بازخوانی اتفاقات 28 مرداد 1332 از نگاه محمد صنعتی* سرگرد سخایی سرباز شهید نهضت ملی
۲۸ مرداد ۱۳۹۵، ۴:۱۳
بازخوانی اتفاقات 28 مرداد 1332 از نگاه محمد صنعتی*
سرگرد سخایی
سرباز شهید نهضت ملی
در جریان وقایع مرتبط با دکتر محمد مصدق در کرمان سه جریان فکری فعال بودند: یکی حزب زحمتکشان به رهبری دکتر مظفر بقایی، وکیل کرمان در مجلس شورای ملی، گروه دیگر، جمعیت عمران و آبادی کرمان زمین به رهبری مهندس احمد رضوی، وکیل دیگر کرمان در مجلس شورای ملی و دیگری حزب توده بود. در همین دوران سرگرد «سید محمود سخایی» بهعنوان ریاست شهربانی کرمان انتخاب و به این شهر آمده بود. وی جوانی برازنده و باسواد بود که از طرفداران نهضت ملی و دکتر محمد مصدق محسوب میشد. فرمانده لشکر کرمان نیز به عهده «سرتیپ سید فضلالله امانپور» بود. او بااینکه ازنظر درجه نظامی از سرگرد سخایی بالاتر بود، اما چون مجبور بود در برخی موارد از فرمانده شهربانی تبعیت و تمکین نماید و از طرفی سرتیپ امانپور تمایل به شخص شاه داشت، لذا چندان دلخوشی از سخایی نداشت. از روز یکشنبه 25 امرداد که شاه از ایران رفت، تا چهارشنبه، در هر محله و برزن سخنرانیها و فعالیتها به اوج خود رسید. ازجمله سخنرانیهای محمد صنعتی علیه شاه و در طرفداری از مصدق. تا اینکه آفتاب صبح 28 امرداد طلوع کرد. محمد صنعتی در خصوص اتفاقات روز 28 مرداد میگوید: «در روز 28 امرداد مانند دیگر روزها به تبلیغ و سخنرانی مشغول بودم، سپس بهاتفاق مرحوم دکتر «علیاکبر میرحسینی وکیلی» و «مهندس فرهمند رضوی» به شهربانی رفته و تا ساعت 2 بعدازظهر جهت هماهنگی با سرگرد سخایی جلسهای داشتیم. پس از ترک شهربانی کرمان به منزل مراجعه نمودم تا پس از استراحت و صرف ناهار، خودم را برای ادامه سخنرانی و تبلیغ علیه شاه و دربار در عصر آماده کنم. حدود ساعت 4 در بین خوابوبیداری صدای کوبیدن درب منزل مرا متوجه حادث شدن اتفاقی انداخت. بهسرعت درب را بازنمودم، پشت درب یکی از دوستانم به نام آقای «محمدحسین ایرانمنش»، باحالتی ترسان، شتابزده و بدون سلام، گفت: «صنعتی، زود برو و درجایی مخفی شو». قبل از آنکه از وی بپرسم به چه دلیل و چرا، او باعجله رفت و من با شنیدن صدای یکی از همسایگان (آقای علی بازرگان) که فریاد میزد: «مرگ بر مصدق، زندهباد شاه»، متوجه تغییر اوضاع مملکت شدم. درنگ را جایز ندانستم، بلافاصله با پوشیدن لباس، از منزل خارج شدم و با گذر از کنار خندق قدیمی شهر که از کنار منزل ما میگذشت و تا خیابان ناصریه ادامه داشت، خودم را به دروازه گبری رساندم و در منزل یکی از آشنایان مخفی شدم. باگذشت ساعاتی، خبرهای وحشتناکی از اوضاع ایران و شهر کرمان به من رسید؛ ساعت 4 بعدازظهر رادیو تهران به دست کودتاچیان افتاده بود و خبرهای کودتا همگی تلخ بودند. در شهر کرمان نیز اوضاع بهیکباره تغییر کرده بود؛ عدهای که بیشتر آنان درجهداران و استوارهای ارتشی بودند، بالباس شخصی در جلوی دفتر حزب زحمتکشان کرمان در مشتاقیه تجمع نموده و بهطرف شهربانی به راه افتاده بودند. آنان پس از رسیدن به جلوی شهربانی کرمان با تعدادی از نیروهای شهربانی درگیر میشوند. سرگرد سخایی در ابتدا جهت جلوگیری از تنش بیشتر، به نیروهای شهربانی دستور میدهد تا از تیراندازی به آنان خودداری کنند و از آنان نیز میخواهد که متفرق شوند، اما چون با فحاشی و شدت عمل آنان مواجه گردید و متوجه نیت آنان مبنی بر حمله به شهربانی شد، با درک وخامت اوضاع، از پشتبام حمام ارتش خودش را به ستاد لشکر رسانید و از سرتیپ امانپور، امان خواست. سرگرد سخایی در این واقعه همان کاری را انجام داد که خود دکتر مصدق نیز انجام داد، بدین معنی که وقتی مصدق متوجه شد تعدادی اوباش قصد حمله به منزلش را دارند، خود را به ستاد فرماندهی کودتاچیان (باشگاه افسران تهران) رساند و از آنان خواست که مطابق قانون با وی برخورد شود. اما متأسفانه این خواستهی سخایی موردقبول واقع نگردید و بهرغم پناه بردن به ستاد لشکر، امانپور که در مدت ریاست سخایی بر شهربانی، محبوبیت سرگرد و تحقیر روزهای گذشته خود را نمیتوانست فراموش کند، بهظاهر اگر به او پناه داد، اما هنگامیکه بالکن ستاد آمد و از مردم خواست تا متفرق شوند، در پی درخواست آن گروه خشمگین که از او تقاضای استرداد سخایی را داشتند، با صدای بلند گفت: «سخایی اینجا نیست» اما نهتنها از ورود آنان به ستاد جلوگیری ننمود، بلکه با اشاره دست به جمعیت نیز رساند که وی در دفتر او پنهانشده است. تعدادی از آنان به ستاد وارد و پس از دستگیری سرگرد سخایی، او را به بالکن ستاد لشکر آورده و از طبقه دوم به پایین سرنگون ساختند. آن جمعیت به همین بسنده ننمودند و یکی از درجهداران با ماشین جیب ارتشی از روی بدن وی عبور نمود و استخوانهای بدن نیمهجان وی را خرد نمود. سپس جنازه او را با طناب به ماشین بسته و از جلوی ستاد ـ از خیابان کاظمی ـ تا میدان مشتاقیه بر زمین کشانده و در آنجا نیز جسد بیجان و خردشده او را که به دلیل کشیده شدن بر زمین، گوشت قسمتهایی از بدنش ریخته و پوست صورتش کندهشده بود، از تنه درختی آویزان کردند. به گفته شاهدان و ناظرین در میدان مشتاقیه، شخصی به طرز ناجوانمردانهای اقدام به عملی شنیع کرده و فرد دیگری خود را به بدن مثله شده سخایی رسانده و دستهای خود را با خون بدن وی آغشته نموده و رو به جمعیت میگوید: «ای مردم شهادت بدهید که من با خون دشمن اعلیحضرت وضو ساخته و اینک میروم تا نماز شکر بهجا آورم». من در مخفیگاه خود با شنیدن خبرهایی که از طریق رادیو پخش میگردید و همچنین اخبار شهر کرمآنکه توسط صاحبخانه و دیگران برایم آورده میشد، ناراحت و اندوهگین بر حوادث روزگار رسنباز و تغییر عقیده بهیکباره و نفاق بسیاری از افراد، تلخترین ایام زندگی را میگذراندم. هنوز برخی اوقات که به آن روزها میاندیشم و به آن وقایع فکر میکنم، بیتردید تلخترین و محنتبارترین ایام هشتادساله عمرم را همان روزهای بعد از کودتای 28 امرداد سال 1332 میدانم.»
* برگرفته از کتاب «رهگذار عمر-خاطرات و فعالیتهای محمد صنعتی با نظری به تحولات و رخدادهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و ورزشی کرمان»
پیشنهاد سردبیر
مطالب مرتبط
محاسبهٔ ردپای کربن المپیک پاریس، محل مناقشهٔ پژوهشگران است
زمانی برای اختراع دوبارۀ المپیک
گفتوگو با «سعید یوسفپور»، نامزد ریاست سازمان حفاظت محیطزیست
با محیطزیست انسانی بیگانه نیستم
هوای ۸ شهر اصفهان در وضعیت «ناسالم»
کیفیت هوای پایتخت در شرایط «ناسالم»
وزش باد شدید در برخی از نقاط کشور
کاهش آب ۳ سد استان سمنان
گرما و کمبود حملونقل؛ مشکلات جدید المپیک پاریس
هشدار زرد رنگ اداره کل هواشناسی برای تهران
هوای ۴ شهر خوزستان در وضعیت قرمز
هوای ۷ شهر اصفهان در وضعیت قرمز
نظر کاربران
نظری برای این پست ثبت نشده است.
وب گردی
- آشنایی با بهترین موسسات انجام پایاننامه مقاطع ارشد و دکتری در تهران
- تاثیر انتخاب ناودانی آهنی مناسب بر استحکام و پایداری سازهها
- قانون جدید اجاره ۱۴۰۳
- درایر کمپرسور چیست ؟ نحوه عملکرد و وظیفه آن
- با طراحی سایت مشتریان رقیب خود را بدزدید!
- بیماری هاشیموتو چیست؟ علائم و راهکارهای درمان
- نورپردازی کابینت آشپزخانه چه تاثیری بر روحیه افراد دارد؟
- سفر به پوکت بهترین مقصد گرمسیری آسیا با تور تایلند آرزوی سفر
- بورس شمش گلدن ارت ( خانی )
- مقایسه گچبری پیش ساخته پلی یورتان و گچبری پیش ساخته پلی استایرن بیشتر
بیشترین نظر کاربران
«آفاق آزادی در سپهر تاریخ» در غیاب زیباکلام
بیشترین بازنشر
پربازدیدها
1
به نام حیوانات به کام باغوحشداران
2
آشکارشدن گورهای ماقبلتاریخ هنگام ساخت بزرگراه
3
«بمو» را تکهتکه کردند
4
سوداگران گنج پل تاریخی ۳۰۰ ساله در بابل را تخریب کردند
5
محیطبانها با رد زنی چرخهای موتورسیکلت به شکارچیان رسیدند
دیدگاهتان را بنویسید