عصای جوانی رسید!
۴ مهر ۱۳۹۷، ۱۰:۲۵
عصای جوانی رسید!
یاسر سیستانی نژاد/طنزیماتچی
ایسنا نوشت:«جوانان؛ برای ازدواج دست به عصا شدهاند.»
روی آگهی نوشته بود:«عصای جوانی جهت ازدواج رسید.» تغار نیوز دهانه اش را باز کرد. آب کشکی به پشت کاغذ آگهی زد و به شکم خود چسباند. شاهد عینکی به تغار گفت:«اوهوی!» تغار گفت:«مؤدب باش! این چه طرز صحبت کردن با تغار تحلیلگره؟» شاهد عینکی گفت:«خودم شاهد بودم که دو سه روزه که از هر گونه تحلیلی خودداری می کنی!» تغار چشمکی زد و گفت:«اینجا رو ببین! عصای مخصوص برای ازدواج! می خوای برات سفارش بدم؟ قیمتش یک سکه است.» شاهد عینکی با پوزخند گفت:«برو بابا! میخوای عصا بهمون بندازی پورسانت بگیری؟ تو تحلیلگری یا دلّال؟»
در همین حال صداق تق تق تق از پله های تغار نیوز به گوش رسید. تغار گفت:«صدای پاشنه کفش مخاطب خاصه. اما چرا صدای سه تا تق آمد؟» مخاطب خاص قدم به تغارنیوز گذاشت. گوشه چشم نازک کرد. گردنش را به سمت چپ گرداند و گفت:«سلام تغاری، سلام شاهدی، چه خبرا؟ چه تحلیلا؟» شاهد؛ عینکش را روی چشم هایش تنظیم کرد و پرسید:«خانم خاص! این چیه توی دستتون؟» مخاطب خاص گفت:«این؟ این عصاست!» شاهد صدایش دو رگه شد:«عصاااا؟!» مخاطب خاص لب هایش را غنچه کرد و گفت:«آره! عصای جوونی!مد شده این روزا! واسه ازدواجه. منم اینو خریدم. میاد بهم تغار جون؟!» شاهد عینکی دستی به عصا کشید و زیر لب گفت:«آره! شما گونی هم بپوشین بهتون میاد.» تغار پرسید:«از کجا خریدین خانم مخاطب؟» مخاطب خاص گفت:«نمی دونم! بِتی جون از دبی واسم آورده، می دونین آخه این روزا مُد شده که دست به عصا به سمت ازدواج پیش بریم. می دونی؟» تغار گفت:«آره می دونم. اما از این عصاها در ایران تولید انبوه میشه و نیازی به مشابه خارجی نیست.»
شاهد عینکی چشمهایش را گرد کرد. پشت کله اش را خاراند و گفت:«منم از دیروز تصمیم گرفتم که یکی از این عصاها بخرم.» رو به تغار کرد و گفت:«تغار! یه دونه از اون عصاها به منم بده!» و دستش را در جیب فرو کرد و یک سکه بیرون آورده و توی دهانه تغار انداخت. تغار؛ سکه را به بیرون تف کرد. شاهد گفت:«چرا این جوری می کنی؟» تغار گفت:«این قیمت مال نیم ساعت قبل بود. الآن یه ربع سکه بهش اضافه شد.»
شاهد عینکی پشت کله اش را خاراند. دستی به عصای مخاطب خاص کشید. مخاطب خاص؛ عصا را عقب کشید و گفت:«خواهش می کنم این قدر به عصای جوانی من دست نکش شاهد جون! تازه واکسش زدم، میدونی؟»
شاهد عینکی سکه را از زمین برداشت. کشک هایش را پاک کرد و با سرعت تمام رفت تا در افق ناپدید شود. مخاطب خاص؛ نوک عصا را روی زمین گذاشت. دستش را روی کله عصا گذاشت و با ناخن های لاک زده اش روی عصا ضرب گرفت:«اول آشناییمون/ حرفا چه عاشقانه بود…» ستون فقرات تغار شروع به لرزیدن کرد. تغار؛ به جوانان مجردی می اندیشید که باید به آن ها عصا می فروخت.
مطالب مرتبط
از در و پنجرههای چشمنواز در معماری ایرانی خبری نیست
جای خالی «گرهچینی» چوب
پنج کشته در تخریب یک قلعه تاریخی در اوکراین
آثار عیلامی در خطر تعرض است؟
تغییر کاربری زمینهای اطراف آببندانها جامعۀ محلی را نگران کرده است
شالیزارهای ویران «بابل»
سخنگوی کمیته تسهیل تردد زمینی ایران با کشورهای همسایه:
ورود وسایل نقلیه گردشگران خارحی بلامانع است
مدیرعامل صندوق توسعه صنایع دستی:
شهرداریها، مانع مشارکت مردمی در احیای بناهای تاریخی
بازنشر خبر قدیمی درباره تابوتهای جوبجی
کشف بقایای معماری ۴۵۰۰ساله در سیستان
رئیس بخش زلزلهشناسی مرکز تحقیقات مسکن و شهرسازی خبر داد:
آغاز نجات بناهای تاریخی از فرونشست
معاون میراثفرهنگی بوشهر در گفتوگو با «پیام ما» تشریح کرد:
سه کاوش جدید در پسکرانهٔ خلیجفارس
نظر کاربران
نظری برای این پست ثبت نشده است.
تبلیغات
وب گردی
- روغن صنعتی مایعی جادویی برای افزایش عمر مفید ماشین آلات
- ۱۰ ماده غذایی که به شما در سفر به سوی کاهش وزن کمک میکنند
- چاپ ترافارد؛ هر آنچه که باید درباره این نوع چاپ دستی بدانید
- اقدامات لازم برای اسباب کشی و جابجایی منزل
- بسته بندی مواد پودری با دستگاه ساشه: شغل پردرآمد این روزها
- طبع روغن زیتون در طب سنتی چیست؟ معرفی 4 خواص روغن زیتون
- خرید ساک دستی تبلیغاتی چه مزایایی برای هر برند دارد؟
- تعریف درست هوش مصنوعی (AI) چیست؟
- 10 ایده شغل دوم با سرمایه اولیه کم برای کارمندان
- مقایسه تعرفه پنلهای پیامکی و تبلیغاتی بیشتر
بیشترین نظر کاربران
معمای ریاست محیط زیست در کابینه رئیسی
بیشترین بازنشر
ستاندن حیات از غزه
پربازدیدها
1
به نام حیوانات به کام باغوحشداران
2
«بمو» را تکهتکه کردند
3
سوداگران گنج پل تاریخی ۳۰۰ ساله در بابل را تخریب کردند
4
محیطبانها با رد زنی چرخهای موتورسیکلت به شکارچیان رسیدند
5
کبوتر نماد مناسبی برای صلح است؟
دیدگاهتان را بنویسید