بایگانی مطالب نشریه
خرید دانه های روغنی داخلی صرفه اقتصادی ندارد
سال گذشته کشت کلزا کاهش یافت و در استان مستعدی مانند خوزستان که قبلاً ۱۲۰ تا ۱۳۰ هزار تن کشت و برداشت کلزا انجام میشد، این عدد امسال به ۴۰ تا ۵۰ هزار تن رسیده است. در هفتهٔ آخر شهریور قیمت ۳۲ قلم کالای اساسی در شورای قیمتگذاری و اتخاذ سیاستهای حمایتی محصولات اساسی کشاورزی برای سال زراعی ۱۴۰۳-۱۴۰۲ تعیین شد. قیمت اقلام اساسی منوط به نرخ خرید تضمینی گندم است و در سال زراعی جدید قیمت خرید تضمینی هر کیلو گندم حدود ۱۹.۵۰۰ تومان تعیین شده؛ البته این قیمت هنوز از سوی وزیر جهاد کشاورزی بهعنوان رئیس شورای قیمتگذاری کالاهای اساسی ابلاغ نشده است. براساس قانون باید در مدت یک هفته از تعیین، قیمتها ابلاغ شود. نرخ هر کیلو کلزا براساس محاسبات سالهای قبل که دو برابر قیمت خرید تضمینی گندم تعیین میشد، حدود ۳۹ هزار تومان خواهد شد.
کشور سالانه به ۱.۴ تا ۱.۶ میلیون تن روغن خوراکی نیاز دارد که معادل تقریباً سه میلیون تن دانهٔ روغنی اعم از آفتابگردان، سویا، کلزا، کاملینا و… میشود. در حال حاضر بخش کمی از دانههای روغنی در کشور کشت میشود و بخش اعظمی از آنها وارداتی است. به گفتهٔ فعالان این بازار، تولید روغن در کشور ۹۵ درصد وابستگی ارزی دارد که این امر جای سؤال دارد؛ چرا دانههای روغنی در کشور کشت نمیشود؟
مهر نوشت «کیوان فرهنگآسا»، فعال و محقق بخش کشاورزی، در پاسخ به این پرسش مهر گفت: کشت دانههای روغنی برای کشاورزان صرفهٔ اقتصادی ندارد؛ زیرا هنگام کاشت، کشاورزان محصولات را با یکدیگر مورد مقایسه قرار میدهند، بهعنوان مثال کشت کلزا را با کاشت گندم، چغندرقند یا هر گیاه پاییزهٔ دیگر مورد سنجش قرار میدهند و هر محصولی که مشکلات کمتر و درآمد بیشتری برای کشاورز داشته باشد، انتخاب و کشت میشود. سال ۱۴۰۰ بهدلیل دیرکرد پرداخت قیمت محصولات، کلزاکاران متضرر شدند و این امر موجب نارضایتی آنها را فراهم کرد. ازاینرو، بخشی از کلزاکاران مبادرت به کشت گندم کردند.
او با تأکید بر اینکه تأخیر در تسویهٔ مطالبات موجب زیان کشاورزان و کوچ به زراعت دیگر شد، افزود: سال گذشته کشت کلزا کاهش یافت و در استان مستعدی مانند خوزستان که قبلاً ۱۲۰ تا ۱۳۰ هزار تن کشت و برداشت کلزا انجام میشد، این عدد امسال به ۴۰ تا ۵۰ هزار تن رسیده است. درحالیکه دو سال قبل حتی بذر برای کشت کلزا در این استان کم بود، اما سال گذشته بهدلیل بدعهدی متولیان در پرداخت مطالبات کشاورزان، آنها از کشت این دانهٔ روغنی فاصله گرفتند.
سال گذشته در خوزستان ۱۲۰ تا ۱۳۰ هزار تن کشت و برداشت کلزا انجام میشد، این عدد امسال به ۴۰ تا ۵۰ هزار تن رسید
او ادامه داد: کلزا محصولی گیاهی-صنعتی است و در کارخانجات روغنکشی به محصولاتی قابلاستفاده تبدیل میشود. محصولات نهایی دانههای روغنی مانند سویا، آفتابگردان، کلزا و… روغن و کنجاله است. این دو فرآورده دارای قیمتگذاری دستوری است و نرخ آنها از سوی دولت تعیین میشود. اگر کارخانههای روغنکشی که بازار دانههای روغنی محسوب میشوند، در تعیین قیمت آزاد باشند، خرید دانههای روغنی برای آنها صرفهٔ اقتصادی خواهد داشت.
در حال حاضر فعالان بازار روغنکشی عنوان میکنند تعیین قیمتها از سوی دولت بدون در نظر گرفتن هزینه و درآمد است. ازاینرو، کارخانجات تولیدی روغن دچار زیان شدهاند.
یک محاسبه برای قیمت تمامشده
استحصال روغن از دانههای روغنی براساس رصد بازار اینگونه برآورد میشود که یک کیلو کلزا حدود ۳۰ هزار تومان است و براساس فرآوری انجامشده روی این محصول ۴۰ درصد آن تبدیل به روغن میشود. در حال حاضر با کاهش قیمتها در بازار روغن، هر لیتر آن بین ۳۸ تا ۴۰ هزار تومان در میآید و هر کیلو کنجاله هم بین ۱۲ تا ۱۴ هزار تومان قیمت دارد. به این ترتیب درآمدی که از روغنکشی هر کیلو کلزا نصیب کارخانههای صنعتی روغن میشود، عددی بین ۲۲ تا ۲۴ هزار تومان خواهد بود. اگر به هر کیلو کلزا دو هزار تومان هزینهٔ حمل و یکهزار تومان هزینهٔ انجام فرایند روغنکشی اضافه شود، این عدد ۳۳ هزار تومان خواهد بود (قیمت تمامشدهٔ روغنکشی از یک کیلو کلزا). اگر این عدد از مبلغ حدود ۲۴ هزار تومان (درآمد استحصال) کم شود، بین ۸ تا ۱۰ هزار تومان تولیدکنندگان روغن خوراکی از روغنکشی هر کیلو کلزا با قیمت سال گذشته این محصول، متضرر میشوند. طبیعی است با این مبلغ زیان، هیچ کارخانهٔ روغنی حاضر به خرید دانههای روغنی تولید داخل نخواهد بود.
فرهنگآسا در ادامهٔ سخنان خود با اشاره به قیمت جدید خرید تضمینی گندم عنوان کرد: زمزمههایی از خرید تضمینی هر کیلو گندم به مبلغ ۱۹.۵۰۰ شنیده میشود. براساس اینکه وزارت جهادکشاورزی نرخ کلزا را دو برابر گندم در نظر میگیرد، قیمت سال زراعی جدید هر کیلو کلزا در خرید تضمینی حدود ۳۹ هزار تومان خواهد بود.
فرهنگآسا در پاسخ به این پرسش که راهکار برونرفت از این چالش چیست؟ گفت: دولت با سیاستهای تشویقی میتواند این مشکل را رفع کند. سال ۱۳۹۹ دولت مشوقهایی تعیین کرد و با در نظر گرفتن تعرفهٔ واردات، در قالب کشت قراردادی، کارخانجاتی که مبادرت به خرید تولیدات داخلی کردند، مورد حمایت دولت قرار گرفتند.
او افزود: اگر این شیوه دوباره لحاظ شود، روند تولید با حمایت از بخش خصوصی رو به رشد خواهد بود و با استمرار آن در بازهٔ زمانی سه تا پنج سال، توازن بین تولید داخل و واردات برقرار میشود.
۴۰ روز زمان برای کشت کلزا وجود دارد. اگر دولت سیاستی در این بخش دارد، اکنون زمان آن است
چگونه کشاورزان تشویق به کشت میشوند؟
فرهنگآسا دربارهٔ چگونگی تشویق کشاورزان به کشت دانههای روغنی عنوان کرد: بهرهبرداران در انتخاب محصول برای کشت بهسوی اقلامی میروند که بتوانند نهادههای مورد نیاز را بهراحتی تهیه کنند. همچنین، بتوانند از نظرات کارشناسان بهرهمند شوند و با بهکارگیری این نظرات عملکرد خود را در واحد سطح افزایش دهند. بنابراین، تولید با دغدغهٔ کمتر و دریافت وجه محصولات در کوتاهترین زمان، مؤلفههایی است که کشاورزان را بهسوی کشت سوق میدهد.
او در ادامه افزود: در دههٔ ۸۰ وزارت جهادکشاورزی اعتبارات مناسبی برای دانههای روغنی داشت. حتی بسیاری از کارشناسان خود را به خارج از کشور اعزام میکرد تا دورههای لازم را آموزش ببینند و در ادامه تجربیات این آموزش به کشاورزان منتقل میشد. این کارشناسان با حضور در زمینهای زراعی در ارتقای کیفیت و بهرهوری، کشاورزان را راهنمایی میکردند. در این مقطع زمانی رویدادهای جدید کشت دانههای روغنی در جهان با بهرهبرداران به اشتراک گذاشته میشد.
او اضافه کرد: در حال حاضر بهدلیل مشکلاتی که وزارت جهادکشاورزی در تأمین خودرو، سوخت و آموزش کارشناسان دارد، شاهد هستیم که کشاورزان فقط براساس تجربهٔ شخصی در حال فعالیت هستند. تمام این چالشها سبب شده است کشاورزان از کشتهایی که دارای زحمت بیشتری است، فاصله بگیرند و یا زمین خود را اجاره دهند.
او گفت: اگر بخواهیم میزان تولید دانههای روغنی-صنعتی را در کشور به عدد دههٔ ۸۰ برسانیم، یعنی کشت سالانه ۴۰۰ تا ۵۰۰ هزار تن، باید با سیاستگذاری درست بین کشت و صنعت ارتباط برقرار کنیم. در غیر اینصورت بعید است با توجه به قیمتهای افزایشی در خرید تضمینی دانههای روغنی، کارخانجات تولیدی روغن رغبتی به خرید از داخل داشته باشند.
حرکت مقطعی کارساز نیست
فرهنگآسا دربارهٔ میزان نیاز بازار داخل به دانههای روغنی از جمله کلزا عنوان کرد: با توجه به مصرف سالانهٔ روغن در کشور که حدود ۱.۴ میلیون تن است، همچنین با توجه به میزان استحصال روغن از دانههای روغنی کلزا، کشور سالانه به سه میلیون تن دانهٔ روغنی نیاز دارد. در حال حاضر تولید این محصول در داخل ۱۳۰ هزار تن است؛ ۴ هزار تن آفتابگردان، ۱۵ هزار تن سویا و ۱۰۵ تا ۱۱۰ هزار تن هم کلزا. بهاینترتیب، حدود ۷ تا ۸ درصد دانههای روغنی در کشور کشت میشود. در دههٔ ۸۰ با جدیتی که در راستای تولید و تأمین دانههای روغنی وجود داشت، توانستیم تا ۳۰ درصد از نیاز را در داخل تأمین کنیم، بهطوریکه سال ۸۴ رکورد کشت دانههای روغنی در کشور رقم خورد؛ در این سال حدود ۹۰ هزار تن دانهٔ سویا، ۲۱۰ هزار تن کلزا و… کشت شد. در حال حاضر با تغییر مدیریتها تولید به کمتر از ۱۰ درصد رسیده است.
او با تأکید بر اینکه روند برنامهریزیشده باید مستمر باشد، عنوان کرد: تغییر مدیریتها نباید منجر به تغییر برنامهها شود؛ زیرا استمرار در حرکت منجر به موفقیت میشود. معاونت زراعت وزارت جهادکشاورزی گفت: برای اینکه پایداری زراعت در گندم محقق شود، نیاز است در تناوب با گیاهی مانند گندم حداقل ۱۰ درصد از اراضی کشور بهسمت کشت پهنبرگها برود.
او دربارهٔ دلیل این امر توضیح داد: گندم نازکبرگ است و ریشهٔ سطحی دارد. اگر در یک زمین دو سال بهطور متوالی گندم کشت شود، عملکرد پایین میآید. بنابراین، ضرورت دارد پس از کشت دانهٔ غلات، کشت محصولی پهنبرگ مانند دانهٔ روغنی کلزا یا چغندر کاشته شود.
او یادآور شد: حداکثر ۱۰ درصد از اراضی زیر کشت گندم کشور باید به کشت کلزا اختصاص داده شود؛ با راندمان ۲ تن برداشت محصول در هر هکتار، ۴۰۰ هزار تن دانهٔ روغنی تولید میشود. در این باره باید انجام برنامهها مستمر و در سالهای متوالی دنبال شود؛ پیادهسازی در سالی و به فراموشی سپرده شدن آن در ادامه، بیشتر آسیبزا خواهد بود.
فرصتسوزی در اجرای برنامهها
این کارشناس حوزهٔ کشاورزی با بیان اینکه سال ۱۳۹۹ تولید کلزا ۲۸۰ هزار تن بود که امسال بیش از ۵۰ درصد افت را تجربه کرده است، گفت: در این سال وزارت جهادکشاورزی با دعوت از کارخانجات روغنکشی برای کشت قراردادی کار را پیش برد، اما در دقیقهٔ ۹۰ و هنگام برداشت محصول قیمت تضمینی خرید کلزا افزایش یافت و کارخانههای روغنکشی دچار آسیب شدند. دولت باید با دعوت از تشکلهای بخش خصوصی نقطهنظرات آنها را بشنود و در سیاستگذاریهای خود قبل کشت این نظرات را لحاظ کند تا تولید پایدار محقق شود. موفقیت کشت قراردادی در سال ۱۳۹۹ و افزایش کشت کلزا تجربهٔ مثبتی است که باید ادامه پیدا کند.
او در ادامهٔ سخنان خود با اشاره به فصل کاشت کلزا، یادآور شد: در حال حاضر ۴۰ روز زمان برای کشت کلزا وجود دارد. اگر دولت سیاستی در این بخش دارد، اکنون زمان آن است؛ با گذشت این زمان، فرصتها از دست میرود.
فرهنگآسا ادامه داد: سالهاست موضوع کشت قراردادی مطرح است، اما به اجرا نرسیده؛ جز در مقطعی (سال ۹۹). این درحالیاست که حمایت دولت از تولیدکنندگان روغن، هزینهٔ کمتری برای او نسبت به واردات دارد. بهعنوان مثال امسال بهدلیل اینکه دولت نتوانست تأمین اعتبار کند، بخش زیادی از پول گندمکاران هنوز پرداخت نشده است، درحالیکه با ورود بخش خصوصی این بار مالی از دوش دولت برداشته میشود. دولت فقط بهعنوان ناظر مشکلات را حل میکند. این شیوهای است که دو دههٔ قبل با موفقیت در کشور اجرا شد.
نیازمندی کشور به دانههای روغنی
این محقق دربارهٔ آمار تولید دانههای روغنی گفت: در حال حاضر بخش اعظمی از واردات مربوط به دانههای روغنی سویا است؛ زیرا کنجالهٔ آن برای تغذیهٔ دام استفاده میشود؛ اما در کشور بیشتر کشت کلزا انجام میشود. دلیل این امر هم به این برمیگردد که کلزا گیاهی پاییزی بوده و با بارندگی در این فصل میتوان بخشی از نیازمندی را با کشت دیم و در تناوب گندم به دست آورد.
فرهنگآسا ادامه داد: سویا در ابتدای بهار کشت و در ابتدای پاییز برداشت میشود و نیاز به آبیاری تکمیلی دارد. با توجه به خشکسالی چند سال اخیر کشور کشت سویا در داخل تا حدود زیادی کاهش یافته است.
اما و اگرهای کشت مخلوط
سال گذشته کشت مخلوط کلزا و نیشکر در کشور تجربه شد. این کارشناس در این باره عنوان کرد: کشت مخلوط هم از جمله مسائلی است که باید از سوی دولت و وزارت جهادکشاورزی پیگیری شود. در برخی از کشتها، فضای خالی وجود دارد که از این فضا میتوان بهرهبرداری مناسبی برای کشت مخلوط داشت. سال گذشته کلزا در اراضی زیر کشت نیشکر در جنوب انجام شد و سویا در باغات مرکبات شمال میتواند بهرهوری را در بخش کشاورزی افزایش دهد و تولید دانههای روغنی را صعودی کند.
فرهنگآسا گفت: کشت مخلوط راهی میانبر است که میتوان به ظرفیت تولید دانهٔ کلزای کشور ۱۰ تا ۲۰ هزار تن دانهٔ روغنی افزود. سال گذشته در سطح ۱۰۰ هکتار از اراضی نیشکری در استان خوزستان این امر انجام شد که نتایج اقدامات در قالب یک گزارش به وزارت جهادکشاورزی ارسال شد. با توجه به نتایج میتوان این رویه را ادامه داد.
مجری طرح دانههای روغنی وزارت جهادکشاورزی نرخ خرید تضمینی دانهٔ روغنی کلزا را در سال زراعی جدید دو برابر قیمت گندم عنوان کرد که در هفتهٔ جاری اعلام میشود.
علیاشرف منصوری افزود: با کشت متناوب کلزا و گندم علاوهبر تأمین یکسوم روغن مورد نیاز کشور، تولید گندم در سال آینده، نیز ۲۵ درصد افزایش مییابد. سالانه ۵۰۰ هزار هکتار از سطح اراضی کشت گندم را میتوان به دانهٔ روغنی کلزا اختصاص داد که علاوهبر افزایش تولید کلزا باعث پایداری تولید گندم نیز میشود. ۵۰۰ هزار هکتار زراعت کلزا بهمعنی، تولید حدود یک میلیون تن دانه که از این میزان دانه حدود ۳۵۰ تا ۴۰۰ هزار تن روغن میتوان استحصال کرد که این میزان، یکسوم نیاز کشور را تأمین میکند.
تشکیل ستاد ساماندهی سرویسهای بهداشتی
|پیام ما| وزیر میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی دوشنبه (27 شهریور) از تشکیل ستاد ساماندهی توالتهای عمومی خبر داد. «عزتالله ضرغامی» پیش از این هم تأکید کرده بود: «قبل از اینکه برای مردم کنسرت، حجاب و محدودیتهای اینچنینی مطرح شود، سرویس بهداشتی اولویت است.» بهجز وزیر، مسئول دیگری از وزارتخانه دربارهٔ موضوع توالتهای عمومی اظهارنظر نمیکند، هرچند او یک نفر را در وزارتخانه مسئول سرویسهای بهداشتی کرده است. شنیدهها نشان میدهد پیگیری وزارتخانه در حوزهٔ توالت عمومی در دو حوزه دنبال میشود؛ ساماندهی توالتهای موجود و ارتقای کیفیت سرویسها از نظر کیفیت و ایجاد سرویسهای بهداشتی جدید با تأثیر گرفتن از کاروانسراهای قدیمی بهصورت یک طرح ملی در سراسر کشور با همراهی راهوشهرسازی.
پس از اظهارنظرهای متعدد دربارهٔ توالت عمومی و اهمیت آن برای مراکز گردشگری، بالاخره وزیر میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی روز دوشنبه (27 شهریور) از تشکیل ستاد ساماندهی توالتهای عمومی خبر داد و در صفحهٔ شخصیاش نوشت: «جلسهٔ ستاد ساماندهی سرویسهای بهداشتی در حضور خودم برگزار شد. کارهای خوبی انجام شده و در حال انجام است. مساجد و امامزادههای بینراهی، فرصتهای خوبیاند. مساجد اهل سنت در طول روز باز و سرویسهایشان تمیز است. بسیاری از مساجد شیعه، فقط موقع نماز باز است و این خوب نیست.» این اولینبار نیست که «عزتالله ضرغامی» در این باره اظهارنظر میکند. پیش از این، تصویری از او در بازدید از یک سرویس بهداشتی عمومی در حاشیهٔ سفر به اردبیل دستبهدست و اظهارنظری از او در تاریخ یکشنبه (۱۸ تیر) منتشر شد که از اهمیت سرویس بهداشتی صحبت و تأکید کرد که «فکر میکنم قبل از اینکه برای مردم کنسرت، حجاب و محدودیتهای اینچنینی مطرح شود، سرویس بهداشتی اولویت است. یعنی میگویند شما که نمیتوانید سرویس بهداشتی را درست کنید، بقیهٔ حرفهایتان هم مثل این است. سعی میکنیم با تلاش وضعیت بهداشتی را قابلقبول کنیم و بعد با طرح جامعی که ما داریم و طرح تیپی که برای سرویسهای بهداشتی با همکاری استانداریها و شهرداریها آماده کردهایم، بتوانیم طرحی را که داریم در کشور تعمیم دهیم و سرویسهای جدید را ایجاد کنیم.»
وزیر میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی: جلسهٔ ستاد ساماندهی سرویسهای بهداشتی در حضور خودم برگزار شد. کارهای خوبی انجام شده و در حال انجام است. مساجد و امامزادههای بینراهی، فرصتهای خوبیاند. مساجد اهل سنت در طول روز باز و سرویسهایشان تمیز است. بسیاری از مساجد شیعه، فقط موقع نماز باز است و این خوب نیست
چرا سرویس بهداشتی مهم است؟
موضوع سرویس بهداشتی در گردشگری ایران، اما اهمیتی بیش از اینها دارد. روزنامه «پیام ما» هم پیشتر در گزارشی با عنوان «چالش توالت عمومی برای گردشگری» به این موضوع پرداخته بود که گردشگری ایران از نظر دسترسی به سرویسهای بهداشتی و توالت عمومی چه شرایطی دارد؟ در این گزارش نوشتیم که چند سال پیش در جریان امضای برجام، راهنمایان گردشگری کشورهای مختلف به ایران دعوت شدند. پیش از این سفر بود که هیئتی برای بررسی شرایط به ایران آمدند. بعد از آن، سازمان جهانی گردشگری علاوهبر بسیاری از مشکلات موجود در حوزهٔ گردشگری به سه چالش اصلی در گردشگری ایران اشاره کردند: «اطفای حریق هتلها»، «پارکینگ عمومی» و «نبود سرویس بهداشتی مناسب» که باید برای حضور گردشگران خارجی از سوی ایران رفع شود.
«رضا شاهحسینی»، کارشناس گردشگری در این باره گفته بود: «توالت بهقدری مهم است که در دنیا یک روز جهانی برای آن در نظر گرفته شده است. اما در ایران علاوهبر کمبود سرویسهای بهداشتی مناسبسازی هم نشدهاند و برای توانخواهان، سالمندان و کودکان قابل استفاده نیستند. کمبود و مناسب نبودن توالت در ایران بهقدری در حوزهٔ گردشگری نمود دارد که برای نمونه تورهای خارجی به گردشگران توصیه میکنند پیش از ورود به ایران با خود قرص ضد ادرار همراه داشته باشند، یا به آنان توضیح داده میشود که از ضعفهای زیرساختی کشور ما سرویس بهداشتی است و آن را در سفر مد نظر داشته باشند.»
«فرشته بهجت»، دبیر تدوین استاندارد ملی توالت عمومی ایران، به «پیام ما» گفته بود: «در شاخصهای گردشگری میتوان به استاندارد دسترسی به توالت عمومی در هر حداکثر ۴۰۰ متر در سایتهای گردشگری، هر ۲۵ کیلومتر در جادهها و بهازای هر ۵۵۰ زن و هر ۱۱۰۰ مرد اشاره کرد. بد بودن توالت، با وجود نداشتن آن فرقی ندارد و به همین دلیل، کیفیت هم اهمیت زیادی دارد.»
طرحی با سابقهٔ 16 سال
ماجرای سرویسهای بهداشتی و اهمیت آن در حوزهٔ گردشگری، مسئلهٔ امروز نیست. زمانی که «اسفندیار رحیممشایی» رئیس وقت سازمان میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی وقت در سال ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۸ بود، برای اولینبار از لزوم ساخت سرویسهای بهداشتی بینراهی صحبت کرد و گفت یکهزار توالت عمومی بینراهی تا قبل از سال 1390 در هر ۲۵ کیلومتر از راههای کشور ساخته میشود؛ طرحی که البته هیچگاه محقق نشد.
براساس مصوبهٔ این طرح، الگوی نمونهٔ واحدهای خدماتی و سرویسهای بهداشتی بینراهی از سوی سازمان میراثفرهنگی به هیئت دولت ارائه و تصویب شد و سازمانهای مختلف مکلف به اجرای اقداماتی در این زمینه شدند. وزارت جهاد کشاورزی و مسکن و شهرسازی نیز مکلف شدند با معرفی سازمان میراثفرهنگی و گردشگری به واگذاری زمین به متقاضیان ساخت سرویسهای بهداشتی اقدام کنند. همچنین براساس بندهای دیگر این مصوبه، وزارت نیرو مکلف شد پس از اعلام نقاط از سوی سازمان میراثفرهنگی، برای تأمین آب و برق تمامی سرویسهای بهداشتی یادشده با استفاده از منابع داخلی اقدام کند و وزارت راه نیز مکلف شد، مسیرهای دسترسی به واحدهای موضوع این مصوبه را پس از اعلام نقاط از سوی سازمان میراثفرهنگی و گردشگری ایجاد کند. هرچند این طرح در سال 1387 اعتباری 60 میلیارد تومانی هم دریافت کرد، اما هیچوقت این اعتبار صرف ساخت سرویسهای بهداشتی نشد. 10 سال بعد از آن، در سال 1397، «محمد اسلامی»، وزیر راهوشهرسازی وقت، بار دیگر این موضوع را مطرح و درخواست کرد تا خیران مسجدساز در زمینهٔ ساخت مسجد، نمازخانهٔ بینراهی و سرویسهای بهداشتی باکیفیت در جادهها ورود کنند.
در وزارتخانه چه خبر است؟
در حال حاضر بهجز وزیر میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی، مسئول دیگری از وزارتخانه دربارهٔ موضوع توالتهای عمومی اظهارنظر نمیکند؛ هرچند «عزتالله ضرغامی» یک نفر را در وزارتخانه مسئول سرویسهای بهداشتی کرده است. باوجوداین، شنیدهها نشان میدهد پیگیری وزارتخانه در حوزهٔ توالت عمومی در دو حوزه دنبال میشود؛ ساماندهی توالتهای موجود و ارتقای کیفیت سرویسها از نظر کیفیت و ایجاد سرویسهای بهداشتی جدید با تأثیر گرفتن از کاروانسراهای قدیمی بهصورت یک طرح ملی در سراسر کشور با همراهی راهوشهرسازی.
تأمین آب بین جاده، چالش سرویسهای بهداشتی
موضوع ساخت سرویسهای بهداشتی در طول جادههای ایران در شرایطی از سوی وزارتخانهٔ میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی مطرح میشود که کشورمان همین حالا در حوزهٔ آب آشامیدنی، کشاورزی و صنعت هم در تنش بهسر میبرد. حدود 17 سال است ایران وارد تنش آبی شده است، تا جاییکه مجمع جهانی اقتصاد در گزارش سال 2022، یکی از پنج ریسک اصلی اقتصاد ایران را بحران منابعطبیعی معرفی کرد. متوسط بارندگی سالانهٔ ایران (47 ساله منتهی به سال آبی 94-95) 242 میلیمتر و 15 سال منتهی به سال 94-95 نیز 225 میلیمتر است. از سوی دیگر میزان آب منابع تجدیدپذیر در ایران در گذشته حدود 130 میلیارد مترمکعب گزارش شده، اما از اواسط دههٔ 70 کاهش قابلملاحظهای داشت تا جاییکه میتوان گفت ظرفیت منابع آبی کشور در حال حاضر حدود 100 میلیارد مترمکعب است که با برداشت سالانه 11 میلیارد مترمکعب از بیشتر از میزان ظرفیت تجدیدپذیر آبخوانها، بحران آب زیرزمینی نیز تشدید پیدا کرده است؛ چنانکه وضعیت بیش از 355 دشت کشور بحرانی شده است.
حالا در این شرایط باید چالش تأمین آب برای اقامتگاهها یا استراحتگاههای بینراهی را هم در نظر گرفت. «فاطمه مهرپور برنتی» و «محسن مسعودیان» سال 1394 در مقالهای با عنوان «تأمین آب تأسیسات بینجادهای با استحصال آب باران» که در کنفرانس «مهندسی آب» ارائه شده بود، به این چالش اشاره کرده بودند. آنها نوشته بودند که با محاسبه حجم آب قابل استحصال از آب باران و مقایسه آن با مقادیر مصرف آب در هر مکان، میتوان با استفاده از سطوح آبگیر آب باران چون پشتبام و حیاط بخش قابلتوجهی از آب مورد نیاز هر مکان را تأمین و از آب جمعآوریشده برای آبیاری فضای سبز، شستوشو، شرب و … استفاده کرد.
|پیام ما| بعد از تجربهٔ گرمترین تابستان جهان از سال ۱۸۸۰ تاکنون، چرخهٔ آبوهوایی «النینو» به حرکت درآمده و درحال ایجاد ناهنجاری دمایی دیگری است. با اینکه آتشسوزیهای جنگلی و تجربهٔ موجهای شدید گرمایی در اروپا و آمریکا هم به این چرخه نسبت داده میشود، اکنون پیشبینیهای آبوهوایی حاکی از احتمال بالای تأثیر النینو بر ایران و تشدید بارشها در پاییز و تابستان پیش روست. در روزهایی که استان گیلان و بهویژه آستارا، بارشهای ناگهانی را از سر میگذراند، کارشناسان هواشناسی میگویند بارشهای پرحجم در مهر، آبان و حتی آذر امسال تداوم خواهد داشت؛ چراکه اکنون از فاز «لانینا» خارج شدهایم و فاز «النینو» درحال شکلگیری است. کشور که در سه سال گذشته کمبارشی محسوس را تجربه کرده است، اکنون باید در انتظار بارشهای نرمال و فراتر از نرمال بهویژه در نیمهٔ غربی باشد؛ هرچند این بارشها کمبارشی پیشین و تشنگی زمین را جبران نخواهد کرد.
همزمان که استرالیا، در آن سوی زمین در چنگال النینو گرفتار شده و دربارهٔ تابستان آتشینش هشدار داده میشود، النینو در راه ایران است. برپایهٔ گزارش مرکز ملی اقلیم و مدیریت بحران خشکسالی سازمان هواشناسی، اکنون در بخش شرقی و مرکزی اقیانوس آرام، دمای سطح آب در حوضهٔ حارهای آن (فاصلهٔ بین 10 درجهٔ شمالی و جنوبی خط استوا) بالاتر از محدودهٔ نرمال قرار دارد که بیانگر رخداد النینو است. این رخداد، یکی از چرخههای مشهور آبوهوایی در جهان است که هر دو تا هفت سال یکبار در آبوهوای زمین ناهنجاریهای بزرگی را رقم میزند؛ خشکسالی، موجهای گرمایی شدید، سیلابهای ناگهانی و… .
ناهنجاری نوسان جنوبی (لانینا-النینو) از ابتدای سال جاری بهسرعت تغییر فاز داد و از فاز سرد (لانینا) وارد فاز گرم (النینو) شد و انتظار میرود بهاحتمال قوی تا زمستان پیش رو، یک رویداد النینو متوسط تا قوی تشکیل شود و تأثیرات آن بر آبوهوای جهان بهخصوص در فصول پاییز و زمستان امسال گسترش یابد. درصورت وقوع این پیشبینی که احتمال آن بیش از ۹۵ درصد تخمین زده شده است، بارش تجمعی مناطق مختلف کشور در پاییز و نیمهٔ اول زمستان ۱۴۰۲ و بهخصوص در نیمهٔ غربی ایران به حد نرمال و فراتر از نرمال میرسد.
ایران پیش از این در سال ۱۳۹۴ النینو و بارشهای پرحجم را تجربه کرد. نتایج پژوهشی با عنوان «تحلیل دادهٔ مبنای تأثیر پدیدهٔ النینو بر بارش سالانهٔ ایران» نشان میدهد که النینو بیشترین تأثیر را بر ترسالی مناطق غرب، جنوبغرب کشور و مناطق جنوبی رشتهکوههای البرز تا قسمتی از شمال شرق ایران دارد
النینو چطور عمل میکند؟
النینو بهعنوان یکی از مهمترین سیگنالهای بزرگمقیاس اقلیمی تأثیر مستقیمی بر بارش نقاط مختلف زمین و بهدنبال آن وقوع ترسالیها و خشکسالیها دارد. ایران پیش از این، در سال ۱۳۹۴ موج النینو را تجربه کرد که سرانجامش بارشهای پرحجم آن سال بود. نتایج پژوهشی با عنوان «تحلیل داده مبنای تأثیر پدیدهٔ النینو بر بارش سالانهٔ ایران» که سال ۱۳۹۵ در ششمین کنفرانس ملی مدیریت منابع آب ایران ارائه شده است، نشان میدهد پدیدهٔ النینو بیشترین تأثیر را بر ترسالی مناطق غرب، جنوبغرب کشور و مناطق جنوبی رشتهکوههای البرز تا قسمتی از شمالشرق ایران دارد و کمترین تأثیر آن بر بارش کشور مربوط به مناطق شرق، جنوبشرق تا مرکز ایران است.
اما النینو چگونه بر تغییرات آبوهوایی ایران تأثیر میگذارد؟ این رویداد که در شروع فعالیت خود در تابستان امسال با وقوع آتشسوزی جنگلها و موجهای گرمایی بیسابقه در آمریکای شمالی و جنوبی، جنوب اروپا و شرق آسیا همراه بود، در فازهای مختلف خود رفتارها و تأثیر متفاوتی بر مناطق گوناگون میگذارد.
دیروز «احد وظیفه»، رئیس مرکز ملی اقلیم و مدیریت بحران خشکسالی سازمان هواشناسی کشور دربارهٔ نحوهٔ تأثیر پدیدهٔ «النینو» بر آسمان ایران به ایلنا توضیح داد: «در سه سال گذشته، اقیانوس آرام در شرایط لانینا قرار داشته است، اما از بهار امسال رفتهرفته دمای آب در مناطق استوایی این اقیانوس از شرایط نرمال گرمتر شده و فاز النینو آغاز شده است. البته ایران بین ۱۵ تا ۲۰ هزار کیلومتر از مناطقی که پدیدههای النینو و لانینا در آنها رخ میدهد، فاصله دارد و کشور ما مثل آمریکای شمالی، استرالیا، فیلیپین و اندونزی تحت تأثیر مستقیم این پدیدهها قرار ندارد؛ اگرچه ایران هم مثل بسیاری از دیگر کشورهای جهان از تأثیرات غیرمستقیم این پدیده بینصیب نیست.»
به گفتهٔ رئیس مرکز ملی اقلیم و مدیریت بحران خشکسالی، در شرایط لانینا روند بارندگیها عکس شرایط النینو است، بهنحوی که در سه سال گذشته، بارندگیها در مناطق غربی آمریکا نظیر ایالت کالیفرنیا بهشدت کمتر از نرمال بود، اما کشورهایی مانند فیلیپین، اندونزی و شمال استرالیا، بارشهایی شدیداً بالاتر از نرمال را تجربه کردند
وظیفه با بیان این که گرم شدن آب اقیانوس آرام در فاز النینو، بر شرایط جوی لایه تروپوسفر زمین و در نتیجه شدت بارندگیها در نقاط مختلف جهان اثر میگذارد، گفت: «در کشورهایی نظیر فیلیپین، اندونزی و شمال استرالیا و همچنین سواحل غربی آمریکا که بهترتیب در غرب و شرق اقیانوس آرام و در نزدیکی محل وقوع النینو قرار دارند، وقوع این پدیده اثرات محسوسی دارد؛ بهنحوی که وقتی النینو رخ میدهد، میزان بارندگیها در جنوبغرب آمریکا به سطح نرمال و بالاتر از نرمال میرسد، اما در مناطق غربی اقیانوس در همین بازهٔ زمانی شاهد وقوع خشکسالی هستیم.»
به گفتهٔ رئیس مرکز ملی اقلیم و مدیریت بحران خشکسالی، در شرایط لانینا روند بارندگیها عکس شرایط النینو است، بهنحوی که در سه سال گذشته که شاهد فاز لانینا بودیم، بارندگیها در مناطق غربی آمریکا نظیر ایالت کالیفرنیا بهشدت کمتر از نرمال بود، اما کشورهایی مانند فیلیپین، اندونزی و شمال استرالیا، بارشهایی شدیداً بالاتر از نرمال را تجربه کردند. علاوهبر این مناطق، شرق قارهٔ آفریقا و بخشهایی از آمریکای جنوبی نیز بهصورت مستقیم تحتتأثیر پدیدههای النینو و لانینا قرار دارند.
او در ادامه گفت: «ایران، هم در مناطق حارهای، یعنی نزدیک خط استوا قرار ندارد و هم فاصلهٔ بسیار زیادی با محل وقوع پدیدههای النینو و لانینا دارد، اما با توجه به تغییراتی که وقوع این پدیدهها در امواج هواشناسی ایجاد میکند، پدیدهای مانند النینو بهصورت غیرمستقیم بر کشور ما نیز تاثیر میگذارد؛ بهنحوی که النینو باعث میشود سامانههای پرسرعت باد که بهصورت موج در ترازهای فوقانی حرکت میکنند، در فصول سرد سال به عرضهای پایین، یعنی به حوالی خط استوا، نزدیک شوند و آبوهوای مناطق جنب حارهای و کشورهایی نظیر ایران را تحتتأثیر قرار دهند.»
طبق توضیح وظیفه، در شرایط النینو معمولاً بارندگیها در اغلب نقاط ایران بهخصوص در جنوب کشور بهاندازهٔ نرمال یا بالاتر از نرمال است، اما این پدیده همیشه رفتار مشخص شناختهشدهای ندارد و در برخی مواقع با وجود وقوع پدیدهٔ النینو، سالهای کمبارشی تجربه شده و اتفاقاً در برخی سالها که پدیدهٔ لانینا رخ داده است، شاهد بارشهای بیشتر از نرمال بودهایم. بااینهمه، در میانگین بلندمدت، در فاز گرم اقیانوس آرام، معمولاً بارندگیها در ایران از متوسط بیشتر بوده و در فاز سرد این اقیانوس نیز بارندگیها بهطور نسبی کمتر از نرمال بوده است.
انتظار بارشهای سیلآسا
در روزهای گذشته «فیروز قاسمزاده»، سخنگوی صنعت آب ایران، نیز با اشاره به این پیشبینیها گفته است: «بررسی نتایج پیشبینیهای فصلی برای پاییز و زمستان پیش رو، نشانگر این است که بهجز در جنوب و جنوبشرق کشور -در استانهای سیستانوبلوچستان، کرمان، هرمزگان، فارس، خراسانجنوبی و یزد- که دارای شرایط بارشی نرمال و اندکی بالاتر از نرمال خواهند بود، سایر بخشهای کشور با افزایش بارش و شرایط فوقنرمال روبهرو خواهند بود. وقوع چنین شرایط فوقنرمال در فاز النینو، خبر از وقوع بارشهای سنگین و سیلآسا دارد و درصورت تحقق پیشبینیهای فصلی، انتظار آن میرود که بخش عمدهٔ کشور در پاییز و زمستان پیش رو با وقایع حدی اقلیمی مواجه باشد و بارشهای شدید و رودخانههای سیلابی را تجربه کند.
به گفتهٔ او گرمای بالای فاز النینو نیز باعث ذوب سریع برف زمستانه خواهد شد و بر شدت سیلابها تأثیر خواهد گذاشت. در چنین شرایطی، حوضههای آبریز دارای سدهای مخزنی بزرگ، میتوانند ضمن ذخیرهسازی آب برای مصرف در سایر فصول، با کنترل سیل، جلوی وقوع خسارات جانی و مالی را نیز بگیرند، اما در حوضههای فاقد مخازن ذخیرهای و کنترل سیلاب، امکان وقوع خسارت محتملتر است.
گزارش سازمان هواشناسی هم به این اشاره میکند که گرچه سیل از یک محدودهٔ زمانی یک یا دو هفته بیشتر قابل پیشبینی نیست، ولی با توجه به انتظارات کلی از بارشهای احتمالی، برای جلوگیری و کاهش آسیبهای احتمالی و خسارتهای ممکن ناشی از سیلهای گسترده مانند اواخر سال 97 و اوایل سال 98 و برای حفظ آب و خاک باید برنامههای اجرایی متناسب در دستورکار متولیان امر قرار گیرد؛ بهخصوص در مناطق شیبدار با پتانسیل وقوع رواناب و سیلاب (متناسب با میانگین بلندمدت بارش تجمعی منطقهٔ موردنظر) و مناطق با کمبود پوشش گیاهی اقدامات آبخیزداری و ساخت آببندهای فنی مناسب توسعه داده شود.
کمآبیها جبران نمیشود
با اینکه در سه سال گذشته شاهد کمبارشی محسوس بودهایم و طبق گفتهٔ رئیس مرکز ملی اقلیم و خشکسالی سازمان هواشناسی وقوع یک سال بارندگی مناسب هیچگاه نمیتواند کمآبی شدید موجود در کشور را جبران کند. او البته ابراز امیدواری کرد که «بارندگیهای نسبتاً مناسب امسال کمک کند تا خسارتهای ناشی از کمآبیهای اخیر اندکی ترمیم شود»، اما گفت: «حتی اگر در پاییز و زمستان امسال شاهد فصلهای بسیار پربارشی باشیم، بازهم معضل کمآبی در کشورمان برطرف نخواهد شد، زیرا سه سال آبی متوالی است که اغلب نقاط کشورمان با کمبارشی محسوسی مواجه است؛ بهطور مثال، در همین سال آبی جاری (مهر ۱۴۰۱ تا شهریور ۱۴۰۲)، بارندگیها در استان خراسانرضوی ۵۲ درصد کمتر از نُرمال و در استان تهران ۴۱ درصد کمتر از متوسط بلندمدت بوده و امسال حتی در سه استان شمالی نیز بارندگیها بین ۲۰ تا ۳۰ درصد پایینتر از نرمال بوده است.»
بر پایهٔ توضیحات رئیس مرکز ملی اقلیم و خشکسالی سازمان هواشناسی کمبارشیهای سه سال گذشته در کشور به حدی بوده است که اگر میزان کمبود بارش نسبت به شرایط نرمال در طول این مدت را در برخی مناطق کشور جمع بزنیم، رقم حاصل، از میزان بارش نُرمال سالانهٔ آن مناطق بیشتر میشود. بهعبارتی دیگر، شرایط در سه سال اخیر بهگونهای بوده است که گویی در این مدت، عملاً یک سال هیچ بارانی در برخی مناطق کشورمان نباریده است.
رئیسی: اخبار ایران را از مسیر مستقیم دریافت کنید
رئیس جمهوری که برای شرکت در نشست مجمع عمومی سازمان ملل به نیویورک سفر کرده، روز گذشته با دبیرکل سازمان ملل متحد دیدار کرد و به او گفت: «جلوگیری از زیادهخواهی سلطهطلبان از جمله انتظارات مردم از سازمان ملل است». این درحالی است که نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد امسال که از دیروز آغاز شد، بدون حضور چهار کشور عضو شورای امنیت، یعنی انگلیس، فرانسه، روسیه و چین انجام میشود و در این دوره سران ۱۹۳ کشور حضور دارند.
روز گذشته هفتاد و هشتمین مجمع عمومی سازمان ملل متحد به ریاست «دنیس فرانسیس» از «ترینیداد و توباگو»، جنوبیترین کشور جزیرهای در حوزهٔ دریای کارائیب آغاز شد. در این دوره از نشست مجمع عمومی اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد، حضور ندارند و هفتاد و هشتمین دور این مجمع بدون حضور انگلیس، فرانسه، روسیه و چین برگزار خواهد شد و حضور آمریکا در این نشست هم تنها از جنبه میزبانی اجلاس سالانه سازمان ملل است که در قلب مَنهتن برگزار میشود.
«ابراهیم رئیسی»، رئیس جمهوری ایران نیز که قرار است در این نشست به ایراد سخنرانی بپردازد، روز گذشته با «آنتونیو گوترش»، دبیرکل سازمان ملل متحد دیدار کرد.
رئیسی در این دیدار ضمن قدردانی از تلاشهای دبیرکل و دبیرخانه سازمان ملل، توجه به خواست ملتها در اجرای عدالت، رفع تبعیض و فقر و همچنین امنیت پایدار را از جمله ماموریتها و وظایف اصلی سازمان ملل برشمرد.
او جلوگیری از زیادهخواهی و سلطهطلبی را از جمله انتظارات مردم از این سازمان دانست و با بیان اینکه جنگافروزی طبیعت قدرتهای بزرگ و نظام سلطه است، اقدامات سازمان ملل برای جلوگیری از این رویههای خطرناک و مخل صلح و ثبات جهانی را ضروری خواند.
رئیسی جلوگیری از زیادهخواهی و سلطهطلبی را از جمله انتظارات مردم از این سازمان دانست و اقدامات سازمان ملل برای جلوگیری از این رویههای خطرناک و مخل صلح و ثبات جهانی را ضروری خواند
رئیس جمهوری با اشاره به نگرانی کشورها در قبال آینده سیاسی و اجتماعی افغانستان، یمن و سوریه و همچنین تجزیهطلبی در آفریقا در سایه زیادهخواهی و قدرتطلبی نظام سلطه، نقش مهم سازمان ملل در جلوگیری از ظلم به مردم این کشورها را یادآور شد.
او با بیان اینکه بنای جمهوری اسلامی ایران همکاری با سازمان ملل است، بر آمادگی ایران در مشارکت برای گسترش صلح و امنیت در جهان و جلوگیری از ظلم به ملتها تاکید کرد.
او همچنین از دبیرکل سازمان ملل خواست اخبار مربوط به ایران را مستقیما و از مسیر درست و صحیح پیگیری و دریافت کند چرا که رسانههای تحت تاثیر نظام سلطه تصویر درستی از ایران ارائه نمیدهند.
رئیسی عدالت جنسیتی و توجه به حقوق زنان در جمهوری اسلامی ایران را در دنیا کم نظیر خواند و حضور چشمگیر زنان و دختران ایرانی در عرصههای مختلف علمی، ورزشی، اجتماعی و فرهنگی را از مصادیق آن برشمرد.
«آنتونیو گوترش» نیز در این دیدار ضمن ابراز علاقهمندی به توسعهٔ همکاریها بین سازمان ملل و جمهوری اسلامی ایران، از ایجاد تحولات مثبت در مناسبات ایران و عربستان به عنوان دو کشور اثرگذار بر ثبات منطقه استقبال کرد.
دبیرکل سازمان ملل همچنین ضمن قدردانی از نقش سازنده ایران در قبال تحولات یمن، بر حمایت این نهاد بینالمللی از ابتکارات ایران برای پایان بخشیدن به بحران یمن تاکید کرد.
این حکایت قدیمی را بارها از پدرانمان شنیدهایم که مردم در صبح روز ۲۸ مرداد شعار «زندهباد مصدق» سر میدادند و در عصر «مرگ بر مصدق». صبحگاه مینوشتند «از جان خود گذشتیم، با خون خود نوشتیم: یا مرگ یا مصدق» و عصرگاه همان روز شعار میدادند: «مصدق کلهکدو سیاستت رفت لاپتو». تا سالها این حکایت را باور کردیم تا بزرگ شدیم و خواندیم و شنیدیم: آن مردم عصر همان خلقالله صبح نبودند. اما بهراستی مردم ما کدامند؟ آنها که از جان و مال خود گذشتند، زیر تانک و روی مین رفتند تا از «جان و مال و ناموس» هموطنان خود دفاع کنند، یا او که همزمان کالاهای نایاب را احتکار میکرد تا ریال و دلار بیشتری به جیب بزند؟
مدیر ساختمانی که پول شارژ میگیرد و خانهای چندطبقه را به حال خوب رها میکند تا فروریزد، یا همسایهای که جلوی پاگرد خانهٔ همسایهاش را جارو میکند؟ مهندسی که برای یک خانه در شهر و دو خانه در ده، پای پروژهٔ ماستمالیشدهای را امضا میکند، یا آنکه در پی گسلهای زیرین است تا مبادا تکانی از اعماق زمین، آب را در دل ساکنان بنایی بلرزاند؟
مردم کدامند؟ رانندهای که جلوی تو میپیچد و حق تقدمت را سلب میکند، یا راکبی که صد متر مانده به خط عابر پیاده سرعتش را میکاهد تا سالخوردهای گذر کند؟ نانفروشی که به «افراد نیازمند» به رایگان قرصی نان میدهد، یا کاسبی که مینویسد: «نسیه ممنوع»؟ رانندهٔ اتوبوسی که در تیغ تیز آفتاب جلوی پایت ترمز میکند، یا او که برای بلیطی دادهنشده با مسافری دست به یقه میشود؟
مردم آن کسانی هستند که برای دفاع از حقوق اجتماعی خود و هموطنانشان میگویند و مینویسند و تاوان میدهند، یا آنکه حریم امنی را میجوید و به نظاره میایستد تا توفان حوادث کِی بیاید و او را با خود ببرد یا نه؟
آنچه شمرده شد فقط بخشی از کنشهای روزمرهای است که هر لحظه در اطراف خود میبینیم. اگر به رسم کلاسهای دبستان آنها را در دو دستهبندی کلی «خوب» و «بد» تقسیم کنیم؛ اولی گویایِ یک جامعهٔ انسانی، متعادل، اخلاقی و ایدهآل است و دومی جامعهای تبهکار که هر فرد پا بر شانهٔ دیگری میگذارد تا شاید خود را بالا بکشد. اولی جامعهای مشارکتی است و دومی جامعهای رقابتی، آنهم رقابتی خودخواهانه، کور و غیراخلاقی که به تعبیر فلاسفه، در آن «انسان، گرگِ انسان است».
پیچیدگیهای جامعه از اینجا سرچشمه میگیرد که همهٔ مردم جزو گروه «خوب»ها و همهشان جزو «بد»ها نیستند. جامعه نه کاملاً ایدهآل و مشارکتی است و نه فقط رقابتی و تبهکار. آن چه وضعیت موجود را که تلفیقی از هر دو است، به جامعهای ایدهآل و انسانی نزدیک میکند تلاشهای فرهنگی و انسانی است. بهخلاف باور عامیانهای که همهچیز را به «کار فرهنگی» احاله میدهد، این کار فرهنگی در خلأ، انتزاع و محیطی آزمایشگاهی تکوین نمییابد، بلکه نیازمند محیط اجتماعی مناسب است.
آموزش، رسانههای جمعی، فرهنگ عمومی، نظام سیاسی و در شکلی وسیعتر نظام اقتصادی-اجتماعی که در آن زندگی میکنیم، به محیط اجتماعی ما و پس از آن به فرهنگ ما جهت میدهند. «کنش فرهنگی» در یک «فضای اجتماعی مناسب» است که معنا مییابد. این فضای اجتماعی گرچه تا سطح بسیار زیادی از مؤلفههای کلان جامعه تاثیرپذیر است، اما عاملیت افراد و نقش افراد در ایجاد چنین بسترهایی را نمیتوان نادیده گرفت. لازمهٔ شکلگیری این بسترها «شناخت جامعه» با تمام خوبیها و بدیهای آن است. نگاه واقعبینانه و آسیبشناسانهای که هر نوع تبهکاری را بهصرف آنکه توسط انبوهی از «مردم» انجام میشود، تأیید نمیکند و در مقابل، هر رفتار مثبت و «خوب»ی را لزوماً نمودار کل جامعه نمیانگارد.
یک زن مگر از زندگی چه میخواهد؟
«مثل همهٔ روزها، یک روز صبح، مردم شهر از خواب بیدار شدند. زنها سماورها را روشن کردند، جلوی آینهها دستی توی صورت بردند، چادرهای گلدار سر کردند، دمپایی پا کردند و راه افتادند طرف نانوایی محل.
زنها چای ریختند. مردها چای را هورت کشیدند. زنها از کمی خرجی نالیدند. مردها عربده کشیدند و زدند روی دست بچهها که قند کش میرفتند. بچهها بُق کردند.»
«مثل همهٔ عصرها»، مثل همهٔ روزهای معمولی ما آدمهای معمولی است. نوشتاری که کانون روایت آن با محوریتی زنانه است. زبان ساده و روایتی دقیق و بیکموکاست که از لحظهلحظهٔ روزمرگیها، تنهاییها و هراسهای یک زن خانهدار سخن میگوید.
این مجموعه داستان که از هجده داستان خوشخوان و کوتاه تشکیل شده، نخستین اثر کوتاه «زویا پیرزاد» است که مانند بقیهٔ آثار او چون «عادت میکنیم» و «چراغها را من خاموش میکنم» روایتی سمبلیک و جنسیتگرایانه دارد. داستانها در جستوجوی قهرمان نیستند و شخصیت اصلی معمولاً زن خانهداری است که یک پرسش اساسی را در ذهن مخاطب خود بهوجود میآورد؛ «یک زن مگر از زندگی چه میخواهد؟»
داستان از رنجی بزرگ و زنانه از زمانهٔ دور سخن میگوید که زنان، حق اعتراض نداشتند و به سکوت، رضایت میدادند. این رنجِ نابرابری در دنیای مدرن کنونی نیز به اشکالی دیگر چون مخالفت با جنبشهای زنان کماکان وجود دارد.
داستانها در عین مستقل بودن، ارتباطی معنایی با هم دارند و به موضوعی واحد پرداختهاند و نویسنده از شگرد جزئیگویی و فشردگی معنایی در روایتها استفاده کرده است. از حاشیهٔ پهنِ سفید بشقابهای آبی که لبپر شدهاند تا عدسهای پختهای که به موزاییکها چسبیدهاند و با جارو نمیروند. شیوهای که نویسنده تلاش دارد با نگاهی امپرسیونیستی، برداشت و دیدگاه خود از جزئیات را به بطن و ضمیر مخاطب برساند تا داستان در چندین لایه بهشکلی موازی، ملموس و زنده روایت شود.
«زویا پیرزاد» با پرداختی دقیق، از احساسات، عادتهای زندگی و سادهترین اتفاقات روزمره صحبت میکند، از تجربهٔ زندگی یک زن، که به نیازش برای گذران لحظات خصوصیاش بیتوجه است. لحظاتی که هیچکس، نه همسر و نه فرزندانش سهمی در آن ندارند و زن گمان میکند تنها زمانی میتواند مالک این لحظات شود که در وظایف خانه، سستی نکند.
زاویهدید در بیشتر داستانهای این مجموعه سومشخص است و در چند داستان دیگر اولشخصی است که میان خردهکارهای روزمرهٔ زندگی از آشپزی، خانهداری و مسائل خانوادگی صحبت میکند. راوی در شروع داستانها از کالبد خود بیرون میآید و زندگی زنی را که در آینهٔ روبهرویش قرار دارد، از زبان سومشخص برای مخاطب بیان میکند.
«مادرم میگفت: «رختها را باید سوا سوا شست. ملافهها با هم، لباسهای زیر باهم، لباسهای بچهها باهم.» اما من همه را با هم میشستم. مادرم میگفت: «بهداشتی نیست.» پوزخند میزدم. مادرم میگفت: «خدا را شکر کن که مجبور نیستی با چوبک و آب سرد رخت چنگ بزنی. زمان ما…» و من فکر میکردم کاش آدم همیشه چیزی برای چنگ زدن داشته باشد. رخت یا نردههای طلایی، یک ضریح، شغلی در اداره، امید به ترفیع و عیدی و اضافهحقوق، دفترچه پساندازی در بانک، آرزوی خانهای بزرگتر با صندلیهای استیل، اتومبیل، انگشتر برلیان، کیف لویی ویتون، ساعت رولکس، عروسی در فلان هتل، بچههای چاق با کارنامههای پر از نمرهٔ بیست، دوستانی که بشود با آنها دربارهٔ روش درست جا انداختن فسنجان حرف زد، یا پشت سر دوستان دیگر غیبت کرد، یا سلمانی رفت.»
نویسنده، داستان را بهسویی میکشاند تا مخاطب این دریافت را داشته باشد که راوی برای چنگ زدن در جامعهای دوقطبی، ضجه میزند. خود را به در و دیوار میکوباند تا طعم زندگی را در فضایی بدون جنسیتنگری و خرافات تجربه کند. همانطور که در بخشهایی از داستان، کنایاتی به اعتقادات و خرافات موجود در جامعه نیز به چشم میخورد. اما عادت! تنها بهانهایست که شخصیت داستان برای ادامهٔ امورات زندگیاش به آن خو کرده است.«درگاهی پنجره» که نام یکی از داستانهاست، آشناییزدایی نویسنده است از گوشهای که در جایجای داستان از آن یاد میشود و آن را راحتترین جای دنیا میخواند. رابط بین دنیای بیرون و درون. کجا بهتر از جایی که به آن عادت کردهایم؟
«مثل همهٔ عصرها»، زن که کنار پنجره، غرق تماشای مردم، کوچه و خیابان است، از هر تغییری هراسان است و دلبستهٔ عادتها و امورات روزانهٔ خود شده است. زندگی که سالیان سال، همچون خطی صاف، همهٔ سالها و ماهها و روزهایش شبیه بههم بوده، بیهیچ اتفاق و دگرگونی. داستان از دلبستگی به دردها و رنجهایی میگوید که کمکم سروکلهشان در خانه پیدا شده است و در مقابل، هر آنچه را که وجود فیزیکی ندارد، به دست فراموشی میسپارد.
نویسنده درعینحال که سعی دارد، شخصیتها و مکانهای اضافی به داستان لطمه نزند، در یکی از داستانها، راوی را به زمان و مکان دیگری میبرد، که از جنگ و تبعات آن حرف میزند؛ جنگی که پیامدهای آن، گریبانگیر زنان و مادران میشود. «پسرم در جنگ کشته شد و همسرم و همهٔ بستگانم.» نویسنده با بیان چهرهٔ جنگ، از زاویهٔ دیگری به دنیای زنانه ورود میکند و تن رنجور و نحیف زن را که نگران برهمخوردن آرامش زندگیاش است، میانِ واژگان به تصویر میکشد. راوی همچنین لابهلای داستان، پای مشکلات و دغدغههای اجتماعی را نیز به میان میکشد. مشکلات اقتصادی، هزینهها و هراسهای یک زندگی مدرن که به دلِ زنِ قصه افتاده است. سفرهٔ خالی مردم و زنی که اعتبار و جایگاهش را زمانی میداند که بتواند از حقوقِ آخر ماه اضافه بیاورد. اعتباری که در پسانداز ماهیانهٔ یک خانواده در شرایط امروز به صفر رسیده است.
«خانم ف دارد به بانک میرود تا صرفهجویی ماه قبل را به تساوی در دو حساب پسانداز که به اسم دو فرزندش باز کرده است، بگذارد. خانم ف دارد فکر میکند، حساب میکند، برنامهریزی میکند، چند سال دیگر شاید بشود با این پول بردیا را برای ادامه تحصیل راهی خارج کرد. وقتی که یاسمن خواست ازدواج کند با این پول، جهیزیهٔ آبرومندی تهیه میکنیم.»
«زویا پیرزاد» که در داستانهایش، مخاطب را به فضایی با زبان ساده و روزمره دعوت میکند، در مصاحبهای با مجلهٔ «کوریه انترناسیونال» در این باره گفته است: «هر نویسنده همانگونهای که هست مینویسد و من خودم شخصاً انسان پیچیدهای نیستم و به همین خاطر ساده مینویسم. آنچه در ادبیات فارسی دوست ندارم این است که شخصیتها همانطور که در زندگی روزمره صحبت میکنیم، صحبت نمیکنند. وقتی من شروع به نوشتن میکنم، کلمات اینگونه به ذهنم میآیند و من با خودم میگویم: بله، من به این سبک نوشتار نزدیکم و این زبان من است.»
این کتاب طبق قرارداد کپیرایت میان «زویا پیرزاد» و نشر «مرکز» با ناشران خارجی تاکنون به زبانهای فرانسوی، لهستانی، گرجی، ژاپنی و اسلوونیایی ترجمه و در فرانسه، لهستان، گرجستان، ژاپن و اسلوونی منتشر شده است.
«مثل همهٔ عصرها»، مثل همهٔ روزهاست، با این تفاوت که راوی، نور دوربینش را روی خردهاتفاقات زندگی انداخته است. روی عادتهای مردمی که مجال و انگیزهای برای تغییر ندارند، اما برای سقوط نکردن از ارتفاع سادگی، صورتکهای خندان را جستوجو میکنند. «مثل همهٔ عصرها»، بیان یک زندگی و انتقال یک احساس زنانه است.
در جهانی که به نظر میرسد در حال دویدن است، جهانی موازی وجود دارد که از ما میخواهد کمی تامل کنیم، قدردان باشیم و دوباره به یکدیگر بپیوندیم. ایتالیا که در سال ۱۹۸۶ میلادی با جنبش “Slow Food” یا غذای آهسته به ایده بزرگتری به نام جنبش آهسته دست یافت، بعدها مفهوم «شهرهای آهسته» را با تشکیل سازمان بینالمللی “Cittaslow” و روشی ساختاریافته نهادینه کرد. به این ترتیب که یک شهر با جمعیتی کمتر از ۵۰ هزار نفر و با پایبندی به زیرساختهای محیط زیستی، فرهنگی، اجتماعی و در دفاع از روحیه زندگی پایدار میتواند به مجموعه شهرهای آهسته ملحق شود. هرچند فراتر از مرزهای این کشور و فارغ از استانداردهای سختگیرانه این سازمان، آهستگی به بخشی از نیاز جوامع برای کاهش مصرفگرایی و افزایش رفاه روانی تبدیل شدهاست. بهگونهای که این جنبش از شهرهای سراسر جهان دعوت میکند که راههای غنیتری را برای تجربه زندگی انتخاب کنند و البته این موضوع بعد از دوره پاندمی کووید 19 اهمیت بیشتری پیدا کردهاست.
امروزه اثر جنبش آهسته و در نگاه کلیتر، زندگی آهسته با رویکردهای گوناگون در کشورهای جهان به چشم میخورد. مانند فرهنگ ذن در ژاپن، که آهستگی را به عنوان ابزاری برای رسیدن به تمرکز به کار میگیرد و دانمارک با استفاده از سبک زندگی هوگه، ساکنان اسکاندیناوی را به لذت و آرامش بیشتر فرا میخواند. همچنین با بررسی تاریخ اجتماعی ایران، میتوان زندگی آهسته را در جنبههای مختلف فرهنگی و به خصوص خوراکشناسی ایران قدیم مشاهده کرد.
در واقع مجموعهای از رفتارهایی با ریتم آرامتر در بخشهایی مانند آموزش، هنر، ارتباطات و گردشگری، زندگی آهسته را تشکیل میدهند و در این میان گردشگری آهسته راه را برای جستجوی تجربیات معنادار هموارتر میکند.
اما در زمانهای که روزانه خطوط هوایی متعدد، هزاران جهانگرد ماجراجو را بر فراز قارهها به سوی جاذبههای دیدنی روانه میکنند و به تعبیر داریوش شایگان: «گردشگر امروزی میخواهد همه چیز را هر چه زودتر بهدست آورد، هر چه زودتر ببیند، بهره گیرد، ببرد و به خانه بازگردد» گردشگری آهسته چگونه میتواند در توسعه گردشگری پایدار تاثیرگذار باشد؟
گردشگری آهسته با استفاده کمتر از منابع و پرهیز از مصرفگرایی و حفظ احترام به میزبان، به ایجاد چرخه تولید و مصرف پایدار کمک خواهد کرد
گردشگری آهسته فرصت ایجاد ارتباط واقعی و عمیقتر با مردم، مکانها، فرهنگ، غذا، میراث و محیطزیست را فراهم کرده، سرعت آرام سفر را ترویج و سنتهای فرهنگی را حفظ میکند. «مسافر آهسته» بودن به معنای حمایت و ارزش بخشیدن به محیط اطراف است. در این شیوه از سفر، گردشگر تمایل به سکون بیشتر و مشارکت بهتر با جامعه محلی دارد. بنابراین ماندگاری در یک جغرافیای کوچک را به دیدن جاذبههای بیشتر ترجیح میدهد. مسافر آهسته، روزهای متوالی به همراه ایل کوچ میکند، از همکاری در برداشت محصول در یک مزرعه کوچک لذت میبرد و با اقامت طولانی در مقصد، دست به خلق یک تجربه اجتماعی مشترک میزند.
در نتیجه این نوع از گردشگری، با در نظر گرفتن منافع اقتصادی برای میزبان و مزایای فرهنگی برای گردشگر، مجموعهای از تعاملات این دو گروه را امکانپذیر میسازد.
گردشگر آهسته برای رسیدن به مقصدش شتاب ندارد زیرا مسیر را به مثابه بخش مهمی از سفر درک کرده و چگونگی رسیدن را بر اساس همین فلسفه آهستگی انتخاب میکند. در حالی که سفر و گردشگری میتواند با تأثیرات مخرب محیط زیستی، سهم عمدهای در تغییر اقلیم داشته باشد، گردشگری آهسته از طریق حمل و نقل پایدار، ردپای اکولوژیکی کمتری به جا میگذارد.
به همین منظور بیش از 50 مسیر پیاده روی در دنیا به قصد لذت بردن از طبیعت، گذر از میان آثار باستانی، ملاقات با کشاورزان و حتی دیدن طلوع آفتاب بر فراز یک قله، طراحی شده است. این مسیرها از میان روستاها و شهرهایی عبور میکنند که برای گردشگران ناشناختهترند و به آنها فرصتی برای کشف دوباره ابعاد معنوی و فرهنگی سفر را میدهند.
پیادهروی 55 کیلومتری در منطقه «کوچاماتانس» در گواتمالا و دیدار مردمانی با زبان مایایی در چشمانداز آتشفشانهای آمریکای مرکزی و همچنین طی کردن مسیر 160 کیلومتری سرخپوستنشینان «تاراهومارا» در مکزیک که در قرن هجدهم توسط اسپانیاییها برای دسترسی به معادن نقره ساخته شد و در شیبهای سبز و گذرگاههای جنگلی، روزانه توجه بیش از 300 مسافر را به خود جلب میکند، نمونههای کوچکی از ظرفیتهای بیشمار گردشگری آهسته به شمار میروند.
قایقسواری در میان آبراهها و رودخانههای درون شهری، استفاده از قطارهای محلی اروپا و دوچرخهسواری طولانی در نوار ساحلی، شیوههای دیگری از حمل و نقل آهسته در سفر هستند.
«قدرت نهفته در یک جاده روستایی، وقتی در آن قدم میزنیم متفاوت است با وقتی که از رویش با هواپیما میگذریم. فقط کسی که روی جاده قدم میزند، از قدرتی که در اختیار آن است باخبر میشود. راه برای کسی که از هواپیما به آن نگاه میکند، چیزی بیش از پهنهای گسترده نیست.» این بخشی از نوشتار والتر بنیامین – نظریهپرداز آلمانی- است که با استفاده از مفهوم پرسهزن، توجه ما را به نوعی جستجوگری جلب میکند. پرسهزنی که شکل مدرنی از تجربه در کلانشهر معاصر است، به بازاندیشی عناصر فرهنگی شهر از طریق کنجکاوی، حضور در متن جامعه و به تماشا نشستن عابران گذرنده میپردازد که در حال حاضر میتوان گفت با گردشگری آهسته و فرهنگی گره خوردهاست.
و در نهایت گردشگری آهسته با استفاده کمتر از منابع و پرهیز از مصرفگرایی و حفظ احترام به میزبان، به ایجاد چرخه تولید و مصرف پایدار کمک خواهد کرد. هر چند جنبش آهسته با تاکید بر تقویت جامعه محلی و حفاظت از جهانِ درحال فروپاشی فقط یک تغییر اقتصادی نیست بلکه یک موضوع فلسفی درباره جوامعی است که کنترل بر سرنوشت خود را به دست میگیرند و تضمین میکنند که ساکنان آنها نه تنها به زندگی ادامه میدهند، بلکه رشد میکنند و میدانند در حالی که ممکن است مسیر، چالش برانگیز باشد اما رسیدن به جهانی پایدار، پویا و مرفه، ارزش سفر را دارد. دنیایی که رنگها نه تنها دیده میشوند بلکه تجربه میشوند.
منابع:
والتر بنیامین. (1401) . خیابان یک طرفه . (ترجمه حمید فرازنده). تهران . نشر مرکز
داریوش شایگان. (1378) . آسیا در برابر غرب . تهران . انتشارات امیرکبیر
De Salvo,P. (2017). Slow Tourism: A Theoretical Framework. Researchgate.net
«شما روزی خواهید شنید که چرخ هواپیمایی در چالهای گیر میکند، یا قطاری به ناگهان از روی ریل سقول میکند، یا جادهای خودروها را میبلعد. شاید این موضوع الان برای برخی مانند یک جوک باشد، اما اگر وضعیت به همین شکل پیش برود، این اتفاقات خواهد افتاد.» این را «غلامعلی جعفرزاده ایمنآبادی»، رئیس پیشین سازمان نقشهبرداری کشور با صدایی حاکی از نگرانی زیاد میگوید. هفتهٔ قبل نیز «علی جاویدانه»، رئیس فعلی همین سازمان، به کمیسیون اصل نود مجلس شورای اسلامی رفته بود و دربارهٔ آنچه این روزها «فرونشست زمین» گفته میشود، هشدار داده بود؛ جلسهای که از آن فقط یک جمله به رسانهها رسید: «فرونشست به مرحلهٔ خطرناکی رسیده و در کشور پنج برابر نُرم جهانی فرونشست در حال وقوع است.» جملهای که چندان هم مورد توجه رسانهها قرار نگرفت. اگرچه دربارهٔ خالی شدن آبخوانها و اضافهبرداشت از منابع آب زیرزمینی در رسانهها صحبتهای زیادی مطرح شده است، اما فرونشست بهعنوان یکی از تبعات مهم این اضافهبرداشتها چندان محل بحثهای داغ نیست. با خالی شدن آبخوانها سطح زمین آرامآرام و نامحسوس پایین میرود و به چشم نمیآید. فقط در جاهایی مانند دهانهٔ چاهها که لوله داخل زمین رفته است، این پایین رفتن سطح زمین آشکار میشود. کشاورزان قدیمی تصور میکردند که لولهٔ فرورفته در زمین آرامآرام در حال بیرون آمدن است، به همین دلیل برخی به این پدیده، «لولهزایی چاهها» هم میگفتند. اما ماجرا بسیار فراتر از اینهاست؛ نه فقط فرونشستن زمین نشان از خالی شدن و کاهش ظرفیت و تخریب آبخوان دارد، که تبعاتی هولناکتر هم از پی آن در انتظار پهنههای خاکی است. زمین سست میشود و سازههایی که به اعتبار استحکام زمین بر آن برپا شدهاند نااستوار میشوند، ساختمانها و تأسیسات متزلزل میشوند و خسارت بهبار میآورند. گاهی نیز تونلهای طبیعی و زیرزمینی خالیشده از آب دیگر توان تحمل بار لایههای رویی خود را ندارند، زمین بهناگاه دهان باز میکند و «فروچاله» تا صدها سال بر سطح زمین باقی میماند. این تصویریاست از آنچه تاکنون در نقاطی از ایران رخ داده و دستکم در ۱۱ درصد مساحت ایران در شرف وقوع است.
در مجلس کم نیستند نمایندگانی که به ممنوعیت کشت محصولات آببر در حوزهٔ انتخابیشان اعتراض میکنند، نه فقط در این دوره که در همهٔ ادوار مجلس چنین اعتراضاتی از تریبون خانهٔ ملت بسیار شنیده میشود. از آن طرف بیلانهای اعلامشده از تولیدات کشاورزی، خصوصاً در پایان هر دولت «رشد تولید» را نشان میدهند، اعداد اعلامی برای سطح زیرکشت کشور گویی خبر از وجود منابع سرشار آب در کشور را میدهند و شعار «خودکفایی در محصولات کشاورزی» با جدیت دنبال میشود. اما از آنطرف آمارهای منابع آب، دستکم از یک دهه قبل آژیر قرمز هشدار را بهصدا درآوردهاند. بااینحال، برخی تصمیمهای اتخادشده، چه در دولت و چه در مجلس، چندان رنگوبویی از وضعیت هشدار و بحران آب ندارند. نمونهاش مجلس که در تیرماه ۱۳۸۹ با تصویب «قانون تعیینتکلیف چاههای آب فاقد پروانهٔ بهرهبرداری» آب پاکی را روی دست همه ریخت و بیشبرداشت از منابع آب زیرزمینی را قانونی اعلام کرد. موضوعی که بر وضعیت بحرانی آبخوانهای کشور تأثیر زیادی داشت. تا جایی که حالا بنابر اعلام وزارت نیرو، کسری تجمعی منابع آب زیرزمینی به عددی بالغ بر ۱۴۳ میلیاد مترمکعب رسیده است. امروز ۸۰۰ هزار حلقه چاه که فقط ۵۵ درصدشان مجوز دارند، آب را از زیر زمین بیرون میکشند تا به مصرف شرب و کشاورزی و صنعت برسانند. آن ۴۵ درصد بقیه هم لابد منتظر مصوبهٔ دیگری از مجلس هستند تا قانونی شوند. هر دو کیلومترمربع یک چاه!
آبخوان خالی، سست میشود و در خود فرو میرود و فرونشست را بهعنوان کارنامهٔ عملکرد آبی ما برای چند صدسال باقی میگذارد، اما آسیبهایش را امروز به ما وارد میکند. مناطق زندگی حدود نیمی از ما ایرانیان و ۱۱ درصد از مساحت کشورمان با خطر فرونشست روبهرو است. این را «گزارش مدیریتی وضعیت فرونشست زمین در ایران و ارائهٔ راهکار اولویتدار برای کاهش خطرات آن» میگوید؛ گزارشی که اسفندماه ۱۴۰۱ توسط «مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی» و به قلم «علی بیتاللهی» در اختیار هیئت دولت قرار گرفته است.
گزارشی که میگوید: «براساس ارزیابی در مقیاس کشوری مطالعهٔ حاضر، وسعت و گستردگی پهنههای فرونشستی در ایران، حدود ۱۸۵ هزار کیلومترمربع (۱۸ میلیون و ۵۰۰ هزار هکتار) و معادل تقریبی ۱۱ درصد از وسعت سرزمینی ایران است. اما در همین بخش از محدودههای در معرض خطر فرونشست زمین در ایران، بخشهای وسیعی از کلانشهرها، شهرهای بزرگ و آبادیهای متعدد واقع شده است که جمعیت ساکن در آنها حدود ۴۹ درصد جمعیت کل کشور را در بر میگیرد که معرفِ میزانِ بهمراتب بالای ریسک فرونشست زمین در کل کشور است.»
۱۱ هزار کیلومتر از خطوط انتقال گاز، یک هزار کیلومتر از خطوط اصلی انتقال نفت، ۲۴ سایت جمعآوری و تفکیک و اندازهگیری نفتی، ۲۲ تلمبهخانهٔ نفت، ۱۶ مورد تأسیسات نفتی و ۱۸ انبار نفتی فعال در پهنههای فرونشستی کشور قرار دارند.
استانهای پرجمعیت در معرض خطر بیشتر
گزارش اعلام میکند: «وسعت زونهای فرونشستی در استان خراسانرضوی بهمراتب بالاتر است و در ادامه استانهای فارس، کرمان، خوزستان و اصفهان قرار میگیرند. نرخ بالای فرونشست زمین در استانهای کرمان (حوالی بهرمان و رفسنجان) و جنوب استان البرز است.» تنها ۴۰ هزار و ۲۴۲ کیلومتر مربع از استان خراسانرضوی با فرونشست روبهرو است. در فارس این عدد ۱۷ هزار و ۴۵۴ کیلومترمربع، در کرمان ۱۲ هزار و ۵۴۰ کیلومترمربع و در خوزستان ۱۲ هزار و ۱۶۵ کیلومترمربع است.
کمترین مساحت پهنهٔ فرونشست در استانهای گیلان با ۵۰ کیلومترمربع، مازندران با ۱۰۰ کیلومترمربع و سیستانوبلوچستان با ۱۵۰ کیلومترمربع به ثبت رسیده است.
اما اگر مساحت استانها را بر مساحت پهنههای فرونشست تقسیم کنیم، درمییابیم که استان تهران دارای بیشترین تراکم پهنههای فرونشستی است و پس از آن، استانهای خراسانرضوی، اردبیل و گلستان قرار دارد. یعنی ۳۵.۲ درصد مساحت استان تهران در معرض خطر است، در استان خراسانرضوی این عدد ۳۴.۴ است و ۲۷.۳ درصد از مساحت اردبیل و گلستان نیز همین وضعیت را دارند. گزارش میگوید که با توجه به مساحت بالای استان خراسانرضوی و همچنین تراکم بالای پهنههای فرونشستی در این استان «توجه به مخاطرهٔ فرونشست زمین در استان خراسانرضوی باید اولویت بالاتری داشته باشد.»
فرونشست جمعیت شهری و روستایی نمیشناسد، همه را در معرض خطر قرار میدهد؛ در روستاها عمدتاً بهدلیل وجود واحدهای مسکونی بدون اسکلتبندی و در شهرها بهدلیل بارگذاری زیاد جمعیت در واحد سطح. دادههای مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی نشان میدهد که بیشترین تعداد روستاهای در معرض خطر فرونشست در استانهای خراسانرضوی، تهران، گلستان و فارس قرار دارند و از نظر تعداد شهرهای در معرض فرونشست پس از استان اصفهان، استانهای خراسانرضوی، فارس و تهران در ردههای اول قرار دارند.
در خراسانرضوی یکهزار و ۴۲۲ روستا با جمعیتی بیش از یک میلیون و ۵۳ هزار نفر در معرض خطر فرونشست هستند. ۳۷۶ روستای استان تهران با جمعیت بیش از ۷۰۴ هزار نفر، ۵۴۹ روستای استان گلستان با جمعیت ۵۹۶ هزار و ۹۲۱ روستای فارس با جمعیت ۵۷۵ هزار نفر بیشتر جمعیت روستایی در معرض خطر فرونشست را تشکیل میدهند.
همین آمارها برای شهرهای در معرض فرونشست بهاینترتیب است که ۱۲ میلیون و ۶۲ هزار نفر اهالی ۲۹ شهر استان تهران در ردهٔ اول جمعیت شهری در معرض خطر فرونشست قرار گرفتهاند. چهار میلیون و ۳۱۲ نفر ساکنان ۴۳ شهر خراسانرضوی و ساکنان ۵۸ شهر استان اصفهان با جمعیت چهار میلیون و ۲۹ هزار نفر دومین و سومین جمعیت شهری در معرض خطر فرونشست هستند.
در ۳۸۰ شهر و ۹ هزار و ۲۰۰ روستای کشور که در معرض فرونشست قرار دارند، چهار میلیون و ۲۴۰ هزار واحد مسکونی فاقد اسکلت وجود دارند
آنچه بر زندگیمان سایه میاندازد
فرونشست، فقط آن تصویر آخرالزمانی ظاهر شدن یک فروچاله و سقوط خودروها و ساختمانها به داخل آن نیست. آثاری بسیار گستردهتر دارد که گزارش مهمترین اثر آن را «آثار زیانبار محیط زیستی» میداند: «در اثر افت سطح آب زیرزمینی و شروع تراکم لایههای زیرسطحی، میزان نفوذپذیری و قابلیت انتقال محیط زیرسطحی و آبرفتی بهطور قابلملاحظهای رو به کاهش میگذارد، میزان تخلخل لایهها کم و امکان آبگیری مجدد آنها بهتدریج از بین میرود. در این حالت آبخوان، استعداد ذخیره و انتقال آبی خود را از دست میدهد و به دیگر سخن، محیط زیست کشور با مرگ آبخوانها مواجه خواهد شد. نفوذناپذیرشدن لایههای آبرفتی، منجر به گسترش روانابهای سطحی و جریانات سیلابی در دشتها و فرسایش شدید خاک مغذی و زراعی میشود (خاکی که برای تشکیل یک سانتیمتر آن دهها سال زمان لازم است) و چهرهٔ دشتهای سرسبز و حاصلخیز سرزمین ایران را درصورت عدم اتخاذ تمهیدات جدی کاهش خطرات فرونشست زمین، به بیابان و کویر شبیه خواهد کرد. این فرآیندها بیتردید بزرگترین و مخربترین خطر فرونشست زمین است، بهطوریکه با گذشت زمان و تحکیم کامل آبرفت، حتی درصورت مساعد شدن شرایط اقلیمی و افزایش نزولات جوی، دیگر امکان تغذیهٔ مجدد آبخوان وجود نخواهد داشت، چرا که محیط نفوذناپذیر و فاقد قابلیت انتقال آب زیرزمینی شده است.»
کاهش ظرفیت دسترسی به آب، چه برای آشامیدن و چه کشاورزی و صنعت، مهمترین محدودیت و خطری است که سکونتگاههای انسانی را تهدید میکند؛ آنهم در کشور خشکی مانند ایران که میانگین بارش در آن یک سوم جهان و میانگین تبخیر در آن سه برابر میانگین جهانی است. استعداد بیابانیشدن عرصهها، از دست رفتن قابلیت کشت اراضی و توفانهای ماسه و گردوغبار را هم باید به این تهدیدها اضافه کرد.
«جعفرزاده ایمنآبادی» که در دولت دوازدهم رئیس سازمان نقشهبرداری کشور بوده است به «پیام ما» میگوید: «شاید نباید با این صراحت بگویم، اما عمر بعضی از شهرهای ما حداکثر ۱۵ سال است و بعد از ۱۵ سال باید تخلیه شوند. یعنی خشکسالی، حرکت ماسهوشن و فرونشست اجازهٔ زندگی به مردم نخواهد داد. یکبار به یکی از استانداران جنوبشرق کشور گفتم که باید حداکثر برنامهریزیتان در استان برای ۱۵ سال باشد.»
جدا از موضوع از دست رفتن ظرفیت دسترسی به آب، تخریب سازهها نیز یکی از مشکلات اساسی در وقوع پدیدهٔ فرونشست است. گزارش میگوید: «توسعهٔ فرونشست زمین درنهایت منجر به آسیبدیدگی تمامی مستحدثات سطحی و زیرسطحی خواهد شد. ترکخوردگی ساختمان، گسیختگی شریانهای حیاتی و آسیبدیدگی سامانههای حملونقلی و سایتهای تاریخی و فرهنگی از جمله خطرات دیگر فرونشست زمین است. مسلم است که مستحدثات با ابعاد بزرگ، المانهای طولی مانند خطوط لوله، باندهای فرودگاهی، خطوط ریلی و شریانهای جادهای بهویژه درصورت وجود فرونشست نامتقارن زمین، بیشتر تحتتأثیر قرار میگیرند.»
آنطور که دادههای گزارش نشان میدهند، برابر آمارهای سال ۱۳۹۵، در ۳۸۰ شهر و ۹ هزار و ۲۰۰ روستای کشور که در معرض فرونشست قرار دارند، چهار میلیون و ۲۴۰ هزار واحد مسکونی فاقد اسکلت وجود دارند که بیشترین آسیب را از فرونشست زمین، خصوصاً نشستهای نامتقارن خواهند دید. نشستهای متقارن به نشستهایی گفته میشود که پایین رفتن سطح خاک بهصورت یکسان نیست و در یک عرصهٔ فرونشستی، میزان افت در نقاط مختلف متفاوت است. این موضوع باعث تغییر شیب در سطح خاک میشود و آسیب بیشتری به سازهها وارد میکند.
در همین شهرها، براساس اطلاعات «شرکت بازآفرینی شهری» نزدیک به ۸۸ هزار و ۶۵۰ هکتار بافت فرسوده وجود دارد که ۴۱ هزار و ۲۰۰ هکتار آنها در معرض خطر فرونشست هستند. علاوهبراین، از ۵۸ هزار هکتار بافت غیررسمی شهری نیز حدود ۲۹ هزار هکتار در وضعیت مشابه قرار دارند.
عمر بعضی شهرها نهایتاً ۱۵ سال است!
جعفرزاده ایمنآبادی میگوید: «در نزدیکی تهران جاهایی داشتهایم که ظرف ۵ سال ۱۴ متر نشست کرده است. در جایی از اسلامشهر فرونشستی معادل ۱.۵ متر داشتهایم. به شهردار اسلامشهر نامهای با نقشهای ضمیمه فرستادیم که در این نقاط نباید مجوز ساختوساز حتی دوطبقه صادر شود. در مورد جاهایی مانند اطراف هشتگرد نقشه فرستادیم که در این مناطق نباید ساختوساز انجام شود.»
او بر این باور است که نهتنها نتوانستهایم جلوی اضافهبرداشت از منابع آب زیرزمینی را بگیریم که حتی برای رویارویی با فرونشست هم برنامهای نداریم: «با وجود راهاندازی دستگاهها و ساختارهای مختلف مدیریت کنیم و هیچ استراتژی و برنامهای برای آن نداریم.» و اضافه میکند: «مردم حق دارند بدانند کجا دارند زندگی میکنند. در جاهایی نباید ساختمان ساخته شود و وزارت راهوشهرسازی باید محدودههای قرمز را مشخص کند.»
ایمنآبادی حتی معتقد است که شکل شهرسازی و مدیریت شهری نیز بر بحران فرونشست دامن میزند: «شهرداران ما علم زمینشناسی و آبشناسی ندارند و اینهمه که سطح شهرها آسفالت میشود و شهرها در جهت افقی حرکت میکنند، یکی از موانع مهم تغذیهٔ آبخوانهای زیر شهرهاست. به شهردار سابق تهران و شورای شهر اعلام کردیم که باید برنامهای برای جلوگیری از رشد افقی شهر داشته باشند، اما اتفاقی نیفتاد. الان همه به فکر زلزله در تهران هستند، اما کسی به فکر خطرات فرونشست نیست.»
وسعت و گستردگی پهنههای فرونشستی در ایران، حدود ۱۸۵ هزار کیلومتر مربع (۱۸ میلیون و ۵۰۰ هزار هکتار) و معادل تقریبی ۱۱ درصد از وسعت سرزمینی ایران است
تهدید زیرساختهای مهم کشور
راهها را مهمترین زیرساختهای توسعهٔ هر کشور میدانند. جادههای مواصلاتی، فرودگاهها، خطوط راهآهن و بندرگاهها از مهمترین تأسیسات حیاتی کشور هستند. فرونشست زمین همین تأسیسات حیاتی را با خطر روبهرو میکند.
چند روز قبل ویدئویی از پدیدار شدن یک فروچاله در یک جاده در استان یزد در فضای مجازی دستبهدست میشد. چندی پیش از آن نیز فرونشست بخشی از بستر اتوبان آزادگان تهران چند روزی محل تأیید و تکذیب مسئولان شهری تهران بود. عدهای میگفتند این چاله بهدلیل سرقت لولههای فاضلاب است، اما عدهای دیگر آن را به فرونشست ارتباط میدادند
ایمنآبادی میگوید که اتفاق کمربندی یزد و اتوبان آزادگان تهران اصلاً عجیب نیست: «در بعضی از باندهای فرودگاهی و در بعضی از مسیرهای راهآهن بسیار بیشتر از میزان استاندارد فرونشست را شاهد هستیم. ما گزارشها را به دستگاههای مختلف ارسال کردیم و حتی سرعت قطارها را هم پیشنهاد کردیم. فقط در ۹ باند فرودگاهی، فرود هواپیماهای پهنپیکر نباید انجام شود و در جاهایی به هیچوجه نباید ساختوساز انجام شود.»
گزارش مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی همچنین تهدیدهایی را برای زیرساختهای حملونقل کشور تأیید میکند. براساس دادههای این گزارش دوهزار و ۶۵۰ کیلومتر از خطوط ریلی کشور در معرض خطر فرونشست هستند. جنوب تهران، مسیر راهآهن شمالشرق، بخشهایی از خطوط ریلی مرکز و شمالغرب با بیشترین خطر روبهرو هستند. ایمنآبادی نیز خطوط ریلی در محدودهٔ دشت ورامین و دشت هشتگرد را در وضعیت خطرناکی میداند.
علاوهبراین، گزارش میگوید: «بیش از ۱۵ هزار و ۳۰۰ کیلومتر از خطوط جادهای ترانزیتی در معرض خطر فرونشست زمین واقع هستند. لازم بهذکر است که براساس برآوردهای بهعملآمده، طول کلی جادههای عبوری از پهنههای فرونشستی (شامل تیپهای مختلف جادهای) به بیش از ۳۴ هزار کیلومتر میرسد که همراه با ابنیههای فنی آنها، بیانگر میزان ریسک بالای فرونشست زمین در حیطهٔ سامانههای حملونقلی است.»
رئیس سابق سازمان نقشهبرداری کشور: ما گزارشها را به دستگاههای مختلف ارسال کردیم و حتی سرعت قطارها را هم پیشنهاد کردیم. فقط در ۹ باند فرودگاهی، فرود هواپیماهای پهنپیکر نباید انجام شود و در جاهایی به هیچوجه نباید ساختوساز انجام شود
فرونشست زمین برای فرودگاهها نیز زنگ خطر را به صدا درآورده است. گزارش مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی نیز اعلام میکند که نیمی از فرودگاههای کشور با خطر فرونشست روبهرو هستند: «بیش از ۵۰ درصد فرودگاههای کشور در معرض خطر فرونشست زمین واقع شدهاند که با توجه به حساسیت آنها، ضرورت ارزیابیهای جزئیتر وجود دارد.»
۱۱ هزار کیلومتر از خطوط انتقال گاز، یک هزار کیلومتر از خطوط اصلی انتقال نفت، ۲۴ سایت جمعآوری و تفکیک و اندازهگیری نفتی، ۲۲ تلمبهخانهٔ نفت، ۱۶ مورد تأسیسات نفتی و ۱۸ انبار نفتی فعال در پهنههای فرونشستی کشور قرار دارند. تنها چهار انبار نفت بزرگ که در این پهنهها قرار دارند، در استانهای تهران، اصفهان و هرمزگان واقع شدهاند.
حدود چهار هزار کیلومتر از خطوط انتقال نیرو نیز در پهنههای فرونشست قرار گرفتهاند. «با توجه به توسعهٔ شبکهٔ برق سراسری کشور، انتظار بر این است که طول بیشتری از خطوط انتقال نیرو در پهنههای فرونشستی زمین واقع شده باشند.» حتی ۱۰۱ شهرک صنعتی نیز در این پهنهها قرار دارند.
کارهایی که انجام نمیدهیم
جعفرزاده ایمنآبادی میگوید که با وجود تمام هشدارها و مخاطراتی که هر روز در کشور شاهد آن هستیم، اقدام یا برنامهٔ مؤثری برای کاهش خطرات فرونشست در کشور دیده نمیشود. «الان در برنامهٔ هفتم توسعه چیزی بهعنوان راندمان آب کشاورزی پیدا نمیکنید. اصلاً مشخص نیست در همین برنامهٔ هفتم قرار است چه اتفاقی برای منابع آب زیرزمینی بیفتد.»
اگرچه وزارت نیرو قصد دارد طرح نصب کنتور روی تمامی چاهها و اندازهگیری همزمان میزان برداشت آب و مصرف برق در بخش کشاورزی را در برنامهٔ هفتم توسعه به اجرا بگذارد، اما پیش از این موضوع نوع کنتورهای مورد استفاده و نحوهٔ محاسبه و اندازهگیری میزان آب و برق مصرفی در بخش کشاورزی محل بحثهای فراوان بود و قرار است در برنامهٔ هفتم توسعه در این باره تصمیمگیری شود. با این حال هنوز به غیر از الزام نصب کنتور روی چاههای با مالکیت دستگاههای دولتی، اخبار دیگری از این طرح در برنامهٔ هفتم توسعه منتشر نشده است.
ایمنآبادی راهکار را در محدودیت جدی برداشت از منابع آب زیرزمینی توسط دولت میداند: «باید کمیتهای در نهاد ریاستجمهوری دربارهٔ فرونشست شکل بگیرد و ضوابطی ایجاد شود که ساختوساز و کشاورزی و حفر چاه و برداشت آب بهشدت کنترل و محدود شود. در جاهایی مانند دشت قزوین باید بسیاری از چاههای آب پلمب شوند.»
**
اگرچه گزارش مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی شش ماه قبل در اختیار هیئت دولت قرار گرفته است، اما هنوز اقدام خاصی برای جلوگیری از آسیبهای ناشی از فرونشست توسط دولت دیده نمیشود. هنوز موضوع مدیریت منابع آب زیرزمینی محل مناقشه است و وزارت نیرو تنها میتواند میزان پایین رفتن سطح آبهای زیرزمینی را اندازهگیری کند.
نیمی از جمعیت کشور در پهنههایی زندگی میکنند که با خطر فرونشست زمین روبهرو است، ولی در برنامهها و ادبیات مدیران کمتر از این خطر صحبت میشود.
چه باید کرد؟
مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی در گزارش خود اقدامات لازم برای جلوگیری از آسیبهای فرونشست را به سه دسته تقسیم میکند: «کاهش خطر فرونشست زمین»، «کاهش در معرض قرارگیری المانهای آسیبپذیر» و «کاهش آسیبپذیری المانهای واقع در معرض خطر فرونشست زمین». این گزارش میگوید که برای کاهش خطر فرونشست باید قوانین و مقرراتی در چندین حوزه تصویب شود که به شرح زیر است:
– مقررات مربوط به استحصال آب زیرزمینی
– مقررات مربوط به تغذیهٔ آبخوان
– مقررات مربوط به نفوذپذیر کردن شهر
– مقررات مربوط به تغذیهٔ آبخوان از طریق آب باران
– مقررات مربوط به آبیاری فضای سبز شهرها
– مقررات مربوط به آبیاریهای زراعی در پهنههای فرونشستی زمین در ایران
– مقررات مربوط به نوع کشت و زرع در زونهای فرونشست زمین در ایران
– مقررات مربوط به ارتقای تابآوری شریانهای حیاتی موجود در معرض خطر فرونشست زمین
– مقررات مربوط به ارتقای تابآوری سامانههای حملونقلی موجود در پهنههای فرونشستی زمین
– مقررات مربوط به پایداری سایتهای آثار تاریخی و میراث فرهنگی
– مقررات مربوط به مقاومسازی ساختمانها و تأسیسات واقع در پهنههای فرونشست زمین
– مقررات مربوط به طراحی تمامی مستحدثات(ساختمانها، شریانهای حیاتی، سامانههای حملونقل و …)
https://payamema.ir/payam/articlerelation/92441
https://payamema.ir/payam/articlerelation/92439
ماندگاری گوزن زرد در فهرست سرخ
کمتر از چهارده سال پیش، اتحادیه بینالمللی حفاظت از طبیعت (IUCN)، گوزن زرد ایرانی را در رده گونههای «در معرض خطر انقراض» فهرست سرخ قرار داد. گونهای که سالها در زیستگاه طبیعیاش یعنی اطراف دز و کرخه و زاگرس هم بهخوبی رویت نمیشد، از سال ۱۳۸۵ برای تکثیر در اسارت به سایتهای مختلفی منتقل شد و البته همچنان نتوانست از رده گونههای در معرض خطر خارج شود. اکنون که بر اساس گفته مسئولان سازمان حفاظت محیط زیست تنها ۳۰۰ گوزن زرد در ایران وجود دارد، مدیرکل حفاظت محیط زیست آذربایجان غربی گفته است: «با افزایش جمعیت گوزنهای زرد ایرانی در مرکز تکثیر رشکان، افزون بر آنکه زمینه انتقال این گونه به زیستگاه اشک پارک ملی ارومیه وجود دارد، امکان انتقال به سایر زیستگاهها هم ممکن است و با این اقدامات تاثیرگذار، امیدها برای خارج شدن گوزن زرد ایرانی از لیست قرمز (در معرض انقراض) وجود دارد.» کارشناسان حیات وحش اما این ادعا را رد میکنند. آنها میگویند این نقل و انتقالات و افزایش چند فرد، دلیلی برای خروج از فهرست قرمز نیست و گوزن زرد ایرانی همچنان گونهای است در معرض خطر. در همین حال «هوشنگ ضیایی» که سالها مسئول پروژه احیای گوزن زرد ایرانی بوده هم به «پیامما» میگوید: «گونهای که در اسارت تعدادش زیاد میشود، جزو حیات وحش نیست.»
«ورنر ترنزه»، زیستشناس آلمانی در سال ۱۳۳۴ در حالی یک گوزن زرد ایرانی را در کرخه مشاهده کرد که گمان انقراض آن گونه جدی شده بود. کانون شکار هشت سال بعد از این اتفاق یعنی در سال ۱۳۴۲ گروهی را برای زندهگیری گوزن زرد به بیشهزارهای کرخه فرستاد و شش فرد زندهگیری شده و به محدوده ۵۵ هکتاری «دشت ناز» در نزدیکی ساری منتقل شدند تا پروژه تکثیر در اسارت شروع شود. از آن زمان تا وقتیکه چندین سایت برای تکثیر و پرورش در کشور ساخته شود چند دهه طول کشید و سال ۱۳۸۵ سازمان حفاظت محیط زیست اقدام به ساخت مراکز متعدد در استانهای مختلف کرد تا گوزن زرد را از دشت ناز ساری به نقاط مختلف ببرد و طی سالهای مختلف سایتهای تکثیر و احیا علاوه بر دشت ناز ساری، جزیره اشک، میانکتل، ارسنجان، باغ شادی هرات، حلوه کرخه، میانرود دز، مانشت و قلارنگ بودند. سایتهای تکثیر در سالهای گذشته آمار مختلفی از تعداد گوزنهای موجود در خود را ارائه دادند اما همچنان اطراف رودخانههای دز و کرخه زیستگاه طبیعی آنها به شمار میرود و از سال ۱۳۹۸ هم پروژه رهاسازی گوزنهای زرد در کرخه شروع شد. آذرماه پارسال دومین گروه گوزنهای زرد ایرانی تکثیرشده در اسارت در جنگلهای دز رها شدند. همان زمان «غلامرضا ابدالی»، سرپرست دفتر حفاظت حیات وحش سازمان حفاظت محیط زیست به ایرنا گفت: «این اقدام بهمنظور تقویت جمعیت رهاسازی شده سال ۹۸ است که به تعداد ۱۷ فرد از سایت تکثیر و پرورش استان ایلام (مانشت و قلارنگ) با ترکیب ۱۲ نر و ۵ ماده زندهگیری و به استان خوزستان منتقل شده بودند. بار دیگر گروه ۱۶ فردی از سایت مانشت و قلارنگ با ترکیب ۱۰ نر و ۶ ماده با هدف بازگرداندن گوزن زرد ایرانی به زیستگاه اصلیاش یعنی جنگلهای دز و کرخه به خوزستان منتقل شدهاند.»
مهدی نبییان: وقتی جمعیت گونهای به قدری است که به هشت یا ۹ سایت –آنهم در شرایط نیمهاسارت و اسارت- محدود میشود، ادعای اینکه در مسیر خروج از خطر انقراض قرار گرفته، گزافهگویی است
«هوشنگ ضیایی»، کارشناس حیات وحش و کسی که سالها مسئول پروژه احیای گوزن زرد ایرانی بود معتقد است این نقل و انتقالها در اسارت نمیتواند این گونه را از در معرض انقراض بودن خارج کند. او به «پیام ما» میگوید وقتی حیوانی محصور و در اسارت است، دیگر جزو حیات وحش به حساب نمیآید: «من سال ۱۳۵۶ مسئول انتقال سه گوزن زرد ایرانی از دشت ناز به جزیره اشک در ارومیه بودم. در دهه ۶۰ هم چندین فرد دیگر به آنجا برده شد و شرایط چنان مساعد بود که جمعیت آنها به ۳۲۰ فرد رسید اما وضعیت الان چگونه است؟ بعد از خشکی دریاچه، آنها کمکم از دست رفتند، شغالها به منطقه آمدند و شکار گوزن بالا گرفت و حالا شاید تنها ۱۵ فرد در جزیره اشک باقی مانده باشد.» او که دهههاست روی این گونه در معرض انقراض کار پژوهشی انجام میدهد حالا بر این باور است که نمیتوان به این سادگی صحبت از خروج از لیست در معرض انقراض کرد.
«فرشاد اسکندری»، کارشناس حیات وحش هم مخالف صحبتهای مدیرکل حفاظت محیط زیست آذربایجان غربی است. اسکندری از جمله افرادی بوده که سال گذشته شش گوزن را از دشت ناز مازندران به سایت رشکان در جزیره اشک برده و حالا به «پیامما» میگوید: «مشکل با انتقال ۶ فرد حل نمیشود». به گفته او جزیره خشک است و نامناسب برای گوزنها و مشکلاتش در این سالها حل نشده. منطقهای که زیستگاه بیش از ۳۰۰ گوزن زرد بوده حالا کمتر از ۲۰ گوزن دارد. «دریاچه خشک است و پایش منطقه هم سخت شده. حیوانات به بیرون از منطقه میروند و منطقه حالت باتلاقی پیدا کرده و بسیاری از آنها در این فضا گیر میکنند. از سویی شغال و پلنگ هم آنجا زیاد شده و حجم آبهای زیرزمینی پایین آمده و آب کم است.»
فرشاد اسکندری: در طبقهبندی جدید اتحادیه بینالمللی حفاظت از طبیعت، گوزن زرد ایرانی در طبقه RE یعنی «در خطر انقراض محلی» قرار گرفته و زمانی میتوان از موفقیت در حفظ گونه گفت که برای مثال در اسارت نزدیک به هزار فرد و در رهاسازی به بیش از ۳۰۰ فرد رسیده باشیم
به گفته او شاید موفقترین سایت تکثیر «سایت گوزن زرد ارسنجان» است که ۹۰ گوزن زرد در آن وجود دارد. «البته بالا رفتن تعداد هم مشکلاتی دارد و میتواند زنگ خطر باشد. این سایت ظرفیت مشخصی برای پاسخگویی دارد و بیش از ظرفیت تهیه آب و غذا برای حیوان سخت میشود و باید علوفه دستی به آنجا برد که آن هم مشکلات خودش را دارد. ارسنجان ۳۰۰ هکتار جمعیت دارد و هشت سال پیش احداث شده است.»
اسکندری میگوید در طبقهبندی جدید اتحادیه بینالمللی حفاظت از طبیعت، گوزن زرد ایرانی در طبقه RE یعنی «در خطر انقراض محلی» قرار گرفته و زمانی میتوان از موفقیت در حفظ گونه گفت که برای مثال در اسارت نزدیک به هزار فرد و در رهاسازی به بیش از ۳۰۰ فرد رسیده باشیم.
سازوکار ایجاد تغییر در فهرست سرخ
«مهدی نبییان»، پژوهشگر حیات وحش هم ادعای مطرحشده درباره اینکه گوزن زرد در مسیر خروج از فهرست قرمز اتحادیه بینالمللی حفاظت از طبیعت (IUCN) قرار گرفته را رد میکند. او درباره سازوکار اعمال تغییر در این فهرست به «پیام ما» توضیح میدهد: «خروج گونهای از رده در خطر انقراض با اظهار نظر یک فرد، مدیر یا تیم پژوهشی ممکن نیست. این موضوع در اصل از سوی IUCN تعیین شود. ردهبندیهایی مثل حمایتشده (VU) یا بهشدت در معرض انقراض (CR)، توسط کشورها تغییر نمیکند بلکه دستورالعمل کاری مشخصی دارد. در واقع باید پژوهشگران دولتی یا مستقل آن کشور گزارشی به گروه تخصصی IUCN ارائه دهند. هر راسته یک گروه تخصصی مختص بهخود و یک مدیر ارشد دارد که دارای نمایندهای در هر کشور است و آن نماینده نیز یا عضو سازمانی دولتی است یا پژوهشگری مستقل اما تأییدشده از سوی IUCN. در مورد گوزن زرد ایرانی، گزارش مورد نظر به گروه تخصصی گوزنسانان ارائه میشود.»
به گفتهٔ او پژوهشگران با تأیید نظر نماینده گروه تخصصی گوزنسانان، مطالعات خود را به IUCN ارائه میکند و در نهایت بعد از بررسی دادههای جدید، طبقهبندی یک گونه دچار تغییر میشود. نبییان تاکید میکند: «البته هر کشور بر اساس قواعد ملی خود گونهها را طبقهبندی میکند که چندان ارزش علمی در جهان ندارد. مثلاً گوزن قرمز (مرال) از نظر سازمان حفاظت محیط زیست، در ردهبندی ملی به عنوان گونه در خطر انقراض شناخته میشود در حالی که همین گونه طبق ردهبندی IUCN در خطر انقراض نیست. یا از آنجا که ۲۴ فرد میشمرغ در کشور باقیمانده، قوانین ملی ما این گونه را در خطر انقراض تعریف میکند اما بر اساس فهرست سرخ در رده آسیبپذیر قرار گرفته است، آن هم در حالی که جمعیت جهانی میشمرغ بیشتر از ۵۵ هزار قطعه است.»
آمار دقیقی وجود ندارد
آمار دقیقی درباره گوزن زرد وجود ندارد. نبییان که خود مدیر پروژه حفاظت مشارکتی از میشمرغ است، در این مورد میگوید: «گوزن زرد ایرانی، مثل کل و بز نیست که در کوهستانهای دوردست زندگی کند و سرشماریاش سخت باشد و ما را ناچار کند که جمعیتش را با درصدی از خطا برآورد کنیم. در ایران البته شوکا و مرال جمعیت بر اساس یک برآورد جمعیتی ارائه میشود اما درباره گوزن زرد ایرانی که تمام افراد این گونه در محیطهای محصور یا در شرایط نیمهاسارت نگهداری میشوند دیگر برآورد راهکار تخمین جمعیت نیست. سازمان حفاظت محیط زیست باید آمار دقیق جمعیتی این گونه را اعلام کند تا بدانیم که دقیقاً در دشت ناز ساری، سایت میانکتل فارس، سایت باغ شادی شهرستان خاتم و ایلام و جزیره اشک چه تعداد گوزن زرد نگهداری میشود اما شفافسازی نمیکنند و آمار دقیقی نمیدهند. بلکه تا امروز شاهد بودهایم که آمار را ۴۰۰ تا ۵۰۰ فرد اعلام میکنند.»
این کارشناس تنوع زیستی با این گفتهها ادامه میدهد: «اصلا اینطور نیست که از گونهای حفاظت کنیم و جمعیت را بهطور مثال از ۱۰ فرد به ۱۰۰ فرد برسانیم و بگوییم از خطر انقراض نجات یافت. وقتی جمعیت گونهای به قدری است که به هشت یا ۹ سایت –آنهم در شرایط نیمهاسارت و اسارت- محدود میشود، ادعای اینکه در مسیر خروج از خطر انقراض قرار گرفته، گزافهگویی است.»
او جمعیت گور ایرانی (زیرگونه آسیایی گورخر) را مثال میزند که «بهشدت در معرض انقراض» (CR) شناخته میشود و شمار آن در پارک ملی «قطریه» و «بهرام گور» دو برابر گوزن زرد است و جمعیت آن با وجود ۳۰۰ فرد دیگر در زیستگاه «توران» به حدود ۱۵۰۰ فرد میرسد. نبییان با طرح این آمار تاکید میکند: «با این شرایط کسی مدعی نمیشود که گورخر ایرانی از خطر انقراض نجات یافت.»
او ادامه میدهد: «وقتی جمعیت پستانداران در چنین تعدادی است، همچنان تهدید جدی جمعیتی وجود دارد؛ مثل عامل بیماریزا یا بلایای طبیعی و حوادث پیشبینی نشده. ما تجربهٔ سیل ایلام را داریم که در آن تعداد زیادی گوزن زرد از دست رفت. حتی پیش از سیل مگس میاز باعث شد ۶۰-۷۰ فرد در ایلام از بین برود. بهعلاوه خشکسالی سبب شد که ۹۰ درصد از ۲۰۰ گوزن زرد پارک ملی دریاچه ارومیه از بین برود. بنابراین ممکن است به ناگاه حوادث پیشبینی نشده همین جمعیت فعلی را دچار خط جدی کند.»
اینطور که این پژوهشگر حیات وحش میگوید، تهدید دیگر برای گوزن زرد ایرانی، گرداب ژنتیکی است، چرا که کمتر از پنج، شش فرد مولد باقی مانده و همه با هم خویشاوندی دارد. بههمین دلیل ممکن است این گونه با مشکلات ژنتیکی پیشبینینشده روبهرو شود.
قانون نباید ظرفیت فساد را فراهم کند
عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و رئیس هیئتمدیره سازمان مردمنهاد دیدهبان شفافیت و عدالت در واکنش به تکذیبیه سازمان خصوصیسازی و وزیر اقتصاد از دریافت دستمزدهای میلیاردی اعضای هیئت عالی مولدسازی، به نحوه نگارش مصوبه مولدسازی انتقاد کرد و از مجلس خواست که بنابر اصل ۱۱۰ قانون اساسی، مانع بیحرمتی به قانون شود. مصوبه مولدسازی اموال دولت از زمان مطرح شدن و پیگیریاش از سوی دولت، سر و صدای زیادی بهراه انداخت. مصوبهای که با ادعای مولدسازی اموال بلااستفادهٔ دولت آمد و با روند غیرشفاف اعضای هیئت مولدسازی در اعلام و انتخاب اموال بلااستفاده بهعنوان «اموال مازاد» دولت و در کنار مصونیت قضایی تصمیمگیریهای آنها حواشی زیادی با خود به همراه آورد.
در روزهای اخیر نیز پس از نامه سرگشاده «احمد توکلی»، رئیس هیئتمدیره سازمان مردمنهاد دیدهبان شفافیت و عدالت که در آن از دستمزدهای میلیاردی اعضای هیئت مولدسازی گفته بود، نام این مصوبه دوباره به صدر خبرها آمد. نامهای که در آن آمده بود: «هر یک از هفت صاحبمنصب عضو هیئت مولدسازی برای ۲۴ جلسه در کل سال ۱۴۰۲، مبلغ هشت میلیارد تومان حقالزحمه میدهند.» این ادعا اما از سوی وزیر اقتصاد و همچنین رئیس کل سازمان خصوصیسازی تکذیب و گفته شد که اعضای هیئت عالی هیچ حقالزحمهای بابت مولدسازی دریافت نمیکنند و در آینده نیز نخواهند کرد. با این وجود توکلی در واکنش به این تکذیبیه در نامهٔ دیگری با اشاره به مصوبه مولدسازی و انتقاد از اختیارات هیئت عالی مولدسازی گفته است: «در مصوبه، هیئت عالی مجاز شده است تا پنج درصد منابع حاصل از فروش دارائیها را کارمزد حساب کند که صرف هزینههای اجرایی و ایجاد انگیزه در عوامل و پرداخت پاداش به تمام کسانی شود که در این امر فعالیت مؤثر دارند. در یکی از تغییرات بعدی بهعنوان اصلاح، سقف پنج درصد را حذف کردهاند و تصمیمگیری آن را به آیندهای مبهم احاله کردهاند و تعیین سقف را مجری (رئیس سازمان خصوصیسازی) پیشنهاد دهد و هیئت عالی تصمیم بگیرد و این یعنی احتمالات بدتر از مثالی که من بهصورت فرضی بیان کردهام، ممکنالوقوع است.» او از نحوهٔ نگارش مصوبه، به نحوی که دست هیئت عالی مولدسازی و مجری آن یعنی سازمان خصوصیسازی را برای پرداخت پاداش باز میگذارد، انتقاد کرده و در بخش دیگری از نامه آورده است: «قانون نباید ظرفیت چنین مظالمی را برای اشخاص فراهم کند. امروز شما دست در کیسه بیتالمال نمیکنید فردا هم نمیکنند؟»
|پیام ما| با بارش در شهرستان «تالش» استان گیلان، روز گذشته (دوشنبه) سیلاب جاری شد. سرپرست فرمانداری شهرستان تالش در مورد این حادثه گفت: «بارندگی شدید و طغیان رودخانهها به۴۰ منزل مسکونی و هکتارها باغ کیوی در سه روستای تالش خسارت زد و با جاری شدن سیل در بخش شمالی شهرستان تالش راه ارتباطی و برق ۲ روستا و گاز ۱۰۰ خانوار قطع شده است.
ایرنا به نقل از «فرامرز مرجانی» نوشت: «بارش شدید باران که از شب گذشته در شهرستان تالش شروع شده و کماکان ادامه دارد منجر به طغیان رودخانه ها و جاری شدن سیل در بخش شمالی شهرستان تالش در نزدیکی شهرستان آستارا شد و به روستاهای سفیدسنگان، ویزنه و بخش حیاطی دهستان لمیر از توابع شهرستان حویق خساراتی وارد کرد.»
سرپرست فرمانداری شهرستان تالش گفت: بارندگی شدید و طغیان رودخانهها به۴۰ منزل مسکونی و هکتارها باغ کیوی در سه روستای تالش خسارت زد و با جاری شدن سیل در بخش شمالی شهرستان تالش راه ارتباطی و برق ۲ روستا و گاز ۱۰۰ خانوار قطع شده است
به گفته او ۱۵۰ متر از راه دسترسی به روستای بخش حیاطی دهستان لمیر حویق تخریب شده و یک منزل مسکونی سه طبقه در این روستا که در حاشیه رودخانه و به طور غیرمجاز احداث شده (این منزل مسکونی تخلیه شده) نیز با خطر جدی تخریب روبرو است: «در روستای ویزنه به باغات کیوی و منازل مسکونی خسارت بسیاری وارد شده و در روستاهای «سفیدسنگان» و بخش حیاطی، آبگرفتگی منازل و معابر روستاییان را با مشکل روبرو کرده است، طبق هماهنگی مدیریت بحران شهرستان، بخشداری ها، دهیاری ها و تیم ارزیاب متشکل از بنیاد مسکن، جهاد کشاورزی، بسیج و دستگاههای خدمات رسان در مناطق خطر آفرین حضور دارند. دستگاههای خدمات رسان در حال برقراری گاز ۱۰۰ خانوار روستای سفیدسنگان هستند و برق روستاها نیز که به علت فرو افتادن تیرهای چراغ برق قطع شده است بزودی با کابل برقرار خواهد شد.»
مرجانی گفت: «در مجموع نزدیک به ۴۰ منزل مسکونی دچار آبگرفتگی شده اند و وضعیت ۶ منزل مسکونی حاد است، در سایر موارد منازل مسکونی و خودروها با آبگرفتگی مواجه شده اند. تیم های امدادی و تمامی دستگاه های اجرایی در آماده باش کامل بوده و در نقاط خطر آفرین حضور دارند. سه دستگاه بیل مکانیکی، یک دستگاه لودر و خودروهای سنگین در این مناطق مستقرند تا پس از فروکش کردن آب رودخانه فوری نسبت به بازگشایی مسیر اقدام کنند.»
همچنین وبسایت خبری محلی «دیارمیرزا» نیز نوشت: «پل بزرگ روستای سیبلی بر اثر بارش شدید باران و وقوع سیل از سمت آستارا به تالش تخریب شده و تردد جریان ندارد و این موضوع باعث ترافیک شدید در پلیس راه آستارا به سمت تالش شده است.»
همچنین «محمدرضا شهابزاده» فرماندار بندر آستارا تلاش برای بازگشایی مسیر ادامه دارد و شهروندان و مسافران از تردد در این محور اکیدا خودداری کنند.
|پیام ما| زندانیان ایرانی و آمریکایی برای مبادله به قطر اعزام شدند. خبری که بر اساس برآوردها میتوانست فصل جدیدی در روابط ایران و ایالات متحده آمریکا باشد. حالا این اتفاق رخ داده و وزارت امور خارجه امیدوار است که نه فقط بخشی از داراییهای بلوکه شده ایران به ملت برگردد بلکه امکان مذاکره دوباره بر موضوعات هستهای ایران نیز همزمان با حضور رئیس جمهوری در نیویورک فراهم شود. فعالان اجتماعی و محیط زیست در کشور هم امیدوارند تا با خروج «مراد طاهباز» از ایران، زندانیای که در پرونده معروف «محیط زیستیها» بازداشت شده بود، سایر فعالان بازداشت شده در این پرونده نیز از حبس خارج شوند.
روز گذشته رسانههای ایران و برخی خبرگزاریهای خارج از کشور از خروج زندانیان آمریکایی از ایران به مقصد کشور قطر خبر دادند. همچنین ویدئویی در فضای مجازی منتشر شد که لحظهٔ سوار شدن این زندانیان به هواپیمای خطوط هوایی قطر را نشان میداد. با اینحال تا لحظه نگارش این گزارش، هیچیک از رسانههای داخلی و خارجی خبری مبنی بر خروج زندانیان ایرانی از آمریکا منتشر نکردند و محور اصلی بحثها در مورد این اقدام ایران، آزادسازی داراییهای ایران در کره جنوبی و ایجاد امکان دوبارهٔ از سرگیری مذاکرات هستهای میان دو کشور است.
اما موضوعی که توجه بسیاری از فعالان محیط زیستی و اجتماعی کشور را به خود جلب کرده است، حضور «مراد طاهباز» در میان زندانیانی است که در این مبادله از ایران خارج شدند. چرا که امید حل و فصل پرونده فعالان محیط زیست را برای بسیاری زنده شده است.
روز گذشته، همزمان با فرارسیدن موعد خروج زندانیان آمریکایی از ایران «ناصر کنعانی» سخنگوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران در نشست خبری هفتگی با خبرنگاران داخلی و خارجی گفت: «بر اساس آخرین اخبار، داراییهای آزاد شده ایران در کره جنوبی امروز (دوشنبه) در اختیار دولت و ملت قرار خواهد گرفت و تبادل زندانیان نیز انجام خواهد شد.»
ایسنا به نقل از کنعانی درباره آزادسازی منابع مالی ایران در کشورهای مختلف نوشت: «دولت سیزدهم موضوع استیفای حقوق ملت از جمله آزادسازی داراییها مسدود شده با جدیت دنبال کرد. بازگشت سرمایههای ایران را از انگلیس پس از چند دهه شاهد بودیم. همچنین شاهد انسداد داراییها در برخی از کشورها از جمله کره جنوبی بودیم. امروز این میزان از داراییهای ایران در اختیار دولت و ملت قرار خواهد گرفت.»
دو نفر از شهروندان ایرانی آزاد شده در آمریکا به کشور باز میگردند و یک نفر دیگر به کشور دیگری سفر میکند و دو نفر دیگر نیز با توجه به زندگیشان در آمریکا میمانند
تنها دو زندانی از آمریکا به ایران میآیند
او همچنین در مورد عملیات تبادل زندانیان بین ایران و آمریکا هم گفت: «براساس آخرین اخباری که من دارم، امروز تبادل زندانیان انجام میشود و پنج ایرانی زندانی در آمریکا آزاد میشوند و پنج زندانی آمریکایی در ایران نیز در اختیار این کشور قرار میگیرند. دو نفر از شهروندان ایرانی آزاد شده در آمریکا به کشور باز میگردند و یک نفر دیگر نیز با توجه به حضور خانوادهاش به کشور دیگری سفر میکند و دو نفر دیگر نیز با توجه با سابقه حضور و زندگیشان در همان آمریکا باقی میمانند.»
کنعانی در پاسخ به سوالی در خصوص اخبار منتشر شده در مورد برگزاری نشستهایی در حاشیه مجمع عمومی برای مذاکرات رفع تحریمها با توجه به سفر شب گذشته هیات ایرانی به نیویورک گفت: آقای رئیسجمهور شب گذشته به همراه هیأتی عالی رتبه برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل عازم نیویورک شدند و این سفر فرصت بسیار خوبی برای انجام دیدارها و گفتوگوهاست. در این سفر علاوه بر سخنرانی رئیسجمهور در مجمع عمومی سازمان ملل، ایشان دیدارهای دوجانبهای را نیز با تعدادی از همتایان خود از دیگر کشورها خواهند داشت و در برخی از نشستهای جانبی نیز حضور خواهند یافت. براساس علاقهمندی طرفهای مقابل، ایران برای انجام مذاکره و گفتوگو برای بازگشت متعهدانه همه طرفها به برجام ملاحظه محدودکنندهای ندارد.»
انتقال پولهای ایران به حساب
همزمان با این رخداد «محمدرضا فرزین» رئیس کل بانک مرکزی، در گفتوگو با صدا و سیما گفت: «در تاریخ ۱۹ مرداد سالجاری کلیه منابع غیرقابلدسترس ایران در کره جنوبی که در حسابهای ۲ بانک کرهای و شعبه سئول بانک ملت نگهداری میشد، برای تبدیل به یورو به حساب بانک مرکزی سوئیس منتقل شد.»
او در ادامه توضیح داد: «در این مدت ۶ بانک ایرانی از جمله کشاورزی، سامان، پاسارگاد، گردشگری، کارآفرین و شهر در ۲ بانک قطری الاهلی و الدخان افتتاح حساب کردند که براساس توافقات، انجام تمام پرداختها توسط کارگزاران بینالمللی بانکهای قطری و همچنین سوئیفت صورت خواهد پذیرفت.روز گذشته با دریافت نامه رسمی از مقامات قطری مطلع شدیم که حساب این ۶ بانک ایرانی فعال شده است و امروز نیز ۵ میلیارد و ۵۷۳ میلیون و ۴۹۲ هزار یورو به حساب ۶ بانک ایرانی در قطر واریز شد.»
فرزین گفت که کلیه منابع حاصلشده، ذخایر بانک مرکزی و پشتوانه ریال هستند: «این منابع بنا به مصالح ملی و در جهت تقویت ریال استفاده خواهند شد. همچنین شکایت ایران از کره جنوبی به دلیل عدم دسترسی به وجوه مزبور و کاهش ارزش «وون» به منظور دریافت خسارت در حال پیگیری است، دسترسی منابع ایران در چند کشور دیگر نیز در حال انجام است که در زمان تحقق قطعی، نتایج آن اعلام خواهد شد.»