فاصله آبادی‌ها کمتر است.»

همزمان که چنین برنامه‌هایی در دستور کار قرار داشت شادی‌طلب و تیم پژوهی‌اش خواستار آموزش مردم،‌ تشکیل مراکز تجمیع شیر برای جلوگیری از سوزاندن درختان،‌ تنوع بخشیدن به فعالیت‌های زراعی و باغی‌، ارتقای بهره‌وری زمین، ترویج اشتغال‌های مکمل یا جایگزین دامداری،‌ کمک و راهنمایی به منظور ایجاد سیلوها و انبارهای ذخیره علوفه، ارتقای بهره‌وری عامل تولید«کار»،‌ ایجاد واحدهای بسته و نیمه بسته متکی بر اراضی زراعی و تغذیه دامی بودند تا به این ترتیب فشار بر منابع طبیعی کم شود.

با وجود سه دهه تلاش برای حل مشکل دام و جنگل نشین؛ این طرح در عمل با موانع بسیاری از جمله فقدان اراده لازم، کمبود زمین و عدم تخصیص اعتبار مورد نیاز مواجه شد و دستاوردهای مورد انتظار تحقق نیافت.

شاهرخ جباری دراین باره به «پیام ما» می‌گوید: پروفسور اتر استاد سابق دانشگاه منابع طبیعی در سال ۱۳۶۶ در سمینار سیاست جنگلداری در گرگان عنوان کرده بود که حل مشکل چرای دام در جنگل‌های شمال ایران پنجاه سال طول خواهد کشید.آن زمان که اتر به این مورد اشاره کرد بسیاری از مدیران و کارشناسان جنگل این پیش بینی را باور نکردند. اما اکنون با توجه به حل مشکل یک سوم از جنگل‌ها ظرف مدت ۳۰ سال؛ چنانچه این روند با همین سرعت ادامه داشته باشد؛ شصت سال دیگر زمان برای حل مشکل چرای دام در جنگل‌های شمال کشور لازم است؛ مشروط بر آنکه در این بزرگراه دور برگردانی وجود نداشته باشد.

آیا به راستی برای ساماندهی چرای دام در جنگل، شصت سال دیگر باید منتظر ماند؟

تقی شامخی معتقد است طرح‌های خروج دام از جنگل در بازه زمانی سال ۱۳۶۴ تا ۱۳۹۰ تنها توانست حدود یک و نیم میلیون واحد دامی را از جنگل‌ها خارج کند هرچند که همین موفقیت هم  با اجرای قانون موسوم به طرح تنفس به یکباره دچار اختلال جدی شد به طوری که ما به نقطه صفر و ابتدایی بازگشتیم. در حال حاضر شاهدیم برخی دامداران با وجود گرفتن امتیاز و زمین بار دیگر به جنگل‌ها بازگشتند و حتی گروهی که قبلا هم دامدار نبودند برای کسب منفعت از جنگل به واسطه داشتن علوفه مجانی پایشان به این عرصه‌ها باز شد.

هیچ کس نمیگوید کشور با مشکلاتی مواجه نیست

مظفر شیروانی مشاور بین المللی جنگل و محیط‌زیست نیز با انتقاد از رویه در پیش گرفته شده برای مدیریت جنگل با اشاره به معضل دام به «پیام ما» می‌گوید: بدون حل مشکل دام هر اقدامی به جز اتلاف وقت نتیجه دیگری به همراه نخواهد داشت. برای برون رفت از معضل دام نیز ضروت تهیه و اجرای طرح مدیریت جنگل مناسب اجتناب ناپذیر است . برای تهیه طرح نیز به یک آماربرداری دقیق از کلیه سطوح جنگل‌ها آن هم از طریق پلات‌های ثابت نیازمندیم. بعد از کسب اطلاعات لازم می‌توان مشخص کرد که چه چیز  و در کجا داریم؟ و با آن چه کاری می‌خواهیم انجام دهیم؟ مشکل سازمان جنگلها در این خلاصه می‌شود که نه تنها خود توان حل مشکلات را ندارد بلکه تمام درها را نیز بر روی خودش بسته است. هیچ کس نمی‌گوید در حال حاضر کشور با مشکلاتی مواجه نیست. اما بیشترین مشکلات را همین انسان‌ها به‌وجود آورده‌اند و همین انسان‌ها هم باید آن‌ها را از میان بردارند. اگر قانون تنفس جنگل با توجه به خواست تعداد انگشت شماری به تصویب می‌رسد همین قانون هم می‌تواند با فعالیت و دانش چندین نفر دیگر به راه صحیح بر‌گردانده شود. مسئله خواستن برای حل مشکلات است و سازمان جنگل‌ها در حال حاضر علاوه بر اینکه  توان از میان برداشتن این مشکلات را ندارد بلکه علاقه‌ای هم به از میان برداشتن آنها از خود نشان نمی‌دهد. این امر هم به مدیران ضعیف این سازمان بازمی‌گردد که بایستی برای حل معضل دام و جنگل‌نشینانی که در حال تخریب عرصه‌های ما هستند قدم جدی بردارند.

فعالیت در دام‌سرا ادامه دارد؛ دیگ بزرگ شیر روی آتش هیزم است، گالش‌ها تازه از تولید کره با دستگاه سنتی فارغ شده‌اند؛ آنها ما را با نانی که زیر خاکستر پخته شده و کره ای که از آن هنوز قطرات دوغ می‌چکد؛ مهمان می‌کنند. بوی خوش کره تازه در فضا پیچیده است؛ سهره‌های پیشانی سرخ انگار گویی چشم به درون کلبه دارند،‌ سگ‌ها برای گرفتن تکه نانی دم تکان می‌دهند،‌ درختان پراکنده محوطه خالی دام‌سر تصوری از باغ را تداعی می‌کنند. یکی از الزامات تنفس جنگل؛ ساماندهی چرای دام در جنگل بوده است؛ این طرح چه راهکاری برای آن قرار است ارائه دهد؟

آتش ِ گلستان خاموش نشد

پیشروی زبانه‌های آتش در «توسکستان» ادامه دارد

آتش ِ گلستان خاموش نشد

استاندار گلستان: آتش سوزی تا سه روز آینده ادامه دارد|مدیرکل منابع طبیعی استان گلستان: نگرانی بابت رسیدن آتش به ذخیره‌گاه سرخدار نداریم| عضو پیشین شورای‌عالی جنگل: شیب زیاد جنگل و عدم دسترسی فرآیند اطفا را با کندی مواجه کرده است

پیام ما-لکه‌های سرخ در نیمه شرقی جنگل‌های توسکستان بدون چشم مسلح هم قابل دیدن است. لکه‌هایی که یک معنای مشخص دارد، آتش به جان جنگل‌های توسکستان افتاده است. گونه‌های نادر گیاهی در توسکستان یکی از بکرترین زیستگاه‌های گلستان رو به زوالند. نیروهای محلی بسیج شدند تا بتوانند دست کم یکی از شعله‌ها را خاموش کنند. منطقه صعب العبور است، ارتفاع کار را سخت کرده است. مسئولان می‌گویند دست کم دو تا سه روز دیگر شعله‌های آتش در جنگل‌های منطقه گردشگری توسکستان در ۲۵ کیلومتری جنوب شرقی شهرستان گرگان مرکز گلستان خاموش نمی‌شود.

نابودی قبرستانی قدیمی و تهدید انقراض درختان سرخدار، اولین تبعات آتش سوزی

شامگاه ۱۱ آبان‌ماه، حریق در یکی از عرصه‌های جنگلی و مرتعی استان گلستان آغاز شد. ابوطالب قزلسفلو، مدیرکل منابع طبیعی استان گلستان همان روز  در گفت‌وگو با تسنیم اعلام کرده بود که محل دقیق حریق منطقه پنبول چال جنگل توسکستان است: «این منطقه صعب العبور بوده و پیاده‌روی زیادی دارد، نیروهایی از برخی شهرستان‌های استان در منطقه حضور یافتند و نیروهای منابع‌طبیعی، محیط زیست، هلال احمر، هیئت کوهنوردی و نیروهای مردمی برای اطفای حریق در این منطقه هستند.» به گفته او وسعت حریق در جنگل‌های توسکستان حدود ۱۰ هکتار برآورد می‌شود. «عمده آتش این ناحیه اما به وسیله آبپاش اطفا می‌شود.» این را مدیرکل منابع طبیعی گلستان روز گذشته به ایرنا گفته بود: «دو روز گذشته بیش از ۱۵ نوبت آبگیری از سد” نومل” برای مهار آتش انجام شده است. علاوه بر استفاده از بالگرد، حدود ۲۰۰ نفر از نیروهای عملیاتی، امدادی و مردمی در منطقه مستقر بوده و در خاموش کردن آتش مشارکت دارند.» پیشروی آتش تا روز چهارشنبه ادامه داشت، ایرنا در گزارشی که همان روز منتشر شده بود نوشته بود که گسترش دامنه آتش جنگل توسکستان گرگان به محدوده گنج‌دره و چکل‌دوک رسیده و علاوه بر نابودی قبرستان قدیمی و گبری، درختان کمیاب و در خطر انقراض سرخدار این منطقه را در معرض تهدید نابودی قرار داده بود و در این مدت بخشی از مناطق جنگلی مازو آروم، پنبول‌چال، چکل‌دوک و گنج‌دره در آتش سوخت.

اطفای حریق همچنان ادامه دارد

مدیرکل منابع طبیعی استان گلستان اما روز گذشته به فارس اعلام کرد که اطفای حریق در این جنگل یکبار اتفاق افتاده است اما آتش مجددا شعله ور شده است: «با توجه به اینکه منطقه آتش گرفته در دامنه و صخره قرار دارد، درختان سوخته به‌صورت زغال سرازیر می‌شوند و آتش جدیدی ایجاد می‌کنند، این اتفاق سبب ایجاد دو جبهه آتش شد که یک جبهه را مهار و در حال مهار جبهه دیگر هستیم. بالگرد هوانیروز از صبح دیروز حدود ۸ بار آبپاشی کرده و بالگرد هلال احمر هم جابجایی نیروها را انجام می‌دهد، آتش‌سوزی گسترده و پیوسته نداریم اما شرایط جوی برای اطفای حریق مهیا نبوده است.» قزلسفلو همچنین درباره آخرین میزان خسارات آتش‌سوزی در این جنگل‌ها گفته است: « ۲ ذخیره‌گاه سرخدار در منطقه وجود دارد که ذخیره‌گاه سیاه رودبار بیش از ۱۵ کیلومتر و ذخیره‌گاه زیارت حدود ۱۰ کیلومتر با منطقه آتش گرفته فاصله دارد. آتشی که مجددا فعال می‌شود، پیشروی آنچنانی نخواهد داشت و به صورت دایره است و نگرانی بابت رسیدن آتش به ذخیره‌گاه سرخدار نداریم اما ممکن است به صورت موردی درخت سرخدار در منطقه آتش گرفته وجود داشته باشد. اگر نیاز باشد درخواست امکانات بیشتری می‌دهیم اما در حال حاضر اگر شرایط اجازه بدهد با همین دو بالگرد و نیروهای مردمی عملیات اطفای حریق را ادامه می‌دهیم.»

چرا اطفای حریق به کندی انجام می‌شود؟

اطفای آتش‌سوزی همچنان ادامه دارد، صعب العبور بودن منطقه یکی از دلایلی است که در توجیه سرعت پایین اطفای حریق از زبان مسئولان عنوان می‌شود. شاهرخ جباری ارفعی؛ عضو پیشین شورای‌عالی جنگل در گفت‌وگو با روزنامه «پیام ما» اما علت دیگری را هم در توجیه سرعت پایین اطفای حریق عنوان می‌کند: «به علت تعداد اندک طرح‌های جنگلداری در این حوضه، جاده‌های جنگلی کمی در داخل حوضه وجود دارد و همین عامل دلیل دسترسی مشکل به محل حریق است. یکی از جاده‌های مهم ارتباطی استان‌های گلستان- سمنان به نام جاده قزلق از این حوزه می‌گذرد.» او معتقد است که همین نبود جاده آسفالتی باعث می‌شود که فرآیند اطفای حریق به کندی صورت بگیرد. به گفته عضو پیشین شورای عالی جنگل‌ها، آتش‌های استان گلستان عمدتا باید ظرف یک ربع خاموش شود:«آتش را باید ربع ساعت یا حداکثر نیم ساعت بعد از وقوع مهار کرد وگرنه با شیب زیاد جنگل و عدم دسترسی؛ اطفای آن روزها طول می‌کشد. آتش سوزی‌های جنگل‌های شمال عمدتا سطحی است و گاه به علت وجود درختان توخالی در جنگل به آتش سوزی تنه‌ای تبدیل می‌شود و در صورت رسیدن به درختان دست کاشت یا طبیعی سوزنی برگ ندرتا به آتش سوزی تاجی تبدیل می‌شود.» از طرف دیگر این کارشناس معتقد است که در این حوضه روستای جنگل نشین وجود دارد همین باعث عدم جمع شدن نیروی انسانی و مقابله با آتش سوزی می‌شود.

چرا توسکستان آتش گرفت؟

درباره علت آتش سوزی این جنگل‌ها ابهامات فراوانی وجود دارد. تسنیم نوشته است: کاهش بارش‌ها و رطوبت هوا، تداوم گرما و خشکی، وزش باد؛ عرصه‌های جنگلی گلستان را مانند انبار باروت کرده که سهل انگاری می‌تواند باعث ایجاد آتش شود. جباری اما می‌گوید چند عامل در ایجاد آتش سوزی در این منطقه دخیلند: «چون در داخل این حوضه روستای جنگل نشینان وجود ندارد؛ در صورت دخیل بودن عامل انسانی باید دامداران جنگل نشین؛ قاچاقچیان چوب و گردشگران و احیانا مسافران جاده آسفالته داخل حوضه را عامل آن دانست؛ ولی اگر آتش سوزی از ارتفاع پایین و حاشیه روستاهای جنوبی شروع شده و به داخل جنگل گسترش یافته باشد، موضوع فرق می‌کند.» او همچنین معتقد است که احتمال طبیعی بودن آتش‌سوزی خیلی کم است ولی عمدی بودن آن قابل بررسی است.

انواع گیاهان با ارزش در توسکستان

جنگل‌های توسکستان گلستان اما از چند وجهه برای منابع طبیعی ایران دارای اهمیت است. جباری می‌گوید این حوزه در مطالعات طرح جامع جنگلداری سال ۱۳۶۴ دفتر جنگلداری به نام حوزه شماره ۸۶ نامگذاری شده است: «در طرح ذخیره‌گاه زیست‌کره که با مشارکت کارشناسان آلمانی در دست اقدام بود؛ این حوزه در استان گلستان انتخاب شده بود و دلیل آن جنگل‌های زیبا و متنوع؛ کمتر دست خورده بودن و سایر ویژگی‌های آن بوده است.» او به وجود جنگل‌های راش در این منطقه اشاره می‌کند و البته درختانی نظیر بلوط، گونه نادر افرای خزری از دیگر گونه‌های موجود در جنگل‌های توسکستان‌اند که اهمیت این جنگل را چند برابر می‌کنند. ایرنا همچنین در گزارشی که از وضعیت آتش سوزی در جنگل‌های توسکستان منتشر کرده بود، درباره اهمیت این جنگل‌ها نوشته بود: «جنگل‌های هیرکانی با مساحت ۲ میلیون و ۱۲۵ هزار هکتار که برخی دانشمندان قدمت آن را ۴۰ میلیون سال برآورد کرده‌اند؛ نمادی از فسیل‌های زنده‌ای محسوب می‌شود که از این عرصه‌های جنگلی منحصر به فرد واقع در ساحل جنوبی خزر، سهم استان مازندران ۵۳ درصد، گیلان ۲۶ درصد و گلستان ۲۱ درصد است. این جنگل‌های با ارزش در شمال ایران از آستارا در گیلان تا گلیداغ در شرق گلستان به طول ۸۰۰ کیلومتر و با عرض ۲۰ تا ۷۰ کیلومتر گسترده است. جنگل‌های گلستان به طول ۲۶۰ کیلومتر از گلوگاه در شرق مازندران آغاز شده و تا روستای گلیداغ شهرستان مراوه‌تپه در منتهی الیه شرق استان گلستان ادامه دارد.»

هادی حق‌شناس، استاندار گلستان صبح جمعه به یکی از سایت‌های محلی گفته است که آتش سوزی دو یا سه روز دیگر اطفا می‌شود. آتشی که بعد از خاموش شدن تازه میزان خسارت‌هایش مشخص می‌شود. آتشی که در حال پیشروی به سمت ارتفاعات قرن‌آباد و دامنه غربی دهنه توسکستان در مناطق «ول کمر» است. آخرین مشاهدات خبرنگاران محلی در منطقه اما حاکی از فرار اسب‌های منطقه نیز هست. نیروهای محیط زیست با وجود تلاش برای هدایت این اسب‌ها به منطقه امن، موفق به جلوگیری از فرار آن‌ها نشدند.

حریم شکنی در چغازنبیل

اقداماتی برای ساخت کارخانه قند، حوضچه‌های پرورش ماهی و … میراث جهانی خوزستان را تهدید می کند

حریم شکنی در چغازنبیل

حریم درجه یک و درجه دو، تنها زیگورات ایران به بهانه‌های مختلف تسطیح می‌شود.

روزنامه‌نگار:  مجتبی گهستونی | مدتی بود که از ماشین‌های سنگین در حریم اثر جهانی چغازنبیل خبری نبود. اما صدور قرار منع تعقیب مالک این کارخانه از سوی دادستانی شهر شاوور، این توقف را درهم شکست. حالا مالک کارخانه قند با در دست داشتن حکم منع تعقیب و بدون گرفتن مجوز از اداره کل میراث‌فرهنگی استان خوزستان و پایگاه جهانی چغازنبیل، دوباره ماشین‌های سنگین را به محوطه باستانی چغازنبیل روانه کرده است.

این نخستین بار نیست که صدای «زیگورات» از قلب شهر «دورانتاش» بلند می‌شود. بهمن سال ۱۳۹۴ بود که در مصاحبه‌ای خبر از طرح ۶۰۰ هکتاری جنگل کاری صنعتی یک شرکت در حریم درجه یک چغازنبیل و هفت‌تپه دادم. این طرح برخلاف طرح فعلی برای احداث کارخانه قند، مجوزهای لازم را داشت. اما صدور مجوز جنگل‌کاری و تاسیسات جانبی در حریم محور جهانی شوش- هفت‌تپه- چغازنبیل بدعت غلطی بود که می‌توانست صدور مجوزها را برای سایر پروژه‌ها هموارتر کند. این پیش‌بینی حالا به واقعیت می‌پیوندد. اگر زمانی میراث‌فرهنگی استان خوزستان با تعرض به حریم درجه یک چغازنبیل موافقت کرده و رای خود را پس گرفته بود، حالا به بازی راهش نداده‌اند و به نظر می‌رسد استعلام و گرفتن مجوز از اداره این داستان، آخرین مرحله‌ای است که قرار است طی شود؛ آن هم با اعمال فشار.

برای در امان ماندن نگاه نامحرمان، تمام ضوابط رعایت حریم و عرصه چغازنبیل به همه ارگان‌های شهرستان و استان ابلاغ شده است اما در سالیان گذشته، عملا از سوی برخی ذی‌نفعان خواسته‌هایی تحمیل می‌شود که با ضوابط جهانی نگهداری از آثار ثبت جهانی در تعارض است. گاهی در کنار این اصرارها، لابی‌ها و چراغ‌سبزهایی از سوی بعضی کارشناسان و مسئولان هم به چشم می‌خورد. نتیجه این سلسله قانون‌شکنی‌ها، به این ختم می‌شود که میراث‌فرهنگی در عمل انجام شده قرار بگیرد و اگر موافقت نکند، تخریب‌ها در روزهای تعطیل و با درنظر گرفتن این اصل صورت بگیرد که «تا میراث متوجه شود و اقدامی کند، ما کار خود را کرده‌ایم.»

 آمایش سرزمین چه می‌گوید؟

طرحی چون ساخت کارخانه قند در حریم درجه یک چغازنبیل، خلاف توسعه پایدار است، زیرا اگر توسعه بر مبنای سند آمایش سرزمین شکل بگیرد، این محوطه باستانی با دیگر محورهای پیرامونش بهترین مسیر برای شکل‌گیری گردشگری و تقویت جنبه‌های مختلف آن خواهد بود.

‌بی‌شک واحدهای صنعتی غیرفعال در شوش فراوان است. کارخانه قند می‌تواند به شهرک‌های صنعتی اطراف منتقل شود. اولویت این منطقه گردشگری و حفظ آثار تاریخی آن است. ایجاد جنگل مصنوعی، کارخانه، پرورش ماهی با احداث حوضچه، سازه‌های صنعتی، هیچ‌کدام از اینها اولویت این منطقه نیستند. آنچه که اهمیت دارد و آمایش سرزمینی هم تاکید می‌کند، این است که حفظ منظر رودخانه دز و زیگورات چغازنبیل، حفاظت از جنگل ملی دز، توسعه اقامتگاه‌های بوم‌گردی، احیای صنایع دستی و به طور کلی توجه به گردشگری اجتماع‌محور با تاکید بر الزامات میراث فرهنگی و محیط زیستی اولویت دارد. 

زیگورات از کمبودهایش می‌گوید

یکی از عواملی که به تشدید دست‌درازی‌ها به عرصه حریم این اثر ثبت تاریخی کمک می‌کند، نبود یگان حفاظت است. میراث عظیم چغازنبیل صرفا با حضور چند نگهبان حراست می‌شود، درصورتی‌که حفاظت از چنین اثر عظیم و گسترده‌ای، نیازمند حضور یگان حفاظت است؛ یگانی که خود ضابط قضایی باشد و رده حفاظتی داشته باشد. متاسفانه میراث فرهنگی این اهرم بازدارنده را ندارد، افراد مختلفی فشار می‌آورند و پیروز می‌شوند، اما بخش بازرسی و حقوقی وزارت میراث‌فرهنگی در عمل توان مقابله با آنها را ندارد.

سرنوشت چغازنبیل حالا به احداث کارخانه‌ای گره خورده است که از یک سو نوید اشتغال‌زایی و توسعه را می‌دهد و از سوی دیگر شرایط را برای تعرض به محوطه‌ای فراهم می‌کند که بیش از سه هزار سال زیر خاک خفته و آسوده و از گزند زمان در امان بود. حالا که عملیات احداث کارخانه و تسطیح اراضی، بدون دریافت مجوز آغاز شده است، عظیم‌ترین باقیمانده تمدن ایلامی‌ها در ایران به دست «آشوربانی‌پال» دیگری به مرور تخریب می‌شود و از یاد خواهد رفت؛ خواب زیگورات ایلامی‌ها حالا بیش از هر روزی آشفته‌تر است.

در حالی که قسمت‌هایی از اراضی ملی واقع در حریم درجه یک و دو میراث جهانی چغازنبیل در سال ۱۳۹۷ بدون گرفتن استعلام از وزارت میراث واگذار و تسطیح شده، در صورت صدور مجوز ساخت «کارخانه قند فانی‌ گستر» در مساحتی بالغ بر ۳۲۰ هکتار، نهادهای مسئول و اصرارکننده برای انجام این پروژه در مکانی خاص باید پاسخگوی اقدام خود باشند.

بررسی‌های «پیام ما» حکایت از آن دارد که ساخت کارخانه قند فانی گستر در حریم درجه یک و دو میراث جهانی چغازنبیل و بر روی طاقدیس سردارآباد موفق به دریافت مجوز از وزارت صنعت، معدن و تجارت شده است. با اینکه گرفتن این مجوز به معنی آغاز فعالیت برای ساخت و ساز نخواهد بود، بهره‌بردار به انواع مختلف سعی در بی‌توجهی به تذکرهای بسیار پایگاه جهانی چغازنبیل دارد و بیم آن می‌رود که همچون گذشته در اقدامی جسورانه قسمت‌هایی از اراضی ملی واقع در حریم جهانی چغازنبیل را تسطیح کند.

 اعمال فشار سیاسیون بر فرهنگیون

در حالی که پایگاه جهانی چغازنبیل، اداره کل میراث فرهنگی خوزستان و یگان حفاظت شوش وظیفه دارند مانع تعرض و تخریب حریم و عرصه محوطه‌های باستانی شوند، اما شنیده‌ها حکایت از آن دارد که فشارها و اعمال نظرها بر دستگاهای حافظ میراث فرهنگی برای ساخت این کارخانه همچنان پابرجاست. این فشارها نیز در حالی است که بر اساس قانون ساخت کارخانه در حریم درجه یک و دو محوطه های باستانی ممنوع است.

چگونه است که ارگان های دولتی برای حفاظت از بستر تاریخی طبیعی منطقه که در محدوده طاقدیس سردارآباد قرار دارد، واگذاری را به طور دائمی ممنوع کرده‌اند، اما زمین مورد نیاز برای ساخت یک واحد صنعتی واگذار می‌شود؟ آن هم در شرایطی که هرگونه فعالیت از جمله تسطیح، خاک‌برداری، خاک‌ریزی، احداث سازه، کانال کشی و… که موجب تغییر شکل در توپوگرافی تپه‌های تاریخی و عوارض طبیعی شود ممنوع است.

بر اساس بخشنامه هیات وزیران (مورخ ۱۹/۰۷/۱۳۸۲) برای حفاظت از میراث فرهنگی کشور و پرهیز از تاخیر در اجرای طرح‌های عمرانی و بروز اختلاف و پیگرد قضایی، مقتضی است تمامی دستگاه‌های اجرایی قبل از آغاز انجام عملیات اجرایی طرح‌های عمرانی، ضوابط حفاظتی آثار تاریخی و فرهنگی موجود و اجرای طرح را از وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی استعلام و بر اساس آن اقدام کنند.

همچنین تصویب‌نامه شماره ۵۷۸۴۰/ت ۲۹۶۹۰/ه مورخ ۰۴/۱۲/۱۳۸۲ هیات وزیران نیز تمامی وزارتخانه‌ها، سازمان ها و موسسات دولتی را موظف کرده پیش از اجرای پروژه‌های بزرگ عمرانی و در مرحله امکان‌سنجی و مکان‌یابی نسبت به انجام مطالعات فرهنگی تاریخی در آن خصوص اقدام کنند و در طرح و مکان‌یابی چنین پروژه‌هایی نتایج مطالعات انجام شده را رعایت کنند.

با توجه به اینکه پهنای تاریخی محوطه‌های باستانی بین هفت تپه، چغازنبیل، دهنو و چغامیش که در یک محور قرار دارند گسترده است شاهد تلاش ذینفعان، شرکتها و کشاورزان برای تعرض گاه و بی‌گاه به حریم محوطه‌های تاریخی هستیم و تاکنون پرونده‌های متعددی برای آنها تشکیل و منجر به صدور محکومیت قضایی شده است. حال که حرایم این دو محوطه باستانی، اراضی ملی محسوب می‌شود، بستر فرهنگی ایلام کهن باید تحت حفاظت قرار گیرد و مثل گوشت قربانی واگذار نشود.

 ضوابط میراث جهانی چه می‌گوید؟

مسئولان ارشد استان و شهرستان در هنگامه‌ای که برای اجرای یک طرح انواع واسطه‌ها و اعمال نظرها را به کار می‌گیرند، باید توجه داشته باشند که بر اساس ضوابط پایگاه‌های جهانی، احداث هرگونه کارخانه و کارگاه‌های آلاینده محیط زیست ممنوع است. در این باره حتی توسعه هرگونه پوشش گیاهی و اجرای طرح‌های جنگل‌کاری و تغییر کاربری اراضی کشاورزی از سنتی به صنعتی ممنوع اعلام شده است. بنابراین تنها راه حل برای ساخت این واحد صنعتی، اجرای آن در خارج از محدوده محوطه‌های درجه یک و درجه دو میراث جهانی چغازنبیل و هفت تپه است. 

اما چرا برای تعرض به محوطه تاریخی قرار منع تعقیب صادر شد؟ در حکم دادستان شهر شاوور آمده است که مالک تعرضی به «عرصه» بنا نداشته است، یعنی مالک کلنگ به دست نگرفته و به جان زیگورات چغازنبیل نیفتاده است. طبق قوانین جاری کشور همه دستگاه‌های کشور موظفند قبل از اجرای طرح‌های عمرانی، ضوابط حفاظتی آثار تاریخی و فرهنگی موجود و اجرای طرح را از وزارت میراث فرهنگی استعلام و بر اساس آن اقدام کنند.

تفاوت «عرصه» و «حریم» در ابلاغیه‌های صادرشده به دستگاه‌های دولتی مشخص و عیان است. پس از ثبت ملی یا جهانی هر اثر، میراث‌فرهنگی استان مربوط موظف است عرصه، حریم درجه یک و حریم درجه دو اثر را تعیین و به دستگاه‌های دیگر ابلاغ کند، کما اینکه بیش از ۵۰ سال از ثبت جهانی این اثر باستانی می‌گذرد و عرصه و حریم‌های آن مشخص و ابلاغ شده‌اند.

نکته قابل‌توجه در مورد این اثر ارزشمند جهانی، این است که زمین‌های حریم درجه یک و درجه دو میراث جهانی چغازنبیل، در تملک میراث‌فرهنگی استان خوزستان نیستند، بلکه این زمین‌ها جزو اراضی ملی هستند؛ همین سبب شده که این اراضی قطعه‌قطعه و با کمک وام‌های دریافت‌شده از صندوق‌ذخیره ملی یا سایر صندوق‌ها و به بهانه اشتغال‌زایی، به بستری برای تخریب هویت و تاریخ و سودجویی عده‌ای بدل شوند.

اراضی ملی در نزدیکی چغازنبیل به همه مردم تعلق دارند و قابل واگذاری به غیر نیستند. این مسیر، بستر تمدنی سرزمینی است و هر شکلی از تعرض به آن، ارزش‌های این تمدن باستانی را تخریب می‌کند و آنچه باید به نسل بعد منتقل شود را ویران می‌کند و چیزی از آن باقی نخواهد گذاشت.

 

با جان و دل از چغازنبیل حفاظت کنیم

با جان و دل از چغازنبیل حفاظت کنیم

یادداشتی از منصور بزرگمهر مدرس دانشگاه شهید چمران اهواز 

زیگورات‌ها در جهان منحصر به فرد و کمیاب هستند و چغازنبیل تنها زیگورات ایران است. منحصر به فرد بودن این اثر ثبت شده در فهرست میراث جهانی یونسکو هم به دلیل کمیاب بودن آن است و هم به دلیل ساختار منحصر به فردش. معماری زیگورات چغازنبیل با زیگورات‌های میان‌رودان از اساس متفاوت است و به همین دلیل است که این اثر در جهان معماری مثال‌زدنی است. از سوی دیگر این زیگورات به دلیل معابد و یافته‌های باستانی دیگر در اطراف آن نیازمند محافظت بیشتر است. صحبت از اثری عظیم است که از آجر و خشت ساخته شده؛ رویه بیرونی‌اش از آجر و داخلش همه از خشت. با اطمینان می‌توان گفت که تشکیل صنایع در فاصله کم از این بنا بسیار آسیب‌زننده است. تعداد زیادی کتیبه در لایه بیرونی آجری چغازنبیل وجود دارد که به مرور در اثر آلودگی‌های صنعتی و باران‌های اسیدی از بین خواهد رفت و مهم است که ما از آن‌ها حفاظت کنیم.

اهمیت چغازنبیل از آن رو است که با وجود محدودیت در فروش نفت، زیگورات چغازنبیل می‌تواند منبع درآمدی بزرگی برای جنوب غرب کشور باشد. چرا که در شوش به جز کاخ آپادانا، حجاری‌ها و سازه‌های سنگی تخریب‌شده‌ای به جا مانده از دوران هخامنشی وجود دارد و چغازنبیل تنها بنای سرپایی است که قدمت آن از دوره هخامنشی بیشتر است. این سازه می‌تواند و توانسته توجه گردشگران و دوست‌داران میراث فرهنگی را به خود جلب کند و حیف است که فراموشش کنیم و اجازه دهیم در حریمش صنایع به فعالیت بپردازند. 

چه آنکه در محوطه‌های باز و بیابان‌های خوزستان فضاهای بسیاری برای احداث صنایع وجود دارد و پیدا نیست که اصرار به ساخت‌وساز در حریم یک سازه جهانی به چه دلیل است. به علاوه، این زیگورات تاریخ ما را از تاریخ عراق و میان‌رودان جدا می‌کند. اینجا روزگاری جدا از کانون قدرت میان‌رودان، منبع و مرکز قدرت بود و حکومت‌های مختلفی در ادامه آن کانون قدرت در فلات ایران و جلگه خوزستان پا گرفتند. اگر قرار است به این بنا آسیب بزنیم، هویت و تاریخ خودمان را زیر سوال برده‌ایم. کسانی که می‌خواهند کارخانه‌شان را در دل اثر تاریخی بنا کنند، بر اساس منافع شخصی خود قدم برداشته‌اند اما این منافع ملی بلندمدت ماست که به خطر افتاده. به اهرام ثلاثه مصر نگاه کنیم که عظیم‌اند و معماری پیچیده‌ای دارند. زیگورات ما در خوزستان هم شبیه آن اهرام است؛ با همان میزان اهمیت برای تاریخ هنر، معماری و تاریخ سیاسی و حتی نظامی ایران. بنابراین همانطور که مصری‌ها از هرم‌های تاریخی‌شان محافظت می‌کنند و اجازه نمی‌دهند صنایع به این مراکز توریستی نزدیک شوند، ما هم باید چنین کنیم. اگر قرار است در گردشگری آینده‌ای داشته باشیم، اگر می‌خواهیم نام چغازنبیل در فهرست میراث جهانی یونسکو باقی بماند، و اگر بنا داریم که در درازمدت بر اساس توسعه‌پایدار برنامه‌ریزی کنیم، باید از این سازه با تمام وجود حفاظت کنیم.

میراث سیاه ترامپ

 آمریکا به طور رسمی از معاهده آب و هوایی پاریس خارج شد  

میراث سیاه ترامپ

خبرنگار: مهتاب جودکی | در روز سرنوشت‌سازی که همه نگاه‌ها به رقابت ترامپ و بایدن بود، خبر آمد که ایالات متحده آمریکا به طور رسمی از توافق اقلیمی پاریس خارج شد. این اتفاق که دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا طراح آن بود، در ژوئن ۲۰۱۷ رقم خورد و حالا با اعلام رسمی، دولت آمریکا دیگر در سرنوشت تلاش‌های توافق‌نامه پاریس نقش‌آفرین نخواهد بود و هیچ تعهدی هم بر این کشور متصور نیست. مگر اینکه ورق برگردد و با پیروزی جو بایدن، نامزد حزب دموکرات -که در ماه‌های گذشته به تصمیمات ضدمحیط‌زیستی ترامپ تاخته بود- تلاش‌های دوباره برای بازگشت به این پیمان جهانی محیط زیستی از سر گرفته شود.

روند خروج آمریکا از پیمان پاریس، خیلی زودتر از این آغاز شد. هنوز مبارزات انتخاباتی سال ۲۰۱۶ برقرار بود که ترامپ به حامیان جمهوری‌خواه وعده داد که از این توافق بین‌المللی خارج خواهد شد. او در طول این مدت توافق پاریس را ضد منافع آمریکا دانسته بود. چهاردهم آبان سال پیش وزارت خارجه آمریکا اعلام کرد که دولت آمریکا به سازمان ملل اطلاع داده که فرایند خروج از توافق اقلیمی پاریس را آغاز کرده و این فرآیند یک سال به طول می‌انجامد. ترامپ که در چهار سال گذشته بارها گرمایش جهانی را دروغی خواند، همان هفته‌های اول حضور در کاخ سفید گفت که توافق‌نامه آب‌وهوایی پاریس را کنار خواهد گذاشت، چرا که «ترک این توافق پایان‌دادن به فشار مالی و اقتصادی سختگیرانه است.» این کار در شرایطی انجام شد که توافق‌نامه پاریس کشورهای عضو را ملزم می‌کرد که در سه سال اول اجازه ترک توافق را نداشته باشند و ترامپ درست در نخستین روز ممکن دست به این کار زد. او در پاسخ به اعتراض‌های گفته بود که واشنگتن می‌تواند با شرایط مطلوب‌تر، بار دیگر به این پیمان بازگردد. به این ترتیب دولت آمریکا تنها کشوری است که بزرگترین توافق جهانی در زمینه مبارزه با انتشار گازهای گلخانه‌ای را ترک کرده است.

چه خواهد شد؟

پیامدهای خروج رسمی آمریکا از توافق پاریس چه خواهد بود؟ مجید شفیع‌پور، رئیس گروه آسیا و اقیانوسیه در کنوانسیون تغییرات آب‌وهوا در پاسخ به این سوال، به «پیام ما» توضیح می دهد: «با توجه به اعلام ایالات متحده  پاریس در سال ۲۰۱۷ مبنی بر نظر بر خروج از توافق اقلیمی پاریس، طبق ماده پیش‌بینی شده در توافق‌نامه، ضرورت داشت که هر کشوری که رسما برای انصراف از تداوم عضویت اعلام کند، یک دوره زمانی سه‌ساله سپری شود و پس از آن باید در اولین کنفرانس اعضای موسوم به متعهدین کنوانسیون تغییرات آب‌وهوا، (COP) به تصویب برسد و اعلام شود.» اینطور که او می‌گوید، شیوع کرونا بر این موضوع هم اثرگذار بوده است، چنان که بنا بود کنفرانس «کاپ» در نوامبر و دسامبر ۲۰۲۰ برگزار شود و در آنجا به طور رسمی  خروج ایالات متحده از توافق‌نامه پاریس، ذیل کنوانسیون تغییرات و آب‌وهوا، اعلام شود. اما اجلاس امسال با شیوع ویروس کرونا به تعویق افتاده و قرار است در شهر گلاسکو اسکاتلند برگزار شود، هرچند باز هم پیش‌بینی شده این اجلاس یک سال دیگر به تاخیر خواهد افتاد.

شفیع‌پور ادامه می‌دهد: « فارغ از اعلام و تصویب رسمی توسط کنفرانس متعهدین، از همین امروز به طور رسمی دولت ایالات متحده آمریکا در سرنوشت تلاش‌های توافق‌نامه پاریس هیچ‌گونه نقش‌آفرینی نخواهد داشت و هیچ‌گونه تعهدی هم بر این کشور متصور نیست.» او بر توقف نقش‌آفرینی در توافق پاریس تاکید می‌کند، چرا که «در سه سال گذشته با وجود اعلام رسمی ایالات متحده بر تمایل به خروج از توافق‌نامه پاریس، کماکان هیئت‌های اعزامی از سوی دولتشان، در نقش‌گیری ضوابط و دستورالعمل‌ها و شیوه اجرای توافق‌نامه پاریس، همواره در مذاکرات حضور فعال و تاثیرگذاری را دنبال می‌کردند.» رئیس اسبق مرکز امور بین‌الملل و کنوانسیون‌های سازمان حفاظت محیط زیست توضیح می‌دهد که «البته این تاثیرگذاری، با توجه به اینکه دستور داشتند کار را دشوارتر کنند و نگذارند توافق‌های جهانی به منصه ظهور برسد، تلاش‌هایی سازنده و برای دسترسی به اهداف توافق پاریس نبود» اما «از این به بعد هیچ عضوی از ایالات متحده در کمیته‌ها، زیرگروه‌ها یا گروه‌های کاری ذیل توافق‌نامه پاریس -که الان نزدیک به چهار سال است نافذ شده – امکان حضور نخواهد داشت.» به گفته او ایالات متحده آمریکا اگرچه از توافق‌نامه پاریس خارج شده اما هنوز عضو کنوانسیون تغییرات آب و هوایی است و به فعالیت‌های خود به عنوان عضوی از کنوانسیون و در چارچوب تعهدات ادامه خواهد داد.

اگر ورق برگردد

شمارش آرا هنوز به پایان نرسیده است و بسیاری امید دارند که جو بایدن برنده این رقابت سیاسی باشد؛ نامزدی که از قضا در تصمیم‌های محیط زیستی نقطه مقابل ترامپ بوده است. بایدن که در دولت قبل معاون رئیس‌جمهور بود، پیش‌تر از مواضع ترامپ علیه توافق پاریس انتقاد کرده و در مبارزات انتخاباتی‌اش وعده داد در صورت پیروزی، آمریکا را دوباره به این توافق بر می‌گرداند. حالا در صورت پیروزی جو بایدن چه اتفاقی رقم خواهد خورد؟ آیا خروج از توافق به قوت خودش باقی است یا این امکان وجود دارد که طبق وعده بایدن، آمریکا به پیمان پاریس برگردد. شفیع‌پور می‌گوید در صورت خواست دولت، چنین تصمیمی به راحتی اجرا خواهد شد: «‌فقط با پیوستن و طی تشریفات لازم حقوقی در هر کشوری این مهم می‌تواند رخ دهد. در کشورهای مختلف از جمله کشور ما، مسیر اداری باید از مجلس عبور کند و با تصویب در مجلس، تبدیل به قانون شود و آنگاه پیوستن رسمی جاری و نافذ می‌شود. اما در ایالات متحده شیوه دوگانه‌ای وجود دارد؛ هم از طریق کنگره و هم اختیارات رئیس جمهور به تنهایی می‌تواند رسما پیوستن را فقط طی یک اعلامیه رسمی به دبیرخانه کنوانسیون و امین اسناد در سازمان ملل متحد در مقر نیویورک اعلام کند و دوباره به عنوان عضو رسمی قلمداد شود. و چنانچه فردی از دو نامزدی که اشاره شد، بایدن رئیس جمهور بعدی شود، همینطور که اعلام کرده که دوباره می‌خواهد برگردد و به ارکان پاریس ذیل کنوانسیون تغییرات آب و هوا ملحق شوند، این امکان به سرعت با دو روش گفته شده، فراهم است.»

خروج رسمی آمریکا از توافق پاریس در حالی است که ایران هم هنوز به این پیمان‌نامه ملحق نشده است.  رئیس گروه آسیا و اقیانوسیه در کنوانسیون تغییرات آب‌وهوا می‌گوید: «مجلس  الحاق به توافق را از سند مشارکت ملی، برای میزان مشارکت در تلاش‌های کاهش‌دهنده انتشار گازهای گلخانه‌ای در بخش‌های مختلف اقتصادی و توسعه‌ای و همچنین تلاش‌های سازگاری که عمدتا در بخش کشاورزی، امنیت غذا، آب و بهداشت است، مطالبه کرده است. اما در عمل این اظهار نظر مدتی است که در حال بررسی است و تا این لحظه هنوز نظر مثبتی مبنی بر پیوستن به توافق پاریس اعلام نشده است. یعنی حتی اگر اعلام شود، ابتدا باید در مجلس تصویب شود و بعد از شورای نگهبان بگذرد که جای خود دارد.