پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | خدا کند باران نبارد

خدا کند باران نبارد





۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ۱۵:۴۵

خدا کند باران نبارد
حدیث کریمی فر

 

وقتی که باران می بارد/ یعنی همیشه باید دعا کنیم/ واز خدا بخواهیم/نیرو دهد به بام کاهگلی مان /باید دعا کنیم دیوارها /تابوت
سقف را از شانه بر زمین نگذارند…
در این شهر که دارد به کلان شهر تبدیل می شود، هنوز کوچه هایی می بینی که پراز گرد و از خاک اند… و خانه های محقری که تنها نشانه های مدرنیته را در گوشی های همراهشان می توان پیدا کرد…
به خانه یکی از نارنجی پوشان می رویم مردی که در تاریکی شب زباله های شهرمان را جمع می کند و ما در روشنایی روز او را نمی بینیم!
مرد صاحب زن و چهارفرزند است. وقتی به خانه آنها می رویم از شدت خستگی کار شبانه خوابیده است و مجبوریم که این گفتگو را با همسرش که زنی ساده و مهربان است انجام دهیم.
تا زمانی که کار همسرم زیر نظر شهرداری بود خوب بود؛ اما دو سال پیش که مدیریت آنها به شرکت های خصوصی واگذار شده خیلی سخت شده است. قبلا همسرم آشغال ها را جدا می کرد و جدا کردن زباله ها کمک هزینه ای بود. اگر حقوق هم کم بود همسرم با جمع کردن زباله ها درآمد کسب می کرد. ولی امروز با آوردن ماشین های بازیافتی از خارج که زباله را جدا می کند! همین پول کم را هم نداریم…
شرکت های زیادی هستند که زیر نظر شهرداری کار می کنند ولی فکر می کنم منطقه 4مشکلاتش از همه بیشتر باشد. از عید نوروز تا امروز(هفته دوم مهرماه) فقط دو بار حقوق دادند، کارگران دیگر هم راضی نیستند…
لااقل ما سقفی بالای سرمان داریم هرچند از باران که رحمت الهی است واهمه داریم چون سقف مان چکه می کند…اما از ما بدتر کسانی هستند که حتی سقفی بالای سرشان نیست وبا دستمزد اندک باید کرایه خانه هم بدهند.
همسر من بعد از 17 سال کار باید چنین وضعیتی داشته باشد! فرزندم که مدرسه می رود چشمانش ضعیف است ودر حالی که گاز خانه ما به دلیل بدهی قطع شده است با کدام پول برای بچه ام عینک بگیرم…
دلخوشی ما چه باید باشد حتی کوچه آسفالت شده و فضای سبز درستی هم نداریم! چند ماه پیش اهالی کوچه در شورای شهر جلسه گذاشتند، خانم ز- ل آمد محله را دید. به بهانه تنگی کوچه، گفت نمی شود آسفالت کرد! فقط شن ریزی کردند و دیگر کسی آن ها را ندید! فقط آمدند، دیدند و رفتند …تنها زمان انتخابات و رای گرفتن یادی از ما می کنند.
در آخر باید این نکته را یادآور شد که برای کلان شهر شدن کرمان فقط پل و پارک و خیابان لازم نیست؛ گاهی شهروندان این شهر هم باید رنگ و بویی از زندگی کلان شهری داشته باشند؛ زندگی به رنگ مدرنیته. اما در گوشه ای از این شهر بزرگ، شهروندانی زندگی می کنند که آب و برق و گاز خانه شان در گرو انصاف و وجدان صاحبان شرکت هایی است که به نام واگذاری به بخش خصوصی، ماه هاست از پرداخت حقوق به حق کارگرانش طفره رفته و آن ها را زیر بار یک زندگی ساده و شایسته تنها گذاشتند.

به اشتراک بگذارید:

برچسب ها:





نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *