ادامه سفرنامه پیام ما وای به روزی که بگندد نمک
۱۳ آبان ۱۳۹۵، ۱۳:۲۹
ادامه سفرنامه پیام ما
وای به روزی که بگندد نمک
یکی پس از دیگری اتوبوسهایی میآمدند و مردم را پیاده میکردند و ساعتی در سرما پشت مرز میایستادند و بعد همگی از راننده تا مسافران نا امید میشدند و میرفتند در این میان یکی آمد و گفت تا پنج دقیقهی دیگر مرز باز میشود و من هم با خودم فکر کردم خوب بهتر است آخرین ۵۰دلاری را به لیره تبدیل کنم تا راحتتر بتوانم هزینه ها اتوبوس را بپردازم و بعد در استانبول از عابر بانکم استفاده کنم و سفر را ادامه بدهم به یکی از صرافیهای نزدیک اطراف پاسگاه مرزی رفتم و خواستم که پولم را تبدیل کنند در همین زمان جوانکی از همین صرافی بیرون آمد و مشغول ور رفتن با دوچرخهی من شد چراغها را خاموش و روشن میکرد و به کیفها دست میزد در نتیجه همه حواسم به این بود که چیزی از وسایلم سرقت نشود و هرچه هم که میگفتم دست نزن رفتارش جوری بود انگار متوجه انگلیسی و حتی اندک کلمات روسی که تازه یادگرفتهام نمیشود که مرد صراف گفت پولتان را بردارید.
پول را برداشتم و فوری خودم را به دوچرخه رساندم که شر جوانک از سر وسایلم کم شود، ناگهان جوانک کبدون هیچ اصراری دوچرخه را رها کرد و برگشت داخل صرافی با لبخند رذیلانهای به لب، تازه به شک افتادم نگاهی به لیرهها کردم و دیدم اسکناسهای ریز ۵ و ۱۰ لیرهای در دست دارم و وقتی که شمردم دیدم فقط صاحب ۵۰ لیره هستم کمتر از یک سوم پولم فوری به سمت صرافی برگشتم و گفتم رسید میخواهم که اشاره کرد به پرینتر و گفت خراب است گفتم اوکی پولم را پس بدهید که پاسخ قاطع شنیدم نه نمیدهیم.
پلیسی آنجا ایستاده بود در فاصلهی ۲۰ یا ۳۰ متری و من ایمان دارم که تمام ماجرا را دید در نتیجه پس از اندکی کلکل با جناب صراف/دزد به سمت آقا پلس رفتم و سعی کردم برای او شرح بدهم که صراف هم بیرون آمد و شروع کرد به گرجی با پلیس صحبت کردن و دست آخر مرا پس از اینکه دریافتند من ایرانی هستم لبخندی تحویلم دادند و مرا به سالنی راهنمایی کردند که دو پلیس دیگر هم آنجا بودند و شرح ماجرا به انگلیسی هیچ فایدهای نداشت چرا که ایشان صرفا مشغول مسخره کردن و خندیدن به وضعیت و وسایل من بودند و مثلا برای چراغ جلوی دوچرخه دست تکان میدادند و میگفتند این دوربین است؟ و مثل بچهها میخندیدند و به خورجینها و کیفهای روی دوچرخه اشاره میکردند و میگفتند این بمب است؟ آها این بزرگه بمب است! و رسما از خنده روی پا بند نبودند و جالب اینجاست که هر وقت میخواستند انگلیسی حرف میزدند اما هروقت میلشان نبود وانمود میکردند که نمیفهمند چه میگویی همه جور عکسالعملی را در ذهنم مرور کردم و دریافتم وقتی پلیس فاسد است هیچکدام نتیجه نخواهد داشت.
خلاصه حاصل همکاری دزد و پلیس از دست دادن پول و ماندن پشت مرز بود چرا که ترکها مرز را باز نکردند و من هم که نمیخواستم سر آن گردنه و بین آن همه دزد چادر بزنم به باتومی برگشتم تا جائی خشک و گرم پیدا کنم برای استراحت و فراموش کردن این خاطرهی بد بهوسیلهی یادآوری خوبیها و مهماننوازیهایی که شاهد آنها بودم.
پیشنهاد سردبیر
مطالب مرتبط
ایرانیها چگونه به باغ نگاه میکنند؟
سه رویکرد در تحلیل باغ ایرانی
گفتوگو با «سیدعباس عراقچی» دربارهٔ دیپلماسی آب
تأمین آب از بیرون مرزها امید واهی است
رئیس مرکز ملی پیشبینی سازمان هواشناسی: هیچ دادهای از اثر بارورسازی ابرها بر بارش باران وجود ندارد
افسانۀ بارورسازی
در انتظار نتایج نظارت بر کاشت یک میلیارد نهال
چطور مدل اقتصادی «دونات» به پایداری شهرها کمک میکند؟
گفتوگو با وحید قبادیان، معمار، مولف و استاد دانشگاه:
در معماری پایدار از همسایهها عقب افتادیم
محیطبانان پناهگاه حیاتوحش میانکاله جلوی ورود مصالح غیرمجاز به منطقه را گرفتند
میانکاله روی خط بحران
آشوراده؛ گرهای که بهدست دولت کور شد
تشویق مردم به کاهش استفاده از کیسههای پلاستیکی ادامه دارد
در سمینار بینالمللی تأثیر بحرانهای طبیعی بر بناهای تاریخی مطرح شد
تغییر اقلیم؛ بحران جدید بناهای تاریخی
نظر کاربران
نظری برای این پست ثبت نشده است.
تبلیغات
وب گردی
- روغن صنعتی مایعی جادویی برای افزایش عمر مفید ماشین آلات
- ۱۰ ماده غذایی که به شما در سفر به سوی کاهش وزن کمک میکنند
- چاپ ترافارد؛ هر آنچه که باید درباره این نوع چاپ دستی بدانید
- اقدامات لازم برای اسباب کشی و جابجایی منزل
- بسته بندی مواد پودری با دستگاه ساشه: شغل پردرآمد این روزها
- طبع روغن زیتون در طب سنتی چیست؟ معرفی 4 خواص روغن زیتون
- خرید ساک دستی تبلیغاتی چه مزایایی برای هر برند دارد؟
- تعریف درست هوش مصنوعی (AI) چیست؟
- 10 ایده شغل دوم با سرمایه اولیه کم برای کارمندان
- مقایسه تعرفه پنلهای پیامکی و تبلیغاتی بیشتر
بیشترین نظر کاربران
معمای ریاست محیط زیست در کابینه رئیسی
بیشترین بازنشر
ستاندن حیات از غزه
پربازدیدها
1
به نام حیوانات به کام باغوحشداران
2
«بمو» را تکهتکه کردند
3
سوداگران گنج پل تاریخی ۳۰۰ ساله در بابل را تخریب کردند
4
محیطبانها با رد زنی چرخهای موتورسیکلت به شکارچیان رسیدند
5
کبوتر نماد مناسبی برای صلح است؟
دیدگاهتان را بنویسید