مارکوپولو در کرمان مردم کرمان خوب و آرام هستند
۲۵ آبان ۱۳۹۵، ۲۳:۰۲
مارکوپولو در کرمان
مردم کرمان
خوب و آرام هستند
مارکوپولو در سال 652 قمری /1254 میلادی در ایتالیا متولد شد. پدرش «نیکولو پولو» بازرگان بود که با قسطنطنیه تجارت می کرد. در سال 1260 میلادی نیکولو با برادرش مافئو راه مشرق پیش گرفتند تا از سرزمینهای اصلی تولیدکنندگان کالاهایی از قبیل ابریشم، ادویه، سنگهای قیمتی، عاج، پوستهای مرغوب و جواهرآلات و… دیدن کنند.
مسافرت آنان 9 سال طول کشید و به خدمت فرمانروای مغولی چین رسیدند. آنان در سال 1271 دوباره از ونیز عازم چین شدند. این بار مارکوی جوان نیز همراه آنان بود. سفر اخیر 24 سال به طول انجامید که 17 سال آن را با احترام و اعتبار نزد خاقان چین سپری کردند و سرانجام در سال 1295 به ونیز بازگشتند. مارکو که اینک 41 سال داشت در پی درگیریهای ونیز و جنوا به زندان افتاد. او در زندان با کمک یادداشتها و محفوظاتش خاطرات سفر را برای هم بند خود تقریر کرد و سفرنامه خود را به یادگار گذاشت.
مارکو در قرن هفتم هجری به ایران سفر کرد. تبریز نخستین شهر بزرگ ایران بود که مارکو به آن وارد شد.
این جهانگرد ایران را مرکب از 8 ایالت میداند:
1ـ قزوین
2ـ کردستان
3ـ لرستان
4ـ شولستان
5 ـ اصفهان
6 ـ شیراز
7 ـ شبانکاره
8 ـ تون و قائن؛
این تقسیم بندی با موقعیت جغرافیایی ـ سیاسی ایران در زمان ایلخانان انطباق دقیقی ندارد. البته ایران در آن زمان واحد سیاسی یکپارچهای نبود و برخی نواحی حکومتهای مستقلی داشتند، ولی از مقایسه با آثاری چون تقویمالبلدان ابوالفداء به اهمیت مناطق دیگری چون خوزستان، گیلان، کرمان و… رهنمون میشویم. از تجربههای تلخ مارکو برخورد با راهزنان بود. به نظر میرسد در مناطق کم جمعیت و کویری راهزنی معمول بوده است.
پس از این مارکو درباره شهر یزد سخن میراند. به زعم وی پارچههای ابریشمی موسوم به «یزدی» نزد بازرگانان شهرت فراوانی داشته و به همه جای دنیا صادر میشد. او میگوید:«در صورتی که بخواهید از شهر (به سمت کرمان) خارج شوید باید 8 روز از صحرایی بگذرید که در آن فقط 3 محل برای اطراق مسافر وجود دارد.» وجود نخلستانهای زیاد و شکارهایی چون بلدرچین و کبک و گورخر نیز در این نواحی برایش جالب توجه بوده است. پس از یزد به کرمان میرسد، از نظر او مردم کرمان خوب و آرام هستند. او کرمان را مرکز سنگهای قیمتی و سنگهای صنعتی مثل آهن میداند. علاوه بر آن عملکرد زنان کرمانی در تولید صنایعدستی از نظر مارکو دور نمانده است. «زنان و دختران با سوزن گلدوزیهای زیبایی از ابریشم و طلا با رنگها و نقشههای مختلف درست میکنند و در تزیین پردهها و لحافها و بالشهای اغنیا به کار میبرند.» او همچنین به چشمههای آب گرم متعددی در این ناحیه اشاره میکند که امراض پوستی را معالجه میکند.
همچنین میگوید در کوههای این سرزمین بهترین بازها و مهم ترین پرندههای دنیا یافت میشوند. دقتش درباره کرمان به آن جهت بود که 3 بار از این شهر عبور کرد. کرمان در آن زمان از رفاه نسبی برخوردار بود و اهمیت استراتژیک داشت. این شهر پس از ایلخانان، در زمان تیموریان و صفویان میزبان کمپانیهای هلندی و انگلیسی هند شرقی شد.
وی پس از کرمان از شهر بزرگی به نام «کمدی» نام میبرد. ویرانههای این شهر در دوره جدید در شمال جیرفت شناسایی شد. ظاهرا در پی حملات مکرر مغولها این شهر رونق خود را از دست داد. دشت هرمز نیز در سفرنامه مارکو مورد توجه قرار میگیرد. این ناحیه محل داد و ستد بازرگانان خلیج فارس بود. مارکو به رونق آن در ارتباط با تجار هندی اشاره کرده و از کشتیهای بزرگ مملو از ادویه، مروارید، پارچه، سنگهای قیمتی و اجناس دیگر یاد میکند.
شرح وی درباره هرمز یکی از بخشهای مهم درباره ایران است.
او میگوید:«کشتیهای که در هرمز ساخته میشود برای بحرپیمایی خیلی خطرناک است و مردمی که با آن سفر میکنند همیشه در معرض خطرند. علت آن این است که سازندگان در ساختن کشتی هیچ میخ به کار نمیبرند، زیرا چوبی که برای ساختن کشتی به کار میرود چنان سخت است که در صورتی که بخواهند میخ در آن فرو کنند مانند ظروف سفالین از هم میترکد خود میخ هم گاهی میشکند یا خم میشود بنابراین دو انتهای الوارها را با کمال دقت سوراخ میکنند بعد میخهای چوبی محکمی در آن سوراخها فرو برده و سر میخها را با طنابهای محکمی به هم میبندند به این صورت دماغهکشتی یا عقبکشتی به یکدیگر متصل میشود.
برای محافظت ته کشتیها نیز قیر یا زفت به کار نمیبرند بلکه با یک نوع روغن ماهی روغنمالی کرده سپس با تفاله شاهدانه یا کتان یا کنف درزها را پر میکنند. کشتیها فقط دارای یک دکل، یک سکان و یک عرشه هستند. لنگرشان آهنی نیست در نتیجه در هوای طوفانی کشتیها به طرف ساحل رانده شده و با برخورد به سنگهای ساحلی خرد میشوند.
برای مردم متشخصی که میمیرند رسم است که مدت 4 هفته هر روز بالای سرش عزاداری میکنند. بعضی اشخاص هستند که اصلا حرفه شان نوحه خوانی و گریه زاری است. در مقابل اجرت معینی میآیند و بالای سر مردگان عزا میگیرند و گریه و شیون به راه میاندازند» او به بادهای گرم موسمی و گاه کشنده این منطقه نیز اشارهای دارد.
منابع:
سفرنامه مارکوپولو / ترجمه حبیباله صحیحی
مارکوپولو در ایران – آلفونس گابریل / ترجمه پرویز رجبی
سفرهای مارکوپولو – مری هال/ ترجمه فرید جواهرکلام
سفرنامه مارکوپولو ، سیاح جاودان و دربار خاندان مغول – عبدالمحمد آیتی،
مجله اطلاعرسانی و کتابداری، بهار 1352.
مطالب مرتبط
نظر کاربران
نظری برای این پست ثبت نشده است.
تبلیغات
وب گردی
- روغن صنعتی مایعی جادویی برای افزایش عمر مفید ماشین آلات
- ۱۰ ماده غذایی که به شما در سفر به سوی کاهش وزن کمک میکنند
- چاپ ترافارد؛ هر آنچه که باید درباره این نوع چاپ دستی بدانید
- اقدامات لازم برای اسباب کشی و جابجایی منزل
- بسته بندی مواد پودری با دستگاه ساشه: شغل پردرآمد این روزها
- طبع روغن زیتون در طب سنتی چیست؟ معرفی 4 خواص روغن زیتون
- خرید ساک دستی تبلیغاتی چه مزایایی برای هر برند دارد؟
- تعریف درست هوش مصنوعی (AI) چیست؟
- 10 ایده شغل دوم با سرمایه اولیه کم برای کارمندان
- مقایسه تعرفه پنلهای پیامکی و تبلیغاتی بیشتر
بیشترین نظر کاربران
معمای ریاست محیط زیست در کابینه رئیسی
بیشترین بازنشر
ستاندن حیات از غزه
پربازدیدها
1
به نام حیوانات به کام باغوحشداران
2
«بمو» را تکهتکه کردند
3
سوداگران گنج پل تاریخی ۳۰۰ ساله در بابل را تخریب کردند
4
محیطبانها با رد زنی چرخهای موتورسیکلت به شکارچیان رسیدند
5
کبوتر نماد مناسبی برای صلح است؟
دیدگاهتان را بنویسید