پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | روایتی از اشتباه دختر 12 ساله ای که شاید برای همه ما اتفاق بیفتد غفلت؛ سن و سال نمی شناسد

روایتی از اشتباه دختر 12 ساله ای که شاید برای همه ما اتفاق بیفتد غفلت؛ سن و سال نمی شناسد





۱۶ بهمن ۱۳۹۵، ۲۱:۲۱

روایتی از اشتباه دختر 12 ساله ای که شاید برای همه ما اتفاق بیفتد
غفلت؛ سن و سال نمی شناسد
ستوان یکم مینا برزگرزاده، کارشناس اجتماعی کلانتری 13 شهرستان کرمان

دختر نوجوان وقتی که در آن خانه کذایی خود را در محاصره چند پسر هرز و هوس باز دید، فهمید به بدترین شکل اغفال شده و جای او اینجا نیست.
چند وقت پیش مادربزرگی با حالتی مضطرب و نگران به کلانتری مراجعه و خبر از گم شدن نوه اش داد و گفت: مریم نوه 12 ساله ام که دیروز به مدرسه رفته است هنوز به منزل باز نگشته و هیچ اطلاعی از او نداریم.
وی که هر لحظه اضطراب و نگرانی اش روبه فزونی بود از سوی مسئول دایره مشاوره کلانتری دعوت به آرامش شد و در ادامه افزود: نکته نگران کننده تر درباره عدم بازگشت مریم این است که وی علاوه بر برخی وسایل شخصی، تلفن همراه، شناسنامه، دفتربیمه وحتی طلاجاتش را هم با خود برده است و خدا می داند اکنون کجا و در چه وضعیتی است که حتی با منزل هم یک تماس نداشته است.
لحظات بعد مادر این دختر مفقود شده نیز در کلانتری حاضر شد و در روند تکمیل تحقیقات اعلام کرد که از کیف مریم تعدادی نامه و شماره تلفن نا آشنا نیز پیدا کرده است که یکی از شماره ها مربوط به راننده سرویس مدرسه اش است.
بدنبال این مطلب ماموران دایره تجسس کلانتری راننده سرویس را احضار و در رابطه با موضوع از وی سوالاتی کردند که پاسخ های صریح وی پرده از خیلی از مسائل پنهان این دختر نوجوان برای خانواده اش برداشت. نخست اینکه در میان دوستان او دختران ناباب و نااهلی وجود داشته، دوم اینکه در محیط بیرون به طور مستمر با تلفن همراه در حال صحبت یا رد و بدل کردن پیام بوده و سوم، دخترشان از طریق یکی از شبکه های مجازی گوشی راننده، با پسر ناشناسی در ارتباط بوده و حتی بک بار در مسیر مدرسه ملاقات های کوتاهی با آن پسر نوجوان داشته است، اما در ادامه مشخص شدن برقراری تماس ها با تلفنی که راننده سرویس در اختیار این دختر نوجوان می گذاشته ذهنیت ماموران رابه سمت و سوی مسئله پیش فرضی سوق داد که در نهایت هم درست از آب درآمد.
ماموران پلیس که جهت پیدا کردن هر گونه نشان از مریم و پایان دادن به اضطراب و تشویق خانواده اش نهایت حساسیت و سرعت عمل را داشته و با همکاری راننده سرویس به هویت آخرین فردی که با مریم تماس داشته پی برده و با شناسایی وی و کسب اطلاعات و درخواست پلیس، پسر نوجوان قراری را با مریم را می گذارد و قرار می شود او را تحویل دهد، نیم ساعت بعد به نیروها خبر می دهد که مریم در حوالی پل خیابان خورشید است و ماموران هم به سرعت خود را به محل رسانده و موفق به پیدا کردن او می شوند.
این دختر نوجوان که مشخص نیست چندمین قربانی اینگونه اغفال و فریب می توانست باشد، پس از انتقال به کلانتری از اختلاف سلیقه شدید خود با والدین و دوستی و همراهی طولانی مدت با همکلاسی اش بنام هما و تاثیر از گفتار، رفتار و کجروی های او می گوید و اینکه در نهایت از طریق برقراری تماس با تلفن همراه راننده سرویس با یک پسر که به او ابراز علاقه کرده بود، با اوآشنا شده و به توصیه هما برای شرکت در یک محفل دوستانه به خانه کذایی آنها می رود و در آنجا علاوه بر مشاهده مواد مخدر و آلات استعمال آن ها خود را در محاصره چند پسر هرز و هوس باز گرفتار می بیند اما خوشبختانه با اقدام به موقع پلیس او و یکی دیگر از دوستانش که فریب چرب زبانی دوست ناباب خود را خورده بودند، از خطری بزرگ و شاید جبران ناپذیری نجات پیدا می کنند.
در نهایت پس از انجام پرس وجو و تحقیقاتی از مردم و دیگر افرادی که در آن خانه دستگیر شدند، مشخص شد با در اختیار قراردادن تلفن همراه خود به دختران نوجوان، رابطه آن ها را با یک عده خاص برای سوءاستفاده و اهداف شوم برقرار کرده و محل سکونتش را خانه تیمی و مرکز فساد و محلی برای کسب درآمد کرده و در واقع گرگی در لباس میش بوده است.

به اشتراک بگذارید:





مطالب مرتبط

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *