


اسم شهداد را از روی جعبه خرمای توی قفسهها خوانده و به مسیرِخاکی و خاطرهانگیزِ کرمان به سیرچ فکر میکند. به نان کُتکُتو، به ننهبابا و حکایتهای معالجاتش و شبنشینیهای […]

«بیشتر مادربزرگها خانمهای پیر، دوست داشتنی، مهربان و خیرخواه هستند. ولی این یکی اینطور نبود. او هر روز، تمام وقت، روی صندلی کنار پنجره مینشست و مدام از همه چیز […]
یادداشت
فرزانه تونی
«تفنگ اهلی» عنوان داستان که ترکیبی از دو واژه متناقض است، روایتیست از داستانهایی واقعگرا با ظاهری درست و منطقی و تناقضهایی جدی در بطن داستان
دامون شخصیت اصلی ِداستان، یک نوجوان است. نوجوانی که هنوز نهتنها درک درستی از حرفه پدرش ندارد، بلکه مانند بسیاری از نوجوانانِ دیگر تحت تاثیر رفتار و منش همسن و […]

یادداشت
«باعشق، گرسنه باید زیست؛ رها. و با عقل ِ محافظهکار ، سیر و سر به زیر. بهایم اینسانند؛ سرِعمد، در آخور ِبیخبری و افسار، به دستِ دیگری!» «تاوان شیفتگی» یا […]
ارسال پاسخ