شوخى هاى دانشجویی
پاسخ هاى جدى!

دکتر مظفر اسکندری زاده
ازجمله تفریحات و شیطنت هاى دوران دانشجویی وجوانى ما که به یمن انقلاب بعنوان مدیرانى زودرس! به پست هاى مهمى هم دست یافته بودیم سر کار گذاشتن وبه تعبیر کرمانى ها فیلم کردن یکدیگر بود.
از اب بازى و خیس کردن تا پرتاب کفشها به پشت بام خانه ها در پایان میهمانى هاى دوره اى ، دادن خبرهاى بی اساس و…
اقا سید حسین مرعشى بدون شک نفر اول جمع ما در این زمینه و اقاى اسحاق جهانگیرى جدى ترین و اخموترین و این خصوصیت ظاهرا همچنان ادامه دارد.
حسین اقا علاوه بر اقدامات مستقیم خودش، گاه که لازم بود و نمى خواست هیچ رد پایی از خودش به جا بماند با دادن پول!!
طرفى را که مى خواست سر کار بگذارد ویا بترساند!؟
توسط گاه کارمندى ساده لوح ویا سربازى در حال خدمت ویا کسانى که مى دانست براى پول همه کار مى کنندفیلم مى کرد
داستان خنده دار کشاندن اسحاق به تهران از اصفهان و همزمان دعوت کرباسچى به اصفهان با یک سناریو و پیشنهاد مسئولیتى بالاتر انهم از زبان رییس جمهور وقت، زمانى که رییس دفتر اقاى هاشمى بود.
انداختن مدیرى که در حال گزارش ساخت سدبه رییس جمهور بود توسط فردى که فقط با بیست هزار تومان!! راضى به هل دادن وى به داخل اب شده بود.
انداختن فرمانده ژاندارمرى استان به داخل استخرى در جیرفت انهم با تجهیزات کامل نظا مى و…..
داستان هاى شیرین و جذابى است که امیدوارم روزى با جزئیات روایت شود. اما خاطره اى که هیچوقت فراموش نمى کنم.
در پایان میهمانى منزل دکتر رستمى ابوسعیدى رئیس وقت دانشگاه شهید باهنر که میهمان نوازى و اقایى و صفا وبزرگى جیرفتى هاى سلحشور و دلاور را با همه وجود به نمایش گذاشته بود.
طبق معمول اقاى مرعشى کلیه کفش هاى میهمان هارا به بام خانه دکتر وهمسایه ها پرتاب وبا شلنلگ اب همه راخیس کرد و سوار بر پیکان ابى معروف با دو تن از همدستانش قصد فرار داشتند که با سرعت خود را به ماشین در حال حرکت رساندم و هر دو تایر عقب پیکان راانچنان با کارد میوه خورى پاره کردم که علیرغم فرار با لاستیک هاى پاره از صحنه دو ساعتى طول کشید تا پیاده به مقصد برسند!
ان شب حسین اقا با همه وجود فهمید اقداماتش هر چند در قالب طنز وشوخى همیشه هم بى جواب نمى ماند!
چقدر زود گذشت.
۷ مهرماه سال یاس ۱۳۹۴