پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | اندر حکایات کافه الظرفا

اندر حکایات کافه الظرفا





۱۳ بهمن ۱۳۹۴، ۲۳:۰۸

اندر حکایات کافه الظرفا
عرفان زارعی
خوب در حکایت پیش نقل نمودیم که خواجه ی قهوه چیان امر به کشیدن چک نمود و حق و الزحمه طلب کرد و من هم چونان یکی کابوی نیمه شب قلم و دسته چک برکشیدم و برای وی به مبلغ دلخواهش چکی نوشتم و پیش کش خاک پای انور و با سعادتش کردم هرچند که هیچ باشد این مبلغ در مقابل زحمات شبانه روزی استاد که اصلا جای آرنج نحیف شان روی متکا مدتهاست باقی مانده و نگرانی عظیمی برای من و منزل فراهم شده بود که مبادا روی تشکچه ما ریشه دوانده باشد باسن شان، که روزهای دراز بود حتی برای اجابت مزاج تکان مختصری نمی خوردند و موجبات این تردید فراهم شده بود که الحمدالله پس از اخذ چک و اظهار نمودن که قابل شمارا ندارد و اصلا لازم نبود و حالا شتابی هم نیست و شنیدن جواب ما که ای آقا خواهش می کنم این مبلغ نا چیز از من بستانید. خواجه از مخدعه کنده شد و حرکات موزونی سر داد و گفت باشد که یکی از بهترین و به نام ترین کافه های شهر را افتتاح کنی و چنان نامت در کنار بزرگان و مشاهیر استان بیاید که خلق تفاوتی بین عرفان الرعایا که تو باشی و فرمانفرما که او باشد ندانند. خواجه این بگفت و سلانه سلانه به سمت در منزل من رهنمون شد و افزود ای دوست حال برو و ملکی پیدا کن که شایسته کافی شاپ باشد و دکوری در آن بزن و آماده شو تا من میز و صندلی و قهوه جوش دیگر مخلفات به حساب تو بخرم و برایت بفرستم . و از بنده منزل به در شد و من از خود به در شدم و به قلمرو خیال و رویا وارد گشتم و درآن میانه دیدم چهار ملک مرا بر دوش می بردند گفتم چه می کنید ؟گفتند تورا به دوش می کشیم چو قدح و می بریم تورا به پابوس سلطان الکافه داران. پرسیدم او کیست؟ گفتند بزرگ کافه داری است اهل فرهنگ و هنر که برنامه هایی عجیب اجرا نمود در کافه اش و از تاتر گرفته تا داستان خوانی در آن مکان برگزار کرد و شهره شهر شد به عشق ورزیدن. به ناگاه گفتم این ها که برنامه های من است او از کجا می دانست؟هر چهار ملک بالها گشودند و پرکشیدند و در آسمان به من رو کردند و گفتند او خود تو باشد در آینده نزدیک. که صدایی بس بلند و هراسناک مرا از جای پراند و تا مرز قبض روح برد ، آری منزل بود و می گفت برو و هرچه سریعتر ملکی اجاره کن که به جمله خواهرانم خبر دادم که تو کافه ای افتتاح نموده ای بزرگ و با عظمت در محله های بالای شهر و با حضور بزرگان من که توان بحث و جدل نداشتم و در عین حال در همین فکر هم بودم بدون فوت وقت به سمت مشاور املاک های بالای شهر راهی شدم. این داستان به طرز غم انگیزی ادامه دارد.

به اشتراک بگذارید:





پیشنهاد سردبیر

مسافران قطار مرگ

مسافران قطار مرگ

مطالب مرتبط

بارش برف و باران امروز ادامه دارد

بارش برف و باران امروز ادامه دارد

انسداد راه دسترسی ۱۶۰ روستای لرستان

۲۲ استان کشور تا پایان هفته بارش برف و باران سنگین را تجربه می‌کنند

انسداد راه دسترسی ۱۶۰ روستای لرستان

اکوسیستم استارتاپی عامل آشتی کسب‌وکاری مردم و نوآوران

گزارش «پیام ما» از نشست بررسی کاربرد فناوری‌های نوین در صنایع خلاق

اکوسیستم استارتاپی عامل آشتی کسب‌وکاری مردم و نوآوران

مسافران قطار مرگ

گروهی از زنان مکزیک جان خود را برای رساندن غذا به مهاجران به خطر می‌اندازند

مسافران قطار مرگ

چتر سیاه بر آسمان اهواز

دود نیشکرهای سوخته هوای خوزستان را آلوده کرد

چتر سیاه بر آسمان اهواز

مداخلهٔ بی‌نتیجهٔ دولت در بازار شیرخشک

کشمکش‌ بین ارگان‌های دولتی و تولیدکنندگان کمبود شیرخشک را تشدید کرد

مداخلهٔ بی‌نتیجهٔ دولت در بازار شیرخشک

موضع‌گیری دوگانه  دربارهٔ حقابهٔ هیرمند

وزیر نیرو و رئیس سازمان حفاظت محیط زیست با معاون رئیس‌الوزرای طالبان دیدار کردند

موضع‌گیری دوگانه دربارهٔ حقابهٔ هیرمند

میراث «غزه» زیر بمباران

فعالان جهانی هشدار می‌دهند

میراث «غزه» زیر بمباران

فصل انارچینی

پیگیری برای ثبت یک میراث ناملموس ادامه دارد

فصل انارچینی

توزیع قطره‌چکانی دارو‌های بیماران SMA

بیماران «آتروفی عضلانی نخاعی» معطل پاس‌کاری وزارت بهداشت برای تدوین پروتکل‌های توزیع دارو هستند

توزیع قطره‌چکانی دارو‌های بیماران SMA

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *